ترانه بني يعقوب، فريده غائب
در چند سال اخير بسياري از جامعه شناسان، سياستمداران و حتي شخصيت هاي فرهنگي از شكاف نسل ها سخن گفته و آن را پديده اي مهم تصوير كرده اند. اما دكتر محمدتقي آزاد ارمكي، استاد دانشگاه و رئيس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به وجود شكاف و گسست بين نسل ها در جامعه ايران اعتقادي ندارد به نحوي كه اصيل و جالب توجه مي نمايد، مي گويد، بگوييد تفاوت نسل ها، نه شكاف نسل ها. اين استاد دانشگاه در طول گفت وگو دائماً از خانواده ايراني و حمايت هايش از جوان ايراني سخن مي گويد و يكي از چالش هاي فراروي جوانان را در آينده تعريف رابطه جوان با خانواده مي داند. مشروح اين گفت وگو در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* با اين پرسش آغاز مي كنيم كه تعريف شما از جواني چيست؟
- بسياري علاقه مندند وضعيت فعلي جوانان ما را نسبتاً بي ريشه و سطحي تلقي كنند. در حالي كه اگر ايران مدرن را ايراني كهن و تاريخي ببينند روايتي زيباتر از ايران و جوانانش خواهند داشت. با اين نگاه به نظر من جواني مقوله اي مربوط به امروز نيست،بلكه به گذشته هاي دور برمي گردد. در دوره هايي مثل پهلوي، انقلاب، جريان هاي سياسي و اجتماعي حضور جوانان محسوس بوده است. با اين حال بايد بدانيم مقوله جواني مربوط به دنياي مدرن نيز هست و تنها مربوط به تاريخ امروز ايران زمين نيست. اما چون وضعيت جمعيتي ما وضعيت ويژه اي است، شما مي بينيد كه جامعه ايراني اساساً جامعه اي جوان تلقي مي شود.
* من نيز دقيقاً همين سؤال را دارم كه آيا اساساً جواني يك مقوله ذاتي است يا ساخته شرايط اجتماعي؟ آيا جوان دوره قاجار با جوان امروزي متفاوت است يا مقوله جواني همان جواني است؟
- از جواني دو تعبير روان شناسي و فرهنگي مي توان داشت. «جواني» از ديد روان شناسي هميشه وجود داشته است. مثل ميل به استقلال، رشد، نيازهاي جنسي و زيستي و تحرك كه در تمام دوره ها وجود داشته و دارد. هر زمان شما جواني را ببينيد شور و هيجان را نيز مي بينيد. اما از ديد فرهنگي- اجتماعي همان گونه كه گفتيد جواني يك مقوله اجتماعي و موقعيتي است.
مثلاً در حال حاضر وجود جوانان در عرصه ابداعات علمي يك مقوله فرهنگي- اجتماعي است. شما در ابداعات علمي هرگز يك فرد ۷۰-۸۰ ساله نمي بينيد بلكه به يك جواني كه حوصله خواندن و كار و ابداع دارد نياز داريد. همچنين حوزه صنعت و اختراعات و يا تحولات اجتماعي نيز مربوط به حوزه جواني است و همه اينها نيز با دنياي مدرن ارتباط دارند، اما در گذشته چنين مسايلي وجود نداشته زيرا ساختارها بسته بوده و شاهد تغييرات سريع نبوده ايم. اما اكنون تغييرات اجتماعي سريع اند. نيروي اين تغييرات نيز نيروي جواني است.
* اكنون و از منظر اجتماعي اين نيروهاي جوان را چگونه ارزيابي مي كنيد، آنها اكنون چه وضعيتي دارند؟ چه شاخصي را ويژه جوان امروزي مي دانيد؟ ويژگي اي كه منحصر به جوان امروزي است و در جوان سي سال گذشته وجود نداشته است؟
- اگر بپذيريم جامعه مان جامعه اي جوان است، نيروي اجتماعي اساسي ما نيروي جوان خواهد بود و در اين صورت جامعه ما متفاوت از جامعه اي است كه نيروي اجتماعي آن صورت بندي شده و ساختار آن دهقان، كارگر و سرمايه دار است. صورت بندي نيروهاي اجتماعي امروز با ۴۰-۵۰ سال گذشته متفاوت است. در گذشته شهرنشينان، روستانشينان، حاشيه نشينان، دهقانان، كارگران و بوروكرات ها صورت بندي اجتماعي را تشكيل مي دادند و به همين دليل است كه ماجراي اصلاحات ارضي پيش مي آيد. اصلاحات ارضي شاه براي پاسخ به اين نيروهاي اجتماعي طراحي شده بود. نيروي اجتماعي امروزه نيروي جوانان، زنان، تحصيل كردگان، صنعتگران و... است و البته اصلي ترين آنها هم نيروي اجتماعي جوانان است كه اين نيروي اجتماعي در دانشگاه، كوچه ها، بازار و خانه ها وجود دارد. پس اين جوانان نيروي اجتماعي اصلي قلمداد مي شوند در حالي كه در گذشته اين گونه نبوده است.
* آقاي دكتر! اين نيروها به لحاظ تاريخي چه ويژگي دارند كه آنان را متفاوت از نيروهاي اجتماعي گذشته مي كند؟
- اگر اين اصل را بپذيريم كه هر نيروي اجتماعي در متن اجتماعي توليد مي شود پس فهم اين نيروي اجتماعي با توجه به متن آن قابل درك است يعني كنش گرائي مثل جوانان را با ساختارهاي اجتماعي بايد توأمان ديد. يعني نمي توانيم از جوانان ايراني صحبت كنيم بدون اين كه از ساختار اجتماعي جامعه ايران به لحاظ اجتماعي، سياسي و فرهنگي و انساني بحث كنيم. اين است كه جوان ايراني متمايز از جوان ترك، مصري، آمريكايي و يا فرانسوي مي شود به خاطر اين كه ساختارهاي اجتماعي كه در آن پرورش يافته، متفاوت است.
* با توجه به ساختارهاي موجود جامعه ايران مهم ترين ويژگي جوان ايراني را چه مي دانيد؟
- شايد عمده ترين ويژگي جوان ايراني نوجويي و نوخواهي باشد و نيز اين كه به دليل قرارداشتن ايران در «دوره گذار» جوان ايراني مي خواهد اين مرحله را طي كند.
* آيا اين ويژگي را مختص جوان ايراني مي دانيد؟
- بله، من اين را مختص جامعه جوان ايراني مي دانم. به تعبير من جوان ايراني كمتر به تخريب امكاناتي كه در اختيار دارد، علاقه مند است. مثلاً در بحث خانواده و فرهنگ اجتماعي جوان ايراني، جوان نوخواه است و مي خواهد «دوره گذار» را طي كند ولي در عين حال نمي خواهد وضعيت موجود را تخريب كند.
* اما مرحله گذار يعني چه؟ مگر گذار لزوماً به معناي پشت سر گذاشتن يك دوره و جايگزيني دوره جديد نيست؟
|
|
- خير، وقتي شما مي گوييد كه كسي نوخواه و نوجو است و مي خواهد از اين شرايط گذر كند به آن معنا نيست كه مي خواهد شرايط امروز را تخريب كند و شرايط جديد را جايگزين آن نمايد. جوان ايراني در عين اين كه ميل به نوخواهي دارد و به گذر علاقه مند است ولي حاضر به تخريب اين دوره نيست. چرا؟ چون جوان ايراني در مجموعه شبكه روابط خانوادگي و فرهنگ ايراني تعريف مي شود. يعني يك نوع پيوستگي، وابستگي و تعامل با خانواده در وجود او هست. جوان ايراني با توجه به خانواده اش و امكاناتي كه در اختيار دارد، زندگي مي كند. با حمايت خانواده و استفاده از امكانات خانواده حركت مي كند. به همين جهت نمي خواهد خانواده را تخريب كند، بلكه حركت او با خانواده و از طريق خانواده صورت مي گيرد. اما اين هم يك نوع گذار است. دوره گذار يعني پشت سر گذاشتن دوره قبلي است. منظور از گذار تخريب نيست مثلاً شما مي توانيد از اينجا به جايي برويد بدون اينكه امكاناتي با خود به همراه ببريد اما در عين حال هم مي توانيد به جايي برويد و امكاناتي را نيز با خود ببريد. من مي گويم جوان ايراني به عقل مدرن دست پيدا كرده است كه آن امكانات را نيز با خود به مقطع ديگري ببرد. يعني ميل به گذارن اين دوره را دارد ولي در عين حال با امكانات موجود قصد حركت دارد. به همين خاطر است كه جوانان ما اكثراً با حمايت ها و راهنمايي ها و تعامل با خانواده بيشتر كارهايشان را انجام مي دهند و تصميم هاي مهم زندگيشان را مي گيرند. از اين جهت است كه معتقدم گسست نسل ها وجود ندارد بلكه به طور بنيادي داراي تفاوت نسلي هستيم.
* شما گفتيد جوانان ايراني هيچ چيز را تخريب نمي كنند. پس چرا نسل جديد ما هنجارهاي نسل گذشته را نمي پذيرد؟
- من فكر مي كنم كه ما فضاهايي را كه نسل جديد در آن قرار دارد را با معيارهاي نسل پيشين مقايسه مي كنيم. مثلاً شما از منظر خود به من مي نگريد در حالي كه اگر از منظرخود به من نگاه نكنيد و من نيز از منظر خودم به مسائل ننگرم هيچ وقت اختلاف نخواهيم داشت. مي توانيم با هم گفت وگو و كار كنيم.
مشكل ما با نسل جوان از اين منظر است. مشكل محوريت نسل پيشين و هيچ گرفتن نسل جديد است. اين است كه دچار تعامل نمي شويم و نسبت به همديگر فهم پيدا نمي كنيم.
* منظور شما اين است كه جوانان از منظر خود به هنجارهايشان مي نگرند؟
- نه منظور من اين است كه اين داوري كه جوانان هنجارها را از نظام ارزشي مغاير با نسل پيشين گرفته اند اشتباه است. در اين نگاه يك نوع پيشداوري و عقايد قالبي استريوتايپ هايي وجود دارد.
* يعني شما فكر مي كنيد اين موقعيت هاست كه هنجارها را متفاوت كرده است؟
- بله، هم موقعيت ها اين هنجارها را متفاوت كرده و هم اين تفاوت ها به داوري هاي ما برمي گردد. هميشه پدران از پسرانشان متفاوت بوده اند. هميشه دختران از مادرانشان متفاوت بوده اند. اما اين به آن معنا نيست كه او آدم متفاوتي است. بلكه اين پدران و مادران هستند كه هنجارهاي خود را اصل قرار داده اند، در تعامل را مي بندند و بعد معتقدند كه جوانان آنها را درك نمي كنند. اما بايد از اين پدر و مادرها پرسيد كه آيا شما خودتان براي پدر و مادرهايتان فرزندان خوبي بوديد يا اينكه متفاوت از آنها بوديد و حتي جاهايي در برابرشان هم مي ايستاديد؟ چرا الان ادعا مي كنيد و به مركز كائنات تبديل شده ايد. اكنون نسل دوم نسبت به نسل سوم خود را مركز كائنات مي داند از يك سو مي گويد تمام تلاش هايش را براي احترام به نسل اول به كار برده است و از سوي ديگر اين احترام را بايد زير سؤال برد و بايد گفت كه جوان نسل دوم هماني بود كه پدران و مادران از او رضايت چنداني نداشتند.
اگر شما تحولات انقلاب و درگيري هاي دهه پنجاه را نگاه كنيد همه جوان ها منتقد نسل گذشته بودند. اگر مي خواستند حرف پدرانشان را گوش كنند اين گونه عمل نمي كردند.
* فكر نمي كنيد نسل سوم با ارزش هاي نسل گذشته و ارزش هايي كه وجود دارد، بيگانه است؟
- اگر به لحاظ اجتماعي به جامعه نگاه كنيد جامعه را در حال تغيير مي بينيد و اگر اين تغيير را بپذيريد بايد قبول كنيد كه اين فرهنگ نيز بايد پوست بيندازد و ارزش ها دچار تغيير شوند.
* نتايج تحقيقي كه انجام شده نشان مي دهد كه يكي از مسائل موجود گسست جوانان از ارزش هاي اجتماعي است.
- تحقيق را بايد با توجه به موقعيت هاي اجتماعي انجام داد. شما اگر همين آدم ها را به شرايط ديگري برگردانيد به گونه ديگر عمل خواهند كرد. آنچه مهم است شرايط است شرايط.
* پيمايش ملي ارزش ها و نگرش ها كه تحقيقي معتبر در زمينه سنجش افكار است نيز نشان مي دهد كه جوانان از ارزش هاي اجتماعي فاصله گرفته اند. چنانكه برخي از جوانان در پاسخ به اين سؤال كه اگر مجدداً جنگي در كشور رخ دهد آيا حاضرند داوطلبانه در آن شركت كنند مردد بوده اند. در اين باره چه مي گوييد؟
- البته كه ترديد دارند، چون الان جنگ معني ندارد. در مخيله جوانان جنگ وجود ندارد. سؤالي كه در اين تحقيق مطرح شده كاملاً هوشمندانه است و مي خواهد به مسئولان و دولتمردان بگويد كه مردم به فكر نوسازي و زندگي اند و ديگر جنگ بس است. اما چنانچه به اجبار جنگي در كشور رخ دهد شرايط تغيير فراهم خواهد شد و مردم قطعاً از كشور دفاع خواهند كرد. انسانها بنابه شرايط رفتار مي كنند.
* مجموع ديدگاه هاي شما حاكي است كه به گسست نسل ها اعتقادي نداريد. اما آيا گسست نسل ها را امكانپذير مي دانيد؟
- بله
* در چه شرايطي؟
در شرايطي كه تمام راهها بسته باشد. يعني نسل پير در را به روي نسل جوان ببندد و او را به ارزش هاي خود راه ندهد و نسل جوان هم در مقابل، ارزش هاي او را قبول نداشته باشد و تضاد ايجاد شود.
در حالي كه الان ما در الفاظ با هم دعوا مي كنيم اما در عمل اين گونه نيست. جامعه ما جامعه پيچيده اي است، ما در حرف دعوا داريم اما در عمل كنار همديگريم. والدين و فرزندان با الفاظ يكديگر را درك نمي كنند ولي در اساس از يكديگر حمايت مي كنند و در عمل اين پيوستگي ها آنچنان به هم گره خورده كه جدا شدني نيست.
چه كسي هزينه تحصيل و كلاس موسيقي جوانان را مي دهد؟ مگر همين پدر و مادرها نيستند كه اين هزينه ها را متقبل مي شوند؟ اگر اين پدر و مادرها در حرف ادعا مي كنند كه بچه ها حرفشان را نمي فهمند پس چرا اين همه هزينه مي كنند؟
نسل دوم كه مي گويد نسل جديد حرف مرا نمي فهمد در واقع دارد خودش را نقد مي كند و اين اتفاق خوبي است كه در كشور مي افتد. نسل دوم مي گويد نكند سختگيري هاي من در هنجارها و ارزش ها درست نباشد و شايد سخت گيري هاي من زياد از حد است.
* آقاي دكتر! گسست نسل ها و تفاوت نسل ها چه تفاوتي با هم دارند و مرز بين اين دو را مشخص كنيد؟
- وقتي صحبت از گسست باشد يعني داريد نيروهاي اجتماعي را صف بندي مي كنيد مثل همان تضاد طبقاتي و گسست طبقاتي. وقتي دو طبقه در مقابل يكديگر صف بندي كنند، يعني آماده دعوا و حذف يكديگرند و هيچ عنصر مشتركي بين آنها نيست. گسست يعني مبادي قطعي تضاد بين نسل A و نسل B. يعني تفاوت بنيادي بين دو نسل كه سرانجام؛ به درگيري بينجامد. در حالي كه گسست در جامعه ما وجود ندارد. چون بستري كه اين دو نسل در آن قرار گرفته اند خانه، مسائل و نيازهاي خانواده و فرهنگ عمومي جامعه ايراني است. آيا دولت اين جمعيت جوان را مديريت و حمايت مي كند؟ البته كه نه. اين خانواده ها هستند كه جوانان را حمايت مي كنند در حالي كه تفاوت اين گونه نيست.
* يعني شما نقش خانواده را از نقش نهادهاي اجتماعي در هدايت جوانان عمده تر مي دانيد؟
- در ايران اصلي ترين نهاد اجتماعي خانواده است. دولت هميشه عقب است و حتي گاهي اوقات دولت مزاحم هم هست. مثلاً در بحث ازدواج هاي دانشجويي، به نظر من دولت فقط دارد مزاحمت ايجاد مي كند. دولت فكر مي كند كه دليل به تأخير افتادن سن ازدواج عدم تشويق جوانان به ازدواج است در حالي كه اين نوع ورود دولت به عرصه خصوصي و خانوادگي در امر ازدواج اختلال ايجاد كرده است. اگر دولت مي خواهد حمايت كند بايد در جاي ديگر حمايت كند. مثلاً اگر زوجي صاحب فرزندي مي شوند دولت بايد آن فرزند را حمايت كند نه اين كه در امر ازدواج دخالت كند. دولت بايد پايه ها را تقويت كند وگرنه پدر و مادر خودشان خوب مي دانند كه فرزندانشان با چه كسي و در كجا ازدواج كنند.
* به طور مشخص فكر مي كنيد نهادهاي اجتماعي براي جوانان چه بايد بكنند؟
- نهادهاي اجتماعي فرهنگي بايد بيش از آن كه به مسائل آني و فوري جوانان توجه كنند، به تقويت بنيان هاي اجتماعي مدرن جامعه بپردازند.
* منظورتان از بنيانهاي اجتماعي مدرن جامعه چيست؟
- عده زيادي از جوانان ما تمايل ورود به دانشگاه دارند. بايد دانشگاه و مدارس تقويت شود. بايد كانونهاي فكري، فرهنگي و ورزشي تقويت شود. بايد فوتبال تقويت شود. مگر فوتبال به جز عرصه حضور جوان است؟ در حالي كه اينها به عنوان بنيان هاي يك جامعه در كشورما بسيار وضعيت نابساماني دارند و بايد تقويت شوند.
دولت الان وام ازدواج مي دهد. وام براي كساني است كه ازدواج كرده اند نه كساني كه مي خواهند ازدواج كنند. اين وام كمكي به ازدواج نكرده است چون ازدواج به فرآيند و پديده پيچيده اي تبديل شده است كه با اين وام مشكلش حل نمي شود. بحث عمده ازدواج و خانواده به زيرساخت هاي اجتماعي، قواعد و قوانين اجتماعي و تعاملات اجتماعي برمي گردد. اگر ما در اين حوزه كاري بكنيم كه جوان احساس كند مي تواند براي امرار معاش به شغلي دست يابد؛ قطعاً ازدواج خواهد كرد.
* از ديدگاه شما مناسبات و رابطه جوانان با نهادهاي اجتماعي كشور چگونه است؟
- جوانان ما نسبت به نهادهاي اجتماعي نگاه منفي دارند. دولت جوانان را بيرون نگه مي دارد و بعد مي خواهد آنها را وارد كند. مثل ماجراي كنكور. تعداد كمي وارد مي شوند و بقيه همچنان در انتظار مي مانند. حتي در مورد اوقات فراغت هم اين گونه است. به جوانان مي گوييم كه يادتان نرود تابستان فصل اوقات فراغت است اما امكاناتي كه در اختيار جوانان قرار مي دهيم، بسيار محدود است. اين نگاه، نگاه غلطي است كه تعدادي را بيرون نگاه مي داريم و بعد آنها را براي ورود بدون امكانات لازم دعوت مي كنيم و اين فرآيند نارضايتي را شكل مي دهد. در جامعه مدام از علم و دانش سخن مي گوييم بعد هم مدارس با دادن نمره هاي بيست آن را تقويت مي كنند در حالي كه امكان ورود عده كمي به دانشگاه وجود دارد. پس چرا از همان ابتدا به همه توصيه مي كنيم كه بايد به دانشگاه بروند؟ چرا به همه مي گوييم كه تابستان از اوقات فراقت تان استفاده كنيد؟
چرا مي گوييم جواني يادتان نرود؟ اگر امكانات داشته باشيم دعوت به اين امكانات اشكالي ندارد در حالي كه غير از اين، با انجام چنين كاري براي ايجاد يك صف بندي جديد تلاش مي كنيم. وقتي نخواهيم صف بندي جديدي درست كنيم پس چرا فضايي ايجاد مي كنيم كه به افسردگي همگاني و مستمر بينجامد؟ مثلاً اشكال تز فراغت دولتي همين است.
اين كه به جوان مي گوييم كه شما جوانيد و بايد جواني كنيد اما برايش هيچ امكاني فراهم نمي كنيم. در اين زمان است كه جوان احساس مي كند جواني نكرده است و افسرده و گرفتار مي شود. در چنين شرايطي نرخ انزواي اجتماعي، ضديت با اجتماع و خانواده، خودكشي و ... بالا مي رود.
* پس زوال جواني محصول كاركرد غلط نهادهاي اجتماعي است؟
- به معنايي حاصل كاركردهاي اجتماعي است.اگر جامعه به لحاظ اجتماعي جامعه اي طبيعي باشد فرد كودكي، جواني و پيري خود را طي مي كند و در هر دوره اي هم نظام اجتماعي از او بهره مي گيرد. اما جامعه ما اصرار دارد كه فرد هر چه زودتر دوره جواني را طي كند و هر چه زودتر آدم ها پير شوند. پدران و مادران دائماً از فرزندان مي خواهند كه عاقلانه عمل كنند و اين يعني اينكه چرا پير نمي شوي. دائماً مي گويند چرا درست حرف نمي زني، چرا داد مي زني و يعني اينكه چرا عاقل نمي شوي؟
* اما شما در صحبت هايتان از عقل مدرن جوان ايراني ياد كرديد.
- اين بحث جامعه بود. جامعه به جوانان اصرار مي كند. در حالي كه جوانان سعي مي كنند از موقعيت ها استفاده كنند.
اينكه دائماً از گسست نسلي صحبت مي شود همين دعواهاي بين نسلي است كه جوان مي گويد اجازه بدهيد جواني كنيم اما جامعه اصرار دارد كه جوان زودتر بايد عاقل شود. دوره جواني كوتاه مي شود. جوان تحصيل مي كند و سريع ازدواج مي كند و خيلي زود پير مي شود و كنار نسل قبلي قرار مي گيرد. چرا كه نسل قبل دوره جواني كوتاهتري از اين نسل داشته است.
* اينكه مي گويند نسل دوم نسل تجربه است و نسل سوم نسل تخيل و نوآوري است را چگونه تعبير مي كنيد. آيا اساساً اين دو ويژگي مي توانند در هم ادغام شوند و مفهوم كامل تري از جواني را بسازند؟
- بله، پيوستگي اي كه اين دو نسل در خانواده دارند اين ويژگي ها را به هم منتقل مي كند. نسل اول نسل عاطفه است و نسل دوم نسل تجربه و نسل سوم نسل نوآوري و احساس است. نسل سوم داراي عقلانيت مدرني است كه فرديت محور آن است. جوانان نسل سوم به پدر و مادر مي گويد كه من مهم هستم اما اين طور نيست كه تجربه هاي نسل دوم را بر زمين بگذارد. جوان خود به دنبال تعامل است و اين نسل ها هميشه با يكديگر تعامل دارند.
* مصداق نوآوري و نوخواهي جوان ايراني امروز كه به آن اشاره كرديد چيست؟ آيا همين نوخواهي و نوآوري به معناي تفاوت بيشتر با نسل قبلي نيست؟
- مثلاً در ارتباط با جهان مدرن. چه كسي نيروي اصلي ارتباط با جهان مدرن در جامعه است؟ در زمينه فرهنگ، ارتباطات، اطلاعات چطور؟ در دهه اين عرصه جوان پيشگام است. اما اين نوخواهي به معناي ضديت با خانواده نيست بلكه در جهت تعالي خانه و خانواده ايراني است.
نسل جديد ما بخشي از جامعه جهاني است يعني تعارض بنيادي بين خود و جامعه جهاني نمي شناسد كه اين امر براي نوسازي مفيد است. برخي جوان ايراني را منفعل مي دانند و برخي آنها را سطحي تلقي مي كنند. اما به نظر من جوان ايراني منفعل و سطحي نيست بلكه پيچيده است و نسبت به نسل عصيانگر و معترض ديروز، آرام تر است.
* آيا ارتباط جوان با جامعه جهاني تفاوتهايش را با نسل پيشين بيشتر نمي كند؟
- خير. بايد كسي اين تفاوت ها و تأثيرات را بپذيرد و اين اتفاق خوبي است. ما دعوايي با جامعه جهاني نداريم. نيروي جوان ما بخشي از جامعه جهاني است. جوان ما جامعه جهاني را بهتر مي فهمد و بهتر هم مي تواند از امكانات جامعه جهاني استفاده كند.
* شكاف نسل ها معمولاً در چه دوره هاي تاريخي به وجود مي آيد؟
- آنجايي كه تفاوت بنيادين فرهنگي وجود دارد. يعني وقتي كه دو نسل در فرهنگشان تفاوتهاي اساسي داشته باشند. در حالي كه جامعه ما اين گونه نيست. همه افراد جامعه ما در حكميت به سمت نوگرايي در حركت هستند هرچند تفاوت هايي با يكديگر دارند. فرهنگ عمومي جامعه ما جواني با مركزيت خانواده و نيز نوخواهي جامعه ايراني است.
* چالش هاي عمده پيش روي جوانان كدامند؟
- چندين چالش فراروي جوانان ذهن مرا به خود مشغول كرده است. يكي بحث بازسازي خانواده و رابطه جوان با خانواده است. چالش ديگر بحث ايران و هويت ايراني است كه جوان ايراني مي خواهد بداند كيست و در كجا قرار دارد. سومين چالش پيش روي جوانان كه مقوله اي بنيادي براي جوان است بحث حقوق فردي، فرديت و اختيارات اوست و آخرين چالشي كه مختص جوان نيست و همه كشور را در خود فرا گرفته چالش هاي مربوط به ساختارهاي اجتماعي است.
* مگر نسل قبل درگير اين چالش ها نبودند؟
- نه به اين شدت.
* چرا؟
- چون عملكرد نسل گذشته متفاوت از نسل پيشين خود نبود. اما اكنون بحث هايي در جامعه مطرح است كه ذهن جوان ايراني براي حلاجي آنها در تلاش است. بحث هايي مثل تساوي حقوق زن و مرد، داشتن يا نداشتن فرزند و... كه مسائل عمده جوانان ايراني است كه با چالش هايي فراروي جوانان در ارتباط است.
اين داوري كه جوانان هنجارها را از نظام ارزشي مغاير با نسل پيشين گرفته اند اشتباه است. در اين نگاه
يك نوع پيشداوري و عقايد قالبي استريوتايپ هايي وجود دارد