چند غروب در سرزمين آرارات
ارمنستان؛ روياي نيمه كاره
آرارات مظهر غرور و ناكامي ماست، تاريخ ماست، ما را به تكاپو وا مي دارد - وزير خارجه ارمنستان مي گويد از ۷ ميليون ارمني، فقط ۳ ميليون نفر در ارمنستان زندگي مي كنند و بقيه در نقاط مختلف جهان پراكنده اند.
نمي توانيد زماني دراز به دو آرارات نگاه كنيد بي آنكه در تاملاتي فلسفي غوطه ور شويد و ارمني ها از آغاز تولد تمدن در اين دو كوه تامل كرده اند
|
|
ارمنستان حداقل ۳ هزار سال تاريخ پس پشت دارد. هزار سال تاريخ پرفراز و نشيب و در طول اين سال ها مصائب و بلاياي بي شماري را از سر گذرانده است - جنگ ها، قحطي ها، زلزله ها و... پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي، ارمنستان استقلال خود را به دست آورد و اكنون ارامنه بار ديگر از درون خرابي ها، ققنوس وار بر مي خيزند. فرانك ويويانو در سفري به ارمنستان گوشه اي از مشاهدات خود را باز گفته است.
چهار نقشه مختلف خريده ايم كه شايد يكي از آنها ارتباطي مختصر با واقعيت داشته باشد. نقشه ها به خطوطي خيالي شبيه بودند و علايم جاده ها اغلب نابود شده يا در اثر تركش خمپاره ها و توپ ها ناخوانا بود. به همراه راهنمايم، گوورگ ملكونيان، در جاده هاي پر از چاله چوله به سمت جنوب ارمنستان به راه افتاديم.
در روستاي ماجكالاشن، يك كشاورز نگاه ما را به تپه هايي از خاك غني تيره رنگ در ميان تاكستان هاي غرق در جوانه هاي آوريل و باغ هاي زردآلو پوشيده از شكوفه هاي سپيد معطوف مي كند، كمر و شانه هايش را با تسمه به قاطري كه زمين را شخم مي زند بسته و حيوان را در مسير درست هدايت مي كند. حدود ۳۰۰ متر دورتر از كشاورز علامت صليب سرخ بين المللي كه روي آن نوشته شده «ميدان مين» به چشم مي خورد.
۳۰۰ سال تلاطم
اينجا سرزمين شورشي ناگورونو - قره باغ است، با ۱۳۰ هزار سكنه گرفتار جنگ. استاني خودمختار و جداشده از آذربايجان كه از سال ۱۹۹۱ يك طرفه اعلام استقلال كرده و هنوز به لحاظ سياسي از سوي هيچ دولتي به رسميت شناخته نشده است و پس از شش سال جنگ كه به كشته شدن ۲۵هزار آذربايجاني و ۵ هزار ارمني انجاميد، سرانجام در سال ۱۹۹۴ آتش بس بين دو طرف برقرار شد، البته آتش بسي متزلزل كه مرتبا با تيراندازي هاي پراكنده شكسته مي شود.
اينجا الگوي تاريخ ارمني نيز هست، روزشماري سه هزارساله از اعتراض، مخالفت و بقا. دو ساعت آنسوتر از ماجكالاشن از پيچ و خم هاي گردنه اي بالا رفتيم و آن طرف، به دره آماراس رسيديم. اينجا بناي صومعه سنت گريگوري روشنگر، مربوط به قرن چهارم ميلادي، پيشواي مذهبي ارامنه، بر بالاي بستر رودي كوچك، كاملا پرت افتاده و در سكوت درختان گره در گره توت خاموش نشسته است. ارمنستان در طول تاريخ طولاني خويش به دفعات مورد هجوم و غارت قرار گرفته و من در طول سفر، در هر پيچ و خم، چشم اندازهاي متنوع اين سرزمين، هنوز مي توان پژواك درام كهن را شنيد.
در طول تاريخ، ارمنستان چنان دستخوش تغييرات بوده كه سرگذشت دراز و پرافت و خيز آن به صورت معمايي درآمده است. اما به واقع ارمنستان چيست؟
پاسخ ساده به اين سوال در سال ۲۰۰۴ اين است كه ارمنستان كشوري است با سه ميليون شهروند كه در جنوب كوه هاي قفقاز قرار گرفته و ۵۰۰/۱۱ مايل مربع، تقريبا به اندازه بلژيك، وسعت دارد و بيشتر اين سرزمين را كوهستان ها و زمين هاي صخره اي و سخت تشكيل مي دهد. ارمنستان راهي به دريا ندارد و برسر راه يكي از مهم ترين مسيرهاي تجاري تاريخ قرار گرفته - پلي بين آسيا و اروپا - كه اكنون با تركيه، گرجستان، جمهوري آذربايجان و ايران هم مرز است.
در طبقه دوم وزارت امور خارجه در ايروان ايستاده بوديم و از پنجره بيرون را نگاه مي كرديم. جيوان تابيبيان گفت: «شما داريد به تناقض بزرگ ارمنستان نگاه مي كنيد.» ابرها قله برفپوش و سرد ۱۶۸۵۴ پايي (حدود ۵۶۰۰ متري) آرارات را دوره كرده اند. امكان ندارد در ايروان به آرارات نگاه كني و مجذوب و آشفته نشوي. علي رغم عظمت و بزرگي كوه، قله بزرگ آن انگار بي وزن بر فراز شهر آونگ است و با همسايه اش، قله آرارات كوچك به ارتفاع ۱۲۷۸۲ پا (حدود ۴۲۰۰ متر)، به گفت وگويي ابدي ادامه مي دهد و پيشاني گشاده و بلند آرارات، هيمشه سفيد و پرآژنگ و با نيرويي توهم انگيز جادوي طبيعت و زمان را بازمي تابد. نام آن از «آرا»، خداي عصر برنز كه تواني بي بديل در مرگ و زندگي دوباره دارد و به درستي آينه تمام نماي زمستان هاي مرده و بهاران سبز و پر از زندگي اين كوهستان است، اخذ شده و در مقابل، آرارات كوچك ماده كوهي آرام است و بازتابنده ايده آليسم منطقي. كوهي آتش فشاني با همه ويژگي هاي آن - نه كمتر نه بيشتر. امروز آرارات در خاك تركيه است.
نمي توانيد زماني دراز به دو آرارات نگاه كنيد بي آنكه در تاملاتي فلسفي غوطه ور شويد و ارمني ها از آغاز تولد تمدن در اين دو كوه تامل كرده اند.
جيوان تابيبيان هويت مردم ارمني را به طوري تفكيك ناپذير به تجربه خسارت ها و از دست دادن ها وابسته مي داند، چنانكه اكنون مقدس ترين شاخصه هاي سرزمين شان در ملك بيگانه است. همچون معبد سنت گريگوري روشنگر كه در ون تپه هاي قره باغ، دور از دسترس آنهاست.
تابيبيان گفت: «تناقض مجسم در آن كوه با حس ما از مكان در آميخته، آنچه كه به هر ملتي مفهوم ملت مي دهد، يعني مكان، محصور بودن در مكان مشخص، مرزهاي مشخص؛ اينها از ما دريغ شده و نقشه كشور ما در طول تاريخ بس ناپايدار بوده است.»
بعدتر، جملات فيلسوفانه و رازآميز تابيبيان را با وارتان اسكانيان، وزير امور خارجه جمهوري ارمنستان در ميان گذاشتم. او نيز تامل فلسفي آرارات را خاطرنشان ساخت: «ما هر روز صبح به آن نگاه مي كنيم. كوه تا اينجا فقط ۲۵ مايل فاصله دارد و ما حس مي كنيم قادريم آن را لمس كنيم. اما نمي توانيم به آنجا برويم. آرارات غرور ما و ناكامي ماست. تاريخ ماست. روياهاي نيمه كاره و كارهاي ناتمام ماست كه در اين كوه متجلي شده و ما را به تكاپو وا مي دارد.» امروز قله آرارات در خاك ارمنستان نيست.
پارادوكس هويت ارمني شايد براي آنها كه هر شامگاه فروشد خورشيد را در پشت آرارات نمي بينند، واضح تر نيز باشد. از ۷ ميليون ارمني، فقط ۳ ميليون در ارمنستان زندگي مي كنند و ۴ ميليون نفر در گوشه و كنار جهان پراكنده و اغلب آنان از موقعيت هاي علمي و شغلي بالايي برخوردارند.
پس از كشتار بزرگ ارمني ها توسط دولت عثماني در سال ۱۹۱۵، آنها كه زنده مانده بودند مجبور به ترك سرزمين و مهاجرت به هر جا كه توانستند شدند و خود و فرزندانشان استعدادهاي درخشاني نشان دادند. عكسبرداري مغناطيسي طنيني ياMRI ، جراحي پلاستيك و بسي اختراع ديگر توسط اين مهاجران ارمني به بشريت عرضه شده است. طرفه آنكه طراح هواپيماي جنگي پيشرفته ميگ، يك ارمني تبار است كه با همين هواپيماها آذربايجان بمب هاي فراواني بر سر ارمني هاي ساكن قره باغ فرو ريخت.
افسانه شگفت الفباي ارمني
مسروب مقدس يا سنت مسروب مشتوتس(St.mesrob Mashtots) الفباي ارمني را با ۳۶ حرف بنيان نهاد و همين زبان ارمني است كه هويت اين ملت را كامل مي كند. يكي از مقامات كليسا به من گفت: «مسروب مقدس به ما امكان داد تا با خداوند با كلمات خودش صحبت كنيم. از طريق همين زبان مكتوب است كه ما هويت و بقاي خود را به عنوان يك ملت حفظ كرده ايم.»
مسروب مشتوتس يكي از مقامات درباري و چهره اي نظامي بود كه بعدها كشيش سيار شد و به ارشاد پرداخت؛ در يك كلام، يك ارمني كلاسيك. او كه حدود سال هاي ۳۶۰ بعد از ميلاد به دنيا آمد، به عنوان يك قديس ملي گرامي داشته مي شود و همچون معلم اول مورد توجه قرار دارد. مشتوتس الفباي ارمني را پديد آورد. او در روستايي كوچك در غرب آرارات نزديك درياچه وان كه امروز در خاك تركيه است، متولد شد. مشتوتس از كودكي شيفته زبان بود و به سرعت در زبان يوناني چنان استاد شد كه شغلي بلندپايه در دولت به دست آورد. اما زندگي درباري را دوست نمي داشت. در ۳۵ سالگي پاي پياده به سفر پرداخت و آسياي صغير را شهر به شهر و روستا به روستا طي كرد. در داستان ها آمده كه يك دهه از عمر خود را بدين ترتيب در مكاشفه بود تا سرانجام يزدان، خود را بر او آشكار ساخت و ۳۶ حرف الفباي ارمني پيش روي او بر ديوار غار با آتش حك شد.
در ۳۵ سال بعد، تا پايان عمرش در سال ۴۴۰ ميلادي، مشتوتس گروه هاي بزرگي از رهبان ها را به خدمت مي گرفت و در تيم هاي متعدد سامان مي داد تا شاهكارهاي علوم، ادبيات و مذهب را با الفباي جديد بنويسند.
زندگي در فقر
سوتلانا گاسپاريان بيوه اي ۳۷ساله است كه در سال ۱۹۹۶ شوهرش را از دست داده و با دو دختر و يك پسرش، همه زير ۱۲ سال، در اتاقي اجاره اي ۳*۵ متر زندگي مي كنند. اينجا مجموعه اي بزرگ در حاشيه پايتخت ارمنستان است كه در دهه ۱۹۷۰ ساخته شده و بيش از ۶۰ هزار سكنه دارد. در راهرويي كه گاسپاريان زندگي مي كند، سي خانواده ديگر نيز در سي اتاق خانه دارند و تنها يك توالت براي همه وجود دارد. سوتلانا با پتوهاي پاره اي كه به طنابي آويخته فضاي ۱۵۰ فوت مربعي اش را به يك آشپزخانه و دو اتاقك كوچك تقسيم كرده است. سينك ظرفشويي حمام خانوادگي هم هست. همه چيز در اين فضا رقت بار است. او مي گويد: «ممكن است زندگي در دوران اتحاد شوروي مشكلاتي داشت، اما هرگز چنين نبود. هرگز چنين نبود.»
منبع: نشنال جئوگرافيك
ترجمه: حميد ذاكري
|