شنبه ۲۷ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۰
سياست
Front Page

به مناسبت شانزدهمين سالگرد پذيرش قطعنامه ۵۹۸ ازسوي ايران
آتش، بس است
مهدي قمصريان
011097.jpg

مردم، مسئولان و رسانه ها پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ و بنابه توصيه امام(ره) مبني بر حفظ وحدت و نپرداختن به اين موضوع در آن برهه، از ذكر جزئيات دلايل پذيرش اين قطعنامه خودداري كردند. اما به نظر مي رسد امروز در چارچوب مصلحت مسئولان كشور بايسته و شايسته است به طور شفاف شرايط آن روز كشور و فشارهاي بين المللي وارد بر جمهوري اسلامي ايران را بازگو كنند تا از هرگونه قضاوت شتابزده و نابجا جلوگيري شود.
سابقه منازعات گذشته كشورها نشان مي دهد كه تبليغات و اقدامات خصمانه دو طرف دعوا عليه يكديگر آنچنان شديد است كه گويي پاياني را نمي توان براي آن تصور كرد. اين نكته به زباني ديگر بيانگر اين واقعيت است كه پايان جنگ بدون رسيدن به اهداف مورد نظر آنچنان ناخوشايند است كه حتي گاهي طرفين دعوا از فكر كردن درباره آن اكراه دارند. اما واقعيتهاي موجود اعم از ظرفيتها، سياستها و چالشهاي فراروي ملتها با اين دست برداشتها متفاوت و ناهمخوان است، به طوري كه معمولاً جنگها زودتر از آنچه تصور مي شود پايان مي يابند. امروز نظريات مختلفي در زمينه پايان جنگ و پذيرش آن از سوي دولتها وجود دارد وبرخي از متفكرين برپايه و رفتار عقلاني و واقع گرايانه با دو اصل برگشت ناپذيري نتيجه، هزينه و فايده پايان جنگ را ارزيابي مي كنند.
بر اين پايه جنگها زماني خاتمه مي يابند كه هر دو طرف به اين نقطه برسند كه با توسل به ابزار نظامي نمي توان نتيجه جنگ را تعيين كرد علاوه بر آن يك ارتباط منطقي ميان هزينه هاي جنگ و دستاوردهاي آن در اين نوع تفكر برقرار است. و در نهايت موجب پذيرش پايان جنگ از سوي طرفين مي شود. ميشل بريچر در بررسي بحرانهاي جهاني از جمله جنگها، آنها را به چهار مرحله آغاز، تصاعد، كاهش و اثرات بحران تقسيم كرد و تأثيرات و روابط مختلف پديد آمده بين اين متغيرها را بررسي و سپس با ارائه نظرياتي سعي در ارائه دادن راهكارهاي مناسب براي خاتمه دادن به جنگ دارد. او پس از تشريح متغيرهاي بحران بين المللي به سراغ چگونگي رفتار دولتها در بحران مي رود و مي كوشد آن را در قالبي بيان و مشخص كند. اين رفتار دولتها عموماً ناشي از همان تصميماتي است كه زمامداران آنها در هر موقعيتي اتخاذ مي كنند. با عنايت به اين مقدمه در اين نوشتار قصد داريم يكبار ديگر به نقد ايده پايان جنگ كه در مقاطع گوناگوني از مخاصمه هشت ساله ايران و عراق مطرح بوده است بپردازيم و ببينيم چگونه جنگ در سال ۶۷ به پايان رسيد.
ريشه هاي پايان
دلايل مختلف پذيرش قطعنامه بايد هر يك از منظري جداگانه بررسي شود چرا كه فاصله زماني بين تصويب اين قطعنامه در شوراي امنيت (۳۰ تير ۶۶) تا پذيرش آن (۲۷ تير ۶۷) نياز به چنين تحليلي را بيشتر آشكار مي كند. آنچه كه در رويدادها و در پي آن تصميمات زمامداران بيش از پيش آشكار شده بود. مسأله (متغير) «زمان پذيرش قطعنامه ۵۹۸» است. محمد جواد لاريجاني معاون وقت بين الملل وزارت خارجه در اين مورد مي گويد: «ما بايد دو مطلب را از هم جدا كنيم. نخست تصميم ما در زمينه پايان هرچه سريع تر درگيري ها، مطلب دوم اين كه چگونه بايد تشنج ختم مي شد.» اين سخنان بيانگر اين نكته است كه اولاً در آن زمان ختم تشنج در اولويت قرار داشت و از سوي ديگر در آن زمان مسير ديگري براي پايان مخاصمه وجود نداشت.
اين نكته را نيز بايد در نظر گرفت كه در آن زمان راه  حل جايگزيني براي پذيرش قطعنامه ۵۹۸ وجود نداشت و تعلل در پذيرش آن مي توانست عواقب وخيم تري را به بار آورد.تأكيد بر برهه زماني و شرايط خاص آن دوره در زبان مسئولين امر به طور مشخصي واضح است. مثلا ًآيت الله هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه تهران در ۲۸ مرداد ماه ۱۳۶۷ با ارزيابي كردن زمان پذيرش قطعنامه دليل آن را غرور ملي دانست و گفت: «از ديدگاه ديگر، ما به مسائلي رسيديم كه آن موقع [چند ماه قبل] نمي رسيديم. رفع ادعاي جنگ طلبي ما و صلح طلبي  عراق، از جمله دستاوردهايي بود كه پس از پذيرش قطعنامه ۵۹۸ در زمان فعلي به دست آمد.» صرف نظر از مسأله زمان خاص پذيرش قطعنامه دلايل مختلف سياسي، نظامي و اقتصادي نيز نقش تعيين كننده اي در پذيرش قطع نامه ۵۹۸ داشتند.
نحوه رفتار تصميم گيرندگان كشور در زمان جنگ را مي توان به دو بخش تقسيم كرد. پيروان اين دو طرز تفكر در طول جنگ دوش تا دوش يكديگر در جهت پيروزي تلاش كردند اما در بعضي موارد هم نگاههاي اين دو طيف به مسأله جنگ و حاشيه آن متفاوت و گاه متناقض بود. اين تفاوتها به ويژه پس از فتح خرمشهر رخ نمود و آن زماني بود كه اين پرسش مطرح شد كه آيا ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر لازم است؟ البته اين پرسش هيچگاه به طور اصلي و اساسي در ميان مسئولان مطرح نشد و تقريباً همه مسئولان كشور با ادامه جنگ موافق بودند.
تنها موردي كه وجود داشت بر سر استراتژي كشور در جنگ بود. به اعتقادگروهي پايان جنگ از طريق سياسي ممكن نيست و تنها بايد راه  حل نظامي و سقوط صدام و حزب بعث صورت مي پذيرفت، ولي در مقابل، گروه ديگر معتقد بودند پايان جنگ از طريق سياسي امكان پذير است. از سوي ديگر،گروه اول معتقد بودند مذاكرات سياسي به شرطي الزام آور خواهد بود كه در عين حال برتري نظامي نيز حفظ شود. بنابراين تفسير متجاوز راهي است كه هم ماشين نظامي عراق را از كار مي اندازد و هم از تجاوزات احتمالي آينده جلوگيري مي كند. با اين نگاه عملياتهايي چون رمضان، خيبر و بدر انجام شد اما تا فتح فاو نمود چنداني نداشت. در زمستان سال ۶۴ عمليات والفجر ۸ و تصرف شبه جزيره فاو تغيير محسوسي در نگرش بين الملل نسبت به ايران پديد آورد، اما دشمن حاضر نبود به خواسته هاي ايران تن دهد.اين خواسته ها كه در سفر دبير كل سازمان ملل در بهار سال ۶۴ به وي بازگو شده بود عبارت بود از تنبيه متجاوز و تعيين خسارت و پرداخت آن و ايجاد ترتيبات امنيتي منطقه با ضمانت هاي بين المللي با اين حال پيروزي ايران موجب به وجود آمدن موج جديدي از روابط ديپلماتيك و تلاشهاي گسترده دو ابر قدرت آن روز شد تا جنگ خاتمه يابد. شولتز وزير خارجه وقت آمريكا، اعلام كرد: «ميان دو ابر قدرت براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق ابتكار تازه اي در جريان است و واشنگتن و مسكو به اين توافق رسيده اند كه پايان جنگ به نفع آمريكا و شوروي است.»
011100.jpg

البته عراق هم در مقابل ساكت نماند و با به راه انداختن جنگ شهرها در سطح گسترده، حمله به مراكز اقتصادي، صنعتي و نفتي فشار فوق العاده اي را بر ايران وارد كرد. ايران هم براي اين كه بتواند در مقابل اين فشارها قامت راست كند با سر دادن شعار سال سرنوشت ساز و انجام عمليات بزرگ در سال ۶۵ سعي در تهييج و ترغيب افكار عمومي براي ادامه جنگ كرد. كاري كه در نهايت منجر به اجراي موفق عمليات كربلاي ۵ گرديد. در اين عمليات ارتش عراق به ميزان ۵۰ درصد آسيب ديد. و بصره مورد تهديد جدي قرار گرفت. از سوي ديگر اجراي اين عمليات به دنيا فهماند كه نمي توان نظرات ايران را ناديده گرفت. همچنين اين نكته را نبايد از ياد برد كه هر چند پيروزي ايران در برخي عملياتها موجب افزايش قدرت چانه زني سياسي براي دولتمردان شده بود ولي از آن طرف باعث به صدا در آمدن زنگ خطر براي عراق و حاميان آن شده بود و اين وحشت موجب شده بود تا اين كشورها به حمايت بيشتر و قاطع تري از رژيم صدام بپردازند.
زمامداران بعث خيلي زود دريافتند كه نمي توان با جنگ فرسايشي به نتيجه دلخواه دست يافت و تنها حضور مستقيم قدرتهاي بزرگ مي تواند سرنوشت جنگ را رقم بزند. درك آنها از اين موضوع موجب آغاز موج جديدي از حملات نظامي اين كشور شد. از جمله اين امواج جديد مي توان به حملات گسترده به نفت كشها و مراكز نفتي در خليج فارس و مناطق مسكوني در شهرها اشاره كرد. به عنوان مثال در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ مناطق مسكوني در شهرها ۳۴۹ بار مورد تهاجم عراق قرار گرفت در مقابل ايران هم توان انجام حملات تلافي جويانه هوايي را نداشت و تنها به شكل محدود با موشكهاي كرم ابريشم و گلوله باران توپخانه اي به عراق پاسخ مي داد.
ازجمله موارد ديگري كه در مسير پايان جنگ اهميت بسزايي دارد تحولات خليج فارس بود.
گسترش جنگ به خليج فارس جريان نفت را به كشورهاي صنعتي با خطر روبه رو كرد. عراق هم با دريافت اين موضوع خليج فارس را براي خطوط كشتيراني ناامن ساخت تا جايي كه به ناوچه آمريكايي استارك حمله كرد و اين موضوع موجب حضور بيشتر نظامي آمريكا در خليج فارس شد و ريگان (رئيس جمهور وقت) بيش از آنكه به دنبال تنبيه عامل اين حمله باشد ايران را به علت تداوم جنگ؛ عامل كشته شدن ۳۷ ملوان ناوچه آمريكايي استارك اعلام كرد. بين المللي شدن جنگ در خليج فارس و بازشدن جبهه هاي جديد آن هم نه با يك كشور متجانس بلكه با يك ابرقدرت و متحدان آن كه توان نظامي بالاتري داشتند، تعادل جبهه جنگ دوطرف متخاصم را برهم زد. در اوايل سال ۱۳۶۶ آمريكا به دعوت كويت براي اسكورت نفت كشهايش در قبال حملات ايران پاسخ مثبت داد ولي نخستين نفت كش اول مرداد در بين راه با مين برخورد كرد و بدين ترتيب رويارويي ايران و آمريكا به بعد نظامي كشيده شد، در حالي كه طي يك سال ۱۲ بار با يكديگر درگير شدند. در چنين شرايطي دست يافتن به يك راه حل براي خاتمه جنگ بيش از پيش احساس شد.
بن بست در جنوب، دستاورد ناچيز اقدام در شمال،  ضعف توان تجهيزاتي و عدم تقارن توان نظامي تهران و واشنگتن در خليج فارس،  عملاً امكان حركت موفق نظامي را از مسئولان سياسي و نظامي ايران گرفته و روزبه روز روند تحولات به ضرر ايران افزايش مي يافت. البته آمريكايي ها در سال هاي قبل از آن قصد داشتند از طريق برقراري رابطه و گفتگو با مقامات تهران برگ برنده اي را دراختيار ميانه روهاي ايراني قرار دهند. اين ماجرا كه به مك فارلين معروف شد با پيام امام  خميني مبني بر اين كه «هيچ يك از مسئولين با آنها مذاكره نكند» سياست آمريكا را با بن بست و شكست روبه رو ساخت. شكست مفتضحانه آمريكا در اين ماجرا موجب شد موضع ايالات متحده در منطقه به شدت آسيب ببيند تا جايي كه رسانه هاي غربي آن را رسوايي ايران گيت يا ايران كنترا خواندند. اين شكستها باعث شد اين ديد بر سياست آمريكا غلبه يابد كه «ايران پيروز تهديدي براي شيخ نشينهاي حامي عراق به حساب مي آيد.» از سوي ديگر پيروزي ايران ايجاد فرصت براي صدور انقلاب اسلامي بود امري كه ايالات متحده از آن راضي نبود. همه اينها موجب شد تا ايالات متحده انگيزه لازم را براي حضور مستقيم در جنگ به نفع عراق پيدا كند. غير از آمريكا ديگر كشورهاي غربي نيز كه پس از پيروزيهاي ايران احساس خطر كرده بودند حمايتهاي خود را از عراق افزايش دادند. براساس آمار انجمن تكنولوژي (M TAA) فروش تجهيزات نظامي انگلستان به عراق از ۹/۲ ميليون دلار در سال ۱۹۸۷ به ۵/۳۱ ميليون دلار در سال ۱۹۸۸ افزايش يافت و حتي در اواخر همان سال به ۲/۱ ميليارد دلار رسيد.
فرانسوي ها هم از هيچ كمكي فروگذار نكردند. در حالي كه ايران تنها از ۶۰ هواپيماي جنگي استفاده مي كرد عراق ۸۰۰ فروند هواپيماي پيشرفته ميگ و ميراژ دراختيار داشت. از سوي ديگر آلماني ها هم فناوري سلاحهاي شيميايي و موشكي را به عراق منتقل كردند. كمكهاي مالي كشورهاي عرب خليج فارس هم روز به روز افزايش مي يافت. از اين طرف ايران با مشكلات اقتصادي فراواني روبه رو بود. مهمترين اين بحرانها، مسأله كاهش قيمت نفت و همچنين هدف قرار گرفتن سكوهاي نفتي و پايانه هاي صادراتي نفت ايران بود كه به كاهش شديد درآمدهاي ايران منجر شد و در حالي كه هزينه جنگ به طور متوسط در ماه يك ميليارد دلار بود باعث ايجاد يك بحران اقتصادي وسيعي در ايران شد.
دولت عراق با درك تغيير منش ايران و براي آن كه سياست جديد ايران را مهار كرده باشد، شرايط جديدي را براي پايان دادن به جنگ اعلام كرد كه استفاده كامل از شط العرب (اروندرود) و عقد قرارداد صلح جديد از آن جمله بود. اعلام اين شرايط افزون بر نمايش و تحميل موقعيت برتر عراق به ايران با هدف فراهم شدن زمينه لازم براي تداوم حملات بعدي انجام شد. در راستاي اجراي اين سياست ارتش عراق در ۲۵ تير ۱۳۶۷ با پيشروي در شمال شرقي مهران از مرزهاي بين المللي عبور كرد و در خاك ايران مستقر شدند. از سوي ديگر پس از عقب نشيني ايران از برخي از مناطق همچون حلبچه در ۲۲ تير ۱۳۶۷ و ادامه حملات عراق و تشديد فشار بين المللي به ايران جلساتي در داخل و با حضور سران سه قوه و مسئولان بلندمرتبه كشوري و لشكري نشستهاي مشورتي انجام شد و در نهايت جلسه نهايي به دستور امام و با حضور ۴۰ تن از شخصيتهاي مهم كشوري و لشكري در روز شنبه ۲۵ تير برگزار شد و بالاخره مسئولان ترجيح دادند در چنين شرايطي قطعنامه ۵۹۸را بپذيرند و به جنگ پايان دهند. در اين قطعنامه كه يك سال قبل از پذيرش تدوين و به تصويب شوراي امنيت سازمان ملل رسيده بود برخلاف قطعنامه هاي پيشين حداقل هاي مورد ايران در نظر گرفته شده بود و اين نقطه مناسبي بود تا ايران تا حدي خواسته هاي خود را پيگيري مي كند. مكانيزم نسبتاً روشن آتش بس و تبادل اسرا و بندهاي مربوط به معرفي آغازكننده جنگ و نحوه تعيين و پرداخت خسارات و ترتيبات امنيتي منطقه طي هفته ها مذاكره سنگين و پيچيده نمايندگان دستگاه سياست خارجي كشور در اين قطعنامه آمده بود. گرچه در زمان تصويب، ايران اعلام نمود كه قطعنامه را نه مي پذيرد و نه رد مي كند، بلكه ملاحظاتي در تقدم و تأخر بندها و ضمانتهاي اجرايي آن دارد.
به نظر مي رسد قطعنامه ۵۹۸ راه حل مطلوبي براي خروج از بن بست جنگ براي دو طرف بود هر چند طراحان آن براي نجات عراق آن را تصويب كرده بودند.
شوراي امنيت در ۲۰ ژوئيه ۱۹۸۷ به اتفاق آراء قطعنامه اي را در مورد اعمال آتش بس در جنگ ايران و عراق به تصويب رساند و در آن به دو كشور با لحني آمرانه دستور داد به جنگ پايان دهند. در تحليل اين قطعنامه تنها به نقاط برجسته اي از آن اشاره مي كنيم:
۱- اظهار تأسف و نكوهش در مورد ادامه جنگ ۲- تقبيح حمله به مراكز غيرنظامي و سلاحهاي شيميايي ۳- درخواست از دو كشور متخاصم بر رعايت بي درنگ آتش بس به عنوان اولين گام صلح. ۴- حضور يك گروه از ناظران بين المللي در مرز دو كشور براي تأييد و نظارت بر آتش بس و عقب نشيني نيروهاي طرفين ۵- درخواست مصرانه براي مبادله اسرا ۶- تعيين يك هيأت بي طرف در مورد مسئوليت جنگ ۷- ضرورت تلاش براي بازسازي مناطق آسيب ديده با استفاده از كمكهاي بين المللي.
هر چند ايران قطعنامه ۵۹۸ را براي رهايي از بن بست موجود انتخاب كرده بود ولي اين حركت غيرقابل پيش بيني موجب بر هم خوردن اتحاد استراتژيك عراق، دولتهاي منطقه و قدرتهاي بزرگ شد. زيرا آنها با اين پيش فرض كه ايران هرگز آتش بس را نخواهد پذيرفت با هم متحد شده بودند. و حتي تا براندازي نظام جمهوري اسلامي نيز پيش مي رفتند. ولي تدبير هوشمندانه امام راحل در پذيرش قطعنامه مانع از اين توطئه شد.
در مورد نكات مندرج در قطعنامه بايد گفت كه تقريباً اكثر آنها اجرا شد و در موارد بسياري از جمله معرفي عراق به عنوان كشور متخاصم اوضاع به نفع ايران پيش رفت. اما هنوز به بسياري از مطالبات حقه ملت ايران مانند پرداخت غرامت از سوي كشور متجاوز رسيدگي نشده است. هرچند كه در بند هفتم قطعنامه تنها به كمكهاي بين المللي اشاره شده است اما با توجه به بند ششم و اعلام نتيجه آن كه عراق به عنوان آغازگر جنگ معرفي شده بود و با توجه به مسئوليت جنگ و عواقب آن كه در عرف بين المللي برعهده كشور متجاوز قرار داده شده است. عراق مي بايست خسارات وارد به ايران را جبر ان كند. امروز با برپايي دادگاه صدام و ايجاد يك فرصت و فضاي بين المللي بر مسئولان كشور لازم است تا در جهت بازپس گيري حقوق از دست رفته ملت ايران اقدامات لازم و مؤثري را انجام دهند. همچنين اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه در عرف و حقوق بين المللي با تغيير يك حكومت يا دولت مسئوليتهاي گذشته آنها كه بر ضدشان بوده به دولتهاي بعدي منتقل مي شود و آنها بايد پاسخگويي مطالبات مافي الذمه شان باشند.

نگاه امروز
۵۹۸؛ قطعنامه اي براي جبران خسارت

ياسرمرادي
سه سناريوي براي پايان جنگ قابل تصور است كه دو سناريوي آن را بايد از نظر دور كرد:۱- سناريوي جنگ بي پايان كه موردي بي سابقه و غيرواقعي است.۲- سناريوي يك آتش بس به هر دليل پيش از پيروزي قاطعانه يكي از دو طرف متخاصم،سناريويي كه در عصر ما بسيار متداول است و سناريوي سوم يعني سرنگوني يكي از دو رژيم متخاصم و ما در سال ۶۷ با توجه به اوضاع پيچيده سياسي و نظامي منطقه راه حل دوم را برگزيديم. وقتي ۳۱ شهريور ۵۹، با شليك اولين گلوله توپ توسط صدام حسين و اعلام عدم پذيرش قرارداد ۱۹۷۵ الجزاير، جنگ ميان دو كشور مهم حوزه خليج فارس و خاورميانه آغاز شد كمتر كسي باور مي كرد كه اين جنگ به يكي از طولاني ترين پيكارهاي قرن بيستم تبديل شود.
هشت سال جنگ تحميلي موجب به شهادت رسيدن بيش از ۲۰۰ هزار نفر از جوانان ما شد و علاوه بر آن خسارات مادي و معنوي ناشي از جانباز شدن حدود ۲۰۰ هزار نفر ديگر از جوانان، دهها هزار اسير و تعداد زيادي مفقود الاثر بر ما تحميل شد كه امروز با گذشت سالها از آن جنگ تحميلي همچنان بر دوش ملت ايران سنگيني مي كند اما چاره اي نبود، جز اينكه متجاوز را بر سر جاي خود بنشانيم و حتي يك وجب از خاك مقدس ايران را واگذار نكنيم.هر چند كه خواست ما نيل به پيروزي كامل بود اما زير پا گذاشتن اصول اوليه جنگ و در پيش گرفتن روشهاي ناجوانمردانه نظير استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي و شيميايي، حمله به مراكز سكونت مردم و حتي بيمارستان ها و مدارس، تحريم هاي همه جانبه اقتصادي كار را هر روز بر ما سخت ترمي كرد و نهايتا موجب شد كه مسئولان كشور براي جلوگيري از كشتار مردم بي دفاع تدبيرمتمايزي را بينديشند.
مبارزه جانانه رزمندگان اسلام حتي در سالهاي پاياني جنگ و به ويژه در سال ۶۵ كه موجب آسيب ديدن ۵۰ درصد ارتش عراق شد و حتي شهر استراتژيك بصره را درمعرض سقوط قرار داد موجب شد تا جهان براي پايان جنگ، يكپارچه به ايران فشار بياورند و در اين راه از به شهادت رساندن مسافران هواپيماي ايرباس كه كودكان و زناني بي دفاع بودند نيز كوتاهي نكنند.
سرانجام ايران ما قطعنامه را پذيرفت اما اين درس را به تاريخ داد كه حتي اگر تمام جهان عليه ما اجماع كنند نمي توانند پيروز شوند چرا كه آرمان ما دامن گستر وشكست ناپذير است و بس و تا زماني كه ما عَلَم انقلاب اسلامي را بر دوش خود حمل مي كنيم و در دست داريم، طعم تلخ شكست را نخواهيم چشيد.

با واژه هاي سياسي- ۱۰
اتحاديه آفريقا

اتحاديه آفريقا(AFRICAN UNION) از جمله واژه هاي جديدي است كه طي چند سال اخير وارد ادبيات مناسبات سياسي جهان شده است. اتحاديه آفريقا در واقع نهاد جايگزين سازمان وحدت آفريقا(Organization Of African Unity) است كه در حال حاضر ۵۳ كشور قاره آفريقا عضو آن هستند.
سازمان وحدت آفريقا به عنوان سلف اتحاديه آفريقا در سال ۱۹۶۳ و پس از آنكه در روند استعمارزدايي پس از جنگ جهاني دوم تعداد كشورهاي مستقل آفريقا رو به افزايش بود، با عضويت ۳۲ كشور در آديس آبابا پايتخت اتيوپي تشكيل شد. سازمان وحدت آفريقا در ابتداي كار فعاليت هاي خود را بر اهداف سياسي كه در ماده دوم اساسنامه آن ترسيم شده بود، متمركز كرد. در اين چارچوب اين سازمان نقش عمده اي در استعمارزدايي از قاره آفريقا، حل و فصل مسالمت آميز منازعات مرزي كشورهاي اين قاره، دفاع از حاكميت ملي و تماميت ارضي اعضا و مبارزه با آپارتايد ايفا كرد. سازمان وحدت آفريقا به موازات دستيابي به برخي اهداف سياسي و نيز گسترش تعداد اعضا اهداف خود را به عرصه هاي اقتصادي و فرهنگي و علمي گسترش داد. همچنين در پرتو تحولات نظام بين الملل پس از جنگ سرد، كشورهاي عضو سازمان وحدت آفريقا نيز براي آنكه بتوانند نقش و جايگاه اين قاره در مناسبات نظام بين الملل در قرن بيست و يكم را گسترش دهند تلاش هايي براي تأسيس اتحاديه آفريقا از دهه ۱۹۹۰ آغاز كردند. در ادامه اين مسير ابتدا نشست فوق العاده سران سازمان وحدت آفريقا در شهر سيرت با انتشار بيانيه اي موسوم به «بيانيه سيرت»  تصميم به تأسيس اتحاديه آفريقا گرفتند. سپس در نشست سال ۲۰۰۰ سران آفريقا در شهر لومه اساسنامه اتحاديه آفريقا تصويب شد. در نشست سال ۲۰۰۱ سران آفريقا در لوزاكا طرح جديدي براي اجرايي كردن اتحاديه آفريقا ارائه شد و در نهايت در نشست سال ۲۰۰۲ سران آفريقا در شهر دوربان آفريقاي جنوبي اتحاديه آفريقا آغاز به كار كرد.
اكنون اتحاديه آفريقا به عنوان فراگيرترين سازمان كشورهاي آفريقايي در پي تحقق اهداف گسترده سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي براي حفظ صلح و ثبات در اين قاره و نيز افزايش نقش آفريقا در نظام بين الملل است. مقر اتحاديه آفريقا همچون سازمان وحدت آفريقا كه سلف آن بود در شهر آديس آبابا پايتخت اتيوپي قرار دارد. اركان اتحاديه آفريقا نيز شامل اجلاس سران دولت ها و حكومت هاي عضو، شوراي وزيران، كميسيون آفريقا، كميته دائم نمايندگان، شوراي صلح و امنيت، پارلمان پان آفريقايي، شوراي اقتصادي،  اجتماعي و فرهنگي، ديوان دادگستري، و تعدادي كميته هاي فني و تخصصي است و همچنين نهادهاي مالي است . ۵۳ كشور عضو اتحاديه آفريقا عبارتنداز: الجزاير، آنگولا، بنين، بوتسوانا، بوركينافاسو، بروندي، كامرون، كيپ ورد، جمهوري آفريقاي مركزي، چاد، كومور، كنگو، جمهوري دموكراتيك كنگو، ساحل عاج، جيبوتي، مصر، گينه استوايي، اريتره، اتيوپي ،گابن، گامبيا، غنا، گينه بيسائو، گينه كوناكري، كنيا، لسوتو، ليبريا، ليبي، ماداگاسكار، مالاوي، موريتاني، موريس، موزامبيك، ناميبيا، نيجريه، نيجر، رواندا، جمهوري دموكراتيك عربي صحرا، سائوتومه و پرنسيب، سنگال، سيشل، سيرالئون، سومالي، آفريقاي جنوبي، سودان، سوازيلند، تانزانيا، توگو، تونس، اوگاندا، زامبيا، زيمبابوه.

گفت وگو با علاءالدين بروجردي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي
ديپلماسي جديد
اشكال اساسي بر اتخاذ سياست تنش زدايي بعد از سال ۷۶ اين است كه مرز بين تنش زدايي وحفظ اقتدار و عزت نظام رعايت نشد و در تنش زدايي از خطوط قرمز عزت و منافع نظام عبور كرديم
011109.jpg

ياسر مرادي
شايد كساني كه با دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي آشنا هستند به خوبي با نام علاءالدين بروجردي آشنا باشند. وي معاون آسيا و اقيانوسيه وزارت خارجه در زمان دكتر ولايتي بود و دو دوره است كه نمايندگي مردم بروجرد را در مجلس ششم و هفتم به عهده دارد.
وي كه از قديمي ترين و با تجربه ترين ديپلمات هاي كشورمان است رياست كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي را در مجلس هفتم به عهده گرفته است. او در اين گفت وگوي صميمانه از عملكرد كميسيون امنيت ملي مجلس ششم و از بي مهري هاي اكثريت  نسبت به اقليت آن مجلس سخن گفت. وي تعامل با دولت را مثبت اما مشروط دانست و بر طرح الزام دولت به غني سازي اورانيوم تأكيد كرد. وي ادعا كرد كه ساختار جديدي را در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي تعريف كرده اند و ملاحظات حزبي و جناحي جايي در اين ساختار ندارد و تخصص گرايي حرف اول را مي زند. وي اعلام كرد ديپلماسي جديدي را در روابط با كشورهاي همسايه در پيش خواهند گرفت.
مشروح اين گفت وگو از نظرتان مي گذرد.
* بهتر است بحث را از مجلس ششم آغاز كنيم. به عنوان يك عضو فعال كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم، عملكرد اين كميسيون را چگونه ارزيابي كرده و تعامل بين اقليت و اكثريت را در مجلس ششم چطور مي ديديد؟
- با توجه به اينكه مبناي تصميم گيري ها رأي گيري است، اين كار در تصميم گيري ها با اكثريت است و اقليت حتي اگر فعال هم باشد نقش بسيار محدودي دارد و ما هم از اين قاعده در مجلس ششم مستثني نبوديم ولي به هرحال اقليت مجلس تلاش مي كرد تا آنجا كه ممكن است در جهت منافع نظام به مجموعه تصميم گيري هاي انجام شده كمك كند. يكي از كارهاي مثبتي كه در اين كميسيون در مجلس ششم انجام شد ،تصويب طرحي بود كه طبق آن شهروندان ايراني بتوانند عليه آمريكا اقامه دعوا بكنند. آمريكايي ها چند سالي بود كه توسط شهروندان آمريكايي عليه ايران اقامه دعوا مي كردند و دولت ايران را به مبالغ هنگفتي محكوم كرده و آن را به حساب ديون ايران به آمريكا مي گذاشتند. اين اقدام مجلس ششم بسيار مثبت و با جهت ضد آمريكايي بود كه با فضاي كلي حاكم بر مجلس ششم متفاوت بود.
در مجلس قبل ما تصميم گرفتيم مبناي كار خود را تعامل بر پايه مشتركات نمايندگان قرار دهيم، فلذا به سران اكثريت پيشنهاد داديم طرحي را آماده كنيم. از اكثريت مجلس آقايان بهزاد نبوي، مزروعي، نعيمي پور، كيان ارثي حاضرشدند و از اقليت هم دكتر حداد عادل، موسي قرباني، بنده و احمد ناطق نوري يك تيم مذاكره كننده را تشكيل داده و چندين جلسه را هم برگزار كرديم؛ اما بعد از ۶ جلسه دوستان اكثريت، كار را رها كردند و اعلام كردند كه ما اين بحث را در كميسيون مطرح كرديم، ولي رأي نياورده است و متأسفانه آقايان پشيمان شدند و كار را نيمه تمام رها كردند. بطور كلي، تعامل دوستان اكثريت با ما خيلي محدود بود؛ چرا كه نگرش حاكم بر مديران مجلس ششم و از جمله كميسيون امنيت ملي نگرش متفاوتي بود. حتي در راهپيمايي كه از مجلس به سمت سفارت فلسطين و در جهت حمايت از ملت فلسطين و در اوج فشار صهيونيست ها عليه آنها داشتيم، آقايان خيلي سعي مي كردند شعار مرگ بر آمريكا را از شعارهاي راهپيمايي حذف كنند كه خيلي عجيب به نظر مي رسيد ؛چرا كه موجوديت آمريكا و اسرائيل به هم گره خورده است.
* محور فعاليت هاي خود را در مجلس هفتم چگونه تعريف خواهيد كرد و كداميك از برنامه هايي كه در مجلس قبل موفق به اجراي آن نشديد را در دستور كار خود قرار خواهيد داد؟
- در آغاز ما در تلاش هستيم كه ساختار كميسيون را متحول كنيم. ما سه كميته روابط خارجي، امنيت داخلي و شوراها و كميته دفاعي را تعريف كرديم. تلاش ديگر ما استفاده از تخصص و تجربه نمايندگان كارآمد در اين كميسيون بوده كه اين حزب سالاري ها را كنار بگذاريم. به همين دليل رياست كميته روابط خارجي را به آقاي منوچهر متكي كه سالها سفير و حتي معاون وزير خارجه بوده اند سپرديم. كميته شوراها و امنيت داخلي را به متخصصين در زمينه امنيت داخلي سپرديم و رياست آن را به آقاي عاشوري واگذار كرديم. كميته دفاعي هم به دست افرادي است كه سالها در جنگ تحميلي فرماندهي را به عهده داشتند و سابقه ارزشمند علمي و عملي دفاعي را در كارنامه خود دارند و آقاي طلايي نيك مسئول اين كميته هستند. لذا در گام اول سعي كرديم از اين تخصص و تجربه خوب استفاده شود و دوم اين كه اولويت ها را مشخص كنيم كه مبناي كلي كار ما رهنمودهاي  اخير مقام معظم رهبري است. ما مي خواهيم كه در كارهاي متداول كميسيون غرق نشويم و برخورد ما فعال باشد نه انفعالي.
در اقدامي جديد، سؤالات نمايندگان از وزرا را در زماني خارج از وقت جلسات كميسيون تعريف كرديم تا وقت كميسيون گرفته نشود. در اقدامي ديگر، برنامه هاي بازديدي را براي اعضاي كميسيون از مراكز استراتژيك قرارداديم تا ديد وسيع و تخصصي و عيني براي نمايندگان در زمينه كاري شان ايجاد شود. در بعد وظيفه نظارتي نمايندگان، يك كار گروه تدوين آيين نامه نظارت را تشكيل داديم كه قرار شده ظرف يك ماه يك كار دقيق كارشناسي صورت گرفته و بر اساس برنامه، سازوكار دقيق نظارتي را بر چهار وزارتخانه مربوطه به كميسيون و امنيت ملي مشخص كنيم.
* در بخش آخر اظهاراتتان به نظارت بر دولت اشاره كرديد، نوع تعامل مجلس هفتم يا دولت را چگونه تعريف مي كنيد؟
- مبناي ما در تعامل با دولت، برخورد مثبت است البته در برخورد مثبت با دولت شرايطي را داريم. اين برخورد مثبت ما با توجه به امر مهم نظارت و ضرورت عدم تخطي وزارتخانه ها از اصول و قوانين مصوب مي باشد كه در عرضه امنيت ملي و سياست خارجي، مشخصاً نظرات مقام معظم رهبري با توجه به قانون اساسي محوريت خاصي دارد. با توجه به اين نكات قطعاً بايد به دولت كمك كنيم چرا كه عرصه سياست خارجي و مقوله امنيت ملي و دفاعي بسيار عرصه پيچيده و مهمي است. ما مي خواهيم توفيقات نظام در اين عرصه بيشتر شود و محور عزت، حكمت و مصلحت در عرصه سياست خارجي بايد لحاظ بشود و ما حتماً به عنوان يك نظام قدرتمند بخصوص در مقابل قدرت هاي سلطه گر كه با آنها رابطه رسمي هم داريم حتماً بايد بدون انفعال و از موضع رسمي نظام، حرف هايمان را با صراحت بزنيم.البته معناي اين صراحت، دعوا كردن نيست بلكه منظور از آن، ارتباط منطقي و مبتني بر مجموعه قواعد حاكم بر بين الملل است و ما به هيچ وجه به دنبال تنش و دعوا نيستيم و به تعامل مثبت با جهان و گسترش همه جانبه روابط با ساير كشورها اعتقاد داريم.
* در حال حاضر دولت آقاي خاتمي در زمينه تعامل گسترده با ساير كشورها تا چه اندازه موفق عمل كرده است؟
- يكي از ايرادهايي كه ما امروز به دولت در صحنه سياست خارجي داريم نوع رابطه ما با كشورهاي همسايه به ويژه پاكستان و تركيه كه دو كشور مهم اسلامي همسايه ما هستند مي باشد كه نسبت به گذشته اين روابط كمرنگ تر و ضعيف تر شده است. ديدار سران و ساير تعاملات كمتر شده كه قطعاً يك ايراد جدي در زمينه روابط خارجي ما مي باشد. ما منطقي نمي دانيم كه با كشوري كه به عنوان مثال چهار ميليارد دلار دادوستد اقتصادي و بازرگاني داريم، نود به ده، مثبت به نفع آنها و منفي به ضرر ما باشد؛ اين منطقي نيست و بايد تلاش كنيم نوعي موازنه بين اين داد و ستد برقرار باشد و از اين ارتباط بهره بگيريم. با توجه به گره خوردگي مسائل سياسي و اقتصادي در عرصه بين الملل، حتماً بايد براي تقويت كار اقتصادي از اهرم سياسي استفاده كرد و بالعكس.
* به نظر مي رسد در ۸ سال اخير و در دولت آقاي خاتمي، دستگاه ديپلماسي ما در مواضع و برخوردهاي خود در عرصه بين الملل از موضع اقتدار برخورد نمي كند؟
- دولت آقاي خاتمي در عرصه سياست خارجي بر اصل تنش زدايي تأكيد داشت كه در دولت آقاي هاشمي هم بدون اين كه شعارش داده شود به آن عمل مي شد كه اين اصل كاملاً درست و منطقي است. اشكال اساسي بر اتخاذ سياست تنش زدايي بعد از سال ۷۶ اين است كه مرز بين تنش زدايي وحفظ اقتدار و عزت نظام تعريف نشد و در تنش زدايي از خطوط قرمز عزت و منافع نظام عبور كرديم و به گونه اي عمل كرديم كه مثلاً سفراي كشورهاي اروپايي به خود جرأت بدهند كه با ادبياتي در ملاقات هاي رسمي با ما صحبت كنند كه قطعاً دون شأن انقلابي و اسلامي ما و اصل عزت نظام بوده است. افتخار ما اين است كه اصل عزت نظام و حفظ منافع متقابل را همواره مد نظر داشته ايم. يكي از مباني دعواي ما با آمريكا اين است كه قبول نداريم چون آمريكا در دنيا به لحاظ سياسي، اقتصادي ونظامي قدرت بزرگي است، بتواند با ما به گونه اي صحبت كند كه ايران را يك كشور تحت سلطه تصور كند. ما حتماً اگر روزي قرار باشد با يك قدرتي مثل آمريكا صحبت كنيم، حرف ما اين است كه ما در شرايط مساوي حاضر به مذاكره هستيم و علت اينكه اين مذاكره را مردود مي دانيم، به اين دليل است كه تصور آمريكا نسبت به ما به هيچ وجه اين گونه نيست و يك نگرش متوازي و مساوي نسبت به ما با خودش ندارد. به هر حال ما حتماً بايد مبتني بر عزت نظام اسلامي و اصول حاكم بر روابط بين الملل و احترام متقابل با دنيا ارتباط داشته باشيم. متأسفانه در زمان آقاي خاتمي اين دو حوزه با هم تداخل پيدا كرد وشاهد پديده هايي بوديم كه دون شأن جمهوري اسلامي است.
* با توجه به عدم تساوي موقعيت جمهوري اسلامي و ايالات متحده در ديدگاه آمريكايي ها فكر مي كنيد باب مذاكره با آمريكا در مجلس هفتم گشوده شود يا خير؟
- قبل از هر چيز بايد يك كلاس توجيهي براي آمريكايي ها گذاشت تا آنها باورشان شود كه در اين بخش از جغرافياي سياسي جهان تحولي روي داده و ۲۵ سال هم از وقوع آن گذشته و براي درك اين پديده هر چقدر هم آمريكايي ها كند ذهن باشند اين مدت بايد كافي باشد. تا زماني كه اين باور در آمريكايي ها ايجاد نشود ورود به فضاي بحث در زمينه آمريكايي  كه ديدش به كشورما چنين ديدي است كاملاً خطاست. ما رابطه گرگ و ميش را به هيچ وجه قبول نداريم. شرايط ديگر ما اين است كه آمريكايي ها نظام سياسي ناعادلانه مبتني بر بي عدالتي و كشتار   را كه نمونه هاي آن را در منطقه مي بينيم كنار بگذارد و تعريف ديگري در جغرافياي سياسي جهان پيدا كند، آنگاه مي شود در اين زمينه فكر كرد؛ ولي الان، آن زمان نيست.
* الان دولت عراق تعيين شده و وقت آن رسيده كه جمهوري اسلامي روابط خود را با اين كشور همسايه تعريف كند. روابط ايران با دولت جديد عراق را چگونه ارزيابي مي كنيد و مجلس در اين ميان چه نقشي را به عهده خواهد داشت؟
- عراق چند تعريف دارد. يكي به عنوان كشور اسلامي همسايه كه طبق قاعده تلخ جنگ ۸ ساله تحميلي جداي از اين كه چه حاكميتي درون عراق وجود داشته باشد داشتن يك رابطه خوب يك اصل است و در هر شرايطي بايد آن را حفظ كنيم.
دوم اينكه عراق به عنوان يك كشور داراي ذخاير عظيم نفتي و همچنين پيوندهاي عميق مذهبي ما با اين كشور است كه جداي از مسائل همسايگي، لازم است كه با عراق روابط مناسبي داشته باشيم. سوم وضعيت حساس فعلي عراق است كه گذراست و نمي تواند دائمي باشد و آن حضور نيروهاي آمريكايي، انگليسي و چندمليتي در عراق است و طبيعي است كه همه ما بايد به عراقي ها كمك كنيم تا عراق به سمت استقلال واقعي برود و منحني حضور نيروهاي بيگانه سير نزولي خود را طي كند و هر چه سريع تر به نقطه صفر برسد و ما بحث عراق را در دستور كار كميسيون در مجلس داريم.
مواضع مراجع به ويژه آيت الله سيستاني بايد در اين كشور لحاظ شود و به گونه اي عمل شود كه نقش مردم پررنگ تر شده و مردم سالاري ديني در اين كشور محقق شود. سياست جمهوري اسلامي در مجموع بايد با عراق تعامل مثبت داشته و كمك به ايجاد يك حاكميت ملي- اسلامي در اين كشور بكند.
* شايد مهمترين بحث فعلي مجلس در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي، بحث امضاي پروتكل الحاقي و فعاليت هاي هسته اي ايران  باشد. اخيراً بحث طرح الزام دولت به از سرگيري غني سازي اورانيوم هم در مجلس شنيده شده است. مجلس هفتم و به ويژه شما در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي چه برنامه هايي را در دستور كار خود داريد؟
- با توجه به قدرت رسانه اي آمريكايي ها در جهان آنها توانستند در مقطعي،بي اعتمادي گسترده اي عليه ما ايجاد كنند لذا بسيار ضروري بود كه اعتمادسازي دوباره اي صورت بگيرد. پس با اين هدف مذاكرات تهران با حضور سه كشور بزرگ اروپايي انجام شد كه براي اين كه حسن نيت خود را به جهان نشان دهيم و توطئه آمريكا و اسرائيل عليه ايران را خنثي كنيم، دست به تعليق موقت و داوطلبانه غني سازي اورانيوم زديم. در مذاكرات بروكسل، اروپا قول داد پرونده ايران از دستور كار شوراي حكام خارج شود و ما هم متقابلاً ساخت قطعات خود را متوقف كرديم تا صداقت خود را بيشتر به جهان نشان دهيم و به دنيا بگوييم دنبال ساخت بمب هسته اي نيستيم. از سوي ديگر به عنوان يك عضو قديمي معاهده NPT كه توافق هاي مربوطه را هم پذيرفته و الحاقيه را امضا كرده بوديم، ولي كشورهاي اروپايي نه تنها تعهد خود را عملي نكردند، بلكه آشكارا نقض كردند. يعني باني و عامل صدور قطعنامه اي در اجلاس وين شدند كه در آن قطعنامه تندترين تعابير عليه ايران به كار برده شد.
من درملاقات اخير خود با سفير انگليس اين نكته را مطرح كردم كه آن بنايي كه در اجلاس تهران ساختيد،گام مثبتي در جهت اعتمادسازي بود و جمهوري اسلامي در ساخت اين بنا كمك كرد و در بروكسل هم تزئينات اين بنا را انجام داديد، ولي در وين كاملاً اين بنا را تخريب كرديد به نحوي كه اصلاً قابل سكونت نيست و مسئولان و مديران كل در يك كلبه كوچكي نشسته اند و مذاكره مي كنند. طبيعي ترين اقدام مسئولان ما در قبال اين اقدام اروپا، گامي بود كه دكتر روحاني از طريق ارسال آن نامه به رؤساي آن سه كشور اروپايي انجام دادند و اعلام كردند به ساخت مجدد غني سازي روي خواهيم آورد. ما در مجلس معتقديم كه به دليل بسيار روشن، به دليل عضويت ما در قطعنامه NPT كه طي ماده ۴ آن كشورهاي برخوردار مكلف شده اند فناوري هسته اي را در اختيار كشورهاي عضو غيربرخوردار قرار دهند، ما نه تنها حق استفاده از انرژي هسته اي براي مقاصد صلح آميز را داريم بلكه كشورهاي داراي اين فناوري دو دهه است كه از تعهد خود طبق ماده ۴ NPT تخلف كرده اند. دولت بايد هر چه سريع تر غني سازي را از سر بگيرد و اگر دولت به هر دليلي در اين زمينه كوتاهي كند و اقدامات لازم را انجام ندهد،ما احساس مسئوليت مي كنيم كه دولت را ملزم و مكلف به اين مهم بكنيم و اين بحث در كميسيون امنيت ملي آغاز شده و طرحي را در اين زمينه در دست آماده كردن داريم.
* آيا مجلس پروتكل الحاقي را كه دولت امضا كرده، تصويب خواهد كرد يا نه؟
فضاي فعلي با توجه به مواضع شوراي حكام و به خصوص اتحاديه اروپا در قبال جمهوري اسلامي و گزارش ۱۳۰۰ صفحه اي كه به شوراي حكام ارائه شد به هيچ وجه فضايي نيست كه مجلس بتواند بحث در اين زمينه را آغاز بكند و حتماً اتحاديه اروپا و به ويژه سه كشور انگليس، آلمان و فرانسه اين اشتباه را جبران كنند و فضاي مناسبي را به وجود بياورند كه ما اصلاً بتوانيم چنين بحثي را در مجلس شروع كنيم و در اين شرايط اصلاً طرح اين بحث در مجلس كاملاً اشتباه است.
* فكر نمي كنيد نزديكي بيشتر به كشورهاي غير متعهد به جاي اعتماد به كشورهاي اروپايي به ويژه بعد از حمايت هاي غيرمتعهدها در جلسات اخير در شوراي حكام بيشتر به نفع ما باشد؟
- براي ما در تعامل با كشورهاي مختلف دنيا، يك كشور هم يك كشور است و سياست ما در قبال اروپا، سياست تعامل مثبت است. ما جداي از بحث هسته اي معتقد به گسترش ارتباطاتمان با اروپا به ويژه در زمينه داد و ستد اقتصادي و بحث هاي انرژي و همچنين تعاملات سياسي با آنها هستيم و بر خلاف آمريكا، حرف هاي زيادي براي گفتن با آنها داريم و معتقديم كه با اروپايي ها هم مي توان صحبت كرد و بايد صحبت كرد. البته با ساير كشورها به ويژه غير متعهدها كه تفاهم بيشتري هم با آنها داريم بايد ديپلماسي فعال تري را در پيش بگيريم ولي اين به اين معنا نيست كه تعاملاتمان با اروپا را ناديده بگيريم يا فراموش كنيم.

|  اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |