شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۳
براي اينكه در تهران زير يك سقف ايمن زندگي كنيم
۵۰ سال بايد صبر كنيم
008658.jpg
گزارش از محبوبه حسيني پور
بايد اين اصل را پذيرفت كه شهر تهران در منطقه اي قرار گرفته است كه در هر لحظه احتمال وقوع زلزله در آن وجود دارد و در چنين شرايطي مسئولان بايد مسأله زلزله را جدي بگيرند؛ بنابراين مقاوم كردن ساختمان ها امري ضروري است.
مهندسان ايراني در حال حاضر با استفاده از نرم افزار به پيشرفت هاي زيادي در زمينه طراحي در ساخت وساز دست يافته اند و مقاوم سازي در برابر زلزله را بيش از گذشته در طراحي ها در نظر مي گيرند، ولي هنوز انتقادهاي جدي نسبت به فعاليت دستگاه هاي اجرايي از جمله مهندسان ناظر، با وجود داشتن جايگاه مهم، وجود دارد.
به گزارش ايسنا، بسياري از كارشناسان از عملكرد نامطلوب مديران سياستگذار وزارت مسكن و شهرسازي، اجراي نادرست استانداردهاي ساخت و ساز، نداشتن پيشرفت در طراحي و اجرا و هم چنين از آموزش ندادن به مهندسان به عنوان عوامل ساخت و سازهاي بي ضابطه به عنوان مهمترين مشكلات موجود در اين عرصه ياد مي كنند.
در اين زمينه دكتر مهدي قاليبافيان كارشناس زلزله ايمن سازي لرزه اي مقام سازي ساختمان ها را موضوعي مي داند كه به تازگي در مجامع فني كشور مطرح شده، علي رغم اينكه اعمال اصول ايمن سازي لرزه اي در مورد هر ساختماني حالت منحصر به فردي دارد.
وي همچنين متذكر شد: «تنها داشتن استاندارد كافي نيست بلكه بايد اعتماد به استاندارد هم وجود داشته باشد و مقاوم سازي نيز مقوله اي است كه يكي دو روزه و با بخشنامه عملي نمي شود.»
مهندس علي اكبر معين فر كارشناس زلزله نيز فعال شدن گسل ري را موجب خرابي ۸۰ درصد از ساختمان هاي جنوب تهران مي داند و مي گويد: «اگر كسي تصور كند كه در ظرف يكسال و يا حتي ۲۰ تا ۴۰ سال مي تواند كليه ساختمان هاي اين شهر را بازسازي و بهسازي كند يا تاكنون ساختماني نساخته و يا اصلا متوجه نيست كه مقاوم سازي در برابر زلزله چه معني مي دهد، بنابراين بيش از ۵۰ سال طول خواهد كشيد تا بتوانيم به تدريج ساختمان هاي تهران را مقاوم كنيم.»
وي همچنين تأكيد مي كند: «با وقوع زلزله احتمالي در تهران به طور قطع فاجعه بزرگي گريبان گير جامعه خواهد شد.»
معين فر ادامه مي دهد: «براي اينكه گستره مربوط به تخريب ساختمان ها را كم كنيم، بايد توقعات خود را كم كرده و با تشويق بخش خصوصي به سمت كاهش زمان ساخت برآييم.»
وي همچنين به دليل محاسبه پوسته هاي داخل تونل مترو آن را تا حدود زيادي ايمن مي داند و اظهار مي كند: «تصور نمي كنم كه از بابت ساختمان مترو زياد نگران باشيم بالاخره پوسته هاي داخل تونل بايد پوسته هاي محاسبه شده اي باشند.»
معين فر شناسنامه دار شدن ساختمان ها را يكي از موارد موثر در قيمت مسكن قلمداد مي كند.
دكتر نعمت حسني كارشناس تأسيسات زيربنايي در اين زمينه خاطرنشان مي كند: «براساس مطالعاتي كه به صورت اجمالي درباره تهران انجام داديم در صورت وقوع زلزله هفت ريشتري بعضي از مناطق تهران حدود شش ماه آب نخواهند داشت.»
وي به نبود باور ايمني در كشور اشاره مي كند و مي گويد: «واقعيت قضيه اين است كه در فرهنگ ايراني ما چيزي به نام باور ايمني وجود ندارد، به همين دليل بهايي هم براي مسائل بحراني مثل زلزله قائل نيستيم.»
حسني همچنين درباره پروژه هاي مختلف در زمينه مقاوم سازي شبكه گاز تهران بزرگ تصريح مي كند: «پس از حدود يكسال بحث و تبادل نظر، پروژه مشتركي بين شركت گاز تهران بزرگ از يك طرف و دانشكده صنعت آب و برق شهيد عباسپور و شركت مهندسي گاز اوزاكا به عنوان مشاور منعقد شد كه مرحله اول مراحل سه گانه آن به اتمام رسيده و گزارش آن تحويل داده شده است.»
كارشناس تأسيسات زيربنايي در زمينه ايمن سازي شبكه گاز تهران ادامه مي دهد: «براي احداث دو ساختمان كنترل ايمني و توزيع، استقرار سيستم مستقل مخابراتي، استقرار شيرهاي قطع گاز كنترل شونده از راه دور و ساختمان هاي كنترل ايمني و توزيع، استقرار رشته هاي قطع اتوماتيك مجهز به لرزه نگاري و تهيه سيستم هاي كامپيوتري مربوط و ساير تجهيزات كوچك و بزرگ مورد نياز، هزينه هاي حدود ۸۰ تا ۱۰۰ ميليون دلار برآورد شده است.»
تيمور هنربخش كارشناس سازه نيز معتقد است كه با توجه به بررسي هاي كارشناسان وقوع زلزله هفت ريشتري در شهر تهران دور از ذهن نيست و سابقه تاريخي هم دارد، زلزله اي كه موجب يك دگرگوني بسيار بزرگ و بنيادي خواهد شد.
هنربخش به بهسازي لرزه اي برخي از ساختمان ها اشاره مي كند و مي گويد: «ما وارث تعدادي از ساختمان هاي نيازمند به بهسازي لرزه اي هستيم، حداقل نگذاريم از اين مقطع به بعد مدام ساختمان هاي معيوب ديگري به اين ارثيه اضافه شود.»
وي همچنين جدي مطرح كردن بيمه ساختمان و نحوه طراحي از شناسنامه ساختمان ها را نيز تأثيرگذار مي داند و خاطرنشان مي كند: «تاييديه اي كه بيمه براي يك ساختمان مي دهد باعث مي شود كه ارزش يك ملك برمبناي آن تعيين شود، بنابراين بايد اين مقوله مورد توجه قرار گيرد.»
كارشناس سازه خروج افراد غيرمسئول از دايره ساخت و ساز را مطرح و تأكيد مي كند: «بايد آن سازمان هايي كه به نوعي در ساخت ذي ربط هستند به شكل سازمان يافته عمل كنند تا حاصل كار منجر به تقسيم صحيح وظايف و مسئوليت ها و انجام كنترل هاي لازم و مديريت دولت و نهايتا رسيدن به يك ساخت و ساز اصولي شود.»
حال كه بيش از ۵۰ سال طول مي كشد تا ساختمان هاي تهران مقاوم شوند، چاره چيست؟ آيا بايد به انتظار فاجعه اي باورنكردني و بزرگ نشست و هر روز براي واقع نشدن اين فاجعه، دست به دعا برد؟ آيا ساختمان هاي جديد كه ظاهرا براساس اصول ساخته شده اند، توانايي مقاومت در برابر زلزله ها را دارند؟

چاپ كتابي درباره ريشه نام خيابان هاي شهر «بركلي»
نام هاي رازآلود براي خيابان هاي عادي
يك تاريخ شناس اهل بركلي به نام جان «آرونويچي» به اين نتيجه رسيده است كه پشت اسم بعضي خيابان ها رازهاي بزرگي وجود دارد. هر چند دليل بعضي از اسامي خيلي روشن اند (مثلا نام يك آدم مشهور يا يك روز تاريخي را روي خيابان گذاشته اند) اما بسياري از خيابان ها اسم هايي دارند كه كسي درست نمي داند چرا روي آن خيابان يا كوچه گذاشته شده اند. در بركلي يك جاده« اوك»(Oak) هست كه به خاطر يك درخت بلوط اين اسم را دارد (اوك در انگليسي به معناي بلوط است). يك خيابان اوك هست كه نامش به درخت بلوط بر مي گردد و يك راه خيابان اوك كه -حدس بزنيد - دليلش درخت بلوط است.
اما درباره ريشه اسمي مثل «راه من»my wayچي مي شود گفت؟ اين خيابان باريك در تپه هاي بركلي واقع است و دليل اسم گذاري اش يكي از آهنگ هاي پرطرفدار سال ۱۹۶۹ فرانك سينترا با نام «چشمان آبي قديمي» است. نمي شد حدس زد مگر نه؟
خياباني به نام پراسپكت (در انگليسي به معناي دورنما و چشم انداز) هم براي «اميد به آينده» اين طور اسم گذاري شده است. اين را مي شود در كتاب «نگاهي سريع به ريشه اسامي در شهر بركلي» پيدا كرد. كتاب تازه منتشر شده و راهنمايي است درباره خيابان ها، معابر، جاده ها و پارك هاي اين شهر. نويسنده كتاب، جان آرونويچي يكسال از زندگي اش را سر اين گذاشت كه برود در تك تك خانه هاي شهر، كتاب هاي راهنماي تلفن و راهنماي شهري را زير و رو كند و پاشنه در خانه تاريخ شناس ها و آدم هاي باسابقه شهر را از جا درآورد تا از آنها اطلاعات بگيرد.
«چيزهاي با مزه زيادي پيدا كردم. مثلا اسم بعضي از خيابان ها اسم زن هايي است كه الان ديگر كسي درست نمي داند آنها كي بوده اند. خيابان هاي قديمي تر را هيات امناي كالج كاليفرنيا (حالا ديگر دانشگاه كاليفرنيا) اسم گذاري مي كرده اند. آنها اسم نويسنده ها، دانشمندان و هنرمنداني كه برايشان احترام ويژه اي قائل بوده اند را روي خيابان هاي شهر مي گذاشتند. اسم بعضي خيابان ها هم اسپانيايي است كه دليلش اولين ساكنان آن خيابان هاست. ساكناني كه از كشورهاي اسپانيايي زبان به اينجا مهاجرت كرده بودند.»
نام يكي از خيابان هاي شهر «پرينس» است و ريشه اش اسب «جيمز وولسي» است. پرينس نام اين اسب بوده و خود آقاي وولسي به اين خاطر معروف است كه اولين بار به شهر بركلي خط آهن كشيد. آقاي «اسميت» كه يك مغازه موتورهاي ديزل در بركلي دارد جزو كساني است كه با شنيدن اين موضوع تعجب كرده اند. او مي گويد من هميشه فكر مي كردم اين اسم يك جور پرفسور يا روشنفكراست اما حالا بيشتر آن را دوست دارم. وولسي يك بنيانگذار سيستم حمل و نقل عمومي بوده است.
آرونويچي دركتابش ذكر كرده كه اسم خيلي از خيابان ها باگذشت زمان تغيير كرده اند. خيابان تلگراف به «چاوتي و هامبولت» تغيير نام داده اين خيابان را چون در قديم سيم هاي تلگراف طول آن را طي مي كرد تا به مركز مخابرات كوچك شهر برسد. تلگراف نامگذاري كرده بودند. همين طور نام خيابان بيشه(Grove) بعدها به «مارتين لوتركينگ» تغيير كرد تا به اين مبارز و مدافع حقوق مدني اداي احترام شود.
برخلاف بيشتر شهرها، در بركلي هيچ خياباني براساس حروف الفبا نامگذراي نشده و تنها ۹خيابان اين شهر را با اعداد مشخص كرده اند.
«جين لوي» در خيابان «رز» زندگي مي كند آنطور كه در كتاب آمده، رز اسم يك زن است و معلوم نيست فاميلش چي بوده. جين مي گويد:« من هميشه فكر مي كردم منظور گل رز است نه آدمي به اين نام. دوروبر ما خيابان هاي زيادي به اسم زن هاست مثل «اديت» و «جوزفين» يا «سدار» و «وال نات» كه اسم درخت هستند، ولي خيابان ما انگار هر دوي آنها را با هم دارد، هم گل و هم نام يك زن. خيابان رز ( كه قبلا نامش خيابان كامليا بوده) مي تواند به گل هم اشاره داشته باشد اما نام همسر «فرانسيس شاتاك» (از آدم هاي مشهور شهر) رزا بوده و يك مامور آتش نشاني به نام رز هم در تاريخ شهر بوده كه جانش را هنگام انجام وظيفه از دست داده است. اسم خيابان به هركدام از اينها مي تواند اشاره كند.
چند تا از خيابان هاي ديگر شهر و ريشه اسم هاشان را هم كه جالب توجه هستند اين جا مي خوانيد: خيابان «راگبي:> نام اولين مدرسه عمومي انگليسي زبان درشهر. اين نام ربطي به ورزش راگبي ندارد. خيابان «والاس:> احتمالا به نام نويسنده كتاب «بن هور» اشاره دارد.
«دره وايلدكت:> قبلا نامش جاده «واگنر» بوده اين نام به دليل گربه هاي وحشي بوده كه آن جا كمين مي كرده اند وبالاخره كوچه «اقاقيا>: (Acacia) به خاطر درخت اقاقيا، پله هاي اقاقيا: به خاطر درخت اقاقيا و پياده روي اقاقيا - حدس بزنيد - بله به خاطر يك درخت اقاقيا .

سهم كودكان معلول از پاركها
ورزش  و تربيت  بدني  براي  معلولين  علاوه  بر آنكه  از بعد سلامت  جسمي  يك ضرورت  محسوب  مي شود از نظر رواني  و روحي  نيز به  آنان  آرامش  داده  و زمينه حضورشان  را در اجتماع  فراهم  مي سازد.
به  همين  دليل  نيز دراغلب  كشورها،امكانات  وفضاهاي  خاصي  را براي  معلولين جهت  پرداختن  به  ورزش  پيش  بيني  مي كنند.
اما در كشور به  دليل  كمبودهاي  زيادي  كه  در اين  بخش  وجود دارد، در بخش ورزش  معلولين  نيز اين  كمبودها تشديد شده  و آنان  با مشكلات  عديده اي  مواجه هستند كه  اين  مشكلات  بر روابط اجتماعي ، خانوادگي ، جسماني  و... آنان  تاثيرنامطلوب  مي گذارد.
به نظر مي رسد حل  اين  مشكل  در مدت  زمان  كوتاه  با توجه  به  اينكه  هزينه  وبودجه  بالايي  مي خواهد از طريق  احداث  سالن ها و ورزشگاههاي  خاص  معلولين امكان  پذير نباشد، اما مي توان  در اين  زمينه  از روش هاي  ديگري  مثل  ايجادامكانات  ورزشي  در فضاهاي  باز و پارك ها بهره  گرفت .
بنابراين  طرح ، شهرداريها كه  يكي  ازنهادهاي  مهم  و تاثيرگذار درحمايت  ازورزش  محسوب  مي شوند، مي توانند پيش  قدم  شده  و با پيش  بيني ها وبررسي هاي  خودبا هماهنگي  سازمان  بهزيستي ، مراكز ورزشي  معلولين  و... حداقل  امكاناتي  رادر اختيار اين  نيازمندان  قرار دهند.
تعدادي  از والدين  بچه هاي  معلول  كه  بعد از مراجعه  زياد به  سالن  هاو مراكز ورزشي  دولتي  و خصوصي  نتوانسته  بودند فرزندان  معلول  ذهني  خود رادر آن  باشگاهها به دليل  آنچه  كه  عدم  قبول  مسئوليت  ازسوي  مسئول  اين  مكان ورزشي  عنوان  شده  است ، ثبت  نام  كنند با حضور در خبرگزاري  جمهوري  اسلامي خواستار انديشيدن  تدابيري  از سوي  مسئولان  براي  رفع  اين  معضل  شدند.
يكي  از اين  مراجعين  كه  مادر پسر معلول  ذهني  ۲۰ سال  بود، عنوان  مي كردكه  پسرش  را براي  ورزش  كردن  به  حداقل  ۵باشگاه  درمحله هاي  يوسف  آباد، فاطمي ،مطهري ، بهشتي ، و گيشابرده است  اما در تمام  اين  باشگاهها به  وي  گفته اند كه به  دليل  آنكه  بچه  شما معلول  است ، ما مسئوليت  قبول  نمي كنيم .
وي  افزود: اين  جمله  مسئوليت  قبول  نمي كنيم  به  اين  معني  بود كه  ثبت  نام نمي كنيم .
وي  گفت : ازحدود يك  سال  پيش  كه  به  پسرش  در باشگاه  قبلي  اجازه  ورزش  كردن ندادند، وي  تا امسال  حدود ۲۰ كيلو اضافه  وزن  پيدا كرده  و به  رغم  آنكه  پيش از اين  هيچگونه  رفتار غيرعادي  ن--داشت ، اما اخيرا برخي  حركات  و رفتارهايش در خانه  غيرعادي  شده  است .
اين  مادر پيشنهاد كرد كه  شهرداري  ها، بهزيستي  و يا ساير انجمن هاي خصوصي  در زمينه  معلولين  در هر محله  در يكي  از پارك ها وسايل  مناسب  و قابل استفاده  ويژه  معلولين  را نصب  كند و مسئوليت  آن  را به  تعدادي  از والدين واگذار كند تا به اين  وسيله  هم  معلولان  بتوانند ورزش  كنند و هم  والدين  ازنگراني  نسبت  به  وضعيت  بچه هايشان  رهايي  پيدا كنند.
اين  خانم  تأكيد كرد كه  مسئولان  مي توانند دراين  زمينه  ازنظرات  كارشناسان و والدين  در آن  محله ها بهره  ببرند.
تعداد ديگري  از والدين  و اوليا معلولين  فلج  مغزي  و قطع  عضو كه  همراه باهم  درمحل  خبرگزاري  جمهوري  اسلامي  حضوريافته  بودند، خواستار توجه  مسئولان به  اين  طرح  و بررسي  راههاي  اجرايي  آن  بودند.
برخي  از آنان  نيز خواستار ارائه  وسايل  ورزشي  از سازمانهاي  مربوطه  به معلولان  براي  انجام  حركات  ورزشي  در منازل  بودند.
آنان  البته  اولويت  اول  خود را به  احداث  سالن هاي  ويژه  معلولين  در هرمحله  مي دادند، اما خواستار آن  بودند كه  مسئولان  امر در اين  خصوص  چاره اي بينديشند و مانع  از بروز مشكلاتي  براي  خانواده ها و جامعه  در آينده  بشوند.

كلاس درس روستايي در خراسان
۱۷۰ميليارد ريال از سوي نيكوكاران خراساني صنف ساخت مدرسه مي شود. اين خبر براي استاني كه يكي از بزرگترين استان هاي كشور است مناسب به نظر مي رسد. رئيس جهاد مدرسه سازي خراسان گفت: «براساس تعهدات خيرين مدرسه ساز امسال اين ميزان اعتبار صرف ساخت مدارس در مناطق غير برخوردار در اين استان مي شود.» حسن عليزاده افزود: «با اين ميزان اعتبار ۱۵۰ مدرسه و ۲ هزار كلاس درس ساخته خواهد شد و بنا بر تفاهمنامه هاي امضا شده، اين طرح ها بايد ظرف يك سال به اجرا درآمده و تحويل آموزش و پرورش شود. با وجود اين تعداد ساخت و ساز، اين استان هنوز به ۴هزار و ۳۰۰ كلاس درس روستايي و ۶ هزار كلاس درس شهري نياز دارد و با وجود همكاري خيرين مدرسه ساز، اين شهرستان با كمبود ۸۰۰ كلاس درس روبه رواست.» حسن اكبرزاده، رئيس اداره آموزش و پرورش نيشابور نيز گفت: «سال گذشته ۶۲ كلاس درس توسط خيرين مدرسه ساز درسطح شهر و روستاهاي نيشابور ساخته و تحويل آموزش و پرورش شد. »

ساخت ۴۹ دستگاه واگن مترو
اين روزها بيش از هر زمان ديگري نياز به افزايش واگن هاي مترو احساس مي شود، از همين رو مديرعامل شركت راه آهن شهري تهران و حومه، از انعقاد قرار داد ساخت ۴۹ دستگاه واگن جديد مترو با يك شركت داخلي خبر داد. محسن هاشمي گفته است كه براساس قرارداد منعقد شده، قرار است اين واگن ها تا آذرماه سال جاري تحويل اين شركت شود. وي افزود: «خريد و افزايش اين تعداد واگن، ضمن كم كردن فاصله زماني تردد قطارها، موجب افزايش ميزان سفرها در هر روز به يك ميليون سفر خواهد شد.» وي بااشاره به همكاري دولت، شوراي شهر و شهرداري، آن را عامل مهم در تامين بودجه و حل اين مشكل دانست. قرار است در بلند مدت ۳۶۰ واگن براي كم كردن فاصله زماني حركت قطارها خريداري شود و اين امر تعداد واگن هاي هر قطار را براي به دوش كشيدن بار ترافيكي از ۷ واگن به ۸ واگن افزايش مي دهد.

۵ ميليون كاربر اينترنت
تعدادكاربران اينترنت در كشور به ۵ ميليون نفر رسيده است وزير ارتباطات و فن آوري اطلاعات با اعلام اين خبر گفته است كه سقف كاربران تا سال ۸۲ به اين تعداد مي رسد.
سيد احمدمعتمدي افزود: «اين درحالي است كه ميزان كاربران اينترنت در كشور درسال ۷۹ تنها ۲۰۰ هزار نفر بودند.»
وي تعداد شماره تلفن هاي دايري ثابت كشور را ۱۵ ميليون شماره ذكر كرد و گفت: «اين ميزان در گذشته ۳ ميليون و ۴۵۰ هزار شماره بوده است.» وي سال گذشته را سال خوبي براي خانواده مخابرات و پست ذكر كرد و گفت: «ميزان شماره دايري ثابت كشور از متوسط جهاني نيز بالاتر است.»
وي گفت: «برنامه اي آغاز شده كه تا پايان سال ۸۴، ۱۰ هزار دفتر ارتباطات و فن آوري در روستاها راه اندازي شود.»

ساماندهي بافت هاي فرسوده
بهسازي و ساماندهي بافت هاي فرسوده شمال تهران يكي از برنامه هايي است كه در دستور كار شهرداري اين منطقه قرار گرفته است.اين كار به دليل ويژگي هاي تاريخي و وضعيت نامناسب كالبدي و فرهنگي صورت مي گيرد.مشاور شهردار و مدير دفتر بررسي مطالعات اين منطقه گفت: مطالعات طرح پيشنهادي براي ساماندهي سه محله «تپه آبك»، «باغ شاطر دربند» و «سمين قلعه» با هزينه اي بالغ بر ۱ ميليارد و ۳۱۴ ميليون ريال به اتمام رسيده است.بهمن اديب زاده معتقد است: شيب هاي تند، مشكلات موجود در دفع فاضلاب و جمع آوري آب هاي سطحي، عدم دسترسي هاي مناسب پياده و سواره در كنار هم، غيراستاندارد بودن ساخت و ساز و مجاورت با گسل، برخي از دلايل انتخاب اين محله هاي فرسوده و ناامن است. يكي از ويژگي هاي طرح تهيه شده ايجاد فضاي مشاركتي با شهروندان و ساكنان با رعايت نفع همگاني براي ساخت شهري سالم و پايدار است.

نارضايتي عمره گزاران از فرودگاه جده
عمره گزاران ايراني از كيفيت خدمات ارايه شده در فرودگاه شهر جده عربستان راضي نيستند كه اين نارضايتي به خصوص در مسايل بهداشتي نمود بيشتري دارد. به گفته زائران به دليل كوچك بودن سالن ترانزيت، ازدحام جمعيت موجب بروز مشكلات بسياري براي زائران به خصوص افراد مسن مي شود.
يك مقام مسوول در هيات نمايندگي سازمان حج و زيارت ايران در عربستان ضمن تاييد اين مشكلات گفته كه نارسايي هاي موجود به مقامات سعودي منعكس شده است.
وي افزود: مسوولان وزارت حج عربستان براي حل سريع اين مشكلات قول همكاري و مساعدت داده اند.
اكنون حدود ۱۴ هزار زائر ايراني در شهر مدينه و به همين ميزان در مكه حضور دارند.

آلودگي هوا و دوقلوزايي
تحقيقات نشان مي دهد زناني كه در مناطقي كه آلودگي هواي بيشتري دارد، زندگي مي كنند بيشتر احتمال دارد صاحب فرزند دوقلو شوند.
پايگاه اينترنتي بي. بي. سي نيوز اعلام كرده است كه دانشمندان آلماني دريافتند ميزان مواليد دوقلوها در محيط هايي كه آلودگي هوا زياد است دو برابر ساير مناطق است.
محققان دانشگاه هامبورگ ميزان تولد دوقلوها را در مادراني كه نزديك كارخانه زباله سوزي؟ زندگي مي كردند با زنان ساكن در دو ناحيه ديگر آلمان مقايسه كردند و دريافتند مادراني كه نزديك كارخانه زباله سوزي يا ديگر صنايع سنگين زندگي مي كنند دو برابر ساير مادران صاحب فرزند دوقلو مي شوند.محققان بلژيكي نيز روند مشابهي را مشاهده كرده اند، اما محققان سوئدي در مناطق نزديك به ۱۴ كارخانه زباله سوزي هيچگونه افزايشي را در ميزان دوقلوزايي مشاهده نكرده اند.احتمالا زباله هاي سمي بر هورمون هاي جنسي زنان تاثير مي گذارد.

كوچه هاي ويرانه تا مردم شهر
اينجا خرمشهر است
براي ديدن ذات شهر بايد به خيابان هاي فرعي و كوچه ها رفت. مثلا محله آرش يا كوي نخل كه درخرمشهر از هر كس شرح حالشان را بپرسيد، حداقل شنيده اند كه روزگاري در ايران بدون رقيب بوده اند
008655.jpg
خرمشهر تغيير كرده؛ چه در ظاهر، چه در باطن.
عكس : هادي مختاريان 
شهرام فرهنگي 
آنجا هيچ چيز شبيه گذشته خودش نيست. شهر را كه با مردمش ببينيد، تعجب نمي كنيد كه چرا بچه هاي اين شهر هم جز اندكي شباهت ظاهري، شباهتي به بچه هاي گذشته ندارند
مرغ دريايي در شوره زار پرواز مي كند. در جاده اهواز كه حركت كنيد، ۳۵ كيلومتر مانده به شهري كه ۲۲ سال پيش آزاد شد، پرسه مرغ دريايي در بيابان را درك مي كنيد؛ آنها براي تفريح به شوره زار آمده اند، چند قدم جلوتر به دريا مي رسيد.
اين حكايت چه شباهتي دارد به سرنوشت شهري كه روزي عروس ايران بود و حالا نيست. تفسير ماجراي مرغ هاي دريايي و تفريح در شوره زار بر عهده خودتان. اينجا خرمشهر است.
ساعات شلوغي 
انگار خرمشهر تازه آزاد شده بود. خيابان هاي شهر ناگهان مقابل مردم شهر كه در يك نقطه جمع شده بودند، احساس حقارت كردند؛ رئيس جمهوري در مسجد جامع سخنراني داشت. امسال مراسم جشن آزادي خرمشهر حال و هواي ديگري داشت. حضور رئيس جمهوري در شهر اتفاق كوچكي نبود. مردم خرمشهر ديدند كه او وارد شهرستان شد، وقتي كه مرگ آفتاب روز سوم خرداد نزديك بود، در مسجد جامع برايشان سخنراني كرد، به مزار شهدا رفت و برايشان فاتحه خواند.
سخنراني رئيس جمهوري تنها نيم ساعت در گوش مردم نشست. بعد صحنه هايي شبيه به دوران جنگ باقي ماند ومردمي كه سراسيمه در خيابان دنبال تاكسي مي گشتند.
نزديك مسجد جامع جايي بود كه اطرافش را پوشانده بودند و نمايشگاه جنگ بود. آنجا نمايشگاه جنگ برپا بود. گلوله، موشك، خمپاره، سنگر و سمبلي از يك شهيد كه زني بالاي سرش نشسته بود. گذشته از پوكه هاي بدون باروت و موشك هاي بي خطر، آنجا مي توانستيد عكس هايي را هم ببينيد كه خيلي راحت خاطرات دوران جنگ تحميلي را برايتان زنده مي كردند؛ عكس هاي شهري كه ۲۲ سال پيش آزاد شد و هنوز هم شبيه خودش نبود. وقتي كه از مسجد جامع دور مي شديم، از حرف هاي رئيس جمهوري تنها يك جمله در ذهنمان نقش بسته بود: «اينجا خرمشهر است.»
شهري كه نيست 
مردمان هر شهر هويت آن ديار هستند. سخت است اما بايد نوشت كه خرمشهر ديگر شبيه خودش نيست. آن شخصيتي كه در ذهن از مردم جنوب ساخته ايم، حداقل در مورد خرمشهر صدق نمي كند؛ آن شخصيت ها شايد از اين پس اسطوره هايي باشند كه تنها به درد خودنمايي در كتاب هاي قصه مي خورند!
مي شود خيلي راحت سوار يك اتومبيل پاترول يا هر اتومبيل مدل بالا و راحت ديگري شد، پرسه اي در شهر زد و خرمشهر را به اين شكل ديد؛ شهري كه سرتاسرش از يك بلوار بزرگ تشكيل شده و در نهايت هم دو تا پل دارد كه ظاهر بدي ندارند و زير يا روي آنها هوا خوب است. اما براي ديدن ذات شهر بايد به خيابان هاي فرعي و كوچه ها رفت. مثلا محله آرش يا كوي نخل كه درخرمشهر از هر كس شرح حالشان را بپرسيد، حداقل شنيده اند كه روزگاري در ايران بدون رقيب بوده اند. در محله اي كه در آن بيش از ۵۰ خانه ويران شده وجود دارد، انتخاب يكي براي جست وجو دشوار است نه به دليل قفل بودن در و پنجره يا مراقبت شديد اهالي محل، صاحبان سرشناس آن خانه ها، جانشيناني دارند از حاشيه شهر.
خرمشهر تغيير كرده؛ چه در ظاهر، چه در باطن. شهر عروسي است پير شده با لباس هاي پاره پاره و داماد -مردم شهر- سوژه اي براي حرف هاي در گوشي همسايه ها. اين وسط تكليف بچه اي كه بايد نامش «هويت» باشد هم مشخص است! بگذريم. در كوي نخل وارد يكي از ويرانه هاي شهر- از معدود خانه هايي كه كسي درآن لانه نداشت- شديم. خانه اي كه در گذشته قطعا با شكوه بود. اين خانه ديواري نداشت كه جاي گلوله بر آن نباشد. از پله ها بالا رفتيم و به طبقه دوم رسيديم. در حمام، بالاي وان، خمپاره سوراخي ساخته بود كه مي شد از آنجا آسمان را ديد اين صحنه دل خوشي مي خواست تا يكنفر ازآن تصويري براي نمايشگاه هنر مفهومي بسازد!
... در آن كوچه هايي كه جز خانه هاي ويران شده چند گياه خود رو و عده اي بي سر پناه ، چيزي نبود، كوچه اي ديديم كه آسفالت شده بود. يك رهگذر ما را از توهم بيرون آورد:«اين خيابان، پيش از آغاز جنگ تازه آسفالت شده بود.» خيابان آسفالت شده كه خانه هاي ويران شده را در دو طرف داشت، تضاد آزاردهنده اي در بيننده ايجاد مي كرد.
«اهالي اين محل ديگر بر نمي گردند. اصولا مردم خرمشهر دو دسته هستند اول سرمايه داران و افراد متشخصي كه چون فكر مي كنند اين شهر امنيت ندارد به اينجا برنمي گردند. آنها يا ايران را ترك كردند ويا ديگر سرنوشت اين خانه ها برايشان مهم نيست. مثلا پدر خانم خودم الان در تهران حداقل۶-۵ آپارتمان دارد. او سابق در خرمشهر يكي از سرمايه داران بزرگ بود اما حالا كه فوت كرده فرزندانش حاضر به بازگشت و سرمايه گذاري در زادگاهشان نيستند. گروهي ديگري كه به اينجا مي آيند كساني هستند كه بدون فكر، تجارت انجام مي دهند. آنها موقعيت ويژه اينجا را مي بينند و بدون وحشت از شكست سرمايه گذاري مي كنند. اغلب آنها خيلي راحت در خرمشهر به پول مي رسند، اما اين افراد اهل خرمشهر نيستند.»
حق با او بود. در خيابان هاي خرمشهر در نهايت تنها مي توانيد تعدادي اتومبيل پرايد را با نمره خرمشهر يا آبادان ببينيد. از پرايد بالاتر البته در خيابان فراوان است اما با پلاك تهران و بيشتر از آن اصفهان .
... سوارتاكسي كه مي شويد خيلي راحت باور مي كنيد كه كنار يك مرد خونگرم جنوبي نشسته ايد. اين جمله را با لهجه جنوبي بخوانيد: «سلام آقا، بفرما بريم منزل ما و... » چند دقيقه بعد در را باز مي كنيد ، با درخواست مبلغي مواجه مي شويد كه با ظاهر شهر و امكاناتش هماهنگي ندارد. انگار اهالي شهر هم باور كرده اند كه شهر ديگر شبيه خودش نمي شود و آنها بايد شبيه ظاهر فعلي شهر شوند. شايد هم جاي مردم سابق شهر خالي است. اينجا خرمشهر است.
مرگ فوتبال 
نمي شود كه وارد آبادان و خرمشهر بشويد و بلافاصله ياد فوتبال نيفتيد. اين ذهنيت هيچ ارتباطي به علايق شخصي شما ندارد، در ايران همه اگر نديده باشند، حداقل شنيده اند كه فوتبال در خون بچه هاي اين ديار است.
اگر از سقوط فوتبال خوزستان دچار حيرت شده ايد، اگر سال هاست كه بيهوده چشم انتظار تولد ستاره هايي شبيه دهداري، شاهرخي، برزگري و... هستيد، بايد حتما سري به آبادان و خرمشهر بزنيد تا متوجه شويد چرا فوتبال خوزستان اسير بيماري نازايي شده! آنجا قدم به قدم زمين فوتبال مي بينيد. اگر لحظه ورود شما به شهر يكي از ساعات شب باشد، خالي بودن زمين هاي فوتبال را مي شود به شكلي توجيه كرد - گرچه ما شنيده بوديم كه در خوزستان، روزگاري به عشق فوتبال هم كه شده چراغ ها تا صبح روشن بودند - اما صبح روز بعد نگراني شما تبديل به يك فاجعه مي شود؛ هيچ نوجواني در اين زمين ها به عشق فوتبال دنبال توپ نمي دود. مي توانيد اين اتفاق را هم به ساعت كار مدارس ارتباط بدهد و ساعت ها به انتظار بنشينيد. قطعا تا صبح روز بعد هم جز چند پرنده، موجودي پا به زمين هاي داغ فوتبال نمي گذارد.
آنجا هيچ چيز شبيه گذشته خودش نيست. شهر را كه با مردمش ببينيد، تعجب نمي كنيد كه چرا بچه هاي اين شهر هم جز اندكي شباهت ظاهري، شباهتي به بچه هاي گذشته ندارند؛ آن بستري كه شهر را وادار به زاييدن استعدادهاي ناب مي كرد از بين رفته. فوتبال يائسه نشده، ايراد از جاي ديگر است؛ نمي شود از مرداب بيش از ذاتش انتظار داشت. اينجا خرمشهر است.
پرواز
وقتي كه بليت نباشد، بايد يك ساعت مسير خرمشهر تا اهواز را تحمل كنيد تا در فرودگاهي ديگر اميدي براي بازگشت را در ليست انتظار جست وجو كنيد. بيش از ۱۲ ساعت انتظار و چشم دوختن به پرواز هر هواپيمايي كه اهواز را به مقصد تهران ترك مي كند، البته چندان هم بيهوده نيست. مثلا مي توانيد آنجا به كمين بنشينيد و لحظه ورود افراد سرشناس به فرودگاه را ثبت كنيد.
... يك روز بعد از سوم خرداد، روز آزادسازي خرمشهر و دو روز بعد از دوم خرداد، رئيس جمهوري ساعت ۳۰:۱۹ پا به فرودگاه اهواز گذاشت. يك هواپيماي مسافربري ايرباس آماده بود تا محمد خاتمي و همراهانش را به تهران برساند. در عقب هواپيما متعلق به خبرنگاران و عكاس هايي بود كه براي ثبت لحظه هاي سخنراني رئيس جمهوري در خرمشهر به آنجا سفر كرده بودند. حدود ۲۵ خبرنگار و عكاس از پله هاي عقب هواپيما بالا رفتند ولحظه ورود رئيس جمهوري به هواپيما را نديدند. در جلو متعلق به رئيس جمهوري بود.او از پله ها بالا  رفت. يك، دو، سه، ... شانزده، بازگشت به سوي افرادي كه حاضر بودند و دست تكان دادن به نشانه خداحافظي. رئيس جمهور از آنجا راهي تهران شد. آنجا خرمشهر نبود!

نه ، اين شهر «خرم» نيست
008649.jpg
محمد تقي رسولي 
امسال مراسم بزرگداشت سالروز آزادسازي خرمشهر حال و هواي ديگري داشت. شايد به واسطه حضور رئيس جمهوري بود كه شهر اين فرصت را يافته بود پررونق تر از چند سال ديگر مراسمي به ياد آن روزهاي از ياد نرفتني برپا كند.
برگزاري اين مراسم به ما نيز فرصت داد از اين شهر ديداري داشته باشيم.
از خرمشهر آنچه كه در ذهن ما بود، آن مسجد جامع يگانه است كه البته هنوز پابرجاست، و نيز نام محمد جهان آرا، يكي از طلايه داران دفاع مقدس نيز، همه آن بچه ها كه مي شناختيم، رفتند، برنگشتند، اما نامشان با ماست، با ما، در همه جا. تك و توك نام نشان روي برخي كوچه ها و خيابان هاست. و نيز از خرمشهر آن رديف طولاني مردان جوان را به خاطر داريم كه با لباس هاي خاكي سرودخوانان رو به يك افق ارغواني مي رفتند. خرمشهر براي ما همچنين يادآور يك روز شاد در دوردست ها است. روزي كه مثل همه اهالي محل وقتي گوينده راديو با صدايي لرزان گفت: «خونين شهر آزاد شد» به كوچه ريختيم.
مي دانستيم خرمشهر، در جنگ خونين شهر و بعد از آزادسازي دوباره خرمشهر نام گرفت. ما كه به خرمشهر رفتيم، هنوز شانه هايي از آن روزگار كه شهر خونين شهر بود، وجود داشت، مثل آن مسجد جامع، و يا جا به جا تصوير شهداي شهر روي ديوارها. اما از «خرمشهر» چندان نشاني نبود.
شهر آنچنان برگ و بار و رنگ و بويي نداشت كه بتوان آن را فرم ناميد. انگار آن همه حماسه فقط براي اين بوده كه شهر آزاد بشود. انگار شهر فقط آزاد شدن را مي خواسته و آباد شدن كار ديگري بوده كه اگر هم نمي شده، چندان هم اهميت نداشته است. نمي دانيم واقعا نمي دانيم كه چقدر مهم است كه تصوير يك شهر خوشي و خرمي را القاء كند. به مسافري كه از بيرون آمده حسي از فراغت و آسايش بدهد. اما اين را مي دانيم كه دست كم حق اين يك شهر است كه خرم باشد، دست كم همين يك شهر، دست كم به ياد و براي آن صف هاي طويل مردان جوان كه با لباس هاي خاكي رو به سمت افق هاي ارغواني مي رفتند.

در شهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |