چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۴۵
قم، 40 سال بعد
يك نيمروز، پرسه در ميان يادگارهاي امام 
گزارش: محمد جباري / عكس ها: هادي مختاريان 
از كنار ديوار كاهگلي كوچه كه رد شوي به در آهني مي رسي. اينجا خانه امام در قم است. وارد كه بشويد اولين چيزي كه نظرتان را مي گيرد حياط زيبا، سرسبز و با صفاي خانه است، با حوض آبي پر از ماهي هاي قرمز. حياطي كه قدم هاي امام را بر پوست سنگي خود حس كرده. اين خانه را امام بعد از هفت بار خانه عوض كردن و اجاره نشيني با سهم الارثي كه از پدر به ايشان رسيد، خريدند. يگانه خانه و زميني كه سندش به اسم امام است.
خانه اي كه دور و برش باغ اناري بود و مثل همه خانه هاي قديمي دو بخش داشت، اندروني و بيروني. بيروني براي ملاقات با ميهمانان و اندروني براي خانواده، اما حياط حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. تنها جاي گرفتن يك منبر كوچك در گوشه حياط كافي بود تا دنيايي را تكان دهد. به داد اسلام برسيد، اسلام از دست رفت. امام در همين حياط اعتراض خود را به لايحه انجمن هاي ولايتي و ايالتي اعلام كرد. در حالي  كه جمعيت در خانه و باغ اطراف موج مي زد. سخنراني كه نتيجه اش لغو اين قانون بود و دستگيري امام و فاجعه فيضيه و قتل عام مردم. بعد از 10 ماه امام دوباره به اين خانه بازگشت و پنجره قسمت بيروني خانه جايي شد براي ملاقات با مردم مشتاق. پنجره اي كه اين روزها بسته است و امام نيست تا آن را به روي مردم باز كند.
روزها گذشت لايحه كاپيتولاسيون دوباره اعتراض امام را برانگيخت: شاه ما را فروخت به آمريكايي ها. همين منبر كوچك در اين حياط نقلي، حكومت شاه را تكان داد. اين  بار شاه حكومت نظامي اعلام كرد و شب 13 آبان كماندوها از ديوار پايين آمدند و امام را دستگير و تبعيد كردند. يك تبعيد 15 ساله كه با بازگشت امام وپيروزي انقلاب همراه شد. پس از بازگشت، اين خانه دوباره ميزبان امام بود و اين روزها ديوارها و آجرهاي قديمي خانه تنها از نبود امام مي گويند. مردي كه از گوشه حياط خانه ساده اش دنيايي را به خيزش كشاند.
والله اگر جوان بودم و قدرت حركت داشتم شخصا مي رفتم و سلمان رشدي را مي كشتم. به ته اين حجره ساده و كوچك كه برويد اين جمله را روي كاغذي قديمي همراه با عكس امام مي بينيد. اينجا حجره امام و محل زندگي او در فيضيه قم است و اين روزها محل تشكيل كلاس طلبه ها. يكي از همين طلبه ها مي گويد: بقيه حجره ها يك حالت سردي دارد. ولي در اين حجره آدم احساس غريبي نمي كند. چند حجره آن طرف تر، نمازخانه قديمي فيضيه است، جايي كه امام در محرابش مي ايستاد، نماز مي خواند و روي منبر چوبي قديمي آن سخنراني مي كرد و درس اخلاق مي داد. كاشي هاي قديمي اين نمازخانه حرف هاي زيادي براي گفتن دارند.
با تشكر از روح الله حسيني
022071.jpg
اينجا مسجد سلماسي است. مسجد كوچك و ساده اي نزديك خانه امام. قيافه مسجد چندان فرقي نكرده و همه چيز در همان حال و هواي زماني است كه امام در اين مسجد امام جماعت بود و سخنراني مي كرد و درس مي داد. تنها يك چيز فرق كرده؛ جاي خالي امام روي اين منبر چوبي قديمي هنوز حس مي شود.
022077.jpg
022074.jpg
اين پل آهنچي است. پلي با نرده هاي آبي و پايه هاي آجري و امروز محلي است براي دستفروش ها. ولي اين آجرهاي قديمي شاهد جنايات زيادي بوده اند: حمله كماندوهاي شاه به فيضيه و آتش زدن قرآن و پرت كردن طلبه ها از بالاي اين پل به پايين.
022068.jpg
022065.jpg
022062.jpg
022059.jpg
اين همان منبر چوبي قديمي است كه در گوشه حياط خانه امام جاي مي گرفت و ميزبان سخنراني هاي آتشين امام بود.
022056.jpg
022053.jpg
022050.jpg

عكاس خانه
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  در شهر  |  عكاس خانه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |