شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۳
سياست
Front Page

بررسي پيشامدها و پيامدهاي انتخاباتي آمريكا
هيچكس بي طرف نبود
006171.jpg
انتخابات آمريكا هميشه از تحولات مهم در سياست جهاني و روابط بين الملل به شمار مي رود. زيرا محدوده گسترده نفوذ اين كشور باعث مي شود، تحولات داخلي آن بر سياست و اقتصاد كشورهاي ديگر و بيش از آن بر مناسبات منطقه اي و جهاني تأثير بگذارد. اما انتخابات امسال، علاوه بر ويژگي هاي هميشگي، يك خصلت جديد داشت كه توجه بيشتري را بر مي انگيخت.
انتخابات امسال آمريكا در حالي برگزار شد كه جامعه آمريكا بيش از هر زمان ديگري، پس از جنگ هاي شمال و جنوب در قرن نوزدهم دو پاره شده و اين كشور به طرز بي سابقه اي در پهنه جهاني منزوي شده بود.
همين دو ويژگي يعني دو پارگي داخلي و انزواي بين المللي باعث شده بود كه در سه ماه اخير همه جهانيان، انتخابات سال ۲۰۰۴ آمريكا را با حساسيت فوق العاده اي دنبال كنند.
علاوه بر اينها، سابقه انتخابات سال ۲۰۰۰ كه در آن پيروزي جورج بوش بر رقيب دمكرات وي ال گور شبهه ناك به نظر مي رسيد، بر دامنه حساسيت انتخابات افزوده بود. به همين علت سه شنبه تا پنجشنبه دو هفته گذشته احتمالاً پر التهاب ترين روزهاي جهان بود. زيرا تقريباً همه كساني كه تحولات انتخابات آمريكا را پيگيري مي كردند يا خواستار پيروزي بوش بودند يا شكست وي هيچكس بي طرف نبود.
***
زماني كه جورج واكر بوش در سال ۲۰۰۰ ميلادي رياست جمهوري آمريكا را از بيل كلينتون تحويل گرفت،  مسائل و مشكلات داخلي ايالات متحده از سال ۱۹۹۲ كه كلينتون قدرت را از جورج هربرت بوش تحويل گرفت، كمتر بود.
در دوران هشت ساله حاكميت دموكرات ها (۱۹۹۲ تا ۲۰۰۰ ) در سياست داخلي و خارجي آمريكا تحولي رخ داده بود كه نوعي بناسازي بر ويرانه هاي جنگ سرد بر اساس الگوهاي مورد وفاق يا تقريباً مورد وفاق جامعه جهاني به شمار مي رفت.
بيل كلينتون و وزير خارجه او مادلين آلبرايت به اين نتيجه رسيده بودند كه جهان عرصه صداي يگانه آمريكا نيست؛ اما بايد راهي جست كه بدون علني كردن اين نقيصه، آمريكا به جاي قدرت يگانه جهان نقش قدرت برتر جهان را به عهده گيرد. توافق هاي تجاري متعدد آمريكا با اروپا، چين و ژاپن و تشويق طرف هاي درگير در منازعه خاورميانه به حل اختلافات از طريق گفت و گو، جهاني كردن الگوي تحريم اقتصادي به جاي حمله نظامي براي مهار دولت هاي ناراضي از جمله رفتارهاي آمريكايي پيش از عصر جورج بوش براي تقويت قدرت ايالات متحده بود. دمكرات ها در دوران بيل كلينتون در حوزه آموزش عمومي و تأمين اجتماعي هم گام هاي بزرگي برداشتند تا جامعه آمريكا را از كم سوادي و كم درآمدي نجات دهند. اين واكنش به لغز هوزوكاوا نخست وزير وقت ژاپن بود كه به كلينتون گفته بود «بازارهاي ژاپن به روي كالاهاي آمريكايي گشوده است، اما ژاپني ها كالاهاي آمريكايي نمي خرند. آخر كالاهاي ژاپني را كساني مي سازند كه روزانه ۵۰ صفحه كتاب مي خوانند، حال آنكه كالاهاي آمريكايي را كساني مي سازند كه كمتر از ۵ صفحه كتاب  مي خوانند» .
در دهه ،۱۹۹۰ ايالات متحده تحت تأثير اين برنامه ها روابط خود را با جهان گسترش داد، نظام آموزشي را نوسازي كرد و كوشيد روابط خود را با ايران و كره شمالي از وضع خصمانه خارج كند و عراق را صرفاً در چار چوب قطعنامه هاي سازمان ملل مهار كرد. اين برنامه هاي كلينتون به نوعي فاصله گرفتن از نظريه نظم نوين جهاني و حداقل، كم توجهي به اين نظريه بود كه جورج هربرت بوش در آغاز دهه ۱۹۹۰ آن را مطرح كرده بود.
وقتي جورج واكر بوش، قدرت را از كلينتون تحويل گرفت، كار ناتمام پدر را در دستور كار قرار داد و دوباره سياست  خارجي آمريكا پرخاشگر شد. پرخاشگري بوش پسر در اروپا دامن فرانسه و آلمان، در آسيا گريبان چين و كره شمالي، در آمريكاي لاتين گلوي ونزوئلا و در خاورميانه گستره اي وسيع از شمال آفريقا تا جنوب خليج فارس و از افغانستان تا سوريه را در برگرفت.
اوج اين پرخاشگري وقتي نمايان شد كه جورج بوش پس از ناكامي در شناسايي و شكار بن لادن، تهاجم خود را متوجه ايران، عراق و كره شمالي كرد و براي تأثيرگذاري بر افكار عمومي آمريكايي ها براي ناميدن اين سه كشور از تركيب مذهبي «محور شرارت» بهره گرفت. او از اين لفظ و الفاظ مشابه براي متقاعد كردن كنگره آمريكا به امضاي سند حمله به عراق بهره  جست و جنگي را آغاز كرد كه حاميان زيادي در جهان نداشت و نيافت.
پس از اين جنگ روابط آمريكا و اروپا چنان به سردي گراييد كه رهبران واشنگتن و برلين ماه ها با هم سخن نگفتند.
در گرماگرم اين اوضاع، جورج بوش سه سال از دوره  اول رياست  جمهوري اش را به پايان برد و بحث نامزدي وي براي دور دوم رياست جمهوري مطرح شد. اين بحث هم شكاف سياسي داخل آمريكا را تشديد كرد و هم اينكه بر سردي روابط آمريكا و اروپا و افزايش نگراني اعراب و ديگر زخم خوردگان از بوش انجاميد.
مهمترين منتقدان داخلي بوش دمكرات هاي رسمي يعني احزاب دمكرات و نمايندگان اين حزب در كنگره و دولت و ديگر نهادهاي حكومتي بودند. اين گروه به بوش انتقاد مي كردند كه در حوزه داخلي وضع اقتصادي كشور و وضع معيشتي مردم را پريشان كرده و در حوزه خارجي با به راه انداختن جنگ عراق هزينه هاي ملي را افزايش داده، آمريكايي ها را به كشتن داده و متحدان آمريكا را رنجانده است.
استدلال اين گروه از منتقدان اين بود كه آمريكا مي توانست به جاي حمله عجولانه به عراق، كمي  صبر كند تا اجماع جهاني و يا دست كم توافق متحدان به دست آيد و آنگاه با هزينه مالي و جاني ديگر كشورها به مصاف صدام حسين برود.
اين گروه كه بعدها جان كري از ميان آنها بيرون آمد و نامزد رياست جمهوري شد اساساً مخالف جنگ نبودند بلكه زمان و نحوه جنگ را نامناسب و نامؤثر مي دانستند.
آشكارترين و رسمي ترين انتقاد اين گروه در جريان تبليغات انتخابات از زبان جان كري شنيده شد كه بوش را به اهمال در زمينه حفظ جان و مال آمريكايي ها متهم كرد و هر بار از بوش پاسخ شنيد كه آمريكا چاره اي ندارد مگر اينكه با تروريست ها و دشمنان، خارج از مرزهاي خود بجنگد.
دو روز مانده به انتخابات روزنامه نيويورك تايمز كه سخنگوي غير رسمي دمكرات ها و نزديك به محافل وزارت خارجه آمريكا انگاشته مي شود، در سرمقاله اي غيرمتعارف به بوش تاخت و از كري حمايت كرد. اين روزنامه با مصيبت بار خواندن دوران رياست جمهوري بوش به موضوعاتي چون جنگ عراق، كاهش ماليات ثروتمندان، رعايت نكردن آزادي هاي مدني و مديريت نامناسب اشاره كرد.
پيش از انتشار اين مقاله نيويورك تايمز صدها تن  از محققان  سياست  خارجي  با امضاي  نامه اي  سرگشاده  در محكوميت  سياست  بين  المللي  جورج  بوش  رئيس  جمهور آمريكا اعلام  كرده  بودند تصميم  بوش در مورد حمله  به  عراق  به  مبارزه  عليه  اسلام  گرايان  تندرو آسيب  رسانده است .
به  گزارش  خبرگزاري  فرانسه  از واشنگتن  در اين  نامه  كه  به  امضاي  بيش  از۷۵۲ تن  از كارشناسان  امنيت  ملي  و سياست  بين  المللي  رسيده  آمده  بود: قضاوت  ما اين  است  كه  سياست  فعلي  آمريكا كه  جنگ  در عراق  محور اصلي  آن  است  از زمان  جنگ  در ويتنام  تا كنون  به  بيشترين  حد به  بيراهه  رفته است  و اين  سياست  به  آرمان  مبارزه  با تروريست هاي  مسلمان تندرو آسيب  مي رساند.
در ادامه  نامه  اين  گروه  كه  خود را ( محققان  امنيت  براي  سياست  خارجي  عقلايي ) ناميده  آمده  است : نتيجه  اين  سياست  به  طور همه  جانبه  براي  منافع  آمريكا منفي  بوده  است .
محققان و روزنامه نگاران آمريكايي در انتقاد از بوش تنها نبودند؛ زيرا شماري از روزنامه ها و سياستمداران اروپايي هم مخالفت خود را با بوش در هفته منتهي به انتخابات علني كردند و حتي در لندن كه حاميان بوش بر آن حكم مي رانند ده ها هزار نفر عليه بوش و جنگ عراق تظاهرات كردند.
روزنامه فرانسوي لوموند كه همچنان مانند دوران جنگ سرد مواضع چپگرايانه دارد دقيقاً در روز انتخابات آمريكا نوشت: رهبران سياسي فرانسه اعم از چپ و راست اميدوارند بوش مجدداً انتخاب نشود.
حمايت روزنامه چپگراي فرانسوي از جان كري شگفتي كسي را در پي نداشت؛ زيرا يك هفته پيش از آن كه لوموند به حمايت از كري، عليه بوش بنويسد تقريباً همه روزنامه هاي معتبر آمريكا حتي روزنامه هايي كه به طور سنتي از حاميان تندروهاي آمريكايي بودند، به بوش پشت كرده و به حمايت از جان كري برخاسته بودند.
اين روزنامه ها پس از انتخابات و پيروزي بوش، جهت مقالات خود را به سوي مشكلات پيش روي بوش تغيير دادند و كوشيدند خاطره يك هفته پيش از انتخابات را از ذهن بوش و حاميانش بزدايند. گو اينكه اين تلاش ناكام بود. زيرا جامعه دوپاره شده آمريكا، پس از انتخابات هم به دوپارگي ادامه داد و حتي خبري تكان دهنده در روزنامه ها منتشر شد كه يك فروشنده حامي جان كري از فروختن كالا به همسايه اي كه گمان مي برد به جورج بوش راي  داده است، خودداري كرد و نشان داد كه نبرد احزاب در آمريكا حتي به تحريم همسايگان و قطع نان همنوعان هم مي تواند بينجامد.
ادامه جدال حاميان بوش و كري پس از انتخابات يك روي سكه انتخابات حساس و پر هياهوي آمريكا بود. سوي ديگر اين سكه، حكم منافع ملي كشورها بود كه تقريباً همه آنها را به بازبيني در مواضعي كه پيش از انتخابات آمريكا اتخاذ كرده بودند وادار كرد. سران اروپا كه به جز توني بلر و سيلويو برلوسكني نخست وزير ان انگليس و ايتاليا، همگي به تلويح نارضايتي خود را از بوش پيش از انتخابات بروز داده بودند، پس از انتخابات بر لزوم گسترش روابط با دولت جورج بوش تأكيد كردند. بيانيه شامگاه جمعه  سران اروپا در بروكسل اوج اين چرخش بود. رهبران اروپا در اين بيانيه به صورت دسته جمعي به بوش تبريك گفتند و آرزوي روابط تازه و دوستانه با آمريكا كردند.
مطبوعات آمريكا هم بر همين نمط از انتقادهاي پيش از انتخابات فاصله گرفتند و به نصيحت بوش اكتفا كردند.
روزنامه نيويورك تايمز كه منعكس كننده نظرات و افكار دموكرات هاست در مقاله اي با عنوان «پرزيدنت بوش بعدي» نوشت: ۴۹ درصدي كه در پي نتيجه متفاوتي از انتخابات بودند سرخورده شدند و در مواردي هم نسبت به آينده كشورشان دچار بيم و هراس فراوانند.
نخستين كار اين عده بايد تمكين به خواست اكثريت باشد.
سرمقاله نويس نيويورك تايمز با اشاره به اينكه بحران عراق و ناكامي آمريكا در اين كشور مانع پيروزي مجدد جورج بوش نشد، افزود: پيدا كردن راهي براي خروج از مرداب عراق بايد وظيفه همه آمريكايي ها باشد و آقاي بوش بايد در اين راه از حزب مخالف نيز كمك بخواهد. به نوشته اين روزنامه، اكنون وقت آن فرا رسيده كه آمريكا دست دوستي بسوي هم پيمانهاي هميشگي خود دراز كند و بقيه جهان نيز دريابد كه وي به هرحال در چهار سال آينده بر مصدر امور خواهد بود و بايد با او به عنوان منتخب ملت آمريكا كنار بيايند.
روزنامه واشنگتن پست از ديگر روزنامه هاي طرفدار جان كري نيز در سرمقاله خود با عنوان «پيروزي آقاي بوش» آورد: «بوش با ملتي دوپاره و دچار تفرقه در آرا روبروست، بسياري از رهبران كشورهاي ديگر و ملت هاي اكثر كشورهاي دموكراتيك جهان نيز خواهان شكست او بودند.
دوره دوم رياست جمهوري بوش بايد براي وي اين فرصت را فراهم سازد تا به هم پيمانهايش ثابت كند كه مايل است به حرفها و نظرات آنها در مورد مسائل مختلف همچون پديده گرم شدن تدريجي هوا و مهار روند گسترش سلاحهاي اتمي در جهان گوش فرادهد.
بوش همچنين بايد بداند كه هنوز دير نيست كساني را كه در دولتش مقررات كنوانسيون ژنو در مورد اسراي جنگي را نقض كرده اند، مسئول و مقصر اعمالشان بخواند و از وقوع بحرانهايي چون رسوايي ابوغريب جلوگيري كند» .
لس آنجلس تايمز كه فقط چند روز مانده به انتخابات رسماً از جان كري حمايت كرد، مقاله اي منتشر كرده با اين پرسش: «پيروزي ۵۱ درصدي چه نوع قدرتي است؟» كه در آن پس از ذكر اختلاف نظر عميق آمريكايي ها با يكديگر بر سر مسائل گوناگون آمده است: «گويي دو ملت يك سرزمين را اشغال كرده و در آن زندگي مي كنند و نسبت به هم به گونه اي بدبين و مشكوكند كه ايرانيها نسبت به عراقي ها.
جورج بوش نه تنها به قول خود به اينكه عامل وحدت و يكپارچگي باشد و نه تفرقه و دو دستگي عمل نكرد، بلكه به نقض قول و قرار خود هم افتخار مي كند.
زيرا وقتي روز گذشته نظر او را در اين مورد پرسيدند به صراحت گفت كه چنين روشي را حسن كار خود مي داند و نه عيب» .
واشنگتن تايمز به انتقاد گسترده از تاكتيك ها، شعارها و عملكرد انتخاباتي دموكراتها پرداخته و آنها را به خاطر غفلت از اهميتي كه ملت آمريكا براي ارزش هاي اخلاقي قائلند نكوهش كرده است.
واشنگتن تايمز نوشت: كساني كه براي ارزش هاي اخلاقي اهميت قائل بودند پيروزي جورج بوش را تضمين كردند زيرا اين محافظه كاران اجتماعي بودند كه علي رغم اقتصادي نامطمئن و مشكلات موجود در عراق، بوش را به پيروزي رساندند.
واشنگتن تايمز براي اثبات ادعاي خود به آماري استناد مي كند كه بر اساس آن ۲۲ درصد مردم گفته اند مسائل و ارزش هاي اخلاقي در صدر اولويت هاي انتخاباتي آنها قرار داشته است و از اين افراد ۷۸ درصد جورج بوش را حامي اين ارزش ها دانستند و فقط ۱۸ درصد چنين ويژگي را در جان كري ديده اند.
همچنين واشنگتن تايمز به دمكرات ها توصيه كرد با كالبد شكافي علل شكست خود به بررسي اين نقاط كور بپردازند.
كريستين ساينس مانيتور در مطلبي كه برآيند گزارش هاي خبرنگاران آن در كشورهاي مختلف جهان است مي نويسد: «اگرچه ملت آمريكا دچار دو دستگي شده ساير ملت هاي جهان يكدست و همنوا به رئيس جمهور جديد آمريكا يك پيام مي دهند: ما را ناديده نگير به ما زور هم نگو» .
در اين ميان، رهبران كشورهاي عرب، پيش و پس از انتخابات يا سكوت كردند و يا به گفتن عبارت محتاطانه و ديپلماتيك اكتفا كردند. اما رسانه هاي جهان عرب، پس از انتخابات اينگونه برآورد كردند كه ملت ها و دولت هاي عرب از انتخاب مجدد بوش  بيمناكند. به هر حال انتخابات آمريكا با همه هيجانات آن برگزار شد و بوش براي بار دوم بر كرسي رياست جمهوري اين كشور تكيه زد. نتيجه چندان تكان دهنده و غير منتظره نبود اما رفتارهاي انتخاباتي نامزدها و حاميان آنها و واكنش ها و دغدغه هاي مردمان ديگر كشورها بي سابقه بود. اين رفتارها، واكنش و دغدغه ها همگي حكايت از اين داشتند كه انتخابات امسال آمريكا، تحولي بود كه هيچكس در آن بي طرف نبود. همه يا بوش را مي خواستند يا كري را. آنها نيز كه مي كوشيدند بي اعتنايي كنند، به انكار اين دو نامزد و نظام سياسي آمريكا برخاسته بودند.

با واژه هاي سياسي _ ۲۷
گروه ۷۷

گروه ۷۷ (G77) مهم ترين تشكل كشورهاي در حال توسعه در سازمان ملل متحد است. پس از تشديد رقابت هاي بين المللي در دوران بعد از جنگ جهاني دوم و شكل گيري بلوك هاي مختلف سياسي و اقتصادي براي پيشبرد منافع مشترك و چند جانبه، گروه ۷۷ در ۱۵ ژوئن سال ۱۹۶۴ توسط ۷۷ كشور در حال توسعه اي كه «بيانيه مشترك ۷۷ كشور» را در پايان اولين نشست كنفرانس توسعه و تجارت سازمان ملل متحد (انكتاد) امضا كرده بودند، تأسيس شد. كار گروه ۷۷ همزمان با اولين نشست وزيران آن در سال ،۱۹۶۷ در الجزاير آغاز شد.در اين نشست، وزيران گروه ۷۷ با تصويب منشور الجزيره اين گروه را از يك ساختار دائمي برخوردار كردند كه به تدريج اين ساختار در تمامي شاخه هاي گروه در آژانس هاي تخصصي سازمان ملل همچون فائو، يونيدو، يونسكو، يونيپ و گروه ۲۴ (در بانك جهاني و صندوق بين المللي پول) شكل گرفت. در حال حاضر كشورهاي عضو گروه ۷۷ به ۱۳۲ كشور افزايش يافته است،  اما به دليل حفظ اهميت تاريخي شكل گيري اين گروه همچنان به همان نام اوليه يعني گروه ۷۷ معروف است.
هدف گروه ۷۷ به عنوان مهمترين ائتلاف كشورهاي در حال توسعه در سازمان ملل متحد فراهم ساختن زمينه هاي لازم براي كشورهاي در حال توسعه به منظور افزايش منافع اقتصادي مشترك و تقويت توان مذاكراتي دسته  جمعي آنها در تمامي مسائل عمده اقتصادي بين المللي در چارچوب نظام سازمان ملل متحد است. همچنين گروه ۷۷ سعي دارد با تقويت همكاري اقتصادي و فني بين كشورهاي در حال توسعه، توان چانه زني آنها در مقابل گروه هاي سازمان يافته كشورهاي توسعه يافته را افزايش داده و بر نفوذ و نقش آنها در عرصه بين المللي و در درون نهادهاي چند جانبه بيفزايد.
سازمان دهي و شيوه عمل گروه ۷۷ در شاخه هاي مختلف از جهات متعدد همچون عضوگيري، تصميم گيري و ايجاد شيو ه هاي عملياتي يكسان است. كار گروه ۷۷ در هر بخش توسط يك رئيس كه به عنوان سخنگو عمل مي كند، هماهنگ مي شود. اين رئيس به صورت چرخش و برمبناي منطقه اي از آفريقا، آسيا، آمريكاي لاتين و منطقه كارائيب انتخاب مي شود. مدت رياست رئيس گروه ۷۷ در تمامي بخش ها يك سال است. در حال حاضر و براي سال ۲۰۰۴ دولت قطر رياست گروه ۷۷ را بر عهده دارد. ايران تاكنون دوبار رياست گروه ۷۷ را بر عهده داشته است. ابتدا در سال ۱۹۷۴ و بار دوم در سال ۲۰۰۱.
نشست وزيران، عالي ترين ركن تصميم گيري گروه ۷۷ است كه هر سال در ابتداي نشست عادي مجمع عمومي سازمان ملل متحد در نيويورك برگزار مي شود. نشست وزيران گروه ۷۷ گاهي اوقات براي آماده سازي نشست هاي انكتاد، كنفرانس هاي عمومي يونيدو و يونسكو نيز برگزار مي گردد. در مواقع ضروري نشست وزيران گروه ۷۷ به صورت فوق العاده تشكيل جلسه مي دهد. به عنوان مثال نشست وزيران گروه ۷۷ سالهاي ۱۹۸۹ و ۱۹۹۴ به مناسبت بيست و پنجمين و سي امين سالگرد تشكيل اين گروه به ترتيب در كاراكاس و نيويورك به صورت فوق العاده تشكيل شد.
در آوريل سال ،۲۰۰۰ براي اولين بار نشست سران دولت ها و حكومت هاي عضو گروه ۷۷ تشكيل شد و بدين ترتيب تصميم گيري اين گروه به بالاترين سطح سياسي ارتقا يافت.علاوه بر نشست سران و وزيران، كميته بين الدولي پيگيري و هماهنگي همكاري اقتصادي بين كشورهاي در حال توسعه نيز از اركان گروه ۷۷و متشكل از مقامات عالي كشورهاي عضو است كه هر دو سال يك بار براي بررسي وضعيت اجراي برنامه عمل كاراكاس كه در سال ۱۹۸۱ به تصويب رسيد،  تشكيل مي شود. آخرين نشست اين كميته در سال ۲۰۰۱ در تهران تشكيل شد. علاوه بر اين، ساختارهاي فرعي براي كمك به اين برنامه عمل ايجاد شده كه مي توان به هسته كمك به رئيس گروه ،۷۷  كميته كارشناسان، كنفرانس عمومي كميته اتاق هاي بازرگاني و صنايع گروه ،۷۷ كميته هاي عمل و نقاط تماس كشورهاي عضو اشاره كرد.
فعاليت هاي گروه ۷۷ شامل صدور بيانيه ها، تصويب برنامه هاي عمل، امضاي موافقتنامه هاي خاص است كه هزينه هاي اجراي آنها براساس كمك هاي دولت هاي عضو و كمك هاي اعطايي ساير كشورهاي در حال توسعه تأمين مي شود.

|   اجتماعي  |   انديشه  |   دانشجو  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |