دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۳۸۸ - May 24, 2004
يادداشت
Front Page

نجف و قم تفاهم يا تقابل
چندي پيش از حمله ايالات متحده به عراق؛ يك كارشناس آمريكايي يهودي متخصص امور شيعه عراق بنام اسحاق نقاش در مقاله اي مهم توصيه هايي را براي ايجاد رقابت ميان دو حوزه مهم نجف و قم در صورت پيروزي آمريكاييان بر صدام ارايه كرد با اين پيش فرض كه حوزه نجف به معنايي داراي گرايش سكولار و حوزه قم داراي نگرش مداخله دين در سياست است. او بر اين باور بود كه امام خميني (ره) با استفاده از مهاجرت علماي نجف به قم بدليل فشار صدام حسين و طبعا محوريت يافتن قم توانست گفتمان خود و قم را بر شيعه تحميل كند لذا در صورت بازسازي جايگاه نجف و بازگشت علماي نجف به آن حوزه همزمان با تضعيف قم؛ گفتمان غالب دخالت دين در سياست هم تضعيف شده و عملا شيعه به سمت سكولاريسم خواهد رفت. آنگاه در گام دوم آمريكا خواهد توانست شيعه سكولار شده را در مقابل تسنن راديكال شده قرار دهد و در نتيجه شكاف سنگيني ميان امت اسلام بر اساس اين استراتژي پديد خواهد آمد.
اين استراتژي تفرقه افكنانه خوشبختانه بدليل هشياري علماي شيعه از يكسو و گرفتاري آمريكا در مسايل روزمره كه فرصت انديشه راهبردي را از آنها گرفته بود؛ عليرغم پاره اي از تلاش هاي محدود به اجرا در نيامد و حتي حضور ماهرانه آيت الله سيستاني در سياست روندي خلاف تحليل اسحاق نقاش را نشان داد.
پس از اشغال عراق در بعضي از مطبوعات داخلي شاهد موضع گيري هايي مشابه طرح اسحاق نقاش بوديم كه بر تقابل نجف و قم تاكيد مي كرد كه به مرور با مواضع آيت الله سيستاني اينان نيز اين موضوع را از دستور كار خود خارج كردند.
اكنون پس از گذشت اين مدت متاسفانه انجام مصاحبه هايي نظير آنچه كه ناتان گاردنر سردبير فصلنامه  چشم اندازهاي جديد در گفتگو با دكتر سروش انجام داده است نشان مي دهد كه اين طرح نيم مرده گويا قرار است اين بار از زبان مسلمانان تكرار شود.
دكتر سروش در اين مصاحبه تاكيد مي كند:
«نجف نزديك به هزار سال است كه مركز مورد ستايشي براي شيعيان است و عزيزترين زيارتگاه آنها در اين شهر واقع شده است. اما عمر حوزه علميه قم به صد سال هم نمي رسد. مشهورترين ثمره  آن، به تعبيري، آيت الله خميني است، كسي كه رهبري انقلابي را به عهده گرفت كه قيموميت ديني (منظور وي ولايت فقيه است) را در ايران امروز پايه ريزي نمود. با اين حال، در ميان تمامي علماي قم و البته نجف وي را بايد يك مورد استثنايي به حساب آورد. تعداد اندكي از علماي اسلام نظريه قيموميت ديني را مورد تاييد قرار داده اند.»
يا در مورد آيت الله سيستاني تاكيد مي كند:«موافقم كه او شخصيتي ميانه رو است و هرگز در هيچ كدام از نوشته هايش تصريح نكرده كه روحانيون داراي يك حق الهي براي حكومت هستند، يعني آن گونه كه آيت الله خميني مي  انديشيد. در واقع من هيچ آيت الله العظمايي را در نجف نمي شناسم كه از اين نظريه قيموميت ديني (ولايت فقيه ) حمايت كرده باشد.»
سروش سپس نتيجه گيري سياسي مطلوب مصاحبه كننده را مورد تاييد و تاكيد قرار مي دهد كه:«يكي از پيامدهاي ناخواسته  سرنگوني صدام توسط ايالات متحده و نفوذ گسترده  شيعيان عراق ممكن است كه تقويت چشم اندازهاي حكومت دمكراتيك در ايران باشد بگذاريد ببينيم.»
آنچه كه در اين نوشته مورد توجه است؛ علت يابي همسويي تحليل دكتر سروش و اسحاق نقاش نيست در عين حال نقد حمايت دكتر سروش از سكولاريزم موهوم و خيالي آيت الله هاي نجف نيز مورد نظر نيست بلكه پرسش و اظهار تعجب از ميزان دوري ذهنيت يك صاحبنظر از واقعيت است؛ زيرا دانسته نيست كدام شاخصه عيني جاري در بستر وقايع روز عراق تحليل دكتر سروش را تاييد مي كند؟ آيا يك تحليلگر عادي با مشاهده روند موجود، واقعگرايي لازم يا حداقلي را در تحليل ايشان مي يابد؟ مسلما واقعيت تا حدود زيادي آمريكايي ها را از تحليل اسحاق نقاش دور كرده است واقعا چه قدر زمان نياز است كه صاحبنظراني چون دكتر سروش هم واقعيات عراق را آنچنان كه هست مشاهده كنند؟ بگذاريد ببينيم!

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    خارجي    |    سياسي    |    شهري    |    ورزش    |
|   يادداشت    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |