انجمن مهاجران آتوپولتيتلن
اداي دين به گذشته هاي دلنشين
طبق قرار سه شنبه ها، دوباره به سراغ سنت هاي شهرهاي مختلف دنيا رفته ايم، ولي اينبار مي خواهيم به مردمي دور از سنت هاي خودشان نگاهي بيندازيم. مكزيكي هايي كه از زادگاه خود دورند، ولي براي پيشرفت زادگاه خود هر كاري مي كنند
|
|
محمد جباري
وقتي آونامار كروز به آتوپولتيتلن شهر كوچك زادگاهش در مكزيك كه ۱۹ سال پيش آن را ترك كرده، فكر مي كند تنهاجشن و پايكوبي را به خاطر مي آورد. در ماه آوريل در جشن ساليانه virgin of the Rosary مي توانست گاو بازي ببيند و يا جنگ خروس ها را تماشا كند و مراسم آتش بازي را. وقتي مردم اين شهر ازدواج مي كردند همه شهر در خانه عروس جمع مي شدند و به جشن و پايكوبي مشغول مي شدند و يا در شب هاي كريسمس كه مراسم خاص آن اجرا مي شد و همه شهر را فرا مي گرفت. «اين سنت ها و جشن ها و مراسم چيزهايي هستند كه واقعا آنهارا از دست دادم.»
غمي كه در گفته هاي كروز وجود دارد شايد در دل هر كسي كه از شهرهاي قديمي و سنت هاي قديمي خودش جدا شده و الان در شهري مدرن مثل نيويورك زندگي مي كند ، وجود داشته باشد.
غمي كه شيريني گذشته را در ذهن هر كسي زنده مي كند. طبق قرار سه شنبه ها، دوباره به سراغ سنت هاي شهرهاي مختلف دنيا رفته ايم، ولي اينبار مي خواهيم به مردمي دور از سنت هاي خودشان نگاهي بيندازيم. مكزيكي هايي كه از زادگاه خود دورند، ولي براي پيشرفت زادگاه خود هر كاري مي كنند. شما مي توانيد اين را بگذاريد به حساب اداي ديني به آن گذشته دلنشين .گزارش نيويورك تايمز را در اين مورد مي خوانيم:
كروز الان ۳۶ ساله است و در يك بازار تجاري كار مي كند. او ممكن است هرگز به آتوپولتيتلن برنگردد ولي دوست دارد نقش فعالي در شهر خودش داشته باشد، آن هم با كمك در جمع آوري پول براي برگزاري جشن ها، كمك به ساخت زمين بسكتبال و نصب چراغ هاي خيابان و آخرين آن هم تاسيس سيستم آب آشاميدني سالم براي زادگاهش.
مكزيكي هاي مهاجري مثل كروز، با ديگر همشهريان و هموطنانشان دور هم جمع مي شوند و هر چقدر بتوانند مثلا ۵۰ دلار، ۵۰ دلار پول جمع مي كنند تا بتوانند به شهرشان كمك كنند. اين كمك ها هم از كارهايي مثل تعمير كردن كليسا تا كارهاي پر خرج شهري را شامل مي شود.
يك محقق دانشگاه جرج تاون كه در زمينه فعاليت اين مهاجرها تحقيقاتي انجام داده، برآورد كرده اين گروه هاي اجتماعي ساليانه حدود ۶۰ ميليون دلار به پروژه هاي عمومي شهرشان كمك مي كنند و اين البته غير از پول هايي است كه براي خانواده هاي خود مي فرستند.
پروژه تاسيس سيستم آب آشاميدني سالم هم از جمله كارهايي است كه اين مهاجرها علاقه زيادي به آن دارند چرا كه بيشتر آنها از مناطق خشك و كم آب مكزيك مي آيند. جايي كه دسترسي به آب آشاميدني نقش مهمي را در زندگي آدم ها ايفامي كند.
كروز به همراه ۱۰ نفر ديگر از همشهري هايش، كار خودشان را در سال ۲۰۰۳ شروع كردند. تشكيل اين گروه هاي همشهري در شهرهايي مثل شيكاگو و لس آنجلس سابقه اي چند ده ساله دارد ولي در نيويورك در دهه اخير ، اين گروه ها فعال شده اند. يكي از استادان كالج برنارد، تعداد اين گروها را درنيويورك نزديك به صد گروه تخمين مي زند. او از فعاليت يكي از اين گروه ها ياد مي كند كه با جمع آوري ۱۰۰ هزاردلار، آب آشاميدني سالم را براي شهرشان به ارمغان آوردند.
نيكلاس سانچز يكي ديگر از همين مكزيكي هاست كه هر هفته چند ساعت از وقتش را در اين انجمن ها سپري مي كند. رنگ كردن كليساي شهر و تهيه كامپيوتر براي مدرسه و نصب يك آنتن دريافت كننده برنامه هاي تلويزيوني از نتايج فعاليت هاي گروه آنها بوده است. «من مي توانم هر كاري را براي جايي كه در آن متولد شدم انجام بدهم.»
سانچز ۳۲ ساله كه مادرش هنوز آنجا زندگي مي كند ادامه مي دهد:« اين كار باعث شده احساس خوبي بكنم. انگار هدف درست وحسابي درزندگي ام دارم.»
البته گاهي اوقات هم اين گروه ها با مقامات رسمي سر چگونگي خرج اين پول ها دچار مشكل مي شوند. «مهاجران معمولا با كارهايي مثل نوسازي و زيباسازي مكان هاي شهر شروع مي كنند. تا اينجاي كار مشكلي نيست ولي وقتي آنها جلوتر مي روند و مي خواهند كارهاي ديگر انجام دهند با مقامات محلي دچار مشكل مي شوند.» اين حرف ها را الكس ريو را فيلمسازي مي زند كه يكي از مستند هايش در سال ۲۰۰۳ به فعاليت يكي از همين گروه ها مي پرداخت.
ماگدالنو بونيلا ۳۵ ساله و دوستانش با چنين مشكلي روبه رو شدند آنها مي خواستند حصاري براي حفاظت شهر از سيلاب بسازند ولي مقامات شهر راضي نبودند. «آنها به ما مي گويند شما حق تصميم گيري نداريد. شما اينجا زندگي نمي كنيد. ولي بونيلا و دوستانش با تشكيل كميته اي و رايزني با مقامات بالاتر توانستند از سد مقامات محلي بگذرند و بالاخره اين حصار را با بودجه ۱۲۰ هزار دلاري بسازند كه ۳۰ هزار دلار آن را همين كميته تامين كرد. « به عنوان يك گروه به حرف ما گوش دادند ولي اگر شخصي عمل مي كرديم هيچ كس به حرف ما گوش نمي كرد.»
چنين مشكلي براي انجمن مهاجران آتوپولتيتلن هم بوجود آمد. «شهردار از ما مي خواست جاده را آسفالت كنيم ولي ما به آنها گفتيم درست كردن جاده نياز اول همشهري هاي ما نيست. ما با مقامات ايالتي صحبت كرديم و آنها رامتقاعد كرديم نياز اول اين شهر آب آشاميدني است، آنها هم با اجراي اين طرح به جاي پروژه جاده موافقت كردند.»
سرانجام اين انجمن توانست كار روي اين پروژه را آغاز كند و فعلا با صرف ۳۳ هزار دلار كارهاي ابتدايي پروژه را انجام داده است.
مكزيكي هاي عضو اين انجمن ها با اين نكته موافق هستند كه اين مشاركت هاي مالي باعث شده جايگاهي در شهر داشته باشند كه وقتي در اين شهرها زندگي مي كردند آن را نداشتند.
البته هر چه اين قضيه به جلوتر مي رود پيچيدگي هاي بيشتري را در روابط بين مقامات و اين انجمن ها وگروه ها ايجاد مي كند، ولي هيچ كدام از اينها در انگيزه اعضاي اين انجمن ها تاثيري ندارد، آنها انگيزه شان از جاي ديگري مي آيد:« شهر مثل مادر آدم است. آدم دوست داردهر كاري مي تواند برايش انجام دهد.»
|