يكشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۷۳
تهرانشهر
Front Page

به ياد مهدي فتحي كه دوستش داشتيم
آهوي زخمي و يك مشت خاطره
احمد طالبي نژاد حرف هايش ر اينطوري تمام كرد:« فتحي هيچ وقت ستاره نبود. اما حضورش در هر فيلمي حتي اين اواخر، وزن مي داد به آن اثر. يك هنرمند حتي اگر در فيلم بدي بازي  كند، هرگز بد بازي نمي كند.»
توي جوب ها ي پارك و بلوار كشاورز، موش ها را مي بينم و دارم از آنها بازي ياد مي گيرم. بهش گفتم برايت نقش بزرگي در نظر گرفته ام. خنديد و گفت: فكر نكنم. آن نقش، ژان وال ژان بينوايان بود و هشت سال بعد همينطور شد...
006711.jpg
مهدي ياوري
نشانش دادند، در صحنه اي از فيلم اعتراض. صدايش در آمفي تئاتر دانشگاه شريف پيچيد: كه همه دنيا چارديواريه.
به سلامتي سه نفر: ناموس و رفيق و وطن.
سلامتي سه نفر: زندوني و سرباز و بي كس.
سلامتي كسي كه زمستونشو از بهار بيشتر دوست داره...
و بعد صداي فرهاد مهراد كه تا همين ۲ سال پيش و قبل از مرگش، هيچ نسل جديدي نمي شناختش، از روي پرده موج انداخت روي تصوير فتحي: با صداي بي صدا، مثل يه كوه بلند... يه مرد بود، يه مرد...
مراسم با صداي مهدي فتحي در تكه اي از نوار شازده كوچولو و يك دقيقه سكوت براي شادي روحي اش آغاز شد. بهروز غريب پور (كارگردان و مديرعامل خانه هنرمندان)، احمد طالبي نژاد (مديرمسوول نشريه هفت و منتقد) و رسول نجفيان (بازيگر تلويزيون و تئاتر) به عنوان ميهمانان اين مراسم، به نوبت پشت تريبون رفتند و هر كدام در رثايش سخني گفتند.
«ما تربيت شديم كه صحنه را مقدس بدانيم. همان قدر تقدس برايش قائليم كه براي نمازخانه. بعضي ها براي ادا صحنه را مي بوسند، ولي ما واقعا برايش احترام قائليم. فتحي ۸ ماه نمايش بينوايان را تمرين مي كرد، حتي يك دقيقه تاخير نداشت. نه دغدغه اش را در جريان تئاتر وارد مي كرد و نه در لحظه فراغت بين تمرين، فرصت را غنيمت مي ديد كه بخواهد از آن فرار كند و مثل خيلي هاي ديگر، صحبت از معادله فيلم و سريال بكند... چه زماني كه در گروه آناهيتا كار مي كرد، چه زماني كه پراكنده در سريال ها و اجراهاي مختلف بازي مي كرد، الا اين اجراهاي آخر كه مثل طلايي در لجن افتاده بود، به نظر من يكي از بهترين چهره هاي تئاتر بود...»
بهروز غريب پور با گفتن اين حرف ها ادامه دارد: «وقتي به من گفتند فتحي در پارك ساعت ها مي نشينند و دچار افسردگي شده. جوياي احوالش شدم، گفت: توي جوب هاي پارك و بلوار كشاورز، موش ها را مي بينم و دارم از آنها بازي ياد مي گيرم. بهش گفتم برايت نقش بزرگي در نظر گرفته ام. خنديد و گفت: فكر نكنم. آن نقش، ژان وال ژان بينوايان بود و هشت سال بعد همينطور شد...
... آن اواخر شرايط بدي پيدا كرده بود. حافظه اش را از دست داده بود. بسياري مواقع ورود و خروج تئاتر را گم مي كرد. خيلي ها مي گفتند فتحي ديگر نمي تواند. شايستگي هايش را از دست داده... آبرو و حيثيت خودت را مي بري، ولي من بهش ايمان داشتم. به خاطر اينكه عاشق تئاتر بود. براي كسي كه تمام زندگي اش همين بود، شرايط دايمي كار تئاتر وجود نداشت و اين يعني آرام آرام دل مردن. گاهي وقت ها نمي دانست از پله ها بالا برود يا پايين. اگر از نويسنده قلم اش را بگيرند، ديوانه مي شود. از فتحي صحنه را گرفته بودند.»
زماني كه حرف هاي بهروز غريب به پايان رسيد، احمد طالبي نژاد كه از وضعيت رسيدگي به هنرمندان گله داشت، با اشاره به زندگي تلخ مهدي فتحي گفت: شهرداري اعلام كرده بود كه حاضر است هزينه بيمارستان و كفن و دفن او را بپردازد. معمولا اين جور اتفاق ها براي آواره هاي خياباني، ندار، فقير و بي كس و كار مي افتد. متاسفانه اين مساله براي مرحوم فتحي اتفاق افتاد. در صورتي كه او بي كس و كار هم نبود...
صداوسيما با آن عظمتش اين همه براي بزرگداشت هاي مختلف خرج مي كند، آن وقت هنرمند و بازيگر سريالش در گوشه بيمارستان مي افتد و شهرداري بايد پيشنهاد پرداخت هزينه اش را بدهد. يا همان خانه سيما كه ده ها صنف دارد و تنها كاري كه مي كنند هر سال دفترچه بيمه همه را تمديد مي كنند... تا فتحي با اين خفت ها بميرد. مرحوم صادق بهرامي هم در تلخي مرد و هنرمندان ديگري هم... مرحوم بهرامي آن اواخر كه حالش وخيم شده بود، با اينكه بازنشسته راديو بود، هر روز مثل يك كارمند موظف مي آمد توي حياط و با درخت ها حرف مي زد. درخت هاي خانه را كارگرداني مي كرد و به آنها ميزانس مي داد...
احمد طالبي نژاد حرف هايش ر اينطوري تمام كرد:«فتحي هيچ وقت ستاره نبود. اما حضورش در هر فيلمي حتي اين اواخر، وزن مي داد به آن اثر يك هنرمند حتي اگر در فيلم بدي بازي  كند، هرگز بد بازي نمي كند.»
به اينجا كه رسيد، رسول نجفيان با ستاري در دست، وارد سالن شد. ماشين در راه خراب شده بود او با موتور خودش را به مراسم رساند. صدايش كمي گرفته بود. از گذشته تعريف كرد زماني كه ۱۴۱۵، سالش بود و گريه مي كرد تا وارد گروه آناهيتا بشود. گفت كه مرحوم فتحي دستش را روي سر او مي كشيده و خواسته كه تا ۱۸ سالگي صبور باشد.
فيلم شب هاي گلوبندك را زير نظر فتحي ساخته بود. هر دو به خاطر كاركردن خارج از گروه آناهيتا از سوي استاد اسكويي طرد شده بودند كه استاد حتي دخترش را هم به اين دليل طرد كرده بود.
يادش آمد در تئاتر اتللو، آنقدر فتحي احساساتي شده بود كه چند بار خواسته بود او را خفه كند. يكي از دوستانش به نجفيان گفته بود، تشيع جنازه چه كسي بيايم. فتحي ده سال پيش مرد- زماني كه ديگر نتوانست آنطور كه مي خواهد كاركند.
حرف هايش را كه زد، سه  تارش را برداشت و آهنگ آهوي زخمي را اجرا كرد.
به ياد مهدي فتحي كه اين آهنگ مرا خيلي مي پسنديد. گفت كه آهوي زخمي يك فيلم يا سريال است كه ۲۰ سال پيش آن را نوشته ولي اجازه نداده اند كار بشود و اين قطعه اي از موسيقي آن است.
چشم هايش را بست وشروع كرد به خواندن.
آهوان رفتند در خون
به خدنگ رها، دشت بي پايان ... وايم... چه دوزخ بوودا...
آهوي زخمي... دردش چگونه رودا...
شب هاي گلوبندك را هم خواند. كاغذي هم از ميان جمع دانشجويان به دستش رسيد كه از او تقاضا كرده بود رسم زمانه را هم اجرا كند. همان آهنگي كه همه دردهاي آدم را ...
«دريغا و درد! كه بي ما جهان، بسي بگذراند بهار و خزان
بسي تير و مرداد و ارديبهشت بيايد كه ما خاك باشيم و خشت»
از دانشجويان مي خواهد با او زمزمه كنند. مي گويد اين يكي كنسرت نيست. همكاري كنيد صداها كمي بالا مي رود وقتي مي  خواند «مي رن آدمها... از اونها فقط خاطره هاشون مي مونه»، از غمي پنهان پر وخالي مي شوم. فكر مي كنم شايد جسم هنرمند در خاك برود، ولي روحش هميشه در پرده ها زنده و باقي مي ماند. هر بار كه به سريال امام علي فكر كنيم، هر بار كه فيلم روز واقعه، آدم برفي، اعتراض و فيلم هاي ديگر او را ببينم، بازهم متولد مي شود. پس چندان هم مهم نيست كه زمان مرگ پولي براي كفن و دفن نداشته. مهم نيست كه روزهاي پاياني عمرش در رنج سپري شده، خوب است كه او هم جز دسته بي مرگ هاست و ابدي خواهد ماند.
روحش شاد و يادش گرامي باد

يك روزنامه از شكم دستگاه
006717.jpg
حضور رئيس جمهوري در غرفه پرسپوليس را جدي نگيريد ،اين فقط يك بازديد است.

اگر در محوطه نمايشگاه كتاب به دستگاه هاي آبي رنگي برخوردكرديد نترسيد! تنها كار اين دستگاه ها فروش روزنامه  است و كار ديگري با شما ندارند. شايد اينها را با رنگ قرمز در ايستگاه هاي مترو هم ديده باشد، ولي اين آبي ها پيشرفته تر هستند و يك صفحهLCD هم بالا سرشان دارند كه كلي آنها را با كلاس كرده است.
اين دستگاه هاي آبي كه تعدادشان به هفت عدد مي ر سد براي نصب در فرودگاه امام ومهرآباد در نظر گرفته شده اند، ولي پيش از نصب درآنجا، براي آشنايي بيشتر مردم به نمايشگاه آمده اند تا مردم تجربه خريد از دستگاه هاي فلزي را هم داشته باشند.
فارغ التحصيلان دانشگاه هاي مختلف كه همه از دانشجويان ممتاز دانشگاه ها به حساب مي آيندو به ويژه گروهي از دانشآموختگان دانشگاه صنعتي شريف تيم سازنده اين دستگاه ها را تشكيل مي دهند همه قطعات آن هم ساخت داخل است و هزينه توليد آن، يك پنجم هزينه خريد دستگاه هاي مشابه خارجي است.

006720.jpg
يك مانكن با لباسي از روزنامه و خوشآمدگويي به رئيس جمهوري در مراسم افتتاح نمايشگاه مطبوعات.

ويژگي آن هم نسبت به دستگاه هاي خارجي، قبول اسكناس هاي پنجاه و صد توماني و سكه هاي ده و بيست و پنج توماني است، در حالي كه دستگاه هاي خارجي فقط يك نوع سكه را قبول مي كنند.
يك از نكات جالب دستگاه پس دادن انواع ديگر پول هاست، يعني اگر به جاي پنجاهي ياصدي، پول ديگري به او بدهيد، آن را پس مي دهد. اين دستگاه حسابي كارش را بلد است و به اين سادگي ها سرش كلاه نمي رود. اگر به سرتان هم زد مثلا كاغذي را دراندازه پنجاهي يا صدي ببريد و داخل دستگاه بگذاريد و روزنامه تحويل بگيرد، از انجام اين كار صرفنظر كنيد. چون فقط باعث ضايع شدن شما مي شود.
006714.jpg
شرح عكس اول را بخوانيد و جاي پرسپوليس را با استفلا ل عوض كنيد.

اين دستگاه حتي فرق بين كپي و پرينت وخود اسكناس را متوجه مي شود. يكي از چيزهايي كه شايد شما را به تعجب وا دارد پس دادن بقيه پول هاست. مثلا اگر صدتوماني بدهيد. دستگاه ۶۰ تومان بقيه را به شما بر مي گرداند يكي از اهداف اين دستگاه جدا كردن كارهاي فرهنگي و غير فرهنگي بوده تا مثلا در كنار روزنامه، سيگار و چيپس و كيك فروخته نشود.
ولي نظر يكي از استفاده كنندگان اين دستگاه جالب بود كه گفته ، اي كاش اين دستگاه ها تنقلات هم بفروشند!
براي استفاده ازاين دستگاه حتما به راهنماي آن توجه كنيد تا مثلا اسكناس را به صورت تا شده يا چند سكه را با هم به داخل دستگاه ندهيد.

ستون شما
ب و ج 
«بلال، بليل، بنگل، بام بهاني و...» اگر با كلماتي از اين دست مواجه شديد به خودتان آقايي و يا خانمي كنيد و «ج» را به جاي «ب» قرار دهيد. انشاءالله كه ديگر تكرار نمي شود.
نكته: اين پاسخي است به سيل تلفن ها و نامه هايي كه تذكر داده بوديد.
اين اشكالي فني بود كه رفع شد.
مكالمه
-گزارش ديوانه ها را براي چه نوشته بوديد؟
براي اينكه بخوانيد.
پس چرا فونتش تا اين حد ريز بود. امكان نداشت كسي بخواندش.
توضيح: اين خلاصه يك مكالمه ده دقيقه اي است با ارژنگ صارمي خواننده ايرانشهر. كليات ماجرا از اين قرار بود كه در آخرين مراحل فني آن صفحه دو ستون آگهي به صفحه اضافه شده است.

بازتاب
مديرمسوول محترم روزنامه همشهري
سلام عليكم 
با توجه به حادثه دلخراش بيمارستان ايرانمهر، اكثر رسانه هاي گروهي پيگيري اين حوادث را از مجاري رسمي و منابع مختلف داشته اند و در حد امكان اطلاع رساني نموده اند. متاسفانه روزنامه همشهري با سابقه مثبت طولاني در گذشته و در ميان رسانه هاي نوشتاري كشور در روزهاي اخير اقدام به درج مطالبي در اين خصوص به ويژه در صفحات ضميمه خود نموده كه شائبه حمايت از سهامداران بيمارستان و يا ... را مي نمايد. بد نيست صفحات ضميمه پس از حادثه را مجددا مورد بررسي قرار دهيد (تيترهايي با عنوان مافياي دارو؟!، آموزش پزشكي و ... كه از حوصله اين نامه خارج است).
آيا زير سوال بردن نظام دارويي كشور توسط افراد يا اشخاصي كه نظام دارويي را نمي شناسند و شايد الفباي توليد و واردات آن را نمي دانند جايز است؟
با توجه به سوابق اجرايي و سياسي حضرتعالي در عرصه هاي مختلف و حفظ شان نظام جمهوري اسلامي لطفا دستور فرماييد موارد بررسي و حداقل مصالح نظام را مدنظر قرار دهند.
مجيد عطايي 
مشاور اطلاع رساني معاونت غذا و دارو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي 
اشاره: روال معمول روزنامه همشهري واكنش به جوابيه هاي دريافتي نيست. با اين وجود به نظر مي رسد درباره پاسخ فوق الذكر لازم است اين نكات را خاطرنشان كنيم: الف) روزنامه همشهري در تمام گزارش هاي مربوط به پرونده پروپافول به دقت واكنش ها و نظريات مسوولان محترم وزارت بهداشت را منعكس كرده و حجم اخبار و مطالبي كه صرفا ديدگاه وزارتخانه را منعكس مي كرده اند تقريبا دو برابر مطالبي است كه بيانگر واكنش هاي مسوولان بيمارستان ايرانمهر بوده است. اما ظاهرا «مقامات رسمي» همين حد حق پاسخگويي را نيز براي بخش خصوصي بر نمي تابند.
ب)اعضاي گروه درمانگاه ضميمه ايرانشهر عبارتند از سه روزنامه نگار جوان كه در عين حال تحصيلات عاليه پزشكي دارند: يك نفر دندانپزشك، يك نفر دكتر داروساز و يك نفر پزشك عمومي. بنابراين غيرمحتمل است كه اين گروه «الفباي مسايل مربوط به دارو و درمان» را ندانند. ج) ظاهرا بيشترين عامل تكدر خاطر مشاور محترم اطلاع رساني وزارت بهداشت مطلبي بوده است با تيتر «قربانيان مافياي دارو.» علي الظاهر مافيا به نوعي فعاليت هاي پشت پرده و غيرقانوني اطلاق مي شود كه در فضايي از رعب و هراس شكل مي گيرد. پاسخ فوق الذكر دست كم از دو جهت ماهيتي اين چنين دارد: منتقدان را مي ترساند و نيز مي خواهد با متهم كردن آنها به تخلف (ارتباط با سهامداران بيمارستان و يا ...) از ميدان به درشان كند. اگر در اينباره قدري بدبينانه و خشن قضاوت كرده ايم، پوزش مي خواهيم.

ركوردشكني پيكاسو
چه كسي فكرش را مي كند نقاش يك پسر با پيپ را صد ميليون دلار بخرند؟ البته چون نام پيكاسو پشت اين نقاشي بود، شايد بيشتر از اينها هم مي خريدند. اين تابلو كه يكي از مهم ترين آثار پيكاسو به حساب مي آيد قرار است در حراجي به فروش گذاشته شود و كارشناسان پيش بيني كرده اند كه اين اثر ركورد فعلي ۸۲ ميليون دلاري را كه متعلق به اثري از ون گوگ است خواهد شكست. اين تابلو متعلق به خانواده نيويوركي است كه مجموعه اي از تابلوهاي نقاشي را در اختيار دارند كه ارزش آنها به ۱۴۰ ميليون دلار مي رسد. نقاشي هاي پيكاسو اگر براي خودش زياد آب و نان نداشته ولي زندگي ديگران را حسابي از اين رو به آن رو كرده است.

تهران در تاجيكستان
اين روزها در تاجيكستان، نمايشگاه عكسي برپاست كه از نگاه يك عكاس تاجيكي و دو عكاس ايراني به تهران پرداخته است. در اين نمايشگاه با عنوان «ديروز، امروز تهران۷۰ » عكس از زئوردخه عكاس تاجيكي و زهرا بغدادي و سولماز پورعبدا... دو عكاس ايراني به نمايش گذاشته شده و نمايشگاه ده روز ادامه خواهد داشت.نكته جالب در مورد اين نمايشگاه حضور نفر دوم سفارت فرانسه در مراسم افتتاحيه آن است. عكس هايي از ايران در تاجيكستان با حضور فرانسوي ها! اين نمايشگاه در مركز فرهنگي باكترياي شهر دوشنبه تاجيكستان برقرار است.

در انتظار سنگ
اگر به سنگ  هاي خوش رنگ و لعاب ياقيمتي علاقه مند هستيد و دوست داريد سنگ هايي مثل الماس و زمرد را از نزديك ببينيد، منتظر جشنواره جهاني صنايع دستي باشيد. اين جشنواره از ۲۰ تا ۳۱ خرداد در نياوران برگزار خواهد شد. موسيقي ملل و سنت هاي غذايي از ديگر بخش هاي اين جشنواره است كه با حضور كشورهايي از آفريقا، اروپا، آمريكا و آسيا برگزار مي شود. قرار است پس از برپايي اين جشنواره سازمان صنايع دستي نمايشگاه دايمي از آثار برگزيده صنايع دستي معاصر ايران را برپا كند. در اين نمايشگاه ۱۲۰۰ اثر برگزيده معاصر از ۲۸ استان به نمايش گذاشته خواهد شد.

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
لابد تا به حال خودتان خبر اكران فيلم مصائب مسيح را شنيده ايد يا جايي خوانده ايد. از چهارشنبه پيش اين فيلم در سانس آخر سالن شماره يك سينما فرهنگ به نمايش درآمده است. اين فيلم را مل گيسبون كارگرداني كرده كه يك كاتوليك دو آتشه است و فيلم را هم بر اساس روايات كليساي كاتوليك ساخته است. تمام گفت وگوهاي مصائب مسيح به زبان آرامي هستند كه ظاهرا زبان رايج آن دوره تاريخي بوده است. اين فيلم عجيب و خشن قلب خيلي از پيروان مسيح را با به تصوير كشيدن رنج ها و شكنجه هايي كه بر اين پيامبر گذشته به درد آورده است. مي گويند دو كشيش كاتوليك هنگام ديدن فيلم در سينما سكته كرده اند. براي تماشاي مصائب مسيح بايد ساعت ۲۲ سينما فرهنگ باشيد. قيمت بليت هم ۱۵۰۰ تومان است.
كتاب
«دزد لعنتي» كتابي است نوشته ورنرريت كه آن را مليحه محمدي ترجمه كرده است. در اين كتاب مي توانيد داستان بلندي بخوانيد كه به هجده فصل تقسيم شده. در اين فصل ها سرنوشت ميركو پسربچه ۱۲ ساله اي پي گرفته مي شود كه بخش اعظم هزينه زندگي خانواده اش را تامين مي كند. او حرفه اش دزدي است و تمام الزامات اين حرفه را از مردي كه ميركو او را پدر خود مي داند ياد گرفته است.
«دزد لعنتي» را انتشارات عمران در ۲۰۶ صفحه منتشر كرده و قيمت اش ۱۵۰۰ تومان است.
موسيقي
تا چند روز آينده دو كنسرت پاپ در تهران برگزار مي شود؛ يكي كنسرت شيداغفاري در تالار فرهنگ (خيابان حافظ، بعد ازچهارراه كالج - نرسيده به تالار وحدت) است كه طبيعتا فقط خانم ها مي توانند در آن شركت كنند، آن يكي كنسرت قرار است در سالن حجاب( سالن بزرگ كانون پرورش فكري در خيابان حجاب) برگزار شود و محمدرضا گلزار يكي از مجري هاي مراسم است. نام محسن افلاكي و حميد خندان هم در ميان اجراكنندگان به چشم مي خورد و ۷نفر هم ترانه هايشان را براي مردم مي خوانند. معراج محمدي، ياور اقتداري، حسن پيغان، شهرام زندي، پرهام، هوتن جوادي و مهران احراري.  هر دوي اين كنسرت ها ۲۳ ارديبهشت ماه شروع مي شوند و تا بيست وهفتم ادامه دارند.
فرهنگسرا
در فرهنگسراي اقوام تا فردا يك نمايشگاه صنايع دستي برپاست. اين نمايشگاه به صنايع دستي و سياه چادر استان كهگيلويه و بويراحمد اختصاص دارد. موسيقي محلي اين استان هم همراه با نمايشگاه اجرا خواهد شد. اين برنامه در راستاي دومين جشنواره فرهنگي ايران زمين اجرا مي شود. در ضمن امروز ساعت ۱۵ جلسه شعر خواني و نقد شعر هفتگي اين فرهنگسرا برگزار مي شود.
فرهنگسراي اشراق هم مسابقه كتاب خواني برگزار مي كند. «باران رحمت » مسابقه اي است به مناسبت هفته معلم و هفته وحدت و سوال هايش از كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايرانيان» انتخاب مي شود. براي گرفتن فرم شركت در مسابقه بايد برويد به فلكه دوم تهرانپارس ، انتهاي خيابان جشنواره، فرهنگسراي اشراق، كتابخانه شيخ اشراق.
تلويزيون 
امروز بعدازظهر ساعت ۳۵:۱۹ بازي آرسنال و فولهام را مي توانيد تماشا كنيد كه البته تاثير در وضعيت بالاي جدول ليگ برتر انگلستان ندارد (چون آرسنال هفته پيش قهرمان شد) اما براي فولهام بازي مهمي است، ضمن اينكه ساعت ۱۷ هم چند بازي همزمان در سريA برگزار مي شود.
سريال سواران كوچك امروز ساعت ۱۹ از شبكه تهران پخش مي شود. از شبكه دوهم سريال تلخ و شيرين را ساعت ۴۵:۱۹ مي  توانيد ببينيد. يك قسمت ديگر از سريال تكراري پهلوانان نمي ميرند كه ساعت ۲۱ از شبكه دو پخش مي شود مي تواند انتخاب ديگري براي سرگرم شدن باشد. نقطه چين را مثل هر شب ساعت ۳۰:۲۲ از شبكه ۳ ببينيد و تكرار مجموعه هلي كوپتر امداد ساعت ۲۳ از شبكه تهران پخش مي شود.
نمايشگاه
امروز دو نشست در بخش بازار جهاني كتاب برگزار مي شود. يكي «كپي رايت: ناشران موافق و مخالف» از ساعت ۱۵ تا۱۶ و ديگري « كپي رايت: ناشران داخلي و ناشران خارجي» از ساعت ۱۶ تا. ۱۷ در ضمن امروز از ساعت ۱۲ تا۱۴ مي توانيد با اين چهره ها ديدار كنيد: خانم مهشيد مشيري، آقاي حسين پاينده، جابر عناصري، احمدتميم داري وعلي معلم. ضمن اينكه از ساعت ۱۵ تا ۱۷ ميزگرد نظريه پردازي ترجمه از ادبيات داستاني با حضور صفدر تقي زاده، حسين ميرعابديني و محمدرضا گودرزي برگزار مي شود.
در بخش يك كتاب، يك ناشر. يك نويسنده ساعت۱۸ تا۲۰ كتاب موسيقي سنتي ايران بررسي مي شود و ژان دورنيگ، ساسان فاطمي و خانم آتشكار با همكاري انجمن ايرانشناسي فرانسه ميزگردي برگزار مي كنند

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |