نرگس قرباني
اشاره : «منزل ما درست ديوار به ديوار همين مدرسه است، ولي اسم فرزندم را نمي نويسند»، «ما آن طرف خيابان هستيم و سروصداي مدرسه را مي شنويم، ولي مي گويند طرف ما يك منطقه ديگر است و فرزندم بايد در مدرسه اي كه دو سه كيلومتر دورتر قرار دارد، ثبت نام كند»، «مگر مدرسه دولتي هم شهريه دارد كه از ما پول طلب مي كنند؟»، «مدير مدرسه مي گويد ما از معدل هاي پايين ۱۶ ثبت نام نمي كنيم... در ضمن در رشته انساني هم ثبت نام نداريم»، «مدرسه پسرم، ما را به ثبت نام در كلاسهاي تقويتي طي سال و نيز استفاده از غذاي مدرسه مجبور كرده است. ما نمي خواهيم... چه كار بايد بكنيم؟»... اگر دو سه ساعتي مقابل در مدارس و ادارات آموزش و پرورش مناطق و شهرستانها بايستيم، قطعاً با چنين نكته هايي و حتي مواردي فراتر از آن روبرو مي شويم.
كارشناسان آموزشي معتقدند ثبت نام برزخي است ميان پايان سال تحصيلي قبلي و سال تحصيلي جديد.
به اعتقاد كارشناسان با اندكي برنامه ريزي و حوصله،مي توان
مشكلات ثبت نام و پريشاني روحيه اوليا را به حداقل رساند
پس از گرفتن كارنامه ها و حل مشكل اوقات فراغت، بحث تازه اي براي پدران و مادران آغاز مي شود و آن ثبت نام فرزندان در مدرسه اي است كه شرايط دلخواه خانواده را دارا باشد، يعني: نزديك باشد، كادر آموزشي مناسبي داشته باشد و شهريه آن در حد توان خانواده باشد. پاي صحبت تعدادي از والدين نشسته ايم تا از نزديك با مشكلات خانواده ها آشنا شويم.
خانم ناهيد بهبودي مي گويد: پسرم مجتبي سال دوم راهنمايي است. امسال در مدرسه مهدي پور كه يك مدرسه دولتي در شهرزيباي منطقه ۵ است نام نويسي كرده ايم. مدرسه خوبي است، پولي به عنوان شهريه از ما نمي گيرند، ولي مبلغي به عنوان كمك به مدرسه مي پردازيم كه اجباري هم نيست. در طول سال هم كلاسهاي فوق العاده اي گذاشته مي شود كه بابت آن هم پول زيادي نمي گيرند و ما از قيمتها راضي هستيم. سال قبل براي اونيفرم هم مشكلي نداشتيم و هرچه دلشان مي خواست، مي پوشيدند. مدرسه دو شيفت است كه شيفت صبح براي بچه هايي است كه اولياءشان كارمند و يا فرهنگي هستند. پسرم معدل خيلي خوبي دارد، مدير مدرسه پيشنهاد كرد كه در يك مدرسه غيرانتفاعي ثبت نامش كنيم، دوست هم داشتم بفرستم در يك مدرسه غيرانتفاعي با امكانات بيشتر، ولي از پس شهريه آن برنمي آيم.
خانم فرگاه نيز در ارتباط با ثبت نام فرزندش چنين پاسخ داد: پسرم محسن در مدرسه غيرانتقاعي سما واقع در اميرآباد شمالي درس مي خواند، امسال پيش دانشگاهي است و چهار سال است كه در همين مدرسه درس مي خواند. «شهريه» امسال ۷۰۰ تومان است كه ۳۰۰ تومان آن را نقد مي پردازيم و دو قسط ۲۰۰ توماني هم براي برج ۹ و برج ۱۱ چك مي دهيم. مدرسه سطح آموزشي خوبي دارد و فقط هم معدل هاي ۲۰ و ۱۹ را برمي دارند.
به نظر ما كه قيمتش خوب است، محيط و كادر آموزشي بسيار خوبي دارد و از طرفي، شاگردان هم واقعاً درس مي خوانند. اونيفرم ها را هم خود مدرسه در اختيارمان مي گذارد، ولي خوب اجباري نيست، مي توانيم خودمان از بيرون هم تهيه كنيم.
خانم ليلا آقازاده مادر دو فرزند است كه امسال هر دو را در مدرسه ثبت نام كرده است، پاي صحبت ايشان نشستيم: دو دختر دارم كه هر دو را در يك مدرسه دولتي كه در اميرآباد است، ثبت نام كرده ايم. مدرسه خيلي خوبي است و از لحاظ معلم، مديريت و امكانات هم در سطح بالايي است، ولي اين امكانات با هزينه اي است كه ما مجبور به پرداختش هستيم. پارسال براي كيميا شهريه ۵۰ هزار تومان بود، امسال هم كه كلاس سوم است ۱۰۰ هزار تومن شده است. فرزند ديگرم پيش دبستاني است كه در همين مدرسه ثبت نام شده با شهريه ۱۵۰ هزار تومان. مدير مدرسه مي گويد كار من قانوني است، حتي در اين زمينه با معاون وزير هم صحبت كرده ام. در اين منطقه مدرسه دولتي ديگري نيست و ما مجبور به ثبت نام هستيم. مدير مي گويد هركس ناراحت است، برود مدرسه غيرانتفاعي. البته مدير قول داده كه نام مدرسه را از دولتي به «خودگردان مردمي» تغيير دهد كه حداقل نام دولتي را يدك نكشد. اين پول را هم براي اين گرفته اند كه ميز و صندلي ها را تغيير دهند و از حالت سنتي خارج كنند و كلاسها به شكل جديدي چيده شود. همچنين قرار شده براي مدرسه سالن اجتماعات بسازند. البته ما از عملكرد مدير راضي هستيم، ولي همين هزينه هم براي ما بالاست. براي راهنمايي هم از حالا نگرانيم، چون در محدوده امير آباد مدرسه راهنمايي نيست. البته مدير همين مدرسه سعي دارد بعد از ظهرها را، مدرسه راهنمايي كند كه خوب، ما هم راضي هستيم.
خانم عبدالعلي زاده نيز دو فرزند مدرسه رو دارد كه در منطقه خادم آباد مشغول به درس خواندن هستند. ايشان مي گويد: براي ثبت نام دخترم نگين مشكل چنداني نداشتيم، يك مدرسه دولتي در اين ناحيه است كه دخترم را ثبت نام كردم. پولي به عنوان شهريه از ما نمي گيرند، ولي هر نوبت ۲-۳ هزار تومان به عنوان كمك به مدرسه مي پردازيم. البته براي پلي كپي و ورقه هاي امتحاني هم جدا پول مي دهيم. از نظر اونيفرم هم يك مغازه معرفي كرده اند كه از آنجا خريد كنيم البته مي گويند اجباري نيست، ولي طرح و مدل لباس به گونه اي است كه عملاً مجبوريم از آنجا خريد كنيم چرا كه جاي ديگر همان مدل لباس را ندارد!
وي در ادامه مي گويد: براي ثبت نام پسرم در مدرسه راهنمايي، دچار مشكل شدم. چون در محدوده خادم آباد يك مدرسه راهنمايي است كه ما از عملكردش راضي نيستيم و تنها با تلاش و كوشش هاي خانواده است كه پسرم با معدل ۱۹ قبول شده. يك مدرسه خوب در شهريار هست، خيلي دوست داشتم آنجا ثبت نام شود، ولي از نظر محدوده مشكل داريم و در حال حاضر تنها مجبورم پسرم را با هزينه بالا در يك مدرسه غيرانتفاعي ثبت نام كنم. واقعاً بايد گفت چرا بايد فقط اشخاصي كه پول دارند، از امكانات بهتر بهره مند باشند و ما از چنين امكاني برخوردار نباشيم.
در حين تهيه گزارش، يك آگهي توجهم را جلب كرد كه جلوي در يك مدرسه نصب شده بود. نشاني محلي به نام «ستاد ثبت نام و رسيدگي به مشكلات اولياء»، براي كسب اطلاعات بيشتر به محل مورد نظر رفتم. اولين چيزي كه توجهم را جلب كرد صداي گريه مادري بود كه براي ثبت نام فرزندش دچار مشكل بود. ستاد ثبت نام ظاهراً مدرسه اي است كه با حفظ مسئوليت مدرسه اي خود، رسيدگي و حل و فصل مشكلات ثبت نام چند مدرسه همجوار را هم به عهده دارد. با معاون مدرسه كه در ضمن معاونت ستاد ثبت نام هم هست صحبت مي كنم، ولي اجازه تهيه گزارش از داخل مدرسه را به من نمي دهد. در نتيجه بيرون مدرسه مي ايستم تا با والديني كه از ستاد خارج مي شوند، صحبت كنم.
خانم مرادي كه تازه از ستاد خارج شده مي گويد: منزل ما ابتداي بزرگراه مدرس است. منزل ما شرق محسوب مي شود، در حالي كه مدرسه اي كه قرار است دخترم را ثبت نام كنم در قسمت غرب قرار دارد. در واقع مشكل ما وجود يك پل هوايي است كه ما در يك طرف آن و مدرسه طرف ديگر پل است.
از او مي پرسم: چه جوابي دادند؟ آيا اين مشكل حل شد؟!
-گفتند مشكلي نيست، شما برويد، حل مي شود. اميدوارم كه درست شود.
خانم دهقان نيز بسيار نگران و مضطرب، پيگير ثبت نام فرزندش است. مشكل ايشان چنين است: منزل ما ميدان توحيد است، يك سمت ميدان منطقه ۲ محسوب مي شود و طرف ديگر جزو محدوده منطقه ۶ است. مي خواهم بچه ام را ثبت نام كنم، مي گويند به محدوده ما نمي خورد. نمي دانم چه كار كنم، فعلاً گفته اند چند روز ديگر دوباره بيايم.
خانم ديگري از مدرسه خارج مي شود كه بسيار خسته و كلافه نشان مي دهد. دوست ندارد خودش را معرفي كند، ايشان مي گويد: در خيابان ويلا كار مي كنم. كارمند هستم. منزل خودمان در خيابان آذري است. نمي دانم بچه ام را كجا ثبت نام كنم، پسرم دانش آموز دوره راهنمايي است. اينجا يك مدرسه است به نام نور كه به محل كارم نزديك است. مي خواستم آنجا ثبت نامش كنم كه براي رفت و آمد با من باشد و خيال من هم راحت باشد، ولي مي گويند نمي شود، اول بومي هاي اين منطقه ثبت نام مي شوند، بعد فرهنگي ها، بعد بدبخت بيچاره هاي ديگر مثل ما! به هر حال يك مدرسه در محدوده ميدان انقلاب به من معرفي كردند كه بدك نيست. ناراضي نيستم و در واقع شايد هم چاره اي نداشته باشم! ولي خوب حالا بايد بروم و بيايم.
آقاي صادقي در ارتباط با مشكلشان چنين پاسخ دادند: هم من و هم خانمم كارمند هستيم، مي خواستم دخترم مدرسه اش نزديك محل كارم باشد كه براي رفت و آمد نظارت داشته باشيم و بعد از تمام شدن مدرسه، در اداره پيش ما بيايد تا با هم برگرديم. به هر حال دختر بچه است، نمي توانم كه در خيابان بگذارمش كه! نامه از محل كارم آوردم، گفتند بايد بررسي شود. به هر حال تا مرداد ماه قرار است جواب بدهند. ولي مي گويند اول بومي ها و بعد اگر جا بود، از مناطق ديگر دانش آموز مي گيرند.
پسر نوجواني به نام سيدمصطفي نوربخش به من نزديك شده و داوطلبانه از مشكلات ثبت نامش مي گويد! من نمره انضباط و معدلم كم بود، در مدرسه دولتي هم ثبت نامم نمي كردند. اگر مدرسه از دانش آموز خوشش نيايد، مي تواند ثبت نامش نكند؟! من مشكل محدوده هم نداشتم، ولي به سختي ثبت نام شدم، چون نمره معدلم كم بود.
خانمي از مدرسه بيرون مي آيد، با عجله به طرفشان مي روم و توضيح مي دهم كه براي انجام چه كاري اينجا هستم. اول با تعجب نگاهم مي كند، بعد با لبخند از من مي خواهد كه به آرامي صحبت كنم. او ناشنوا است، ولي مي تواند صحبت كند. خانم محمودي كارمند است و مي گويد: محل كارم سه راه بهشتي است و منزل خودمان شهرك راه آهن است. به سختي با افراد مختلف سروكله زدم! مدرسه، محل كار، اداره، ولي مي گويند درست مي شود خدا را شكر. كاش تسهيلاتي هم براي ناشنواها در نظر مي گرفتند. واقعاً سخت است.
نزد دو خانمي كه با هم دوست و همسايه هستند، مي روم، فرزندانشان نيز با هم دوست هستند و به يك مدرسه مي روند، پاي صحبت ايشان مي نشينم.
دخترهاي ما به يك دبستان دولتي مي رفتند، مدرسه نزديك خانه است، مثلاً يك خيابان با هم فاصله دارند. حالا دبستان تمام شده و مي خواهيم آنها را به مدرسه راهنمايي كه دقيقاً پشت دبستان شان است، بفرستيم؛ ولي مي گويند از نظر محدوده نمي خورد! يعني اين دو مدرسه ديوار به ديوار هم هستند، البته مدرسه شمالي- جنوبي است، واقعاً عجيب است، آنوقت مدرسه اي را كه به ما معرفي كردند كه به محدوده ما بخورد، خيلي از منزلمان فاصله دارد و بايد سرويس بگيريم.
وي مي گويد: اين محدوده ها چگونه تقسيم شده اند، ما نمي دانيم! خوب ما هم مي توانيم كارمان را به نوع ديگري پيش ببريم. مثلاً نشاني كسان ديگري را كه به محدوده مي خورد، بدهيم و يا اينكه ۵ هزار تومان به محضر و بنگاهي بدهيم و آدرس سند اجاره خانه را عوض كنيم! ولي چرا بايد اين كارها را بكنيم؟ ما نمي خواهيم كارمان با دوز و كلك پيش برود. الان اگر آشنايي داشتيم كه به ما نامه مي داد كارمان پيش مي رفت. همه چيز طبق رابطه شده و ضابطه ها رعايت نمي شود. اگر هم بخواهيم فرزندان را غيرانتفاعي ثبت نام كنيم، شهريه اش خيلي بالا مي شود. فكر كنيد بايد ۵۰۰ هزار يا يك ميليون تومان شهريه يكي از بچه ها را بدهيم، خوب اين كه نمي شود، من سه تا بچه مدرسه رو دارم و نمي توانم سالي ۳ ميليون تومان خرج تحصيلشان كنم. مجبورم بيايم اينجا حرص بخورم! مي خواهم كه خودشان را معرفي كنند، جواب مي دهند: نه خانم! نمي خواد، همين طوري هم كم دردسر نداريم!
***
اوليا و كارشناسان آموزشي معتقدند ثبت نام برزخي است ميان پايان سال تحصيلي قبلي و سال تحصيلي جديد. به اعتقاد كارشناسان با اندكي برنامه ريزي و حوصله، مي توان مشكلات ثبت نام و روان پريشاني اولياء را به حداقل رساند. آيا اين گونه مي شود؟