سه شنبه ۳۰ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۳
پس از قتل فرزند سه ماهه شهره توسط شوهرش
اين مادر طلا ق مي خواهد
محمد براي اينكه كسي متوجه قتل پسرش نشود به همراه همسرش از اروميه به اراك نقل مكان كرد و پس از گذشت يك ماه از خانه رفت و ديگر برنگشت و شهره شش ماه در اراك ماند و چون از او خبري نشد به تهران آمد
011781.jpg
حميده عبداللهي 
دل شهره شور مي  زد. بالش را از روي صورت سعيد برداشت. صورت سعيد كبود شده بود. نفس نمي  كشيد. شهره تا صبح فرزندش را در آغوش گرفت و براي او لالايي خواند
در حالي كه اين روزها خبرهاي عجيب و غريبي از قتل فرزندان توسط پدران و مادرانشان در رسانه ها منتشر مي  شود، در يكي از دادگاه هاي خانواده تهران زني از همسرش به دليل قتل تنها فرزندش درخواست طلاق كرد نه چيز ديگر.
جالب اينجاست كه اين زن درخواست طلاق خود را پس از گذشت يك سال از ارتكاب قتل فرزندش توسط همسرش تازه به دادگاه ارايه كرده و خواهان طلاق وي است.
«شهره» ۴۵ ساله را پس از فوت مادرش در سن دو سالگي، به خاطر نابينايي پدرش به پرورشگاه بردند و همسايه ها براي پدرش همسري ديگر اختيار كردند به اميد اينكه او شهره را به منزل برگرداند و از او نگهداري كند.
اما «زن بابا» نامي آشنا براي همه است. او نه تنها از اين كار سرباز زد بلكه شوهرش را مجبور كرد تا از آن خانه نقل مكان كنند و تنها اميد بازگشت دختر كوچك «علي» پدر شهره از بين برود. به اين ترتيب ۲۰ سال اين انتظار شهره براي بازگشت پدر سپري مي  شود بي  آنكه خبري از او شود. تا اينكه يك روز صبح جواني به ملاقاتش آمده بود كه او را نمي  شناخت. پس از صحبت با جوان متوجه شد او برادر ناتني اش است.
با كمك برادرش يك اتاق كوچك اجاره كردند و شهره  توانست در يك كارخانه مشغول به كار شود.
چند سال بعد يكي از همسايه ها او را براي برادرش خواستگاري كرد. با اينكه هميشه آرزو داشت با پيرمرد ثروتمندي ازدواج كند كه بعد از مرگ زود هنگام او ارثيه اي كلان به او برسد، اما قبول كرد و «محمد» چهار سال از او كوچكتر بود. با اين وجود با يك دنيا آرزو پا به خانه او گذاشت تا سختي هاي گذشته را فراموش كند و با آغوش باز پذيراي خوشبختي باشد.
اينها فقط آرزو بود، تازه وقتي پا به خانه «محمد» گذاشت اين واقعيت را درك كرد كه شوهرش از بيماري رواني رنج مي  برد و خودش اين موضوع را قبول نمي  كند.
بنابراين به برادرش تنها حامي خود، گفت مي  خواهد از همسرش جدا شود، اما چيزي جز فرياد و تهمت نصيبش نشد.
شهره متهم شده بود به اينكه مي  خواهد پول هاي برادرش را به دست بياورد و سربار او شود. حرف هاي برادرش باعث شد تا با كتك ها، ناسزاها، بي  پولي ها و سختي هاي زندگي با شوهرش بسازد. او حتي مجبور شد كه با سختي و تحمل مشقت هاي فراوان يك  سال كار كند و براي خود پولي فراهم آورد تا اينكه براي خريد خانه به ورامين رفتند. اما با پولي كه داشتند فقط توانستند خانه اي كوچك رهن كنند.
چند ماه ورامين زندگي كردند و بعد به اروميه رفتند تا بتوانند با پولي كه داشتند خانه اي هر چند كوچك بخرند و پس از خريد خانه، شهره هر چه اصرار كرد تا محمد خانه اي را كه با پول خودش خريده بود به نامش بزند، نزد كه نزد. آنها يك سال بعد از نقل مكان به اروميه صاحب يك پسر شدند. همه كتك ها و سختي هايي كه در زندگي مشتركش با محمد تحمل كرده بود، به يك باره فراموش شد.سعي كرد همه انرژي خود را صرف «سعيد» اش كند. نمي  خواست كمبودهايي كه خودش در زندگي تحمل كرده بود را فرزندش هم تجربه كند.
اما شوهرش هر بار كه عصباني مي  شد و تعادلش را از دست مي  داد هم او و هم سعيد را كتك مي  زد. هر وقت به محمد مي  گفت پيش روانپزشك برود، همه خانه را به هم مي ريخت و با هر چه نزديك دستش بود او را كتك مي  زد. با قابلمه، بشقاب، شلنگ و هر وسيله ديگري كه در خانه بود كتك خوردن را تجربه كرده بود. همه اينها را فقط به خاطر پسرش تحمل مي  كرد.
و اما اينكه «سعيد»چطور كشته شد هم خودحكايتي است خواندني. «سعيد» سه ماهه بود. نيمه هاي شب از خواب بيدار شد و شروع به گريه كرد. شهره برق را روشن كرد تا به فرزندش شير بدهد. محمد باعصبانيت شروع به داد و فرياد كرد. سعيد ترسيده بود. شايد مي دانست اين گريه آخرين گريه هايش است و مي  خواست صدايش را به پدرش برساند و التماس كند.
محمد تعادل روحي اش را از دست داده بود. گريه هاي پسرش ديوانه  ترش مي  كرد. بالش را برداشت و روي صورت فرزندش گذاشت. يك دقيقه هم طول نكشيد تا سعيد براي هميشه ساكت شود.
دل شهره شور مي زد. بالش را از روي صورت سعيد برداشت. صورت سعيد كبود شده بود. نفس نمي كشيد. شهره تا صبح فرزندش را در آغوش گرفت و براي او لالايي خواند.
سعيد، تنها سه ماه زندگي كرد. مادرش حتي جرات نكرد علت واقعي مرگ او را براي كسي بگويد. سعيد مرد و مادرش محكوم به زندگي شد؛ كه آن زندگي بعد از مرگ او عذاب آور تر شده بود.
محمد دايما بهانه مي  گرفت و هر روز بيشتر او را آزار مي  داد. شهره ناگزير بود با قاتل فرزندش زندگي كند. هيچ كسي در اين دنيا حتي حاضر نبود درد دل هاي او را بشنود. فرزندش، تنها روزنه او حالا تبديل به قبري شده بود كه صبح تا شب بالاي سرش مي نشست و برايش لالايي مي خواند. شهره در تمام طول ۴۴ سال زندگي اش تنها سه ماه آرامش داشت. با مرگ سعيد همه سايه هاي دنيا به جنگ با او آمدند. او با آغوش باز پذيراي همه آنها شد تا زودتر به پسرش بپيوندد.
محمد براي اينكه كسي متوجه قتل پسرش نشود به همراه همسرش از اروميه به اراك نقل مكان كرد و پس از گذشت يك ماه از خانه رفت و ديگر برنگشت و شهره شش ماه در اراك ماند و چون از او خبري نشد به تهران آمد.برادر شهره پس از شنيدن اتفاقاتي كه براي خواهرش افتاده بود به همراه او به دادگاه خانواده رفت تا طلاق او را بگيرد.
شهره مدتي است كه در دادگاه خانواده روزهايش را مي  گذراند تا از شوهرش جدا شود.
شهره در ماه چند بار پيش روانپزشك مي  رود تا شايد خاطرات سياه زندگيش را فراموش كند. با اين حال او هنوز حاضر نيست از شوهرش شكايت بكند. در اين مدت هيچ كس هيچ نشاني از فرزند سه ماهه او و اينكه كجا و چطور دفن شده است ندارد و احتمال اينكه محمد شوهر شهره اين كودك را در باغچه خانه اش به خاك سپرده باشد، بسيار است. تحقيق در اين باره ادامه دارد و ما هم به محض اعلام محل دفن سعيد توسط شهره آن را به اطلاع شما خواهيم رساند. مطمئن باشيد.

روز جمعه ۲۶ تيرماه سال جاري
011778.jpg
011775.jpg
011772.jpg
عكس هاي فوق مربوط به روز جمعه ۲۶ تيرماه سال جاري است .
در اين ماجرا راننده سمند از فرودگاه به مقصد كرج ۳ مسافر جوان را سوار خودرواش كرد. يكي از جوان ها در كرج به بهانه خريد نوشيدني از پيرمرد خواست كه توقف كند. پس از خوردن نوشيدني مسافران از
راننده خواستند مقصد را به سمت تهران تغيير دهد. در اتوبان كرج- تهران يكي از مسافران به بهانه اي از راننده خواست تا كنار اتوبان توقف كند. يكي از مسافراني كه روي صندلي عقب نشسته بود يك گوني روي سر راننده كشيد و به دوستانش گفت، شاهرگ را بزن. راننده دست يكي از جوان ها را گاز مي گيرد و خود را به بيرون از خودرو مي اندازد با اين حال بازويش توسط آنها زخمي مي شود. بيرون از خودرو راننده با آنها درگير مي شود. دو خودرو كنار خيابان توقف مي كنند و سرنشينان آن به كمك پيرمرد مي آيند. متهمان با ديدن مجتبي صحرا گرد (عكاس) و دوستانش متواري مي شوند.

دستگيري مظنونان قتل  كارگر افغاني
كارآگاهان ويژه قتل دايره آگاهي پس ازكشف جسد نوجواني به نام شريف، ۱۷ ساله تبعه افغانستان روز يكشنبه ۱۷ خردادماه سال جاري در محل كار وي در خيابان ۲۲ بهمن، باغ فيض موفق به دستگيري ۵ مظنون شدند و تحقيقات خود را بر روي شواهد و مدارك موجود براي يافتن سرنخي آغاز كردند.
شريف، نگهبان يك انبار توزيع مواد غذايي در خيابان ۲۲ بهمن در محدوده باغ فيض بود.
جسد «شريف» توسط يكي از كارگران انبار كشف شد. ساعت ۸ صبح فريد، كارگر انبار به محل كار خود مي رود. نيم ساعت در مي زند، اما كسي در را باز نمي كند. با امير صاحب انبار تماس مي گيرد وموضوع را مي گويد. از ديوار انبار بالا مي رود و پس از جست وجو جسد «شريف» را داخل دستشويي كشف مي كند.
وقتي فريد با امير تماس گرفت وگفت كه شريف در را باز نمي كند، او ماموران پليس ۱۱۰ را در جريان قرار داد.
كارآگاهان ويژه قتل اداره آگاهي پس از حضور در محل، به بررسي شواهد و مدارك موجود پرداختند.
در بررسي  كارآگاهان در اتاق مقتول دو تخته تشك كه مقداري خون روي آن مشاهده مي شد، سندل، ساعت مچي و دسته كليدي كشف كردند. همچنين يك چاقوي خون آلود نيز توسط آنها در باغچه خانه كشف شد. كارآگاهان دايره دهم رد خون را در راه پله هاي پشت بام، روي ديوار همسايه، آنتن تلويزيون و نرده هاي داخل حياط دنبال كردند.
پس از حضور بازپرس ويژه قتل، مجيد متين راسخ در محل جنايت، وي دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني را براي تعيين علت اصلي مرگ صادر كرد.
همچنين در بازجويي هاي اوليه از رئيس انبار، وي ۵ كارگر اخراجي خود را كه به خاطر سرقت از انبار آنها را جواب كرده بود، به عنوان مظنون معرفي كرد.
كارآگاهان ويژه قتل دايره دهم اداره آگاهي به دستور بازپرس پرونده، به مخفي گاه پنج مظنون رفتند. آنهاپس از چند شبانه روز با راهنمايي كارفرما، موفق به شناسايي و دستگيري متهمان شدند.
«محمد» ۱۷ ساله، «حسين» ۱۸ ساله، «الله محمد» ۲۱ ساله، «متين» ۱۸ ساله و «محمد» ۲۰ ساله كارگران اخراجي انبار توزيع مواد غذايي بودند كه به عنوان مظنون به قتل شريف دستگير شدند. آنها در تحقيقات اوليه منكر قتل شدند.
به علت سن پايين تعدادي از متهمان، پرونده به شعبه اول دادسراي اطفال ارجاع شد.
رسول اميري بازپرس پرونده پس از گزارش هاي پزشكان پزشكي قانوني مبني بر تشخيص گروه خوني خون هاي كشف شده (تمام خون هاي مشاهده شده به جز خوني كه روي ديوار بود از گروه خوني B بوده و گروه خوني A روي ديوار بوده است) دستور داد گروه خوني متهمان آزمايش شود. همچنين سندل كشف شده با اندازه پاي متهمان تطابق و ساعت نيز با مچ دست متهمان تطبيق داده شود. دسته كليد كشف شده نيز در محل تردد ۵ مظنون بازبيني شود.
تحقيقات كارآگاهان ويژه قتل بر روي اين پرونده ادامه دارد.

شيفته طلا
زني كه طلاهاي دختران خردسال را مي  ربود، دستگير شد. اين زن با دادن نوشمك به دختر بچه ها و بردن آنها به مكان هاي خلوت، النگوهاي آنان را سرقت مي كرد.
به دنبال تماس هاي مردمي با پليس ۱۱۰ مبني براينكه زني در رباط كريم اقدام به سرقت النگوهاي كودكان مي  كرده و توسط اهالي محل به دام افتاده است، ماموران پس از دريافت اين خبر به محل اعزام و نامبرده را دستگير و به كلانتري انتقال مي  دهند. در بررسي هايي كه انجام گرفت مشخص شد كه اين زن با فريب دادن كودكان آنها را به داخل كوچه هاي خلوت مي كشانده و در يك موقعيت مناسب زيور آلات آنها را سرقت مي كرده است. در بازرسي بدني از اين زن تعدادي نوشمك و يك عدد سيم چين كشف شد. متهم به سرقت، به منظور سير مراحل پرونده تحويل اداره آگاهي شد.

بازتاب
در پي چاپ گزارش مطالبات ميليارد توماني در روز يكشنبه ۱۴ تيرماه جاري، از وزارت راه و ترابري نوشته اي به دستمان رسيد كه شما را هم در جريان آن قرار مي دهيم:
بنابر اعلام فرودگاه بين المللي امام خميني (ره) يكي از پيمانكاران مهم طرح احداث فرودگاه، شركت ملي ساختمان مي باشد كه براساس قرارداد منعقد با اين شركت مقرر است ۵۰ درصد از مبلغ صورت وضعيت ها پس از يك سال از تاريخ تسليم آن به پيمانكار پرداخت گردد.
لازم به ذكر است ارزش قراردادي كارهاي ارجاعي به شركت مذكور قريب به ۴۰۰ ميليارد ريال بابت ۳ قرارداد پياپي مي باشد و موضوع ياد شده در مطلب آن روزنامه مربوط به ۱۰ تا ۲۰ ميليارد ريال مطالبات پيمانكار مي باشد.
خوشبختانه با برنامه ريزي انجام شده و تلاش تمامي دست اندركاران، فرودگاه در ۱۲ بهمن ماه ۸۲ توسط رياست محترم جمهوري اسلامي ايران افتتاح و براي بهره برداري آماده گرديد.
شايان ذكر است اين مهم در پي جذب تمام بودجه مصوب سال ۱۳۸۲ (مبلغ ۴۶۰ ميليارد ريال) تا آخر دي ماه همان سال حاصل گرديد، اما از ابتداي بهمن ماه سال ۸۲ تا پايان ارديبهشت ماه سال ۸۳ به دليل عدم تخصيص اعتبار مصوب از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي، طرح فاقد اعتبار ريالي بوده كه از ارديبهشت سال ۸۳ تاكنون طرح موفق به دريافت ۲۰ ميليارد ريال از بودجه مصوب (۱۸۰ميليارد ريالي سال جاري) شده است كه از اين مبلغ بيش از ۳۰ درصد آن به شركت ملي ساختمان پرداخت شده و مابقي نيز به ساير هزينه هاي ضروري اختصاص يافته است.
شايان ذكر است همچون گذشته مطالبات پيمانكاران طرح به محض وصول اعتبار پرداخت خواهد شد، چرا كه تسريع در عملياتي شدن فرودگاه امام خميني (ره) از اهداف اساسي اين وزارتخانه مي باشد و اميد است در آينده نزديك شاهد به ثمر رسيدن اين آرزوي ديرينه ملت شريف ايران باشيم.
مصطفي برزگر- مشاور وزير و مديركل روابط عمومي

ستاره هاي محبوب در سالن هاي دادگاه
در حالي كه از پله هاي دادگاه بالا مي  روم در طبقه دوم نگاهم به جايي ميخكوب مي  شود. ابتدا از كنارش مي  گذرم، فكر مي  كنم كه اشتباه ديده ام، دوباره برمي گردم ولي نه، انگار درست مي  بينم.يكي از خواننده هاي معروف روي صندلي نشسته مثل صدها آدم عادي و معمولي كه كنارش روي صندلي نشسته اند. كمي بعد سربازي به سراغش مي  آيد اما دست بندي به دستش نمي  زند. علتش را از سربازي ديگر جويا مي  شوم، مي  گويد: شايد چون معروف است.
فكر مي  كنم كسي او را نشناخته چون حتي اطرافيان نيم نگاهي به او نمي  كنند. حتي سربازي هم كه كنار او ايستاده او را نمي  شناخت. او هم با خيالي راحت منتظر است تا نامش براي رسيدگي به پرونده اش خوانده شود.
پس از پرس وجو متوجه مي  شوم كه به خاطر فقره چكي اينجاست. در همين حال بودم كه ناگهان ديدم يكي از چهره هاي مشهور فوتبال در حال بالا آمدن از پله هاست. از سربازي مي  پرسم مشكل اين ديگر چيست؟ مي گويد: مشكلش چك است. بعد خودش با تعجب مي گويد: به نظر شما عجيب نيست؟ مردم آنقدر مشغول گفت وگو هستند و آنقدر با هم درگيرند كه فكر مي كنم متوجه او هم نشدند. او هم آنقدر پله ها را سريع بالا مي رود كه حتي اجازه فكر كردن به اينكه مردم بگويند: «چقدر قيافه اش آشنا است» را نمي دهد. شايد از هجوم مردم به سمت خودش و اين سوال كه (آقا شما ديگه چرا؟) مي هراسد. در هر صورت امروز روز عادي نبود. فكر مي كنم حتي امروز هم به داشتن چنين اتفاقي كه درش به وقوع پيوسته متعجب است.

اينجا
رد خون
مي گويند رد خون وبال گردن قاتل است و راست مي گويند. باور نمي كنيد؟ از سراوان خبر مي رسد فردي كه۳ سال پيش يك دختربچه را دراين شهر به قتل رسانده بود، چند روز پيش دستگير شد.
ماجرا از اين قرار است كه۳ سال پيش و درپي كشف جسد دختر بچه اي در سيستان و بلوچستان تجسس كارآگاهان آغاز و براساس چهره نگاري از متهم به قتل، او را در روستاي «كنت» از توابع شهرستان سراوان رديابي كردند.
قاتل اين پرونده كه نامش «عبدالغفور - ك» است در بازجويي هاي اوليه اعتراف كرد كه ۳ سال پيش اين دختر بچه را با همدستي چند نفر از دوستانش به قتل رسانده است. او انگيزه خود را از اين قتل اختلافات خانوادگي و مالي بيان كرد.
ميراث گذشتگان لب مرز
مرزبانان عراقي محموله بزرگي از آثار باستاني اين كشور را در مرز ايران و عراق متوقف كردند.
اين بزرگترين محموله قاچاق آثار عتيقه عراقي است كه تا به حال توقيف شده است.
اين محموله كه قاچاقچيان حرفه اي قصد عبور آن از مرز را داشته اند، حاوي بيش از ۲ هزار قطعه از آثار باستاني بي نظير عراق بوده است.
غارت موزه بغداد در پي ورود نيروهاي آمريكايي و سقوط شهر بغداد باعث ورود بسياري از آثار باستاني عراقي به شبكه قاچاق آثار باستاني شده است.طي اين مدت بسياري از آثار باستاني اين كشور درمرز عراق و كشورهاي همسايه توقيف شده است.
خبر تكراري تصادف مرگبار
حوادث رانندگي روز به روز در جدول عاملان مرگ و مير بالاتر مي رود. در تصادفي كه بين يك دستگاه تريلي و اتوبوس مسافربري در ۳۴ كيلومتري شرق پاسگاه پليس راه بيستون - كنگاور روي داد ۷نفر درجا فوت كردند و ۱۳ نفر به شدت مجروح شدند.
بد نيست بدانيد كه مجروحان با آمبولانس هاي امداد هلال احمر و خودروهاي عبوري به بيمارستان طالقاني كرمانشاه منتقل شدند. ضمنا كارشناسان راهنمايي و رانندگي علت تصادف را بي احتياطي راننده تريلي و گردش به چپ او اعلام كرده اند.
گازوئيل   ، وانت ، وانت
نه هزار ليتر يا ۲ هزارتا بلكه ۶ هزار ليتر گازوئيل ناقابل از قاچاقچيان در استان آذربايجان غربي كشف شد. اين اتفاق در شهر بسيار زيبا وهميشه سبز سلماس رخ داده است و اين ۶ هزار ليتر را از ۵ دستگاه وانت بار به دست آورده اند.
ماجراي دستگيري اين قاچاقچيان نه چندان محترم و آن ۶هزار ليتر گازوئيل هنگامي رخ داد كه ماموران هنگ مرزي سلماس در آذربايجان غربي حين گشت زني در تنگه «شيرواني» سلماس بالغ بر ۶۳۰۰ ليتر گازوئيل قاچاق را از ۵ دستگاه خودرو وانت بار عبوري كشف و ضبط كردند. همچنين از همين استان خبر مي رسد كه در پاسگاه «قره چي بلاغي» از دو دستگاه وانت ديگر، بيش از ۲۷۰۰ ليتر گازوئيل كشف و با ر آنها متوقف شد.
سوئيچ مخفي
حالا خبري بخوانيد از يكي از جنوبي ترين شهرهاي ايران. از چابهار خبر مي رسد كه كليد مخفي يك دستگاه خودرو، دو سارق را چند روز پيش در چابهار گرفتار قانون كرد. ماجراي اين سرقت و دستگيري سارقان از اين قرار است كه چند روز پيش دو نفر به بهانه اسباب كشي به راننده يك خودرو كرايه اي را به بيرون از شهر برده و در بين راه ناگهان با دشنه اورا مورد حمله قرار داده تا خودرو را بربايند. راننده اين خودرو پس از درگيري با سارقان خود را از چنگال آنها رها نيده و با مراجعه به كلانتري ۱۴ «كنار» شهرستان چابهار به آنها مي گويد كه من از فرصت استفاده كردم و سوئيچ مخفي خودرو را زدم و به سرعت از آن پياده شدم. در پي اين حادثه، زورگيران ناتوان از روشن كردن خودرو، خود را در محاصره پليس ديده و تسليم شدند.

حوادث
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |