پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۱
سفر و طبيعت
Front Page

اينجا مخوف ترين چشم انداز طبيعت ايران است
سفر به ريگ جن
چوپان هاي كوه طلحه كوير اينجا را «ريگ جن» مي نامند و با اين اسم مي خواهند بگويند كه در قسمت هاي داخلي كوير چيزي جز جن وجود ندارد
008421.jpg
دنياي بي جان كوير كه به خاطر تهي بودن و سكوتش، ترس و دلهره را در وجود آدمي فرياد مي زند، همواره در طول قرن ها در ميان مردم بخصوص افراد محلي منشا خرافات بوده است 
محمد رضا محمدي 
سون هدين در كتاب كويرهاي ايران خود مي نويسد:
سه فرسخ بعد، در جهت راهمان، رودي وجود دارد كه آن طرفش به ريگ جن معروف است، اما كسي قدم به آنجا نمي گذارد و دو نفر كه چند سال پيش تن به ماجراجويي داده بودند، در باتلاق نمك غرق شدند

اشاره: سكوت در امتداد سرزميني پررمز و راز... نه سايه سار درختي و نه چشمه وجوي رواني، هيچ اثري از سبزي و طراوت جنگل نيست. چهره هايي سوخته، مردماني سرسخت، خشونت در طبيعت موج مي زند، خاك تفتيده، آفتاب سوزان، تشنگي... آري! قدم بر شنزارهاي كوير نهاده ايم. سفري به دنياي اسرارآميز بيابان. عزم عبور از مكاني را داريم كه پيش از اين معدود كساني موفق به گذشتن از آن شده اند. مكاني ناشناخته در دل كوير مركزي ايران... سفر به ريگ جن.
سفر و سياحت همواره زيباترين لحظات در دامان سبز طبيعت را در ذهنمان نقش مي زند، اما معدود كساني هستند كه حس ماجراجويي و كشف ناشناخته ها در وجودشان، آنها را به جاي سفر به جنگل و ساحل دريا به سوي مكان هاي متروك، دره هاي خوفناك ، جنگل هاي انبوه حاره اي، مرداب ها و بيابان هاي سوزان مي كشاند و با تمام سختي هايش از آن لذت مي برند و حاضرند به هر قيمتي (حتي دادن جان!) بهاي آن را بپردازند. در ميان اين افراد جهانگردان از شهره خاصي برخوردارند. گرچه كارشناسان علوم زيستي (حيات وحش - گياه شناسان ) و جغرافي دانان نيز علاقه وافري به سفر در نقاط دور افتاده و بكر دارند.
سفر به كوير براي اروپاييان از جذابيت هاي خاصي برخوردار است. شايد علت آن موطن سرسبز آنها باشد. سفرهاي فراوان و متعدد جهانگردان اروپايي به گوشه گوشه كويرهاي ايران برگ روشني از تاريخ طبيعي اين مرزو بوم را رقم مي زند.
در حدود ۷۰۰ سال پيش ماركوپولو، ونيزي بزرگ هميشه مسافر به حوالي كوير مشرق ايران قدم گذاشته بود اما هرگز به داخل كوير وارد نشد، در واقع او از فرورفتگي هاي لوت شمالي كه از جنوب غربي طبس شروع مي شود، گذشته است. شايد از ميان سياحان بيگانه اي كه درنيمه  راه شرق و غرب از ايران ديدن كرده اند هيچ كسي به اندازه سون هدين، جهانگرد سوئدي، صداي زنگ شتر را نشنيده است. مردي كه ماه ها و سال ها بر پشت شتر دركوره راه هاي ايران، به ويژه مناطق كويري، هزاران كيلومتر را درنورديده است. او تنها مردي بود كه با جسارت كامل به نقطه اي در كوير مركزي ايران پاي نهاد كه پيش از او كسي از آنجا جان سالم به در نبرده بود. خود سون هدين درباره انگيزه جهانگرد شدنش مي نويسد:« پسر بچه اي كه در سال هاي نخستين دبستان شغل آينده خود را مي شناسد آدم خوشبختي است ومن به اين خوشبختي دست يافتم. ۱۲ ساله بودم كه هدف آينده ام كاملا برايم روشن بود.»
دنياي بي جان كوير كه به خاطر تهي بودن و سكوتش ترس و دلهره را در وجود آدمي فرياد مي زند، همواره در طول قرن ها در ميان مردم بخصوص افراد محلي منشا خرافات بوده است. مردم بومي خيلي از كوير شن مي ترسند و تحت هيچ شرايطي حاضر به خوابيدن در كوير شن نيستند، چون مي گويند كه آنجا جن دارد. در اين رابطه در شاهنامه، مجموعه بزرگ ادبيات حماسي ايران نيز از برخورد با ارواح خبيثه در بيابان، سخن رفته است:« در خوان چهارم از هفت خوان كه رستم، پهلوان نامدار ايراني بايد از آن بگذرد،  يادآور خطاي عقلاني عبور كنندگان از بيابان است و بااعتقاد گسترده مردم مشرق زمين در رابطه با قدرت تغيير شكل ارواح به وسيله سحر و جادو مطابقت دارد، همين اثر به مشاهدات مشابه يك قهرمان ديگر شاهنامه به نام «اسفنديار» نيز پرداخته است.»
به گفته «اچ.دبليو.بلو» در منطقه مرزي ايران و افغانستان در شرق آبادي «دوروه» يك محدوده ماسه اي محصور شده وجود دارد كه به خاطر صداهايي كه از آنجا به گوش مي رسد، نزد مردم مقدس است. از آنجا حتي از فاصله اي حدود يك كيلومتر و نيم صداهايي چون صداي طبل به گوش مي خورد. ما نيز درباره ماسه هاي طنين انداز واقعي كه طنيني چون سوت كشتي بخاري دارند و غرش و قطع ناگهاني آنها شنيده ايم ولي چيزي براي گفتن نداريم. در واقع عده معدودي سعادت شنيدن آن را داشته اند!
دو خط موازي ممتد كه دايما در حال پيچ و تاب بود، افق مسير را ترسيم مي كرد. جاده از ميان باد مي گذشت. گهگاه در امتداد مسير كلبه هاي گلي ويران شده و ديوارهاي نيمه ريخته خودنمايي مي كرد. در اينجا تنها بادهاي آسماني شكوه خود را به لانه هاي شغال ها و روباه ها و كفتارها مي خواند. از اين رو خوشحال بوديم كه در راه كوير هستيم. در طول سفر، كوير در نظرمان برگ برگ كتاب جغرافيا بود. تكان هاي شديد خودرو چشمان جست وجوگرمان را آزار مي دهد. مناظري به ظاهر يكنواخت، يكدست و مشابه. گويي حياتي در اينجا جريان ندارد، اما به راستي كه بقا براي زندگي در اينجا شگفت انگيزتر از جنگل هاي باراني حاره اي آمازون است. در ميان غبار صحرا در دوردست ها از پس چشمان شيشه اي ردپاي آهوان و گورهاي ايراني ديده مي شوند.
راهي كه ما الان در آن قرار داريم، جاده انارك به شاهرود و سمنان است كه از ميان كويرمي گذرد. اين راه كوره راهي بيش نيست اما كما بيش كوبيده است. پس از اين كه زمين هموار را پشت سر مي گذاريم به كوه هاي پوزه و رنبه بر مي خوريم كه از همان سنگ هاي آهكي چوپانان تشكيل يافته است و بعد از يك آبرفتگي مي گذريم كه خيلي گود است و آب با نيروي زياد زمين را بريده است، در جايي كه اين آبرفتگي به زمين هموار منتهي مي شود، سنگا بهاي چندي ديده مي شود. اينها حوضچه هاي طبيعي سنگي است كه آب براي مدت بيشتري در آنها مي ماند. معمولا طبيعي دانان در اطراف اين گودي ها كمين مي كنند تا شاهد مناظر زيبايي از حيات وحش باشند. به زودي از گذرگاه بين كوه ها مي گذريم و دوباره به طرف چپ مي پيچيم تا در جهت شمال غربي قرار گيريم. در اينجا گوشه جنوبي كوير بزرگ را كاملا دور زده ايم كه در پشت كوه نخجير قرار دارد. در جهت جنوب شرقي مسيرمان را تا پاي كوه سرومان ادامه مي دهيم. در سمت چپ منطقه شن هاي روان، با تپه هاي شني نسبتا بزرگ و كاملا بي گياه قرار دارد. بنابراين ما هنوز تماس با صحراي شن را كه مرزهاي مشخصي دارد، از دست نداده ايم. صحرايي كه حالت مشخص بسيار جالبي از جغرافياي فيزيكي كشورمان را تشكيل مي دهد ولي در نقشه هاي قديمي اشاره اي به آن نشده است. وقتي كه ساكنان محلي و چوپانان از اين نوار شني صحبت مي كنند، آن را «ريگ جن» مي نامند. راهنماي محلي كه از بوميان سياه كوه است با اطمينان مي گويد: «وقتي در كوير و اطرافش باراني شديد و طولاني مي بارد، تمام كوير نمك به شدت باتلاقي و نرم و شل مي شود و آب تقريبا هشت تا چهارده روز در منطقه اي وسيع مي ايستد.» او مي گويد: «چوپان هاي كوه طلحه كوير اينجا را «ريگ جن» مي نامند و با اين اسم مي خواهند بگويند كه در قسمت هاي داخلي كوير چيزي جز جن وجود ندارد.» ريگ جن در جنوب كوير بزرگ قرار دارد. سون هدين در كتاب كويرهاي ايران خود مي نويسد:« ... سه فرسخ بعد، در جهت راهمان، رودي وجود دارد كه آن طرفش به ريگ جن معروف است، اما كسي قدم به آنجا نمي گذارد و دو نفر كه چند سال پيش تن به ماجراجويي داده بودند، در باتلاق نمك غرق شدند.»
اين منطقه از شمال شرقي به منطقه معلمان و كوه گوگرد و قسمت جنوب انارك يزد و از سمت شرق به ناحيه جندق و از سمت غرب به پارك ملي كوير منتهي مي شود، در دايره اي به شعاع ۵۰ كيلومتر هيچ جنبنده اي وجود ندارد، دريغ از آفتاب پرستي يا يك خرخاكي. سكوت، سكوت مطلق، اگر نفس را در سينه حبس كني و انديشه را در ذهن، عميق ترين سكوت همه عمر را تجربه خواهي كرد.
به طور جدي از سال ۱۳۲۸ اقدام هايي براي عبور از ريگ جن به وسيله كارشناسان ايراني (متخصصان حيات وحش و جغرافي دانان)و خارجي انجام شد كه همگي نيمه تمام رها شد، تا اينكه طبق آخرين اطلاعات يك گروه اتومبيلراني به سرپرستي آقاي عباس نژاد در سال ۱۳۸۲ در سفري تحقيقاتي - ورزشي از دل اين منطقه گذر كرد. به راستي كه آدمي در كوير شتاب مي كند. وقتش كم است و تا جايي كه ممكن است زود مي خوابد، آدم در تخمين فاصله ها دچار اشتباه مي شود و جاي هيچ تعجب نيست كه عده اي معتقدند در اينجا ارواح خبيثه بازي مي كنند.
«نخست كه به اين وادي رسيدي، وحشت داشتي و اكنون از يورش خود به هراس آمده اي. در مقابل آينه اي به وسعت روحت، عريان مي شوي و چه هراسي از اين بالاتر، اما اگر اين مرحله را طي كني به آرامش دست مي يابي كه يگانه و بي بديل است. گويي سكوت بعد از مرگ را تجربه مي كني، با چشمان باز مرده اي و با هياهوهاي درون خو گرفته اي و اكنون يگانه تجربه حسرت برانگيزت، مرگ را از سر گذرانده اي. وزآن پس چون به هياهوي شهر بازگردي ديگر آن مني كه به آنجا رفته بود بازنگشته است؛ ديگر تو زنده اي ميان زندگان نيستي، ميان آدميان از اين پس شبحي.»
«ريگ جن» از اجتماع رديف هايي از تپه ماسه هاي روان تشكيل يافته كه از غرب و شمال غربي به شرق و جنوب شرقي كشيده شده اند. اگر منطقه ماسه اي را از غرب طي كنيم در جهتي كه گفته شد، همواره به يك نوار باريك قديمي از ماسه كوبيده شده بر مي خوريم كه شبيه نوارهاي توصيف شده به وسيله «سون هدين» در تپه ماسه هاي كوير چرچن است. اين نوار باريك كوبيده شده به شكل امواج آرامي بالا و پايين مي رود و بدون ترديد سطح زير تپه ماسه ها را تشكيل مي دهد. تپه ماسه هاي روان «ريگ جن»۴۰ متر ارتفاع دارند و شيب تند دامنه آنها كه در جبهه باد پناه قرار دارد در جهت جنوب با ۷۰ درجه به سوي شرق فرو افتاده است. «كوير ماسه ارواح» اغلب نشاني از يك دريا دارد كه اجزاي تشكيل دهنده آن به طرق مختلف در هم آميخته شده است. شيب هاي تند جهت تسلط باد را مشخص مي كند.
وقتي طبق معمول از افراد محلي كه مناطق كويري را خوب مي شناختند سوال كرديم هيچ كس از چگونگي كوير و قسمت غربي كه به چاه لگز مي رود، اطلاعي نداشت و براي آنان حد گستردگي كوير «ماسه ارواح» مشخص نبود و از داستان هايي مي گفتند كه باورشان سخت بود و حكايت از وحشت آنان از اين منطقه داشت. آنها مي گفتند: «ريگ جن منطقه بزرگي است كه بايد مارهاي عظيمي در آن وجود داشته باشد كه بارها رد آنها ديده شده است! آنها با فرار رسيدن شب پنهان هستند و وقتي كه از دوردست ها به وجود آتش افروخته كاروان اطراق كرده اي پي ببرند، نيمه هاي شب به محل اطراق آمده و به انسان ها حمله مي كنند.» مردم تعريف مي كردند كه در اين كوير هولناك كه هرگز انساني به آنجا نمي رود، شتر وحشي يافت مي شود. گرچه براي ما روشن است كه اينها احتمالا شترهاي فراركرده اي هستند كه در اين محل جمع شده اند.
ريگ جن آب را هما نگونه كه در مجموع خاصيت توده هاي ماسه است، در خود جمع مي كند. به همين خاطر مانند ساير جاهاي ديگر در مسير ماسه زارها، قسمت هايي كه باد در آن توده هاي ماسه را به طور موقتي تحت تاثير قرار مي دهد مرغزاري اعجاب انگيزايجاد مي كند.
آب چاه هاي ريگ جن بر عكس آنچه كه در محدوده هاي ماسه اي معمول است، كاملا شيرين نيست و مملو از املاح معدني است. از تمام محل هاي شناخته شده آب ، تنها فقط آب چاه «گدارهش» بايد كاملا شيرين باشد.
كوير نشينان كه به زغال وابستگي دارند براي تهيه آن چاهي حفر مي كنند و تا زمان جمع شدن هيزم لازم در آن حول و حوش آن را مورد استفاده قرار مي دهند، اما عده اي نيز به اطراف كوير جن رفته از آنجا چوب هاي مرغوب برداشت مي كنند.
بوگان به وجود درياچه هايي در جنوب كوه گوگرد و در وسط ريگ جن معتقد بود كه اساسا باتلاق بزرگ نمكي را بوجود مي آوردند.شمال ريگ جن كوير ماسه و كوير نمك هم مرز مي شود و در اينجا حالتي كاملا باتلاقي بوجود مي آيد كه گذشتن از آن بسيار دشوار وخطرناك است.
در طول ريگ جن به گل نشسته ايم. افراد همگي در تلاش براي رهايي از اين وضع هستند، اما من غرق در منظره دور دست. علف هاي لطيفي كه آفتاب چند روز اخير باعث روييدن آنها شده بود زمينه اي سبزرنگ به زمين مي داد. تپه هاي ماسه اي رفته رفته فرم  هاي درهم و برهمي به خود مي گرفتند و حيوانات به سختي و با مهارت خاصي درماسه نرم  قدم مي گذاشتند.
انسان تك بوته هاي خشك كوچكي از علف را مي يافت كه ريشه آنها بيرون زده و به صورت آزاد مانند رشته سيم هاي نازكي به طول چند متر در جهتي خزيده بودند. ريشه بوته هاي اسكنبيل عميقا در ماسه ها فرو رفته بود. يك نوع گياه انگلي نيز ديده مي شد كه به گياهان ميزبان خود چسبيده و دو سر آنها مانند قارچ هاي درشتي از زمين بيرون زده بود.
اين كويربه ظاهر بي جان دنياي جانوران شگفت بود. رد پاي مارمولك هاي كوچك به رنگ تپه ماسه ها و موش صحرايي و مار به زحمت ديده مي شد. عده اي از افراد سودجو به دنبال يافتن پرندگان شكاري نادر به اين نواحي آمده و روزها در اين آفتاب سوزان در كمين مي نشينند تا بلكه يك شبه ره صد ساله روند. در گرما گرم اين زيبايي چرخ ها به حركت در مي آيند و در گذر از دل ريگ جن به قسمت هاي خشكي بر مي خوريم كه تنها درختان گز پوكي سر از خاك بيرون آورده اند. ردپاي حيوانات تقريبا كم شده است. نوع ناشناخته اي از سوسك هاي گرد و سياه رنگ كه انسان به طور ناگهاني با دسته اي از آنها روبه رو مي شود به طرز عجيبي جلب نظر مي كنند.
هرجا نگاه مي كنيم همه چيز يك شكل است اما باز هم تصوير، تصوير ديگري است از تپه ماسه ها با انواع قوس هاي ممكن. ما مي گذريم اما تپه ماسه هاي روان مثل امواج دريا همواره در حال بالا و پايين رفتن هستند و تا بيكران بسط يافته اند.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
008424.jpg
دكتر ريموند ديتمارس 
قسمت سي وسوم 
بخش قابل توجهي از وقت من در پارك جانورشناسي نيويورك صرف پاسخ دادن به سوالات عجيب و غريبي مي شود كه مردم مي پرسند.
يك نمونه اش اين است: «فيل ها چگونه مي خوابند؟»
بهترين پاسخي كه مي توانم بدهم اين است كه فيل بزرگ ما، خارتوم، با قد و بالايي حدود ۵/۳ متر و وزني بيش از ۴تن، بيشتر ايستاده مي خوابد. ظرف بيست سال گذشته نه من و نه نگهبانان شب هرگز او را دراز كشيده نديده ايم.
نامه هاي زيادي به من مي رسد كه از من راجع به حيوانات عجيب دورگه پرسيده اند كه در طبيعت در اثر اختلاط دو نژاد پديد مي آيد. مردم مناطق روستايي، به ويژه، عقيده دارند كه حيواني وجود دارد كه سر و بدنش شبيه گربه و پاهاي جلويي كوتاه و پاهاي عقبي بلندش شبيه خرگوش است.
من كه عقيده ندارم چنين آميزش دوري (آميزش گربه و خرگوش) امكان پذير باشد. شيرها و ببرها جفت شده اند؛ همين طور زبرا (گورخر راه راه آفريقايي كه در واقع گوراسب است) و اسب معمولي، اما در هر دو مورد، گونه ها كاملا به هم شبيه و هر دو از يك خانواده اند. آميزش دو گونه كه كاملا از هم دورند، مثل خرگوش جونده و گربه (گوشتخوار) دور از ذهن به نظر مي آيد و د ر قلمرو امكان نمي گنجد.بدون شك در مواردي معدود و گهگاهي، تغيير شكل و غيرعادي بودن در خانواده گربه سانان ديده مي شود، مثل كوتاه بودن دست ها، يا به عبارت بهتر پاهاي جلو، اما در بقيه موارد گربه ها صد در صد سالم و كامل به دنيا مي آيند. يك بار نامه اي گنگ و مبهم از يك شومن به دستم رسيد كه وجود گربه اي غيرعادي را گزارش داده بود. گربه اي كه پاهاي جلويش طبيعي ولي پاهاي عقبش بسيار بزرگ است، شبيه خرگوش. به علاوه دم هم ندارد. موضوع آن قدر جالب بود كه عازم ديدن اين موجود عجيب الخلقه شدم.
شومن با لحني غرورآميز گفت: «مي بينيد، پاهاي عقبش خرگوش است بي دم هم هست.» اما با نگاهي موشكافانه به حيوان دريافتم كه دم آن به دقت بريده شده تا داستان موجودي نيم خرگوش - نيم گربه را واقعي جلوه دهد؛ دستمايه خوبي براي نمايش و جلب مشتري.يكي ديگر از باورهايي كه در موردش نامه ها و سوالات زيادي به دستم مي رسد اين است كه سگ چمنزار، مار زنگي (۱)و جغد چمنزار گاهي در يك لانه زندگي مي كنند. واقعيت اين است كه اين سه جانور در چمنزار زندگي مي كنند و همسايه يكديگر هستند. مار زنگي به درون دهكده يا قلمرو زندگي سگ چمنزار مي رود و دور و بر لانه او كه معمولا روي پشته ها و تپه هاي كوچك است، پرسه مي زند تا بلكه بتواند بچه هايش را گير بياورد و شكمي سير كند. وقتي موفق به اين كار شد درون يكي از لانه هاي متروكه مي رود تا غذاي خورده را هضم كند. از سويي جغد چمنزار هم براي پيدا كردن پناهگاه در زمين باز دچار مشكل است، پس ترجيح مي دهد يكي از لانه هاي متروكه سگ چمنزار را براي آشيانه سازي و تخم گذاري مصادره كند. همين مساله باعث شده، عده اي فكر كنند اين سه جانور كاملا متفاوت در يك لانه مشترك به سر مي برند.
پي نوشت:
۱- مار زنگي مورد نظر نويسنده كه در آمريكا وجود داردRattlesnake است و آن نوعي افعي است كه انتهاي دم خود را مي لرزاند و صدايي لرزان و تق تق مانند توليد مي كند. در ايران مار زنگي به نوعي مار سياه اطلا ق مي شود كه علي رغم ظاهر رعب آورش، سمي نيست و خطر چنداني ندارد-م.

حيات وحش ايران
۳۸- سنجاب بلوچي
008442.jpg
گونهFunambulus pennantii:
خانواده:سنجاب هاSCIURIDAE
راسته: جوندگانRODENTIA
رده : پستاندارانMammalia
جثه كوچك تر از سنجاب ايراني، گوش ها متوسط و دم بلند و پشمالواست در سطح پشتي ، چهار نوار پهن و تيره در زمينه سفيد وجود دارد كه علامت مشخصه اين سنجاب است.
008439.jpg

طول سر و تنه ۱۳ تا۱۴ سانتي متر و طول دمش ۱۴ تا۱۸ سانتي متر است. بيشتر در درخت ز ارها، باغ ها و نخلستان هاي مناطق بلوچي زندگي مي كند و در ايران فقط درمناطق جنوب شرقي بلوچستان مشاهده مي شود. به محض احساس خطر با سرعت زياد از درخت بالا مي رود و از شاخه اي به شاخه ديگر مي پرد و صداي سوت مانندي سر مي دهد . اين سنجاب خيلي زود با انسان مانوس مي شود.
از دانه، ميوه جوانه، برگ، پوست درختان، و نيز حشرات و تخم پرندگان تغذيه مي كند. در منطقه حفاظت شده باهوكلات، دره سرباز و باغ چابهار تعداد زيادي از آنان بر روي درختان مشاهده مي شوند.

بوسه مرگ
008427.jpg
صحنه كارزار يكي از چمن زارهاي طبيعي دامنه كوه آتشفشاني جزيره جاوه است كه معمولا انبوهي از خيزران آنها را پوشانيده است.
مورچه اي در وسط ساقه خيزران قرار دارد. او در آنجا كنه اي را ديده است كه معمولا آن را شكار مي كند. او متوجه نيست كه اين كنه نيست، بلكه نوعي Reduve (كنه قاتل) خطرناكي است. مورچه با علايمي كه از خود پخش مي كند به كمك فرمون هاي ديگر مورچه ها را جلب كرده و با قوا ي مهاجم زياد به سوي انتهاي ساقه خيزران حمله ور مي شود، حشره ديگر راه گريزي ندارد، اما او از خطري كه با آن مواجه است اطلاع دارد و دست به حيله اي مي زند. از غده داخل شكم خود مايعي شيرين و خوش مزه بيرون مي آورد و چند قطره آن را دور ساقه مي ريزد و به سوي انتهاي خيزران مي گريزد.
مورچه ها با رسيدن به مايع شيرين هدف اصلي را فراموش كرده و با ولع شيره مايع را مي ليسند، ولي اين مايع آنها راسست و مفلوج مي كند و آنها بر زمين مي افتند. داخل اين خوراك بسيار لذيذ سم سريع الاثري وجود دارد.
حشره در تمام اين مدت بالاي ساقه منتظر است تا آخرين مورچه ها بر زمين افتند. بعد پايين مي رود و بدن هاي بي دفاع آنها را مي مكد.
حشره گوشت مورچه ها را به همراه سمي كه به آنها خورانده است مي بلعد، ولي او در برابر آن سم مصونيت دارد. جانورشناسان جنگ دو حشره را «بوسه مرگ» نام نهاده اند.

ماهي تيرانداز
008430.jpg
كمان ماهي «>Archer poisson ماهي دهانه رودخانه هاي جنوب شرقي آسيا و استرالياي شمالي است كه در ميان نيزارها مانند تيراندازي ماهر، مگس ها و حشرات را شكار مي كند. اين ماهي كه به اندازه يك انگشت طول دارد به سطح آب نزديك مي شود و دركمين حشره اي كه روي ريشه گياهي حمام آفتاب مي گيرد مي نشيند.
وقتي كه فاصله اش با حشره در حدود ۲۵ سانتي متر شد، شروع به نشانه روي مي كند و در يك فرصت مناسب در حالي كه سرش را از آب بيرون نياورده، تير خود را به طور قائم رها مي كند.
گرچه ممكن است به دليل انكسارنور در داخل آب محاسبه زاويه تيراندازي با اشكالاتي روبه رو شود، اما با اتخاذ اين روش ماهرانه حيوان ۵۰ درصد به هدف خود مي رسد، كمان ماهي اگر بد نشانه روي كند مي تواند تير خود را كه عبارتست از فواره اي از آب تا هفت مرتبه متوالي مانند آبي كه از آبشار خارج مي شود به طرف طعمه خود پرتاب كند، البته كوشش بيشتر بي فايده است، چرا كه رقبا سرمي رسند و حشره مي گريزد.

مهربان ترين مادر دنيا
008433.jpg
شايد بتوان گفت بچه پوفين(Puffin) داراي مهربان ترين مادر طبيعت است. پوفين مادر، يا طوطي دريايي آنقدر غذا براي بچه اش مي آورد و به آن مي خوراند تا اينكه بچه وزنش بسيار زياد مي شود؛ به طوري كه از مادرش هم چاق تر مي شود.
پوفين مادر در هر صيد چهار تا پنج ماهي را به منقار مي گيرد و براي جوجه هايش كه با دهان هاي گشاده آماده دريافت ماهي هستند، مي آورد. اما پس از اينكه مادر پرواز مي كند و مي رود، بچه پوفين چاق تر از آن است كه بتواند حركت كند و به دنبال غذا برود.
روزها مي گذرد و پوفين از ذخيره هاي غذايي بدن خود استفاده مي كند تا اينكه به تدريج لاغر و سبك مي شود تا بتواند خودش به دنبال غذا برود.

موش پوزه دراز، كوچك اما درنده
008436.jpg
«شيرو» در زبان انگليسي براي توصيف زني بدخلق و غرغرو به كار مي رود. برخي از جانورشناسان اين واژه را مناسب موش پوزه دراز (حشره خور كوتوله) دانسته اند. اين جانور خشن و جنگجو فقط ۶ سانتي متر طول دارد و وزنش به اندازه يك سكه ۲۰ ريالي است.
حشره خوركوتوله با وجود كوچكي، جانوري پراشتها، درنده و حريص است. درنده خويي آن به قدري است كه اگر با شير مقايسه شود، شير حيواني رام و اهلي جلوه مي كند. اين حيوان نيشي مانند نيش افعي دارد. هر روز به اندازه دو برابر وزنش غذا مي خورد و مي تواند حيواني را تا سه برابر اندازه خود، به دندان بگيرد.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |