حميدرضا مدارا
قريب يك سال تا برگزاري انتخابات رياست جمهوري زمان باقي است اما مدت هاست كه بحث پيرامون آن بسيار جدي تر از دوره هاي قبل جريان دارد. شايد اين بيانگر اهميت رويكرد جديد مردم به انتخابات رياست جمهوري است كه بخش مهمي از آن در دوم خرداد ۷۶ بروز يافت.
در آن سال در ميان ناباوري همگان و به رغم تمايل جناح حاكم، نيروهاي موسوم به جبهه دوم خرداد كه در گذشته به چپ معروف بودند بازگشت خود به صحنه قدرت را جشن گرفتند. غيرمنتظره بودن نتيجه علامت آن بود كه انتخابات بيش از آنچه برخي اعتقاد داشتند از سلامت برخوردار است و جناح حاكم آن زمان كه خود همين انتخابات را برگزار كرده بوده به تدريج رقابت را در انتخابات مجلس و شوراهاي شهر نيز واگذار كرد.
با گذشت هفت سال اينك شرايط براي هر دو جناح سياسي متفاوت است. حتي دوم خردادي ها هم باور ندارند كه حادثه اي ديگر، مشابه خرداد ۷۶ فعالان سياسي را غافلگير كند. در عين حال مجموعه اتفاقات منجر به كاميابي اصولگرايان در انتخابات مجلس هفتم اين ظرفيت را دارد كه بيم از آينده را بر اردوگاه دوم خرداد بيش از پيش حكمفرما سازد. چه واگذاري كرسي رياست جمهوري براي آنها تداعي كننده سال هاي تلخ نه چندان دور انزواست و آنان مي دانند كه پس از ترك كامل صحنه قدرت، اين بار بازگشت بسيار دشوارتر از گذشته خواهد بود.
براي جناح حاكم امروز كه در انتخابات اخير شوراها و مجلس از اصولگرايان شكست خورده است - به ويژه - شرايط بسيار دشوارتر از سال ۷۶ است. به همان ميزان كه تطور انگيزه هاي سياسي در افكار عمومي تهديد جدي براي منافع آنها به شمار مي رود، جناح اصولگرا آن را به مثابه فرصتي گران قدر براي خود ارزيابي مي كند. اين تجربه اي است كه در دو انتخابات گذشته آزموده شده است. آنها مي توانند به مجموع آراي سنتي خود بسنده كنند و البته در مقابله كنايه هاي زودگذر جناح رقيب روي نتيجه گيري نهايي در بازي قدرت حساب باز كنند. آنها اين نكته را مي دانند كه اراده آنكه قدرت را در اختيار دارد نهايتاً به كرسي خواهد نشست.
بدون شك اگر نيروهاي موسوم به جناح دوم خرداد در صدد كسب پيروزي در انتخابات آتي باشند بايد براي جلب نظر لايه هايي از جامعه كه به اكثريت خاموش شهره شده اند، چاره اي بينديشد. توفيق احتمالي آنها در انجام اين مهم به معناي در آغوش كشيدن موفقيت نيست. آنها دست كم دو مرحله مهم ديگر را پيش رو دارند. نخست بايد فردي را بيابند كه اجماع نظرات گروه هاي طيف دوم خرداد را به دست آورد و سپس بايد اميدوارانه تأييد صلاحيت او از جانب شوراي نگهبان را به انتظار بنشينند. اين دو موضوع در كنار دلسردي عمومي از عدم تحقق وعده هاي جبهه دوم خرداد مشكل را براي اردوگاه چپ در انتخابات پيش رو دو چندان مي سازد.
جناح اصولگرا نيز وضع مشابهي دارد. علاوه بر آن هر دوجناح بايد عزم خود را بر انتخاب و معرفي مهره اي كه توان رقابت داشته باشد، متمركز كنند. به نظر مي رسد آنها از انتخاب خرداد ۷۶ درس هايي گرفته اند و بعيد است اشتباهات گذشته را تكرار كنند. بنابراين آنها از تاكتيك هايي متفاوت در انتخاب و معرفي كانديدا، رقابت و تعامل با افكار عمومي بهره خواهند جست.
به اين ترتيب به لحاظ منطقي كانديداهاي انتخابات رياست جمهوري آينده و به تبع آن رئيس جمهور آينده را بايد در ميان عناصري از دو جريان ذكر شده يا كساني كه حد فاصل اين گرايش ها قرار دارند، جست وجو كرد.
شاخص ترين و مطرح ترين اين چهره ها تاكنون عبارتند از:
مهندس ميرحسين موسوي
جناح دوم خرداد از عنصري برخوردار است كه در هر شرايطي رقيبي بسيار جدي جلوه مي كند. او ميرحسين موسوي آخرين نخست وزير دوران جنگ تحميلي است كه اخيرا از او توسط مجمع روحانيون يعني يكي از محورهاي دوم خرداد براي نامزدي انتخابات رياست جمهوري دعوت به عمل آمده و گروه هاي ديگري از اين دعوت استقبال كرده اند، ولي همه منتظر پاسخ مهندس موسوي به اين دعوت هستند.گرچه نقل قول هايي كه به صورت متواتر و مكرر از وي شده است حاكي از عدم موافقت او با اين دعوت است.او با اعتقاد به سياست هاي اقتصادي عدالت گرايانه، مديريت جامعه در شرايط غيرمتعارف جنگ و محاصره اقتصادي را به عهده داشت.
موسوي كه در دوران نخست وزيري به دليل شرايط جنگ از حمايت هاي مكرر و علني بنيانگذار جمهوري اسلامي برخوردار مي شد، توانست كشور را اداره كند لذا از اين پتانسيل برخوردار است كه همواره رقيبي بسيار جدي باشد. اما همين امر اين سئوال را در برخي اذهان ايجاد نموده كه در شرايط متفاوت فعلي آيا او همچنان توقع حمايت هاي مشابه زمان جنگ را دارد و آيا در غياب اين نوع حمايت هاي استثنائي مي تواند جامعه را مانند بيست سال پيش اداره كند؟
يك بار در جريان انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري انتشار خبر احتمال كانديداتوري او رقبا را سخت به تكاپو انداخت. او به دلايلي از حضور در عرصه آن انتخابات منصرف شد و جناح متبوعش محمد خاتمي را جايگزين وي كرد اما اقبال عمومي، او را به كانديدايي هميشه جدي بدل ساخته است. او نيز بسان مهدي كروبي در دريافت تأييد صلاحيتش از ناحيه شوراي نگهبان مشكلي پيش روي خود نمي بيند اما به همان اندازه كه در صورت حضور او در عرصه رقابت مي توان پيروزي اش را پيش بيني كرد، با همان قاطعيت نيز مي توان از عدم حضور او در اين عرصه خبر داد. سئوال ديگري كه درموردمهندس موسوي مطرح است نگرش هاي اقتصادي او و ديدگاه هايش درمورد توسعه است. وي در دوران نخست وزيري سياست هاي دولت محور را در همه عرصه هاي فرهنگي و سياسي و اقتصادي عملي ساخت. در سال هاي اخير نيز موضع مشخصي از وي كه نشانه تعيين ديدگاه هاي اقتصادي او باشد به چشم نخورده است. مشكل ديگر عناصر افراطي جناح دوم خرداد با وي، ديدگاه هاي ضدآمريكايي اوست كه در معدود سخنراني هاي چند سال اخيرش به صراحت بروز داده است.
مهندس موسوي براي جناح دوم خرداد بسان گزينه اي عمل مي كند كه از پيش در برنده بودن آن ترديدي نيست اما مشكل اساسي تمهيد شرايط براي به بازي گرفتن آن است.
حجت الاسلام مهدي كروبي
در شرايط حاضر او يكي از مهره هاي قابل توجه دوم خرداد براي انتخابات رياست جمهوري است. او كه علاوه بر مجالس گذشته سابقه رياست بر مجلس استثنايي ششم را در پيشينه خود دارد، تركيب غريبي از مواضع اصلاح طلبانه در كنار اصولگرايي ارائه كرده است. او مصداقي كامل از اصلاح طلبي است كه گذر از چارچوب ها را حتي از مخيله اش هم نمي گذراند. اين ويژگي او را در جايگاهي قرار داده كه هم از جانب برخي لايه هاي جناح چپ مورد حمايت قرار گيرد و هم جناح راست او را قابل تحمل تر و البته كم خطرتر از همفكرانش در جناح چپ بيابد.
اين ويژگي و حركت توأم با ملاحظه او باعث شده كه او از پيش صلاحيت خود از جانب شوراي نگهبان را تأييد شده بداند. اين موقعيتي است كه برخي مهره هاي ديگر جناح چپ از آن محرومند اما همين ويژگي كه از منظري مثبت مي نمايد، جلوه هايي منفي نيز با خود دارد.
كروبي از سوي لايه هاي تندروتر اردوگاه اصلاح طلبان به كندروي و از دست دادن فرصت ها متهم است. اين همان جايي است كه مي تواند مشكل بزرگي براي او ايجاد كند. برخي اختلاف نظر ميان طيف سنتي و مدرن جناح چپ را از موانع بزرگ توفيق اين جريان ارزيابي مي كنند. به نظر مي رسد اين شكاف قابليت آن را داشته باشد كه در مواقعي غيرقابل پيش بيني سرباز كرده و ايفاي نقش كند.
پس از ورود به مجلس ششم، كروبي در سال اول با سختي فراوان موفق به جلوس بر كرسي رياست قوه مقننه شد. جدي ترين رقيب او نه از ميان اصولگرايان كه از حزب چپ گراي مشاركت مي آمد اما او با اين مشكل در سه سال بعدي مواجه نشد چه او در شرايط خاص مجلس ششم چنان ظرفيتي از خود بروز داد كه او را به عنوان تنها گزينه مناسب براي رياست مجلس در آن شرايط معرفي كرد.
او توانايي فراواني از خود در مذاكرات پشت پرده با رهبران ذي نفوذ سياسي نشان داد. برخي مشي اش را اگرچه با هدف كمك به مواضع اصلاح طلبان صورت مي گرفت، نمي پسنديدند اما اين مانع از ادامه راه يا تغييردهنده مسير او نبود.
برخي آگاهان، بسيار پيش تر از تحليل محتواي ساختاري رفتار هاي كروبي، تلاش براي كسب آمادگي حضور در انتخابات رياست جمهوري را حس مي كردند. اينك در آستانه انتخابات نهمين رياست جمهوري مهدي كروبي كه دبيركلي تشكيلات چپگراي روحاني ايران را برعهده دارد، به آرامي قدم در عرصه رقابت مي گذارد.
دبيركل مجمع روحانيون مبارز كه در زمان حيات امام خميني (ره) از جامعه روحانيت مبارز انشعاب كرد در طول رياست بر مجلس ششم ضمن حفظ اصول و ملاحظه خطوط قرمز گاهي سخناني بر زبان راند كه تندروترين نمايندگان جناح اصلاح طلب نيز از اداي آن ابا داشتند. او در صورت حضور در ميدان مبارزه لااقل در رقابت هاي درون جناحي رقيبي جدي خواهد بود و البته رقبايش در ديگر جناح نيز نمي توانند او را ناديده بگيرند.
دكتر مصطفي معين
در كنار افراد مطرح شده از افراد ديگري نيز از اردوگاه چپ به عنوان نامزد احتمالي سخن مي رود. شايد در بين آنها دكترمصطفي معين وزير مستعفي علوم داراي شانسي بيش از ديگران باشد.
گرچه به نظر مي رسد او نزد دانشگاهياني كه بيشتر وجهه سياسي دارند تا وجهه علمي از محبوبيت قابل توجهي برخوردار باشد اما قاطبه دانشگاهيان غيرسياسي اعم از استاد يا دانشجو نسبت به كارآمدي او در عرصه توسعه علمي كشور ترديدهاي جدي دارند. او تا حدي نيز مورد اتفاق نظر گروه هاي مختلف جناح متبوعش است اما شايد عدم شهرت كافي نزد توده هاي مردم، نقطه ضعف او محسوب شود؛ چرا كه او تنها در ميان برخي از نخبگان شناخته شده است. در اين بين حتي از افرادي نظير بهزادنبوي و محمدرضاخاتمي نيز نام برده مي شود اما با توجه به اينكه اين افراد در انتخابات مجلس هفتم شوراي اسلامي صلاحيت لازم را از ناحيه شوراي نگهبان احراز نكردند، به سختي مي توانند توقع تأييد براي انتخابات رياست جمهوري داشته باشند.
دكتر محمدرضا عارف
فرد ديگري كه از او به عنوان نامزد محتمل جناح دوم خرداد ياد مي شود دكتر عارف معاون فعلي رئيس جمهور است. وي گرچه از اعضاي اوليه شوراي مركزي حزب مشاركت بود ولي با گذشت زمان و مشغول شدن در سمت هاي اجرايي متفاوت به تدريج از اين حزب كناره گرفت و در جلسات آن معمولا شركت نمي كند. وي كه بيشتر يك چهره علمي است تا سياسي به سرعت مدارج ترقي را از رياست دانشگاه تهران در دوران خاتمي تا وزارت پست و تلگراف و معاونت رئيس جمهور در سازمان مديريت و برنامه ريزي و بالاخره معاونت اولي رئيس جمهور پيمود . گرچه ناظران هيچ نقطه شاخصي را از دوران مديريت وي ذكر نمي كنند، ليكن متانت و تعامل راحت وي با ارگان هاي دولتي و نهادهاي ديگر به اضافه نداشتن درگيري هاي سياسي سبب شده تا جناح دوم خرداد وي را به عنوان گزينه اي كه كمتر در خطر رد صلاحيت توسط شوراي نگهبان است مطرح نمايند.
البته به ميزان كمتر از دكتر عارف از بيژن نامدار زنگنه وزير نفت و بيطرف وزير نيرو نيز براي نامزدي اين انتخابات نام برده مي شود.
به گمان برخي تحليلگران گروه هاي جبهه دوم خرداد در صورت نداشتن كانديدايي كه تأييد صلاحيت شوراي نگهبان را به دست آورده باشد، در آخرين دقايق ائتلاف مي كنند و در لحظات آخر از بين بد و بدتر گزينش خواهند كرد.
دكترمحمد علي نجفي
يكي از نامزدهاي احتمالي كارگزاران دكتر محمدعلي نجفي است. كارگزاران علاقمندند كه محمدعلي نجفي عضو سابق كابينه رفسنجاني و خاتمي را مطرح نمايند. گرچه نجفي هيچگاه به عنوان چهره سياسي مطرح نبوده است اما سوابق اجرايي او سرمايه اي براي كارگزاران جهت طرح او به شمار مي رود. البته عملكرد جانشينان دوم خردادي نجفي در آموزش و پرورش و سازمان مديريت و برنامه ريزي فرصتي را براي تأكيد كارگزاران جهت طرح توانايي هاي او فراهم ساخته ولي در عين حال عملكرد او سبب بروز انتقادات جدي جناح اصولگرا و عدالتخواه نيز شده است.
آيت الله هاشمي رفسنجاني
بدون شك او همچنان از تأثيرگذارترين و با سابقه ترين فعال عرصه سياست در جمهوري اسلامي است و از چنان موقعيتي برخوردار است كه نفس حضورش در هر انتخابات تمام معادلات را دستخوش تغيير بنيادي خواهد كرد.
سوابق سياسي رفسنجاني در مبارزه با رژيم ستم شاهي بسيار گسترده است. او از معدود روحانيوني است كه قبل از پيروزي انقلاب به اروپا و آمريكاي شمالي سفر كرده و از نزديك با تحولات و ويژگي هاي جامعه غربي آشنا شده است. در روزها و هفته هاي اخير از او نيز به عنوان يكي از كانديداهاي احتمالي ياد مي شود.
تحولات شگرف اقتصادي و اجتماعي در طول دو دوره رياست جمهوري وي همواره از موضوعات جدي بحث موافقان و مخالفان او بوده است.
او كه تجربه ناموفق حضور در انتخابات مجلس ششم را دارد، ترجيح مي دهد اين بار در انتخاباتي شركت كند كه طرف ها و جناح هاي سياسي شأن و جايگاه او را محترم بدارند. در جريان انتخابات پارلماني سال ۷۸ علي رغم تمايلش از تهران كانديدا شد و پيش از نهايي شدن آراء از حضور در مجلس انصراف داد. بنابر اين كاملاً طبيعي است كه او حاضر به تكرار احتمالي تجربه ناميمون گذشته نباشد.
از اين روست كه او تنها در صورتي بار ديگر قدم در عرصه رقابت خواهد گذاشت كه كانديداي جناح خاصي نباشد. وي كه تأكيد بسياري بر پيشبرد امور در عرصه اقتصادي دارد، پس از آن كه در جريان انتخابات پارلماني سال ۷۸ از سوي بيشتر عناصر جبهه دوم خرداد مورد هجوم تبليغي قرار گرفت، اينك مي تواند به عنوان فردي متفاوت براي آنها جلوه كند.
هرچه كه باشد در شرايط دشواري كه امروز براي جناح چپ بوجود آمده حتي بسياري از تندروهاي اين جناح حمايت از هاشمي را اولويت جناح خود مي دانند، كه آنها در غيبت محتمل عنصري از جناح خود هاشمي را بر ديگر مهره هاي جناح راست ارجح مي بينند. از نظر آنها او دست كم در مكاني كمي دورتر از نقطه راست در طيف بندي سياسي ايران ايستاده است.
البته اين به معناي يكدست بودن رويكرد به هاشمي در جناح چپ نيست. قطعاً عناصري در اين اردوگاه هستند كه با تمام وجود از وقوع چنين ائتلافي نگرانند و آن را رد مي كنند اما براي هاشمي شايد مناسب ترين گزينه گسيل نامزدي قابل اعتماد ، همفكر و البته قدرتمند به عرصه رقابت ها باشد.
برخي افراد و جريان هاي مؤثر از جناح اصولگرا كه به سياست هاي اقتصادي و اجتماعي او در طول دو دوره رياست جمهوري انتقادات جدي دارند با ديده ترديد و نگراني فعاليت هاي هاشمي را زير نظر گرفته اند. درهرحال سوابق ديرينه گفت و گوي بزرگان جناح اصولگرا با هاشمي رفسنجاني و مواضع محكم وي در حمايت از مباني حكومت ديني و انقلاب اسلامي در مقابل حملات برخي از عناصر دوم خردادي موجب مي شود كه در تقسيم بندي هاي سياسي، ناظران وي را بخشي از جناح اصولگرا بدانند؛ هرچند كه تجربه مديريت وي نشان داده است كه در مواقع ضروري اهل تعامل با مخالفان است.هاشمي رفسنجاني تاكيد دارد كه بايد عرصه انتخابات رياست جمهوري را براي جوان ترها باز كرد مگر آن كه اتفاق ويژه اي پيش آيد كه او خود را مكلف به پذيرش اين مسئوليت بداند. او در جريان راست نيز دوستان موثر و جدي زيادي دارد.
حزب كارگزاران سازندگي كه سعي دارد خود را به آقاي هاشمي رفسنجاني نزديك جلوه دهد، با مشكلات جدي مواجه است. اين حزب كه از تشكيل دهندگان جبهه دوم خرداد بود، با گذشت زمان از دوم خرداد ۷۶ دچار مشكلات جدي با شركاي اصلي خود يعني حزب مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و مجمع روحانيون مبارز شد. تبليغات ضدهاشمي رفسنجاني توسط اين گروه ها و نفي تدريجي سهم كارگزاران در مناصب قدرتي دولت توسط ايشان دليل اصلي اين مشكلات به شمار مي آيد. امروز نيز حتي در صورت رضايت گروه هاي فوق به حمايت از هاشمي رفسنجاني كارگزاران نمي توانند رخدادهاي چند سال گذشته را فراموش كنند.
دكترعلي لاريجاني
مهمترين پست اجرايي او اداره بزرگترين دستگاه رسانه اي كشور براي مدت ده سال بوده است.طيف چپ در سال هاي اخير (به ويژه پس از سال ۷۶) از عملكرد اين دستگاه ناراضي بوده اما جناح رقيب و اكثريت جامعه كه به جريانات سياسي وارد نشده اند آن عملكرد را مثبت ارزيابي مي كنند. اگرچه برنامه هاي اين دستگاه عظيم كه ناگزير از رقابت با رسانه ها و شبكه هاي بين المللي بود به هيچ روي نظر مذهبيون سنتي را جلب نكرد اما نسل جوان تر در اردوگاه اصولگرايان آن قدر از نحوه مديريت او رضايت دارند كه او را براي انتخابات رياست جمهوري كانديدا كنند. لاريجاني كه دانش آموخته فلسفه است پيش تر صدارت وزارت ارشاد اسلامي را عهده دار بود. او پس از استعفاي محمد خاتمي از وزارت ارشاد بر جاي او تكيه زد. شايد او بخشي از راهي كه محمد خاتمي براي جلوس بر كرسي رياست دولت طي كرد را پشت سر گذاشته باشد.
به گمان برخي تحليل گران علي لاريجاني را مي توان به لايه هاي نسل دوم انقلاب كه جوان تر، تحصيل كرده تر و كار آزموده تر هستند، نزديك دانست. از ويژگي هاي اين طيف مي توان به عملگرايي بيشتر در مقايسه با اسلاف شان اشاره كرد. البته آنها همچنان بر شعارهاي اصول گرايانه پاي مي فشرند اما تلاش دارند اشتباهات فاحش گذشتگان را نيز تكرار نكنند.
براي نسل دوم اصولگرايان كه موفق به خارج كردن رقيب خود از صحنه در انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و مجلس شوراي اسلامي شدند، علي لاريجاني مي تواند انتخابي قابل قبول باشد. اگرچه شايد پيوند او با لايه هاي سنتي اين جناح به قوت ارتباطش با جوان ترها نباشد .
چندي پيش در جريان مراسم توديع لاريجاني از سازمان صداوسيما عملكرد او مورد تقدير ويژه و عميق رهبر معظم انقلاب قرار گرفت. بدون شك آن حمايت در رقابت هاي درون جناحي امتيازي بزرگ براي او محسوب خواهد شد.
دكتر حسن روحاني
نام حسن روحاني پيش از ورودش به پرونده اتمي ايران، بيشتر به عنوان نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي شنيده مي شد. او پنج دوره نماينده مجلس بود و رياست كميسيون هاي دفاع و سياست خارجي مجلس را در كارنامه خود به ثبت رسانده است.
او از اواخر دوره سوم مجلس قانونگذاري به شورايعالي امنيت ملي كشور رفت و پست مهم دبيري آن را عهده دار شد و از دوره ششم كه رأي نياورد تمام وقت در آن شورا كار كرده است..
وقتي وزراي خارجه سه كشور مهم اروپايي براي رسيدن به توافقي وارد تهران شدند روحاني را به عنوان نماينده تام الاختيار ايران طرف مذاكره خود ديدند. روحاني كه مدرك دكتراي خود را از انگليس اخذ كرده و در مبارزه با رژيم گذشته نيز فعال بوده است به عنوان سخنران مراسم ختم مرحوم حاج آقا مصطفي خميني براي اولين بار از واژه امام براي اشاره به بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي استفاده كرد.
علي رغم همه اين نكات تحليلگران معتقدند او تمايلي به پذيرش ريسك ورود به عرصه يك مبارزه تمام عيار را ندارد. بنابراين شايد تنها در صورت توافق جناح هاي قدرتمند سياسي يا دست كم بخش قابل ملاحظه اي از آنها بتوان انتظار ورود حسن روحاني را به صحنه انتخابات داشت. در همين اثنا اصرار برخي شخصيت هاي برجسته نظام مبني بر روحاني بودن روساي قواي سه گانه شانس حسن روحاني را در صورت ورود به عرصه رقابت تقويت مي كند.
دكترعلي اكبر ولايتي
|
|
علي اكبر ولايتي در رستم آباد شميران تهران چشم به جهان گشود. او باسابقه ترين رهبر ديپلماسي جمهوري اسلامي است. در عين حال او متخصص اطفال و داراي فوق تخصص عفوني اطفال و از محققين اين رشته است. البته در ميان نامداران سياسي جهان مهاتير محمد نخست وزير قبلي مالزي نيز چنين تخصصي داشت و در جاهاي ديگر نيز كم نبودند پزشكاني كه وارد عرصه سياست شدند. او ضمناً در زمينه تاريخ نيز دست به تحقيق زده است و تاكنون چند كتاب تاريخي از وي به چاپ رسيده است. دكترولايتي پس از پيروزي انقلاب مدتي عضو حزب جمهوري اسلامي بود. سپس در انتخابات ميان دوره اي مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده تهران به مجلس راه يافت. پس از شهادت محمدعلي رجايي و انتخاب رئيس جمهور جديد در سال ۶۰، ولايتي جوان از سوي حضرت آيت الله خامنه اي براي احراز پست نخست وزيري به مجلس معرفي شد. اما در شرايط سياسي آن روزگار، مجلس اول با نخست وزيري او موافقت نكرد و نهايتاً اين ميرحسين موسوي بود كه با دريافت رأي اعتماد از مجلس در جايگاه نخست وزيري قرار گرفت. ولايتي در كابينه ميرحسين موسوي اين فرصت را يافت كه سكان هدايت دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي را در اختيار بگيرد. او در سه دوره ديگر رياست جمهوري نيز همچنان مقيم ساختمان وزارت امور خارجه در ميدان امام خميني باقي ماند.
ولايتي در سال هاي دشوار جنگ تحميلي و محاصره اقتصادي همه جانبه ايران وزير امورخارجه بود. شرايطي كه به لحاظ غيرعادي بودنش، مديريت غيرمتعارف را نيز طلب مي كرد. او در شرايطي سعي در طراحي ديپلماسي كشور داشت كه ايجاد پيوند ميان مواضع اصولگرايانه و انقلابي با برقراري رابطه با كشورهاي دنيا بسيار مشكل مي نمود. او پس از روي كار آمدن دولت موسوم به اصلاحات در سال ۷۶ به عنوان مشاور رهبر انقلاب در امور بين الملل و نيز عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام منصوب شد.
ولايتي همچنين مدتي نيز دبيركل مجمع جهاني اهل بيت بود. اگرچه ولايتي از وجهه مطلوبي برخوردار است ليكن هنوز فعاليت جدي را براي سازماندهي جريان خاصي براي حمايت خود آغاز نكرده است. اما پيشاپيش مي توان گفت احتمال حمايت اقشار تحصيلكرده و دانشگاهي از دكتر ولايتي با توجه به موقعيت علمي او كم نيست.
دكتر محمود احمدي نژاد
شهردار منتخب دومين شوراي شهر تهران تا پيش از انتصاب به عنوان شهردار پايتخت در دانشگاه علم و صنعت به تدريس اشتغال داشت. او كه دكتراي خود را در رشته مهندسي عمران و راه وترابري گرايش ترافيك اخذ كرده است، مدتي نيز استاندار اردبيل بود. وي در كارنامه خود فعاليت در حوزه هاي مديريت آموزشي را نيز به ثبت رسانده است. احمدي نژاد پيش از انتصاب به عنوان استاندار اردبيل مشاور فرهنگي ، اجتماعي وزير علوم، تحقيقات و فناوري بود و قبل از آن نيز به عنوان مديري جوان مدتي فرماندار خوي بود. شهردار تهران به عنوان مديري مردمي شهرت يافته و ملاقات هاي مردمي او و نحوه برخوردش با مشكلات مردم اين تلقي را از وي به وجود آورده كه خدمت به مردم را سرلوحه كار خود قرار داده است. وي از حمايت طيفي از اصولگرايان برخوردار است و كسب محبوبيت مردمي در دوران فعاليت به عنوان شهردار تهران، زمينه مناسبي را براي معرفي وي به عنوان كانديداي رياست جمهوري فراهم آورده است.
به رغم اين مجال، او آنچنان خود را درگير مسائل اجرايي كرده كه عليرغم تلاش پيگير خبرنگاران او هيچ گونه علامت و نشانه اي دال بر علاقه و آمادگي براي حضور در اين عرصه بروز نمي دهد.
سردار سرلشگر دكتر محسن رضايي
برخي از نامزدهاي رياست جمهوري خود را مستقل از دو جناح مي دانند. سرلشكر دكترمحسن رضايي از آن جمله است.فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مدت زيادي نيست كه يونيفورم نظامي را از تن بيرون كرده و به عنوان يك كارشناس، به ويژه در عرصه اقتصادي ظاهر مي شود.
برخي معتقدند كه عده اي از دوستان قديمي او كه يا در عرصه اقتصاد فعال هستند و يا در قسمت هايي از سپاه مشغولند مشوق وي براي ورود به صحنه انتخابات رياست جمهوري مي باشند. البته تجربه علي شمخاني در انتخابات هفتم رياست جمهوري و آراء كمتر از توقع او كه حتي در محل هاي منازل سازماني سپاه نتوانست رأي قابل توجهي به دست آورد مي تواند براي محسن رضايي نگران كننده باشد.در سال هاي گذشته كه مجمع تشخيص مصلحت نظام با حضور هاشمي رفسنجاني كيفيتي متفاوت يافته، سردار سرلشكر دكتر محسن رضايي سمت دبيري اين مجمع را در اختيار داشته است.
در سال هاي پس از ترك فرماندهي سپاه پاسداران او همچنان در بالاترين رده هاي مديريتي نظام حضور داشته است. در سال هاي گذشته او همواره تلاش كرده نشان دهد مواضعي مستقل از دو جناح عمده سياسي كشور دارد. به اين ترتيب شايد نتوان او را در هيچ يك از دو جناح عمده سياسي كشور طبقه بندي كرد اگر چه قطعاً نمي توان رضايي را چپگرا دانست. به رغم تمام فعاليت هاي وي، تصويري كه از او در ذهن افكار عمومي وجود دارد شمايل فرماندهي نظامي است؛ چرا كه مردم همواره او را با يونيفورم سبز رنگ سپاه ديده اند. او از فرماندهان عالي رتبه و گردانندگان اصلي جنگ عليه عراق بود. به اين ترتيب شايد براي محسن رضايي نيز ـ با وجود تلاش براي كسب آمادگي حضور در مبارزات انتخاباتي ـ پيش بيني رفتار انتخاباتي مردم دشوار باشد و چندان روشن نيست مردم چگونه به استقبال يك نظامي كهنه كار خواهند رفت.
پس از خرداد ۷۶ بسياري به نقش تبليغات و ارتباط رسانه اي با هدف شكل دهي به افكار عمومي پي بردند. اين مهم به ويژه پس از دوران پر رونق مطبوعاتي در سال هاي گذشته پررنگ تر شد. بسياري از فعالان عرصه سياست و ... تلاش كرده اند تا اين امكان ارزشمند را ناديده نگيرند.
آن ها بيش از گذشته به ضرورت اقناع افكار عمومي واقف شده اند اما در ميان سايت هاي خبري اينترنتي فارسي زبان كه در سال هاي اخير مطرح شده اند سايتي به نام بازتاب موقعيتي خاص دارد. بعضاً مي توان اخباري را روي اين سايت يافت كه كمتر در ديگر سايت هاي خبري قابل دريافت است. گفته مي شود سايت خبري بازتاب توسط نزديكان محسن رضايي و با حمايت مالي او اداره مي شود اما مهمترين جنجالي كه اين سردار پيشين سپاه و كارشناس امروز اقتصاد را آزرده ساخته است ماجراي پناهندگي فرزندش به يك كشور خارجي است. درز اين خبر جنجال مطبوعاتي بزرگي آفريد.
به هر حال محسن رضايي نامي نيست كه در ميان مديران بلندمرتبه جمهوري اسلامي بتوان به سادگي از كنار آن گذشت.