امكانات تبليغي استثنائي براي اسراي جنگي
گرچه صدام را بايد در زمره بزرگترين جنايتكاران تاريخ دانست اما تا جايي كه خوانده ايم هيچ يك از جانيان تاريخ از امكانات رفاهي و تبليغاتي كه صدام به ظاهراسير از آنها برخوردار است بهره نبرده اند.البته آمريكاييان زندانبان، سابقه رفتار انساني با زندانيان را نه تنها در ويتنام و ديگر سرزمين هاي مورد تجاوز خود نداشته اند بلكه در همين اواخر نيز نمايش هاي تكان دهنده اي از قساوت را در زندان هاي گوانتانامو وا بوغريب ارايه دادند پس نمي توان داشتن امكانات رفاهي و تبليغي صدام را نشانه خوي انساني آمريكايي ها دانست، بلكه تنها اين سوءظن قديمي تقويت مي شود كه صدام هميشه از آغاز جنگ با ايران تا امروز به انحاء گوناگون، مستقيم و غيرمستقيم مورد حمايت آمريكا بوده است و امروز هم هست. زيرا تا اطلا ع ثانوي صدام زنده مفيدتر از صدام مرده براي حاكمان آمريكايي است! مطلبي كه مي خوانيد يعني مصاحبه وكيل مدافع صدام با يك شبكه بسيار مهم آمريكايي نمونه اي از امكانات تبليغي استثنائي براي اسراي جنگي است كه آمريكا هيچگاه براي هيچ اسيري فراهم نكرده است.
خليل الدوليمي يكي از وكلاي صدام است كه هفته گذشته بيش از 4 ساعت را با صدام بسر برد. در مصاحبه اي اختصاصي با شبكه ان. بي . سي، الدوليمي به نقل از صدام گفت: صدام انتخابات در پيش رو در عراق را غيرقانوني مي داند و اقدامات شبه نظاميان عراقي را ستايش مي كند. الدوليمي يك وكيل عراقي و عضو گروه دفاع و حمايت از صدام حسين است و در گفت وگويي تاكيد داشت بنا به دلايل امنيتي عكسي از او به چاپ نرسد.
شما شش ماه پيش به عنوان وكيل صدام انتخاب شديد، اما براي اولين بار صدام را هفته پيش ملاقات كرديد. گرفتن اجازه ديدار با موكلتان تا چه حد براي شما دشوار است؟
ماه ها براي پيش آمدن چنين فرصتي صبر كردم تا بالاخره اجازه ديدار با صدام را به من دادند. دولت موقت عراق پيش از اين 8 دسامبر را وقت ملاقات من با صدام تعيين كرد، اما باز آن هم به بعد موكول شد. هيچ توضيحي هم براي آن ندادند. بعد دو روز قبل از ديدار با موكلم از طريق كانون وكلاي عراق تاريخ و محل ديدار با صدام را به اطلاع من رساندند.
آيا درباره جزئيات ديدار با صدام نكته قابل گفتني داريد؟
بنابه دلايل امنيتي من جزئيات روند اين ملاقات را نمي توانم بگويم. هر چند مي توانم بگويم كه يك گروه از ارتش آمريكا كه متشكل از چندين خودروي نظامي بود مرا سوار يكي از خودروها كردند. من سوار يك هامويس كه بدون پنجره بود شدم.سربازان آمريكايي نيز مرا اسكورت مي كردند.
آيا شما را به زندان بردند؟
اصلا نمي دانم به كجا برده شدم. از داخل خودرو هيچ چيزي قابل رويت نبود. ما تقريبا نزديك به يك ساعت رانندگي كرديم و درست قبل از رسيدن به محل نهايي از يك تونل طولاني عبور كرديم. بعد از خروج از تونل بود كه به محل ملاقات با رئيس جمهور رسيديم.
آيا در ملاقاتتان با صدام با محدوديت خاصي روبه رو بوديد؟
به من گفته شده بود كه نبايد هيچ گونه تماس فيزيكي با رئيس جمهور داشته باشم. من اجازه نداشتم كه او را در آغوش بگيرم و فقط اجازه داشتم كه با او دست بدهم. من اين را قبول نداشتم به اين خاطر كه صدام رئيس جمهور من است و من اصرار داشتم بر اين موضوع كه حق احترام گذاشتن به او را بايد داشته باشم. با يك ژنرال آمريكايي صحبت و آنها را توجيه كردم كه به رئيس جمهور احترام بگذارم و او را در آغوش بگيرم.
اين اولين ديدار صدام با يكي از اعضاي گروه مدافعانش بوده است. ممكن است وضعيت جسماني و رواني صدام را براي ما توصيف كني؟
رئيس جمهور در وضعيت عالي جسماني و رواني قرار دارد. ظاهرا او خيلي بشاش تر از دفعه اولي است كه در اول جولاي براي اولين بار در دادگاه ظاهر شد. ريش ضخيمي دارد. موهايش هم خيلي بلند شده است. رئيس جمهور يك پيراهن و يك ژاكت به تن داشت و در دست چپ خود پالتو و در دست ديگرش يك نوت بوك به همراه داشت. در دو طرف يك اتاق به فاصله 4، 5 متري يكديگر نشستيم. بين ما يك ميز بود و يك سرباز آمريكايي كه در تمام مدت ملاقات حضور داشت. در مدت 4 ساعت و نيمي كه با صدام گفت وگو كردم، هر نيم ساعت يك سرباز تازه نفس جاي نفر قبلي را مي گرفت. رئيس جمهور گفت وگو را با شعري كه خودش سروده بود آغاز كرد. كه معني عربي آن اين است: اگر سر نمي تواني باشي، دم هم نباش كه دم پايان هر چيز است.
كميته دفاع از صدام، چندين ماه است كه از جانب وي جهت دفاع از صدام فعاليت مي كند. شما گروهي از وكلاي بين المللي داريد. آيا او مي دانست كه نماينده حقوقي دارد؟
اين اولين باري بود كه صدام متوجه مي شود كه گروهي بزرگي از وكلاي از سراسر جهان وظيفه دفاع از او را بر عهده گرفته اند. ارتباط صدام با جهان خارج در يكسال گذشته به طور كامل قطع بوده و هيچ گونه دسترس به رسانه ها يا ديگر زندانيان نداشته است. او از اينكه فهميد ما پيگير پرونده وي هستيم بسيار خوشحال شد و از من خواست تا مراتب تشكر وي را به اطلاع ديگران برسانم.
آيا در اين مدت صدام با خانواده اش تماسي داشته است؟
هيچ گونه رابطه فيزيكي با افراد خانواده اش ندارد. فقط تعدادي نامه دريافت كرده است كه اكثر آن سياه شده است تا مورد خاصي را متوجه نشود.
صدام چه چيزي را مايل بود تا بداند و چه پيغامي را از شما خواست تا بازگو كنيد؟
او سوالات بسياري را درباره وضعيت عراق و مردم عراق تحت شرايط اشغال پرسيد. من وضعيت را براي وي توضيح دادم و او مبارزه شبه نظاميان عراقي را عليه اشغالگران ستود و گفت مردم عراق بايد با اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي مبارزه كنند. وي همچنين راجع به مردم فلسطين و در كل وضعيت مردم جهان عرب سوال كرد.
آيا صدام راجع به اولين انتخابات عراق كه در ژانويه برگزار مي شود خبر دارد؟
او راجع به انتخابات ژانويه هيچ گونه اطلاعي نداشت و وقتي كه من اين موضوع را به اطلاع وي رساندم، او گفت كه به مشروعيت، چنين انتخاباتي، عقيده اي ندارد. وي اين انتخابات را باور ندارد و هنوز باور دارد كه رئيس جمهور واقعي عراق است و اين انتخابات غيرقانوني است.
مرحله بعدي محاكمه صدام به چه صورتي است؟ آيا باز هم به او دسترسي خواهيد داشت؟
من تازه اولين ملاقاتم را با او داشتم گفت وگوي خوبي بود من انتظار دارم تا موكلم رادوباره ببينم، اما نمي توانم بگويم كه هيچ اتهام رسمي به رئيس جمهور زده نشده است. واقعا كار دشواري است.
وظيفه شما براي دفاع از صدام تا چه حد سخت و خطرناك است؟
اين كار بسيار بسيار خطرناك است. تهديدهاي جاني بسياري را تاكنون دريافت كرده ام و تقريبا دو هفته پيش بود كه در يكي از مناطق بغداد جان من مورد سوء قصد واقع شد در يك خودرو بودم كه از فاصله 50 متري به من تيراندازي شد. 12 تير به اتومبيلي كه سوار بودم برخورد كرد، اما هيچ كس مجروح نشد. به عنوان يك عراقي و به عنوان يك وكيل وظيفه خود مي دانم تا از رئيس جمهور، صدام حسين دفاع كنم. او در حال حاضر و براي هميشه رئيس جمهور من خواهد بود.
|
|
دغدغه هاي سردبير فيلم
دونده استقامت در بخش سرعت
گپي سرپايي با هوشنگ گلمكاني درباره ويژه نامه جشنواره مجله فيلم
|
|
اميد كريمي۲۳ سال از زماني مي گذرد كه مجله اي در ايران اولين شماره خود را به فيلم هاي ويديوئي موجود در كشور اختصاص داد و به سرعت به معتبرترين نشريه سينمايي ايران تبديل شد. هرچند آن زمان رقيبي وجود نداشت، اما 23 سال بعد دنيا پر از مجله هايي است كه با سوژه سينما دكه ها را اشغال مي كنند، گرچه هنوز فيلم است كه... بگذريم.
اين روزها و در حالي كه رقابت شتابناك كارگردان ها براي رساندن فيلم هايشان به جشنواره آغاز شده، سردبيران ماهنامه ها و هفته نامه ها و نشريات سينمايي ماراتن خود را آغاز كرده اند. مسابقه اي كه خط پايانش، سوت آغاز مسابقه سينماي ايران است؛ 12 بهمن كه براي سينمايي ها يادآور عطر كاغذ تازه است و البته شروع سر پا ايستادن در صفوف به هم فشرده جشنواره، جايي كه به طور سنتي محل تورق نشرياتي مثل فيلم است كه هر سال ويژه نامه خودشان را منتشر مي كنند.
اما چطور شد كه فيلم ويژه جشنواره جزو لاينفكي از جشنواره شد؟ با زحمت كي؟ وقتي از هوشنگ گلمكاني، سردبير فيلم مي پرسيم آيا نويسندگان جديدي براي ويژه نامه قلم فرسايي مي كنند و آيا آنها توانسته اند جاي قديمي ها را كه تعداد بسياري شان حالا با فيلم نيستند را بگيرند؟ با خونسردي مي گويد: بيشتر همان نويسندگان قديم هستند. البته تغييراتي داشتيم اما كليت كار همان است. يعني بگذريد از مجيد اسلامي، احمد طالبي نژاد، شهرام جعفري نژاد، مازيار اسلامي، عليرضا معتمدي و خيلي هاي ديگر كه اين حرفه را جور ديگري دنبال مي كنند. خب، شايد حق با گلمكاني است، كسي كه در اين 23 سال مثل يك دونده سمج دويده و دويده، بدون اينكه لحظه اي احساس كند از نفس مي افتد.
اما بحث ما باز كردن تاريخچه مجله فيلم نيست. بهانه جشنواره فيلم فجر است و ويژه نامه اي كه طبق معمول هر سال بايد يك روز قبل از شروع جشنواره، چشم ها را به خودش خيره كند. براي هوشنگ گلمكاني و نويسنده هاي مجله، يك روز قبل از جشنواره حكم دقيقه 90 را دارد: كار ما از دقيقه 90 هم مي گذرد و به وقت اضافه مي كشد.
گلمكاني در حالي اين حرف را مي زند كه به گفته خودش كار ويژه نامه را شروع نكرده است: مسوولان جشنواره كار ما را خراب كردند. هر سال بخش بزرگداشت وجود داشت كه از سال گذشته حذف شد. ما هميشه مطالب زيادي در مورد شخصيت هاي مورد تقدير داشتيم، اما امسال مجبوريم روي 6 بخش اصلي جشنواره تمركز كنيم. اما اين 6 بخش قابل تمركز نيز مثل قول هاي بچگي است و احتمال به هم خوردنش وجود دارد، بنابراين طبق روال هر سال سردبير مجله از نويسندگان مطالبي درباره فيلم هاي مختلف درخواست مي كند كه حدس مي زند آنها در جشنواره نشان داده مي شوند: همه جاي دنيا وقتي قصد مي كنند فيلمي را در جشنواره نمايش دهند، همه چيز قابل اطلاع رساني است، اما در ايران تا همه چيز قطعي نشده باشد، خبري به بيرون درز نمي كند. زمان اعلام ليست فيلم ها 10 روز ديگر است: نمي توانم 10 روز معطل بمانم. ما كار را زودتر شروع مي كنيم. البته مسلم است كه ضريب خطا آنقدرها بالا نيست گرچه احتمال سوخت شدن مطالب مي رود...
آقاي گلمكاني روي جلد امسال را چه مي كنيد؟
گلمكاني توضيح مي دهد كه جلدهاي چند شماره آخر، كار رضا صائمي گرافيست جوان مطبوعات ايران است، اما امسال اين بخش هم بلاتكليف مانده: خيلي براي ويژه نامه عجله داريد، كمي صبر كنيد. كمي صبر مي كنيم، اما دقيقه 90 نزديك است. شايد وقت اضافه اي وجود نداشته باشد، آقاي گلمكاني!
|
|
دفن اردشير سهرابي در قطعه هنرمندان
منت گذاشتيد
ايسنا پيكر اردشير سهرابي يكي از قديمي ترين بازيگران نمايش هاي تخت حوضي، صبح پنج شنبه از كنار تئاتر پارس تشييع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا س به خاك سپرده شد.
اين هنرمند بعد از سعدي افشار قديمي ترين هنرمند سياه بازي بود كه از سال 54 فعاليت خود را در لاله زار آغاز كرده بود.
وي يكي از كارمندان تئاتر پارس بود كه پس از تعطيلي اين تئاتر، دچار سكته قلبي شد و بعد از مدت يك هفته درگذشت.
در مراسم تشييع جنازه او كه باحضور هنرمندان تئاتر لاله زار برگزار شد، همسرش گفت: بعد از تعطيلي تئاتر پارس، او عكسش را از اين تئاتر به خانه آورد و گفت: مطمئنم كه ديگر به صحنه نمي روم، چون ديگر عمر لاله زار تمام شده است!
لازم به ذكر است اردشير سهرابي همراه با حدود 50 نفر ديگر از جمله كارمندان تئاتر پارس بودند كه هيچ يك هيچ گونه تامين مالي يا امنيت شغلي مانند بيمه و بازنشستگي نداشتند.
پيش از اين اعلام شده بود، دفن اين بازيگر در قطعه هنرمندان به دليل اينكه سهرابي بازيگر معروفي نبوده است ممكن نيست، اما با پيگيري هاي انجام شده با دفن وي در اين قطعه موافقت شد.
حمود استاد محمد، نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر ضمن اظهار تاسف از بي توجهي مسوولان نسبت به تئاتر پارس گفت: كاركنان اين تئاتر گرفتار چنين سرنوشت هايي مي شوند كه مرگ، يكي از بهترين شقوق آن است، زيرا بسياري از آنان بايد منتظر در به دري ها و بي خانمان شدن هاي بعدي باشند. چرا كه عده اي از آنان حتي محلي براي خوابيدن نداشتند و شب هادر تئاتر پارس مي ماندند.
بدرود.
|
|
موفقيت زود هنگام هري پاتر 6
۲۴ ساعت پس از آغاز فروش كتاب داستان ششم هري پاتر، اين كتاب توانست كه رتبه اول فروش را در سايت اينترنتي آمازون به دست آورد.
علاقه مندان به كتاب هري پاتر بايد تا 16 جولاي براي خريد اين كتاب دست نگه دارند، اما سايت اينترنتي آمازون، بخش بريتانيايي آن، از هم اكنون اين كتاب را پيش فروش كرده است. يك سخنگو در اين باره گفت استقبالي كه از پيش فروش اين كتاب شده است بيانگر شدت علاقه خوانندگان كتاب و مشتاقان هري پاتر به اين اثر است. كتاب قبلي هري پاتر 420 هزار نسخه پيش فروش داشته است و خوانندگان بسياري حتي از نپال و فيجي اقدام به پيش خريد آن كردند. ششمين داستان هري پاتر، 16 جولاي در كانادا، استراليا، زلاندنو، آفريقاي جنوبي و البته آمريكا و انگليس به چاپ خواهد رسيد. پيش از اين، كتاب هري پاتر به 62 زبان مختلف در سراسر جهان ترجمه و در دسترس علاقه مندان قرار گرفته بود. در آمريكا 5 ميليون نسخه از كتاب پنجم هري پاتر به فروش رسيد و مجموعه داستان هاي آن در سراسر جهان نزديك به 260 ميليون نسخه فروش داشته است.
|
|
واليبال نشسته
زبانم گفت: بيا فريادي بزنيم. مغزم گفت: چه طوره كمي از فكر استفاده كنيم. چشم ها گفتند: خسته شدم از چرت، كمي از من كار بكش. دست ها گفتند: سيلي، يا چيزي شبيه اين. ما را حركت بده و پاها...:من مي نشينم اين گوشه، شما برويد واليبال نشسته.
نكته: عكس عجيبي است. مسابقات واليبال نشسته در تهران. اگه براي صاحبان اين اراده آهنين فريادي نمي كشيد، اقلا كلاهتان را برداريد، به احترام آنهاكه نبردشان عليه سياهي به پايان نمي رسد.
|
|
دكه
كريسمس، عراق،مرگ
روزنامه هاي دكه امروز بالتيمورسان، شيكاگو تريبيون، لس آنجلس تايمز و يواس تودي چاپ 24 دسامبر هستند. بالتيمور با اشاره به بمب گذاري اخير در مقر آمريكاييان به همراه يو اس اي تودي نوشته است: شخصي كه با بمب گذاري انتحاري نزديك به 22 آمريكايي را كشته است، لباس نظامي عراقي به تن داشته است. شيكاگو تريبيون از مشكلات جديد برخي ايالت هاي آمريكا با واكسن آنفلوآنزا اشاره كرده است. لس آنجلس تايمز نيز از ديدار رامسفلد با مجروحان آمريكايي در داخل عراق خبر داده است. اين روزنامه از مشكلات چندي از ايالت هاي آمريكا با توفاني كه 18 كشته در ايالت به جا گذاشته گزارش داده است.
پانتر آرتور 10 سال پيش با 66 نفر شرط بندي كرد كه اگر به سن 100 سالگي رسيد، 100 پوند از آنان دريافت كند. آرتور در صورت زنده ماندن، در تاريخ 2 ژانويه 2005 ، 6600 پوند دريافت خواهد كرد. تولدت مبارك.
|
|
كوتاه تر از گزارش
بلوز، زندگي دوم
فرانك سيلز خواننده و نوازنده چيره دست موسيقي بلوز، دوشنبه گذشته در 62 سالگي پس از 10 سال زندگي پرمشقت بر اثر ديابت درگذشت. 5 سال قبل از زانو به پايين پاي چپ سيلز به خاطر ابتلا به بيماري ديابت قطع شده بود و او در 2 سال اخير بارها در بيمارستان بستري بود. سيلز از سال 1970 انسولين تزريق مي كرد. همچنين 2 سال قبل از قطع پايش در خواب توسط يكي از همسران سابقش از ناحيه فك مورد اصابت گلوله قرار گرفت كه به خاطر آن چندين بار جراحي شد.
به گفته يك نوازنده ترومپت به نام دان رابينو وتيز: فرانك با بدترين تجربيات زندگي مواجه شد، اما هرگز كسي شكايتي از وي نشنيد.
فرزند او رودني كه در زمان مرگ با وي زندگي مي كرد، گفت سلامت پدرش رو به كاهش گذاشته بود، اما او هرگز اشتياقش را به بلوز از دست نداد: هركس پدر من را از نزديك مي شناخت، مي دانست بلوز براي او مثل زندگي دوم بود. او هر آوازي را كه مي خواند حس مي كرد، چراكه از قلب او برمي خاست.
بازماندگان او يك خواهر و 14 فرزند هستند كه هيچ كدام سنت خانواده بلوز را به طور حرفه اي دنبال نكردند.
|
|
چارچوب
بازگشت فيدل
اين آقاي خوش تيپ كسي نيست، جز فيدل كاسترو كه با بهبود اوضاع فني در آخرين جلسه پارلمان كوبا در سال 2004 شركت كرد، در حالي كه با لبخند زانوي بهبود يافته خود را به دوستانش نشان مي داد و مي گفت: هنوز آنقدر پير نشده ام كه از پا بيفتم.
بعد از زمين خوردن عجيب فيدل كه دو ماه گذشته رخ داد، وي كمتر در مراسم دولتي آفتابي مي شد.
|
|
سرقلم
مرگ گوجه اي
ميرر يك زن انگليسي پس از باز كردن يك قوطي حاوي اسپاگتي بر اثر حساسيت به گوجه فرنگي موجود در قوطي به حال اغما فرو رفت و پس از 4 روز بر اثر مرگ مغزي درگذشت.
اين عجيب ترين مرگ آخر سال جهان بود. رايا فرنچ كه مادر 4 فرزند بود، 3 سال پيش به گوجه فرنگي حساسيت پيدا كرد و به همين علت دچار كهير و حمله هاي آسمي مي شد. او براي كاهش واكنش ها ناچار بود از داروهاي ضدحساسيت استفاده كند، ولي به اشتباه تصور مي كرد حساسيتش تنها به گوجه فرنگي خام است، لذا قوطي حاوي اسپاگتي را كه حاوي گوجه فرنگي پخته بود، باز كرد و ...
خانم فرنچ پس از اينكه علايم حساسيت را مشاهده كرد، 3 آمپول اپي، پن به خود تزريق كرد كه بلافاصله به حال اغما رفت. پس از 4 روز كه پزشكان معالج به اعضاي خانواده اش اطلاع دادند كه امكان ندارد او به زندگي باز گردد، آنها اجازه دادند از اعضاي بدن وي براي پيوند استفاده شود؛ مرگ گوجه اي هم مرگ عجيبي است، اما مرگ است، با نتيجه اي برابر با بقيه ميرها!
|