شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۳
انديشه
Front Page

بررسي كوتاه نظريه هاي مختلف در باب انقلاب اسلامي ايران
تحول زيربنايي
مفهوم انقلاب، مفهومي مدرن است. هيچگاه اين موضوع قابل پيش بيني نبود كه از موضع سنت و مذهب در ايران حركت انقلابي شكل بگيرد. از اين رو انقلاب اسلامي ايران يكي از مهم ترين پديده هاي نادر قرن بيستم شمرده مي شود. پديده اي كه تأثيرات بي بديل آن را در پايان جنگ سرد و شكل گيري نظم نوين نمي توان ناديده انگاشت. از اين رو شناخت اين پديده خود وظيفه اي است بسيار مهم براي استمرار حركت آن. مقاله حاضر سعي دارد با توصيف نظريه هاي مطرح در باره انقلاب اسلامي ايران در اين راه گام بردارد.
عظيم ايزدي اودلو
009285.jpg
در تعريف انقلاب معمولاً گفته مي شود كه انقلاب عبارت از «تحول سريع، اساسي و خشونت بار در ارزش ها و اسطوره هاي حاكم جامه و در نهادهاي سياسي، ساخت اجتماعي، رهبري و فعاليت و سياست هاي حكومتي است» (۱). بنابر اين از نظر جامعه شناسي سياسي انقلاب فقط به تغيير مقامات حكومتي يا رژيم محدود نمي شود بلكه به تغييرات اجتماعي، اقتصادي بنيادي در جامعه منجر مي شود. كوهن يكي از نظريه پردازان انقلاب، براي هر انقلابي شش ويژگي را مطرح كرده است: ۱- تغيير ارزش ها و اسطوره هاي جامعه؛ ۲- تغيير ساختار اجتماعي۳- تغيير نهادها؛ ۴- تغييرات در كادر رهبري يا در اعضاي گروه نخبه يا تركيب طبقاتي آن؛ ۵- انتقال غيرقانوني و غير مشروع قدرت؛ ۶- حضور رفتار خشونت آميز در رويدادهايي كه به سقوط رژيم منجر مي شود.(۲)
وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ نيز نوعي دگرگوني عميق و بنيادي در همه حوزه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي تلقي مي شود. به گونه اي كه چارچوب هاي ذهني و گفتمان فرهنگي و سياسي جامعه ايران به كلي دگرگوني اساسي پيدا كرد. اين دگرگوني ها چنان گسترده وعميق بود كه «گويي خلقي تازه و آفرينشي نوبنياد و جهاني جديد پديد آمده است» (۳) اما درباره علل و چرايي و چگونگي وقوع انقلاب اسلامي نظرياتي مختلف مطرح شده است و هر كدام ضمن پذيرش تأثيرگذاري عوامل مختلف در انقلاب ايران، بر يك عامل به عنوان عامل اصلي و تعيين كننده تأكيد مي كنند. به طور كلي اين نظريات عبارتند از:
۱- نظريه مذهب
يكي از ويژگي هاي مهم و منحصر به فرد انقلاب ،۱۳۵۷ بعد مذهبي آن است. از اين منظر است كه خانم تدا اسكاچپول و جان فوران انقلاب ايران را پديده اي منحصر به فرد معرفي مي كنند. به اين دليل كه هيچ يك از انقلاب هاي معاصر چندان ارتباطي با دين و مذهب نداشته و كمتر تحول عمده سياسي و اجتماعي يك قرن اخير در جهان اين چنين آغشته به مذهب بوده است. در تفسير اسلامي انقلاب ايران بر نقش فرهنگ و ايدئولوژي تاكيد مي شود و بر ريشه هاي ديني انقلاب پافشاري به عمل مي آيد. از اين ديدگاه سرنگوني شاه بدان دليل بود كه اصول اسلامي را مراعات نمي كرد. طبيعتاً رهبران روحاني انقلاب از جمله آيت الله مطهري، شهيد بهشتي و در راس آنها امام خميني چنين ديدگاهي داشته اند. امام در يكي از سخنراني هايش مي گويد: «... همه فريادها در انقلاب اين بود كه ما اسلام مي خواهيم. اولياي ما هم براي اسلام جان دادند نه براي اقتصاد» .(۴) طرفداران اين نظريه ضمن كم اهميت پنداشتن نقش عوامل ديگر، سياست اسلام زدايي رژيم پهلوي را عامل اصل و تعيين كننده سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب مي دانند. به طور كلي، صفت اسلامي اين انقلاب آن را در مطالعات جامعه شناختي به صورت موردي منحصر به فرد درمي آورد.
۲- نظريه مدرنيزه كردن ايران
براساس اين نظريه شاه در ۱۰ الي ۱۵ سال آخر حكومتش دست به يك رشته اصلاحات عميق اقتصادي و اجتماعي زد. روند كلي سياست هاي مدرنيزه كردن سعي داشت تا الگوي اجتماعي غربي را جايگزين ساختارهاي مذهبي و سنتي بنمايد. طرفداران اين نظريه معتقد هستند كه كوشش هاي شاه در مدرنيزه كردن ايران، موجب پيدايش ناهنجاري هاي عميق اجتماعي شد. براي بسياري از آنان اين سياست ها نوعاً مغاير با باورها و اعتقادات مذهبي شان بود. لذا به تدريج در مقابل شاه صف آرايي كرده و در نهايت علم طغيان عليه نظامش برافراشتند. در واقع مدرنيزه كردن با نهادهاي مذهبي و سنتي در تضاد قرار گرفته و سنت گرايان شديداً با روند مدرنيزه شدن مخالفت مي كردند. براساس اين نظريه، سياست شاه در مدرن و غربي كردن جامعه ايران، حركتي بر خلاف تمايل و گرايش اكثريت ايرانيان بوده است.
اين نظريه عمدتاً در ميان برخي از تحليل گران غربي رواج دارد و نويسندگاني چون «شائول بخاش» و «نيكي كدي» از طرفداران اين نظريه هستند و معتقد هستند كه سياست هاي غرب گرايانه شاه همچون اصلاحات ارضي و يا آزادي زنان علل نارضايتي روحانيت، نيروي هاي مذهبي و اقشار سنتي جامعه از حكومت او شده بود. در واقع اين فرضيه بر روي دو پيش فرض اساسي استوار است: نخست آن كه شاه جداً در صدد مدرنيزه كردن ايران بود؛ ثانياً اين كه بخش هايي از مردم ايران شامل اقشار سنتي ومذهبي تر، جداً مخالف با برنامه هاي مدرن شاه بودند.(۵)
۳- نظريه اقتصاد
اين نظريه معضلات و ناهنجاري هاي عميق اقتصادي را عامل بروز انقلاب اسلامي معرفي مي كند. طرفداران اين نظريه را مي توان به دو گروه نسبتاً مشخص تقسيم كرد. گروه اول بيشتر شامل نويسندگان غربي مي شود و دسته دوم در برگيرنده گروه هاي ايراني چپ (ماركسيست- لنينيست) است. اگر چه هر دو گروه اقتصاد را عامل سقوط شاه مي دانند اما در چگونگي امر با هم متفاوت هستند.
طرفداران نظريه دسته اول در تحليل اقتصادي از انقلاب اسلامي، سياست هايي را در ذهن دارند كه در دو دهه آخر حكومت پهلوي اعمال مي شد. سياست هايي كه با چهار برابر شدن قيمت نفت، وعده تمدن بزرگ را در داخل و نقش فعال در روابط منطقه اي از جمله خروج نيروهاي انگليسي از خليج فارس و حضور ايران در جزاير سه گانه و نقش آفريني جدي در مسايل خاورميانه، توام بود. بنابر اين اساس نظريه دسته اول بر روي بالا رفتن قيمت نفت و چهار برابر شدنش در سال ۱۳۵۲ قرار دارد. به نظر اين دسته افزايش ناگهاني درآمد نفت باعث شد شاه دست به يك رشته برنامه هاي توسعه اقتصادي شتابزده و بعضاً نسنجيده بزند. اين پروژه ها از اواسط ۱۳۵۴ به تدريج پي آمدها و آثار منفي خود را ظاهر كردند. تورم، شكاف طبقاتي، تنگناهاي اقتصادي، ريخت و پاش هاي سرسام آور دستگاه هاي اجرايي، كمبود كالا و نارسايي در ارايه خدمات اساسي، فساد و غيره رژيم را مجبور كرد تا يك برنامه ضد تورمي را به اجرا گذارد. تغيير دولت امير عباس هويدا و روي كار آمدن جمشيد آموزگار در مرداد ماه ۱۳۵۶ در همين راستا بود. اما سياست ضد تورمي هم به نوبه خود نارضايتي را دامن زد. عدم موفقيت اقتصادي لاجرم به بحران سياسي انجاميد كه به دنبال خود ناآرامي هاي عميق اجتماعي را پديد آورد و در نهايت به انقلاب منجر شد. پروانه آبراماميان، مايكل فيشر، فرد هاليدي و ريچارد كاتم از جمله پژوهشگراني هستند كه تحليل اقتصادي از چرايي انقلاب ارايه مي دهند. به طور كلي از ديدگاه اين پژوهشگران، عدم موفقيت برنامه هاي اقتصادي رژيم، علل اصلي انقلاب بوده است.
009273.jpg
از ويژگي هاي مهم و منحصر به فرد انقلاب ،۱۳۵۷ بعد مذهبي آن است. از اين منظر است كه خانم تدا اسكاچپول و جان فوران انقلاب ايران را پديده اي منحصر به فرد معرفي مي كنند. به اين دليل كه هيچ يك از انقلاب هاي معاصر چندان ارتباطي با دين و مذهب نداشته است
گروه ديگري كه مشكلات و نابساماني اقتصادي را علت اصلي به وجود آمدن انقلاب اسلامي مي داند گروه هاي چپ گراي ايراني هستند. اما ذهنيت گرايي بين اين گروه ها حتي قابل قياس با تحليل هاي غربي ها نمي باشد. اگر غربي ها علل اقتصادي را مرتبط با مسائل ديگر مطرح مي كردند. چپ گراهاي ايراني آن را مطلق مي انگاشتند. گروه هاي چپ در ايران از اقتصاد پديده اي اجتناب ناپذير مي ساختند كه صرفنظر از اينكه شاه چه مي كرد، كدام سياست را در پيش مي گرفت و از كدام پرهيز مي كرد انقلاب در ايران اجتناب ناپذير تلقي مي كرد. سازمان چريك هاي فدايي خلق، سازمان مجاهدين خلق و حزب توده از طرفداران نظريه اقتصادي انقلاب در داخل بوده اند. در مجموع گروه هاي چپ، علت اصلي انقلاب را خراب شدن اوضاع اقتصادي و واكنش «زحمتكشان» و كارگران در قبال آن مي دانند. اين واكنش ها به صورت اعتراضات و اعتصابات كارگري در سطح جامعه از اوايل سال ۱۳۵۶ ظاهر شد. با بدتر شدن اوضاع اقتصادي رژيم و در تنگناي بيشتر قرار گرفتن طبقات محروم و توأم شدن تظاهرات پردامنه دانشجويان مبارز، نهضت عمق و وسعت زيادتري پيدا كرد و سرانجام رژيم شاه را از پاي درآوردند.(۶)
۴- نظريه استبداد
طرفداران اين نظريه بر اين باور هستند كه علي رغم ظهور نمادهاي توسعه و پيشرفت هاي اقتصادي در ايران،  ساختار سياسي قدرت دگرگون نشده و چندان با سلطنت مستبدانه ناصرالدين شاه و رضاخان تفاوت نداشت. انقلاب اسلامي حركتي براي زير و رو كردن آن ساختار كهن و درانداختن طرحي نو در راستاي توسعه سياسي بود. براساس اين ديدگاه، آغاز انقلاب اسلامي را بايد در كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جستجو كرد. بنابراين مهمترين اهداف انقلاب اسلامي، آزادي و استقرار مردم سالاري بوده است. مردم ايران انقلاب كردند تا شيوه فرمانبري مطلق را از ميان بردارند و به انساني آزاد بدل شوند. دكتر صادق زيبا كلام و همايون كاتوزيان نبود آزاديهاي سياسي و مدني و شيوه توزيع قدرت سياسي كه گونه اي از شكل گيري آن استبداد مي باشد را عامل انقلاب اسلامي ايران مي دانند.
۵- نظريه توطئه
برخي معتقدند كه انقلاب اسلامي در حقيقت يك توطئه از قبل طراحي شده توسط قدرت هاي خارجي براي ساقط كردن رژيم شاه بود. طرفداران اين نظريه در ابتدا بيشتر اعضاي خانواده سلطنتي، بالاخص شخص شاه، دربار، برخي از مقامات ارشد رژيم پيشين و بعضي از سران نظامي و انتظامي رژيم بودند. طرفداران اين فرضيه نوعاً غرب و به خصوص آمريكا و انگليس را متهم به خالي كردن زير پاي شاه مي كنند و در پاسخ اين كه انگيزه غرب براي از ميان برداشتن شاه چه بوده است نظر واحدي وجود ندارد.
شاه در كتاب «پاسخ به تاريخ» داريوش همايون در رساله «سه گفتار پيرامون انقلاب اسلامي» و شاهپور بختيار در اثرش پيرامون انقلاب تحت عنوان «يكرنگي» آمريكايي ها را متهم به سازش با مخالفين رژيم كرده و رئيس ستاد مشترك ارتش يعني ارتشبد عباس قره باغي و ژنرال  هايزر را به عنوان بازيگران اصلي اين نقشه محكوم مي كند. به نظر مي رسد كه اين فرضيه درباره انقلاب اسلامي غيرعلمي ترين نظريه باشد و بيشتر از روان شناسي توطئه باورانه سران رژيم پيشين ناشي مي شود.(۷)
نتيجه گيري
تاكنون درباره علل و ماهيت انقلاب اسلامي نظريات مختلفي مطرح شده و هر پژوهشگري از زاويه اي به بررسي اين انقلاب پرداخته است. اما به نظر مي رسد كه مطالعات خطي و تك عاملي در توضيح علل و ماهيت انقلاب از توفيق زيادي برخوردار نبوده اند.
عوامل سياسي، اقتصادي و... گرچه تا حدي در شكل گيري انقلاب اسلامي نقش داشته اند، اما هيچيك از اين عوامل تعيين كننده و بنيادين نبوده اند. انقلاب ايران ريشه در اسلام شيعي دارد و دغدغه مردم حفظ كيان دين بود، يعني همان حقيقتي كه نهضت عاشوراي حسيني را برپا كرد. مردم ايران به سيدي از تبار نيكان تأسي كردند و در هيچ شرايطي در درستي راه و استواري گام هاي خود ترديد نكردند. هدف بر همگان آشكار بود؛ استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي. جوهره اسلاميت كه در آينه تشيع تجلي يافته بود انقلاب شكوهمند اسلامي سال ۵۷ را از حركت هاي انقلابي پيشين تاريخ معاصر ايران نظير انقلاب مشروطه و جنبش ملي شدن نفت متمايز مي سازد. انقلاب ۵۷ به تمام معنا اسلامي بود. مردم نه از مشكلات اقتصادي به ستوه آمده بودند و نه از حركت هاي سياسي. آنچه مردم را از خانه ها به خيابان ها كشاند و در برابر توپ و تانك و گارد شاهنشاهي قرار داد، آنچه سرماي شب هاي طولاني و زمستاني دوران انقلاب را گرما بخشيد و طبقات مختلف جامعه را علي رغم تهيدستي به اعتصاب و اعتراض وامي داشت عشق به اسلام و دفاع از كيان دين بود. انقلاب اسلامي ايران را كسي رهبري كرد كه در باور مردم از سلاله انبياء و امامان شيعه بود.
فرياد او در برابر كساني كه دين زدايي را هدف قرار دادند فريادي بود كه از جان ملت ايران برون آمده بود.
بنابراين، اگر بخواهيم با بحث هاي صرفا انتزاعي و تكيه بر نظرات جامعه شناختي به تحليل ماهيت و ريشه هاي انقلاب اسلامي بپردازيم راه به جايي نخواهيم برد. انقلاب اسلامي ايران حقيقتي بود و هست بر بالاترين افق تاريخ معاصر جهان كه جز با زيستن با آن نمي توان آن را شناخت.
*منابع و مآخذ در دفتر روزنامه موجود است.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   فرهنگ   |
|  موسيقي  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |