قرار است نفرات اول تا دهم پس از موفقيت در مسابقات كشوري به مسابقات جهاني ارتش هاي جهان (سيزم) راه پيدا مي كنند
هميشه اين احتمال وجود دارد كه چتر باز نشود. همين چند سال قبل كه در سنندج يك چترباز با كابل هاي برق برخورد كرد جان خود را ازدست داد
قهرمان به نقطه سايه نزديك مي شود. ارتفاع 4 هزار پا و سرعت 197 كيلومتر در ساعت. چشم هايش را مي بندد. در يك لحظه ريسمان چتر را مي كشد(ياعلي)، چتر باز شد. احساسش اوج مي گيرد اما خودش به پايين مي رود. چشم هايش را باز مي كند.
آسمان بي رنگ و زمين خاكستري است. ابرها سفيدند و نقطه هاي سياه روي زمين در هم مي لولند. فارغ از تمام آنها رنگ هاي خاكستري به تمام نقطه هاي سياه ريشخند مي زند. گويي كه هرگز به زمين نخواهد رسيد!
دهانش را باز مي كند تا آخرين توده هواي تازه را به درونش هورت بكشد. نقطه سياه نزديك تر مي شود و باز هم... ارتفاع 2500 پا. سرعت 160 كيلومتر در ساعت.
سيبل ديجيتال وسط تشك مدور و خاكستري مسابقه مدام به او چشمك مي زند.
گوشه چشمي از آن بالا به اطراف مي اندازد و ياد روزهاي سخت تمرين را دوباره مرور مي كند.
(حواست را جمع كن) اين را به خودش مي گويد و باز هم مردمك چشمانش بر روي سيبل ديجيتال ثابت مي ماند. دستانش با دو ريسمان كنترل چتر، بالا و پايين مي رود مانند سواري كه با لگام دهنه اسبش بازي مي كند. ديگر نمي خواهد چيزي ببيند نه سبزي درختان را و نه آسمان بي رنگ و نه حتي موجودات خاكستري سرگردان را، فقط سيبل وسط تشك را. در يك لحظه به زمين نشست با هر دوپا روي سيبل فرود آمد درست روي نقطه صفر. رتبه بر روي صفحه نمايشگر ديجيتال ظاهر شد؛ 1 . او باز هم قهرمان شد.
محوطه باز شمال چيتگر كه كمپ مسابقه سقوط آزاد چتر بازها به ميزباني تيپ 65 نيروهاي ويژه هوابرد در آن برگزار مي شود مملو از نظاميان فرم پوش است. همه به فاصله هاي مشخص و منظمي از هم ايستاده اند. دايره بزرگي محوطه فرود چتربازها را از ساير كمپ جدا كرده است. درست وسط دايره يك تشك خاكي رنگ مدور قرار دارد و سيبل ديجيتالي وسط آن.
به جز داوران هيچكس حق ورود به دايره را ندارد. شركت كنندگان يكي يكي آماده مي شوند، كوله چتر را روي دوش سوار كرده و بندهاي آن را به دور دست و پا محكم مي كنند. يك كلاه نيم بند نيز به سركرده و با فراخوان داور مسابقه به سمت تنها بالگرد مسابقه كه چند صدمتر دورتر پره هايش گرد و خاك زياد را روي محوطه خاكي به پا كرده است مي دوند.
تماشاچيان رفته رفته بيشتر مي شوند. خانواده هايي كه براي ساعتي استراحت به پارك جنگلي چيتگر آمده اند با بهت و حيرت نگاه هاي كنجكاوانه خود را به دنبال بالگرد و چتربازها مي لغزانند.
آن طرف تر بلندگو با صداي بلند، يگان هاي شركت كننده را به ترتيب فراخوان مي دهد. يگان نيروي هوا برد، يگان نيروي دريايي و يگان نيروي زميني.
سرهنگ اشرفي نايب رئيس هيات ورزش هاي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران مي گويد: (نفرات شركت كننده بايد از ارتفاع 4 هزار پايي يعني 1100 متر، سيبل 16 سانتي متري هدف را مورد اصابت قرار بدهند.)
قرار است نفرات اول تا دهم برتر نيز پس از موفقيت در مسابقات كشوري به مسابقات جهاني cism راه پيدا مي كنند.
سرگرد پاينده درست 23سال است با چتر مي پرد. جوان تر از سنش مي نمايد. اما او در آستانه 43 سالگي همچنان مثل روزهاي اول ركورددار است، گويي اين ورزش بازنشستگي ندارد.
(از سال 50 وارد ارتش شدم و از سال 59 به طور مستمر و جدي اين فن را دنبال كردم)
سرگرد پاينده، پايه گذار مجموعه مسابقات سالانه سقوط آزاد باچتر است كه از 12 سال قبل به صورت مستمر برگزار مي شود. براي او كه دوبار به عنوان منتخب ايران به مسابقات ارتش هاي جهان Cism راه يافته است، مسابقات كشوري يعني يك بازي.
( در سال 1995 به ايتاليا و در سال 2000 به امارات متحده عربي اعزام شدم، البته متاسفانه در هيچ كدام مقام كسب نكردم.) اما مردي كه در خارج از مرزهاي ايران موفق به كسب مقام نشده است در داخل يك قهرمان است.
دوستانش استاد صدايش مي كنند، به تقليد از شاگرداني كه حالا تعداد آنها به عدد سه رقمي رسيده است. وقتي وارد ارتش شدم به سقوط آزاد با چتر و تمرينات سخت نظامي فكر نمي كردم. لباس نظامي و يونيفورم سبز رنگش مرا مجذوب كرده بود.
او فقط 19 سال داشت كه وارد ارتش شد آن زمان نحيف تر و شكننده تر بود. (اولين بار كه قرار شد با چتر بپرم از هيجان قلبم درد گرفت. آن موقع نه مسابقه اي در كار بود و نه تمرينات ورزشي،) او جواني متعلق به يكي از يگان هاي ارتش بود كه براي كسب آمادگي نظامي بايد مي پريد و آنقدر پريد تا اولين پرنده سقوط آزاد با چتر در كشور شد. ( تا آن زمان جز در تلويزيون، آنهم برنامه هاي خارجي، سقوط آزاد را نديده بودم و سرانجام تصاوير نمايشي از پرنده هاي خارجي مرا به اين فكر انداخت كه اصلا چرا در ايران مسابقه برگزار نكنيم.)
سقوط آزاد حالا براي او از يك فن رزمي و حرفه اي به يك ورزش تبديل شده بود و وقتي تصميم گرفت مسابقات سقوط آزاد را پايه گذاري كند ديگر هيچ رقيبي نداشت و حالا او دبير هيات ورزش هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران شده بود.
روي زمين نشسته بود و آرام و با احتياط وضعيت چتر نجاتش را وارسي مي كرد. در حالت نشسته ريزتر به نظر مي رسيد، اما يونيفورم يكسره خلباني اش نيز قامت عضلاني اش را در پارچه هاي ضخيم و سبز تيره رنگش نپوشانده بود.
صورت خشك و لحن بسيار جدي اش گفت وگو را با او مشكل مي كند.
از (ترس) مي پرسم و با لبخند ترس را برايم معنا مي كند:( ترس درسقوط آزاد يعني مرگ. ترس در كار نيست، يعني نبايد باشد. اگر هم هست كنترل شده است.) روزهاي سخت تمرين ترس را در او كشته است. هفته ها سرگرداني در بيابان هاي دشت لوت، شكار يك پرنده پس از چند روز گرسنگي در كوه هاي كردستان و شناور شدن طولاني مدت در درياي جنوب، ترس را در هر بزدلي مي كشد، چه رسد در مردي مثل سرگرد پاينده.
البته اين مرد مثل تمام تازه كارها با تمام مهارتش از يك چيز مي ترسد. (هميشه اين احتمال وجود دارد كه چتر باز نشود. همين چند سال قبل اگر اشتباه نكنم سال 79 در شيراز بود كه چتر يك پرنده باز نشد و به زمين خورد. همان سال هم در سنندج يك چترباز با كابل هاي برق برخورد كرد كه جان خود را ازدست داد.)
اين كابوس همه چتربازها است، البته كابوسي كه كمتر به واقعيت بدل مي شود.اشرفي نايب رئيس ورزش هاي هوايي ارتش مي گويد:( اين ورزش همواره با تصاوير مسابقات ورزشي از سيماي جمهوري اسلامي ايران معرفي شده است، لذا مردم هيچ شناختي از آن ندارند.) اين در حالي است كه سقوط آزاد با چتر در ايران قدمت حداقل۳۰ ساله دارد. علت نبودن تصاوير جذاب و واقعي از پرش سقوط آزاد در كشور، فقدان تجهيزات تصويربرداري مخصوص با نام (دوربين كلاه) است؛ دوربين هايي كه روي كلاه پرنده يا همان چتر باز نصب مي شود تا تصاوير واقعي هنگام پرش ثبت شود.
اشرفي مي گويد:( اين دوربين بسيار گرانقيمت است اما اخيرا ارتش اقدام به خريداري يك دستگاه دوربين ساخت كشور آمريكا كرده، البته به دليل نداشتن كارت حافظه هنوز مورد استفاده قرار نگرفته است. ) شايد با نصب اين دوربين فضاي بهتري براي شناخته تر شدن اين ورزش مفرح به وجود آيد. البته عدم توسعه اين ورزش در كشور تا حدودي مربوط به نبودن امكانات پرش و محل فرودگاه است.