پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۰۳
حوادث
Front Page

دو محكوم؛ناصرمحمدخاني، اوجي سيمپسون
... و پس از دادگاه
تصاوير دادگاه شهلا جاهد باور نكردني ترين عكس هاي اين روزها هستند. آنجا كه ناصرمحمدخاني مشغول گريستن است واوو شهلا به نوبت فلو و فوكوس اند
يكي محكوم به قتل و ديگري محكوم به رابطه اي كه احتمالا  منجر به قتل شده است. اين دو اگر هم «تبرئه» شوند، اما افكار عمومي راي خود را صادر مي كند
۱ -تصادف عجيبي بود. درست در سالگرد ۱۰سالگي پرونده جنجالي «اوجي سيمپسون» ستاره فوتبال آمريكايي، ناصر محمدخاني بازيكن بزرگ دهه ۶۰ فوتبال ايران در دادگاهي خبرساز نه به عنوان متهم كه با رده «شاهد و اولياي دم» محاكمه مي شد.
009540.jpg

اوجي، فوتباليست قوي هيكل و سياهپوست بود كه ۱۰ سال پيش به جرم قتل همسر سابق و نامزد او در يك تعقيب وگريز طولاني كه از شبكهCNN مستقيم پخش مي شد، پوسته يك ستاره فوتبال آمريكايي را شكافت و تبديل به يك چهره ملي شد. چهره اي كه عده اي او را قاتل مي دانستند،  جمعي بي گناه و برخي نيز عقيده داشتند او قرباني يك خيانت شده است. آمريكايي ها عاشق نمايش اند و بنابراين دادگاه اوجي به سرعت تبديل به خبرسازترين واقعه آمريكا شد، تا جايي كه كاخ سفيد به مرخصي مي رفت تا لحظه اي از محاكمه او از دست بينندگان عالي رتبه در نرود! محاكمه اي كه پوشش تلويزيوني و آگهي هاي مربوط به آن در آمدي ميليوني براي صاحبان كالا ايجاد كرد تا جايي كه فقط ۱۰۰ ميليون دلار سود خالص به كمپاني توليد كننده كفش او رسيد!
او مي گويد:« اين دادگاه مرا تبديل به يك سوپراستار كرد البته تصور اوليه ام اين بود كه نابود مي شوم، اما نه. من يك قهرمانم»! او كه هم اكنون ۵۶ سال دارد، در آن دادگاه تبرئه شد تا قتل نيكول سيمپسون و رونالدگلدمن در لس آنجلس همچنان در هاله اي از راز باقي بماند گرچه شواهد، راي به محكوميت اوجي مي داد، اما هيات منصفه كه ماه ها در قرنطينه به سر مي برد از سر بي حوصلگي راي به بي گناهي او داد و پرونده سيمپسون به سرعت جاي خود را به يك «شوي» تازه داد.
۲-وقتي گريه مي كرد، باور مي كرديم، به اين دليل كه او ناصر محمد خاني بود، ستاره مودب و خوش اخلاق فوتبال كه هيچ كس صداي اعتراضش را در زمين فوتبال نشنيد و كسي بداخلاقي اش را در زمين فوتبال نديد. حتي بعدها كه مربي پرسپوليس شد و ظاهرا به دنياي ديگري پا گذاشت، همين متانت و ادب بود كه از او چهره مقبولي مي ساخت؛ اگرچه ممكن بود او نقشي در هدايت تيم پرسپوليس نداشته باشد.
009543.jpg

بله، وقتي گريه مي كرد، باور مي كرديم. آن روز چندمين روز ششمين ماه سال ۱۳۸۱ بود كه او از آلمان به ايران برگشت و زار زار - در همان فرودگاه - گريست؟ همان روزكه وقتي با او تماس گرفتيم كه تسليتي بگوييم و مصاحبه اي بگيريم، طوري حرف زد كه احساس كرديم هوش و حواسش زايل شده. شايد به همين دليل بود كه وقتي خبر «زن صيغه اي ناصر» يا چيزهايي مثل اين را شنيديم، طرف را كه داشت با آب و تاب حرف مي زد، دست انداختيم و حتي به نشرياتي كه به اين شايعه دامن مي زدند لعنت فرستاديم. ناصر محمدخاني البته نه يك اسوه اخلاق كه ستاره پاكيزه اي به نظر مي آمد، بدون آنكه در تمام اين سال ها درباره او چيز بدي شنيده باشيم... اما تصاوير دادگاه شهلا جاهد باورنكردني ترين عكس هاي اين روزها هستند. آنجا كه ناصرمحمدخاني مشغول گريستن است و او و شهلا به نوبت فلو و فوكوس اند. آنجا كه بچه ها با چهره هايي تكيده و چشماني بي فروغ كنار او نشسته اند و مثل همه ما فكر مي كنند اين بلا از كجا نازل شد؟ و در حالي كه خانواده لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخاني، قرباني اين پرونده، داماد دوست داشتني سابق را از جمع خود طردكرده اند، ستاره قديمي تتمه آبروي خود را كه ذره ذره جمع كرده بود، از دست مي دهد.آنجا كه رسانه ها با اشتهاي سيري ناپذير تمام جزييات اين پرونده را منتشر مي كنند... خب، نكته تلخ تر هم اين است كه اينجا برخلاف آمريكا، آدم هاي محكوم ستاره نمي شوند، اگرچه وجه ستارگي اوجي حتي در آمريكا بدون محبوبيت است و تنها به «شهرت» خلاصه مي شود، تا جايي كه او مجبور شد از لس آنجلس به فلوريدا مهاجرت كند تا از شر نگاه ها خلاص شود.
۳-به روزهاي پس از دادگاه ناصرمحمدخاني فكر كنيد. آنجا كه او، پاكباخته و ويران شده، در انتظار سرنوشتي است كه هيچ كس به سياهي آن شك ندارد... شايد آن كس كه مي گفت محكوم اصلي اين دادگاه ناصرمحمدخاني است، درست گفته باشد. اينطور نيست؟

۵/۵ ميليون دلار خسارت پس از عبور توفان
شهري در مسير گرد باد
براي مردم منطقه پكين كه هر كدام از گردباد دهم مي سال ۲۰۰۳ دچار خسارت شده اند، شب حادثه گردباد، مثل جهنمي بود كه همه چيز را از آنها گرفت
009546.jpg
قبل از گردباد

كليساي بيبل مقدس تقريبا با خاك يكسان شده بود. همانطور كه كارخانه معروف سيمانPekin همه ساختمان هايش را از دست داده بود. به طوري كه اگر كسي نمي دانست فكر مي كرد لااقل ۵ سال است اين كار خانه ويران شده  است، آن هم در يك جنگ خانمانسوز. و اين همه دست پخت گردباد شديدي بود كه يك سال پيش در شهر مانيتوManito) )از آسمان فرود آمد و تا خود را به شهر «وود فورد» نرساند و همه چيز را ويران نكرد، نرفت كه نرفت.
با رفتن اين گردباد تعداد زيادي از خانه ها، شركت هاي تجاري، كارخانه ها و حتي آدم ها از بين رفتند ومردند و حالا خيلي از آن خانه ها و كارخانه ها دوباره بازسازي شده اند و در اين شهرها همچنان مشكلات و مسايلي پنهان باقي مانده است.
گردباد هيچ رحمي به كسي نداشت. نه به مجموعه آپارتمان هاي مورتون كه از نزديك اگر ببينيد انگار دو نيمه شده است. رحم كرده، نه به ۸۰آپارتماني كه در منطقه تازول با خاك يكسان شده اند و ساكنانشان را بي سرپناه كرده اند و آنها بايد تا بازسازي مجدد خانه هايشان آواره و سرگردان بمانند. اين حادثه كي رخ داد؟ سوال خوبيست. دهم مي سال .۲۰۰۳ خاطرتان هست؟ اين روز در تاريخ منطقه پكين شمالي هميشه به عنوان يك كابوس باقي خواهد ماند. همچنان كه براي مردم مورتون و بخش هايي از شهر كوچك تازول اين كابوس هميشگي خواهد بود.
يكي از آدم هايي كه در آن ماجرا حضور داشته است ديويد مك مالن است. مك مالن ۵۸ ساله است و قبل از ۱۰ مي سال ۲۰۰۳ هرگز تصور نمي كرد كه روزي برسد كه او گردباد را از نزديك لمس كند تا اينكه در شب حادثه به خاطر شديدترين و قدرتمندترين گردبادي كه در تمام عمر خود ديده بود به شدت زخمي و مجبور شد مدت ها در بيمارستان بستري شود.
009549.jpg
بعد از گرد باد

امروزه هر بار كه او آژير هشداردهنده مربوط به گردباد را مي شنود نگران زندگي و سلامتي اش مي شود و از شدت ترس تا مرز مردن هم مي رود. شايد او حق داشته باشد كه از تكرار چنين حادثه اي به وحشت بيفتد. به هر حال براي كسي كه گردبادي با سرعت ۲۰۰ كيلومتر در ساعت و وسعت يك چهارم مايل را تجربه كرده است، اين ترس طبيعي به نظر مي رسد. به خصوص اينكه او در اثر اين توفان از اتاق پذيرايي و از پشت ميز ناهارخوري به جلوي در آشپزخانه منزلش پرتاب شده است.
البته آقاي مك مالن خيلي خوش شانس بوده كه در جريان اين گردباد و برخورد با اشياي خانه اش فقط ۳عمل جراحي را به خاطر شكستگي هاي استخوان هايش به اندازه يك توپ تنيس - در سال گذشته تحمل كرده و پشت سر گذاشته است. او همچنين خوب به ياد مي آورد كه چطور در اثر اين گردباد ريه همسرش كيثي سولوان سوراخ شد و او هنوز از اين مساله در رنج و عذاب است.
مك مالن معتقد است كه آنها در مسير گردباد زندگي مي كنند و پكين شمالي در ميدان آن قرار دارد. او مي گويد «اين مثل زندگي كردن در يك منطقه ايست كه دايما در گستره اي از تخريب قراردارد و شما هر آن منتظر تخريب هستيد و نمي دانيد كي اين اتفاق قرار است رخ بدهد و مساله اصلي براي شما چگونگي گرفتار شدن در گردباد نيست، بلكه مساله اصلي اين است كه كي قرار است شما دچار چنين حادثه اي شويد.
براي مردم اين منطقه كه هر كدام از گردباد دهم مي سال ۲۰۰۳ دچار خسارت شدند، شب حادثه گردباد، مثل جهنمي بود كه همه چيز آنها را ازشان گرفت و آنها كه زنده مانده اند بايد شاكر خداوند باشند كه هنوز زنده اند و مي توانند ادامه حيات بدهند.
«ما حالا به زندگي با گردباد عادت كرده ايم و از اين بابت احساس تاسف نمي كنيم.» اين حرف را كلانتر ريچارد هيوز مي گويد. «قلب  ها و دعاهاي ما همواره به ياد قربانيان آن فاجعه است.»
يك سال بعد
حالا بعد از گذشت يك سال صداي بازسازي منطقه پكين شمالي شنيده مي شود. ولي اين سر و صداها كمتر از شش ماه پيش هستند و اگر آن موقع به اينجا مي آمديد سر و صداي گوشخراش ناشي از رفت و آمد كاميون ها و لودرها به حدي بود كه تمام منطقه را پر كرده است.
منطقه پكين شمالي (با جمعيتي بالغ بر هزار و ۱۶۲ نفر) خسارات خيلي شديدي از توفان سال گذشته ديده است. ميزان خسارات وارده به اين منطقه مورد توجه تمام رسانه هاي ايالتي و ملي قرار گرفته است. خسارات وارده پس از عبور گردباد از اين منطقه بيش از ۵/۵ميليون دلار برآورد شده است.
در ظرف كمتر از يك سال تمام منطقه بازسازي شده است و تقريبا روزهاي پاياني ساخت و سازها نزديك است .«بتي موريس» مدير پروژه بازسازي منطقه پكين شمالي مي گويد «براي ما يك سال گذشته، سال سخت و پركاري بود. با اين حال از اين كه كار رو به پايان است خيلي خوشحاليم. در تمام اين مدت مردم منطقه خيلي با ما همكاري داشتند و ما از اينكه با چنين مردم فهميده اي سر و كار داشتيم خيلي خوشحاليم.

تاسي و هزار دردسر
داماد دروغگو يك ساعت پس از ازدواج مجبور به طلاق شد. ماجراي اين داماد ۲۷ساله وقتي وارد مرحله جديدي شد كه يك ساعت پس از بله گفتن عروس خانم مشخص شد كه آنهمه موي پر پشت و بلند و زيبا چيزي جز يك كلاه گيس آخرين مدل نيست.
داماد كه شنيده بود يكي از شروط عروس خانم داشتن موي پرپشت و بلند است به خاطر علاقه به او پس از خريد يك كلاه گيس آخرين مدل به خواستگاري رفت. عروس خانم پس از ديدن موهاي پرپشت و بلند و زيباي آقا داماد و تعيين شرايطي براي او، بله را گفت. داماد هم كه از بله عروس خانم بسيار خوشحال بود به سرعت مقدمات عروسي را فراهم كرد، اما يك ساعت پس از ميهماني هنگامي كه با شوهر خواهرش سرموضوعي بحث مي كرد خواهرش به خاطر دفاع از شوهر خود پيش عروس خانم رفت و به برادرش گفت: «اگر باز هم بحث را ادامه دهي موضوع را به همسرت مي گويم.» آقا داماد بيچاره كه رنگ از صورتش پريده بود مجبور شد به بحث خاتمه دهد، اما عروس خانم كه كنجكاو شده بود از خواهر شوهرش خواست تا موضوع را برايش فاش كند. عروس خانم پس از شنيدن موضوع غش و پس از به هوش آمدن با لباس عروس مجلس را ترك كرد و به منزل پدرش رفت. عروس خانم به هيچ وجه حاضر نشد كه عذرخواهي آقا داماد را بپذيرد و به دادگاه خانواده رفت. او در شكايت خود گفت: من و چند نفر از دوستانم با هم قرار گذاشته بوديم كه شوهرانمان موهايي بلند و پرپشت و زيبا داشته باشند. من در خواستگاري يكي از شروط مهم خود را داشتن موهاي بلند و پر پشت آقا داماد عنوان كرده بودم و بيشترين دليلي كه مرا مجاب به ازدواج با او كرد موهاي زيبايش بود كه يك ساعت بعد از عروسي فهميدم كلاه گيس است.»

نوجوانان آدم ربا
پرونده آدم ربايي در خيابان فرحزاد براي رسيدگي به دادگاه اطفال ارجاع شد.
عاملان اين آدم ربايي كه ۸ نفر نوجوان زير ۱۸ سال بودند پس از تهديد زني باچاقو در خيابان فرحزاد او را به بيابان هاي اطراف تهران بردند و مورد آزار و اذيت قرار دادند. متهمان، كه پس از تعقيب و گريز توسط ماموران دستگير شدند به شعبه سوم دادسراي اطفال تحويل داده شدند.
«فارسي» بازپرس شعبه سوم پس از بازجويي از متهمان، پرونده را همراه متهمان و شاكي به دادگاه اطفال ارجاع داد.

خريد و فروش نوزادان سرقتي
«متاسفانه اخيرا موارد بسياري گزارش شده كه برخي خانواده به دليل ناتواني در نگهداري نوزادانشان، پس از به دنيا آمدن در همان بيمارستان با زوج ناباوري به توافق رسيده و نوزاد را در مقابل مبالغي پول واگذار مي كنند و اين در حالي است كه پس از گذشت چند سال پدر و يا مادر حقيقي با مراجعه مجدد نزد خانواده اي كه كودك را به آنها واگذار كرده اند تقاضاي پس گرفتن كودك خود را مي كنند.» نبي الله مشقي مدير كل دفتر امور شعبه خانواده سازمان بهزيستي مي گويد: مواردي گزارش شده كه برخي افراد بزهكار نوزادان را به شيوه هاي گوناگون از نزد والدين اصلي خود دزديده و آنها را از طريق واسطه و با پنهانكاري واقعيت با مبالغ هنگفتي به زوجين نابارور فروخته اند.

۵۰ درصد ديگر مانده
طي دو سال گذشته بيش از ۵۰ درصد از آمار جرايم شهرستان نجفآباد كاسته شده ولي كشفيات از باندهاي سارقان منزل و خودرو ۱۰۰درصد افزايش يافته است.
با اين حال همچنان ميزان جرايم اين شهرستان بالاست و رقم قابل ملاحظه اي را به خود اختصاص داده است. براي نمونه مي توان به كشف بيش از ۱۵ هزار بطري مشروبات الكلي، ۱۲۰ كيلو گرم انواع مواد مخدر و ۶۰ قبضه اسلحه و مهمات توسط نيروي انتظامي اين شهرستان در ۲ سال گذشته اشاره كرد.
همچنين دراين مدت ۵باند سارقان مسلح شناسايي و دستگير شده اند كه هر كدام به بيش از ۱۵۰ فقره سرقت و فساد دست زده اند .

پدر ناباب
نوجوان بروجردي كه پدرش او را معتاد كرده بود در حين سرقت در تهران دستگير شد.اين نوجوان ۱۷ ساله كه «محمد» نام دارد براي تهيه مواد مخدرش به يك ساختمان نيمه كاره رفت تا سرقت كند. وي قصد سرقت داشت كه توسط نگهبان ساختمان دستگير و تحويل ماموران آگاهي شمال غرب شد.
«محمد» در بازجويي ها به «فارسي» بازپرس شعبه سوم دادسراي اطفال گفت: ۶ ماه پيش از بروجرد براي پيدا كردن كار به تهران آمدم. قبل از آن پدرم مرا به هروئين معتاد كرد. آن شب براي خواب به ساختمان نيمه كاره رفتم و اصلا سرقت نكردم.
فارسي بازپرس پرونده دستور داد متهم تا ترك اعتيادش در بازداشت به سر ببرد.

آقاي بازيگر و قتل غيرعمد
پرونده يكي از بازيگران مجموعه هاي طنز تلويزيوني به اتهام تصادف منجر به قتل غيرعمد در شعبه سوم دادسراي اطفال مورد رسيدگي قرار گرفت.
اين بازيگر با موتورسيكلت به يك تبعه افغاني زد كه منجر به فوت او شد.
وي به «فارسي» بازپرس شعبه سوم دادسراي اطفال گفت: با اينكه پرونده من در اينجا مورد رسيدگي قرار گرفته است اما از كلانتري ۱۳۵ به صدا و سيما براي من احضاريه فرستاده مي شود. متهم در حال حاضر با قرار وثيقه آزاد است تا پرونده اي كه در كلانتري ۱۳۵ است به دستور بازپرس به شعبه سوم ارجاع شود.

ميلوسويچ و راننده اتوبوس
حساب شخصي فردي در شهر مونيخ آلمان به خاطر تشابه اسمي با اسلوبودان ميلوسويچ ديكتاتور سابق يوگسلاوي مسدود شده است. اين مرد ۵۲ ساله راننده اتوبوس در اين شهر است و ۳۲ سال قبل پاسپورت آلماني گرفته و به اين كشور آمده است.
اين مرد مي گويد تمام حساب هاي ميلوسويچ در شهر بلگراد بوده و دليلي نداشته كه او در باجه پست شهر مونيخ حساب بازكند. به هر حال اين مرد بيچاره هنوز هم وضعيتش مشخص نيست و مسوولان اين شعبه بانك در شركت پست به او نامه اي داده اند كه تا آخر اين هفته تمام دارايي او جلب خواهد شد. اين فرد يك هفته فرصت دارد تا اثبات كند جنايت كار جنگي و ديكتاتور سابق يوگسلاوي نيست.

عرق سبز رنگ
مردي در كشور چين به شدت به دنبال درماني براي تعريق سبز رنگ خود است. بله درست شنيديد اين مرد چيني زماني متوجه اين قضيه شد كه به همراه دوستش مشغول جا به جا كردن لوازم منزلش بود و مشاهده كرد كه دستان و پيشاني وي عرق كرده و وقتي بيشتر دقت كرد متوجه شد كه عرقش سبز رنگ است. دكتر ها هنوز علت اصلي اين نوع تعريق را نمي دانند و اين قضيه براي آنها به معمايي عجيب تبديل شده است. آنها فقط حدس زده اند كه ممكن است نوعي انگل در بدن اين شخص وجود داشته باشد. يكي از پزشكان در اين خصوص مي گويد: «من قبلا در كتاب هاي باستاني پزشكي راجع به تعريق قرمز و آبي رنگ چيزهايي خوانده بودم ولي در مورد تعريق سبز رنگ نه چيزي خوانده و نه تا به حال مشابهش را ديده ام.»

بيسكويت با صداي خوب
يك آشپز آلماني با استخدام تيمي از آشپزان و محققان قصد دارد بيسكويتي تهيه و راهي بازار كند كه با وجود طعم خوب، صداي خوبي نيز داشته باشد.
اين حركت به دنبال ساخت سوسيسي ايجاد شده كه صدايي بسيار جذاب دارد و متخصصان بر اين عقيده اند كه صداي خوب يك خوراكي از عوامل مهمي است كه باعث لذت بردن از خوردن است. يك صداشناس نيز تيم رابراي ساخت ابربيسكويت همراهي مي كند.
مبتكر اين طرح بر اين اعتقاد است كه با اين طرح بازار بيسكويت آلمان را در اختيار مي گيرد وسالانه مبلغ ۲/ ۱ ميليارد يورو سود از آن سازندگان بيسكويت مي كند.

دستگيري صيادي براي صيدماهي
مردي در« ولز» به خاطر صيد يك ماهي خاوياري بازداشت شد. اين گونه ماهي هرازگاهي در آب هاي بريتانيا ديده مي شود و به ماهي سلطنتي شهرت دارد و اين بدان معني است كه صيد اين ماهي فقط و فقط با دستور شاه امكان پذير است.
اين مرد ادعا مي كند كه از طرف ملكه اجازه داشته تا در صورت نياز، اين قانون را زير پا بگذارد ولي مقامات ساحلي معتقدند كه او قانون را شكسته است. به هر حال سرانجام اين مرد در پرده اي از ابهام است و قرار است اين ماهي خاوياري تا زمان برگزاري دادگاه و مشخص شدن وضعيت مرد در اختيار پليس باشد.
در صورت مجرم شناخته شدن، اين مرد بايد ۶ ماه حبس را تحمل يا مبلغ ۵هزار پوند جريمه پرداخت كند.

پس از سقوط از طبقه۱۲
مردي از طبقه دوازدهم يك ساختمان در تايوان به پايين افتاد و جان سالم به در برد.
«چانگ چي» ۶۸ ساله كه به بالكن ساختمان رفته بود تا لامپ آن را تعويض كند به خاطر شوك الكتريكي، تعادلش را از دست داد و از طبقه ۱۲ به پايين پرتاب شد و به صورت معجزه آسايي زنده ماند. او بر اثر اتصال برق از روي حفاظ ها رد شده و بر روي ماشين پارك شده در كنار خيابان مي افتد.
پزشك معالج او مي گويد: «او از ارتفاع بسيار زيادي به پايين افتاده و آسيب جدي اعم از شكستگي، خونريزي و ... نداشته و اين واقعا يك معجزه است.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |