يك داستان كوتاه، اما بي ربط
همه مسووليت ها به گردن پزشكان
ترديدي نيست كه در ايران پزشكان بي نظيري وجود دارند و بارها با درمان هاي فوق العاده خود اعجاز كرده اند اما همين پزشكان هم مثل هر انسان ديگر مي توانند اشتباه كنند ولي اشتباه يك پزشك چون با جان انسان سروكار دارد بسيار برجسته تر و بزرگتر جلوه مي كند
|
|
عليرضا آشوري
گاهي امكانات درماني كافي وجود ندارد، گاهي اصلا بيمار به حرف پزشك گوش نمي دهد و گاهي پزشك مرتكب سهل انگاري مي شود
پزشكي حرفه مقدسي است، بسيار بسيار هم مشكل است. تحصيلات طولاني مدت و دشوار، استرس واقعا كشنده و تازه بعد از آن هزار و يك مشكل مربوط به بيكاري، تخصص، سربازي، طرح و... گريبانگير آدم مي شود. اگر كسي بخواهد تحصيلات خود را در رشته پزشكي ادامه دهد و به مدارج علمي تخصصي دست يابد دست كم ۱۱-۱۰ سال بايد درس بخواند كه به اضافه ۲ سال طرح يا سربازي مي شود حدود ۱۳-۱۲ سال. يعني يك جوان ۱۸ ساله وقتي وارد دانشكده پزشكي مي شود وقتي ۳۲-۳۱ سالش شد تازه شايد متخصص شده باشد و بعد هم بايد طرح طولاني مدت تخصص را بگذراند و...
بنابر همين دلايل هم هست كه آمار علاقه مندان رشته هاي پزشكي به طور عام و خودپزشكي به طور خاص به مراتب از قبل كمتر شده است ولي كم شدن علاقه مندان هم موجب نشده كسي كه پزشك مي شود مرارتهاي فراواني را از سر نگذراند.
هميشه در ايران و تمام دنيا اطبا از احترام و منزلت خاصي برخوردار بوده اند. حرفه نجات بخش پزشكان همواره مورد احترام جامعه بوده است. اما توجه به يك نكته ضروري است كه ساختار اجتماعي و فرهنگي در شكل گيري اين نظرات عمومي نقش عمده اي بر عهده دارد. بر خلاف آن چيزي كه به نظر مي رسد احترام به پزشكان در ايران فقط يك رويه ظاهري است. تا به حال دقت كرده ايد كه وقتي كسي مي خواهد بدترين نفرين خود را نثار كسي كند مي گويد: «الهي خرج دوا و درمان بدهي» و يا «الهي زمين گير بشوي.»اين ذهنيت در فكر و مغز ما ايراني ها جاي دارد كه بيماري بدترين بلاست و كسي كه قرار است با اين بليه دست و پنجه نرم كند پزشك است. پس طبيعتا كسي كه آرزوي بيماري ديگري را دارد از درمان كننده او هم چندان دل خوشي نخواهد داشت.
يك جنبه اين قضيه برمي گردد به تمايل خاص برخي ايراني ها براي مقابله با كساني كه به ظاهر در سطوح بالاي اجتماع قرار دارند و پزشكان درذهن عموم، چنين جايگاهي دارند ولي واقعيت جز اين است. دوران پزشكان ثروتمند و ميلياردر مدت هاست كه سپري شده است. اگر چنين پزشكاني وجود دارند همگي جزو پزشكان قديمي هستند ودر بين پزشكان جديد انگشت شمار هستند افرادي كه بتوانند از راه پزشكي به تمكن و موقعيت مالي يا اجتماعي قابل قبولي دست پيدا كنند. ولي اين ذهنيت كذايي كاملا پابرجاست. پزشك در اجتماع ما آدم پولدار و از خود متشكري است كه در ازاي پول زياد بدترين نفرين ما را باطل مي كند.
اما وجه ديگر اين قضيه، يعني طرز فكر اجتماعي را خود پزشكان شكل مي دهند كه بخش عمده اي از اين مساله هم دست خود پزشكان نيست. ترديدي نيست كه در ايران پزشكان بي نظيري وجود دارند و بارها با درمان هاي فوق العاده خود اعجاز كرده اند اما همين پزشكان هم مثل هر انسان ديگر مي توانند اشتباه كنند ولي اشتباه يك پزشك چون با جان انسان سروكار دارد بسيار برجسته تر و بزرگتر جلوه مي كند.
مساله مهم اينجاست كه در قبال يك درمان ناموفق پزشك و بيمار بايد چه عكس العملي از خود بروز دهند. گاهي مشكلات بيمار آنقدر وخيم و شديد است كه نمي توان كار خاصي براي او انجام داد. گاهي امكانات درماني كافي وجود ندارد، گاهي اصلا بيمار به حرف پزشك گوش نمي دهد و گاهي پزشك مرتكب سهل انگاري مي شود.
جز در مورد آخر تقصيري متوجه پزشك نيست ولي جامعه در هر حالتي ايرادات را به گردن پزشكان مي اندازد. متاسفانه برخي از پزشكان حتي اگر مستقيما مرتكب قصور و اشتباه شوند حاضر به پذيرش اشتباه خود نيستند و زمين و زمان را به هم مي دوزند تا مقصر ديگري بيابند و اين مساله با نكات قبلي كنار هم جمع مي شوند و دور باطلي ايجاد مي شود كه به اين راحتي ها نمي توان آن را متوقف كرد.
وقتي در بيمارستان ايرانمهر در اثر يك اشتباه مشكوك كه صحت و سقم آن هنوز هم به طور دقيق روشن نشده، سه نفر فوت كردند، زمين و زمان پزشكان را متهم كردند و افكار عمومي هم گويا نمي خواست احتمالات ديگر را حتي به ذهن راه دهد. شايعه ورود ۱۰ ميليون يونيت خون آلوده هم جنجال ديگري برپا كرد. پرونده فراموش شده بيماران هموفيلي كه خون آلوده دريافت كرده بودند از نو زنده شده است و اين آخري كه چند نفر در اثر آلودگي اتاق عمل چشم خود را از دست داده اند. در اين بين متاسفانه بي مسووليتي برخي از پزشكان هم مزيد بر علت مي شود تا كل ذهنيت عمومي نسبت به حرفه پزشكي مشوش شود.
اگر پزشكان محترمي كه مرتكب خطا مي شوند، خطاي خود را بپذيرند و درصدد جبران آن باشند قطعا چنين مشكلاتي با اين حدت و شدت بروز نمي كند.
در عين حال بخش عمده اي از مشكلات هم به ايرادات اجرايي و تشكيلات وزارتخانه باز مي گردد كه پزشكان و عمدتا پزشكان جوان بايد تاوان آن را بپردازند. پزشكان مسوول كمبود امكانات و ضعف فرهنگي جامعه نيستند اما اينها بايد جوابگو باشند و بعضا خودشان هم اين مشكلات را دامن مي زنند.
فرهنگ جامعه ما در قبال كنش و واكنش با حرفه پزشكي ابتر و ناقص است. ايراد از پزشكان نيست. اما روحيه انتقادپذيري اندكي در همكاران محترم پزشك ديده مي شود كما اينكه اين عدم پذيرش و تحمل انتقاد در تمام حرف و اصناف ايراني به صورت سنتي وجود دارد. هيچ كس كامل نيست. همانطور كه پزشكان مثل هر انسان ديگري از خطا مبرا نيستند بقيه مردم هم اشتباه مي كنند. مهم پذيرش اشتباه است. متاسفانه هيچ كدام از طرفين حاضر نيست اشتباه خود را بپذيرد و اين نداشتن روحيه انتقادپذيري و تلاش براي متهم كردن ديگري حاصلش در اين مورد بخصوص جز ترويج بدبيني نسبت به كل سيستم درماني كشور و پزشكان ايراني نتيجه ديگري دربرنخواهد داشت.
|