به راستي آيا اقدامي زيباتر از تبديل يك زندان به فرهنگسرا وجود دارد...؟
قصري براي آرزوهاي محله اي
نگاهي به پروژه در دست احداث فرهنگسراي قصر تغيير كاربري زندان قصر، ابتكاري زيبا در منطقه 7 شهرداري تهران
|
|
در بخشي از گزارش آلن برتوAlain Bertaud محقق شهرسازي اهل فرانسه پيرامون تهران، وي ضمن تحليل فضايي شهر با روش هاي تحليلي ابداعي خويش، آنجايي كه به ارايه راهكار براي توسعه امكانات و تسهيلات فرهنگي شايسته يك پايتخت منطقه اي بزرگ پرداخته، لازمه تحقق اين هدف را توسعه بخشي از شهر مي داند كه به سيستم حمل و نقل عمومي دسترسي دارد؛ به نظر مي رسد كه گسترش فعاليت هاي فرهنگي قوي در تهران نيازمند يك نقطه كانوني است كه لزوما نبايد در ارتباط با مركز تجاري شهر، بلكه حداقل مرتبط و متصل به يك مركز تجاري اصلي باشد. لازمه توسعه و گسترش تسهيلات و امكانات فرهنگي در يك جا جمع شدن موسساتي چون سالن هاي نمايشگاهي، موزه ها، سالن هاي كنسرت، گالري هاي هنري، فروشگاه هاي كتاب، كتابخانه ها، سينما ها، رستوران ها و ... است.
درفروردين ماه سال 1381 طي توافقنامه اي بين سازمان پارك ها و فضاي سبز شهر تهران و سازمان زندان ها، مقررشد زندان قصر جهت تغيير كاربري به سازمان پارك ها تحويل شود؛ پيرو توافقنامه مذكور در شهريور ماه سال 1381، ساختمان ها و تاسيسات زندان به سازمان پارك ها و فضاي سبز شهر تهران تحويل و مقرر شد در مراحل مختلف به سازمان پارك ها تحويل شود. تا به حال تقريبا تمام ساختمان ها و تاسيسات زندان به سازمان پارك ها تحويل و در اين مدت بناهاي فاقد ارزش آن توسط سازمان پارك ها تخريب شده است.
از قصر قجر تا زندان پهلوي...
فتحعلي شاه در سال 1213 ق۱۷۹۸ ميلادي در سال دوم پادشاهي خويش قصر زيبايي كه بعدها به قصر قاجار معروف شد بنا نهاد. بناي قصر سه طبقه ونماي اصلي آن رو به جنوب بود. در طبقه دوم تالار بزرگ آينه داشت. چهار برج زيبا در چهارگوشه بنا ديده مي شد كه هريك داراي اتاقي بود آينه كاري با سقف مقرنس. 70 پله پهن و دراز بناي قصر را به سطح باغ مربوط مي ساخت، مقابل پله ها استخري بزرگ بود و لبريز از آب و نماي قصر در سطح آينه آساي آن پيوسته منعكس بود. بناي قصر به دليل ضعف ساختماني بيش از 50 سال عمر نكرد و به تدريج تخريب شد. درسال 1308 به منظور توهين به سلسله قاجار، بناي زندان در محل قصر بنا شد و پهلوي اول راساً آن را افتتاح كرد!
تغيير كاربري زندان قصر
در روند ساخت يك مجموعه فرهنگي، تفريحي و تجاري و در رسيدن به جابجايي و تغيير كاربري زندان قصر مطالعات جامع شهرسازي و امكان سنجي وسيعي در محدوده پروژه صورت گرفته است؛ جدا از مطالعات تاريخي و جغرافيايي منطقه قصر، مسايل شهرسازي از نقطه نظر وضعيت كلي محدوده اهميتي ويژه دارد، در راستاي استحصال اطلاعات جامع شهري، مشاور طرح بررسي هاي ميداني و امكان سنجي خود را در شعاع 600 متري اطراف زندان قصر انجام و حدود 30 هزار پلاك شهري شناسايي و مشخصات كلي آنها از نظر كاربري در محل، طبقات و عمر بنا و نيز ارزش ملك بررسي و تعيين شد.
برداشت ميداني كاربري ها نشان مي دهد كه 74 درصد ابنيه قدمت 10 الي 30 ساله ، 17 درصد زير 10 سال و 9 درصد بيش از 30 سال قدمت دارند . اكثر كاربري ها بعد از كاربري مسكوني مربوط به واحدهاي تجاري است.
فضاي فرهنگي، واجب همچون نان شب
آنچنان كه انتظار مي رفت، كاربري هاي فضاي سبز محدوده مورد مطالعه بسيار ناچيز است؛ بررسي هاي انجام شده در محدوده مورد مطالعه نشان مي دهد كه حدود 87 درصد كاربري ها مسكوني و حدود 10 درصد تجاري است. در اين ميزان سهم فضاي سبز كمتر از 3/0 درصد و فضاهاي ورزشي و فرهنگي 1/0 درصد است!
صنايع توليدي و كارگاه هاي تعميراتي 31/0 درصد بوده و نشان از تراكم زياد آن نسبت به فضاهاي آموزشي و فضاي سبز دارد. فرهنگسراي انديشه تنها كاربري موجود در منطقه است كه علاوه بر عملكرد فرهنگي هنري به صورت پارك نيز عمل مي كند. فضاي سبز منطقه مورد مطالعه صرفاً كاركرد محله اي داشته و از 2 تا 3 بلوك تجاوز نمي كند و به دليل وسعت كم آنها امكان ارتباط عاطفي و معاشرتي و گذران اوقات فراغت ميسر نيست.
۵ پيشنهاد اساسي شهرداري منطقه 7
در طرح تغيير كاربري مجموعه قصر، كاربري هاي زير از طرف شهرداري منطقه 7 جهت لحاظ كردن در طراحي اعلام شده است:
۱- در طراحي مجموعه اجابت نيازهاي خدماتي منطقه با ديد فرامنطقه اي در اولويت قرار گرفته و ضمن حل معضلات منطقه از تحميل معضل جديد به منطقه بايد پرهيز شود.
۲- به منظور احيا و تامين كمبود سرانه فضاي سبز منطقه، ايجاد يك فضاي سبز از طراحي سنتي باغ هاي ايراني مانند باغ فين كاشان مورد تاكيد و توجه خاص قرار گيرد، طراحي ساختمان ها نيز لازم است با اين ديدگاه انجام شود.
۳- در طراحي مجموعه، به حفظ تاريخ سياسي گذشته زندان به لحاظ معماري، سياسي و فرهنگي توجه شود.
۴- به جهت امكان مطالعات تاريخي ، بازسازي يك ساختمان مجموعه كه به لحاظ شهري، تاريخي و سياسي داراي اهميت ويژه است در قالب موزه مورد توجه قرار گيرد.
۵- در طراحي مجموعه عناصري كه جهت حفظ هويت انقلابي ، ايراني ، اسلامي و سوابق تاريخي زندان است مورد توجه قرار گيرد.
زلزله و مديريت بحران
علاوه بر مسايل فوق كه از اهميت خاصي برخوردارند و بايد در طراحي مد نظر قرار گيرد ، مديريت بحران موردي است كه از اولويت خاصي برخوردار است. با توجه به زلزله خيزي شهر تهران و تراكم بالاي جمعيتي در منطقه وجود فضاي باز مناسب به صورت پياده و فضاي سبز در طرح لازم و ضروري است. به اين منظور سعي طراح بر اين بوده كه از احداث كاربري ها در پروژه به صورت متراكم خودداري و فضاي پر و خالي به نسبت مناسب در طرح ديده شود.
بزرگراه نياوران و آينده ترافيكي طرح
يكي از مسايل مهم در محدوده مطالعه، احداث بزرگراه نياوران از سمت شمال به جنوب و در بخش شرقي محدوده زندان است كه پس از تقاطع با خيابان پليس در ادامه به خيابان باباخانلو منتهي و ادامه مي يابد و به همين دليل ترافيك قابل توجهي در اين مسير ايجاد مي شود كه علاوه بر تراكم سواره در حال تردد از نظر بصري نيز مسايلي را در پي خواهد داشت، لذا طرح كاربري زندان قصر و ايجاد مجموعه پارك و مجموعه فرهنگي، تفريحي قصر بايد به گونه اي باشد كه جذابيت خاصي در گذرنده ايجاد كند.
بناهاي با ارزش داخل محدوده زندان سابق
مساله حايز اهميت ديگر، بناهاي با ارزش داخل محدوده زندان است كه بايد حفظ و نگهداري شود. در اين خصوص با هماهنگي هاي به عمل آمده با سازمان ميراث فرهنگي سعي خواهد شد كه اين ابنيه مرمت و به صورت موزه براي بازديدكنندگان بازسازي شود.
در موضوع يادمان هاي تاريخي زندان قصر، برخي ديوارهاي اين ساختمان ها، يا محوطه هاي خاص مستلزم نگهداري هستند كه تشخيص آنها طبيعتا منوط به تهيه نقشه هاي مهندسي داخل زندان و پيشرفت مراحل طراحي معماري خواهد بود.
اين ساختمان ها كه به دليل استفاده زندان با عنوان بند نامگذاري شده اند بعضا داراي خاطرات تاريخي آن دسته از زندانيان سياسي و اجتماعي هستند كه پس از انقلاب اسلامي، در عرصه هاي مختلف كشور حضور فعال داشته اند. لذا حفظ ونگهداري آنها به نوعي حفظ خاطرات دوران مبارزه براي آزادي خواهد بود.
در انتها بايد گفت نوع نگاه شهرداري و سازمان زيباسازي در عرصه تغيير كاربري يك فضاي عمده شهري از زندان به مركزي فرهنگي نه تنها قابل تقدير است، بلكه در تعاملي مثبت بين ارگان هاي ذي ربط مي تواند منشا الگويي مناسب براي موارد مشابه باشد.
با تشكر از مهندسان مشاور پل مير و شهرداري منطقه 7
|
|
معرفي بنا
يادگاري از يك معماري آسماني
مسجد كبود تبريز
|
|
رقيه پور حبيب-مسجد جهانشاه يا مسجد كبود از آثار ابوالمظفر جهانشاه بن قرا يوسف از سلسله تركمانان قراقويونلو است كه در۸۷۰ هجري به همت و نظارت جان بيگم خاتون، زن جهانشاه بن قرايوسف قراقويونلو، پايان يافته است. كاتب چلبي در تاريخ جهان نما مي نويسد: درگاه مسجد جهانشاه بلند تر از طاق كسري است. بنايي عالي است كه با كاشي هاي زيبا آراسته شده، گنبدهاي بلندي دارد... جامع دل انگيزي است كه هر كس داخل شود دلش اجازه بيرون شدن را نمي دهد.... در صحن و محل عمارات ضميمه مسجد كبود، دبستان جهانشاه و موزه آذربايجان بر پاست كه در سال 1337 ساخته شده و اكنون يكي از مراكز ديدني و تاريخي تبريز است؛ موزه مشروطيت مهمترين قسمت موزه آذربايجان است.
نماي روبه روي مسجد با سردر كاشيكاري شده، شكوه و جلال بخصوصي دارد. مصالح بنا آجري است. سنگ هاي ساختماني نادري در آن به كاررفته است. از بقاياي مسجد معلوم مي شود كه آجرها با گچ بند كشي شده است. صحن مربع شكل، حوضي براي وضو، شبستان هاي اطراف براي درس و همچنين پناهگاه مستمندان، مسجد را تشكيل مي دادند. در قسمت جلوي صحن و رو به قبله، بناي اصلي مسجد به پا شده كه محوطه اي محصور، پوشيده و مربع شكل است. فاصله پايه هاي سقف ضربي آن، 12 متر است كه روي چهار پايه يك محوطه مربع شكل قرار دارد. بالاي اين بنا گنبدي قرار داشت كه از آجر ساخته شده بود كه ريخته است. تزيينات دل انگيز و زيباي متنوع به داخل مسجد اختصاص دارد. كف مسجد كاشي هاي براق داشت. شبستان بزرگ محاط به رواق هاي به هم پيوسته است و از سه سو با طاقنما هايي به رواق هاي اطراف خود ارتباط دارد. اين شبستان با سقفي ضربي پوشيده شده است كه قطر دهانه آن 17 متر است. تنها خصوصيت جالب اين گنبد ساخت آن روي چهارپايه مربعي است كه اين مربع خود به خود به تقارن و تجانس در درون مسجد مي انجامد لذا عظمت و زيبايي مسجد را كه طي قرون مختلف به نام هاي مختلف خوانده شده است بايد به لحاظ معماري خاص آن دانست.
آنچه در ابتدا به چشم ناظر مي خورد، بزرگي و پهناي سردر است؛ ارتفاع سردر دو برابر پهناي آن است اما خطاي چشم در ارزيابي عمودي و افقي آن را مرتفع تر و بلندتر نشان مي دهد. سر در با ويژگي هاي خاص خود به سه قسمت تقسيم شده است؛ دو پايه بزرگ كه طاق ضربي روي آنها زده شده و در وسط دو پايه محل استقرار در ورودي است.حاشيه طاق سردر را ستون مارپيچي ممتد تشكيل مي دهد.
از سال 1376 مرمت نقش و نگار و از آبان ماه 1377 مرمت كتيبه ها آغاز و تا به حال نيز ادامه داشته است. در شبستان اصلي چهار پايه كتيبه هاي هفت پايه تكميل و دوباره نويسي شده است. روش كار در مرمت مسجد كبود به اين صورت است كه قسمت هاي تخريب شده بعد از اينكه زير سازي و سفيد كاري شد طرح ها و كتيبه ها و امثال اينها بازيابي شده و سپس روي ديوار منتقل مي شود و بعد از شيارزني، دور خطوط رنگ آميزي شده و در انتها با لايه پارالوييد تثبيت مي شود.
|
|
كتاب
نگاهي به كتاب معماري ديكانستراكشن
لفافه اي از پيچيدگي مبتذل
|
|
مارك ويگليMark Wigley استادي شاخص در عرصه تحقيق و تدريس معماري است؛ وي پرفسور معماري در دانشگاه كلمبيا و رئيس تحصيلات تكميلي دانشكده معماري و شهرسازي اين دانشگاه است. سوابق ويگلي و مجموعه كتاب هاي منتشر شده توسط وي، او را به محققي صاحب نظر در حوزه معماري و شهر سازي معاصر جهان بدل ساخته است.
وي در دو كتاب جالب توجه به معماري ديكانستراكشن اين كلمه به ساختار شكن، شالوده شكن، واساز و چندين كلمه ديگر ترجمه شده است! مي پردازد و به تعبيري بهتر چنان پاشنه هاي آشيل انديشه دريدا و تبعات عاريتي آن را در معماري به نقد كشيده است كه به حق مي توان اين دو كتاب را به عنوان سنگ قبر اين انديشه در معماري تلقي كرد. وي در توضيحي بر اين نوع انحرافي از معماري چنين مي گويد: اين معماري بيشتر معماري شكستن، جا به جا شدن، انكسار، انحراف و تحريف است تا معماري تخريب، زوال، متلاشي شدن يا از هم پاشيدگي....
نظر به اينكه ديكانستراكشن در معماري بازگفتي از ديكانستراكشن زبان شناسانه و تاويلي ژاك دريدا روحش شاد! دارد، ويگلي با در نظر گيري پايه هاي اين معماري در معماري كانستراكتيويست روسي حدود دهه 20 سعي دارد با اعمال اين ارتباط، انحراف از نظام فرمي آن معماري را كه گوياي نوعي استحكام و استواري در عين وحدت و هارموني بود، بيان كند. اين انحراف ماهوي در معماري ديكانستراكشن، به طرزي منفك از نفس ساختار، مي تواند آشكارا تزيين تلقي شود؛ آنچه اهميت دارد اين است كه كيفيات هارمونيك، وحدت و استواري در اصل از نفس خلوص هندسي در فرم هاي معمارانه حادث مي شود آنچه به سختي مي توان در ديكانستراكشن ديد يا اصلا نديد و اين خلوص هندسي نيز در حقيقت در روندي منشعب از قوانين تركيبي همان كمپوزسيوني به وجود مي آيد كه به هيچ رو با كشاكش و تضاد موجود در تعامل فرم هاي ديكانستراكتيويستي منظور در يك اثر واحد است سازگاري ندارد.
به تعبير ويگلي در ديكانستراكتيويسم ديگر آن خلوص - كه بدان اشاره كردم - محلي از اعراب ندارد؛ از نقطه نظر ويگلي، تمامي معماران آرزويي ژرف در رويكرد به فرم هاي بسيط هندسي دارند، فرم هايي كه بدون ذره اي تحريف و آلايش راه به هدف غايي و متعالي معمارانه در معناي هنري - حرفه اي كلمه دارد.
منتج از آراي ويگلي، مطمئنا، مي توان چنين نتيجه گرفت كه ديكانستراكشن چيزي نيست جز نوعي سطحي نگري يا بي مايگي در عرصه معماري كه ناشي از آلايش و تحريف فرمال، با استفاده از روند از شكل طبيعي انداختن فرم سعي در پوشاندن نقاط ضعف خود در لفافه اي از پيچيدگي مبتذل دارد.
|
|
ميان گستره
هويت نمادگرايانه درخلق اثر معماري
معماري و نماد
|
|
حميد باباوند-سمبول يا نماد در جايگاه معنا شناسانه، داراي هويتي شده است به قدر و اندازه تمام هنرها، ملت ها و زبان ها و آنها كه اغراق را دوست دارند، گستره مفهوم سمبول ها را به قدر تمام انسان ها افزايش مي دهند! وقتي از سمبول سخن مي گوييم، گويي از اسم كوچكي حرف مي زنيم كه بدون نام خانوادگي اش قابل شناسايي نيست. سمبوليسم در شعر، در داستان، در نقاشي و... در همه جا، حتي زبان شناسي البته با كمي تغيير اسمش بارها و بارها تكرار مي شود.
سمبول در روان شناسي، سمبول در زبان شناسي، سمبول در نقاشي، سمبول در سينما، سمبول در شعر، سمبول در نمايش، سمبول در داستان اشتراك لفظ دارند اما در معنا تفاوت هايي دارند كه نمي شود فراموششان كرد. نمي دانم تا به حال به زبان مردم توجه كرده ايد يا نه؟ مردم به خيلي چيزها مي گويند سمبول؛ تاكيد مي كنم خيلي چيزها و خود مردم نيز بارها و بارها در صحبت هاي روزمره شان بر اين سمبول ها تاكيد مي كنند.... سمبول مقاومت، سمبول آزادي، سمبول صبر، سمبول قدرت و ...، اين سمبول گاهي يك شخص است و گاهي يك سازه. گاهي جنس آن كاغذ است و گاهي سيمان.... به نظرم اين سمبول هاي گاه گاه تمامي ندارند! اما براي آنها كه اهل معماري هستند برخي از اين سمبول هاي گاه به گاه جاي تامل بيشتري دارد.
مثلاً سازه ميدان آزادي تهران براي مردم ما و شايد مردم دنيا سمبول ايران است و برج العرب سمبول دبي، همان طور كه ايفل سمبول فرانسه است و پيزا سمبول ايتاليا، كم نيستند كشورهايي كه ساختماني در جايگاه سمبول ملي آنهاست.
اما در ايران خودمان مردم، برخي شهرها را نيز با سمبول هاي مشابهي مي شناسند.
اگر بخواهيم اين سمبول ها را تقسيم بندي كنيم شايد به چنين دسته هايي برسيم:
۱ -سازه هاي معماري متاثر از محيط: مثل بادگيرهايي كه سمبول يزد هستند.
۲- سازه هايي كه بخشي از تاريخ كهن كشورمان را بازگو مي كنند: مثل ارگ بم كه سمبول كرمان است يا بود!
۳- سازه هايي كه فرهنگ كشورمان را يادآوري مي كنند: مثل مقبره باباطاهر كه سمبول همدان است.
۴- سازه هاي صنعتي: مانند پالايشگاه نفت كه سمبول آبادان است.
به نظرم افزودن نمونه اي ديگر به اين نمونه ها كار سختي نيست.
علاوه بر اين سمبول هايي كه هر كدام از دل يك معماري بيرون آمده اند، گاهي برخي الگوهاي معماري براي مردم ما سمبول يك طرز فكر خاص است مثل طراحي دروني و بيروني براي خانه كه به نوعي سمبول تفكر سنتي است.
سوالي كه بايد بار ديگر مطرح كرد اين است، ما مردم كشوري هستيم كه تجربه يك انقلاب پيروز و تغيير سيستم حكومتي از شاهنشاهي به جمهوري را داشته و هشت سال جنگ تحميلي را پشت سر گذاشته است؛ جنگي كه طولاني ترين جنگ در پايان قرن بيستم لقب گرفته است؛ كدام سمبول در معماري معاصر هويت جديد ما را نشان مي دهد؟
|
|
يادداشت
تجلي روح مطلق بر پايه انديشه مجرد
نگاهي به تمثيل گون بودن تفكر ايراني و قابليت تبلور آن در يك معماري متعالي
بهرام هوشيار يوسفي
به اعتقاد هوسرل، انگيزش ها و فهم معاني در يك جريان تاريخي است كه مطرح مي شود؛ در اصل هوسرل با ديدگاهي منتقدانه نسبت به مكاتب كه بر اصالت طبيعت، يا روانشناسي و تاريخ و عقلانيت صرف، جست وجوگر جنبه هاي معنابخش براي آگاهي است. معنا بخشي ارادي در مباحث پديدار شناسانه در جست وجوي معناي ماهوي از طريق شعور است. آنچه هوسرل بر آن تاكيد دارد آگاهي بلاواسطه، اشراق و شهود است.
دنياي مشتركات ذهني بر پايه برداشت هاي ذهني مشابه در انسانها شايد عامل اساسي باشد در برقراري امكان زندگي در كنار هم؛ تا زماني كه ما دركي مشترك يا تقريبا مشترك از مفهومي واحد نداشته باشيم اين همزيستي نوعا غير ممكن مي نمايد.
مفاهيم در تعامل خود با ادراكات در فضايي سمبوليك جاي مي گيرند و ايده ها در اين فضا امكان انتقال عينيت ماهيت خود را مي يابند. تقليل گرايي يا ريداكشنيسم، در صدد است به طريق اولي با معنا بخشي ارادي بر پايه ريشه پايدار ماهوي در اذهان، را ه به دركي مستقيم ببرد.
در ادبيات ايران آنچه به فنون بلاغت و صنايع ادبي تعبير مي شود و به عنوان سخن آرايي و نادره گويي و نغز گفتاري تعريف مي گردد بحثي عميق است كه اگر مطمح نظر معماري پژوهان در ترجمان آن به زبان معماري قرار گيرد، مقوله اي نو را بنيان مي نهد كه در نوع خود بي نظير يا كم نظير است.
به راستي تمثيل گون بودن تفكر ايراني در معناي خاص و اصولا تفكر بشري در معناي عام و بهره گيري از آن به عنوان مديوم انتقال مفاهيم در هنر در اينجا معماري خود راه را براي مردم واري و نه عوام زدگي در هنر مي گشايد.
كنكاش در فضاي مصنوع و منسوب داشتن آن به فيزيك انساني، با در نظرگيري حسيات و ادراكات آدمي - به اعتبار نتيجه - مي تواند تعبيراتي نو در مفاهيم فضا به همراه داشته باشد؛ هر چند در معماري اين امر براي عده اي مشكلاتي دردناك را به همراه خواهد داشت! جست وجوي روح فضا، در معنايي مدون و قابل انتقال و نه به صورتي شاعرانه و انتزاعي آنگونه كه تا بحال به بشريت تحميل شده، خود مبحثي شگرف و راهگشا است....
در اينجا اين سوال مطرح مي شود، فضا به راستي چيست؟ آيا مفهومي مجرد است يا تبلوري معين كه در چالشي مشترك با ما قرار دارد، يا اينكه صرفا مولودي است زاده شده ازملاحظات اجتماعي و تاريخي در راستايي معين از احساسات، ادراكات و برخورد بهره گيرانه ما در ارتباط متقابل و تعامل همجوار ما با اشياي پيرامون تحت لواي پيش فرض هايي مبتني بر باور هاي دير آشناي فرهنگي...؟
|
|
معماري بر اساس نوستالژي
ششمين نشست از مجموعه نشست هاي معرفي و نقد معماري امروز ايران كه پنج شنبه آخر هر ماه به همت انجمن فرهنگي جامعه مهندسان معمار ايران برگزار مي شود، روز پنج شنبه 30 مهر به معرفي و نقد آثار بيژن شافعي پرداخت.
ساختمان خيابان نصرت، ويلاي كرج، چاپخانه وزارت خارجه، دفتر شركت خانه هفت ماه و بازسازي بناي خانه هنرمندان، 5 اثري بود كه مورد بررسي قرار گرفت؛ شافعي در كلام بسيار بيشتر از آنچه در آثار وي مي توان سراغ گرفت دغدغه هويت را دارد. به اعتقاد بسياري، وي هر چند در جزييات طرح هايش، همچون پنجره ها و طاقچه ها و ... بسيار به يك نظرگاه بومي نزديك مي شود ولي كليات آثار وي بيشتر حايز رويكردي جلب كننده مخاطب با سطح سليقه متوسط است تا ايجاد يك معماري قابل طبقه بندي در حوزه فرهنگ ايراني چه، آنچنان كه خود معترف است اعتقادي به وجود فرهنگ معماري ايراني ندارد. ميهمان ماه آينده اين انجمن، معمار جوان رضا دانشمير خواهد بود.
|
|
رقابتي بابرگزار كننده غير دولتي
زماني كه رقابت هاي معماري همه گير نمي شوند و كارفرمايان دولتي توجه لازم را در اين زمينه ندارند و در نهايت قانون مسابقات معماري و شهر سازي معطل مي ماند، شايد بهترين راه حل براي ارتقاي اين حوزه در ساخت و ساز كشور، توجه كارفرمايان خصوصي باشد؛ مسابقه مجموعه مسكوني غني زاده كه به همت معمار جوان آرش مظفري با شركت 15 گروه طراح برگزار شد، به نتيجه رسيد.
جايزه اول اين رقابت به طرحي مشترك از هاني رئوف ، پريس مهتاش و رهام مقصودلو و جوايز دوم و سوم به ترتيب به رضا دانشمير و سام تهرانچي اختصاص يافت؛ جا دارد برگزار كنندگان مسابقاتي اين چنين با فراخوان عمومي فضا را براي حضور تعداد بيشتري از فعالان عرصه معماري بالاخص جوانان فراهم كرده، ارگان هاي نظارتي نيز امتيازاتي به كارفرمايان بخش خصوصي برگزاركننده مسابقات معماري، قايل شوند.
|
|
نشست هاي تخصصي ابنيه تاريخي
نشست هاي تخصصي درباره ابنيه تاريخي از آبانماه در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود. 12 موضوع در نشست هاي تخصصي ابنيه تاريخي بررسي خواهد شد: روش هاي شناخت ابنيه تاريخي، روش هاي تهيه، طراحي، مرمت و احيا، استحكام بخشي، تاسيسات، ويژگي هاي طراحي، روش هاي مديريت، مرمت و تزيينات، معماري داخلي، آسيب شناسي عوامل بيولوژيك، طراحي محوطه، روش هاي مستند سازي و روش هاي نگهداري بنا ها.
پيش از اين نيز ئورس مه ير- طراح نوارهاي اف ، آر، پي - در سميناري به آشنا كردن متخصصان مرمت آثار تاريخي و مهندسان مرمت و سازه با اين فن آوري پرداخت؛ او استفاده از اين فن آوري را كه براي مقاوم سازي بناهاي تاريخي در برابر زلزله است، در ساختمان شهرباني كل كشور در باغ ملي بررسي كرد.
|