يكشنبه ۲۸ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۱
سفر و طبيعت
Front Page

كاهش جهاني دوزيستان، شاخص نابودي تالاب ها
روزهاي بدون قورباغه
011619.jpg
عبور جاده از وسط تالا ب ؛ خودتان قضاوت كنيد.
سيدمهدي اميني نسب 
ببرها مي ميرند، شيرها و گرگ ها ، قو ها و پليكان ها، عقاب هاي طلا يي و عروس غازها و حالا  هم قورباغه ها و وزغ ها و سمندرها و... .
تالا ب ها هم نابود مي شوند مثل جنگل ها و درياچه ها و علفزار ها و... .
اكولوژيست ها، زيست شناسان و مديران منابع طبيعي به منظور حفظ تعادل و تنوع اكولوژيك با در نظر گرفتن قابليت رشد پايدار اقتصادي، تلاش هايي در سطح دنيا انجام داده اند. با اين وجود برخي از دوزيستان در طول ۲۰ سال گذشته در سطح جهان كاهش چشمگيري از لحاظ جمعيتي يافته اند.
بنابراين، توجه بيولوژيك بر مبناي استراتژي هاي مديريتي به منظور حفاظت از جمعيت هاي محلي و منطقه اي آنها ضروري است.
دوزيستان به عنوان شاخص تالاب ها شمرده شده اند زيرا، حداقل در بخشي از زندگي خود- جفت گيري، تخم گذاري و رشد لاروها- به تالاب ها وابسته اند، لذا كاهش آنها ارتباط مستقيمي با نابودي تالاب ها دارد. عوامل زيادي بر تهديد جمعيت دوزيستان تاثير گذارند كه هريك از آنها به تنهايي يا با تاثير بر يكديگر روند كاهش پويايي جمعيت دوزيستان را تشديد مي كنند.
تخريب و تغيير زيستگاه ها
تخريب و تغيير زيستگاه توسط بشر به عنوان يكي از دلايل كاهش گونه هاي دوزيستان شمرده مي شود. پر شدن وزهكشي تالاب ها، انتقال آب براي كشاورزي، بهره برداري از چوب و ساخت و سازها مي تواند اثر منفي در مناطق زادآوري دوزيستان داشته باشد. نابودي تالاب ها، تعداد و تراكم مناطق زادآوري را كاهش مي دهد.
به عنوان مثال، تقريبا ۵۳ درصد از تالاب هاي ايالت متحده به منظور كاربري توسعه شهري در ۲۰۰ سال اخير از بين رفته اند. پاكتراشي زيستگاه هاي خشكي ( جنگل ها و علفزارها) براي كشاورزي، صنعت و كاربري شهري مي تواند قابليت زيستگاه هاي آبي يا خشكي را به منظور حمايت از گونه  هاي بومي دوزيستان كاهش دهد.جنگل زدايي ، تاج پوشش و سايه حاصل را از بين برده و سبب افزايش درجه حرارت، از بين رفتن ساختمان، خاك و كاهش رطوبت خاك شده كه در نتيجه آن برخي دوزيستان بي پناه مي مانند. اثرات منفي فعاليت هاي بهره برداري از چوب مثل فشرده شدن خاك، رسوبگذاري و... موجب آشفتگي هاي فيزيكي زيستگاه مي شود.
تغييرات آب وهوا
از عوامل ديگر، تغييرات جهاني آب و هواست. تغييرات جهاني آب وهوا و ارتباط آن با افزايش گازهاي گلخانه اي و كاهش لايه ازن، سبب كاهش گونه هاي دوزيستان به ويژه آسيب پذيري زيستگاه هاي آنها شده است . تغييرات آب وهوا از طريق بارش و الگوهاي دمايي و افزايش تابش اشعه ماوراي بنفش تاثيرات خود را بر جا مي گذارد. افزايش شدت و فراواني ال نينو نيز داراي اثرات منفي بسياري در تنوع سيستم هاي زيستي درگستره جهاني شمرده مي شود. به دليل وابستگي شديد دوزيستان به رطوبت براي توليد مثل، كاهش يا تغيير الگوهاي بارندگي مي تواند روي مراحل توليد اثر منفي بگذارد. به علاوه تغيير مستقيم زيستگاه ها بر اثر نوسانات آب و هوايي مانند تغييرات ژئوگرافيك يا توزيع ارتفاعي پوشش هاي گياهي، كاهش سفره آب زيرزميني و ... نيز مي تواند برخي از گونه هاي با نيازهاي ويژه مانند دوزيستان موجود در چشمه ها، غارها يا مناطق كوهستاني را با خطر مواجه سازد. افزايش اشعه ماوراي  بنفش سبب كاهش بقا و موفقيت تخم ريزي شده، به خصوص روي دوزيستاني كه در مناطق كوهستاني زندگي مي كنند بسيار تاثيرگذار است. افزايش اشعه ماوراي بنفش فاكتورهايي مانند آلودگي هاي شيميايي، كاهش PH و حساسيت به بيماري ها و پاتوژن ها را تشديد مي  كند.
آلودگي شيميايي
آلودگي شيميايي از فاكتورهاي ديگري است كه در كاهش جمعيت دوزيستان تاثير دارد. كاربرد علف كش ها و حشره كش ها در مزارع كشاورزي و مناطق جنگلي مي تواند مشكلاتي را براي مراحل جواني و بلوغ دوزيستان فراهم كند زيرا محيط هاي آب شيرين جذب كننده اكثر آلاينده هاي شيميايي بوده، همچنين لارو آنها را نيز در معرض خطر قرار مي دهد. اگر چه برخي از تركيبات شيميايي نيز به عنوان سم براي دوزيستان گزارش شده اند كه مي توانند از طريق تخريب رشد  ، توليد مثل و رفتار به كاهش جمعيت منجر شوند.
مرگ و مير مستقيم دوزيستان يكي از نتايج مواد شيميايي است. كاهش رشد و نمو و تغذيه و شناي غير طبيعي دوزيستان نيز از ديگر اثرات به شمار مي  رود. برخي آفت كش ها و حشره كش ها خاصيت انباشت زيستي داشته و علاوه بر مشكلات عصبي، از سرعت تجزيه پاييني برخوردارند. لارو دوزيستان در مقايسه با ديگر آبزيان حساسيت كمتري به آفت كش نشان مي دهند كه اين روند تشديد را مي افزايد.
ارگانوفسفات ها، ارگانوكلرين ها مانند DDT و... نيز تاثيرات خاصي را بر جاي مي گذارند. فاكتورهاي غيرزيستي مانند PH و دما نيز سبب تهديد مستقيم دوزيستان مي شوند كه در تركيب با ساير آلاينده ها، اثرات آنها تشديد مي شود. به عنوان مثال، موفقيت توليدمثلي تخم هاي دوزيستان و فعاليت شناوري لارو آنها كاهش يافته و به مرگ و مير مستقيم مي انجامد. وجود فلزات سنگين مانند آلومينيوم، كادميوم، مس، آهن، سرب و روي در آب هاي اسيدي نيز به كاهش بقاي نوزاد دوزيستان منجر مي شود.
انگل ها
از عوامل مهم اثرگذار، انگل ها و بيماري هاست. تحقيقات نشان داده كه مرگ و مير بسياري از دوزيستان در ارتباط با بيماري هاي عفوني است. تغييرات ژئوگرافيك و محلي به خصوص در مناطق مرتفع شرايط مطلوب پاتوژن هاي قارچي را فراهم آورده در حالي كه مرگ و مير محلي نيز درمناطق انساني و بر اثر عفونت هاي ويروسي صورت مي گيرد. هر دو اين عوامل به عنوان شاخص و عناصر مديريتي محسوب مي شوند كه در نتيجه به واسطه آلودگي شيميايي، افزايش دما، خشكسالي يا افزايش اشعه ماوراي بنفش اين اثر تشديد شده و با كاهش سيستم ايمني بدن دوزيستان به مرگ ومير آنها مي انجامد.
دخالت هاي انسان 
عبور جاده، بهره برداري هاي بدون ارزيابي ، ورود گونه هاي غير بومي و... همه و همه تالا ب ها را روز به روز به ورطه نابودي مي كشد.
گونه هاي مهاجم و غيربومي نيز از ديگر عوامل به شمار مي آيند. اين عامل به خصوص پيرامون ماهيان بيشتر گزارش شده است زيرا به عنوان رقيب و صياد لاروهاي دوزيستان شمرده مي شوند. معرفي گونه هاي ماهيان بومي و غيربومي به تالاب هاي محل زيست دوزيستان به منظور ماهيگيري ورزشي و تجاري به كاهش جمعيت آنها در غرب ايالت متحده منجر شده است.
بهره برداري هاي تجاري و معاملات تجاري نيز در اين بين اثرگذار است. در دهه ۱۹۹۰، حدود ۲۰۰ ميليون قورباغه ساليانه از آسيا به ديگر كشورها صادر شده كه هند به تنهايي حدود ۹۰ ميليون قورباغه در سال صادر مي كند كه سبب كاهش جمعيت آنها شده است. اين اعمال، گستره اكولوژيك دوزيستان را دستخوش تغييراتي مي كند. معرفي گونه هاي دوزيستان پرورشي به صورت عمدي يا تصادفي و رهاسازي آنها به جمعيت هاي طبيعي نيز اين روند را تشديد كرده كه انتقال بيماري ها يا پاتوژن ها و تغيير ساختار ژنتيك جمعيت هاي محلي و منطقه اي و اختلال در سازگاري با شرايط محيطي از پيامدهاي آن است.
تغيير ونابودي تالاب ها، مناطق توليدمثل دوزيستان را نامطلوب مي سازد. بنابراين شكست هاي حفاظتي تالاب ها به عنوان فاكتور بحراني موثري شمرده مي شود. اين قبيل شكست ها در كاروليناي جنوبي براي ۱۳ گونه در بيش از ۱۶ سال، حدود ۴۲ تا ۵۶ درصد برآورد شده است.
با اين وجود، برخي طرح هاي مديريتي براي اكوسيستم هاي مختلف، جوامع ياگونه هاي دوزيستان وضع شده كه به منظور حفاظت از تنوع دوزيستان با در نظر گرفتن رشد اقتصادي پايدار و رشد جمعيت ضروري اند. پيشرفت دانش و درك ما بر مبناي توسعه بيولوژيك براي طرح هاي مديريتي مي تواند در اين زمينه حايز اهميت باشد. چنين طرح هاي موثر حفاظتي مي بايست پيرامون جوامع و جمعيت دوزيستان با كمك اكولوژيست هاي سيماي محيط، مديران منابع طبيعي و سياست گذاران صورت گيرد. دراين راستا به منظور كنترل بحران هاي جمعيتي دوزيستان در سيماي محيط طبيعي مي بايست سه فاكتور مورد توجه قرار گيرند: ۱)پويايي جمعيت هاي محلي، تراكم و پراكنش گونه هاي دوزيستان در تالاب هاي منحصر به فرد ۲)تنوع تالاب ها و قابليت دسترسي به زيستگاه هاي زادآوري دوزيستان ۳)پويايي تغييرات جمعيتي آنها واحتمال پراكنش ميان تالاب هاي مجاور.
برخي راهكارها به منظور مديريت بيولوژيك جمعيت دوزيستان در عرصه هاي سيماي محيط عبارتند از:
۱- حفاظت يا احياي تالاب ها با توجه به دوره آبي ۲-حفاظت از پوشش گياهي زون هاي بافر (مناطق ضربه گير) در خشكي مرتبط با زيستگاه هاي زادآوري در تالاب ها ۳-حفاظت از جمعيت هاي دوزيستان به واسطه جلوگيري از هجوم گونه هاي طعمه خوار بومي و غيربومي ۴-حفاظت جامع اكولوژيك از تالاب ها، به عنوان مثال كاهش جاده ها يا كنترل ترافيك نزديك مناطق زادآوري دوزيستان، ايجاد جاده هاي مستقيم دور از مناطق تالابي و به كارگيري زيرگذرها يا تونل ها براي جابه جايي هاي دوزيستان و ... ۵-محدوديت استفاده از مواد شيميايي مثل نفت، علف كش ها، آفت كش ها و ... در مناطق تالابي ۶-جلوگيري از رهاسازي هر نوع صيد پرورشي يا گونه هاي بومي و غيربومي ۷-شناسايي و تجزيه و تحليل تناقضات ميان فعاليت هاي مديريتي دوزيستان و...
با توجه به اهميت و ارزش هاي منحصر به فرد تالاب ها به عنوان پيچيده ترين و شكننده ترين بوم سازگانها، اجراي اين قبيل راهكارها مي تواند به منظور حفظ و بهبود كميت و كيفيت زيستگاه هاي تالابي كه به عنوان شاخص مهم پويايي جمعيت دوزيستان در سطح جهان شمرده مي شوند بسيار مفيد واقع شود.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
011622.jpg
اين شماره :
دنباله ماجراي ايراني 

هر چه بلور - فتن و كاسه و بشقاب تزئيني - از چيني بگيريد تا ورشو و نقره - روي تاقچه هاي پايين دست و بالادست چيده شده بود و گوشه بالاي اتاق، شاه نشين اتاق در اصل، يك سفره بزرگ هفت سين پهن بود و در آن «سين»هاي نوروزي به غايت سليقه كنار هم آذين بخش سفره بودند، از سنبل و سماق و سمنو و سيب بگيريد تاسكه هاي نقره توي كاسه بلور پر از آب و شمع و شمعدان وگلاب و گلاب پاش؛ و جز آن، آيينه سنگ قديمي با دور چوبي لاكي و پايه ورشو. مونس سر بغل من بود و هر دو مبهوت به اين همه نظم و ترتيب و سليقه نگاه مي كرديم، چنانكه من بي اختيار گفتم: «دستت درد نكند مادر، چه كرده اي.» و همان وقت اگر به مونس بي انضباط نگاه مي كردم، قطعا مي توانستم برق شيطنت و كدورت ناشي از ديدن آن همه ترتيب و انضباط را در چشم هايش ببينم. افسوس كه اين كار را نكردم. در عوض كار ديگري كردم؛ او را پايين گذاشتم، طوري كه انگار تعارفش مي كنم: «بفرماييد، اين هم اتاق حاضر آماده شب عيد ما، خدمت سركار.» به زمين گذاشتن ميمون همان و آسمان به زمين آمدن همان! با چنان سرعت و جسارتي از جا پريد و به در هم ريختن همه چيز مشغول شد كه تا چند لحظه گيج و منگ مانده بودم. وقتي هم حواسم سر جا آمد و خواستم جلويش را بگيرم (جلويش را كه نمي شد گرفت، بايد هر طور بود خودش را مي گرفتم!)اوضاع خراب تر شد. چون من هم به سهم خود به خرابي كمك مي كردم و دست و پايم به اين طرف و آن طرف مي گرفت و كار بدتر مي شد. اين بود كه خيلي زود فهميدم بايد خودم را بكشم كنار و او را به حال خود بگذارم و اميدوار باشم كه زودتر خسته شود. خلاصه آنچه نبايد مي شد، اتفاق افتاد.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |   سفر و طبيعت  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |