سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۲۳
زيبـاشـهر
Front Page

آينده يك كلانشهر
تهران با موقعيت استثنايي جغرافيايي خود كه از شمال به سلسله جبال البرز از يك طرف و پيوستگي اش به ري تا دشت ورامين در جنوب و نامحدود بودنش در جبهه غربي تا امتداد كرج و دشت  قزوين و بالاخره از مشرق تا لواسانات و سد لتيان و امتداد جاده آبعلي از جوانب ديگر گسترده شده است، مي توانست يكي از پرمحتواترين پايتخت هاي جهان باشد
028539.jpg
دكتر سياوش تيموري 
از ديرباز با تشكيل جوامع شهري، مشكلات وابسته و روزافزون رخ و به صورت باري بر دوش شهرنشينان سنگيني مي كند. ويژگي مطلوب انساني و شهر يوناني از بين مي رود و به جاي اين كه اساس طرح هاي حكومت مردم بر مردم آن بر ساير تمدن ها موثر واقع شود با يك صد و هشتاد درجه حركت معكوس به صورتي ناهنجار ابتدا در شهرهاي رمي با ايجاد دريدگي هايي در كالبد شهر جهت پراكندن اتحاد جوامع ظاهر مي شود و حكومت كه تافته جدا بافته بود، خود را از جامعه جدا مي كند.
جالب اينجاست آگوراي يوناني كه تبلور فضاي ارتباطي محيط زيست انسان دوره كلاسيك يونان است، ديگر در طول تاريخ در شهرها قد علم نكرده، در حالي كه مظاهر افكار مستبدانه حكمرانان رم باستان پايه و اساس طرح شهرها مي شود. آگوراي يوناني كه فضاي برخوردها و تبادل افكار مردم شهرنشين از هر طبقه بود و در اعتلاي انسان نقش داشت از طرف حكمرانان رم فضايي خطرناك تشخيص داده شده و جهت حداقل تماس انسان ها با يكديگر در آن ارابه رانده و اين فضا را به صورت ميداني متلاشي و چند پاره در شهرهاي ايتاليا در مي آورند. اثرات افكار مستبدانه حكمرانان رم در طول تاريخ شهر و شهرنشيني باقي مانده است و بعد از انقلاب صنعتي اتومبيل و ساير وسايل نقليه جايگزين ارابه هاي رمي شده و در پهنه شهر نقش ايفاء مي كنند. برد ماشين زياد شده، ايستگاه هاي تامين سوخت و انرژي در جاي جاي شهر به كمك اين ارابه هاي آهنين شتافته و در نهايت اين كه ابعاد شهر فزوني مي يابد. انسان ها در گستردگي شهر پراكنده شده و در غرابت از يكديگر قرار مي گيرند. در اين ميان موضع انسان ها در شهر چيست؟ آيا طراحان و برنامه ريزان شهر قبل از آن كه مبادرت به عمليات كنند به انسان ها انديشيده اند؟ به اسم شهرسازي، اين واژه دهان پركن، ابتدا، خطوط هندسي ترافيك در جغرافياي طبيعي زمين ترسيم مي شود و به حل مسايل ناشي از آن مي پردازند و بعد بازمانده زمين هاي محدود شده در اين شبكه ارتباطي به ساير فضاهاي متشكله شهري مانند مسكن، كار و فعاليت تجاري - آموزشي، سياسي و ... و بالاخره بافت اوقات فراغت شهروندان اختصاص مي يابد كه متاسفانه در بسياري موارد شهرها اين چنين طرح گشته اند.
با كمال تاسف تلقينات كاذب فرهنگ خزنده مانع از اين است تا متوجه باشيم ماشين و امثالهم ابزار رفاهي در دست انسان ها هستند و اين كه ما برده و آلت دست ماشين نيستيم به ياد شعار هر ايراني يك پيكان داشته باشد مي افتم. نمي دانم چرا براي من اين شعار هميشه چيز ديگري تداعي مي كرد: هر پيكان يك ايراني داشته باشد و از تصور اينكه روزي ماشين آلات و ابزار ساخته دست بشر حاكم بر امور عقلي و احساسي وي مي  شود مشمئز شده و يخ مي كردم، تصويري از اين جو را در كتاب افسانه فضا يا سال 2001 آرتورسي كلارك مشاهده مي كنيم.
شهري مانند تهران تولد و توسعه بي رويه مي يابد و بدون هويت به رشد نامبارك خود ادامه مي دهد. ما دست اندركاران نيز شرايط را برايش مساعدتر از پيش مي كنيم 
منكر نقش تكنولوژي و دستاوردهاي آن نيستيم به شرط اين كه در جهت رفاه و زندگي بهتر و تعالي انسان ها به كار گرفته شوند. تكنولوژي به وسيله انسان ها تولد يافت تا در موضوع خود به نفع مصلحت بشريت در تمام زمينه ها خدمت كند. ما انسان ها زاييده دست تكنولوژي نيستيم. با انديشه و احساسات بشري و مشيت الهي پا به عرصه وجود نهاديم. دخل و تصرف نامشروع و نابخردانه در خلقتي كه پديده هايش محيط برماست نتايج نامطلوبي به بار خواهد آورد كه بدفرجامي هاي آن گريبان خودمان را خواهد گرفت. شاهد زنده آن دست درازي همه جانبه و گسترده به زنجيره  متعادل حيات جهاني و كيهاني در قرن اخير است، لايه ازن در اتمسفر زمين تحليل رفته و آلودگي هاي ديگري در محيط زيست چهره نسل بعضي از جانداران از ميان رفته و فرزندان ما فقط از طريق كتب يا نمونه هاي نگهداري شده در موزه ها مي توانند با تصويري از اين موجودات آشنا شوند.
نقش موثر طراحان فضاي زيست انساني در سوق دادن اجتماع به جهت آلودن يا افزودن به ويژگي هاي طبيعت متعادل انكار ناپذير است.
شعار اينكه كاشتند و ما درو كرديم، مي كاريم تا آيندگان درو كنند، زيباست و بايست در همه  زمينه ها تعميم يابد. متاسفانه در كشورهاي توسعه نيافته به نظر مي رسد كه كاشتند و خود خوردند ما هم مي كاريم و خود مي خوريم و آيندگان هم بكارند و خود بخورند به عبارت ديگر چون به تدريج مي رود چه غم است، بيشتر مصداق دارد.
اگر امروز با جوامعي با فرهنگ پيشرفته برخورد مي كنيم چنانچه با عينك بدبيني به آنان ننگريم و به قول مولانا جلال الدين رومي: تو به چشمت داشتي شيشه ي كبود‎/ زان سبب دنيا كبودت مي نمود عمل نكنيم، درمي يابيم محصول امروزي نتيجه تلاش هوشمندانه اسلاف و اعقاب آنان بوده است. چرا با احساسات كور با اين آثار مواجه مي شويم. اگر از ما بهتران آن طرف مرزها براي كشورهاي توسعه نيافته بد هستند، براي مملكت خودشان نيز بد هستند و در جهت مصالح و منافع خويش گام منفي برمي دارند؟ چرا راه و روش پيشرفت اجتماعي و فرهنگي آنان را مورد بررسي و مداقه قرار نمي دهيم و بهترين ها را انتخاب نكرده و به عنوان سرمشق به آن نمي نگريم. لابد مورد عتاب و خطاب گروهي قرار خواهيم گرفت كه زنگي به راه خودش و رومي به راه خودش. بنده هم قبول دارم اما صحبت از راه و روش تحليل مشكلات است نه قوميت و مليت و نژاد و ضريب هوش و طرز تفكر و نحوه زندگي و تركيب خانواده و روابط انساني و ...
راه حل يك مساله رياضي را نژاد زرد و سرخ و سفيد و سياه كم و بيش مشابه ارايه مي دهند. در همه  جوامع هوشمند و متفكر، ارزش هاي مقبول طبع همگان به صورت حكم در مي آيد به زبان ديگر دو ضرب در دو مي شود چهار. ما مستثني از منطق نيستيم كه بگوييم خير براي ما سه است و لاغير. ما از زنجيره حيات و روابط جهاني جدا نبوده و تجربيات پشت سرگذاشته ديگران را نمي بايست بار ديگر خود بيازماييم.
شهري مانند تهران تولد و توسعه بي رويه مي يابد و بدون هويت به رشد نامبارك خود ادامه مي دهد، ما دست اندركاران نيز شرايط را برايش مساعدتر از پيش مي كنيم. بيان شرح و احوال تهران بزرگ به تصوراتي مي ماند كه زاييده فكر ماليخوليايي است. بهترين، باشكوه ترين و عظيم ترين هر چيز را داشتن بسيار نيكوست اما تا چه چيزي باشد تمدن بزرگ، شهر بزرگ و ...
تهران با موقعيت استثنايي جغرافيايي خود كه از شمال به سلسله جبال البرز از يك طرف و پيوستگي اش به ري تا دشت ورامين در جنوب و نامحدود بودنش در جبهه غربي تا امتداد كرج و دشت  قزوين و بالاخره از مشرق تا لواسانات و سد لتيان و امتداد جاده آبعلي از جوانب ديگر گسترده شده است، مي توانست يكي از پرمحتواترين پايتخت هاي جهان باشد. عدم آگاهي دست اندركاران و بي توجهي مسوولان در گذشته طي چند نسل چهره اي بي هويت به اين شهر داده و آن را به ابعاد و چهره هاي هولناك كه اكنون مشاهده مي شود و در آن زندگي مي كنيم در آورده است. سابقه تاريخي ري و تهران را در بسياري از كتب مي توان يافت و چيزي نيست كه براي چندمين بار آن را مكتوب كنيم. آنچه مورد طرح است، مشكلات بيشمار شهري، ناشي از بي برنا مگي است كه تاكنون به وقوع پيوسته و رشد بي رويه به همراه داشته و در كالبد منطقه مورد بحث به صورت غده اي بدخيم آشكار شده و نهايتا مي رود تا سرانجامي بد به بار آورد.
مهاجرت و هجوم روستاييان به شهرهاي دور و نزديك به دليل امكانات نسبي بيشتر براي تامين وضع اقتصادي خانواده كه آواي خوش دهل شنيده شده از دور بود، موجب تحليل رفتن قطب هاي كشاورزي شده و به رشد صنايع كاذب وابسته به عوامل بيگانه كمك كند. بنيان خانواده ها از هم پاشيده و همه چيز نامتعادل شده است و به نظر مي رسد گذشتگان ما هرگز به وخامت ناشي از اين مهم نينديشيده اند.
تراكم جمعيت در شهرها سبب انفجار ابعاد محيط انساني شهر شده و آمار غيرمعقول نسبت به استانداردهاي موجود را مطرح مي كنند. مشكلات مسكن، بيكاري، كمبود و تامين مواد اوليه غذايي، بهداشت و درمان، ارتباطات و جابجايي در شهر، آموزش و پرورش، فضاي سبز، ايجاد كار، تامين برق و آب و ساير انرژي ها، امنيت، مسايل قضائي، فساد و جنايت و ... بسياري ديگر از پديده هايي كه به دليل شهرنشيني رخ مي نمايند، در زنجير ه اي قرار مي گيرند كه مي بايست هوشمندانه و بسيار متعادل از طرف مسوولا ن و به وسيله متخصصان برنامه ريزي شوند.
در رابطه با نظام تشكيلاتي كه در شهر جاري است:
الف - سكونت- ب - كار و فعاليت 
ج- ارتباطات - د - فراغت 
به كلاف سردرگمي برمي خوريم كه باز كردن آن به چند نسل كار و كوشش و برنامه ريزي دقيق و بسيار جدي نياز دارد.
سوال اين است اگر تهران را شهري گسترده بدانيم ايجاد ساختمان هاي بلندمرتبه در آن چه مفهوم دارد؟ اگر آن را شهري در نظر بگيريم كه در جهت عمودي گسترش داشته وسعت 40 كيلومتر در 40 كيلومتر يعني چه؟ كشور ايران وسعتي معادل يك ميليون و چندين هزار كيلومتر مربع دارد كه سه برابر كشور فرانسه و داراي 70 ميليون جمعيت است .يك پنجم اين جمعيت فقط در تهران و حومه آن كه زير 2 هزار كيلومتر مربع وسعت دارند، به اصطلاح زندگي مي كنند. عمق فاجعه با اين ارقام قابل لمس است. از بي هويتي آن همين بس كه هيچ گروه شناخته شده شهري در آن، محلي از اعراب ندارد. آسيب پذيري اين شهر بي در و پيكر را در دوران جنگ تحميلي با حملات هوايي و موشكي دشمن آزموده ايم كه به آن بسنده مي كنيم.
طنين آواي اين زنگ خطر مدت هاست بلند شده و ما دست اندركاران در خوابي عميق هستيم. بسيار جدي اعلام خطر  كنيم چنان كه فكر اساسي و زيربنايي در اين زمينه نشود و مجدانه در حل مشكلات اين شهر ناهنجار نينديشيم و عملا دست به كار نجات آن و متعادل كردن معيارها نشويم در مقابل تاريخ و آيندگان مسووليم و در دادگاه تاريخ بدون جواب و محكوم خواهيم بود.. درست بينديشيم و محتاطانه عمل كنيم و با مسكن، مرگ شهرهايي نظير تهران بزرگ را عقب نيندازيم. جهت رهايي از كيفيت سرطان گونه اين شهرها نياز به مشاوره با افراد آگاه و متخصصاني است كه مجهز به تيغ جراحي در اين زمينه هستند. با هرگونه تعلل زمان از دست مي رود و وضع بيمار بحراني تر از پيش مي شود، بايد به بررسي همه جانبه و عملي ترين راه حل رسيد و آن را در مقاطعي از شهر به صورت تجربي به مرحله اجرا در آورد و نتايج بهبود آن را مشاهده كرد و از غربال آزمون گذراند و براي مقاطع ديگر شهر مورد بهره برداري قرار داد.
گام هاي نخستين در اين راه را مي توان با دعوت از متخصصان برداشت و با برگزاري سمينارها و كنفرانس ها به جمع آوري نظرات براي برنامه ريزي پرداخت و در ادامه با اقدام به عمليات اجرايي به پايان برد.

ميان گستره
فضاي مينيمال، تلاشي براي خويشتن نگري 
زيربنايي از ايجاز
028551.jpg
علي خيابانيان 
انقلاب اكتبر روسيه، با به وجود آوردن عرصه اي مناسب جهت انديشه سازي و خلاقيت، دوره اي مهم براي هنر قرن بيستم بود؛ هنرمندان ساختارگرا در عرصه معماري، نقاشي و مجسمه سازي گرايش هايي متكي بر خلاصه نمايي و هندسه گرايي را در آثارشان متظاهر كردند. تابلوي سفيد روي سفيد WHITE ON WHITE مالويچ، مجموعه تابلوهاي تماما سفيد رابرت راشنبرگ و ساير آثار هنري از آن دوره، زير بنايي از تفكر ايجاز در هنر را مطرح كردند كه بعدها در دهه هاي 50 و 60 منبع الهام هنرمندان اروپايي قرار گرفت.
در تفكر مينيماليسم آثار هنري، بيشتر از اينكه يك ابزار عملكردي باشد، يك فلسفه كاربردگرا را به نحوي فرمال بيان مي كند. فضاي واقعي و مينيماليسم تلاشي براي خويشتن نگري است ، در راستاي نشان دادن تنها آنچه كه حايز اهميت است . سكوت ، تكرار و استفاده از تعادل سبب ورود نوعي تفكر در بيننده مي شود .
مينيماليسم تنها از هنر براي عرضه سخن خود و تلاش در جهت نشان دادن هويت واقعي اشكال در كنار وانمود كردن و تظاهر استفاده مي كند . بهره گيري از هندسه وضوح، صراحت عين صامت بودن معنا، استفاده از عدم وابستگي معنايي اجزا در دريافت معنا و با تاكيد روي واقعيات و حقايق موجود در اجسام و طبيعت در زمان حال عرضه مي كند.
مينيماليسم در معماري 
هنرمندان مينيماليست از شخصيت گرايي و حضور هنرمند در كنار كار هنري گريزان هستند؛ افكاري كه در دنياي مدرن شكل گرفته است و نمود آن را در معماران مينيماليست در جهت مطرح نبودن من نسبت به آنچه كه ساخته ام مي توان ديد . دستيابي به نوعي معماري بي زمان و فاقد امضا؛ معماري كه عاري از هر نوع خود توصيفي باشد.
تجريدي بدون عملكرد هاي موجود در پروژه در تعامل با معنايي كه چشم را دور از هر گونه دغدغه تصرف فضا به آرامش برساند و بيننده با ايجاد تنها ميدان بصري جديد از ديدن حظ ببرد.
يكي از هنرمندان تاثير گذار در عرصه مينيماليسم به خصوص در ايالات متحده توني اسميت Tony Smith است؛ آرشيتكتي كه شاگرد معمار بزرگ مدرنيسم فرانك لويد رايت بوده، با ورودش به عالم مجسمه سازي تاثيرات مهمي را بر جاي گذاشت. آثار او انعكاسي قوي از تجربيات و ذهنيات معماري او است. وي مجسمه هايش را اين چنين توصيف مي كند: بخشي از يك رشته فضايي؛ حفره ها در اين كارها از همان اجزايي ساخته شده اند كه كليت جسم را پديد آورده است . بدين ترتيب حفره ها را مي توان نوعي انقطاع در يك پيوستگي سيال دانست . اگر شما فضا را به طور خالص و جامد تجسم كنيد ، اين مجسمه ها در واقع حفره هاي ايجاد شده در فضا هستند....
هنرمندان مينيمال به تاكيد گذاري در تعريف فضا علاقه نشان مي دادند؛ اين گرايش به جاي اتكا بر استقرار اشياي وحدت يافته در يك محدوده مشخص، در صدد ايجاد نوعي دگرگوني در فضا بود، برانگيختن حساسيت مردم و به چالش در آوردن ذهنيت آنها.

معرفي بنا
بنايي كه 27 سال پس از طراحي ساخته شد!
028542.jpg
نينا شاهرخي- ساخت يك خانه، خلق يك چشم بندي، اين نوشته اي بود كه جان هجداك براي يكي از طرح هايش براي وال هاوس شماره 2 نوشت و اين اسكيس را هجداك سازنده ناميد. زماني  كه فيليپ جانسون پلان ها و مدل طرح هاي جسورانه هجداك را براي اين مجموعه مسكوني ديد، هم ابراز تاسف كرد و هم به شدت كنجكاو شد. اين بنا هرگز ساخته نخواهد شد، اما اگر در مقياس واقعي ساخته شود چگونه به نظر خواهد آمد؟
اين چشم بندي در شمال هلند هم اكنون به واقعيت پيوسته است و پاسخ سوال جانسون را داده است! در اواخر دهه 60 و 70 معمار آمريكايي هجداك 2000- 1929 ، وقت خود را به گسترش بناي وال هاس كه طرح خودش بود اختصاص داد. مجموعه اي از مطالعات مرتبط با بناهاي مسكوني و يك ديوار با اندازه اي خارج از حد معمول! بناي وال هاوس عكس العمل هجداك به كالبد پوششي معماري مدرن و رشد در حال ابتذال عملكردگرايي بود. او بدون توجه به تمام قوانين موجود براي يك پلان همكف اقتصادي، محدوده هاي عملكردي بناي مسكوني را پاره پاره كرد و آنها را درون يك قالب بي شكل جا داد و جلو و عقب ديواري چيد!
هجداك يك معمار كاغذي است كه شهرت بسياري به خاطر مطالعاتش در تيپولوژي زيست دارد اما تنها تعداد بسيار اندكي ازطرح هاي او ساخته شده اند. وال هاوس هم تنها يك تجربه نظري قلمداد مي شد. با اين وجود وال هاوس شماره 2 كه باي هاوس هم خوانده شده قرار بود در سال 1973 ساخته شود. يك معمار منظر آمريكايي به نام ادوارد باي قصد داشت اين بنا را در كانتيكات به عنوان خانه تعطيلات بسازد اما بودجه او در فاز اول طراحي تمام شد. نه تنها اسكيس هايي از كار موجود بود بلكه پلان هاي كاملي هم آماده شده بود. در سال 1996، شهر گرونينگن كه از دهه 80 در تكاپوي ايجاد نشانه اي شهري براي خود به عنوان كلانشهري مترقي بود، هزينه ساخت بنا را تقبل كرد اما هيچ خريداري براي آن پيدا نشد!
پس از اينكه هجداك در سال 2000 از دنيا رفت، مقامات شهر بالاخره به اين نتيجه رسيدند كه بنا را با وجود تمام ريسكي كه وجود داشت بسازند. بنايي براي اداي احترام به معماري كه هميشه براي هنرمندان هلندي مانند موندريان و ريتولد به عنوان مهمترين منابع الهام، ارزش زيادي قايل بود.
وال هاوس شماره 2 در واقع 2 نما دارد. نماي پشتي آن نمايي است بي شكل اما نماي جلويي رو به درياچه دارد و موقعيت كنوني آن در مرغزاري در محدوده شهري هورنس مير است. مركز خانه با ديواري به بلندي 14 متر و طول 5/18 متر شكل گرفته است.در جداره رو به درياچه اتاق هايي رنگي و كپسول مانند با فرمي آلي ارگانيك واقع شده اند و به نظر معلق مي آيند. در واقع آنها با ستون هايي تقريبا نيم متر جلوتر از ديوار نگه داشته شده اند.
ديوار به عنوان واسطه اي بين دو بخش عملكردي خانه نقش ايفا مي كند. در بخش رو به درياچه بنا، اتاق خواب ها، آشپزخانه و اتاق نشيمن، با پنجره هاي نواري انحنا دار عجيب كه ديدي گسترده از پارك و درياچه را در اختيار بيننده مي گذارد.
شكل پنجره هاي اين خانه و ديد وسيعشان به فضاي بيرون، بيننده را ترغيب مي كند كه از اتاقي به اتاق ديگر برود و از زاويه ديگري فضا را تجربه كند. كسي كه قصد انجام چنين كاري را داشته باشد بايد ديوار را قطع كند و از آن بگذرد به همين منظور، هجداك يك پله باريك استوانه اي پشت ديوار طراحي كرده است. حمام و دو انبار بنا در پشت بنا و در حجمي مكعبي با پنجره هاي كوچك قرار گرفته اند. در طبقه اول پشت ديوار راهرويي وجود دارد كه در انتها به آتليه مي رسد. تقاطع پيوسته ديوار از نظر هجداك به عنوان سمبلي براي تجربه زمان براي انسان در نظر گرفته شده است. اين سمبل تاكيد بر اين واقعيت است كه ما به طور پيوسته در گذشته و آينده سير مي كنيم. مي رويم و باز مي گرديم. ما هرگز در انديشه امروز نيستيم، يعني نمي توانيم باشيم چرا كه با سرعت عجيبي مي گذرد..

دايره المعارف معماري قرن 20
028545.jpg
كتابي كه حدود يك سال پيش تحت عنوان دايره المعارف معماري قرن 20 توسط استفان سنات در صفحاتي بيش از 1500 و با كيفيتي بسيار نفيس منتشر شد، تا به حال توانسته به خوبي نظر دانشجويان، پژوهشگران و نيز فعالان حرفه اي را به خود جلب كند.
بازه وسيعي از اطلاعات ارايه شده در كتاب از معرفي معماران و موسسات معماري، مقالات متعدد در مورد بنا هاي شاخص همراه با تصاوير آنها تا معرفي محصولات و فن آوري هاي عرصه ساخت و ساز، غنايي جالب توجه و البته منحصر را براي دايره المعارف به همراه داشته است.
در حال حاضر فقدان اطلاعات به اندازه كافي مفيد در سايت هاي اينترنتي جايگاه كتاب هايي اينچنيني را كه علاوه بر معرفي آثار و معماران، مقالاتي تخصصي را نيز پيرامون موضوع هاي مختلف در بر دارند، داراي ارزش پژوهشي و نيز حرفه اي به عنوان مرجعي كارا مي نمايند. متاسفانه معماري معاصر ايران فاقد دايره المعارفي جامع و منبعي موثق براي مراجعه محققان است!

ساخت و ساز 41
028548.jpg
آخرين شماره ماهنامه بين المللي عمران، معماري و شهرسازي كه در حال حاضر روي كيوسك ها در دسترس است، شماره 41 اين نشريه است؛ توجه بيشتر به بخش خبري در اين شماره شاخصه اي جالب توجه است كه كمتر در نشريات مشابه ديده مي شود.
در اين شماره مي خوانيم: جذب سرمايه دار صنعتي نه سرمايه دار دلال نامه اي از رامتين راوندي به مدير مسوول، قصه امروز درد دل هاي هميشگي سعيده هاشمي، سردبير، قايق هاي وارونه نگاهي به ساختمان جديد پارلمان اسكاتلند، استخر طلايي نيكولاس گريمشاو و مجموعه چشمه هاي آب معدني او در بث، بررسي موانع سرمايه گذاري خارجي در ساخت و ساز، 7 ميليون نفر در انتظار ستاره مترو، غفلت شركت هاي ايراني از بازسازي عراق، گزارش تحليلي از وضعيت شهر هاي جديد و ...
به اعتقاد بسياري در حال حاضر سه گانه ماهنامه هاي حوزه ساختمان يعني ماهنامه ساخت و ساز، ماهنامه راه و ساختمان و ماهنامه ساختمان و كامپيوتر، فعالترين توليدات خصوصي ماهنامه اي بخش فرهنگي ساختمان هستند كه در جذب مخاطب موفق بوده اند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  طهرانشهر  |   محيط زيست  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |