پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۱
تهرانشهر
Front Page

سر گرمي تازه براي شكم هاي تنوع طلب
هووي ذرت بو داده
مردم مشتاق چيزهاي جديد هستند، لباس هاي جديد، لوازم جديد وخوراكي هاي جديد و فعلا اين ذرت بخار پز شده. چشم ها را به سمت خود جلب كرده
008526.jpg
شايد ۵۰۰ تومان براي مزه كردن طعم اين ذرت هاي اشتها آور پول زيادي نباشد.
عليرضا آشوري
ذرت بخارپز شده به همراه كره، نمك، آبليمو، فلفل و ادويه. حتي خواندن اين اسم ها، بدجور دل آدم را قلقلك مي دهد. ديدن اين ذرت هاي زرد هوس برانگيز در داخل ليوان سفيد با همه آن مخلفات كه ديگر هيچ. تنها مجبورتان مي كند ۵۰۰تومان ناقابل را براي يك ليوان كوچك اين ذرت ها بدهيد و با قاشق مشغول خوردن شويد.
اين روزها در بعضي از پاساژهاي شهر شايد با اين خوردني جديد روبه رو شده باشيد. البته پيش از خود خوردني، دستگاه تر و تميز آن است كه نظرتان را جلب مي كند. يك دستگاه جمع و جور كه نماي روي  آن را چوبي با رنگ روشن پوشانده و همه وسايل و ظرف هاي آن مرتب و منظم روي ميز كوچك آن قرار دارد. پشت همه اين دم و دستگاه ها هم معمولا جوان مرتبي ايستاده كه از صبح تا شب كارش همين است. مثل همين جوان كم سن و سالي كه در پاساژي دريكي از ميدان هاي شلوغ شهر با همين دستگاه ها كار مي كند. قيافه ساده اي دارد و شلوار جيني پوشيده و پيراهنش را روي آن انداخته. از او درباره اين دستگاه مي پرسيم. مي گويد چرا از بقيه كه اين دستگاه ها را دارند نمي پرسيد. شايد فكر مي كند براي گرفتن ماليات آمده ايم يا از طرف سازماني ديگر. با بي اعتمادي نگاه مي كند و گفتن اينكه از طرف روزنامه آمده ايم هم مشكلي را حل نمي كند. مي خواهيم اسمش را بپرسيم ولي منصرف مي شويم. چه اهميتي دارد اسم او. مثلا فرض كنيد امير، حسن و يا هر اسم ديگري كه شما دوست داريد. اسمش را مي گذاريم حسين.
حسين سرش خيلي شلوغ است. مشتري ها پشت سر هم از راه مي رسند. آدم باورش نمي شود با اين قيمت نسبتا گران اين همه مشتري داشته باشد. ولي مردم مشتاق چيزهاي جديد هستند، لباس هاي جديد، لوازم جديد و خوراكي هاي جديد و فعلا اين ذرت بخار پز شده. چشم ها را به سمت خود جلب كرده و شايد تا چند وقت ديگر جاي ذرت بوداده را بگيرد. البته بعيد است بتواند با بلال روي منقل و ذغال هاي داغ رقابت كند، بلال خوردن مزه ديگري دارد. البته شايد هم با صلح و صفا در كنار هم زندگي كنند، خوب همه از يك خانواده هستند ديگر!
به اين ذرت كوچولويي كه از هشتاد هزار سال پيش تا حالا با آدم ها همراه بوده و كريستف كلمب هم هنگام پا گذاشتن به قاره جديد با آنها روبه رو شده و اسمش را گندم هندي گذاشت، چشم دوخته ايم و به اين چيزها فكر مي كنيم. به مردمي كه مشتاقانه در حال خوردن و مزه مزه كردن ذرت زير دندان هاي خود هستند نگاه مي كنيم. به همين ذرتي كه گروهي از آدم ها حتي مرده هاي خود را با آنها مي پوشاندند تا مردگانشان در مسير سخت پس از مرگ از شر شياطين در امان باشند. اين ذرت مقدس در زير دندان ها در حال له شدن است. همين ذرتي كه اسپانيايي ها براي اولين بار آن را به كشورشان آوردند و آن را كاشتند و سبب آشنايي همه مردم دنيا با اين دانه هاي خوشمزه شدند. اگر الان پاپ كورني هست و پاپ كورن خوردن در سينماهاي آمريكا و اروپا به فرهنگ مردم تبديل شده، همه اش تقصير جهانگردان و ماجراجويان اسپانيايي است و ... در همين فكرها هستيم كه حسين ما را صدا مي زند: «شما چيزي از برق سرتان مي شود؟»
از سوالش يكه مي خوريم. چهره اش كاملا مضطرب است. دستگاه خاموش شده و كار نمي كند و ذرت ها بيكار داخل ظرف مانده اند. ««ششصد، هفتصد هزار تومان فقط پول همين دستگاه است.» دستگاه را صاحبان پاساژ خريده اند و او فقط در اينجا كار مي كند. تازه دو هفته هم از اين كار او گذشته، اگر دستگاه خراب شده باشد چه بلايي سر او مي آيد؟ اين نگراني را از چشمانش مي توانيد بفهميد. «كاريش نداشتم، يك دفعه خاموش شد.» به چراغ هاي تزييني كنار دستگاه اشاره مي كند كه روشن هستند ولي دستگاه كار نمي كند. مي خواهيم از حسين بپرسيم اگر كارش را از دست بدهد چه كار مي كند؟ ولي باز منصرف مي شويم. براي خودمان قصه مي سازيم. يك جوان كه مجبور است از صبح تا شب كار كند تا خرج خودش را در بياورد و يا خرج خانواده اش را. از صبح تا شب ذرت هاي اشتهاآور را براي خوردن آدم هايي كه خرج۵۰۰ تومان براي آنها اهميتي ندارد، آماده مي كند و نظاره گر آدم هايي است كه آرزوي لباس و ماشين و زندگي آنها را دارد. مثل خيلي هاي ديگر كه در رستوران هاي شيك و بوتيك هاي پررونق اين شهر كار مي كنند و تنها نصيب آنها از پول هاي زيادي كه رد و بدل مي شود، حقوق ناچيزي است. مثل همين حسين آقاي نگران ما كه سهم زيادي از پانصد توماني ها و هزارتوماني ها، نمي برد. پشت دستگاه مي رويم و كمي سيم ها را دستكاري مي كنيم ناگهان چراغ دستگاه روشن مي شود. پريز شل بوده و اين مشكل را به وجود آورده. قيافه حسين آرام مي شود. در همين چند دقيقه تعداد زيادي مشتري را از دست داد. او بايد ذرت ها را براي خوردن آماده كند. «ذرت غذاي خداياني است كه زمين را ساختند.» اين را يك افسانه سرخپوستي مي گويد. حسين هم تنها نظاره گر آدم هايي است كه «مي توانند» اين ذرت هاي اشتهاآورگران را بخورند.

امروز
باج خور، داستان يك خيانت
008529.jpg
آخر هفته يعني تفريح، يعني سينما. تخمه شكستن و پفك خوردن و فيلم تماشا كردن و بعد هم همبرگري، پيتزايي چيزي براي شام. برايآن قسمت شام اش فعلا پيشنهادي نداريم اما براي سينما چرا. در اين آخر هفته برويد فيلم باج خور را ببينيد.
باج خور سومين فيلم فرزاد موتمن بعد از هفت پرده و شب هاي روشن است. با اين حال باج خور با هر دوي اين فيلم ها فرق دارد. برخلاف شب هاي روشن كه ريتمي آرام و موضوعي روشنفكرانه داشت اين يكي پر از حادثه است و قصه اي جذاب دارد. جريان از اين قرار است كه اسي بعد از مدت ها از زندان آزاد مي شود و از آنجايي كه يك خلافكار حرفه اي است (يعني براي كارهايش پول مي گيرد) مامور مي شود زني به نام رعنا را بكشد. اما كشتن رعنا به اين سادگي ها هم نيست. درواقع بقيه داستان فيلم درباره تقاصي است كه اسي بابت تصميم اش در آن لحظه خاص پس مي دهد. تصميم درباره كشتن يا نكشتن رعنا.
موتمن اينبار انبوهي از ستاره هاي سينماي ايران را به فيلمش آورده است. نقش اسي را فريبرز عرب نيا بازي مي كند كه مثل هميشه عالي است. در نقش رعنا هم نيكي كريمي بازي كرده كه گريم سنگيني هم دارد. ايرج نوذري، شاهد احمدلو و مهدي احمدي هم در فيلم حضور دارند. موتمن بارها درباره اين فيلمش توضيح داده كه مي خواسته يك اثر عامه پسند و پرفروش بسازد. چون نمي خواهد او را به عنوان فيلمسازي مولف يا كارگرداني در جريان سينماي روشنفكرانه بشناسند. مهمترين ويژگي فيلم، حضور نيكي كريمي در غيرمتعارف ترين نقش كارنامه سينمايي اش است. تا به حال او شمايلي از زن رنج كشيده و قرباني جامعه مردسالار را در سينماي ما ترسيم كرده بود. به خصوص حضورش در دوزن، نيمه پنهان و واكنش پنجم (سه فيلم از تهمينه ميلاني) اين تصوير را در ذهن مخاطبان سينما پررنگ تر كرد، اما در باج خور نيكي كريمي سيمايي كاملا متفاوت با اين نقش ها دارد. يك جور نقش منفي كه آدم را ياد زن هاي فيلم هاي نوار (سياه) مي اندازد.
باج خور را سينماهاي آفريقا، ايران، مركزي، بهمن، تهران ۲، شهر قشنگ و كاروان نمايش مي دهند.

اينجا
بانويي با چهره رنجور
008532.jpg
صورت هر كس تنها جايي است كه مي شود خنده و شادي، غم و گريه و تمام حالت هاي روحي اش را در آن ديد. قصه هر كسي را مي توان با كمي دقت در چهره و عمق چشمانش فهميد. «چيزي توي صورت هاست كه آنها را ارزشمند مي كند، رگه هايي از چيزي، چيزي از دست رفته است كه گاه از توي چشم ما بيرون مي زند و به صورت ها مي پاشد و ما چشم هايمان را مي بنديم ... و ما صبر مي كنيم كه اين قطرات خشك شوند و حسابي به خورد پوست هايمان بروند و توي تنهايي مان شايد شايد رسوب كنند.» اين جملات را روي يكي از ديوارهاي نگارخانه لاله و كنار اولين تابلو از تابلوهاي نقاشي سميرا اسكندرفر مي توان ديد. اولين چيزي كه در مورد تابلوهاي او جلب نظر مي كند اين است كه موضوع تمام كارهايش چهره زن هايي است كه اغلب رنجور و درد كشيده هستند. بعد هم اينكه اندازه تابلوهاي او برخلاف معمول خيلي بزرگ هستند، طوري كه وقتي در سالن نگارخانه قدم مي زني تصور مي كني كه سالن پر از پنجره هاي بزرگي است كه از هر پنجره زني دارد به تو نگاه مي كند. خود اسكندرفر معتقد است كه اندازه بزرگ تابلوها باعث مي شود صورت ها زنده به نظر برسند و اين احساس خوبي را منتقل مي كند.
يكي از اين تابلوها صورت خسته و درمانده يك زن عشاير است با چشماني وارفته و موهاي درهم ريخته و خال هاي زيادي كه در صورتش ديده مي شود. يك تابلو هم چهره ماريا فالكوتي بازيگر نقش ژاندارك را به تصوير كشيده، در حالي كه انگار در عمق چشمانش غم بزرگي نهفته است... درمانده و تكيده، ديگو مورتنس در مورد او مي گويد: «هيچ نقش آفريني مثل او مرا مبهوت نكرد. انسان را از درون مي لرزاند.» كمي آن طرف تر تابلوي بزرگي از چهره لاله و لادن به چشم مي خورد. دوقلوهاي به هم چسبيده اي كه تا لحظه آخر به زندگي اميدوار بودند، آنها در اين تابلو نگاهي عميق به دوردست هاي نامعلوم دارند.
اما بين تمام اين تابلوها، نقاشي صورت بهاره با همه فرق دارد. بهاره دختر ۲۷ ساله اي است كه از ۱۲ سالگي پاهاي خود را از دست داده و در بهزيستي زندگي مي كند، او كاملا زيباست. در اين نقاشي انگار بهاره خوابيده است، او لبخند مي زند مثل اينكه برخلاف تمام چهره هاي ديگر اين نمايشگاه از زندگي اش راضي است. اسكندرفر مي گويد:« بهاره مثل ۱۶ ساله هاست، خيلي شاد و شيطون. ديدن او براي من مثل يك شوك بود.» به جز اين تابلوهاي بزرگ، قاب هاي كوچكي از چهره زن هاي ديگري هم وجود داشت. برخلاف آنكه چهره هاي اين نمايشگاه زيبا نيستند، اما نام اين نمايشگاه «بانوي زيباي من» است. زيبايي آنها چيزي در درونشان است، فقط بايد كمي دقت كرد!

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
براي اين آخر هفته چطور است فيلم زهرعسل را امتحان كنيد؟ اين فيلم كه مدت ها در نوبت اكران بوده بعد از جنجال هاي فيلم مارمولك، خيلي بي مقدمه به همان سينماهايي آمد كه قبلا مارمولك نشان مي دادند. بااين حال از آنجايي كه فيلم سه تا ستاره دارد (شهاب حسيني، محمدرضا گلزار و مهناز افشار) اميدش به فروش بالا زياداست آن هم در شرايطي كه فيلم كما با دو تا از اين ستاره هايك فروش حيرت انگيز را تجربه كرد، از طرفي كارگردان اين فيلم يك جوان بيست و دو سه ساله است به نام ابراهيم شيباني، اين هم اولين فيلم بلند او به حساب مي آيد. بنابراين سرنوشت زهر عسل يك جورهايي مي تواند براي سينماي ايران هم مهم باشد.
سينماهاي صحرا، سپيده، بهمن، استقلال،  آستارا و بلوار از جمله سينماهاي نمايش دهنده اين فيلم هستند.
نمايش بيل رابكش قسمت اول، فقط امروز و فردا در سالن كوچك حوزه هنري ادامه دارد. در اين دو روز فيلم به جز ساعت هاي ۳۰:۱۶ و ۱۹ ، يك سانس اضافي هم ساعت ۱۴ دارد.
كتاب
اين دفعه در مورد كتاب خبر خيلي مهم داريم :
طرفداران ادبيات كلاسيك و آثار يوهان ولفانگ فون گوته شاعر و نويسنده اسطوره اي آلمان منتظر انتشار كتاب «ديوان شرقي - غربي» اين نويسنده باشند. انتشارات «بازتاب نگار» دارد اين كتاب را با ترجمه محمود مدادي چاپ مي كند. گوته در كتاب «ديوان شرقي - غربي» از شاعران ايراني به خصوص حافظ نقل قول ها و شعرهاي زيادي آورده و حافظ با اين كتاب به غرب معرفي شده است. اين كتاب بعد از دو قرن است كه دارد به شكل كامل به فارسي ترجمه مي شود.
موسيقي
امشب و فردا شب در تالار شهيد آويني فرهنگسراي بهمن يك كنسرت موسيقي آذربايجان برگزار مي شود. نام برنامه هست« آپاردي سلرساراني» و در آن گروه آنا همنوازي مي كنند و جابر عبدي هم آواز مي خواند. اين كنسرت ساعت ۲۰ شروع مي شود و براي خريدن بليط به جز مراجعه به خود فرهنگسرا به مركز موسيقي بتهوون هم مي توانيد سر بزنيد.
نگارخانه 
درنگارخانه بانو(ضلع شمالي پارك ساعي، كوي ساعي، فرهنگسراي بانو) يك نمايشگاه عكس با موضوع مبارزات مردمي، هجوم دشمن و پاسداري از حريم ارزش هاي اسلامي برپاست اين نمايشگاه امروز تمام مي شود.
موزه ملي ملك( خيابان امام خميني، خيابان ملل متحد، جنب وزارت امورخارجه) ميزبان نمايشگاه بزرگ مرقعات، آثاري از سده هاي دهم تا سيزدهم هجري، بزرگان نگارگري و خوشنويسي تاريخ هنر ايران است.
در نگارخانه ثروت( خيابان آفريقا، بابك مركزي، اولين بن بست، سمت چپ، پلاك ۳۵) سعيد گلكار تهراني، آثار شيشه اش را به نمايش گذاشته است امروز آخرين روز اين نمايشگاه است.
در نگارخانه شفق( خيابان سيد جمال الدين اسدآبادي، خيابان ۲۱، پارك شفق) مي توانيد از نمايشگاه نقاشي خانم ساناز كريمي ديدن كنيد كه تا ۱۲خرداد ادامه خواهد داشت.
نگارخانه خانواده( نارمك، ميدان هلال احمر، خيابان گلستان) ميزبان آثار نقاشي خانم ها مليحه خوش يمن و هانيه خدايي است. آثار اين دو هنرمند باتكنيك رنگ روغن، آبرنگ، پاستل و راپيد خلق شده اند.
فرهنگسرا
امروز صبح ساعت ۷ در فرهنگسراي اقوام مراسم زيارت عاشورا برگزار مي شود اين برنامه هر پنج شنبه دراين فرهنگسرا برگزار مي شود به جز اين، فرهنگسراي اقوام به مناسبت نزديك شدن سالگرد ارتحال امام، مسابقه اي برگزار مي كند با نام «بربال قاصدك ها» كه قالب اش نامه به امام است. اين مسابقه ويژه كودكان و نوجوانان در دو رده سني ۷ تا۱۰ سال و ۱۱ تا۱۵ سال طراحي شده و علاقه مندان به شركت در آن آثارشان را بايد حداقل در دو صفحه ۴A به همراه مشخصات شان به آدرس ميدان ابوذر، خيابان سجاد جنوبي، ميدان بهاران، فرهنگسراي اقوام بفرستند. فراموش نكنيد كه آخرين مهلت براي شركت در مسابقه و فرستادن آثار، ۱۰ خرداد است.
تلويزيون
قرار است امشب شبكه يك در قالب برنامه سينما يك فيلم فارگو را نمايش دهد. اين فيلم از ساخته هاي برادران كوئن است و در آن بازيگراني چون فرانسيس مك دورماند (كه براي بازي در اين فيلم اسكار گرفت) اسيتوبوشمي و ويليام اچ ميسي بازي كرده اند. اين برنامه حدود ساعت ۲۲ پخش مي شود شبكه هاي ۳( ساعت۳۰:۲۰) و تهران (ساعت۳۰:۲۲) هم امشب فيلم سينمايي دارند. راستي، اگرهفته پيش فيلم سرپيكو را با بازي آل پاچينو نديديد، امروز بعد ازظهر ساعت ۱۵ مي توانيد تكرارش راتماشا كنيد.
فردا بعدازظهر شبكه يك ساعت۳۰:۱۶ فيلم مهريه بي بي را پخش مي كند .از سينما۴ هم مي توانيد فيلم رفقا را به كارگرداني سرجيو كوربوكسي ببينيد، پزشك دهكده (شبكه۲ )، دادرس (شبكه۱)و نقطه چين پيشنهادهاي ديگري براي فرداشب هستند.

ستون شما
مالك كافه
آقاي علي اصغر سربي تهراني دو روز پيش با تماس گرفتند و تذكر دادند كه آقا پرهام صاحب كافه چپ دست ها نيست. اين كافه متعلق به ايشان است و مالك حقيقي و حقوقي اش هستند ما هم عذرخواهي مي كنيم اگر سوء  تفاهمي پيش آمده.
سيگار تبليغ نكنيد
يك آقايي تلفن زدند و اعتراض كردند كه چرا شما تبليغ سيگار مي كنيد. منظورشان آن پاكت كوچك قرمز رنگ درگوشه عكسي است كه براي مطلب« كاپوچينو، آل پاچينو و چپ دست ها»   كار كرده بوديم .حق با شماست كافه كه جاي سيگار كشيدن نيست!
تشكر
خانم متقي از تهران تماس گرفتند و به خاطر گزارش خرمشهر تشكر كردند. ايشان اصلا خرمشهري هستند و از آن جايي كه زياد به اين شهر سفر مي كنند بامشكلات شهر آشنايند و از اين كه در گزارش شهرام فرهنگي واقعيت ها انعكاس پيدا كرده بود. اظهار خوشحالي كردند.
مغازه ها را خراب كنيد
خانمي از ساكنان خيابان دماوند از شهرداري منطقه ۸ خواسته اند به وضعيت محله ايستگاه مسجدكميل رسيدگي  شود. چند مغازه در طرح تعريض اين خيابان باقي مانده كه بايد تخريب شوند اما هنوز اقدامي از طرف شهرداري منطقه صورت نگرفته و حالا اين چند مغازه محل دنجي شده اند براي خلاف كارها و معتادين براي مصرف مواد مخدر و اينها مشكلات را براي اهل محل پديدآورده است.
سيم ها رابردند
اين هم فكسي است كه اهالي چشمه هاي پايين براي دفتر روزنامه فرستاده اند كه بخشي از آن را مي خوانيد. مدت دو سال است كه برق آبادي چشمه ها در محدوده مهرآباد توسط پيمانكار اداره برق انجام شده ولي متاسفانه به علت عدم روشنايي تيرها، شب ها محدوده خاموش است و فرصت طلب ها تا به حال دوبار سيم هاي هوايي مخابرات را سرقت كرده اند.
صداي بلند
آقاي احمد مهدوي نامه مفصلي خطاب به مسوولان شبكه بانكي كشور نوشته اند وخواسته اند اين مقاله را با صداي بلند چاپ كنيم! ايشان پرسيده اند: آنجا كه مي گوييد هر پنجاه هزار ريال در هر روز يك امتياز يعني اين كه هر كسي پول بيشتري براي زمان بيشتري بگذارد الگانس و... مال اوست. پس قرعه كشي چه معنايي دارد؟ اگر بالاترين امتياز را مثلا يك ميليون و پايين ترين را ۱۰۰فرض كنيم (هرچند شايد خيلي كمتر باشد) آيا آقا يا خانم بي پول محترمي كه امتيازش حداكثر به ۱۰ يا ۱۰۰ مي رسد هم شانسي در قرعه كشي دارد؟

كارگاه عكاسي
اين روزها چيزي كه زياد است دوربين عكاسي است اما در عوض عكاس خوب كم پيدا مي شود. استفاده از دوربين و خلق يك تصوير خوب رمزهايي دارد كه هر كسي آنها را بلد نيست. اگر دوست داريد در عكاسي پيشرفت كنيد و بعضي از اين رمزها را ياد بگيريد مي توانيد در جلسات كارگاه عكاسي و نقد عكس فرهنگسراي دانشجو شركت كنيد. اين جلسات اولين پنج شنبه هرماه با همكاري كانون عكاسان مهر برگزار مي شود.
امروز ساعت ۱۷ تا۱۹ جلسه اين ماه كارگاه با موضوع رنگ در عكاسي برگزار خواهد شد. مدرس اين جلسه استاد اسعد نقشبندي است. او متولد سال ۳۶ و فارغ التحصيل رشته عكاسي است و در كارنامه اش حضوردر جشنواره هاي خارج از كشور (زاگرب، تركيه و روماني) هم به چشم مي خورد. او همين طور در نمايشگاه عكاسان كشور،  جشنواره روستا، جشنواره سينماي جوان و جشنواره كودك هم سابقه كار مي  دارد. فرهنگسراي دانشجو در خيابان سيد جمال الدين اسدآبادي (يوسف آباد) خيابان ۲۱ واقع است.

توسعه از كودكي
امروز پنج شنبه در دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي اولين همايش توسعه مهارت هاي اجتماعي كودكان برگزار مي شود. اين همايش را انجمن توسعه مهارت هاي اجتماعي كودكان با مشاركت ۱۲ مهد كودك تهران برگزار مي كند هدف از اين همايش نشان دادن اين واقعيت است كه بنيان هر توسعه اي بايد ازدوران كودكي شكل بگيرد. محورهاي اصلي گفت وگو دراين همايش اينها هستند:  گام هاي پرورش نسل فردا، تكليف والدين در برابر تغييرات فراگير جهان، جنس آموزش دردنياي جديد و همين طور شناخت فرآيند اجتماعي شدن كودكان و نقش والدين در آن. دكترناطق پور، دكتر مجد و سهيل رضايي كارشناساني هستند كه در اين همايش حضور دارند. همايش از ساعت ۱۶ تا۱۹ در دانشگاه علوم بهزيستي (خيابان اوين، رو به روي دانشگاه شهيد بهشتي) برگزار مي شود.

يادواره شهداي ارامنه
سازمان ايثارگران نزاجا خبر داد كه همزمان با ايام آزادسازي خرمشهر، اولين يادواره شهداي ارامنه نزاجا برگزار مي شود. سرتيپ علي داوري رئيس سازمان ايثارگران نزاجا با اعلام اين خبر گفت: «اين يادواره با حضور مقامات لشكري و كشوري و بزرگان ديني ارامنه برگزار مي شود. در اين برنامه از ۱۴۶ شهيد مفقود و جانباز ارمني ارتش تجليل به عمل خواهد آمد.» گفتني است كه اين مراسم امروز در كليساي «سورپ تركمانچاس» و راس ساعت ۱۰ صبح شروع خواهد شد. كليساي ياد شده در خيابان تهران نو، خيابان زركش، كوچه مدرسه ارامنه واقع است.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |