مدتي است اكران عمومي فيلم قدمگاه در سينماهاي تهران آغاز شده است. قدمگاه موضوع بكري دارد و با ساختاري متناسب و جذاب و هماهنگ با فيلم و با فيلمنامه كه با ظرافت وجوه مختلف يك مسئله را به تصوير مي كشد. قدمگاه از هر مقياس كه سنجيده شود اتفاق مهمي در سينماي ايران تلقي مي شود. به همين مناسبت با كارگردان فيلم به گفت وگو نشسته ايم.
* از ايده شكل گيري فيلم قدمگاه بگوييد؟
- آقاي تخت كشيان به عنوان سفارش دهنده با آقاي رضايي راد فيلمنامه نويس «قدمگاه» ارتباط داشتند، اما اين كه آقاي رضايي راد چگونه به اين ايده رسيدند بهتر است خودشان بگويند. ولي ظاهراً فيلمنامه ديگري را آقاي تخت كشيان براي بازنويسي به ايشان داده بود و آقاي راد فكر كرده بودند فيلمنامه را نمي توانند بازنويسي كنند اما به نكته اي رسيده بودند كه نمي شود گفت ملهم از همان فيلمنامه بود چون اساساً فضاي ديگري داشت اما خب بعد از خواندن آن فيلمنامه به حس خاصي رسيده بودند كه با آقاي تخت كشيان مطرح كردند و همين منجر شد تا فيلمنامه «براي ديگري» كه تبديل به همين «قدمگاه» فعلي بود نوشته شود. به هر حال ايده از من نبود. البته بعد از آن مثل تمام فيلمنامه كه فرصتي براي بازنويسي دارند، براي قدمگاه نيز اتفاق افتاد و بازنويسي ها نيز عمدتاً توسط آقاي رضايي راد صورت مي گرفت البته در تبادل حسي و مشتركاتي كه داشتيم.
* در واقع فيلمنامه چند بار بازنويسي شد؟
- به هر حال اين فيلمنامه با روحياتم سازگارتر بود و آن را دوست داشتم. همكاري من و آقاي رضايي راد از زمان نوشتن فيلمنامه اوليه شروع شد و تا زماني كه فيلمبرداري شروع شد چيزي نزديك به سه بار فيلمنامه بازنويسي شد و به لحاظ زماني چهار ماه را به اين كار اختصاص داديم و اين همكاري حتي در زمان فيلمبرداري هم ادامه داشت.
* اتفاقاتي كه در قدمگاه شاهد هستيم و آدم هاي آن آنقدر خوب ساخته و پرداخته شده اند كه به نظر مخاطبي از كشور و جغرافيايي ديگر هم مي تواند با آن ارتباط برقرار كند؟
- بله. اين اتفاق هم در فيلمنامه اوليه وجود داشت و هم در زمان بازنويسي اين مسأله را تشديد كرديم كه ما به موقعيتي نزديك شويم كه موقعيت بشر امروز باشد، نه فقط با مردم يا جغرافياي خاص و محدود در كشور خودمان، هر چند كه البته باز اين اتفاق رنگ كاملاً بومي دارد، اما به نظر مي آيد حرف فيلم، حرف بشر امروز است. در تمام شخصيت هاي اين فيلم و در تمام اين اتفاق ها اين مساله اي كه اشاره كرديد نكته محوري آن است كه البته يكي از سختي هاي كار هم همين بود كه چگونه ما در يك منطقه بومي حرفي فراتر از جغرافيايي محدود را بزنيم، كه خوشبختانه ظاهراً اين اتفاق افتاده.
* روستا و مكاني را كه در فيلم مي بينيم چه ويژگي از نظر شما داشت كه براي فيلم قدمگاه انتخاب كرديد؟
- در فيلمنامه اوليه اي كه خواندم معلوم بود كه قصه بايد در منطقه اي كه كمي كويري به نظر مي رسد اتفاق بيفتد و ما خيلي از روستاها را نيز در بازبيني هايي كه داشتيم ديديم كه براي فيلمبرداري مناسب نبودند و ما شهر نطنز را انتخاب كرديم و در واقع چيزي كه در فيلم هست شهر نطنز است منتها اين شهرستان بخشي سنتي دارد كه فيلمبرداري همان جا انجام شد. اساساً شهرها و روستاهاي كوچكي كه در منطقه كاشان و اطراف آن قرار گرفته اند اين بافت خاص را دارند كه به آدم حسي معنوي دست مي دهد. به همين دليل اصلاً در آن منطقه تعداد زيادي امام زاده وجود دارد كه اصلاً مردم با آن زندگي مي كنند. به هر حال اين ويژگي ها برايم مهم بود اول اين كه روستاي فيلم مجموعاً حس كويري داشته باشد، جايي كه انگار خشك است و كم تر آب در آن پيدا مي شود و در عين حال فضاهاي گرافيكي خاصي هم داشته باشد چون خيلي از روستاهايي كه در كوير واقع شده اند تخت هستند و ما كوه و تپه كم تر مي بينيم و به هرحال فضايي كه در فيلم انتخاب كرديم فضايي چندگانه است از طرفي به كوه نزديك است از طرفي به كوير، بعضي مواقع درختان را در كادر مي بينيد.
* بابك حميديان چه ويژگي داشت كه براي نقش رحمان انتخاب كرديد چون تنها كسي است كه به نظر مي رسد مي تواند اين شخصيت چند وجهي و درونگرا را باز كند؟
- در همان بار اولي كه او را ديدم به نظرم آمد كه براي اين نقش خيلي مناسب است. غير از آن فيزيك و به نظرم مظلوميتي كه در چهره اش ديده مي شد و در عين حال سادگي كه مي توانست بلاهت نباشد به نظرم ايشان خيلي هم با هوش بودند و خيلي سريع هم به نقش رحمان نزديك شد و با اين كه سال ها كار تئاتر انجام داده بود. خيلي زود فاصله را ميان بازي در سينما با بازي در تئاتر ايجاد كرد.
* گوهر مادر رحمان با آن كه ازعوامل اصلي پيش برنده درام است اما او را در فيلم خيلي كم مي بينيم؟
- بله، اين هم شايد يكي از ويژگي هاي فيلم باشد و البته ما خيلي عمداً اين كار را كرديم. در واقع كسي كه محور اصلي داستان نيز هست و تمام ماجراها سر نخ آن به اين شخصيت برمي گردد ما او را مجموعاً كم تر از يك دقيقه مي بينيم. من خودم اين تاكيد را داشتم چون فكر مي كردم اگر اين شخصيت را بيش از يك دقيقه ببينم ممكن است فيلم در مسير آثار اجتماعي بيفتد و البته همين مسئله هم جذابيت هاي خاص خودش را دارد.اما به نظر مي رسيد كه اگر ما مجموعاً گوهر را يك دقيقه نشان دهيم درگيري هاي ذهني تماشاگر و ارتباط او با فيلم بيشتر مي شود و اصلاً خودش مي تواند اين شخصيت را بسازد به هر حال اين هم يك تجربه بود.
* رحمان در فيلم به لحاظ اعتقادي در جايگاه ويژه اي قرار دارد و حتي در مقايسه با آدم هاي روستا كه خود را آدم هاي خوب و خير و نيكوصفت جا مي زنند و حتي مي خواهند آدم هايي معتقد به نظر برسند به نظر از همه آن ها مومن تر و معتقدتر است؟
- به نظرم اين يك واقعيت است كه ما طبيعتاً داريم با اعتقاد اتمان زندگي مي كنيم و البته اين اعتقادات چه قدر روز به روز دچار تغيير مي شود و بعد از مدتي از اصل خودش فاصله مي گيرد اين بحث بشر امروز است. در تمام دنيا ممكن است براي يك مصيبتي عزاداري كنند و براي جشني شادماني و حس ها مختلف است. اما چه قدر اين حس ريشه در باطن ما دارد و عميق است اين مسئله جاي تامل دارد. كه من هميشه به اين عزاداري ها و پايكوبي ها دقت مي كردم احساس مي كردم كه اي كاش اين مسئله در وجود كساني كه در آن شركت مي كنند ريشه خيلي عميق تري داشت چون در اين شكل بخش عمده مشكلات جوامع حل مي شود.
|
|
اما چه چيز باعث مي شود كه اين اتفاق نيفتد.به نظرم در وهله اول دين يك امر كاملاً فردي است كه آدم ها اول بايد با خودشان به يك نتيجه روشن برسند و بعد بخواهند حرف هاي بزرگ تر بزنند و با ديگران صحبت كنند. به نظرم به همين دليل است كه سوءتفاهم خيلي سريع به وجود مي آيد. در قدمگاه مي بينيد كه مردم درگير يك جشن هستند، جشن نيمه شعبان. تمام آدم هاي فيلم از باني جشن گرفته تا تمام شركت كنندگان آن خودشان حالا با همين مفهوم دچار مشكل شده اند و نسبتي را دارند به يك آدم مي دهند حاصل همين توهم و سوءتفاهمي است كه دچار آن شده اند و به هر حال اين مسئله هم سخت است و هم نوعي پيچيدگي ايجاد مي كند اما پرداختن به آن هم لازم است چون ما بايد اين زنگارها را از وجودمان پاك كنيم تا به حسي عميق برسيم.
* هم اكنون فيلم شما در اكران است فكر مي كنيد اين فيلم تا چه اندازه با مخاطب ارتباط برقرار كند و خصوصاً با جوان ها؟
- البته طبيعي است مثل تمام كساني كه در سينما فعاليت مي كنند دوست داشتم و اميدوار هستم كه اين فيلم بتواند با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار كند. منتها حسم اين بود كه كار شايد با بخش ميانسال جامعه ارتباط بيشتري برقرار كند. اما اتفاقي كه در جشنواره فجر افتاد و در حال حاضر نيز در زمان اكران فيلم اتفاق مي افتد و تكرار مي شود برايم جالب است كه قشر نوجوان و جوان جامعه نيز با فيلم ارتباط خوبي برقرار كرده اند. در فيلم هاي ما درباره جوان تئوري هاي جديدي به وجود آمده كه خوب است درباره آنها صحبت شود ولي اكثراً مثل خيلي از چيزهاي ديگر كه زود حكم صادر مي كنند و حالا در بيشتر مواقع مي گويند جوان هاي ما در عالم ديگري سير مي كنند پرونده را در ذهن مان مي بنديم و وقتي ما هم كه مي خواهيم به اين مسأله بپردازيم به نظر مي آيد كه برداشت ها اين گونه است كه اين عالم ديگر يعني نوعي ولنگاري و مثلاً پرداختن و گرايش به سوي موسيقي گروه هاي آمريكايي كه واقعاً اين جور نيست. خيلي از جوان هاي امروز كه يكي را هم در خانه خودم دارم وقتي با آنها ارتباط برقرار مي كنيم مي بينيم كه آنها زمينه هاي زيادي و گرايش زيادي براي ارتباط با اين موضوع دارند و شايد اصلاً خودشان هم متوجه نباشند، كه فكر مي كنم باز تقصير ماست چون ما مدام به آنها سركوفت زده ايم كه نسل ما با نسل شما فرق مي كند و تأكيد كرده ايم كه جوان هاي امروز خيلي متفاوت اند. اما در هر صورت اگر عميق نگاه كنيم جوهره انسان در طول تاريخ هيچ وقت تغيير نكرده به همين دليل فكر مي كنم قدمگاه دست روي نكاتي گذاشته كه براي جوانان ديروز و امروز و فردا حرف هاي زيادي براي گفتن دارد و شايد به همين خاطر كه بخش عمده تماشاگران اين فيلم بر طبق آماري كه ديده ام جوان ها بوده اند.
* و جالب است بدون آن كه تأكيدي صورت بگيرد اين فضاي روحاني قدمگاه و معنويت آن كاملاً قابل احساس بود حتي موسيقي نيز همين حس را به آدم مي داد.
- فكر مي كنم فيلم فضايي داشت كه اين فضا براي كسي كه مي خواست فيلم را مونتاژ كند يا صداگذاري و كسي كه موسيقي فيلم را بسازد در بهترين شكل اين اتفاق مي افتاد كه آنها ناخواسته در مسير فيلم قرار مي گرفتند .من با آقاي عليقلي دوستي قديمي دارم اما زماني كه فيلم را ديد براي او حس خيلي خوبي ايجاد شد كه به نظرم طبيعي هم بود. ما به هر حال مشتركات فكري و حسي زيادي با هم داشتيم و جر و بحث زيادي نكرديم نكته فقط اين بود كه ما بايد موسيقي مي داشتيم كه خيلي معرف يك جغرافياي خاصي نباشد و در واقع از ملودي هايي استفاده شود كه كسي كه آن را گوش مي كند هم نسبت به آن يك حس وطني پيدا كند و فكر مي كند كه فيلم در همين كشور و اين مكان اتفاق مي افتد و هم اين كه در عين حال اشاره به جاي خاصي هم نداشته باشد و هم اين كه تأكيد داشتيم در جاهايي قصد داشتيم وجدان اين آدم ها را فقط درگير كنيم، در حد و اندازه يك تلنگر كه در فيلم با بعضي از حركات دوربين اين اتفاق مي افتد و نكته اي هم بود كه چه طور مي توان از جغرافيا و فضاي فيلم استفاده موسيقايي كرد، بعضي از صحنه هاي فيلم اين گونه است كه براساس افكت و فضاي طبيعي فيلم صداهايي گرفته شده روي آن كار شده و همان تبديل به موسيقي آن صحنه شده و اين هم يك پديده بود و شايد به خاطر همين نكات بود كه فيلم از چشم داوران جشنواره دور نماند و جايزه بهترين موسيقي را به قدمگاه دادند.
* در قدمگاه جدا از شخصيت گوهر و رحمان كه نقش محوري دارند به نظر مي رسد نقش ديگر آدم هاي فيلم حتي با آن تايم كوتاه مهم و محوري است؟
- بله اين هم يكي از ويژگي هاي قدمگاه است كه البته در فيلم هاي ديگر هم اتفاق مي افتد. من از همان زمان خواندن فيلمنامه اين مسئله در ذهنم بود و حتي يادم هست وقتي كه با بازيگران فيلم صحبت مي كرديم به آنها مي گفتم نقش شما حساس و محوري است و اين را با اعتقاد مي گفتم چون نظرم اين بود كه حتي كسي كه فقط سي ثانيه در فيلم حضور دارد بايد وزني و تأثيري در كل فيلم داشته باشد. به همه آنها واضح و روشن گفتم ما در فيلم شخصيتي اصلي به نام رحمان داريم كه اگر او را كنار بگذاريم ديگر شخصيت هاي فيلم هم قد و هم اندازه و ارزشي برابر هم دارند. از كسي كه ممكن است بيست دقيقه در كار ديده شود تا كسي مثل گوهر كه يك دقيقه حضور دارد. در طراحي كار در زاويه بندي ها، در كار ما سعي مي كرديم همين اتفاق بيفتد. چون اگر اين طور نمي شد تماشاگر و ما به عنوان خالق فيلم مجبور بوديم به يك قضاوت برسيم و به هر حال در ماجراي پيش آمده كدام شخصيت چه ميزان نقش و تأثير را داشته در حالي كه من قصد اين كار را نداشتم. در فيلم هم مي بينيم كه نسبت آدم ها در اين قضيه اين است كه يكي سكوت كرده و يكي نگاه كرده، يكي در آن ماجرا ضربه اي زده است.
آناهيد موسسيان