مريم صداقت گويان
كانت فيلسوف بزرگ قرن هجده اروپا با پايه ريزي فلسفه نقادي خود چنان تاثير عميقي بر فلسفه مغرب زمين گذاشت كه پس از سپري شدن دو قرن از آرا ء و نظرات وي هنوز تاثيرات فكري كانت در حوزه هاي مختلف فلسفه، اعم از متافيزيك، فلسفه سياست، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه علم كاملا مشهود است.
عمده مكتب هاي فلسفي قرن بيستم اروپا عبارت بودند از:پوزيتيويسم منطقي و تحليل زبان، فلسفه وجودي و پديدار شناسي و بالاخره ماركسيسم. به جرات مي توان گفت كانت تاثير عميقي بر اين سه مكتب عمده فلسفي قرن بيستم داشته است.
آثار ارزشمندي چون فلسفه كانت اثر اشتفان كورنر و ترجمه زيبا و روان عزت الله فولادوند و همچنين ترجمه «نقد حكم» كانت توسط دكتر عبدالكريم رشيديان تا حد زيادي خلأهاي موجود در معرفي فلسفه نقادي كانت را پوشش داده است. اما كتاب «متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفه كانت» از منظري كاملا متفاوت به فلسفه كانت نظر مي كند.
دكتر علي لاريجاني در اين اثر تلاش كرده است ديدگاه كانت در باب علوم دقيقه، بخصوص در دوران قبل از نقادي، را ارائه نمايد. چرا كه پايه هاي نظري تفكر كانت در دوره نقادي، متاثر از سير تكويني انديشه هاي او در دوران قبل از نقادي است. كتاب «متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفه كانت» براي دانشجويان فلسفه و كساني كه به مباحث فلسفه علم علاقمندند و همچنين براي دانشجويان علوم دقيقه كه داراي علائق فلسفي هستند ، سودمند خواهدبود، ناگفته پيداست كه پيش شرط ضروري مطالعه اين كتاب، آشنايي اوليه با فلسفه كانت و همچنين رياضيات جديد است.
مسأله اصلي كانت در نقد عقل محض حل اين معماست كه معرفت پيشيني و به عبارت دقيق تر احكام تركيبي پيشيني چگونه ممكن است. كانت اين سؤال را پس از تقسيم احكام به تحليلي و تركيبي و همچنين پيشيني و پسيني مطرح مي كند. او وجود احكام تركيبي پيشيني را مسلم مي انگارد و فلسفه نقادي را عبارت مي داند از تحقيق در ماهيت و عمل احكام تركيبي پيشيني. به گمان او، اين احكام را مي توان در سه علم رياضيات، فيزيك و مابعدالطبيعه (متافيزيك) يافت. كتاب «نقد عقل محض» كانت در واقع عهده دار پاسخگويي به سه سؤال اساسي درباره اين سه علم است. نخستين سؤال اين است كه رياضيات محض، يعني احكام تركيبي پيشيني در رياضيات چگونه ممكن است؟ مبحث حسيات استعلايي عهده دار پاسخگويي به اين سؤال است.
سؤال دوم آن است كه فيزيك محض يا همان احكام تركيبي پيشيني در علم فيزيك چگونه ممكن است؟ مبحث تحليلات استعلائي تلاشي است براي پاسخ به اين سؤال. و بالاخره سؤال سوم اينكه آيا احكام تركيبي پيشيني در حوزه مابعدالطبيعه(متافيزيك) مي تواند وجود داشته باشد؟ به بياني ديگر، آيا اصولاً مابعدالطبيعه به عنوان يك علم ممكن است؟ اين سؤال محور اصلي مباحث كانت در مبحث جدل استعلائي است.
درست است كه كانت علاوه بر مطالب فوق كه در «نقد عقل محض» مطرح مي شود، در دو نقد ديگر خود _ «نقد عقل عملي» و «نقد حكم »_ مباحث مربوط به اخلاق و زيبايي شناسي را مطرح مي كند، اما در كشور ما عمدتاً نقد اول كانت معرفي و گاه نقد شده است. از سه محور اصلي نقد اول نيز بيشتر مباحث مربوط به تحليلات استعلائي و جدل استعلائي محور اصلي مباحث بوده و به حسيات استعلائي توجه كمتري معطوف شده است. كتاب «متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفه كانت» از معدود آثاري است كه فلسفه كانت و تأثير او در فلاسفه پس از خود را از اين منظر مورد بررسي قرار داده است.
اين كتاب توجهي ويژه به يكي از مباني شكل دهنده فلسفه كانت نموده است؛ و آن تكامل فلسفه كانت از طريق تمركز نظري او بر علوم دقيقه زمان خويش است. البته در بسياري از فلاسفه قبل از كانت نيز مي توان تعامل ميان دو ساحت نظري يعني متافيزيك و علم را يافت، اما به جرأت مي توان گفت كانت بيش از ديگران با تأمل در حوزه علوم دقيقه و متأثر از آن حوزه، تأملات فلسفي خود را شكل داده است. در اين ميان رياضيات بيش از ساير علوم دقيقه در كانت تأثير گذاشت، به نحوي كه _ برخلاف اسلاف خود نظير هيوم و لايب نيتس كه معتقد بودند احكام رياضي تحليلي است _ احكام رياضي را تركيبي پيشيني دانست. كانت گرچه كتاب مستقلي را در باب رياضيات تأليف نكرده است، اما با اطمينان مي توان گفت رياضيات يكي از محورهاي اصلي توجه خاص كانت در نقد اول است.
|
|
كتاب مشتمل بر سه فصل است. در فصل نخست سابقه تاريخي رابطه علوم دقيقه _ به خصوص رياضيات- با فلسفه مورد توجه قرار گرفته است. نويسنده در اين فصل ضمن آنكه در بستري تاريخي ديدگاه انديشمندان و فلاسفه مختلف را نسبت به مفاهيم رياضي و چگونگي تقابل رياضيات و فلسفه بيان مي دارد، با شيوه اي ظريف ذهن خواننده را به چگونگي تعلق خاطر كانت به اين حوزه هدايت مي كند. در فصل دوم به نحوه شكل گيري و اجمالي از آراء اساسي سه نحله مهم فلسفه رياضي مي پردازد كه عبارتند از «منطق گرايان» ، «شهودگرايان» و «صورت گرايان» . راسل و وايتهد به نحله منطق گرايان تعلق دارند.
در نحله شهودگرايان افرادي مانند «براور» و در نحله صورت گرايان متفكريني چون هيلبرت را مي توان نام برد. نويسنده در اين فصل ضمن اشاره به اين نكته كه هر يك از اين نحله ها به دنبال پاسخگويي به سؤالات اساسي مطرح شده در فلسفه رياضي بوده اند، مراحل شكل گيري اين نحله هاي سه گانه و نظريات پايه اي آنان را طرح و در نهايت مورد نقد و ارزيابي قرار مي دهد.
نوينسده در اين فصل بر اين اعتقاد است كه با كشف قضيه گودل، مشرب منطق گرايان و فرماليست ها (صورت گرايان) چندان در عرصه رياضيات كاربردي ندارد، ولي تحقيقات آنها در ديگر شعب علوم منشاء پيشرفت هاي اساسي شده است. مثلاً آثار فرماليست ها با توجهي كه به سيستم هاي كاملاً سازگار و صوري داشته اند، در علوم كامپيوتر بسيار مؤثر واقع شده است. از منظر نويسنده كتاب، علت ناكارآمدي روش صورت گرايان در پيشرفت هاي جديد رياضي آن است كه صورت گرايان كل افكار رياضي را در داخل يك سيستم صوري محدود مي كنند. اين در حالي است كه قضيه گودل و چرچ اثبات مي كند كه در هر سيستم صوري، حداقل يك قضيه وجود دارد كه در داخل سيستم قابل تصميم گيري نيست.
دكتر لاريجاني ضمن اشاره به اين مطلب كه نحله هاي شهودگرايان و صورت گرايان هر يك به نوعي متأثر از آثار كانت است و حتي شهودگرايان در نظريه علم حساب به كانت بسيار نزديك مي شوند، مي افزايد: بايد توجه داشت كه اين نحله ها در اصل به دنبال تحقيقات كانت به وجود نيامده اند، بلكه وجه غالب همت اين فلاسفه حل سؤالات اساسي درحوزه رياضيات بوده است و در پي آن به چنين نظرياتي رسيده اند. نويسنده كتاب اين نكته را نيز خاطرنشان مي كند كه شهود در نزد شهودگرايان معنايي دقيق تر از شهود در نزد كانت دارد. شهود كانتي ساده است و از دقت لازم رياضي برخوردار نيست، اما شهودگرايان تلاش مي كنند تا دقت رياضي را به شهود باز گردانند.
دكتر لاريجاني در فصل سوم كتاب خود به تبيين ديدگاه كانت نسبت به مابعدالطبيعه و علوم دقيقه مي پردازد و تلاش مي كند آرائي را كه كانت در دوران قبل از نقادي در باب رياضيات ارائه داده است مورد بحث قرار دهد. نويسنده در اين فصل خاطرنشان مي كند كانت در دوران قبل از نقادي حداقل سه تغيير موضع فكري مهم درباب مكان و زمان _ به عنوان شهودات محض حساسيت كه زيربناي نظريات رياضي اوست _ داشته است. كانت در دوره اول سير تحولات فكري خود، در باب مكان و زمان تحت تأثير دو جريان فكري لايب نيتس _ ولفي از يك سو و نيوتني از سوي ديگر بوده است. لذا نظريه زمان و مكان وي در اين دوره برخي خصوصيات سنت فكري لايب نيتس را با برخي ويژگيهاي فكري نيوتن پيوند داده است. اما كانت در دوره دوم تحولات انديشه خود موضعي كاملا نيوتني را اتخاذ مي كند. در دوره سوم، نظريه اي را در باب مكان و زمان ارائه مي دهد كه در رساله استادي خود آن را منعكس كرده است و در دوره نقادي نيز همين موضع را حفظ مي كند. به موجب ابن نظريه، زمان و مكان عبارتند از صورت هاي محض شهود حسي،يعني مفاهيمي پيشيني و مقدم بر تجربه.
در مجموع مي توان گفت دكتر لاريجاني در كتاب «متافيزيك و علوم دقيقه در فلسفه كانت» با روش توصيفي _ تحليلي و با عنايت به عمده نظرات مطرح در فلسفه رياضي، چگونگي ارتباط فلسفه با رياضيات از منظر كانت را به شيوه اي روان و در عين حال مستند به خوبي تبيين كرده است. مطالعه اين كتاب بي ترديد افق هاي جديدي را به روي پژوهشگران و علاقمندان به فلسفه كانت و فلسفه رياضي مي گشايد.