پنجشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۸۴
سازه اي به درازاي تاريخ
ديوار بزرگ چين
با خطي خوانا نوشته بود: «ديوار شهر در بيست و دومين سال امپراتوري جياجينگ (در ۱۵۴۳) ساخته شد و روكش آن با آجر پخته در نخستين سال امپراتوري وانلي (۱۵۷۳) انجام شد.»
007662.jpg
روستاها اغلب درون ديوارهاي طولاني و استحكامات و برج هاي ديده باني ساخته شده اند. مردم روستا هنگام برگزاري جشن بهاره ديده مي شوند.
بسياري فكر مي كنند ديوار بزرگ چين سازه اي يكپارچه است، اما چنين نيست.
سمبول چين 
سفر در طول ديوار چين از مواردي است كه بسياري از علاقه مندان سفر و گردشگري در پي آن بوده اند؛ پيتر هسلر يكي از آنهاست. گزارشي كه او از اين سفر نوشته مورد توجه بسياري از نشريات جهان قرار گرفته. گوشه هايي از اين سفرنامه مي تواند خواننده را با ناشنيده هايي درباره اين سازه شگفت كه بحق يكي از عجايب جهان نام گرفته، آشنا كند.
ديوار بزرگ همواره به صورت سمبول چين شناخته شده، اما در طول قرن گذشته نيز هنوز به درستي فهميده نشده است. در آگاهي عمومي، ديوار بزرگ يك مفهوم واحد و يكپارچه است، اما در واقع چين شمالي با ديوارهاي متعددي كه توسط سلسله هاي مختلف ساخته شده، هاشور خورده است. من با يك جيپ كرايه اي عازم سفر شده ام. تا همين اواخر تاريخ نگاران به يكپارچه نبودن ديوار بزرگ توجه نداشتند و اينكه به عنوان يك مفهوم سمبوليك كل ديوار يكپارچه فرض شده است. در مجموع تصورات نادرست فراواني درباره اين ديوار وجود داشته كه جز يكپارچه بودن، قدمت آن نيز هست كه به غلط عمر آن را بيش از ۲هزار سال ذكر كرده اند ونيز اينكه اين ديوار از كره ماه قابل رويت است.
اميدوار بودم در طول مسير با افرادي آشنا شوم كه بتوانند حقايق را بر من آشكار كنند. تحصيلكرده ها و متخصصان علاقه اي به گفت وگو با من نداشتند- در عوض اميد داشتم بتوانم با چيني هاي متوسطي كه نزديك استحكامات باستاني زندگي مي كنند ملاقات كنم و آنها ديدگاهشان را راجع به گذشته و امروز بازگويند.
استحكامات كهن 
مسير خود را به سمت غرب ادامه دادم و در طول مسير با روستاييان ومراسم خاكسپاري ويژه آنان روبه رو شدم. كم كم به منطقه خودگردان مغولستان مركزي نزديك مي شدم. امروز مغولستان مركزي درون خاك چين است، اما در گذشته اينجا يك ناحيه مرزي با قوانين اغلب ناپايدار بود. به همين سبب چشم انداز استان شانكسي شمالي با خرابه هاي استحكامات دفاعي كه از خاك كوبيده و فشرده درست شده اند كه در نور خورشيد زرد مي زنند. از برج هاي علامت دهي و ديوارهايي كه مايل ها ادامه دارند و روستاهايي كه در همه آنها دژهايي با ديوارهاي بلند وجود دارد گذشتم. اينها زماني پادگان هاي سربازان چيني بوده و اكنون به روستاهايي خاموش تبديل شده است. روستاييان اين منطقه سيب زميني مي كارند. آنها تمام روز در آفتاب كار مي كردند و دژ و باروها به همسايگاني پير و چروكيده مي ماندند كه هيچ كس به آن توجهي نداشت.
007665.jpg
سازه اي عظيم كه براي جلوگيري از هجوم اقوام وحشي به تمدن بزرگ چين ساخته شده و به درون تاريخ اين كشور پيچ مي خورد و پيش مي رود.

هر قومي در فرهنگ چين حل خواهد شد
بيشتر اين سازه ها مربوط به دوران امپراتوري سلسله مينگ، سازنده بزرگترين ديوارها در تاريخ چين است. اين سلسله بيشترين قسمت ديوار را با آجر و سنگ ساخت. اينجا در شانكسي چيني ها با مغول ها مقابله مي كردند و به همين جهت بعضي از استحكامات چهار لايه ساخته شده، اما خيلي پيش از مينگ و مغول ها استحكامات ديگر و تهديدهاي ديگري هم بود. به طور سنتي، چيني هاي قديم بر اين عقيده بودند و آموخته بودند كه سرانجام همه اقوام در برابر جاذبه  فرهنگ تسليم خواهند شد و هر چقدر دور از تمدن و وحشي باشند بالاخره متمدن خواهند شد. اما تئوري و عمل فاصله خود را در طول مرز شمالي نشان دادند، آنجا كه چيني ها با اقوام هو رودررو مي شدند. ريشه هو اسرارآميز و هنوز ناشناخته است؛ گروهي از تاريخدانان بر اين باورند كه آنها مردمي بيابانگرد و سواركار از آسياي مركزي بودند كه يك شاخصه كليدي داشتند؛ آنها هيچ علاقه اي به جذب در تمدن و فرهنگ چيني از خود نشان ندادند! اين نام نخستين بار در دوره ۴۰۳ تا ۲۲۱ پيش از ميلاد ظاهر شد، مردمي جنگجو و بي اعتنا به فرهنگ چين.
در روستاي نينگلو، آخرين روستاي استان شانكسي پيش از مرز مغولستان مركزي توقف كردم. جمعيت روستا ۱۲۰ نفر بود و روستا درون پادگاني باستاني به محيط حدود يك مايل احاطه شده بود. پيرهاي روستا در ميدان دهكده نشسته و تن به آفتاب سپرده بودند.
در روستاهاي چين اغلب وقتي مي پرسيدم آيا كسي هست كه از تاريخ محلي آگاهي داشته باشد، مرا به يكي از پيران يا تاريخدان آماتور معرفي مي كردند و بسياري اين جمله را يادآور مي شدند، هرگز حافظه محلي را دست كم نگيريد.
مردم روستاي نينگلو هم در پاسخ سوال من گفتند: «با چن پير صحبت كنيد.»
نامش «چن ژن» بود، ۵۳ ساله، كشاورز سيب زميني؛  چند جريبي زمين و پنج گوسفند داشت. درآمد سالانه اش حدود ۲۰۰ دلار بود. مرا با خود به خانه برد و آنجا كشويي را باز كرد و اوراقي را كه به هم منگنه شده بود بيرون كشيد. روي جلد نوشته شده بود: تاريخچه نينگلو/پژوهش، ژانويه ۱۹۹۲.
كتابچه را گشودم، چن با خطي خوانا نوشته بود: «ديوار شهر در بيست و دومين سال امپراتوري جياجينگ (در ۱۵۴۳) ساخته شد و روكش آن با آجر پخته در نخستين سال امپراتوري وانلي (۱۵۷۳) انجام شد.»
خارجي ها را بكشيد!
ده ها صفحه، صدها تاريخ، نقشه ها و طرح هاي متعدد محتواي كتابچه را تشكيل مي داد. چن پير توضيح داد كه اين اطلاعات را با چه زحمتي از منابع مختلف آرشيوي و صحبت با پيرمردان و پيرزناني كه چيزي از تاريخ به ياد داشتند، كساني كه خيلي هاشان اكنون مرده اند، فراهم آورده: «سال گذشته كار را تمام كردم.» او تكه هايي از ظروف شكسته را كه نزديك ديوار سلسله هن يافته بود نشانم داد. سه سلسله مختلف استحكامات خود را در اين ناحيه به جاي گذاشته بودند و چن پيشنهاد كرد كه خرابه هاي اين آثار را نشانم بدهد. به سمت شمال درون كوهستان ها رانديم، آنجا مرا به دره اي مرتفع، خارپوش و پر از آبكندهاي گردآلود هدايت كرد. چن پير، آرام و شمرده، به سبك دهقانان چيني گام برمي داشت؛ دست ها گره زده در پشت و با نوسان ملايم و متفكرانه سر به هنگام راه رفتن.
او ديوار سلسله وي شمالي (۵۳۴-۳۸۶ بعد از ميلاد) را نشانم داد. ديوار سلسله هن (۲۰۶ پيش از ميلاد تا ۲۲۰ پس از ميلاد) آنقدر كوچك بود كه بدون اشاره او ممكن نبود متوجه آن شوم. به موازات آن ديوار مينگ بود، به ارتفاع شش فوت (۱۸۰ سانتيمتر) كه در طول تپه ها به سمت شمال ادامه داشت. جاده اي آن را قطع مي كرد و در آنجا لوحه اي به سينه ديوار نصب شده و روي آن نوشته بود: مغولستان مركزي. ديوار مينگ هنوز نشانه اي سياسي است و مرز شانكسي و مغولستان مركزي را مشخص مي كند.
وقتي به خانه برگشتيم، چن پير نقشه اي را نشانم داد و گفت كه نام روستا در گذشته «نينگسي هولو» بوده يعني: هو را فروبنشانيد.
او با خنده خاطرنشان ساخت: «اساسا اين جمله به معني آن است كه خارجي ها را بكشيد!» روستاي ديگري را روي نقشه نشان داد و با همان خنده گفت: «نامش ويلو است يعني هو را مرعوب كنيد. باز هم يعني: خارجي ها را مرعوب كنيد.» و نام ها ادامه داشت - پانزده مايل به سمت غرب، روستاي پوهوبو يعني: خارجي را نابود كنيد. بيست مايل بعد، شاهوكو، يعني: خارجي را قصابي كنيد. اين نام گذاري ها در دوره سلسله كينگ نام گذاري شده كه فرمانروايان منچوي آن از شمال آمده و به شدت نسبت به خارجي ها بدبين بودند. شب وقتي آن سوي مرز در مغولستان مركزي توي چادرم دراز كشيدم نام روستاهاي مرزي را يكبار ديگر در ذهن مرور كردم و بايد اعتراف كنم كه صداي كوبش قلب خود را به وضوح شنيدم.
مردم اين نواحي به ندرت با خارجي ها مواجه مي شوند و به همين سبب وقتي مرا مي ديدند مي پرسيدند آيا مغول هستم، تبتي هستم، يا اويگور؟! اغلب در مسير رهگذران را سوار مي كردم. آنها اغلب روستايياني بودند كه از محل زندگي خود به روستاي ديگري مي رفتند يا در حال بازگشت به روستاي خود بودند. مهاجران چيني حدود ۱۵۰ ميليون نفر تخمين زده مي شود كه اغلب دهقاناني هستند كه در جست وجوي كار راهي شهرها مي شوند.
دير ازدواج كنيد، دير بچه دار شويد!
سفر پاييزي من در فلات لوئس در شمال غربي چين پايان يافت. اين فلات ۳۰۰ هزار مايل مربع وسعت دارد و داراي چشم اندازي خشن با كوهستان هاي زرد و خشك و آبراه هاي صخره اي است. قرن ها قبل، اين تپه ها جنگل پوش بوده اما نسل ها كشاورزي و خشكسالي هاي پي در پي آن را متروك و بي آب و علف ساخته است. هنوز هم كشاورزي در خاك حاصلخيز آن ادامه دارد. حتي در اين سرزمين نيز شعارهاي دولتي همه جا به چشم مي خورد: «كوهستان هاي سبز را سبزتر كنيم.» يا «دير ازدواج كنيد، ديرتر بچه دار شويد.»
هنگام بهار، براي پايان دادن به سفر طولاني خود در راستاي ديوارهاي چين به راه افتادم.
منبع: نشنال جئوگرافيك 
ترجمه: رضا غفاريان طوسي 


ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
007683.jpg
دكتر ريموند ديتمارس 
قسمت سي ام 

دست نوازش حالا به هدف خود مي رسد - يا دست كم جايي كه لحظاتي پيش قرار بود هدف باشد. دست و بازوي بلند با طي كماني وسيع سرانجام به فضاي خالي مي رسد. چشم هاي صاحب اين دست و بازو حالا پايين تر افتاده اند تا عاقبت روي پنجه هاي خالي آرام مي گيرند: پس چي شد؟ كجا رفت؟ مدتي طولاني، بدون پلك زدن و بدون ذره اي تعجب، خيره مي ماند، انگار نه انگار كه در تلاشي چنين و در واقع گام به گام گلايه مي كنند. اين نوع حركت مار هميشه روي سطح افقي است و نه روي سطح عمودي - چنانكه در بعضي از نقاشي هاي قديمي نشان داده شده. اهميت فلس ها در اين حركت را مي توان از آنجا دريافت كه چنانچه مار را روي يك سطح شيشه اي بگذاريم تا حد بسيار زيادي توان حركت خود را از دست مي دهد. در سر خوردن سريع - يا گلايد كردن - مارها معمولا به يك پهلو، يا به صورت جانبي، حركت مي كنند. حركت كرم خاكي كاملا متفاوت است. اين خزنده براي جلو رفتن، ابتدا بدن خود را كش مي آورد و دراز مي كند. آنگاه قسمت جلويي بدن را به زمين مي چسباند و قسمت عقب بدن را رها ساخته و به طرف جلو جمع مي كند. هر يك از اين حركات، مثل يك قدم برداشتن، او را به پيش مي راند. موهاي بسيار ريز و باريكي در قسمت زيرين بدن او وجود دارد كه مي تواند او را به زمين  گير بدهد.
شايد مدرن ترين شكل حركت در قلمرو حيوانات متعلق به اختاپوس، نوتيلوس (نوعي حلزون آب هاي گرم)، و ماهي مركب باشد. اين موجودات دريازي، خود را با پرتاب آب از درون استوانه اي در بدن خود به بيرون، به جلو مي برند، درست مثل چگونگي حركت راكت هايي كه به فضا پرتاب مي شوند. عكس العمل ناشي از خروج آب، حيوان را به جلو مي راند. زايده هاي بلند آنان تنها براي حركت در كف دريا يا بالا رفتن از موانع به كار مي رود.
در حالي كه طبيعت به بعضي از حيوانات روش هاي عجيبي براي حركت داده، گهگاه نيرويي اضافي براي غلبه بر قرباني نيز به آنها بخشيده است. اين قدرت اضافي در بعضي از گونه ها به آنان امكان تسلط و برتري بر حريف را مي دهد و به راحتي مي توانند شكار خود را از پا درآورند. مثلا كرم هاي درختي كاترپيلار پا دارند، ارگونوت ها بادبان دارند، بعضي از ماهي ها بال دارند و خرچنگ هاي لابستر از دمي جهنده برخوردارند. طبيعت به مگس آتشي يك فانوس شب، يا چراغ قوه، بخشيده است. يك گونه زنبور استوايي در قاره آمريكا مي تواند جلو راه خود را روشن كند. اين حشره حدود ۵/۱ اينچ طول و دو گويچه كوچك در دو طرف گلويش دارد كه به طور ارادي هر وقت بخواهد آن را روشن مي كند، درست مثل چراغ قوه يا بهتر بگوييم مثل نورافكن هاي يك كشتي جنگي.
جالب آنكه اين فلاش، مثل حشره برق زن، ظرف يك ثانيه نابود نمي شود بلكه وقتي زنبور برانگيخته مي شود روشنايي اش به مدت ۵ دقيقه و بيشتر مي پايد. به نظر مي رسد اين نور اساسا به حشره كمك مي كند تا در شب جفت يابي كند، اما هرگونه مزاحمتي باعث روشن شدن چراغ حشره مي شود. بومي ها با اين پديده آشنايي كامل دارند و از آن استفاده عملي مي كنند. آنها تعدادي زنبور را در قفس هاي حصيري كوچك مي ريزند و در گوشه خانه مي آويزند. به هنگام تاريكي، هر وقت بخواهند چراغ طبيعي خود را روشن كنند، قفس را برمي دارند، تكان مي دهند يا چند ضربه آرام به آن وارد مي آورند، زنبورها خود بقيه كار را به انجام مي رسانند و روشنايي كامل را تدارك مي بينند!
يادم مي آيد يكي از اين چرا غ ها را در جنگل هاي استوايي ديدم كه كاملا شبيه چراغ قوه هاي امروزي طراحي شده بود. تكه اي چوب نيشكر توخالي حدود چهار اينچ (ده سانتيمتر) از درازا بريده شده و طوري به هم لولا شده بود كه حالت يك جعبه سيلندري پيدا كرده بود. يكي از دو نيمه با تور قابل تعويضي پوشيده شده و پشت آن چند زنبور قرار داشت. مرد بومي يكي از اين چراغ قوه ها را در جيب مي گذاشت يا به كمر مي بست. شب هنگام، هر وقت نياز به ديدن پيش پاي خود پيدا مي كرد، چراغ قوه زنبوري را بيرون مي آورد، نيمه اي را كه به حالت دربسته بود، باز مي كرد و آن را تكان مي داد. در شب هاي خيس استوايي واقعا كارساز بود.
ترجمه : حميد ذاكري

حيات وحش ايران
قوچ كرمان
007686.jpg
گونهO.o.Laristanica XO.o.cylocevos:
خانواده:گاوسانانBOVIDAE
راسته: زوج سمانARTIODACTYLA
رده : پستاندارانMammalia
اين قوچ از اختلاط (هيبريد) قوچ هاي لارستان با قوچ هاي افغاني به وجود آمده است. فرم و پيچش شاخ ها شبيه قوچ  اوريال است، ميش ها نيز معمولا داراي شاخ هاي كوتاهي هستند.
در ناحيه گردن و سينه برخي از قوچ ها موهاي سياه نسبتا بلندي مشاهده مي شود، در بعضي ديگر اين موها كوتاه و فقط در ناحيه سينه وجود دارد. در ايران هم از نواحي جنوب كرمان (سيرجان، خبر، بافت جيرفت)، ايرانشهر (بزمان) تا مرز پاكستان.

پليس جهانگردي
007668.jpg
حداقل از آنجايي كه ميانگين سن ورود توريست ها به كشور پنجاه سال است مي توان نتيجه گرفت كه اكثر آنها براي كارهاي تحقيقاتي و ديدن جاذبه هاي تاريخي و فرهنگي به كشور سفر مي كنند.مهمترين بستر براي دعوت از جهانگردان به سفر به كشورمان تامين امنيت آنهاست كه به اين منظور اخيرا پليس توريسم شكل گرفته است. پليس توريسم در حال حاضر در شهرهاي اصفهان و شيراز كه دو قطب توريستي كشور هستند در حال فعاليت است كه البته اين پليس توريست ها علاوه بر مسلط بودن به زبان هاي خارجي به خصوص انگليسي دوره هاي آموزشي را نيز براي آگاهي از حقوق جهانگردان مي گذرانند.
مدير سازمان ايرانگردي و جهانگردي استان تهران در اين باره مي گويد: سازمان ايرانگردي و جهانگردي با تعاملي كه با نيروي انتظامي كشور دارد، پيشنهاد وجود يك افسر مسلط به زبان و آشنا با حقوق گردشگران را در هر كلانتري داده كه اميدواريم هر چه سريعتر با اين كار موافقت شود.

قربانگاه آلباتراس
007671.jpg
نه، تعجب نكنيد، عكس يك موجود فضايي را چاپ نكرده ايم. اين تصويري است بي نظير از فرود سريع يك آلباتراس براي شكار ماهي در آب، اما با پاياني تلخ. اين عكس در آب هاي شرق استراليا گرفته شده و نشان مي دهد كه آلباتراس بيش از ۵۶۰۰ مايل از سرزمين خود، جزيره جورجياي جنوبي نزديك قطب شمال، دور شده تا در استراليا به اين فرجام شوم دچار شود.اگر به عكس دقت كنيد، آلباتراس غرق شده و قلابي در دهانش وجود دارد. ماهيگيران از نخ هايي بسيار طولاني (گاه تا ۸۰ مايل) با هزاران قلاب براي صيد ماهي تن در اين آب ها استفاده مي كنند. آمار نشان مي دهد كه تنها در آغاز دهه ۱۹۹۰، سالانه ۴۰ هزار آلباتراس در اقيانوس شرق استراليا به اين قلاب ها گير كرده و مرده اند، در نتيجه دوگونه مهم، يكي ماهي تن و ديگري پرنده دريايي آلباتراس، در معرض خطر قرار گرفته اند.
دولت استراليا طرحي را براي كاهش ضايعات ناشي از اين نوع ماهيگيري در دست انجام دارد. بر اساس اين طرح، ماهيگيران بايد شب هنگام قلاب هاي خود را به آب بيندازند و از وزنه هاي سنگين استفاده كنند تا قلاب ها به سرعت پايين برود. قايق هاي ماهيگيري نيز به وسايل رم دهنده پرندگان مجهز خواهند شد.

اعتراض به شكارچيان خارجي
007674.jpg
«جاي تاسف است كه شوراي اقتصاد كشور به جاي يافتن راه هايي براي خارج كردن اقتصاد كشور از ركود و وابستگي، آخرين منابع ملي ما يعني حيات وحش را نيز به تاراج بيگانگان گذاشته است.»اين چند خط بخشي از بيانيه انجمن حمايت از حيوانات است كه در پي اعلام قيمت پروانه شكار براي اتباع خارجي صادر شد.
انجمن حمايت از حيوانات ضمن انتقاد از نحوه برخورد دولت با حيات وحش كه به عنوان يك منبع درآمد در قانون پيش بيني كرده است، مي آورد: خارجياني كه در كشور خود حق كشتن يك گنجشك را ندارند به راحتي به كشور ما آمده و با پرداخت دلار به خزانه دولت، مجوز شكار حتي در مناطق حفاظت شده را مي گيرند!
انجمن با اشاره به احكام اسلامي اذعان مي دارد: منابع طبيعي جزيي از انفال مسلمانان است و فروش آن به اتباع بيگانه بي اعتنايي به اين مساله است.
در پايان اين بيانيه يادآور شده است كه متاسفانه هيچ آماري از حيات وحش كشور وجود ندارد و با نبود آمار، تعيين معيار حيوانات مازاد امري غيرممكن است و مسوولا ن مربوطه اجازه ندارند كه براي خوش آمد چند نفر خارجي يا كسب درآمد بيشتر، چوب حراج به منابع طبيعي اين كشور بزنند.

نجات يافته
007677.jpg
كروكوديلي كه در عكس مي بينيد چهاربار مورد تيراندازي شكارچيان قاچاق قرار گرفت و جان سالم به در برد!
در ريوگرانده كاستاريكا چندصد كروكوديل وجود دارد كه تحت حفاظت زندگي مي كنند. شكارچيان قاچاق با چهار گلوله اين كروكوديل را از پاي درآوردند و وقتي مشغول حمل آن بودند مورد تعقيب ماموران محيط زيست قرار گرفتند و مجبور شدند آن را رها كنند. پس از آن، كروكوديل براي معالجه به مركز حفاظت جاكو منتقل شد و از مرگ نجات يافت.
سال گذشته تعداد ۴۰۰ بچه كروكوديل كه در اسارت متولد شده و دوران نوزادي را گذرانده بودند، در وحش رها شدند.

ديدني ها، بيخ گوش مردم پايتخت
007680.jpg
همانطور كه مي دانيد سازمان جديدي تاسيس شده به اسم سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، اين سازمان در شهرستان ها هم اداره دارد و اداره اين سازمان در استان زنجان اولين تحرك را نشان داده است.
ماجرا از اين قرار است كه امروز (پنج شنبه) و فردا در زنجان همايشي تحت عنوان همايش راهكارهاي توسعه گردشگري زنجان برگزار مي شود كه در آن جاذبه هاي توريستي اين استان تشريح مي شود. مديريت اين سازمان جديدالتاسيس در زنجان قصد دارد كه اين استان را باتوجه به نزديكي اش به پايتخت، آنرا تبديل به يكي از مسيرهاي گردشگري مردم تهران كند.
عليرضا زمان، مدير ايرانگردي و جهانگردي زنجان مي گويد: «زنجان جاذبه هاي زيادي دارد ولي به دليل عدم تبليغات صحيح ناشناخته مانده است.»نماينده ولي فقيه و امام جمعه زنجان، استاندار، نمايندگان مجلس ششم و هفتم و... به علاوه ميهماناني از كشور ژاپن در اين همايش حضور دارند. در حاشيه همايش نمايشگاهي از صنايع دستي استان برپا مي شود....
اگر مي خواهيد بدانيد جاذبه هاي اين استان كدام است، سري به اين مكان ها بزنيد: گنبد سلطانيه، غاز كتله خور، موزه رختشويخانه، معبد اژدها، چنبي اوغلي، دشت لاله سهرين و...

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |