|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ديگر به كاشان نرويد
گلاب گيري در پيست چيتگر
اينجا قمصر كاشان نيست. اينجا گوشه اي از تهران است كه سنت زيباي گلاب گيري كاشان را به نمايش گذاشته است
سعيده امين
اهل كاشانم
روزگارم بد نيست
لقمه ناني دارم،...
اينها پاسخي بود از گلاب گيران كاشي در پاسخ به اين پرسش كه از كجا به پارك جنگلي چيتگر آمده ايد؟
مردمان كاشان سال هاست كه به اين جملات زيبا از سهراب مي نازند و حالا كه عطر و رايحه گلاب و بيدمشك بهار نارنج در بخشي از فضاي پارك جنگلي چيتگر پيچيده است تا رهگذران را به تماشاي سنت دلچسب گلاب گيري كاشان بكشاند، پيداست كه چرا هر كاشاني براي خود وامدار اين ابيات دل انگيز از سهراب است.
اينجا قمصر كاشان نيست. اينجا گوشه اي از تهران است كه سنت زيباي گلاب گيري كاشان را به نمايش گذاشته است و شما ديگر لازم نيست قدم رنجه كرده و به كاشان برويد. تمام نمايشگاه متشكل است از يك آلاچيق با انواع و اقسام عرقيات و گل هاي خشك شده و يك سكوي بزرگ اجاق كه روي آن ديگ هاي بزرگ گلاب گيري جاخوش كرده است.
اگر از حوالي ميدان گلستان در چيتگر عبور كنيد عطر و رايحه عرقيات و گلاب شما را به جايي مي كشاند كه آنجا به جاي چاي و نسكافه از شربت بيدمشك و عرق نعنا پذيرايي مي كنند. آن روزهايي از اواسط هفته كه نمايشگاه كوچك خانواده صانعي خلوت تر از روزهاي تعطيل و جمعه است تك و توك بازديدكنندگان به طور اتفاقي به آنجا سرك مي كشند، اما بوي گلاب گرم و شيرين، هوس خريد چند قوطي گلاب را به كله مي اندازد. اما امان از روزهاي جمعه كه شهروندان فارغ از مشغله از بازديدكنندگان به صورت سنتي پذيرايي مي شود،با شربت بيدمشك. بازديدكنندگان هم، دست خالي مي آيند و دست پر مي روند. آنها مي روند كه دوباره بازگردند
روزانه اوقاتي از هفته را در اين جنگل به فراغت مي گذرانند، آن موقع ديگر خانواده صانعي فرصت آن را ندارند كه با شربت و گلاب از ميهمانان ويژه خود پذيرايي كنند.
مجتبي صانعي به همراه همسر و برادرانش نمايشگاه كوچك گلاب گيري را داير كرده اند. او مكانيك ماشين آلات سنگين در كارخانه زامياد است.اما خودش مي گويد كه كاشاني ها از كودكي با گلاب گيري خو گرفته اند.
امسال سال دوم است كه صانعي گل هاي محمدي را از روستاي «كامو» در اطراف كاشان به تهران مي آورد تا به صورت سنتي كار گلاب گيري را مقابل چشم بازديد كنندگان به نمايش بگذارد. او مي گويد: «سال قبل محل نمايشگاه جاي مناسبي در چيتگر نبود، اما امسال رئيس سازمان فضاي سبز منطقه ۲۲ شهرداري تهران با من تماس گرفتند و گفتند كه حاضريم مكان مناسب و امكانات برق و آب را در اختيار شما قرار دهيم تا امسال نيز نمايشگاه گلاب گيري داير باشد.»
وحالا صانعي و برادرانش ۳۰ الي ۵۰ كيلو گل محمدي از روستاي كامو مي آورند تا در ديگ هاي مسي داغ چيتگر گلاب بگيرند.
اولين بار غلامحسين صانعي جد آقا مجتبي بود كه ديگ هاي گلاب را به روستاي كامو مي برد تا به رسم مردمان قمصر و قهرود عرق گل هاي محمدي را بگيرند. اين سنت آنقدر ادامه يافت كه حالا به قول صانعي از اوايل ارديبهشت تا اواخر مردادماه هر سال جلوي هر خانه يك ديگ گلاب گيري قل مي زند.
«مردم شهر كاشان خودشان گلاب نمي گيرند. الان كارخانه هاي بزرگ در اطراف شهر به صورت صنعتي گلاب تهيه مي كنند. آنها هم گل ها را نه از خود كاشان بلكه از قمصر و قهرود و روستاهاي اطراف به دست مي آورند.» در كاشان به دليل موقعيت گرمسيري اش نسبت به قمصر و قهرود كه سردسيرتر هستند فقط ۱۰ روز گل محمدي به بار مي نشيند.
گلاب گيري در اسرع وقت
از بازديدكنندگان به صورت سنتي پذيرايي مي شود با شربت بيدمشك. بازديدكنندگان هم دست خالي مي آيند و دست پر مي روند. آنها مي روند كه دوباره بازگردند.
همه چيز اينجا تهيه مي شود، به غير از گل ها. دو ديگ بزرگ مسي كه حالا از حرارت ذغال و آتش، كناره هاي آن سياه شده روي يك سكوي اجاق مانند جا گرفته است. در اين ديگ ها به ازاي هر ۳۰ كيلو گل محمدي ۳۰ ليتر آب ريخته مي شودو در ديگ ها با زنجير محكم بسته مي شود تا حتي يك روزنه براي به هدر رفتن بخار ارزشمند گلاب وجود نداشته باشد. به هر ديگ يك ني چه آلومينيومي متصل شده كه وارد يك پارچ بزرگ مسي در بسته مي شود. اين پارچ در يك حوضچه آب سرد قرار گرفته تا با ايجاد عمل ميعان و تقطير، گلاب غليظ به دست آيد. صانعي مي گويد: «از حرارت ملايم زير ديگ در طول ۹ ساعت گلابي با ۴۰ درصد غلظت به دست مي آيد كه در مقايسه با غلظت ۸ درصدي گلاب ها در كارخانه هاي صنعتي كيفيت بسيار مطلوبي به شمار مي آيد. در گلاب گيري هاي صنعتي در مدت دو ساعت نزديك به ۲۰۰ ليتر گلاب تهيه مي شود.» وقتي از علت خوش رايحه تر بودن گلاب هاي صنعتي نسبت به گلاب هاي سنتي سوال مي كنيم، مي گويد: «گلاب هاي سنتي هر چه غليظ تر باشد كم بو است، اما از خاصيت بهتر و ماندگاري بيشتري نسبت به توليدات صنعتي برخوردار است. به اعتقاد وي گلاب هاي صنعتي از آنجا كه با آب مقطر مخلوط مي شوند از خالصي كمتري برخوردارند كه خاصيت عرقيات را تا حدود زيادي كاهش مي دهد.»
به اعتقاد وي اغلب كارخانه هاي صنعتي از گاز به عنوان منبع حرارتي استفاده مي كنند، اما گلاب گيري با حرارت ناشي از سوختن هيزم انجام مي شود.
وي فرق گلاب گيري سنتي و صنعتي را به طبخ قورمه سبزي به روش زودپزي و يا ظرف هاي ديرپز تشبيه كرده، مي گويد: «همانطور كه وقتي قورمه سبزي را در مدت زيادي روي آتش بگذاريم لذيذتر مي شود، گلاب و ساير عرقيات هم هر چه بيشتر روي حرارت ملايم بماند غليظ تر و خالص تر مي شود.» ديگ هاي مسي با تغارهاي سفالينش چيزي حدود ۱۲۰ ليتر ظرفيت دارد، اما در هر دور بار گذاشتن گل محمدي، فقط ۳۰ ليتر گلاب به دست مي آيد.
عرقيات ديگري مثل نعنا، كاسني، شويد، نسترن و هل همه با همان روش گلاب گيري به دست مي آيد. اما از آنجا كه بيد مشك و بهارنارنج در اسفندماه و فروردين به گل مي نشينند قبلا در شيراز و شمال تهيه شده است و در اين نمايشگاه به فروش مي رسد.
كامو دكتر نمي رود
خودشان مي گويند كه اهالي كامو كمترين درصد مراجعه به پزشك را دارند. سال هاست كه مردم كامو از عرقيات و گياهان دارويي براي علاج امراض روحي و جسمي خود استفاده مي كنند.
مجتبي صانعي نه خودش به پزشك مراجعه مي كند و نه خانواده اش. «بيشتر از همين داروهاي گياهي استفاده مي كنيم. داروهاي گياهي ضرر كه ندارد هيچ منفعتش از داروهاي شيميايي بيشتر است. لااقل اينكه عوارض جانبي ندارد.»
«مصرف يك ليوان عرق بيدمشك روزانه بهترين دارو براي قلب و عروق و اعصاب است. براي سنگ كليه خارشتر بهترين علاج است و اگر بخواهيد تب را پايين بياوريد يك ليوان عرق كاسني معجزه مي كند.» اينها توصيف خاصيت دارويي عرقيات از زبان سودابه همسر مجتبي صانعي است. سودابه ۲۸ سال دارد و علاقه او به كار گلاب گيري به شدت خانواده همسرش نيست. او هنوز خاصيت دارويي عرقيات را به خاطر نسپرده است تا هنگام فروش خاصيت آنها را از روي برگه سبزرنگي نخواند. سودابه كار فروش عرقيات را بر عهده دارد. او داخل آلاچيقي مي ايستد كه به سليقه يك كدبانوي كاشي آن را آراسته است.
وقتي آقاي صانعي معده درد مي گيرد، خانم صانعي فورا براي او شربت «بومادران» تهيه مي كند و هرگاه فرزندش دل درد مي گيرد يك ليوان عرق نعناع علاج درد است. بهارنارنج هم آرامش بخش و ضد افسردگي است. گل خشك گل محمدي نيز در ماست و دوغ مي ريزند تا معطر شود.
«حالا كه تابستان است و فصل آب دوغ خيار، گل خشك محمدي را زياد مي برند، عرق مرزه هم براي كساني كه ناراحتي تنفسي دارند بسيار مفيد است.»
همه اينها را سودابه از روي همان كاغذ سبز رنگ مي خواند. بوي گلاب و بيدمشك تمام فضاي محوطه را پر كرده است.
توفيق خود خواسته
قرار است تا آخر مرداد ماه اين نمايشگاه كوچك داير باشد. هنوز آنهايي كه نمي دانند، فرصت دارند كه سري به اين نمايشگاه بزنند. سودابه شلوغ ترين روزهاي نمايشگاه را ۱۴ و۱۵ خرداد ماه عنوان كرد كه مردم از شهرستان ها براي مراسم ارتحال امام (ره) به تهران آمده بودند و بعد از مراسم نيز براي گذراندن فراغت زير سايه درختان به چيتگر آمده بودند. سودابه مي گويد: « آنهايي كه تا به حال قدم به كاشان و قمصر نگذاشته بودند با اشتياق به ديگ هاي داغ گلاب گيري نگاه مي كردند. خيلي ها هم از انواع و اقسام عرقيات كه در حدود ۳۰ نوع است خريداري كردند.»
«آنها اينجا هيچ تبليغاتي پيش بيني نكردند و هركه جلب نمايشگاه شد يا اتفاقي متوجه نمايشگاه شده و يا از طريق دوستان از آن با خبر شده بودند.»
سودابه از بانوي ۵۰ ساله اي مي گفت كه در طول عمرش اولين بار بود كه موفق به ديدن نحوه گلاب گيري شده بود.
آقاي صانعي و برادرانش حتي ريالي نيز بابت اجاره غرفه يا برق و تاسيسات به شهرداري نداده اند. شهرداري براي معرفي فرهنگ سنتي مردم نواحي مختلف ايران به صورت رايگان اين امكانات را دراختيار اين خانواده گذاشته است.
آنها دوست دارند كه سال آينده به چيتگر بيايند تا فرآيند گلاب گيري براي كساني كه اقبال رفتن به كاشان را نداشتند اندكي ملموس شود.
|
|
|
جوان ها و گلاب
ديگ هاي جوشان گلاب قمصر و اشعا ر سهراب سپهري و پيست دوچرخه سواري پارك چيتگر، همان حكايت سنت و مدرنيته است. جواناني كه عطرهاي فرنگي نارسيس ژيوانژي و ديويداف و... زده، اما صف بسته اند تا يك اسكناس سبز بدهند و يك شيشه گلاب بگيرند. گلابي كه تا ديروز قبل از آنكه در پارك چيتگر شيوه عمل آمدن آن را ببينند، از بوي آن فراري بودند.
|
|
|
دو پريم
مهد كودك
نمي دانيم خوشحال باشيم يا نباشيم. اصلا خوش به حال ما مي شود يا صاحبان مهدكودك ها وقتي قرار باشد كه ديگر ماليات ندهند. در شرايطي كه هزينه سالانه مهدكودك ها براي بسياري از خانواده ها سنگين و گاه غيرقابل پرداخت شده است، اينكه معافيت از ماليات چقدر مي تواند به خانواده ها كمك كند گفته نشده اما به هر حال صاحبان مهدكودك ها مي توانند خوشحال باشند، البته دكتر مجيد ترابي مدير كل دفتر امور كودكان و نوجوانان سازمان بهزيستي در اين باره مي گويد: «بر اساس مصوبه مجلس شوراي اسلامي، مهد هاي كودك به عنوان يكي از مراكز آموزشي- تربيتي از پرداخت ماليات معاف شده و بر اين اساس ۱۰ درصد از ظرفيت پذيرش خود را به كودكان اقشار آسيب پذير جامعه اختصاص دهند اما در حال حاضر مدت دو سال است كه مهدهاي كودك از فهرست مراكز آموزشي- تربيتي معاف از ماليات حذف شده اند. در حال حاضر ۵۰۰ هزار كودك در مناطق محروم و آسيب پذير جامعه به طور رايگان در مهدهاي كودك تحت پوشش هستند و اگر اين مهدها از پرداخت ماليات معاف شوند، مي توانيم هر سال قانون ۱۰ درصد را اجرا كنيم.»
يكي ازشاخص هاي توسعه هر جامعه در دنياي كنوني، ميزان بهره مندي تعداد كودكان از خدمات ياددهي و يادگيري، آموزشي و تربيتي قبل از دبستان و مهد كودك است. در حالي كه بررسي ها نشان مي دهد در ايران كمتر از ۱۰ درصد كودكان از اين خدمات بهره مند هستند.
ترابي حذف مهدهاي كودك از ليست مراكز آموزشي معاف از ماليات را به نوعي هدر دادن سرمايه گذاري هاي قبلي، حركت رو به عقب در مسير توسعه و مغاير با سياست هاي دولت پاسخگو مي داند ومي گويد:«در حال حاضر پس از ماهها تلاش كارشناسان به منظور اجراي دوباره، قانون معافيت هاي مهدهاي كودك توسط معاون اول رئيس جمهور تاييد و براي بررسي و تصميم گيري نهايي به كميسيون اقتصاد و دارايي فرستاده شده است. لذا انتظار مي رود كه با درايت و روشن بيني مسوولان، خصوصا هيات دولت و اعضاي كميسيون اقتصاد ودارايي مجددا مهدهاي كودك كه طبق قوانين جاري و اداري داراي فعاليت هاي آموزشي، تربيتي و فرهنگي است در زمره ارگانهاي معاف از ماليات قرار گيرند.»
هنوز هم مهدهاي كودك ماليات مي دهند و همچنان مسوولان اين اماكن فرهنگي نيز گلايه مندند. اينكه چه زماني قرار است قانون معافيت هاي مالياتي در مورد اين صنف نيز اجرا شود معلوم نيست. تنها از ظواهر امر اين طور برمي آيد كه اين طرح به كميسيون اقتصاد و دارايي مجلس رسيده اما اينكه در چه تاريخي اين مصوبه براي اجرا به دستگاههاي دولتي ارجاع داده مي شود، معلوم نيست. اما در صورتي كه اين طرح اجرا و از هزينه مهدكودك ها نيز كاسته شود مي تواند كمكي نيز به شهروندان جامعه باشد.
|
|
|
دولت فقط از ۴۰ درصد بيماران رواني حمايت مي كند
مابقي بيماران مرخص اند؟
با توجه به اينكه بودجه امسال، هيچ افزايشي نداشته، نمي توانيم بيش از ۴۰ درصد بيماران را تحت پوشش قرار دهيم
|
|
تاكنون ۳۵ هزار بيمار رواني مزمن شناسايي شده اند.۱۵ هزار نفر از آنان در مراكز درماني و ۲۰ هزار نفر ديگر بايد در خانه هايشان درمان شوند.
هنوز چند ماه از زماني كه سازمان بهزيستي و اداره سلامت و روان وزارت بهداشت تصميم گرفتند تا بيماران رواني را در خانه هايشان ساماندهي كنند، نگذشته است، طرح پر سروصدايي كه با شائبه رها كردن بيماران رواني در خيابان همراه شد.
محدوديت تخت هاي بيمارستاني به گونه اي كه براي هر ۱۰۰ نفر بيمار رواني فقط ۱۶ تخت وجود دارد كه به هر نحوي از انحا از زبان مسوولان بهزيستي و اداره سلامت عنوان مي شد، بر اين شائبه دامن زد.
اما متوليان بهداشتي كشور همواره اين موضوع را تكذيب و خاطر نشان كردند كه اگرچه بودجه اختصاصي براي ساماندهي بيماران رواني كافي نيست اما اين موضوع دليلي بر رها كردن بيماران از مراكز درماني نمي شود. در حالي كه در اكثر كشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه خدمات براي اين بيماران رايگان است و هزينه هاي درماني را دولت متقبل مي شود اما در ايران تنها ۴۰ درصد بيماران رواني تحت حمايت دولت هستند!
دكتر رجب صمدي مسوول ستاد ساماندهي بيماران رواني مزمن مي گويد: «فقط ۴ ميليارد و يكصد ميليون تومان اعتبار در اختيارمان قرار داده شده كه اين رقم همان رقم سال قبل است و تفاوتي نكرده. بر اساس برنامه چهارم توسعه حداقل ۷۵ درصد بيماران رواني مزمن بايد تحت پوشش قرار بگيرند. اما با توجه به اينكه مبلغ امسال، هيچ افزايشي نداشته، نمي توانيم بيش از ۴۰ درصد بيماران را تحت پوشش قرار دهيم.» صمدي با اشاره به اينكه حدود ۶۵ مركز شبانه روزي درمان، توانبخشي و بستري طولاني مدت بيماران رواني مزمن و ۱۵ مركز روزانه در كشور مشغول فعاليت هستند، مي گويد: «تاكنون ۳۵ هزار بيمار رواني مزمن شناسايي شده كه از اين تعداد در سال گذشته ۴ هزار بيمار رواني در مراكز شبانه روزي و ۱۱ هزار نفر با كمك هزينه بهزيستي در خانه ها نگهداري و ساماندهي شدند و حدود ۲۰ هزار بيمار رواني باقي مانده نيز با توجه به اعتبار موجود در سال جاري به تدريج در خانواده ها و در صورت نياز در مراكز نگهداري ساماندهي خواهند شد.»
اين تعداد بيمار رواني كه از سوي ستاد ساماندهي بيماران رواني مزمن شناسايي شدند، بيشتر از ظرفيت مورد نظر سازمان مذكور است. يعني اگر قرار باشد اين تعداد بيمار به صورت كامل تحت حمايت دولت قرار گيرند، بودجه اين ستاد بايد ۲ برابر افزايش پيدا كند.
صمدي با اشاره به اين مطلب مي گويد: «ساماندهي بيماران رواني در خانواده ها با حمايت از طريق پرداخت يارانه، مهمترين سياست بهزيستي در قبال بيماران است. اگر قرار باشد ۷۵ درصد بيماران يعني آنچه تا الان شناخته شده را تحت پوشش و حمايت قرار دهيم، به دو برابر بودجه فعلي نيازمنديم. از آنجا كه اكثر خانواده هاي اين بيماران فقيرند، بايد حمايت بيشتري از آنها صورت گيرد تا هزينه هاي نگهداري خانواده و خود بيمار را با مشكل مواجه نكند.»
از سه سال قبل براي حمايت بيشتر از بيماران رواني، بانك اطلاعاتي پيشرفته اي تاسيس شد. صمدي كه خود رياست بيمارستان روانپزشكي رازي را نيز بر عهده دارد با اشاره به فعاليت اين بانك اطلاعاتي مي گويد:«در اين بانك تمامي اطلاعات مربوط به بيماران رواني، شامل مشخصات فردي، سابقه بيماري، وضعيت خانوادگي، نحوه امرار معاش و گذران زندگي آنها به منظور رسيدگي و حمايت بيشتر از اين افراد جمع آوري شده و به طور كلي شناسنامه اي براي هر بيمار رواني در اين مراكزوجود دارد. هم اكنون نيز اين افراد، ديگر در استانهاي كشور سرگردان نيستند و تنها در تهران و خراسان به دليل كمبود مراكز ممكن است با مشكل مواجه شويم.» تهران كه پايتخت ايران است و دچار مشكل، خدا كند در ساير استانها اين سرگرداني وجود نداشته باشد.
|
|
|
۱۰۰ پايگاه مشاوره پرستاري
ايسنا- هر چيز رايگاني خوب است ، حتي مشاوره! كارشناس دفتر امور پرستاري وزارت بهداشت گفت: همزمان با روز پرستار به مدت ۳ روز از تاريخ ششم تا هشتم تيرماه جاري، يكصد پايگاه مشاوره پرستاري در سراسر كشور خدمات رايگان ارايه مي دهند.
حاتم احمدوند با بيان اين كه اين پايگاهها در نقاط پرجمعيت شهرها خدمات مشاوره اي و مراقبتي را به صورت رايگان ارايه مي كنند، افزود: كنترل وضعيت سلامت، ارايه مشاوره هاي جراحي، داخلي، روان پرستاري اطفال از جمله مراقبت ها و خدماتي است كه در اين پايگاه ها ارايه مي شود.
|
|
|
پلمپ استخرهاي غير بهداشتي
مهر- به گفته رئيس اداره بهداشت مواد غذايي و اماكن وزارت بهداشت و درمان : استخرهاي غير بهداشتي با تشخيص و دستور بازرسان اداره بهداشت مواد غذايي و اماكن، توسط نيروي انتظامي پلمپ مي شود. مهندس ناصر فلاحي افزود: تمامي استخرهاي شهر تهران به وسيله دانشگاه هاي علوم پزشكي تهران، شهيد بهشتي و ايران كه به ترتيب جنوب و مركز، شرق، شمال و شمال شرقي و غرب و شمال غربي را تحت پوشش قرار مي دهند، نظارت مي شود. وي با بيان اينكه در فصل تابستان تعداد بازديد ها از اين اماكن بيشتر مي شود، گفت: تخلف از سوي مسوولان استخر، در مرتبه نخست با معرفي به دادگاه و مهلت حداقل ۱۵ روز و حداكثر دو ماه از آنها خواسته مي شود كه به رفع نواقص بپردازند و براي بار دوم تعطيل خواهند شد.
|
|
|
دانستني ها در پياده رو
مشاهده وسايل نشريه دانستني ها در پياده رو، عجيب و باورنكردني بود. هنوز چند روز از چاپ دومين شماره سري جديد با سرمقاله اميدواركننده فرانه بهزادي كه وعده داده بود با بهبود اوضاع آگهي، قيمت مجله ۱۵۰ تومان پايين تر آمده، نگذشته بود كه به دليل عدم توانايي مالي مديريت نشريه در پرداخت اجاره ساختمان، حكم تخليه صادر شد. وسايل دفتر مجله دانستني ها صبح دوشنبه با حضور ماموران قضايي از دفتر به گوشه پياده رو منتقل شد كه پس از مدتي كاركنان نشريه آن را به فضاي داخل ساختمان انتقال دادند تا تنها نشريات بسته بندي شده در كنار خيابان باقي بماند. «دانستني ها» نخستين نشريه علمي و تمام رنگي ايران به شمار مي رود. بهزادي مدير مسوول و سردبير «دانستي ها» در اين باره مي گويد: با وجود آنكه صاحب ساختمان حكم تخليه راگرفته اما تا چهارشنبه اين هفته به مجله مهلت داده بود.
|
|
|
از وام ازدواج تا بنز الگانس
مي خواهم ماكسيما ببرم
داريوش ميكائيلي، برنده خوشبخت، اول فكر كرد كه صاحب كارش يك بنز قديمي براي او خريده اما داستان چيز ديگري بود
ديگر سراغ حسابم نرفتم و پولم همانجا ماند. برنده كه شده بودم، كارمندها مي گفتند تو هماني هستي كه حساب باز كرده بودي تا وام ازدواج بگيري؟
محمد محمدپور
«اول مي روم زيارت مشهد. بعدش هم مي روم مكه. يك خانه و يك ماشين مي خرم، بقيه اش را هم دوباره مي گذارم بانك. اين دفعه مي خواهم ماكسيما ببرم.»
داريوش ميكائيلي جوان، هنوز شوكه است. يك هفته اي نمي شود كه او برنده يك بنز الگانس شده، اتومبيلي كه شايد در خواب هم نمي ديد. داريوش نمي خواهد سوار الگانس شود و حتي مساعدت مسوولان بانك كه به او گفته اند اگر بخواهد سوارش شود برايش پلاك شخصي مي گيرند هم بي تاثير است. داريوش آنقدر چاله و چوله در زندگي اش دارد كه با پول الگانس آنها را پر كند. كارمند بانكي كه داريوش حسابش را آنجا باز كرده بود، مي گويد: «خدا را شكر به كسي رسيد كه نيازمندش بود.»
داستان حساب باز كردن داريوش ميكائيلي دربانك تجارت شعبه چرم شهر هم داستان جالبي است، به خصوص كه همه چيز بر اثر يك اتفاق رخ داد و ممكن بود اصلا او حسابي در اين شعبه باز نكند. حدود يك سال پيش، آن موقع كه داريوش هنوز ازدواج نكرده بود و تداركش را مي ديد، براي گرفتن وام ازدواج حسابي در يكي از شعبه هاي بانك ملت نزديك به محل كارش باز كرد تا در زمان مقتضي از آن استفاده كند. مدتي گذشت و داريوش كه براي پرداخت پول و چك به يكي از شعبه هاي بانك تجارت مي رفت با كارمندان آن آشنا شد. او كه با برخي از آنها رفاقتي به هم زده بود پولش را از بانك ملت بيرون كشيد و در بانك تجارت حسابي باز كرد تا بتواند با مساعدت كارمندان بانك، وام ازدواجش را اگر لازم باشد، زودتر بگيرد. حساب ۲۴ هزار و ۸۵۰ توماني كه ۸۵۰ تومان آن، وقتي كه برنده الگانس شد، خيلي جلب توجه مي كرد. اما او ديگر به سراغ حسابش نرفت. دليلش را بايد از خودش پرسيد!
«مهندس گفت نمي خواهد از بانك بگيري. خودم اگر خواستي ازدواج كني، كمكت مي كنم. من هم ديگر سراغ حسابم نرفتم و پولم همانجا ماند. برنده كه شده بودم، كارمندها مي گفتند تو هماني هستي كه حساب باز كرده بودي تا وام ازدواج بگيري؟»
مهندس اما مرد مورد علاقه داريوش است. داريوش در يك كارخانه چرم سازي در چرم شهر كار مي كند و مهندس حسيني صاحب آن كارخانه است. داريوش هر روز صبح ساعت ۸ به محل كارش در «سالاريه» مي رود و تا ساعت ۵ بعدازظهر آنجا مي ماند و مشغول است. از آنجا كه كارش خوب بود، مهندس به او قول داده بود كه يك پرايد برايش مي خرد و از حقوقش ماهيانه ۳۰ هزار تومان كم مي كند. شايد همين قول و قرار و وعده و وعيد بود كه باعث شد داريوش با شنيدن خبر برنده شدنش سكته نزند!
«تلفن محل كارم را داده بودم به كارمندهاي بانك. خانه تلفن نداريم. از بانك با محل كارم تماس گرفته بودند و با مهندس صحبت كرده بودند. من تازگي ها يك موبايل خريده ام. پنج شنبه گذشته ما ميهمان داشتيم. ساعت۵-۵/۴ بعدازظهر ميهمان ما كه از كرج آمده بود خواست برود. من هم او را تا ايستگاه همراهي كردم، اما موبايلم را داخل خانه جا گذاشتم. وقتي كه برگشتم، ديدم پسرعموها و پسردايي هايم كه خانه ما بودند دست تكان مي دهند، گفتم چي شده؟ گفتند بيا بالا. تا رفتم بالا مرا گرفتند تو بغلشان و شروع كردند به ماچ و بوسه كردن، گفتند: «از محل كارت تماس گرفتند، برنده ماشين شدي. من اولش فكر كردم كه صاحب كارخانه همان پرايدي كه قولش را داده، برايم خريده، ولي اينها مدام مي گفتند بنز... بنز... گفتم خب، حالا يك بنز قديمي خريده...»
اما داريوش روز شنبه به كارخانه مي رود و متوجه همه چيز مي شود:« اولش باورم نمي شد، ولي بعد...»
داريوش ميكائيلي با ۲۰۰ ميليون تومان پول نقد در جيب! نمي خواهد كارش را ول كند، او يك دليل موجه دارد و آن ، اين است كه به كار پرمشقت خود علاقه زيادي نشان مي دهد، البته اين تصميم اوليه اوست و معلوم نيست بعدها چه اتفاقي بيفتد.
«مهندس موقعي كه مي خواست به من بگويد چي شده، اول گفت: جنبه اش را داري؟! به هر حال خدا را شكر من نمي خواهم كارم را از دست بدهم! اول كه آمدم اينجا ۳-۲ ميليون تومان قرض گرفتم. حالا هم پسشان نداده ام! اول قرضم را صاف مي كنم بعد به بقيه كارهايم مي رسم. خدا را شكر، زندگي خوبي دارم و تا حالا از آن راضي بودم.»
با اينكه محل كار داريوش در چرم شهر است، او خانه اي در تهران مي خرد، جايي در يك محله خوب و خانه اي كه پولش با خريد آن حيف و ميل نشود. فرشته و پاسداران رفته ام، من يك موقعي در تهران كار مي كردم، در بازار تهران، آنهم روزمزدي. من الان در يك خانه اجاره اي زندگي مي كنم. ۵/۳ ميليون تومان پيش داده ام، ماهي هم ۸هزار تومان مي دهم. خانه اي در تهران مي خرم اما نه در فرشته و پاسداران. مي دهم اجاره، خودم هم اينجا زندگي مي كنم.»
داريوش دو ماهي مي شود كه به محله جديد آمده و آنجا غريب است. « كسي مرا نمي شناسد از پلاكارد و پرچم و اين جور چيزها خبري نبود!»
او ۱۸ سال پيش پدرش را از دست داد و ۸ سال پيش مادرش را. او پسر خانواده اي بود كه سه دختر داشت، يكي از خواهرانش دو ماه پيش بر اثر انفجار كپسول گاز در كرمانشاه جانش را از دست داد، يكي از خواهرانش ازدواج كرد و خواهر ديگرش هم با او زندگي مي كند. داريوش ۶ ماهي مي شود كه ازدواج كرده، و فعلا بچه اي ندارد.
او روزهايي را به خاطر مي آورد كه سخت مي گذشت. روزهاي كارگري در بازار تهران و همين طور كار در كارخانه بستني سازي در ۷كيلومتري كرج، روزهايي كه به گفته خودش نمي توانست حتي ۵ كيلو برنج بخرد! داريوش مي گويد حتي آن روزها خدا را شكر مي كرده و ناشكر نبوده است. حالا داريوش، متولد شهر پاوه، مي گويد:« اينكه از ميان ۶۰ ميليون نفر، يك نفر در بياباني كه هيچكس اسمش را نشنيده باشد برنده اين جايزه بشود، كار خداست.»
|
|
|
اعداد اساسي
۱۰۰۰۰۰
شايد در مقايسه با اعداد مرگ و مير ديگري كه خوانده ايد رقم بزرگي نباشد. اما وقتي اين تعداد مرگ و مير به كودكان و نوجوانان مربوط باشد، بيشتر جلب نظر مي كند. گزارش اخير سازمان بهداشت جهاني خبر داده است كه سالانه ۱۰۰ هزار كودك و نوجوان اروپايي قبل از سن ۱۹ سالگي بر اثر آلودگي هوا، آب ناسالم و جراحت جان خود را از دست مي دهند.
اين تعداد مرگ ناخواسته آن هم در كشورهاي پيشرفته بايد هم تعجب آور و تاسف انگيز به نظر برسد. مشكل آلودگي هاي محيطي كه گمان مي رفت بيشتر گريبان كشورهاي در حال توسعه را بگيرد، هنوز در كشورهاي پيشرفته دنيا هم لاينحل باقي مانده است.
بر اساس اين گزارش همه ساله حدود ۱۳ هزار كودك تا سن ۱۴ سالگي جان خود را بر اثر مشكلات موجود در آب مصرفي و آلودگي فاضلاب از دست مي دهند. اروپايي ها اميدوارند كه اين گزارش ها به دولت ها هشدار بدهد تا بيشتر به فكر آينده كودكان باشند.
۴
رسيدن تابستان يعني جيره بندي آب، اين موضوع سال هاست كه ناگفته نقل بحث هاي خانوادگي است و البته كسي هم اعتراضي ندارد، چون تقريبا همه از مصرف بالاي آب در خانواده هاي ايراني باخبرند.
شركت آب و فاضلاب تهران كه اين روزها براي چندمين بار روي خط اخبار آمده است، گزارش داد كه دو روز پيش مصرف آب شهروندان تهراني نزديك به ۴ درصد افزايش داشته است. اين يعني بيشتر شدن تبليغات صرفه جويي در آب و برنامه هاي رسانه اي مربوط به آن از همين شب هاست كه مسوولان و كارشناسان در راديو و تلويزيون مدام از كاهش ذخيره آب خبر دهند و از تهراني ها بخواهند تا در مصرف آبي كه ۶۸ درصد آن ازسدهاي كرج و لتيان و ۳۲درصد آن از چاه ها تامين مي شود، صرفه جويي كنند. اما آيا موثر است؟ شايد كار كه به جاهاي باريك برسد خودشان به اين نتيجه برسند كه بايد در ساعت هايي آب را قطع كنند و به اميد صرفه جويي مردمي ننشينند.
۷۸
اينكه عده اي گمان مي كنند تنها كاغذ است كه جنگل ها را از بين مي برد و درخت ها را به كالايي براي هيچ بدل مي كند، گمان اشتباهي است. اصولا نوشتن، كاري است برخلاف مصالح محيط زيست. اخيرا در مراسم بهره برداري از يك كارخانه توليد مداد اعلام شد كه در توليد مداد از چوب، ۷۸ درصدچوب مورد استفاده به ضايعات تبديل مي شود و تنها ۲۲ درصد آن تبديل به مداد مي شود، يعني كمتر از يك سوم اين چوب ها. باتوجه به توليد ميليوني مداد در كشور مي شود حدس زد چه ميزان چوب فقط براي توليد مداد، از بين مي رود. به همين دليل هم مديران صنايع كشور تصميم گرفتند يك كارخانه توليد مداد با كاغذ باطله تاسيس كنند. مديران اين كارخانه، توليد مداد روزنامه اي را ۵۰ درصد ارزان تر از توليد مداد چوبي مي دانند. اين توليد جديد دست كم مي تواند كمي از عذاب وجدان روزنامه نگاراني كه شاهد برگشت خوردن روزنامه ها و مجله هايشان هستند كم كند.
|
|
|