سه شنبه ۲۲ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۰۹
نگاهي به سنت و انعكاس آن در خلاقيت حال و آينده
فضاي آشنا، كالبد جديد...
فضاي معماري سنتي ايران، بيش از هر خصوصيت ديگر، انسان مدارانه است و انسان را به عنوان اصليت خود هميشه مد نظر قرار مي دهد؛ براي او مي سازد، براي او توسعه مي يابد و براي او شكل مي گيرد...
027705.jpg
تورج ميربها
امروزه هيچ چيز به هنگام تر از آن حقيقت ازلي،  از آن پيامي نيست كه از سنت مي آيد. مقتضاي حال است، زيرا همواره مقتضي بوده. چنين پيامي تعلق به اكنون دارد كه هميشه بوده، هست و خواهد بود. سخن از سنت، سخن از اصول تبديل ناپذيري است با منشا آسماني و سخن از كاربردشان در مقاطع مختلف از زمان و مكان. سنت نه خلق و خوي و عادت است، نه شيوه گذاري هاي يك عصر مستعجل... (۱)
مساله هويت طلبي يكي از مباحث جاري در جامعه است؛ از يكسو توجه به گذشته غني فرهنگي و از سوي ديگر سلطه جهاني شدن در لايه هاي فرهنگي، سبب شده در كشورهايي كه به نوعي داراي گذشته غني تاريخي و فرهنگي هستند، تلاشي دوچندان جهت استفاده از گذشته تاريخي جهت مصون ماندن از پديده يكي سازي جهاني صورت بگيرد.
به نوعي مي توان گفت كشورهايي كه درعصاره فرهنگ خود، تكيه گاه هايي دارند و احساس مي كنند مي توانند با اتكا به آنها از موج گريز ناپذير جهاني شدن در امان بمانند، سعي در بهره جويي از گذشته هاي خود مي كنند .
حقيقت اين است چنگ زدن به گذشته تاريخي، براي احراز هويت، بدترين شيوه استفاده از تاريخ است؛ باليدن به گذشته براي هويت جويي امروز تنها خيال است.
در عرصه معماري نيز آنچه بيشتر از همه در ديد صاحبنظران معاصر رخ مي  نمايد، گذشته درخشان معماري ايران است؛ معماري درخشاني كه در اواخر دوران قاجار تحت تاثير موج دوم مدرنيسم جهاني قرار گرفت و پس از آن نتوانست همچون گذشته پديده اي مولف باشد.
اين موضوع كه معماري سنتي ايران داراي ارزش هاي هنري، فرهنگي و اجتماعي فراوان است، بر همگان واضح است، ولي سوال اينجاست، چگونه مي توان اين فرهنگ غني به ارث رسيده را دوباره بازيابي كرد، به كار برد و آن را همچنان در برابر هجوم جهاني شدن حفظ كرد؟ كدام قسمت اين هنر داراي پتانسيل هاي بازيابي و تجديد استفاده هستند؟ چگونه مي توان روحي نو در اين گذشته دميد تا معماري اي متعالي پديد آيد؟
همان طور كه گفته شد، معماران معاصر سالهاست تلاش مي كنند به نوعي ميراث گذشته معماري ايراني را مورد استفاده قرار دهند. گاهي با استفاده مجدد از فرم ها و صور سنتي سعي در باز زنده سازي تصوير گذشته مي كنند، گاه با نگاه خلاقانه خود فرم هاي معماري سنتي را باز زنده سازي مي  كنند و در قالبي مدرن آنها را مطرح مي  سازند و گاه از مصالح سنتي استفاده مي كنند تا نگاه ناظر را با ياد گذشته به سوي خويش جلب كنند. اين سبك برخورد با معماري، نوعي برخورد نوستالژيك و به ياد آورنده با معماري سنتي است. حقيقت اين است كه با اين شيوه ها مي توان بيننده را با يادي از گذشته درگير كرد و با عنصري پيونددهنده كه همان بناي امروز است ناظر را با گذشته كه همان معماري سنتي ماست مواجه كرد و از اين حس نوستالژيك و تاريخ گرا جهت جذب نظر بيننده استفاده كرد .
سوال اين است: آيا پديده اي كه سعي در مولف بودن دارد مي تواند خود مرجعي به پديده اي ديگر باشد؟ آيا معماري امروز مي تواند با رجعت دادن حس ناظر به گذشته، خود را پديده اي مولف كند؟
نوع ديگر برخورد با معماري گذشته و در واقع فرهنگ گذشته، بهره گيري از مفاهيم اين معماري است. مفاهيم معماري امري فراتر و جاويدان تر از مقوله معماري به مثابه يك ساختمان و برگرفته از جهان بيني و روح و نفس انسان وآداب و خلقيات اوست.
معماري سنتي ايران پاسخي به حقيقت وجود انسان، چه در بعد فيزيكي، چه در بعد معنوي و رواني و نيازهاي او بود. آن چيز كه در معماري گذشته ما ارزشمندترين مي  نمايد، نه نوع استفاده از مصالح، نه فرم هاي بي نظير و هماهنگ، نه الگوها است، بلكه آن چيز كه جاويدان مانده، مقوله 
فضاي معماري و نوع نگرش به اين بحث در ادوار تاريخي است.
فضاي معماري سنتي ايران، بيش از هر خصوصيت ديگر خود ، انسان مدارانه است و انسان را به عنوان اصليت خود هميشه مد نظر قرار مي دهد؛ براي او مي   سازد، براي او توسعه مي   يابد و براي او شكل مي گيرد. گاه اين معماري در برابر بُعد فيزيكي انسان خاضعانه فرو مي   افتد و معماري مساكن را پديد مي   آورد و الگوها و فرم هاي سازگار خود را مي يابد،گاه براي پاسخ به بعد معنوي و روحاني انسان ، به جلال مي  رسد و از تمامي امكانات خود بهره مي گيرد تا تجلي گر حضور خداوند شود و معماري مساجد را پديد مي آورد.
معماري سنتي ايران خود را در بند روابط آشناي زيبايي شناسانه نمي سازد، بلكه زيبايي جديدي مطرح مي كند كه حاصل توجه معماري به روح آدمي است.
براي مثال، علت آنكه معماري مسجد جامع اصفهان مسحور كننده است، طور مسلم تعلق آن به گذشته ما نيست، بلكه فضايي است كه طول زمان درك آن را براي نسل ها تغيير نداده است؛ فضايي كه انسان معاصر را نيز وادار به تحسين مي سازد.
بحث فضاي معماري امري گسترده تر از فرم و كالبد معماري است و موتيف هاي بيشتري را در بر مي گيرد، لذا تغييرات زمان كندتر روي آن تاثير مي گذارد. فضا از آنجا كه با ذات انسان درگير است برخلاف فرم، داراي پايداري ادراكي طويل تر است و مي تواند هويت خود را در طول اعصار حفظ كند و در صورتي كه بتواند با فرمي همگون با روح زمانه ارايه شود، تبديل به بنايي جاويدان خواهد شد .
آن چيزي كه شكل دهنده فضاي معماري در ذهن خالق معماري است، مفاهيم معماري است؛ مفاهيمي كه نه الزاما متافيزيكي، بلكه برگرفته از نيازهاي جغرافيايي، اجتماعي و فرهنگي هستند. معماري سنتي ما توانسته بود به نحو شايسته اي به اين مفاهيم پاسخ گويد و با توجه به توانايي هاي خود در امر ساخت، مصالح و... به كالبد و جسم برسد؛ در واقع فرم هاي سنتي معماري و الگوهاي معماري سنتي، حاصل اين كالبد يافتن است.
براي مثال الگوي چهارايوانه، تجسم هندسي نگرش انسان به جهان هستي در عصر خود بود يا فرم گنبد، پاسخي سازه اي است، جهت ايجاد پوشش در سطحي وسيع كه قرار است به عنوان تجليگاه خداوند فراخ احساس شود، پاسخ هايي كه در عصر خود به بهترين نحو ارايه مي شد....
ولي آيا پاسخ امروز ما به مفاهيم معماري همچون گذشته خواهد بود؟ آن چيز كه ما را در معماري ايراني مجذوب خود مي  كند، نه فقط پاسخ هاي گذشتگان و عناصر معماري سنتي، بلكه فضاي خاصي است كه اين معماري ارايه مي دهد؛ فضايي خاص و معنوي، درآميخته با رنگ و شعر و نور و معني. چيزي كه معماري ايراني سعي در رسيدن به آن مي كند اين نوع فضاي خاص است. چگونه مي توان به اين فضا رسيد، بي آنكه عناصر شكل دهنده آن را شناخت و چگونه بار ديگر اين فضاي آشنا را زنده ساخت؟
در انتها بايد گفت، آن چيزي كه معماران امروز به عنوان ميراث گذشته مي توانند از آن بهره بجويند، توجه به نوع نگرش پيشينيان به پديده معماري، انسان و مفاهيم معماري است كه طور مسلم در اين صورت حاصل كار معماري فضايي آشنا خواهد بود. فضايي كه عميقا درون ذات ماست، درون آن رشد مي كنيم، با فرهنگ ما، دين ما و وجود ما آميخته است و تنها احتياج به تجسم يافتن دارد؛ تجسم يافتني كه مي  تواند در كالبدهايي نه الزاما سنتي، بلكه مدرن ، صورت بگيرد. بدون شك، در صورتي كه امروز فضاهاي آشناي گذشته را شناسايي كنيم و عوامل به وجود آورنده آن را بشناسيم، مي توانيم آنها را در قالب كالبدي جديد ارايه كنيم....
۱ برگرفته از حس وحدت، نادر اردلان 

جلسه نقد معماري
027699.jpg
پنج شنبه بيست و چهارم دي ماه جاري، جامعه مهندسين معمار ايران، نهمين جلسه از سلسله جلسات نقد معماري امروز ايران را كه اين بار به معرفي و نقد آثار معمار زير 40 سال اختصاص دارد، با برنامه معرفي آثار آرش مظفري برگزار خواهد كرد.
آرش مظفري كه فارغ التحصيل كارشناسي ارشد معماري دانشگاه آزاد اسلامي است، پيش از اين در كنار مهرداد گل محمدي اولين معمار مدعو در جلسات نقد معماري برنده جايزه سوم اولين دوره جايزه  بزرگ معمار براي كارخانه  نيپكو، اشتهارد بوده است. منتقدان، شاخص ترين اثر مظفري را ساختمان عصر دانش افزار مي دانند؛ وي درطراحي اين اثر از تئوري صفحات به هم مرتبط كه اين روز ها به صورت فرمال در آثار بسياري معماران جوان ديده مي شود، بهره برده است. ساختار اين مجموعه به صورت فلزي و اتصالات پيچ و مهره است. مجموعه در طرح نهايي، شبيه توده اي به هم پيچيده با پوششي از كامپوزيت هاي  نقره اي، بدون رفلكس و شيشه هاي رنگي است. احتمالا بار بحث در اين جلسه بر محور همين تئوري خواهد بود.

همايش بين المللي شهر هاي جديد
027708.jpg
در جهت اجراي مواردي چون طرح كالبدي ملي و توزيع متناسب جمعيت و اشتغال در سطح كشور در ارتباط با هدف هاي استراتژيك و محدوديت منابع آب و خاك و انرژي، تامين مكان مناسب براي ساكنان شهرهايي كه با ابتلايات زيست محيطي روبه رو هستند و نيز كمك به اجراي كمي و كيفي برنامه هاي توسعه مسكن و ايجاد تعادل در بازار مسكن، بر اساس مصوبه 14/10/1367 هيات وزيران وقت، شركت عمران شهر هاي جديد با اهداف اصلي زير در سال 1368 تشكيل شد.
شركت عمران شهرهاي جديد با تجربه 15 ساله خود در برنامه ريزي طراحي و اجراي 18 شهر جديد، در نظر دارد كه علاوه بر ارزيابي تجربيات خود، تجارب ساير كشورها را در يك همايش بين المللي با اهداف: ارزيابي نحوه و ميزان دستيابي به اهداف ايجاد شهرهاي جديد، بررسي راهبردهاي بهبود و ارتقاي كيفيت زندگي در شهرهاي جديد و ارايه راهكارهاي نظري و اجرايي در خصوص شهرهاي جديد، به بحث و بررسي بگذارد. زمان اين همايش 12 الي 16 ارديبهشت سال آتي خواهد بود.

موزه هنر دانشگاه ميشيگان
027702.jpg
طرح توسعه و مرمت موزه هنر دانشگاه ميشيگان به راستي شاهكاري در حوزه طرح هاي مرمتي و توسعه اي است؛ نوع نگاه معمار كلوپفيل در آثار تلفيقي به لحاظ سبك آنچنان داهيانه است كه گويي جراحي عضوي را پيوند مي  زند، عضوي جديد كه نه تنها با پيكره گذشته پيوندي بي  بديل دارد، بلكه به تمامي خود حايز شخصيتي در خور و كاراست. با لحاظ كردن پروژه موزه هنر دانشگاه ميشيگان و 3 پروژه طراحي يا توسعه: موزه جديد هنرهاي معاصر سنت لوئيس، موزه صنايع دستي آمريكا و موزه هنر سياتل، كلوپفيل چهارمين طرح خود در 5 سال گذشته را در ارتباط با موزه و مراكز فرهنگي به پايان رسانده و البته با تجارب گرانبهايي كه در اين عرصه كسب كرده و با توجه به جواني وي، آينده اي بسيار درخشان براي او پيش بيني مي شود.
حدود 10 سال برد كلوپفيل Brad Cloepfil شركتش را در حالي تاسيس كرد كه هرگز گمان نمي برد كه به چنين موفقيت عظيمي طي زماني كمتر از 10 سال دست يابد.

مديريت هوشمند انرژي
027711.jpg
راه و ساختمان، محدوديت منابع انرژي، آلودگي محيط زيست و هزينه هاي هنگفت بالا دستي در توسعه منابع انرژي همگي مسايلي است كه دولت هاي كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه را به خود مشغول كرده است. در اين ميان اختصاص 40 درصد منابع انرژي به بخش ساختمان، كنترل و بهينه سازي مصرف انرژي در اين بخش را بيش از پيش حايز اهميت مي سازد.
وجود الگوهاي نادرست مصرف انرژي و شدت بالاي آن كه در كشور ما به مراتب بيش از متوسط استانداردهاي جهاني است و توليد و انتشار آلاينده هاي زيست محيطي يكي از معضلات فرا روي مديريت انرژي كشور است كه باعث اهميت دو چندان ارايه راهكارهاي عملي بهينه سازي مصرف سوخت و انرژي در كشور ما مي شود.
سيستم هاي مديريت هوشمند انرژي در تاسيسات حرارتي ساختمان يكي از راهكار هايي است كه مي تواند تا حد قابل توجهي به صرفه جويي مصرف انرژي در ساختمان ها كمك كند. اين سيستم ها در مقايسه با ميزان صرفه جويي هزينه معقولي دارند.

يادداشت
مفهوم محيط انساني 
دكتر ايرج اعتصام 
در نحوه  برداشت مردم و دولت ها از مفهوم محيط انساني، پراكندگي چشمگيري در سطح جهاني وجود دارد. به همين ترتيب مطالعاتي كه تاكنون صورت گرفته، اعم از بررسي هايي كه محيط انساني را از نقطه نظر خاصي مانند آلودگي هوا يا آب مورد توجه قرار داده يا بررسي هايي كه به شكل جامع تري مسايل محيط انساني را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند، به علت پراكندگي اثرات واقعي خود را در جامعه كنوني از دست داده اند.
گسترش سريع شهرها در كشورهاي صنعتي به علت هجوم جمعيت، خيلي زود با اين واقعيت ناگوار روبه رو شد كه مراكز كار و كارخانه ها در قلب مناطق مسكوني قرار گرفته و سلامت جسمي و رواني مردم را به مخاطره انداخته است و اولين موضوعي كه پيشنهاد شد مساله انتقال كارخانه ها به خارج شهر بود و احداث كارخانه هاي جديد در خارج از شهر و در نزديكي رودخانه ها يا درياچه ها كه آب مورد نياز كارخانه ها را نيز تامين كنند و دود كارخانه ها نيز مزاحم مردم شهر نشود؛ پيشنهاد مذكور در ابتداي امر پيشنهادي منطقي به نظر مي رسيد و همين طور هم عملي شد، ولي بررسي نتايج حاصله نشان مي دهد كه چقدر اين اقدام بي اثر مانده است، زيرا اولا به علت فاصله كارخانه با منازل مسكوني، ترافيك وسايط نقليه موتوري گسترش يافت كه چندين برابر دود كارخانه ها هواي شهر را آلوده ساختند، ثانيا مواد زايد كارخانه كه به رودخانه ريخته مي شد، آب رودخانه ها را آلوده كرد و در بسياري موارد اين آلودگي تاحدي بود كه باعث از بين رفتن ماهي هاي رودخانه و ساير موجودات زنده آن شد.
در جوار اين مساله، انسان صنعت زده به تكميل دستگاه هاي آفريده خود پرداخت و به آن شكل و نظم و ريتم خاص داد و خصوصيات اخلاقي و رواني و عاطفي خود را ناخودآگاه تابع و تسليم اين ريتم خاص كرد، عبور از مرحله زندگي روستايي با خصوصيات روشن آن، مرحله جديد عكس العمل هاي نامطلوب اجتماعي پديد آورد. اگر فرضا به مساله كار و وقت آزاد او توجه كنيم، در روستا كار بيشتر و با ساعاتي بيشتر انجام مي داد، ولي كار در طبيعت و هواي خوب، انگيزه او را با استفاده خاصي از ساعات فراغت برنمي انگيخت و در طول كار نيز در لحظاتي كه احساس خستگي مي كرد، مي توانست استراحتي بكند. در شهر، كار كمتر شد، با ساعتي كمتر ولي در محيطي بسته و با هواي نامناسب و برنامه اي غيرقابل انعطاف، در نتيجه انگيزه استفاده ويژه از ساعات فراغت افزوده شد. در اين فرصت او با ريتم خاصي كه به آن انس گرفته بود به خريد و تفريح و ورزش پرداخت و در نتيجه كنترل هاي دايم احساسات خود را تحت فشار قرار داد و در اجتماع به شكل ناراحتي هاي رواني به عنوان يكي ديگر از آلودگي هاي محيط انساني جلوه گر شد. در اين مورد روانشناسان و جامعه شناسان، دست اندركار تحقيق و مطالعه شده اند، ولي بيماري و ناراحتي باز هم توسعه مي يابد.
توليد كالاي مصرفي كه در سيستم هاي اقتصادي اكثر كشورهاي صنعتي، مساله بازاريابي را گسترش داده، در اغراق و گزافه گويي و تعريف از كالا، نوعي دروغگويي را رسما رواج داده است كه در تربيت مردم بي تاثير نيست و روش هاي خاص سودجويي و بهره گيري، مردم را به آلودگي هاي ديگر اجتماع كشانيده است. در اين مورد حقوقدان ها قوانين خاصي وضع مي كنند كه با آلودگي مبارزه شود.
به اين ترتيب بعد از انقلاب هاي صنعتي، به عنوان عصر جديد خوشبختي، بشر با تمام غرور و پيروزي هايش با آلودگي هاي بسيار در تمام زمينه ها روبه رو است و سرعت توسعه صنعت و شهرهاي صنعتي مجال فكر كردن و مقابله كردن با اين آلودگي هاي محيط را نداده است و از همه مهمتر پراكندگي مفاهيم و مطالعات مربوطه اقدامات را بلااثر گذاشته است.
به طور كلي آلودگي محيط انساني، بيشتر خاص جوامع صنعتي و يكي از پديده هاي صنعتي شدن است، زيرا در كشورهاي در حال توسعه كه اكثرا به علت وابستگي اقتصادي خود به كشورهاي صنعتي، در حال يك نوع صنعتي شدن هستند، مساله به هيچ وجه قابل قياس نيست و بيشتر در سطح بهداشت و به طوركلي با مسايل ساده تري روبه روست، ولي به هر حال مساله از اين نظر قابل توجه است كه امروز اين كشورها قبل از صنعتي شدن، با گرفتاري هاي كشورهاي پيشرفته صنعتي آشنا شده اند.
عدم رشد كشورهاي در حال توسعه، با رشد تاريخي صنعت، آنها را گرفتار نوعي عقده هاي اجتماعي مي كند كه ظواهر آن به ظواهر آلودگي هاي دنياي صنعتي شباهت دارد. اگر به رشد شهرهاي صنعتي توجه  كنيم، در 100 ساله گذشته، رشد جمعيت و رشد صنايع با هم صورت گرفته و مردم آن ديار با صنعت مأنوس شده اند و خصوصيات اخلاقي خود را با آن وفق داده اند، ولي موضوع صنعتي شدن براي شهرهاي در حال توسعه اكثرا مربوط به سالهاي اخير است و در نتيجه آشنا نبودن مساله براي مردم ايجاد عكس العمل هايي مي كند كه در مواردي حادتر و شديدتر از عكس العمل هاي مردم كشورهاي صنعتي است. به اين ترتيب با وجود تشابه ظاهري، در اصل تفاوت ذاتي بسيار دارند.
عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران 

نگاه منتقد
پيش به سوي يك زبان تصويري مشترك 
سحر طوفان 
معماري، يكي از زيرشاخه هاي هنرهاي تجسمي،  نيازمند پرورش افرادي براي گشايش افق هاي انديشه هاي علمي، زيبايي شناختي، ساختاري و محيطي است و معمار طراح با توجه به مسووليت پذيري حرفه اي و آزادگي انساني خود، مقيد به آفرينش فضاي متعالي است.در معماري گونه اي خاص از دانش وجود دارد كه بسيار جذاب است، چراكه دانشي علمي كاربردي است. طراحي به معناي خلق آينده، نه تنها براي خودمان، بلكه براي مردم؛ براي آناني كه با آنها زندگي مي  كنيم و برايشان كار مي  كنيم. جوهره اين طراحي، دانش و شناختي است كه معمار ارايه مي  كند. ويتروويوس، رئوس مطالبي را كه معماران در رم باستان آموزش مي  ديدند در ابتداي 10كتاباش شرح داده است؛ تئوري، توانايي مدلل كردن و توصيف و مهارت در اصول تناسب است؛ درحالي كه تجربه، تمرين پي درپي و منظم حرفه در جايي كه كار يدي بر اساس طرح نقشه كشي انجام مي   شود، است. ويتروويوس مي   گويد: در مطالعه معماري دو نكته وجود دارد: چيزي كه معني دارد و چيزي كه به آن معني مي    دهد.اگر بخواهيم آموزشي سودمند در زمينه معماري بدهيم، بايد معماري را به خوبي بشناسيم و از آموزش، دركي عميق و متناسب با مقوله معماري فراهم آوريم؛ از طرف ديگر نيازهاي اجتماعي و انساني از معماري به قدري كاربردي و ملموس است كه وظيفه معمار را بسيار مشكلتر و مسووليتش را به عنوان سازنده فضا صدچندان مي كند، چراكه فضا محدوده اي است واجد انرژي كه مي تواند با ذهن افراد ارتباط برقرار كند و اين ارتباط به هر گونه اي كه باشد، آن فضا را در ذهن مخاطب تعريف مي كند. اثر يك معمار، ساختاري است كه به همه افراد جامعه تعلق دارد و مي تواند اثري جاودان و ماندگار باشد يا برعكس، به سرعت از بين برود و به علت عدم كارآيي لازم و استفاده مطلوب، در گردونه روزگار محو شود و جاي خود را به آثار ديگري بدهد. معمار واژگاني را خلق مي كند كه جامعه با آن سخن مي گويد، يا گاهي، تمدني واژه اي را به وجود مي آورد كه معمار به آن واژه خاص جاودانگي مي بخشد.
يقينا براي به دست آوردن يك راه آموزش معماري مفيد و كارا در برنامه هاي دانشگاهي نياز شديدي حس مي  شود، نه به وسيله جدا كردن آن از تكيه گاه شغلي، بلكه با وارد كردن آن به تكيه گاه فعاليتهاي شخصي و به وسيله افزايش پژوهش ها و پربار كردن آنها و قابل دسترس ساختن آنها براي دانشجويان معماري و همه آناني كه در بخشي از اين برنامه هاي آموزشي سهمي دارند. در آموزشهايي كه دانشجويان خودشان را جزئي از آن مي دانند، آموزش تحقيقي خواهد شد براي پايه تمريني در آينده كه به نظر مي رسد نوعي همكاري بين دانشگاه ها و دفترهاي كار را در بر گيرد. به طور كلي كنار آمدن با هر بعدي از زندگي فعاليت حرفه اي كه آن را با دنياي اطراف ارتباط مي  دهد، آينده را مي سازد و گذشته را با افتخار مي  كند اما هميشه، مفهومي حرفه اي تخصصي را به آموزش ايده آل ارتباط مي دهد. چنين تئوري بايد راهنمايي براي گسترش گونه اي از آموزش باشد كه دقيقا به عنوان جزيي انسجام يافته با تار و پود كار حرفه اي است و اين به مراتب بهتر و مفيدتر خواهد بود. معماران جوان نيز به حمايت معماران كار كشته نيازمندند. مشاوران بزرگ مي توانند با سپردن بخشي از كارهاي خود به جوانان مستعد، نوعي از آموزش پويا را در جامعه حرفه اي گسترش دهند. بزرگترين آموزش از اين طريق، آموختن فرآيند كار گروهي است و بزرگترين آموزش از معماران مشاور بزرگ، يادگيري كار بزرگ است. دانشجويان معماري به حمايت سازمان ها و شبكه هاي فراگير و سراسري نيازمندند.

زيبـاشـهر
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |