شنبه ۲۷ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۰
بالا خره تب فروش كنكور فروكش كرد!
دكتر و مهندس فقط ۴ هزارتومان
ناگهان يك ساعت قبل از امتحان وقتي در راه رسيدن به حوزه امتحان هستي مي بيني كه راننده پيكاني در صندوق عقب را باز كرده و فرياد مي زند؛ بدو، بدو، سوال هاي كنكور فقط ۴ هزار تومان! چه حالي مي شوي وقتي مي بيني يك نفر يك سال زندگي ات را با ۴ هزار تومان مي خرد
011592.jpg
ايمان ميريان 
آن حادثه عظيم يادتان هست؟ كنكور را مي گويم شب هاي بي خوابي، اضطراب و درس و درس و درس. حتما يادتان هست كه چقدر نذر ونياز كرديم، چقدر درس خوانديم، اما... بله همان اتفاقي كه از آن مي ترسيديم افتاد. روزنامه ها خبر مي دادند كه كساني كه فكرش را هم نمي كرديم قبول شدند، اما ما همچنان دانشگاه نديده و شاخ برسر باقي مانديم.
از خدا كه پنهان نيست، از شما چه پنهان كه فردي با گرفتن ۱۴ ميليون تومان از دو جوان به آنها قول مي دهد كه سوالات كنكور را دراختيار آنها بگذارد. «حميد.پ» و«رضا.س» شب قبل از كنكور، جواب سوالات را از او مي گيرند و به خيال خودشان منتظر آزموني مي شوند كه از قبل برنده آن بودند، اما غافل از اينكه آنها نه تنها يك سال از عمر خود را از دست داده بودند، بلكه ۱۴ ميليون تومان را هم به باد سپردند.
بد نيست اين را هم بدانيد كه كار حدود ۹۰ درصد از كلاهبرداري هاي اين چنيني به شكايت و مراجع قضايي كشيده نمي شود، زيرا دادخواه به اشتباه فكر مي كند با اعلام جرم به نوعي خود را هم مجرم معرفي خواهد كرد. جداري فروغي يكي از حقوقدانان برجسته در اين باره مي گويد: «كساني كه اقدام به خريد سوال كنكور كرده اند، اگر شكايتي از فروشنده دارند بدون هيچ ترس آن را با مراجع قضايي در ميان بگذارند، زيرا خريد سوالات كنكور جرم محسوب نمي شود وفقط فروش آن داراي مجازات است.»
اين نوع كلاهبرداري ها قربانيان محدود دارد، حداكثر ۴-۳ نفر بدبخت مي شوند - در هر مورد - و چند نفر هم پولي به جيب مي زنند و فرار مي كنند.
اما اگر اين اتفاق در سطح يك آموزشگاه بيفتد چه مي شود؟ آن هم يك موسسه بسيار معتبر، آن هم در تهران و...
حالا از آموزشگاهي برايتان بگوييم كه پلمپ شد و نمي دانيم بر سر دانش آموزان چه آمد؟
اما از هر كدامشان بپرسي كه بر سر اين موسسه چه آمده؟ يك جواب بيشتر به تو نمي دهند، نمي دانم، فكر كنم به خاطر خريد و فروش سوال هاي كنكور پلمپش كرده اند. من فقط شنيده ام، خودم هيچي نمي دانم. اما در اين ميان كسي پيدا شد كه نمي دانم ها را شكاند. يك مغازه دار جوان كه مشغولCD فروختن در حجره زيرپله اي است در جواب سوال من مي گويد: «اين آموزشگاه داراي دو شعبه است. يكي از آنها پسرانه است كه حدود ۳۰۰-۲۰۰ تا محصل در آن مشغول به تحصيل هستند و شعبه دخترانه آن بالاي ۲ هزار نفر محصل دارد.»
در همين گفت وگو بوديم كه يك جوان سيگار به دست، در حال حركت نگاهي به در موسسه انداخت و بعد از ديدن پلمپ زير لب چيزي گفت ومن كه به سراغ او رفتم، همه چيز برعكس شده اين بار سوال از او بود وجواب از من.
- چه اتفاقي افتاده؟
- مي بيني كه پلمپ شده.
- چرا؟
- فكر كنم خريد و فروش سوال هاي كنكور. تو مگه نمي دوني؟
- نه من از كجا بايد بدونم. من هر هفته كلاس دارم، هفته پيش بعد از كلاس رفتم. الان هم كه اومدم...
- چه قدر پول دادي؟
- خيلي، ۳۰۰، ۴۰۰ هزار تومان. ولي كارش ۵ هزار تومان هم نمي ارزد. با تمام سوالاتي كه در سرم بود، ديگر نخواستم بيشتر ناراحتش كنم و به او بفهمانم كه چه قدر سرش كلاه رفته.
همه ساله با نزديك شدن كنكور، بازارخريد و فروش سوال ها هم داغ تر مي شود . بي شك در اين روزها يكي از جذاب ترين مباحث بين جوانان پشت كنكور مانده موضوع خريد سوالات آزمون است. بد نيست در اينجا نظر روانشناسي را درباره رواج خريد سوالات بدانيد.
«خريد سوال هاي كنكور محدود به قشر خاصي از دانش آموزان نمي شود، بلكه اين كار با نسبت تقريبا مساوي بين تمام پشت كنكوري ها رواج دارد.
به اين ترتيب كه دانش آموزان ضعيف و متوسط از طرفي براي آنكه از زير سختي مطالعه شانه خالي كنند و از سويي ديگر فكر مي كنند توان ورود به دانشگاه و رقابت را ندارند به خريد سوالات كنكور متمايل مي شوند، اما وقتي دانش آموزان قوي موقعيت خود را در خطر مي بينند با خود مي انديشند كه با اين وسيله مي توانند ضريب اشتباهات احتمالي سر جلسه كنكور را پايين بياورند، پس به اين راه سوق داده مي شوند. »
تصور كن يك سال از عمر عزيزت را گذاشته اي و براي اين امتحان خيلي خاص درس خوانده اي، كلي هم هزينه كلاس كنكور و آموزشگاه كرده اي ناگهان يك ساعت قبل از امتحان وقتي در راه رسيدن به حوزه امتحان هستي مي بيني كه راننده پيكاني در صندوق عقب را باز كرده و فرياد مي زند؛ بدو، بدو، سوال هاي كنكور فقط ۴ هزار تومان! چه حالي مي شوي وقتي مي بيني يك نفر يك سال زندگي ات را با ۴ هزار تومان مي خرد. از خودت مي پرسي كه آيا واقعا يك سال زندگي من ۴هزار تومان مي ارزد؟ به خودت مي گويي اگر يك سال هرروز با سطل، آب از دريا برمي داشتم و به گودالي مي ريختم، الان درياچه من در نقشه هاي جهاني ثبت شده بود.
غليان نمي دانم ها كه با پاسخ هاي آن جوان فروكش كرده بود، دوباره قوت گرفت،در ذهنم بود، آن جوان پاسخ داد، اما نمي دانم ها بالا  گرفت، ولي اين بار در كلانتري ۱۱۸ ستارخان. بد نيست بدانيد كه ويروس نمي دانم به آموزش و پرورش و مسوولان  آموزشگاه هاي آزاد هم سرايت كرد. ولي ازهمه جالب تر آن بود كه نمي دانم به من و شما هم سرايت مي كند؟ نمي دانم شايد بكند. نمي دانم.

اينجا
رعد و زنجير و مرگ
شما يك جوان باشور و نشاط هستيد كه با نزاع ميانه خوبي نداريد. اما چند نفر از اراذل محله تان شما را تنها مي بينند و به بهانه عبور از كوچه خودتان كتكتان مي زنند. زورتان به آنها نمي رسد. براي همين به سراغ يكي از دوستانتان كه در رشته هاي مختلف ورزشي كار مي كند، مي رويد و او را براي گرفتن انتقام به كمك مي طلبيد. در حين دعوا باران مي بارد. دوست تان زير تير چراغ برق، با زنجيري كه همراه خودش براي دعوا آورده خودنمايي مي كند كه يكدفعه رعد و برق مي زند و او را برق مي گيرد.مرگ او برايتان گران تمام مي شود و براي راحتي وجدانتان اقدام به خودكشي مي كنيد، اما شما را به سرعت به بيمارستان مي رسانند و از مرگ حتمي نجات پيدا مي كنيد.
اين مطالب طرح يك فيلمنامه نيست، بلكه حادثه اي است كه در يكي از شهرهاي اطراف تهران رخ داده است.
«شاهد.م» پس از كتك خوردن از اراذل محله شان فقط به خاطر رد شدن از كوچه اي كه در آن زندگي مي كرد، پيش يكي از دوستانش كه در چند رشته رزمي مختلف مهارت داشت رفت و از او خواست تا درس عبرتي به اراذل محله شان بدهد.«محمد.د» به همين خاطر با خودش زنجيري مي برد تا اگر اراذل چند نفري قصد كتك زدن او را داشتند بتواند از خودش دفاع كند. در هنگامي كه او زنجير را دور سرش «زير چراغ برق» مي چرخاند، رعد و برق زد و وي را برق گر فت كه بر اثر آن جان خود را از دست داد. «شاهد» كه احساس عذاب وجدان مي كرد با خوردن چند قرص ديازپام اقدام به خودكشي كرد كه فقط دچار مسموميت شد. «شاهد» در حال حاضر در آسايشگاه رواني بستري است تا افسردگي شديد روحي او توسط متخصصان بهبود پيدا كند.
سرقت تخصصي 
يكي از مشخصات علم و حرفه در اين روزگار تخصصي شدن آن است. مثلا كمتر مي شود فردي در تمام رشته ها مهارت داشته باشد. سرقت هم هميشه جزو حرفه هاي سخت و صدالبته شريف! طبقه بندي شده است پس نبايد از يك سارق توقع داشت كه درتمام زمينه هاي سرقت دستي داشته باشد. يك سارق مي تواند در يك يا حداكثر دو نوع دزدي متبحر باشد. سرقت لوازم خودرو، منزل، انسان، كودك، كليه، رستوران، بانك، آفتابه و ... اما خبري بخوانيد از دستگيري دزدي كه در بيشتر اين نوع سرقت ها دستي دارد.
سارق حرفه اي شهرستان ازنا با تلاش ماموران انتظامي لرستان دستگير شد. بد نيست بدانيد كه در تحقيقات اوليه از متهم او به ۸ فقره سرقت از منزل، ۵ فقره سرقت لوازم خودرو، ۲ فقره سرقت احشام و ۲ فقره سرقت از مغازه طي سال هاي ۷۶ تا ۸۱ اعتراف كرد.

اكستازي چي ها را گرفتند
ماموران در پيگيري يك پرونده سرقت موفق به كشف يك باند بزرگ تهيه و توزيع قرص هاي شادي آور در تهران شدند.
ماموران در پي شكايت مرد ميانسالي به خاطر سرقت ۱۰۵ ميليون تومان پول نقد از مغازه اش موفق به كشف هزاران قرص هاي شادي آور شدند. هنگامي كه ماموران براي دستگيري پسر مرد شاكي وارد مخفيگاه او در محله خاك سفيد شدند، متوجه فعاليت يك باند بزرگ شدند كه اقدام به وارد كردن قرص هاي «اكستازي» به داخل كشور و توزيع گسترده آن در سطح شهر مي كرد .
چندي قبل مردي با مراجعه به اداره آگاهي شمال شرق اعلا م كرد: «پسر ۲۰ ساله ام به نام داوود شب گذشته به همراه دو نفر از دوستانش وارد مغازه ام شده و بدون هيچ صحبتي با يك ميله آهني به سرم زد ومن بيهوش شدم، پس از حدود نيم ساعت كه به هوش آمدم متوجه بازبودن در گاو صندوق مغازه و سرقت ۱۰۵ ميليون تومان پول نقد شدم.»
پس از شكايت اين مرد ماموران تحقيقات گسترده اي را براي شناسايي مخفيگاه سارقان آغاز كردند. سپس متوجه شدند داوود همراه همدستانش كه از سارقان سابقه دار هستند در خانه اي در محله خاك سفيد مخفي شده اند.
سرانجام ماموران هنگامي كه سارقان در خانه بودند با دستور بازپرس پرونده وارد خانه شدند و در بازرسي آنجا موفق به كشف بيش از ۱۰ هزار قرص شادي آور توهم زا كه در كمد ديواري جاسازي شده بود، شدند.
«داوود» در بازجويي با اعتراف به سرقت ازمغازه پدرش به بازپرس پرونده گفت: «براي خريد قرص هاي شادي آور نياز به پول داشتيم و به همين دليل نقشه سرقت از گاوصندوق پدرم را طراحي كرديم.ما قرص ها را دانه اي يك هزار تومان از رابطي در مرز تركيه مي خريديم و آنها را با قيمت هر عدد ۳ هزار تومان در سطح شهر بين خرده فروشان توزيع مي كرديم.»
اعضاي اين باند براي فعاليت هاي تبهكارانه خود اقدام به چاپ و توزيع كارت هاي ويزيت در سطح شهر و در بين جوانان مي كردند.
بازپرس شعبه ششم دادسراي ناحيه چهار تهران پس از پايان جلسه بازجويي، متهمان را با قرار بازداشت براي تحقيقات بيشتر در اختيار ماموران آگاهي قرار داد و به گروهي از كارآگاهان اداره آگاهي ماموريت داد، ديگر اعضاي فراري اين باند را شناسايي و دستگير كنند.

حوادث
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |