شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۳
تجربه لبناني در جهان بي توازن
001506.jpg
همه چيز در لبنان تغيير كرده است. سيماي لبنان امروز هيچ شباهتي به گذشته ندارد. اين دگرگوني به ويژه در بيروت كاملاً آشكار است.
نام لبنان و بيروت سال ها يادآور جنگ هاي فرقه اي، قومي،  حزبي و ... بود. بمب گذاري هاي لبنان، تهاجم ارتش اسراييل، محاصره بيروت و اشغال جنوب اين سرزمين زيبا فصل بزرگي از تاريخ تحولات خاورميانه به شمار مي رود، فصلي كه سال ها در خاطره ها خواهد ماند.
اما امروز همه چيز در لبنان تغيير كرده است. امروز جامعه متكثر لبنان دوباره به حيات طبيعي خود بازگشته است. بخش هاي متنوع اين جامعه دوباره در كنار هم زندگي آرامي را مي گذرانند. گروه هاي مختلف مسيحي، مسلمان، دروزي، فرقه هاي گوناگون درون آنان و احزاب سياسي كه آنان را نمايندگي مي كنند عليرغم ادامه رقابت هاي سياسي، بدون خونريزي و جنگ در كنار هم زندگي مي كنند. مواضع آنان نسبت به مسائل خارجي به ويژه تهديد اصلي اين سرزمين و مردم آن يعني اسراييل به يكديگر نزديك شده است. خبري از ارتش جنوب لبنان،  آنتوان لحد و سعد حداد نيست. بقاع و بعلبك به زندگي آرام بازگشته است و منطقه سرسبز جنوب نيز به ويژه پس از خروج ارتش اسراييل در تب و تاب بازسازي اجتماعي - فرهنگي است.
* * *
در سال هاي اشغال جنوب لبنان توسط ارتش اسراييل و در جريان مقابله با اشغالگران نيرويي پا به عرصه گذاشت كه امروز از جمله مؤثرترين عوامل در صحنه سياسي آن كشور به شمار مي رود. رشد و دامنه نفوذ اين نيرو در حقيقت برجسته ترين ويژگي تحولات لبنان از نگاه يك ناظر خارجي است، علي الخصوص ناظري كه سال ها به هر دليل و از جمله دلبستگي هاي فردي يا ضرورت هاي حرفه اي، روزانه حوادث و تحولات آن كشور را دنبال كرده باشد.
«حزب الله لبنان» در سال هاي اشغال جنوب در حقيقت از دل سازمان قديمي تر سياسي - نظامي شيعيان لبنان بيرون آمد. نيروهاي جنبش جديد در واقع در كوران تحولات درون سازمان «امل» در جريان شدت گيري مبارزه ضد اشغالگري و پس از يكي دو انشعاب سياسي و در بستر سمت گيري هاي جديد انقلابي سازمان يافتند و در كنار نيروهاي قديمي تر قرار گرفتند.
اين جنبش در زماني كوتاه نه تنها در ميان مبارزان لبناني جاي خود را باز كرد بلكه به تدريج در ميان جامعه شيعيان و به تبع آن در صحنه سياسي لبنان جايگاه ممتازي را به دست آورد.
حزب الله لبنان حتي پيش از آنكه سهم بزرگي از افتخار اخراج ارتش اسراييل (از جنوب) را از آن خود سازد و پيش از آنكه افتخار آزادي صدها مبارز لبناني و فلسطيني (تبادل اسرا با اسراييل) را نصيب خود سازد بعد از تثبيت خود به عنوان يك نيروي مؤثر نظامي، به سمت فعاليت سياسي (پارلماني) ميل كرد.
اكنون اين جنبش از هر نامزدي حمايت كند آن نامزد بي گمان به پارلمان راه خواهد يافت، حتي اگر نامزدي از جامعه مسيحيان باشد ( ۳ تن از نمايندگان كنوني حزب الله در پارلمان مسيحي و سني هستند). دبير كل جنبش در مورد فعاليت هاي غيرنظامي به موازات فعاليت هاي نظامي مي گويد: «طبيعي است كه ما هم فعاليت نظامي داشته باشيم و هم فعاليت سياسي و فرهنگي. البته از آغاز فعاليت ما، آمريكا و اسرائيل كوشيدند ما را يك سازمان تروريستي معرفي كنند... اما امروز ما در همه زمينه ها فعال هستيم و موفق هم بوده ايم. تلويزيون ما (المنار) يكي از چهار تلويزيون برتر خاورميانه است. راديوي ما (راديو نور) رتبه نخست را دارد. نشريات متعددي در زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي داريم.تيم فوتبال ما در لبنان اول است.»
از نگاه يك ناظر خارجي آنچه بسيار قابل توجه و تأمل است آن كه حزب الله لبنان امروز در همه شئون اجتماعي و فرهنگي شيعيان نفوذ بلامنازع دارد و در عرصه سياسي عمومي كشور فارغ از حوزه هاي نفوذ اديان و اقوام، از قدرت فوق العاده مانور و تأثيرگذاري برخوردار است.
علي رغم برخورداري از چنين جايگاهي، اين جنبش هنوز حركت خود را در جهت تضعيف يا تغيير نظام طايفه گري سياسي آغاز نكرده است. البته هنوز هيچ يك از احزاب سياسي و اقوام لبناني در اين جهت حركت نكرده اند (امري كه در توافقنامه طايف مورد تأكيد و تصريح قرار گرفته است). اما در ميان اقوام لبناني و احزاب سياسي آن كشور هيچ گروهي به اندازه شيعيان و هيچ تشكلي به ميزان حزب الله از استحقاق و انگيزه لازم براي بر هم زدن نظام سياسي مبتني بر طوايف برخوردار نيست. براساس نظام سياسي موجود، سهم شيعيان در حالي كه حدود ۵۰ درصد جمعيت لبنان را تشكيل مي دهند تنها ۲۷ نماينده در پارلمان ۱۲۸ نفري آن كشور است. براساس اين نظام رئيس جمهوري از ميان مسيحيان، نخست وزير از ميان اهل تسنن و رئيس پارلمان از ميان رجال شيعه برگزيده مي شود.
در حقيقت ميزان جمعيت يا آراء اقوام و پيروان مذاهب گوناگون در تعيين سهم واقعي آنان از قدرت سياسي تعيين كننده نيست. اكنون مي توان حدس زد حزب الله لبنان كه در انتخابات نشان داده است حدود ۷۵ درصد از آراء شيعيان لبنان را در اختيار دارد از چه انگيزه  بالايي براي بر هم زدن نظام سياسي طايفه مدار برخوردار است. اما عليرغم اين واقعيت هاي ملموس، هنوز اقدامي در اين زمينه به عمل نياورده است. رهبران حزب الله معتقدند اولويت  فعاليتهاي آنان و مبناي تعامل آنان با ديگران همچنان مقاومت در برابر تهديدهاي اسرائيل است و هر حركتي كه اين معادله را بر هم زند زيان آور است. آنان همچنين بر اين باورند كه ورود به چنين فازي و دست زدن به نظامي كه چندين دهه مبناي تعامل اقوام و ضامن حيات و قوام سياسي كشور بوده است، نيازمند آماده شدن شرايط و ملاحظه ظرايف و پيچيدگي هاي بي شمار است و اگر بدون مداقه به اين فاز وارد شوند ممكن است خسارات آن بيش از دستاوردهاي آن باشد. شايد بخشي از احترام احزاب و اقوام لبناني به جنبش حزب الله متاثر از همين نگاه و نظر و خودداري اين جنبش از مطالبه سهم بيشتر در حاكميت عليرغم برخورداري از استحقاق آن است .
اين معادله شكننده را آمريكايي ها هم فهميده اند: پس از آزادي جنوب لبنان از اشغال و در جريان پوشش وسيعي كه شبكه هاي تلويزيوني جهان به «جشن بزرگ پيروزي» لبناني ها دادند گوينده شبكه سي ان ان كه اين جشن بزرگ و شادماني ميليونها لبناني را انعكاس مي داد در پايان سخنراني شورانگيز دبير كل حزب الله در بنت جبير و ابراز احساسات صدها هزار لبناني گفت: «اگر نظام طايفي بر لبنان حاكم نبود سيدحسن نصرالله مي بايست از همين جا به كاخ بعبدا (كاخ رياست جمهوري لبنان) مي رفت.»
001479.jpg

يقيناً  رهبري حزب الله و هوادارانش نيز اين واقعيت را مي فهمند اما ظاهراً تعجيلي ندارند و مقيد به رعايت الزامات اولويتهايي هستند كه خود در تعيين آن نقش داشته اند.
به نظر مي رسد همچون كوهنوردان با تجربه، اين جنبش به جاي حركت مستقيم به سمت قله (قدرت) با شناسايي درست زمينه ها، حركت غيرمستقيم و بنيادي خود را در قاعده هرم، سازمان داده است. اين جنبش امروز در همه عرصه هاي حيات اجتماعي حضور مؤثر دارد. آنچه در اين ميان بروز چشمگيري يافته است، حضور زنان و نيز جوانان در ميدان فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي حزب الله است. شايد براي يك ناظر خارجي حيرت آور باشد كه
حزب الله گروههاي موسيقي در شهرهاي لبنان دارد. چنين ناظري از مشاهده تمرين گروه كنسرت حزب الله با استفاده از همه آلات موسيقي مدرن و ملودي پرتحرك و تدارك براي پذيرايي از هزاران علاقه مند در فضاي باز يكي از محوطه هاي آثار باستاني بعلبك (متعلق به سه هزار سال پيش- شبيه كنسرت معروف «ياني» در يونان) شگفت زده خواهد شد.
دبيركل جوان و با هوش حزب الله همانقدر به اين نوع فعاليتها مي بالد كه با اعتماد به نفس از قدرت نظامي جنبش سخن مي گويد.
همين جا بايد تأكيد كرد فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي حزب الله موجب كمرنگ شدن حضور و هويت  نظامي آن در سراسر لبنان نشده است. اين حضور به ويژه در جنوب و به طور مشخص در مناطق مرزي بسيار آشكار است. در حقيقت تأمين امنيت نوار مرزي جنوب لبنان بيش از آنكه متاثر از حضور ارتش لبنان باشد ناشي از استقرار نظامي و اطلاعاتي نيروهاي حزب الله است. از نگاه ناظر ثالث، ارتش اسرائيل هم، اين استقرار را پذيرفته است.
رهبري حزب الله كوشيده است حضور و تثبيت نظامي- امنيتي خود را در هر منطقه با تأمين امنيت عمومي تلفيق كند و بازتاب چنين اراده اي در ميان مردم عادي كاملاً آشكار است.
نيروهاي اين جنبش در هيچ يك از مناطق تحت سيطره خود دست به ماجرا جويي و تشنج آفريني نزدند و بالعكس بلافاصله پس از استقرار كوشيدند جريان عادي زندگي و كسب و كار مردم برقرار شود. سيدحسن  نصرالله در اين مورد مي گويد« ما كوشيديم امنيت را به مردم بدهيم و نه ناامني. شما به عراق و افغانستان نگاه كنيد. مردم لبنان به ما به چشم حافظان امنيت خود نگاه مي كنند. اين براي ما خيلي مهم است كه امنيت مردم خدشه دار نشود، جان مردم، دارايي مردم، جريان عادي زندگي آنها آسيب نبيند.»
براي درك اهميت اين مضمون در مشي رهبري حزب الله، ذكر يك حقيقت آموزنده خالي از لطف نيست: در جريان اشغال جنوب لبنان توسط ارتش اسرائيل كه مساحت و جمعيت قابل توجهي از مردم منطقه را دربرمي گرفت شماري از لبناني ها با عوامل اسرائيلي همكاري مي كردند. پس از آزادسازي اين منطقه انتظار مي رفت موج دستگيري و مجازات شديد اين گروه و چه بسا خونريزي هاي بي حساب در منطقه راه بيافتد. اما رهبري حزب الله به سرعت وارد عمل شد و از راه افتادن امواج كينه و انتقام جلوگيري كرد. گفته مي شود تنها ۲۳ تن دستگير ،محاكمه و به مجازات متناسب محكوم شدند. خوني به زمين نريخت و بذر هيچ كينه اي در روستاهاي جنوب كاشته نشد.
و چنين است كه وقتي از دبير كل مي پرسيم در نبود توازن جهاني قوا، دربي نظمي حاكم بر روابط بين الملل و ... چگونه مي توان به آينده جنبش اميدوار بود، مي گويد تجربه ما در لبنان يك تجربه جديد بود، بالاخره ما موفق شديم. اين تجربه مي تواند الگوي نويي باشد.

درخواست هاي ايران در نشست پاريس
001482.jpg
آسوشيتدپرس به نقل از مقامات مسئول اتحاديه اروپا و همچنين ديپلمات هاي اروپايي در وين نوشت، ايران در نشست پاريس از سه كشور اروپايي آلمان، انگليس و فرانسه خواست از حق اين كشور براي دستيابي به فناوري هسته اي حمايت كنند.
ديپلمات هاي اروپايي مي گويند درخواست هاي ايران در اين نشست تلاش سه كشور اروپايي را براي پرهيز از رويارويي با ايران با نااميدي همراه ساخته چراكه آنها اميدوار بودند بتوانند تهران را متقاعد كنند از دستيابي به اين فناوري منصرف شود.
آسوشيتدپرس به فهرست درخواست هاي ايران در مذاكرات پاريس اشاره كرده و موارد را به اين صورت مطرح كرده است:
- حمايت از پافشاري ايران در دستيابي به فناوري پيشرفته هسته اي و مواردي كه استفاده دوگانه دارند.
- از ميان برداشتن موانع، مثلا محدوديت هاي فروش فناوري و تجهيزات از سوي كشورهاي هسته اي به ايران.
- دادن تضمين به اين كه (اين كشورهاي اروپايي) حتي اگر با محدوديت هاي حقوقي و سياسي روبه رو شوند به تعهد خود به ايران پايبند مي مانند.
- موافقت با فروش سلاح هاي متعارف به ايران.
- تعهد به ايجاد يك خاورميانه غيرهسته اي و دادن تضمين هاي امنيتي براي عدم حمله هسته اي به ايران.
اين خبرگزاري نوشت، اروپايي ها بدون توجه به اين درخواست ها از ايران خواستند به تعهد خود براي از ميان برداشتن بدگماني ها درباره فعاليت هاي هسته اي خود عمل كند.
آسوشيتدپرس نوشت، بعد از اين مذاكرات اروپايي ها از مواضع گذشته خود فاصله گرفته و به موضع آمريكا نزديك شده اند.
جينز ديفنس به نقل از آژانس انرژي اتمي:
منشاء رگه هاي اورانيوم غني شده در ايران
قطعات وارداتي است
خبرگزاري فرانسه از لندن به نقل از شماره روز دوشنبه هفته نامه جينز ديفنس گزارش داد، بازرسان هسته اي سازمان ملل به اين نتيجه رسيده اند كه رگه هاي اورانيوم غني شده در ايران مي تواند ناشي از تجهيزاتي باشد كه اين كشور از يك شبكه قاچاق تحت كنترل عبدالقديرخان پدر بمب اتم پاكستان خريداري كرده است.
كشف اين رگه هاي اورانيوم غني شده مدتي است كه محور مناقشات بين المللي بر سر اين كه آيا تهران تعهدات خود را براي مطلع ساختن آژانس بين المللي انرژي اتمي از تمامي فعاليت هايش نقض كرده است يا خير، قرار دارد.
جينز ديفنس به نقل از منابع نزديك به آژانس افزود، بازرسان بر اين باورند كه آنها مي توانند اين موضوع كه منشاء نمونه كشف شده اورانيوم تا ۵۴ درصد غني شده در يك سايت در ايران، ناشي از تجهيزات پاكستاني است را تأييد كنند.
به نوشته اين نشريه، اين تأييد تنها زماني امكان پذير شد كه اسلام آباد اطلاعاتي را در ارتباط با تأييد منشاء رگه هاي اورانيوم كشف شده در ايران در اختيار آژانس بين المللي انرژي اتمي قرار داد و آمريكا نيز نمونه مشابهي را از برنامه هسته اي پاكستان ارائه كرد.
اين مجله افزود، نمونه ديگري از آلودگي اورانيوم تا ۳۶ درصد غني شده در ايران نيز ناشي از تجهيزات روسي است كه مسكو در اختيار چين قرار داد و چين نيز به عنوان بخشي از يك برنامه سابق كمك هسته اي خود به پاكستان، اين تجهيزات را به پاكستان منتقل كرد. اين تجهيزات سپس توسط عبدالقديرخان در پاكستان به ايران فروخته شد.
هفته نامه جينز ديفنس در پايان نوشت، اين منابع متذكر مي شوند كه رديابي منشاء چند نمونه ديگر از آلودگي در ايران بسيار دشوار است و ممكن است كه منشاء آنها هرگز مشخص نشود.

اسناد ارائه شده به دادگستري كل لبنان درباره پرونده امام موسي صدر
001509.jpg
بخشي از مستنداتي را كه دادگستري كل لبنان و وكلاي خانواده صدر با استناد به آن قذافي را در جريان ربوده شدن امام موسي صدر محكوم كرده اند، اظهارات شخص معمر قذافي وفرزندش سيف الاسلام قذافي است كه بخشي از اين سخنراني ها و مصاحبه ها به شرح ذيل است:
به گزارش مهر، در گزارشي كه در روزنامه صدي البلد مورخ ۴/۴/۲۰۰۴ آمده است: رئيس جمهور تونس تصميم دارد طي سفري به لبنان، ميان لبنان و ليبي بر سر مسئله امام موسي صدر و دو تن از همراهانش شيخ محمد يعقوب و استاد عباس بدرالدين ميانجيگري كند.
گزارش روزنامه صدي البلد به اين نكته اشاره دارد كه طرف ليبيايي قضيه امام موسي صدر را با تونس مطرح كرده و از رئيس جمهور تونس خواسته است كه تمايل رهبر ليبي را براي پايان دادن به اين قضيه به اطلاع مسئولان لبناني برساند. طرف ليبيايي اعتراف كرده است كه امام و دو يارش به سبب شرايطي كه آن هنگام در ليبي حكمفرما بوده توسط افراد غير ليبيايي ربوده شده اند و ليبي آمادگي پذيرش مسئوليت مادي و معنوي قضيه را دارد.
گفته مي شود كه حساسيت اين قضيه رييس جمهور تونس را ناگزير كرد تا ديدار خود از لبنان را به فرصت ديگري موكول كند تا بتواند با آخرين اطلاعات به ميانجيگري در اين ديدار بپردازد.
مفاد اين گزارش با داده ها و اطلاعاتي كه توسط طرف ايراني پيگير قضيه امام صدر طي چند سال گردآوري شده تشابه دارد. سيدمحمد علي ابطحي معاون رئيس جمهور اسلامي ايران در چند سال اخير مسئول مذاكرات با طرف ليبيايي بوده است.
در راستاي تلاش تهران براي حل اين قضيه ابطحي سه بار با سيف الاسلام قذافي ملاقات كرده است، اما سيف الاسلام همان اطلاعات هميشگي را به همراه موضوع پذيرش مسئوليت معنوي و مادي به ابطحي ارائه كرده است. كمي پيش از تشكيل كنفرانس سران عرب در سال ۲۰۰۲در بيروت شنيده مي شد كه برخي از سازمانهاي فلسطيني متهم به ارتكاب جنايت ربوده شدن امام صدر و دو همراه وي هستند در حاليكه سيف الاسلام قذافي در آن روزها دست داشتن رييس سابق اطلاعات ليبي و برخي مقامات بانفوذ ليبيايي را در ربوده شدن امام صدر و دو همراهش به هنگام ديدار از ليبي در شهريور ۱۳۵۷ را ترجيح مي داد. همچنين روزنامه ها در تاريخ ۴/۱/۸۳ نوشتند سيف الاسلام فرزند معمر قذافي رهبر ليبي در ديدار از كشور قطر اعلام كرده است: ليبي براي حل و فصل كردن قضيه امام موسي صدر تلاش مي كند.
سيف الاسلام درگفتگو با مقامات قطري گفته بود كه كشورش تلاش مي كند تا در اين پرونده سهم خود را روشن كرده و لذا از طريق قانوني و واقع گرايانه به بررسي ربوده شدن امام صدر خواهد پرداخت.
سيف الاسلام اظهارداشت كه كشورش تماسهايي با ايران برقرار كرده و در پي آن با هماهنگي ايتاليا تحقيقات در اين باره تكميل خواهد شد.
پسر قذافي گفته است كه ۵۰ درصد مسئله امام موسي صدر به ليبي و ۵۰ درصد آن به ايتاليا مربوط مي شود و اعلام كرده بود كه ليبي حاضر است سهم خود را از اين پرونده بپردازد.بخشي از مستندات متهم بودن دولت ليبي در رابطه با پرونده امام موسي صدر به مصاحبه هاي قذافي و ديگر مقامات كشور ليبي اختصاص دارد كه با توجه وكلاي خانواده صدر و جمع آوري و ارائه آنها مورد استناد دادگاه قرار گرفته است.

با واژه هاي سياسي- ۱۴
قدرت سياسي
واژه «قدرت سياسي» (political power) از مهمترين واژه هاي سياسي است، به طوري كه از آن به عنوان جوهر سياست ياد مي شود. قدرت به مفهوم «توانايي تحميل اراده يك فرد بر ديگران، حتي برخلاف ميل آنها» اساساً يك مفهوم جامعه شناختي است كه هم شامل قدرت فيزيكي و هم شامل قدرت سياسي مي شود و در يك وضعيت اجتماعي بروز مي كند.
قدرت سياسي آن نوع از قدرتي است كه يك فرد يا گروه در درون جامعه براي تأثيرگذاري و كنترل زندگي ساير افراد و گروهها دارا هستند. در عرصه سياسي راههاي گوناگوني براي بدست آوردن اين نوع از قدرت وجود دارد. معروف ترين شيوه براي اين كه يك فرد از قدرت سياسي برخوردار شود، اين است كه او رئيس سياسي رسمي دولت اعم از رئيس جمهور، نخست وزير، شاه يا امپراتور باشد. البته قدرت هاي سياسي، محدود به سران دولتها نيست و حيطه آن به نفوذ اجتماعي فرد يا گروه دارنده قدرت نيز مرتبط است. به طور سنتي مهمترين عامل تشكيل دهنده و نگهدارنده قدرت سياسي از طريق اعمال قدرت نظامي، جمع آوري ثروت و كسب دانش بوده است.
قدرت سياسي وقتي از مشروعيت اجتماعي برخوردار باشد، از آن به عنوان اقتدار ياد مي شود. با اين وجود در طول تاريخ نمونه هاي زيادي از سوءاستفاده دارندگان قدرت سياسي از اين نوع وجود داشته است. اين موارد سوءاستفاده از قدرت در همه نظامها وبيشتر در نظام هاي سياسي استبدادي و ديكتاتوري صورت مي گيرد كه قدرت در دست عده معدودي جمع شده و عوامل كنترل كننده آن همچون نقد و انتقاد عمومي و زمينه هاي بحث هاي سياسي و ساير ابزارهاي عمومي كنترل قدرت وجود ندارند، يا با محدوديت روبرو هستند. در طول تاريخ براي حل اين مشكلات راه حل هاي مختلفي تجربه شده كه بسياري از آنها رفع اين معضلات را در تقسيم قدرت، محدود كردن ميزان قدرتي كه يك فرد يا گروه مي توانند داشته باشند و نيز اعطاي حقوق حمايتي به افراد از طريق تصويب قوانين جستجو كرده اند. در همين مسير نظريه بسيار معروف تفكيك قوا يعني تقسيم قدرت سياسي بين سه قوه مقننه، مجريه و قضائيه ظهور كرد كه امروزه مورد عمل قوانين اساسي تقريباً تمامي كشورهاي جهان است. (براي اطلاعات بيشتر درباره واژه «تفكيك قوا» به «با واژه هاي سياسي» شماره-۶ در صفحه ۶ روزنامه همشهري شماره ۳۴۰۵ مورخ شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۳ مراجعه شود). در نظام هاي سياسي مردم سالار قدرت سياسي از طريق انتخابات بين افراد، گروهها و احزاب دست به دست مي شود. به طوري كه در «با واژه هاي سياسي» شماره -۸ (حزب سياسي) در صفحه ۶ همشهري شماره ۳۴۱۹ مورخ شنبه ۶ تير ۱۳۸۳ گفته شده مهمترين هدف حزب سياسي بدست گرفتن قدرت سياسي براي رهبران و اعضاي خود است.

سيد حسن نصرالله در گفت وگو با همشهري:
اسرائيلي هاي ترسان از مرگ را بيرون كرديم
حافظان امنيت ملتمان و مخالف تروريسم هستيم
001494.jpg
سيدحسن نصرالله در پي ترور سيد عباس موسوي به دبير كلي جنبش حزب الله لبنان رسيد. وي پيش از آن در عرصه هاي مختلف نظامي و سياسي اين جنبش خدمت مي كرد و طي يك دوره طولاني (تقريبا به اندازه عمر جنبش حزب الله) به تدريج مدارج حساس را در تشكيلات و سلسله مراتب رهبري آن طي كرد.
وي كه در زمان ترور سيدعباس موسوي دبير كل وقت، حساس ترين و سنگين ترين مسئوليت پس از او را به عهده داشت با تصميم شوراي رهبري جنبش، جايگزين او شد.
در دوران مسئوليت او نه تنها حركت جنبش دچار فترت و نقصان نشد بلكه در پرتو تعميق و تشديد رويارويي اسرائيلي - لبناني، به موازات تحكيم و تقويت ماهيت نظامي جنبش، گستره فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي آن نيز ابعاد تازه اي يافت. او ارتباط صميمي و بي واسطه اي با فرماندهان و بدنه جنبش دارد، باهوش، متواضع و خوش صحبت است و در بيان و استدلال، از ظرايف سخن غافل نمي ماند. با آرامش و اعتماد به نفس تحسين برانگيز سخن مي گويد اما واژگانش زمخت و بي روح نيست.
نگاه مهربان و لبخند مستمري را چاشني حرفهايش مي كند، اگر چه موضوع بحث جنگ و مبارزه و... باشد و مي كوشد از دائره ادبيات انساني - عاطفي خارج نشود.

هيچ زماني بين
حزب الله لبنان و القاعده ارتباطي وجود نداشته است. هر چه آمريكايي ها
و اسرائيلي ها تاكنون
در اين مورد گفته اند
كسي را قانع نكرده است
جنبش مقاومت در لبنان
يك الگوي جديد براي جنبش هاي آزاديبخش است

آنان كه خودروهاي بمب گذاري شده را
در خيابان ها و شهرهاي عراق
و در برابر بيمارستان ها
منفجر مي كنند، اين گروه ها
به اعتقاد من، گسيل شده
توسط سازمان هاي سيا
و موساد اسرائيل هستند.
من اين را در مراسم علني هم گفتم، كارهاي اين گروه
به اشغالگران كمك مي كند

تاكنون اتحاديه اروپا، روسيه، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و ديگر نهادهاي مهم بين المللي با تروريستي خواندن حزب الله لبنان مخالفت كرده اند

بلافاصله
پس از حوادث
۱۱ سپتامبر
آمريكايي ها و اسرائيلي ها كوشيدند
حزب الله لبنان را
مسئول آن معرفي كنند


فكر نمي كنم
طي يك دو ماه آينده
مسائل خطرناك و مهمي
رخ دهد و اين به سبب
وجود فصل تابستان
و جهانگردي و توجه اسرائيل
به مسائل اقتصادي است.
شايد ما شاهد نوعي فضاي
افزايش تنش كلامي سياسي
و رواني باشيم تا جو تنش فزايي واقعي و ميداني.
اما پس از آن، عرصه براي
هر احتمالي باز خواهد بود

برخي از رهبران عراقي به گونه اي از آمريكا سخن مي گفتند كه گويي آنها از پيروان صالح پيامبرانند و آماده اند براي نجات ملت عراق و برپايي حكومت عادلانه و دموكراتيك در اين كشور . مشكل اين است كه انسان، دوست را از دشمن بازنشناسد و نسبت به دشمن حسن ظن داشته باشد

ما با قرائت قرآن مجيد، درك كرديم كه نقطه ضعف اسرائيلي ها، اين است كه، دنيا دوست هستند و از مرگ بيش از همه چيز ديگر مي ترسند

ما مي خواهيم جوانان و خود مردم با ما باشند، با ما صبر و پايداري كنند. ابزارهاي سنتي نظير خطابه، مسجد، نماز جمعه و مجالس محرم و سينه زني وجود دارند كه بخش هايي از مردم را به خود جذب مي كنند. موسيقي و سرودهاي حماسي نيز بر مردم به طور عموم و بر جوانان به طور خصوص، تأثير زيادي دارد
001497.jpg
001518.jpg

* وضعيت منطقه بسيار پيچيده و حساس است. موقعيت شما نيز بخشي از اين پيچيدگي است. پرسش هاي بسياري در اين زمينه مطرح است اما ترجيح مي دهيم با طرح تازه ترين موضوع گفت وگو را آغاز كنيم: در چند روز اخير دور تازه اي از اتهامات عليه حزب الله لبنان و نيز ايران مطرح شده است بخش هايي از گزارش كميته آمريكايي تحقيق درباره حوادث يازده سپتامبر منتشر شده است كه در آن به ارتباط عناصر القاعده با ايران و نقش حزب الله لبنان در ايجاد اين ارتباط اشاره شده است. امروز صبح هم اظهارات رئيس اطلاعات ارتش اسرائيل را در خبرها شنيديم كه ادعا مي كرد حزب الله لبنان موشك هايي در اختيار دارد كه برد آن به تل آويو مي رسد. ارزيابي خود را از شرايط جديد بيان كنيد. به طور مشخص آيا تهديد تازه اي از ناحيه  اسرائيل طي چند هفته  آينده احساس مي كنيد؟
- به علت جهاد مقاومت اسلامي لبنان، كه از سال ۱۹۸۸ تاكنون ادامه داشته، اسرائيلي ها همواره به حزب الله به عنوان يك تهديد نگريسته اند. آنان طي سال هاي گذشته كوشيده اند ابرقدرت ها، جامعه بين المللي، دولت ها و حتي ملت لبنان را عليه حزب الله تحريك كنند و اين حزب را با تروريسم مرتبط سازند. طبعاً تلاش هاي اسرائيل به طور كامل با موفقيت همراه نبوده است. بسياري كشورها همچنان با توصيف تروريستي بودن حزب الله مخالفت مي كنند. تاكنون اتحاديه اروپا، روسيه، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و ديگر نهادهاي بزرگ و مهم بين المللي با اين امر مخالفت مي كنند.
دولت آمريكا از همان آغاز با خواسته هاي اسرائيل همنوايي داشته است و لذا از همان آغاز، دولت هاي پياپي آمريكا، حزب الله را جزو ليست متهمان خود قرار داده اند. وقتي حوادث يازده سپتامبر رخ داد و دقايقي پس از اعلام عمليات نيويورك و واشنگتن، برخي از رسانه هاي آمريكا و مسئولان اسرائيلي درباره مسئوليت حزب الله در آن عمليات سخن گفتند، يعني در آغاز، حزب الله را متهم كردند. پس از چند ساعت صبحت از سازمان «القاعده» شد اما اسرائيلي ها اصرار داشتند كه اين كار توسط «القاعده» و با هماهنگي حزب الله انجام گرديد. آشكار است كه اسرائيلي ها مي خواستند نام حزب الله را با حوادث ۱۱ سپتامبر پيوند دهند. سپس به ايران رسيدند و اين يعني توجيه اتهام مستقيم به حزب الله كه پس از آن اين تهمت به ايران هم مي رسيد.
ما از همان ابتدا هرگونه ارتباط با حوادث يازده سپتامبر و هر گونه پيوند با سازمان القاعده را نفي كرديم. هيچ گاه و در هيچ زماني، هيچ پيوندي ميان حزب الله و سازمان القاعده وجود نداشته است. آموزش آنان در اردوگاه هاي حزب الله يا ارائه امكانات يا تجارب فني يا نظاير آن را همواره و با قاطعيت رد كرده ايم. تاكنون هر چه اسرائيلي ها يا آمريكايي ها در اين زمينه گفته اند هيچ كس را قانع نكرده است و از هيچ پشتوانه اي برخوردار نيست و تنها يك اتهام و تصيفه حساب از سوي اسرائيلي هاست. اما درباره تهمت هاي جديد. من گفتم كه اسرائيلي ها به حزب الله به عنوان يك تهديد مي نگرند. حزب الله از همان آغاز با نيروهاي اسرائيلي، كه سرزمينش را در لبنان اشغال كرده بودند، جنگيد و شكستي تاريخي بر آنان وارد كرد. حزب الله پيوسته اعلام كرده كه وظيفه اش دفاع از كشور و ملتش در برابر تجاوزهاي مكرر اسرائيل است و همواره در حالتي مجهز و آماده قرار دارد و امكانات مختلف خود را تقويت مي كند.
اسرائيلي ها هر از گاهي اعلام مي كنند كه حزب الله فلان سلاح و فلان موشك را دارد. ما معمولاً درباره اين خبرها چيزي نمي گوييم اما مي گوييم كه اين حق طبيعي ماست كه نيرومند باشيم تا بتوانيم از ملت و كشورمان دفاع كنيم اما به اسرائيلي ها نخواهيم گفت چه داريم و چه نداريم و مالك چه هستيم و چه نيستيم. رويارويي ما و اسرائيلي ها متوقف نخواهد شد؛ گاهي ممكن است آرامش برقرار شود و گاهي تنش به وجود آيد يا احياناً ممكن است اوضاع مثل رخدادهاي هفته گذشته شعله ور شود، اما سمتگيري عمومي اسرائيل همانا سمتگيري به سوي تنش فزايي چه در مورد فلسطين و لبنان و چه در مورد سوريه و حتي ايران است. در هفته هاي اخير مسئولان بلندپايه اسرائيلي همه روزه درباره تأسيسات هسته اي و انرژي هسته اي ايران و تهديد اسرائيل سخن مي گويند. رئيس سازمان جاسوسي اسرائيل اعلام كرد كه ايران، سوريه و حزب الله تنها خطرهاي باقي مانده عليه اسرائيل در منطقه هستند. وقتي ايران، سوريه و حزب الله را به عنوان عوامل تهديد معرفي مي كنند، طبيعي است انتظار داشته باشيم كه آنان براي افزايش تنش در رويارويي با ما برنامه ريزي كنند. اين مسأله مهمي است، اما به هر حال من فكر نمي كنم طي يك دو ماه آينده، مسائل خطرناك و مهمي رخ دهد و اين به سبب وجود فصل تابستان و جهانگردي و توجه اسرائيل به بعد اقتصادي است. شايد ما شاهد نوعي فضاي افزايش تنش كلامي سياسي و رواني باشيم تا جو تنش فزايي واقعي و ميداني. اما پس از آن عرصه براي هر احتمالي باز خواهد بود.
* جنبش هاي آزادي بخش معمولاً از حمايت يك قدرت جهاني برخوردار بوده اند يعني تعارض منافع باعث مي شد مثلاً يكي از دو ابر قدرت معروف از چنين حركت هايي حمايت كند. حداقل اين حمايت ها، حمايت  سياسي و تبليغاتي بود. به هر حال صدايي در تريبون ها و مجامع جهاني به حمايت آنان بلند مي شد. در شرايط امروز جهان، فروپاشي نظام دوقطبي و ظهور آمريكا به عنوان يك قدرت فائقه اقتصادي- سياسي- نظامي، آينده مقاومت در برابر سياست هاي منطقه اي آمريكا و متحد اصلي آن در خاورميانه را چگونه مي بينيد؟ به طور مشخص در شرايط امروز جهان و فقدان «توازن جهاني قوا» كه از عناصر اصلي تنظيم روابط بين المللي بود، نقطه اتكاء شما در اين تقابل چيست؟
- آنچه در مقدمه فرموديد در قرن ميلادي گذشته درست بود اما اين قاعده براثر پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(قدس سره) شكسته شد و مكتب نويني پديد آمد كه همان مكتب امام است. اين مكتب درباره ملتي صحبت مي كند كه خواست و اراده اي دارد و از حقوقي برخوردار است و به خدا ايمان و به او اتكا دارد و از ملت خود، وجود خود و امكانات خود كمك مي گيرد و مي تواند پيروز شود، بي آن كه به شرق يا غرب اتكايي داشته باشد. انقلاب اسلامي ايران اين واقعيت را به اثبات رساند و نخستين پيروزي بر اساس اين قاعده نوين- بدون اتكاي به شرق و غرب- بود. آنچه در لبنان رخ داد به اتكاي اين قاعده نوين انجام گرفت و امتدادي از تجربه امام خميني است، زيرا رهبر و امام و بنيادگذار اين تجربه در لبنان، امام خميني بود و ما آنچه را كه آغاز كرده ايم، ادامه خواهيم داد.
اسرائيل، دولت ها و ارتش هاي عربي را - كه بر اتحاد جماهير شوروي متكي بودند- شكست داد، اما حزب الله كه جنبشي اسلامي و جهادي كم امكانات در لبنان است، با توكل بر خدا و با استفاده از امكانات خويش و حمايت برخي از دوستان توانست اسرائيل را شكست دهد. اين دوستان را نمي توان به عنوان ابرقدرت در جهان توصيف كرد. اين قاعده نقطه عزيمت ما بود كه طي بيست و دو سال، مسيرمان را براساس آن ادامه داديم و بر دشمن اسرائيلي پيروز شديم و طرح هاي آمريكا و اسرائيل را در لبنان با ناكامي روبه رو ساختيم. ما اعتقاد داريم كه اين مكتب و اين منطق جديد، منطق آينده است. اكنون ما، در عراق شاهديم كه آمريكايي ها، گم و گيج  شده اند و در آنجا با مشكل بزرگي روبه رو هستند و اين امر در نزاع ها و كشمكش هاي كنوني شان در انتخابات رياست جمهوري، هويداست. در نهايت اگر ايالات متحده آمريكا با مشكل يا مقاومت واقعي ملت عراق روبه رو شود، چه كاري مي تواند انجام دهد؟ اين مقاومت مي تواند مقاومت سياسي باشد نظير فعاليت  برخي از احزاب سياسي و مرجعيت هاي ديني يا مقاومت مسلحانه باشد نظير نيروهاي ديگر.
اكنون در درون فلسطين اشغال شده، ملت فلسطين به تنهايي و بدون كمك هيچ كس در جهان به جز كمك هاي برخي از دوستان- كه امكانات كمي دارند- مقاومت مي كند و اسرائيل كه از حمايت  مطلق آمريكا برخوردار است نمي تواند مشكل «انتفاضه» فلسطين را حل كند. انتفاضه براي اسرائيل در فلسطين اشغال شده و براي آمريكا در خاورميانه مشكلات بزرگي را ايجاد كرده است.
ما به اين انديشه استناد مي كنيم و بر اين اساس به فعاليت و راه خود ادامه مي دهيم و نسبت به آينده نگراني نداريم بلكه ايمان داريم كه آينده از آن همين ملت هاست كه به خدا ايمان دارند و بر او متكي هستند و در عرصه هاي رويارويي و آزادي و كرامت و استقلال خود حضور مي يابند. اينها شعار نيست و تجربه بيست و پنج سال گذشته ثابت كرد كه اين انديشه،  بسيار واقعي است.
*  چرا اين تجربه در جاهاي ديگر مثلاً عراق تعميم نيافت؟ برخي گروهها كه سابقه مبارزه هم داشتند پس از ورود ارتش آمريكا به خاك كشورشان تغيير مشي دادند و از مواضع انقلابي فاصله گرفتند...
- اولاً بايد با اين گروهها درباره تجربه هاي ايران و لبنان و فلسطين و ميزان خطرهاي روياروي انقلابيون و مقاومت كنندگان صحبت كنيم. مثلاً  وقتي درباره تجربه لبنان طي بيست و دو سال گذشته سخن مي گوييم و ميزان تهديدها، چالش ها، خطرها و توطئه ها و نيز ميزان جانبازي ها و فداكاري ها و حضور رويارويي و پايداري را بازگو مي كنيم مي بينيم كه به يك معجزه شباهت دارد؛ با اين همه اين مسائل تحقق يافت. آنان [برخي گروههاي عراقي] اين تجربه ها را پشت سر نگذاشته اند. پاره اي از آنان در سايه شمشير برنده و خونين صدام زندگي مي كردند و برخي از آنان در خارج عراق مي زيستند و از انديشه هاي آنجا تأثير مي گرفتند و از اين گونه تجربه هاي عيني روزانه به دور بودند. مثلاً در تجربه مقاومت اسلامي لبنان،  مسائلي رخ مي داد كه غيرقابل فهم بود، كه طبعاً ما تفسير عيني براي آنها داريم و مي گوييم اينها نتيجه عنايت خداوندي و توفيق و كمك و مساعدت او به بندگاني است كه از وي كمك خواستند. همچنين بايد نتايجي را به آنها ارائه دهيم كه بدانها دست يافتيم و راهي را كه در پيش گرفتيم به آنان معرفي كنيم. از مهمترين مسائل- به نظر من- شناخت دشمن است، زيرا بسياري از سياستمداران عراقي، دشمن را با دوست اشتباه مي كنند و نسبت به آمريكا و دولت آمريكا حسن ظن دارند. با برخي از اينها صحبت كرده ام و به من مي گفتند كه آمريكا به عراق آمده است تا يك حكومت دموكراتيك در عراق برپا سازد و پس از چند ماه ما شاهد انتخابات و انتقال قدرت... و ديگر مسائل خواهيم بود. برخي از رهبران عراقي به گونه اي از ايالات متحده آمريكا سخن مي گفتند كه گويي آنها از پيروان صالح پيامبران اند و آماده اند براي نجات ملت عراق و برپايي حكومت عادلانه و دموكراتيك در اين كشور،  ثروت و فرزندان خود را فدا كنند. اين طبعاً  يك مشكل واقعي است كه انسان، دوست را از دشمن بازنشناسد و نسبت به دشمن حسن ظن داشته باشد. البته اينان كه اين گونه صحبت مي كردند اكنون انديشه هاي خود را تغيير داده اند و اين پيامد تجربه است و آنچه كه سال گذشته و امسال در عراق رخ داده، مسائل را براي آنان آشكارتر كرده است. به هر حال ما معتقديم اهميت آنچه در ايران و در لبنان گذشت يا آنچه اكنون در فلسطين مي گذرد و حتي آغاز آن چه امروز در عراق مي گذرد در آن است كه ما تجربه عيني و واقعي و بروني ارائه مي دهيم. ما درباره توازن ها و انديشه ها و فرضيه ها صحبت مي كنيم. پيش از سال ۱۹۷۹ يعني پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اينها فرضيه بودند اما پس از آن سال، وقايع و تجربه هاي عيني و بروني رخ داد كه بايد آنها را به ديگران ارائه دهيم و تشريح كنيم و به نظر من، هم شما در ايران و هم ما در لبنان در اين زمينه كوتاهي كرده ايم.
* از مباني كلي كه خارج شويم باز هم اين پرسش مطرح است كه يك گروه نسبتاً كوچك در برابر دشمن كاملاً  مسلح و سازمان يافته، برخوردار از همه نوع امكانات تكنولوژيكي و مالي كه به طور ارگانيك با ارتش آمريكا نيز ارتباط دارد چگونه مي خواهد مبارزه كند؟
- از نظر اسلامي و قرآني، پاسخ آسان است، « وكم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله». اما، من مي كوشم موضوع را به شكلي واقعي و عيني تشريح كنم. درست است كه اسرائيل، دولت نيرومندي است و وقتي اسرائيل وارد لبنان شد و نيروهايش سرزمين هاي لبنان را به اشغال درآوردند، در ميان مردم لبنان قرار گرفتند. سربازهايش در شهرها و مناطق مختلف مستقر شدند. در مقابل، مقاومتي كه در لبنان پا گرفت يك مقاومت نمونه بود يعني مقاومتي خود انگيخته نبود بلكه مقاومتي سازمان يافته، برنامه ريزي شده و دقيق بود كه زمان و مكان، تاكتيك و شيوه عمل مناسب را خود انتخاب مي كرد. اين مقاومت داراي مجموعه اي از ضوابط بود كه آن را قادر به استمرار و برخوردار از حمايت مردم مي كرد تا نيرومند بماند. از سوي ديگر اين مقاومت، نقاط ضعف دشمن را تشخيص داد و به اين نقاط ضعف ضربه مي زد. ممكن است كشتي گير بزرگ و عظيم الجثه اي پا پيش بگذارد و در برابر وي، انساني با بدن معمولي قرار گيرد اما اين انسان عظيم الجثه، نقطه ضعف مشخصي دارد. اگر توانستيم اين نقطه ضعف را بشناسيم و بر آن ضربه وارد سازيم و اين ضربه ها را ادامه دهيم، اين انسان از پاي درخواهد آمد؛ گرچه آدمي قوي و غول پيكر باشد. اين همان اتفاقي است كه با دشمن اسرائيلي رخ داد. يعني ما، در استراتژي مقاومت اسلامي لبنان به دنبال نقاط ضعف و نقاط قوت دشمن بوديم. اگر مي خواستيم به نقاط قوتش ضربه بزنيم به صد سال وقت نياز داشتيم تا پيروز شويم. مثلاً اگر عمليات خود را بر توان اقتصادي اسرائيل متمركز مي كرديم (و اين البته به امكانات عظيمي نياز دارد) به نتيجه نمي رسيديم زيرا اسرائيل از حمايت آمريكا برخوردار است و سالانه دست كم ده ميليارد دلار به عنوان وام و كمك هاي عيني و مالي و تسهيلات دريافت مي كند. ماليات دهنده آمريكايي بخشي از ماليات  خود را مستقيماً به اسرائيل مي پردازد و اسرائيل از نظر اقتصادي بر امكانات خويش متكي نيست. خب، آيا مثلاً تانك ها يا سنگرهاي اسرائيلي را بايد ويران مي كرديم. به هر حال آنها سنگرهاي جديد مي ساختند و با تخريب يك تانك، صد تانك
001503.jpg
001515.jpg
مي آوردند. لذا ما نمي توانستيم با نقاط قوت اسرائيل رو در رو شويم و نياز به امكانات عظيم داشت. ما با قرائت قرآن مجيد، درك كرديم كه نقطه ضعف اسرائيلي ها، اين است كه دنيا دوست هستند «قل يا ايها الذين هادواإن زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين.»
آنها دوست دارند- ولو تا هزار سال- در اين دنيا زندگي كنند و از مرگ بيش از همه چيز ديگر مي ترسند. اين نقطه ضعف آنهاست.
بنابراين بايد روي عامل انساني تأكيد مي كرديم و آن كشتن سربازان اشغالگر موجود در سرزمين ما بود، كشتن يك سرباز نياز به يك گلوله يا يك بمب يا يك گروه كوچك يا يك تاكتيك ساده داشت. ما در سرزمين خود و ميان ملت خويش مي جنگيديم. وقتي به انجام عمليات بر ضد سربازان و افسران اسرائيلي پرداختيم و حمل جنازه ها را از لبنان به فلسطين اشغال شده آغاز كردند و اين امر در رسانه هاي گروهي منعكس شد، مردم در رژيم صهيونيستي فشار بر دولت خود را آغاز كردند و گفتند: ما، در لبنان چه مي كنيم؟ ماندن در لبنان پرهزينه و بهاي سنگين دارد. ما نمي خواهيم فرزندانمان در لبنان كشته شوند. تصوير عمليات كه به اسرائيلي ها نشان مي داد چگونه فرزندان و سربازانشان در لبنان كشته مي شوند باعث شد تا بر رژيم دشمن فشار بياورند. طي سه سال مقاومت (۱۹۸۳-۱۹۸۵) آنان از بخش وسيعي از سرزمين لبنان بيرون رفتند و بخش ديگري باقي ماند و ما پانزده سال جنگيديم و همين شيوه را در پيش گرفتيم و سرانجام اسرائيلي ها خود را در برابر يك واقعيت ديدند و آن باقي ماندن در لبنان به قيمت افزايش كشته ها و زخمي هاي اسرائيلي است، لذا بايد خارج شويم و ماندن در لبنان، پرهزينه است. اين يك معادله است. اما در عرصه ضوابطي كه مقاومت براي خود قايل شد، مسأله با عراق- و برخي از گروه ها- فرق مي كند. مقاومت اسلامي لبنان از آسيب رساندن به مردم غيرنظامي لبنان اجتناب مي ورزيد و از جان و مال و مصالح مردم حفاظت مي كرد و نسنجيده ضربه نمي زد و از خون و مال و عرض مردم صيانت مي كرد.
مردم همه اين مسائل را مي ديدند. وقتي طوايف مختلف لبنان مي ديدند كه مقاومت اسلامي، در جنوب به اشغالگران ضربه مي زند اما مواظب خون و مال و امنيت و سلامتي مردم است، همين مردم، مقاومت را در آغوش مي گرفتند و از آن حمايت مي كردند و مقاومت، بزرگ و بزرگتر مي شد. با اين معادله ساده و آسان است كه پيروزي در لبنان تحقق يافت. اين معادله آسان است اما عمليات ميداني آسان نيست. يعني هجده سال جنگ مستمر، تقديم شهيدان و زخميان و زندانيان و وجود خانواده هاي شهيدان و رويارويي هاي روزانه همگي فداكاري هاي بزرگي هستند. اما در واقع، كوشش هاي پيوسته، برنامه ريزي، اخلاص، صداقت و بررسي و عزم و تصميم براي ادامه فعاليت وجود داشت. اكنون در فلسطين و پس از چهار سال كه از عمر انتفاضه مي گذرد، اكثريت دو سومي مردم صهيونيست اسرائيل با عقب نشيني بدون قيد و شرط از باريكه غزه موافق اند. اين نشان مي دهد كه تجربه ما، تجربه موفقي بود و مي توان آن را در جاهاي ديگر تكرار كرد و از جمله در درون فلسطين اشغال شده.
* خروج ارتش اسرائيل از جنوب لبنان يك پيروزي نظامي براي شما محسوب مي شود اما بالاخره يك بحث استراتژيك اين است كه هدفگذاري شما در ارتباط با اسرائيل چيست؟ برخي معتقد به محدودسازي اسرائيل هستند، برخي معتقد به بازگرداندن اسرائيل به مرزهاي ۱۹۶۷ هستند، برخي هم معتقد به نابودي كامل آن هستند. شما در كجاي اين طيف قرار داريد؟
- ما آشكارا اعتقاد داريم فلسطين تاريخي از رود اردن تا درياي مديترانه گسترده است و سرزمين و ملك ملت فلسطين است. بي گمان، مقدسات فلسطين از آن امت اسلامي است؛ مسجدالاقصي فقط ملك فلسطينيان نيست بلكه ملك همه مسلمانان است. دولت اسرائيل، رژيمي غيرقانوني، غيرشرعي و براساس اشغال سرزمين هاي ديگران و غصب و ترور و كشتار و آواره كردن فلسطينيان از سرزمينشان و مصادره املاك و كشتزارهايشان، برپا شده است. لذا ما بر اين باوريم كه اين دولت، دولتي غيرقانوني و غيرشرعي است. به شما بگويم كه بسياري از سفيران كشورهاي اتحاديه اروپا و ديگر كشورها ، نزد من مي آمدند و در باره اين موضوع از من مي پرسيدند و من پاسخ مي دادم. من به آنان مي گفتم اگر شما خانه بزرگي داشته باشي و كسي بيايد و به خانه تان تجاوز كند و شما را از آن جا بيرون بياندازد و براين خانه چيره شود، آيا پس از پنجاه يا صد سال- حتي اگر همسايگان نيز اين امر را به رسميت بشناسند- اين خانه، ملك او خواهد شد؟ يعني اگر بيايند و بگويند، آري اين شخص، صد سال است كه همسايه ماست، به نظر شما آيا اين خانه، مال شما يا مال آن شخص است؟ فلسطين، خانه فلسطينيان است، حتي اگر از ديار خويش اخراج شده باشند و بايد به آنان بازگردد و اين حقي طبيعي است. طبعاً وقتي اين انديشه را مطرح مي كنيم، منظورمان اين نيست كه نتيجه حتمي اين انديشه، كشتن همه اين افراد است. خير، تزهاي مدني در اين زمينه وجود دارد. مثلاً از جمله اين تزها، آن است كه يهوديان صهيونيست از جاهاي مختلف جهان آمده اند و مي توانند به كشورهاي مبدأ بازگردند. ما نمي خواهيم كسي را بكشيم، پس سوار هواپيما و كشتي و قطار شوند و به لهستان و اتيوپي و آمريكا بازگردند. طرح ديگري هم وجود دارد كه روزي توسط رهبري انقلاب ايران در نمازجمعه مطرح شد و نيز توسط جناب آقاي خاتمي رئيس جمهور ايران به طور مفصل مطرح گرديد. انديشه رفراندوم مطرح است و اين كه فلسطين از آن فلسطينيان اعم از مسلمان و مسيحي و يهود است. آنان هستند كه رفراندوم برگزار مي كنند و دولت خود را سامان مي دهند و سرنوشت كساني را كه از خارج آمده اند تعيين مي كنند؛ افرادي كه از خارج آمدند و به اين سرزمين و اين كشور كوچيدند و شهرك ساختند و آن را غصب كردند. رفراندوم را فقط فلسطينيان بومي انجام مي دهند و نه كساني كه از كشورهاي ديگر آمدند.
به هر حال، موضع ما آشكار است و مي گوييم فلسطين از آن فلسطينيان است و براي حل اين مسأله، راه هاي متنوع و متعددي وجود دارد. اما برخي بر اين پندارند كه لبناني ها و حزب الله مي خواهند بجنگند و فلسطين را آزاد كنند و اسرائيل را روي زمين محو كنند. يا اين كه ايرانيها يا سوريها بايد اين كار را انجام دهند. اين مسأله در مرتبه نخست، مسئوليت ملت فلسطين است يعني ملت فلسطين بايد اين كار را انجام دهد. مسئوليت ما- ساير ملت ها- حمايت و كمك و پشتيباني از آنان است. در لبنان، ما لبناني ها بوديم كه براي رهايي كشورمان جنگيديم. ممكن نيست كسي به نيابت از ما بجنگد. ديگران ممكن است به ما كمك كنند. درباره فلسطين هم ما مي گوييم كه ملت فلسطين خود جهاد مي كند و مي جنگد و مقاومت مي كند و ديگران- از جمله ما- بايد به آنان كمك كنيم.
* در مورد مكانهاي مقدس متعلق به مسيحيان و يهوديان چه نظري داريد؟
- ما براي مقدسات مسيحيان و يهوديان احترام قايل هستيم. ما به اهل كتاب احترام مي گذاريم و حتي در سايه دولت اسلامي- كه طبق اسلام و احكام اسلام حكومت مي كند- حقوق آنان را درنظر مي گيريم. در هر صورت اين مقدسات ديني بايد حفظ شود و صهيونيست ها حق ندارند اين مقدسات را مصادره كنند.
* آنچه فرموديد در يك فضاي تئوريك قابل دفاع و توجيه است اما در عمل با توجه به شرايط جهاني منطقه اي، وضعيت دولت هاي عربي و... با كدام ابزار و چگونه مي توان به نقطه مطلوب رسيد مثلاً چگونه مي توان اسرائيل را وادار به پذيرش رفراندوم يا راه حل هايي از اين دست كرد؟
- تزهايي كه من درباره رفراندم يا بازگشت يهوديان به كشورهايشان گفتم، تزهايي تئوريك اند. اسرائيلي ها براي صدها سال برنامه ريزي كرده اند تا بيايند و اين سرزمين را اشغال كنند و بر آن چيره شوند و غصبش كنند. آنان به اين سادگي خارج نخواهند شد و فلسطين را به فلسطينيان بومي برنخواهند گرداند تا رفراندمي برگزار كنند و سرنوشت كوچ نشينان يهودي و اشغالگران صهيونيست را تعيين كنند. از نظر عملي و واقعي، تنها راه آزادي فلسطين اشغال شده همانا جهاد ملت فلسطين است كه از پشتيباني امت عربي و اسلامي برخوردار باشد. شما مي گوييد كه اين امر در شرايط كنوني منطقه اي و بين المللي چگونه رخ مي دهد، من مي گويم كه اكنون در حال رخ دادن است. ملت فلسطين سال هاست كه مقاومت مي كند و قرباني و شهيد مي دهد و شكيبايي نشان مي دهد و كساني هستند كه به اين ملت، كمك مي كنند تا بتواند به مقاومت خود ادامه دهد. ما پيشتر گفتيم كه شارون اكنون با عقب نشيني از باريكه غزه موافق است و دوسوم ملت اسرائيل با خروج بدون قيد و شرط از باريكه غزه موافقت دارد و اين پيروزي بزرگي است. اكنون مسأله آن است كه برخي نمي خواهند اسرائيل بدون قيد و شرط از باريكه غزه عقب نشيني كند. به هر حال اين راه آشكاري است و در بدترين شرايط بين المللي و منطقه اي، پاكدلان و صادقان اين امت مي  توانند به ملت فلسطين كمك كنند و اين ملت، گزينه ديگري ندارد. اين ملت، - كه صد سال است تحت اشغالگري به سر مي برد- مذاكره و گفت گوها را تجربه كرده ونيز اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي، شوراي امنيت سازمان ملل و نظام قديم و نوين جهاني، گفت وگوهاي مستقيم و غيرمستقيم را تجربه كرده است.
پس از پيروزي مقاومت لبنان، ملت فلسطين، نگاه آشكاري يافته است و آن، اين كه تنها گزينه براي آزادي سرزمينش، همانا مقاومت است. آنان گفت وگوهاي چندين ساله را تجربه كردند كه به چيزي دست نيافتند اما با مقاومت به چيزهاي مهمي دست خواهند يافت.
* نقش شما در قضيه فلسطين چيست؟
- اولاً ما الگو ارائه داديم و آن چه در فلسطين مي گذرد با الهام و با استفاده از تجربه حزب الله در لبنان انجام مي گيرد. اين كار در عرصه شعارها، ادبيات، زبان، تاكتيك ها، ابزار كار، شيوه هاي مقاومت، نقاط ضعف و نقاط قوت، صورت گرفته است. به طوري كه اسرائيلي ها در هر رخدادي كه در فلسطين اشغال شده رخ مي دهد مي گويند ما حزب الله را مي بينيم. يعني تجربه حزب الله در درون فلسطين اشغال شده تكرار مي شود. طبعاً ما از آنان حمايت معنوي و حمايت كلان سياسي و حمايت رسانه اي مي كنيم. تلويزيون ماهواره اي المنار و همه ابزارهاي اطلاع رساني  ما كاملا در خدمت انتفاضه فلسطين است. ما به عنوان كمك هاي اجتماعي و انساني مقداري پول به آنان مي دهيم تا بتوانند به انتفاضه و مقاومت خويش ادامه دهند. ما در واقع به اشكال گوناگون از انتفاضه فلسطين حمايت مي كنيم اما بايد تأكيد كنم رزمندگاني كه در درون فلسطين مي جنگند، خود فلسطينيان اند.
* به لبنان بازگرديم، صحنه سياسي لبنان به يك تعادل نسبي رسيده است و تحولات داخلي به سمت يك ثبات پايدار ميل مي كند. آيا وقت آن نرسيده است كه به نظام طايفه گري سياسي پايان دهيد؟ در بيانيه طايف هم اين امر مورد تأييد قرار گرفته است. فكر مي كنيد چه وقت به آن خواهيد پرداخت؟
- آنچه در موافقت نامه «طايف» به تحقق رسيد در مرتبه نخست يك مسئله امنيتي بود. پايان بخشيدن به جنگ داخلي، انحلال ميليشياها و اتحاد دوباره لبنان در پرتو يك حاكميت مركزي يگانه. پاره اي از اصلاحات سياسي در نظام نيز انجام گرفت.
اما آنچه كه مربوط به طايفه گري سياسي مي شود، با توجه به اين كه در موافقت نامه طايف ذكر شده كه بايد يك شوراي عالي ملي براي لغو طايفه گري سياسي تشكيل شود تا كنون اين شورا تشكيل نشده است و تشكيل نخواهد شد.
در واقع عكس آن رخ داد و كشور بيش از هر زمان ديگر، طايفه اي شده و اين مسئله قوي تر شده است. طايفه گري در قانون وجود ندارد اما در واقعيت بسيار نيرومند است. اين امر منحصر به رياست جمهوري نيست و امروزه در لبنان، توزيع پست ها و منصب ها بر حسب فرقه ها و طايفه هاي ديني و مذهبي در ادارات، وزارتخانه ها و پارلمان و كارمندان گروه بندي اول و دوم و سوم و حتي در ميان سربازان ارتش وجود دارد.
اگر ده سرباز مسلمان باشند بايد در كنارشان ده سرباز مسيحي هم باشند. اگر يك دربان مسلمان در اداره اي وجود داشته باشد بايد در همان اداره يا اداره ديگر يك دربان مسيحي هم وجود داشته باشد. از اين بدتر آن كه در گذشته از مسيحي و مسلمان سخن مي گفتيم و اكنون از مسلمان شيعي، سني، درزي، علوي و مسيحي ماروني، كاتوليك، ارتدكس ... صحبت مي كنيم. لذا با تأسف فراوان، طايفه گري در لبنان، قوي تر شده است. مسئله ديگري در واقعيت لبنان وجود دارد و آن اين كه ثبات واقعي سياسي و امنيتي پديد نيامده است و اوضاع بر بنيادهاي نيرومند و استوار قرار ندارند. از اين رو هر چيزي مي تواند كشور را تكان دهد و اين خطرناك است.
من مي توانم ادعا كنم كه دو عامل مهم در ثبات داخلي وجود دارد: عامل نخست،  عاملي لبناني است و آن، اين كه لبناني ها نمي خواهند بار ديگر به جنگ با يكديگر بپردازند و عامل دوم، وجود سوريه در لبنان است. اگر سوريه از لبنان بيرون برود، نمي دانيم كه وضع لبنان به كجا خواهد رسيد. اين تقسيم بندي طايفه اي به احزاب و جريان هاي بزرگ اجازه نمي دهد تا در انتخابات پارلماني خود را نشان دهند زيرا پارلمان به نسبت پنجاه درصد مسلمان و پنجاه درصد مسيحي تقسيم شده است. نسبت پنجاه درصد مسلمان نيز به سهميه هايي براي شيعيان، سني ها، دوزي ها و علويان تقسيم شده است. در نتيجه شما ممكن است حزب بزرگي باشيد اما فقط حق داريد سهميه كوچكي از نظام عمومي داشته باشي. اما مي تواني مثلاً در انتخابات شهرداري ها يا در تظاهرات يا فعاليت هاي سياسي عمومي يا مقاومت به شكل نيرومندي خود را نشان دهي. در اين عرصه هاي عمومي، توزيع طايفه اي وجود ندارد. كسي نيست بگويد اگر شهيد مسلماني تقديم كرديم بايد شهيدي مسيحي نيز تقديم كنيم. هزار شهيد مسلمان تقديم كنيد، مسئله اي نيست يا در برابر هزار شهيد حزب الله لازم نيست هزار شهيد از احزاب ديگر تقديم كنيم، همگي برويد و شهيد شويد،  مشكلي نيست!
امروزه طوايف و مذاهب لبناني بيش از هر زمان ديگر در حالتي از دسته بندي و گروه بندي قرار دارند. لذا هر كس كه بخواهد هر نوع تغييري در درون ايجاد كند بايد اين حساسيت ها را در نظر داشته باشد و بايد خيلي آرام و حكيمانه جلو رفت. وضع خيلي پيچيده است.
* شروع فعاليت شما نظامي بود. به تدريج به سمت فعاليت سياسي هم ميل كرديد و در مقطعي وارد فعاليت پارلمانتاريستي هم شديد. امروز نسبت ميان دو حوزه فعاليت نظامي و سياسي شما چيست؟
- من بايد تصحيح كنم. ما با فعاليت سياسي مخالف نبوديم. ما اولويت را به فعاليت نظامي مي داديم وگرنه از همان روزهاي نخستين به كار سياسي مي پرداختيم. ما روابط سياسي، فعاليت  سياسي و گفتمان سياسي داشتيم. آري در اوايل يعني در سال ۱۹۸۲ و تأسيس حزب الله به عنوان نيروي مقاومت، انتخاباتي وجود نداشت كه در آن شركت كنيم، نه انتخابات شهرداري ها بود و نه انتخابات پارلماني و اين امر تا سال ۱۹۹۲ ادامه يافت. ده سال پس از تأسيس حزب الله، نخستين انتخابات پارلماني انجام گرفت. در انتخابات پارلماني سال ۱۹۹۶ شركت كرديم. در سال ۱۹۹۸ در انتخابات شهرداري ها و در سال ۲۰۰۰ در انتخابات پارلماني شركت كرديم. ما، در نخستين فرصت اجراي انتخابات پارلماني و شهرداري ها، جزو اولين و مهم ترين كساني بوديم كه در آن شركت مي كرديم و هيچ ملاحظه اي نداشتيم. اكنون و نيز از همان آغاز در عرصه هاي جهادي، سياسي و فرهنگي و اجتماعي و در مدارس و دانشگاه ها و درمانگاه ها و بيمارستان ها و امور ورزشي و پيشاهنگي و سازمان هاي زنان شركت مي كرديم. آري اولويت با كار نظامي بود، زيرا مقاومت در برابر اشغالگري بود و اكنون نيز اولويت با مقاومت به معناي تقويت بنيه دفاعي حزب الله و لبنان است. ما فرض را براين مي گذاريم كه ممكن است در هر لحظه و هر روز- مثلاً در هفته آينده يا ماه آينده- اسراييل به لبنان تجاوز كند.
ما، سال هاست كه داراي راديو و تلويزيون هستيم. امروزه- طبق نظرسنجي ها- راديوي ما جزو نخستين راديوهاي لبنان است. تلويزيون المنار جزو اولين تلويزيون ها در درون لبنان است و در جهان عرب يكي از چهار يا پنج تلويزيون ماهواره اي مطرح است.
* دو شب پيش در بعلبك شاهد تمرين گروه موسيقي بزرگي از جوانان منتسب به حزب الله در يك محوطه باستاني بوديم. به اندازه دو هزار نفر صندلي در محوطه چيده بودند و پيش بيني مي كردند جمعيت از آن هم بيشتر بيايد. سه نفر خواننده و همه نوازندگان اين گروه هم جوانان خوش پوش و خوش قيافه اي بودند و ادوات آنان هم همه از آخرين ادوات موسيقي مدرن بود. مي خواهيم در اين مورد برايمان حرف بزنيد. همين طور در مورد حضور پررنگ خانم ها در فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي جنبش.
- اصل مسأله همراه با مقاومت آغاز شد. به هر حال ما متدين و مستلزم به احكام شرعي هستيم. درباره مسأله موسيقي، همواره بحث هايي ميان علماء و فقها و مراجع بزرگ وجود داشته است و مي توان گفت مهم ترين فقيه شيعي مسلمان كه اين مسأله را براي ما حل كرد حضرت امام خميني بود. ما هميشه در فكر وسايل مشروع و غيرحرامي بوده ايم كه مي توان از آنها براي برانگيختن مردم و به ويژه جوانان استفاده كرد تا به مقاومت بپيوندند و در برابر اسراييل پايداري كنند.
ما، نبرد بسيار دشواري را به انجام مي رسانيم. ما مي خواهيم جوانان و خود مردم با ما باشند، با ما صبر كنند و پايداري نمايند. ابزارهاي سنتي نظير خطابه، مسجد، نماز جمعه و مجالس محرم و سينه زني وجود دارند كه بخش هايي از مردم را به خود جذب مي كنند. موسيقي و سرودهاي حماسي بر مردم به طور عموم و بر جوانان به طور خصوص، تأثير بزرگي دارد. اين تجربه را پيشتر، مقاومت فلسطين از سرگذرانده بود. فلسطينيان در اين تجربه پيشگام هستند و سرودها و آوازهاي بسيار حماسي دارند. ما از تجربه فلسطيني و ايراني- در حد و حدود شرعي مورد اذن امام خميني- استفاده كرديم و آن را هماهنگ با اوضاع لبناني مان يعني با فرهنگ و عادات و سنت هاي لبناني ها تطبيق داديم و موضوع سرود و موسيقي را در چهارچوب مقاومت، آغاز كرديم . اما در سال هاي اخير به چيزي فراتر از مقاومت تكامل يافت. مثلاً سرودهايي وجود دارند كه درباره مادر، برادري، اخلاق يا مناجات با خدا صحبت مي كنند. ما حافظ يا فردوسي يا نظاير آنها را نداريم اما برادران ما در اين عرصه شعرهايي مي سرايند و آن را با موسيقي زيبايي تلفيق مي كنند كه با اقبال بزرگي روبه رو شده است. طبعاً تلفيق اين سرودها با عكس و تصوير، جذاب تر مي شود كه در تلويزيون صورت مي گيرد. لذا اين تجربه موفق بود و ما براي بهبود و تكامل آن عمل مي كنيم. اكنون ما گروه اركستر بزرگي در بيروت داريم كه داراي سازهاي مختلف است. آن گروهي كه شما در بعلبك ديده ايد، اركستر متعلق به شاخه محلي حزب الله در بقاع بوده است. از ديگر مسايل، ايجاد گزينه است. شما به جوانان مي گوييد اين كار را نكنيد و به آن آواز گوش ندهيد شما بايد جايگزين خوب، مفيد و جذاب هم براي آنها فراهم كنيد.
اين موسيقي كه توسط برادران ما به كار گرفته مي شود در خودروها، خانه ها، راديو و تلويزيون وجود دارد و به بخشي از فرهنگ عادي جامعه ما بدل شده است. يعني براي متدينان ما، مسأله اي عادي شده است.
اسلام وقتي وارد كشورهاي مختلف نظير بلاد شام ، عراق، ايران و هند شد، آداب و سنت ها و فرهنگ هاي اين ملت ها را محترم شمرد. در نتيجه ما مجبور به ترك آداب و سنت هاي ملي خود نيستيم. آري از آن چه كه با احكام شرعي اسلام منافات دارد، پرهيز مي كنيم و آن را متناسب با ثوابت اسلامي، تعديل و اصلاح مي كنيم. افتخار انسان به كشور و تاريخ و سنت ها و ملت  خويش با اعتقاد به اسلام منافات ندارد. استفاده از همه امكانات موجود، عملي منطقي و طبيعي است و ما مي كوشيم اين كار را انجام دهيم. طبيعت لبنان و درهاي باز آن به ما در اين زمينه كمك كرد. ما مشكلي نداريم در اينجا لبناني ها با يكديگر گفت وگو و بحث و جدل مي كنند؛ مسلمان با مسيحي، شيعي يا سني و هيچ گونه موانع رواني يا فكري يا اجتماعي وجود ندارد و اين به ما كمك مي كند تا انديشه هايمان را با آزادي فراوان به ديگران منتقل كنيم و فعاليت هايمان را به انجام برسانيم.
جنبش زنان ما، بسيار گسترده است. ما با خواهران براساس اين كه تشكيلات خاص خود را داشته باشند، رفتار نمي كنيم بلكه آنان نظير مردان هستند. اكنون در راديو و تلويزيون ما، زنان و مردان وجود دارند. در بيمارستان ها، مدارس و همه نهادهاي ما زنان و مردان حضور دارند و البته مسايل شرعي مراعات مي شود.
زنان در همه فعاليت هاي ما، در مراسم و بزرگداشت هاي ما و در تظاهرات ما و در ماه رمضان و ماه محرم و روز قدس حضور دارند. زنان در همه نهادهاي اجتماعي سياسي فرهنگي و پرورشي ما حضور دارند. ما جزو ان

سياست
اقتصاد
انديشه
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |