دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۴۲
زيبـاشـهر
Front Page

لزوم توجه به ميراث محيطي
ميراث فرهنگي تنها خاك و گل نيست...
زماني كه از ميراث فرهنگي صحبت مي شود، مستقيما ساختمان هاي معروف قديمي مورد بحث و تجزيه و تحليل و اهميت قرار مي گيرد ولي واقف هستيم كه توجه به ميراث فرهنگي يا احيانا ترميم آنها فقط از نظر فيزيكي نمي تواند مطرح شود
030024.jpg
دكتر ايرج شهروز تهراني 
در فرهنگ غرب علاوه بر لغت ميراث فرهنگي به واژه هايي مانند ميراث محيطي برمي خوريم كه به طور اجمال مي تواند معناي جامع تر و عميق تري را از آنچه براي ما از روزگاران پسين باقي مانده، دارا باشد.
معمولا زماني كه از ميراث فرهنگي صحبت مي شود، مستقيما ساختمان هاي معروف قديمي مانند بناهاي مذهبي يا ساختمان هاي حكومتي و قصرهاي شاهان به طور خاص مورد بحث و تجزيه و تحليل و اهميت قرار مي گيرد. ولي واقف هستيم كه توجه به ميراث فرهنگي يا احيانا ترميم آنها فقط از نظر فيزيكي نمي تواند مطرح شود، بلكه اين فرهنگ در رابطه با تمدن و نحوه زندگي مقاطع زماني كه اين ساختمان ها بنا شده اند بايد مورد توجه قرار گيرد.
همان طوري كه در دوران متفاوت متوجه شده ايم، فقط به وسيله تجزيه و تحليل و شناسايي همه فضاهاي ساخته شده يا بقاياي آنها مي توان مفهوم فرهنگ و روند تمدن زمان هاي گذشته را معلوم ساخت و شناخت ولي متاسفانه بيشترين توجه به بناهاي خاص و معروف، از نظر ديني يا حكومتي بوده است، فرهنگ و تمدن هاي گذشته مردمي در رابطه با اين فضاهاي معماري سنجيده نشده يا اصلا مورد توجه قرار نگرفته اند. اگر به نقدها يا حتي برنامه هاي آموزش معماري، بنگريم خواهيم ديد كه در اغلب آنها از بناها يا فضاهاي معمارانه ياد شده و خيلي به ندرت بافت هاي كالبدي در رابطه با مسايل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي آن زمان مطرح مي شود. با اينكه در بعضي مواقع فضاهاي فيزيكي به صورت آنچه بوده بايد باقي بماند و به هيچ صورتي قابليت نزديكي و مقايسه با دوران معاصر را نخواهد داشت.
به طورمثال در دانشكده هاي معماري، برنامه ها در حول و حوش بناهاي سنتي مذهبي يا ساختمان هاي حكومتي، مساجد سه گانه اصفهان، ميدان نقش جهان يا كاروانسراها و نقاط عطف از نظر كاربردي در شهرهاي كويري دور مي زند و اينگونه فضاها مورد تجزيه و تحليل و شناسايي قرار مي گيرند. بافت هاي مسكوني قديمي شهرها به جز چند ساختمان كه از متعلقات اشخاص سرشناس و ثروتمند بوده، نه فقط جزيي از ميراث فرهنگي محسوب نشده، بلكه دستخوش تندباد نابسامان بساز و بفروش ها شده است. به عنوان مثال در تهران، محله هايي مانند گذر وزير دفتر يا بازارچه قوام الدوله يا عودلاجان كه در راستاي آنها بافت هاي مسكوني بسيار زيبا و قابل زندگي ارگانيك وجود داشته منهدم و به جاي آنها مكعب هاي زشت و ناهماهنگ جايگزين شده و عملكردهاي زيربنايي و روبنايي اين محيط را منسوخ كرده است.
به طور كلي مي توان گفت در مفهوم ميراث فرهنگي ما، هيچ گونه مقايسه اي با زندگي شهري و اجتماعي در برنامه هاي نگهداري و بازسازي و بهره بري از بناهاي قديمي و زيربناي آنها مطرح نشده و به طور اجمال نقاط عطفي كه قبلا اشاره شد مورد توجه قرار گرفته است كه بدون شك اجزايي پرارزش از ميراث فرهنگي محسوب مي شوند و بايستي حداكثر توجه و نگهداري از آنها به عمل آيد و اينها را بايستي مانند گنجينه اي بس مهم اندوخته داشت ولي آنچه مي تواند تمدني آشكار و مشخص باشد رابطه اي است بس تنگاتنگ با شيوه هاي زندگي اي كه در بافت هاي مسكوني -تجاري-اداري گذشته ها مطرح بوده است.
در غير اين صورت همان طوري كه متاسفانه اتفاق افتاده سلسله مراتب و پيوستگي تمدن، گسيخته شده و نحوه زندگي غرب با روبنايي كاذب جايگزين آن شده بدون آنكه رابطه اي با تداوم فرهنگي اين سرزمين داشته باشد.
بايد اذعان داشت كه در ايران به هيچ عنوان به معماري و شهرسازي گذشته نزديك ما توجهي نمي شود و بناهاي مسكوني يك يا دو طبقه سالهاي گذشته كه بافت جديد شهرهاي ما را شكل مي داد و بعد از فضاهاي مسكوني جمعي پدرسالاري و در رابطه با سيستم اجتماعي- اقتصادي مي توانست جهت جديد و توجيه شده اي را ارايه دهد بدون توجه به مفهوم اين روند تكاملي جديد اقتصادي - اجتماعي و بدون برنامه صحيح و فقط در رابطه با اقتصادي مريض به صورت كنوني در آمده است.
در اجراي طرح جامع كه ضوابط صدور جواز ساختماني را ممكن مي سازد، هيچ گونه بررسي محيطي جهت حفظ بعضي از بناهاي قابل توجه كه هويت محله يا خيابان و كوچه را مشخص مي سازد وجود ندارد و هر سازنده بدون مشورت با شهرداري مي تواند اقدام به تخريب هر بنايي بكند و به جاي آن براساس ضوابط جديد جواز دريافت دارد و هيچ گونه تبصره اي در اين مورد وجود ندارد!
در اجراي طرح جامع كه ضوابط صدور جواز ساختماني را ممكن مي سازد، هيچ گونه بررسي محيطي جهت حفظ بناهاي قابل توجه كه هويت محله يا خيابان و كوچه را مشخص مي سازد وجود ندارد....
البته مي توان تصور كرد، زماني كه كنترلي در هماهنگي با محيط اطراف وجود نداشته باشد، چه هيولايي بر هيولاها اضافه خواهد شد و مشاهده هر روزه صحنه شكل گيري اين هيولاها، باعث تاسف همگان مي شود.
در روستاها نيز با مسايل مشابهي روبه رو هستيم: قلعه ها در زمستان محل تجمع روستاييان بود و در آنها كشاورزان غلات و حبوبات خود را انبار مي كردند و هر خانواري فضايي مناسب جهت زندگي جمعي در قلعه داشت چون در فصل زمستان كارهاي كشاورزي و رسيدگي به باغات و زمين هاي كشاورزي تقليل مي يافت فعاليت هاي جمعي مانند عروسي ها، مهماني ها، بازي هاي جمعي و داد و ستد بعد از جمع آوري محصولات اتفاق مي افتاد و زندگي داخل كاملا محفوظ و قابل دفاع از عوامل جوي و احيانا تهاجم خارجي بود. بچه ها در محيطي آرام و جمعي همه چيز ياد مي گرفتند و خانوارها تجارب جديدي از يكديگر مي آموختند و خود را براي رويارويي با كار كشاورزي ساليانه آماده مي كردند.
رشته قنات ها در بستري مسطح، در كنار تپه ماهورها جهت آبرساني به روستا احداث شده و موقعيت آن را مشخص مي كرد و به عنوان عنصري سنتي شاخص وجود حيات و زندگي بود.
بعد رودخانه ها باعث به وجود آوردن جويبارهاي زيبا در كنار رودخانه مي شد و در سطوحي پايين تر با آب قنات ها آميخته و با حركت هاي نفوذي بسيار زيبا در مقابل نگاه هاي اميدوار كشاورزان درختان و صيفي جات آنان را سيراب مي كرد. بستر رودخانه ها با حركت طبيعي و زيباي خود در پيچ و خمشي باعث به وجود آمدن قلمستان هاي درخت تبريزي يا درختان ديگر جهت حفظ و جلوداري سيلاب هاي زمستان مي شد.
اگر گذري بدين روستاها كنيم مي بينيم كه قلعه ها به طور حزن انگيزي مخروبه و بسياري با خاك يكسان شده اند، قنات ها خشك و حلقه هاي آنها واريز كرده و رشته هاي منظم آنها از هم گسيخته شده است. آب رودخانه ها و قلمستان ها خشك شده و با ساختن ديوارهاي سنگي عجيب بستر رودخانه منحرف شده، درختان ميوه باقي مانده به درختان ميوه بدون زحمت تبديل شده، يا اينكه با خشك كردن درختان، در محل آنان ساختمان هاي زشت با نماهاي سنگي كه معلوم نيست از كجا آمده است ساخته شده و از خانه هاي خشتي روستايي كه در ميان درختان و در موقعيت هاي معين ساخته شده بودند فقط خرابه هايي برجاي مانده است.
از ديوارهاي خشت و گل كه مالكيت و تقسيم باغات را مشخص مي كرد و در امتداد كوچه باغ ها و خيابان اصلي روستا حركت مي كرد جز تل هايي اينجا و آنجا، چيز ديگري باقي نمانده و گاهي به ديواره هاي سنگي خانه هاي بي هويت تازه ساز كه هيچ گونه هماهنگي با محيط ندارد تبديل شده است.
از تنورها و آلاچيق ها و كلبه هاي مسكوني داخل باغ ها كه زندگي روستا را در فصول كار كشاورزي زنده و پرتلاطم مي كرد و با رنگ خاكي و زيباي آنها و احجام پر و خالي خود از زندگي آرام راحت و پرمحصول حكايت مي كرد، جز ديواره هاي مخروبه و ديرك هاي چوبي افتاده و فضاهاي مياني پر از خار و خاشاك چيز ديگري باقي نمانده است.
كشاورزان به كارگراني تبديل شده اند كه روزها در محل هاي ديگر كار مي كنند و شب ها در خانه هاي جديد سنگي شان استراحت مي كنند، اكثريت مردم اين دهات به خوش نشين هايي تبديل شده اند كه يا در محل هاي ديگر يا در شهرها به دنبال كار هستند و هيچ گونه علاقه اي به كار و نگهداري باغات ندارند.
از خود سوال مي كنم مگر اين فضاها، جزيي از ميراث فرهنگي ما نيست؟ مگر قوانين حفظ محيط طبيعي كه هر چند سال در رابطه با احتياجات اجتماعي- اقتصادي تجديد و تمديد مي شود نمي تواند وسيله اي جهت نجات محيط هاي انساني و زيباي كشورمان باشد؟
مطالبي كه گفته شد ممكن است دست اندركاران محيط و ميراث فرهنگي را قدري افسرده خاطر كند ولي مي دانيم كه فرهنگ و پايه هاي تمدن جهت ترميم اين مسايل در اجتماع ما موجود است. همان طوري كه خرابه هاي ارگ بم كه از همان خشت و گل هاي ياد شده ساخته شده است، به عنوان محل تجمع محققان در سطح جهاني و مركز تشكيل سمينارهاي مختلف فرهنگي شده و با مديريت و بازسازي صحيح توانسته  بود در سالهاي اخير نمونه اي از تاريخ معماري و شهرسازي تاريخي و فرهنگ بازسازي را مطرح كرده و و الگوهاي قابل طرح در جهت شناسايي فرهنگ ايران زمين و در برابر ساير تمدن ها ارايه كند. ارگ بمي كه حالا هم پس از خرابي فاجعه بار زلزله  حرف ها در معرفي ميراث مردمي و معماري خشتي اين مرز و بوم دارد.
عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران 

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |   زيبـاشـهر  |
|  شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |