نگاه فرهنگ
ادب و تواضع
محسن صبا
يكي از مشكلات زبان گفتاري ما واژگاني است كه منطقاً در يك رده نيستند و كاربرد همساني ندارند. از آن جمله است كلمات «تواضع» و «ادب». فرد «متواضع» البته بعيد است كه از «ادب» بي بهره باشد ولي فرد با «ادب» الزاماً «متواضع» نيست. «ادب» كردن هميشه امري بايسته و ستودني است ولي «تواضع» اگر چه نيكوست ولي مي تواند الزاماً چنين نباشد. شايد بهترين شاهد براي تفكيك اين مفاهيم اين بيت ابن يمين فريومدي است كه مي گويد:
«تواضع» بود با بزرگان «ادب»
ولي با فرومايگان «مسكنت»(۱)
سعدي هم بيتي دارد كه كمابيش همين مفهوم را مي رساند، اما شرح مبسوط اين معني را در نفائس الفنون آملي مي بينيم كه «تواضع» را چنين مي نويسد: «خود را بر كساني كه از جاه و مقام از او نازل تر باشد مزيتي ننهد»(۲) . البته سخن آملي بيشتر در مفهوم «تواضع» است ولي مخلص كلام اين است كه: خود را كمتر از فرودستان خود نشان دادن. پس همان طور كه در بيت ابن يمين ديده شد اين واژه مي تواند صفت پسنديده اي هم نباشد كه نتيجه اش اين شود ما عباراتي از نوع «نوكرتم!»، «چاكرتم!»، «غلامتم!» و غيره را نشانه اي از «تواضع» بگيريم، در حالي كه «ادب» و «تواضع» تعاريف فرهنگي و شواهد متعددي در متون معتبر فارسي دارند و اين عبارات از موهومات است و اعتباري به مخاطب و نشانه اي از «ادب وتواضع» گوينده ارائه نمي دهند.
يادم مي آيد در دوران دبستان معلمي داشتيم نيكو صفت، خوش رو، هميشه با لباس تميز و چنان آرام كه حتي بچه هاي سركش هم رعايت او را مي كردند. كلاس او مثل كندو بود و نامش دل بچه ها را شاد مي كرد. سال هاي سال از او خبر نداشتم تا چندي پيش كه شاگردان همان مدرسه در نخستين جمعه مهرماه جلوي همان مدرسه گرد آمده بودند كه در آستانه پيري ديداري با هم كرده باشند، در جمع از او ياد كردم. كسي گفت هنوز در قيد حيات است و اين خبر چنان دل من را شاد كرد كه اگر نشاني از او داشتم به ديدارش مي شتافتم. همكلاس ديگري كه از جمله همان سركشان دبستاني بود وقتي اشتياق مرا به ديدار او شنيد گفت:
- اگر مي خواهي من مي توانم نشاني او را پيدا كنم.
پرسيدم:
- از كجا؟
گفت:
- يادم مي آيد وقتي بالاخره بازنشسته شد براي من كار مي كرد. من مدير مدرسه بودم و او معلم بود.
آن همكلاس مدير تاكنون به من خبري نداده است، ولي آن معلم «هركجا هست خدايا به سلامت دارش» كه به من كلمه «ادب» را ياد داد، اگرچه من در امتحان او نمره متوسطي آوردم.
۱ و ۲- هر دو شاهد از لغت نامه دهخدا/ انتشارات دانشگاه تهران
|