محمدرضا زائري
اين روزها همسايه غربي ما «عراق» در شرايط بسيار بحراني و حساسي به سر مي برد كه سرانجام آن- هر چه باشد- بيش از هر كشوري بر اوضاع و موقعيت ايران تأثيرگذار است.
در كشاكش و تب و تاب تحولات جديد عراق، به عنوان همكار روزنامه همشهري سفري به «عراق» داشتم تا ديده ها و شنيده ها و يافته هاي خود را از اوضاع كنوني اين كشور به عنوان دستاوردي از گزارش و تصوير هديه خوانندگان همشهري كنم. آنچه در اين صفحات خواهيد ديد و خواند مقدمه يادداشت ها و عكس هايي است كه از روزهاي آينده با عنوان «بغداد- پخش مستقيم» در روزنامه به چاپ خواهد رسيد. تلاش نويسنده و عكاس در اين مجموعه تنها آن بوده است كه بدون پيش داوري و با نگاهي آزاد زواياي مختلف واقعيت هاي عراق امروز را روايت كند. هر چند، گاه با روايت هاي رسمي و متعارف اخبار سياست خارجي كمي همخوان نباشد. نويسنده سعي كرده است تا از آنچه هست- اوضاع و واقعيت هاي ملموس- سخن تازه اي بگويد و نه در مسند يك تحليلگر سياسي و كارشناس بين المللي كه در مقام يك شاهد و ناظر آزاد از سوي شما همراهان هميشگي روزنامه زندگي و شهر- «همشهري»- به زندگي و شهر مردم عراق نظر بيافكند. از اين رو چنين ديدگاه مردمي و شهري را در روزنامه همشهري مي توان با همين رويكرد و زاويه ديد دريافت. اين عكس ها از ميان صدها قطعه عكس او براي روايت «زندگي» انتخاب شده است.
۱- هر روز بدتر از ديروز!
«عراق، هر روز بدتر از ديروز»، اين پيش زمينه ذهنيتي بود كه از «سفر خبري» به عراق داشتم. مي گويم سفر خبري، چرا كه اين بار نه به منظور زيارت و در حال و هواي عتبات مقدسه ائمه معصومين عليهم السلام كه در لباس خبرنگاري و براي يك كار مشخص با تعريفي حرفه اي و رسانه اي در عراق حضور مي يافتم.
پيش از سفر، من هم مثل بسياري ديگر چنين مي پنداشتم كه قضيه عراق بسيار ساده است. دژخيم سفاك و ددمنشي به نام «صدام» سال ها اين كشور را ويران ساخته و اكنون دژخيمي ددمنش تر و سفاك تر به نام آمريكا اين كشور را اشغال و ويران تر كرده و مردم نيز در مقابل اشغالگران ايستاده و با آنان مقابله مي كنند. ماجرا را بسيار ساده و روشن مي ديدم و به آينده اي روشن و نزديك اميدوار بودم كه با مقاومت مردانه ملت عراق اشغالگران صحنه را ترك كنند و...
۲- بعد از حضور در متن حادثه
روزگاري يكي از چهره هاي سياسي جهان درباره اوضاع ايران و خاورميانه گفته بود: «بر عكس تصورت هر چه نزديك تر مي شوي ماجرا پيچيده تر مي شود و ابهام و تاريكي قضيه افزايش مي يابد!» ماجراي سفر ما هم مصداق اين سخن بود چرا كه هر چه بيشتر به مسائل و موضوعات نزديك مي شديم و هر چه اطلاعاتمان كامل تر مي شد، پيچيدگي و ابهام قضيه و ترديدهايمان افزايش مي يافت. اينك پس از ده روز حضور در متن اتفاق احساس مي كنم همان تحليل ساده و بسيط اوليه را نيز نمي توانم بازگو كنم. اين پيچيدگي و ابهام نه فقط دربرداشت و نگاه من بلكه در بيان و ديدگاه همه كساني موج مي زد كه ما با آنان روبه رو شديم: از عدنان پاچه چي و محسن عبدالحميد و ديگر اعضاي «مجلس حكم» تا شريف علي وليعهد سابق عراق و حتي روزنامه نگاران و نويسندگان و انديشمندان عراقي. كساني كه به تعبير مطايبه آميز من تا چند ماه آينده يا شهيد شده اند و يا از مردان نخست سياست و فرهنگ عراق هستند. اكنون شايد هيچكس نمي تواند به سادگي سخن بگويد. حتي در زمينه محتواي مشخص كار ما يعني: «مسائل امروز عراق در آينه رسانه هاي خبري و شبكه هاي ماهواره اي.»
۳- پيش فرض هاي ما...
در بررسي و شناخت وضعيت فعلي عراق در وهله نخست بايد ديد پيش فرض هاي ما براي تحليل مسائل كدامند؟ بسياري از اين مفروضات در نگاهي ژرف تر نادرست به نظر مي رسند و ظاهراً تفاوتي در جوهره خطا بودن مفروضات تحليل هاي مختلف از اوضاع عراق وجود ندارد. اولاً در اين كه آمريكا منطقه را به آساني رها نخواهد كرد ترديدي وجود ندارد.
مطمئناً هر كسي حتي با دارا بودن كمترين آگاهي و درك سياسي اين واقعيت تلخ را دريافته است كه استعمار پير انگليسي و استكبار جوان آمريكايي پس از سال ها فتنه و آشوب اكنون به آساني دست بردار نيستند. ثانياً اين قدرت هاي شيطاني هر چند هم پوشالي و ناتوان ارزيابي شوند به اراده و سنت الهي به خاطر تلاش و كوشش و تدبير و كارداني باطل خود توان و قدرت دارند و گرچه مكر خداوند همواره فائق و غالب است ولي همان خداي قادر و حكيم اراده كرده است كه «باطل» مهلت داشته باشد و شيطان به كار خود مشغول شود. آمريكا و انگليس امروزه مي دانند چه مي كنند و چه بايد بكنند. سال ها مطالعه و برنامه ريزي و ترفندها و تدابير علمي و عملي اكنون موقعيتي براي بهره گيري مناسب از فرصت هاي به وجود آمده برايشان فراهم ساخته است.
۴- و ما ادريك ما «الصدام»؟
كساني كه به بررسي و تحليل اوضاع عراق مي پردازند تا از عمق فاجعه و حقيقت جنايات صدام با خبر نباشند نمي توانند وضع امروز اين كشور را به درستي تحليل كنند و اين دقيقاً همان نكته اي است كه بسياري در داخل ايران بدان توجه ندارند. «صدام» بدون ترديد يكي از بزرگترين جنايتكاران تاريخ بشر است. در اين تعبير اغراق و غلوي به كار نبرده ام. من كه سال ها به خاطر علاقه به زبان عربي و كشورهاي عرب زبان همسايه با عراقي ها ارتباط داشته و كم و كيف بسياري از جنايات و بيدادگري هاي صدام را به دقت دنبال كرده ام، نمي توانم باور كنم هيچ سرزمين ديگري در جهان از آغاز زندگي بشر تاكنون به اندازه عراق صدامي وحشتناك و ترس آور بوده است. در يادداشت هاي سفر پيشين خود، از عراق به عنوان يك زندان بزرگ ياد كرده ام و اكنون بايد آن را يك شكنجه گاه بزرگ و مخوف توصيف كنم. مردم عراق مي گفتند: «صدام نباشد ما راضي هستيم.» از اين رو تا كسي شدت فشار و ستم هاي صدام را درنيابد نمي تواند وضع و حال مردم عراق را به درستي بفهمد. بسياري از ما متأسفانه از سرسيري كنار گود نشسته و درباره اوضاع عراق حكم صادر مي كنيم و گاه از سر ناداني مي گوييم: «ما هم شاه و ساواك داشتيم»! جمله اي كه عراقي ها فقط به آن مي خندند و از سر حسرت سر تكان مي دهند كه شما نمي دانيد ما چه مي گوييم و چه كشيده ايم...
۵- چاه آشوب و ناامني اول براي ما بعد براي ديگران
در اوضاع و احوال كنوني عراق، افزايش آشوب ها و ناامني ها نه تنها به تصور خام برخي از ما تجربه اي تلخ براي آمريكا نمي اندوزد و او را وادار به ترك عراق نمي كند بلكه بهانه اي بزرگتر براي حضور و دخالت به دست اين شيطان بزرگ مي دهد. اگر از آمريكا و حضورش سخن مي گويم نه به عنوان يك مسافر كه زره پوش و سرباز آمريكايي را در جاده ديده باشد بلكه به عنوان يك خبرنگار خارجي مي نويسم كه نيروهاي ويژه را در ساختمان داخلي «مجلس حكم» ديده و در اين زمينه با مهمترين چهره هاي سياسي و فرهنگي امروز عراق سخن گفته است. در شرايطي كه حاكم آمريكايي عراق در هر وزارتخانه اي يك مستشار خبره و دقيق گمارده و به بهانه ناامني ها انتخابات را به تعويق مي اندازد، تنها زمينه براي نابودي عراق و مردم آن و از ميان رفتن فرصت هاي ارزشمند فراهم مي شود. پس بايد به منشأ اصلي اين آشوبها به ديده ترديد نگريست و از احتمال توطئه آناني كه ماندن آمريكا را در عراق مي خواهند غفلت نكرد و به سادگي و خوش باوري و با ديد سطحي نبايد به تحليل نشست.
۶- فتنه و دعواي طائفي
ظاهر ماجرا، اعتراض مردم و شيعيان به حضور نظامي اشغالگران آمريكايي است اما در حقيقت اتفاق خطرناكي كه پشت پرده مي افتد جريان وحشتناك شيعه كشي است. مي گويند «ابومصعب زرقاوي» در عراق است. كسي كه او را بزرگترين تروريست جهان مي دانند و از آغاز مرزهاي عراق تا شهرهاي كوچك عكس هاي او را به در و ديوار چسبانده اند. كسي كه در سه اطلاعيه رسمي هم مسئوليت ترور آيت الله حكيم را بر عهده گرفته و هم صراحتاً اعلام كرده كه همه علماي شيعه را خواهد كشت و گفته است كه خون شيعه مباح است و شيعيان كافرند. فقط در طول مدت اقامت ما در بغداد دو نفر از چهره هاي مطرح شيعه در اين شهر به شهادت رسيدند و سه نفر از كساني كه با آنان ملاقات داشتم از ترور جان سالم به در بردند. دو نفر از كساني نيز كه در اين سفر با آنان گفت وگو كرديم، عزالدين سليم رئيس دوره اي حكومت انتقالي و معاون و جانشين او ابواحمد العامري نمايندگان شيعي «مجلس حكم» هم چند روز پس از سفر ما در انفجاري وحشتناك به شهادت رسيدند و جالب اين است كه عضو قبلي مجلس حكم نيز كه در حادثه ترور جان باخت شيعه بود. شايد اگر روزي بتوانم بعضي از اطلاعات دقيق تر را كه فعلاً امكان چاپ و نشر آنها
|
|
وجود ندارد، مطرح كنم اين ادعا و باور منطقي تر به نظر برسد. گرچه اكنون عموم برادران اهل سنت مثل عموم شيعيان در پي يافتن فضايي آرام و امن براي يك زندگي و تعامل برادرانه اند، اما اقليت ناچيزي از وهابيان متعصب و تروريست كه بعضاً از خارج عراق به اين كشور آمده اند كاملاً آگاهانه و با برنامه ريزي هاي حساب شده به قتل عام شيعيان مي انديشند و در چنين شرايطي آنكه مثل هميشه نابود مي شود و از ميان مي رود «شيعه» است.
۷- جريان مقتدا صدر
در جريان اين سفر يك روز صبحگاه در ابتداي شارع الرسول نجف و در انتهاي كوچه اي باريك در دفتر مقتدي صدر كنار شيخ قيس خزعلي سخنگوي رسمي او نشسته ام و شامگاه در دست نيروهاي او در كوفه گرفتار شده ام. نبايد انتظار داشت كه يكايك چهره ها و اشخاص حاضر در اين جريان افراد وابسته و نفوذي باشند- كه بعضاً هستند- نبايد از حضور ميليوني جوانان ساده و مخلص و متدين در ميان اين جريان تعجب كرد كه بايد هم چنين باشد. نبايد از سادگي و حتي نيت خير و شعارهاي زيباي مقتدا صدر تعجب كرد، اين جريان محصول خشم طبيعي و انزجار عمومي مردم از قواي اشغالگر است. قدرت هاي زورگو و جنايتكاري كه اگر تا ديروز همه از جنايات پنهانشان سخن مي گفتند امروز جلوه هاي آشكار جنايتهاي وحشتناكشان پيش چشم همه مردم جهان هست و مردم مظلوم عراق سنگيني و فشار چكمه هاي خونين آنها را بر گلوي تنهايي و غربت خود احساس مي كنند... در اين ميان آمريكا با ظرافت و دقت، محصولي مناسب از «شيعه تروريست» به دنيا ارائه داده و با پوشش خبري و رسانه اي دقيق و حساب شده اين فرايند را كامل مي كند. آيا اين امر گواهي بر اين مدعي نيست كه آمريكا مي خواهد چهره اي مشوه و نادرست از شيعه و علما و مراجع و در نهايت جمهوري اسلامي ايران به جهان ارائه كند؟
۸- جنگ ماهواره ها!
تلاش ها و فعاليت شديد فرهنگي آمريكا درست به موازات نزاع هاي سياسي و نظامي، بسيار ديدني و البته ستودني است. ظاهراً آمريكايي ها قبل از ما به دستورات قرآن كريم براي آماده كردن قوا و نيروي لازم عمل كرده اند و درگيري سياسي و نظامي باعث نشده رسالت فرهنگي! خود را فراموش كنند! در ميان اين همه آشوب و غوغا و هياهوي ظاهري، ماهواره ها به شدت فعال هستند. از شبكه «الحره» كه مستقيماً توسط آمريكا راه اندازي شده و از آمريكا پخش مي شود تا بقيه مانند «العراقيه» و «الشرقيه» كه كاملاً با اهداف آمريكا هماهنگند. فعاليت فروشگاه هاي فيلم ها و نوارهاي مبتذل بسيار چشمگير است و در روزنامه فروشي ها انواع مجلات مبتذل عرضه مي شود. يك سيستم دريافت شبكه هاي ماهواره اي به ارزان ترين قيمتي كه بتوان تصور كرد(سه برابر قيمت يك جعبه شيريني كه براي همكارانمان در شبكه العربيه هديه برديم!) بفروش مي رسد. در حالي كه قفل بعضي از كانال هاي كارتي را هم ظاهراً باز كرده اند. دانشگاه ها و مدارس و مراكز فرهنگي به همان شيوه سابق فعالند و يكي از چهره هاي سابق بعثي بيشترين دخالت را در امور وزارتخانه اي مربوط به فرهنگ عمومي دارد.
۹- فدائيان صدام كجا هستند؟
در عراق همه يا بعثي بوده اند يا به مرگ رسمي و غيررسمي محكوم. جوان راننده ما مي گفت: ديپلم نگرفتم و به اجبار مثل همه سرباز شدم چون اگر ديپلم مي گرفتم عضو رسمي حزب بعث بودم. از اين كه بگذريم تنها جمعيت «فدائيان صدام» را در حدود ۵۰۰ هزار نفر برآورد مي كنند. اين جمعيت كثير كه نزديك ترين رابطه را با سطوح بالاي حزب بعث داشته و با فراگيري آموزش ها و تعاليم لازم كاملاً مورد اطمينان بوده اند گويا در ماه هاي آخر سلطه رژيم صدام اسلحه، پول و مواد غذايي لازم را براي مدتي طولاني دريافت كرده اند و برنامه هاي عملياتي منظمي براي سرشاخه هايشان تعريف شده است.
فدائيان صدام اكنون كجايند و آن سلاح ها چگونه به كار مي رود؟ اين پرسشي است كه پاسخ هاي بسيار روشني در اخبار روزمره عراق امروز مي توان براي آن يافت.
۱۰- آمريكا، بازنده نهايي
انتشار عكس هاي شكنجه زندانيان در زندان «ابوغريب» فضايي تازه در عرصه تحولات سياسي و نظامي عراق به وجود آورد و آثار فرهنگي و اجتماعي بسيار جدي و قابل توجهي را به دنبال داشت. گرچه اين پرسش همچنان باقي است كه چگونه اين عكس ها منتشر شد و چرا به چاپ گسترده رسيد؛ اما به هر حال نتيجه آن آغاز رسوايي و شكست سنگين و تازه اي براي آمريكا بود. شكستي كه حتي با صحنه سازي قتل و سربريدن بازرگان جوان آمريكايي توسط مثلاً «القاعده» نيز جبران نشد. خداوند به سنت محتوم خود مكر و تدبير شيطاني آمريكا را به خودش بازگرداند و خيال خام و خواب باطل برخي خوش باوران را برآشفت و به روشني نشان داد مدعيان دموكراسي و آزادي، مردم عراق را از چاله صدام درآورده و به چاه آمريكا درافكنده اند و باز هم اين مردم مظلوم عراقند كه از آزادي و استقلال بي بهره مي مانند.
۱۱- ايران كجاست؟
در چنين شرايطي ايران كجاست؟ زوار ايراني كجايند؟ چرا مؤسسات فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي ايران در صحنه عراق حضور ندارند؟ در شرايطي كه از هر پنج نفر عراقي يك نفر چند كلمه به فارسي حرف مي زند و زبان فارسي مي تواند به راحتي و عملاً زبان سوم عراق(پس از عربي و كردي) باشد چرا هيچكس از اين همه فرصت و زمينه آماده اين زمين بكر و مساعد استفاده نمي كند؟ عراق بدون ترديد مهم ترين همسايه ايران به جهات سياسي، امنيتي، اقتصادي و فرهنگي است. در شرايط فعلي ايران حضور خود را چگونه تعريف كرده است؟
۱۲- همه به امام زمان مي انديشند غير از ما!
مهم ترين ويژگي استراتژيك انديشه شيعه انتظار ظهور است. اين محور اصلي و اساسي مبناي همه باورها و موضع گيري ها و عملكردهاي ما را تشكيل مي دهد و قرار است به تعبير امام راحل(قدس سره): «همه دستگاه ها خود را براي ظهور آماده كنند.» اما در همين دستگاه و نظام و دولت شيعي بسياري از ما تصور مي كنيم لحاظ كردن اين عامل و پارامتر اساسي در تحليل ها و ديدگاه ها غيركارشناسانه و غيرمنطقي است و حتي باورمندان ما نيز از اذعان و اشاره به اين حقيقت ابا دارند در حالي كه همه غير از ما به اين حقيقت معترفند. راننده جوان و شيعه اي كه ما را به نجف مي برد علي رغم عجله و ضيق وقت، اول به حاشيه وادي السلام رفت و ماشين را نگه داشت و بعد با شور و حال عجيبي نام از امام عصر(عج) برد و به بيابان روبه رو اشاره كرد: «بحر نجف. خاك خشك و بي حاصلي كه از علائم ظهور جاري شدن آب در آن است.» اين باور آن جوان عراقي بود و در اين حال طلايه و چشم انداز درياچه اي كوچك را به ما نشان مي داد و ذوق زده به آن چشم دوخته بود: «اينك مدتي است كه آب در آن جاري شده.» در همين حال آمريكايي ها به صورت غيررسمي از سال ۲۰۱۳ به عنوان «زمان ظهور» ياد مي كنند و مسئله آرماگدون و موضوعات مشابه را مورد توجه قرار داده اند و حتي در بازجويي از يك روحاني شيعه عراقي پي درپي از او درباره محل مخفي شدن امام مهدي(عج) مي پرسند. اينك در نجف كسي حضور دارد كه مرحوم آيت الله شيخ مجتبي قزويني با تبريك به او گفته بود كه براساس قول يكي از علماي بزرگ و مراجع مطرح شيعه ظهور امام عصر(عج) را درك خواهد كرد و از ايشان خواسته بود سلام وي را به محضر آن امام برسانند. شيعه هيچ گاه براي ظهور وقت تعيين نمي كند. شايد به راستي زمان ظهور دويست سال يا پانصد سال ديگر به طول انجامد اما يك شايد ديگر نيز هست كه قراين مختلف آن را تأييد مي كنند و آن اين كه شايد همين روزها و همين ماه ها زمان ظهور باشد، چنان كه علائم و قرائن نشان مي دهند؛ علائم و نشانه ها و رويدادهايي كه در كتب مستند و احاديث معتبر بيان شده و بخش عمده اي از آنها تاكنون به وقوع پيوسته اند. جاي تأسف دارد كه همه در تحليل ها و سياست گذاري ها به مهم ترين پارامتر ممكن توجه داشته باشند غير از ما كه ادعا داريم در انتظار ظهور منجي عالم به سر مي بريم.
زندگي، ادامه دارد...
با اين همه و در كنار همه حرف ها و تحليل ها، مردم عراق زندگي مي كنند. بر خلاف تصوري كه طبيعت اطلاع رساني و اقتضاي ذاتي نشر خبر ايجاد مي كند مغازه ها باز است، دانش آموزان به مدرسه مي روند و دانشجويان سر كلاس هايشان حاضر مي شوند. ادارات به كار خود مشغولند. پليس راهنمايي و رانندگي كارش را انجام مي دهد. تاكسي ها و اتوبوس ها مسافرانشان را سوار و پياده مي كنند. ماشين هاي عروس شادمانه بوق مي زنند. گاهي صداي انفجاري هم به گوش مي رسد و چند دقيقه اي همه چيز را تحت الشعاع قرار مي دهد ولي دوباره زندگي آغاز مي شود. بيش از صد و شصت- هفتاد نشريه به چاپ مي رسد و توزيع مي گردد. برق قطع مي شود و ساعت ها نمي آيد اما مردم همچنان زندگي مي كنند. در بغداد و شهرهاي ديگر غير از جنگ و خمپاره و گلوله خبرهاي ديگري هم هست. بايد باور كنيم. مردم همچنان زندگي مي كنند.