شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۳
سياست
Front Page

گفت وگوي شوراي روابط خارجي با مارتين اينديك سفير پيشين آمريكا در اسرائيل
توافق شرم الشيخ از نگاه آمريكائيها
ترجمه: حامد شهبازي
010821.jpg
مارتين اينديك سفير پيشين آمريكا در اسرائيل و معاون وزير امور خارجه آمريكا در دوره رياست جمهوري بيل كلينتون در امور خاور نزديك و يكي از ديپلماتهاي يهودي و طرفدار سرسخت صهيونيسم با ابراز خوش بيني نسبت به چشم اندازهاي پيشرفت ميان فلسطيني ها و اسرائيلي ها متعاقب نشست شرم الشيخ مصر در ۸ فوريه (۲۰ بهمن) مي گويد جرج بوش رئيس جمهوري آمريكا بايد يك مذاكره كننده بلندپايه را براي مذاكرات نهايي ميان فلسطين و اسرائيل منصوب كند و وي شخصاً بايد مجموعه اي از اصول را براي ايده اي در قبال چگونگي توافق نهايي ميان آنها ارائه دهد. اينديك در گفت وگويي با سايت شوراي روابط خارجي آمريكا به ارزيابي نتايج اجلاس شرم الشيخ،  چشم انداز صلح خاورميانه، طرح عقب نشيني از نوار غزه و ديگر موضوعات مرتبط پرداخته است، اما نكته مهمي كه در ميان گفته هاي وي قابل درك است اين است كه اين مقاومت و انتفاضه فلسطيني بود كه عنصر خشونت طلبي چون شارون و دولت نومحافظه كار آمريكا را به عقب نشيني از غزه وادار كرده و اينكه اينها هنوز هم از گروه هاي مقاومت فلسطيني به شدت نگران هستند و به همين دليل روي ابومازن كه سابقه سازشكاري دارد سرمايه گذاري كرده اند.  متن اين
گفت وگو به شرح زير است:
* نااميدي درباره صلح خاورميانه همواره همراه خوش بيني بوده است. در پي ديدار آريل شارون نخست وزير اسرائيل و محمود عباس (ابومازن) رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين در شرم الشيخ مصر،  خوش بيني ها و در عين حال ترديدهايي بروز كرد. نظر شما چيست؟
- من معتقدم چهار دليل براي متفاوت بودن اوضاع كنوني با آتش بس هاي پيشين كه البته مؤثر نبودند، وجود دارند. نخست اينكه ابومازن (محمودعباس) جانشين ياسر عرفات رئيس فقيد تشكيلات خودگردان شد. از ديدگاه طرف فلسطيني،  به قدرت رسيدن ابومازن تغيير بزرگي است، زيرا نه تنها وي يك رهبر منتخب فلسطيني براي توقف خشونت ها و بازگشت به مسير مذاكرات است بلكه وي در مخالفت با خشونت در سراسر انتفاضه به ويژه چهار سال اخير ثابت قدم بوده است. در عين حال مردم فلسطين خسته و درمانده و خواهان بازگشت به زندگي عادي هستند. بنابراين اين امر دليلي براي اميدواري است. فكر مي كنم فلسطينيان در پي آزمودن امكان ديگر يعني مبارزه ،اكنون در انتظارند ببينند چرا بايد به خط مشي ابومازن فرصتي داده شود و اين حقيقت كه شخصي چون ابومازن حضور دارد، بر مسائل ديگر تأثيرگذار است.
شارون، ابومازن را مي شناسد و آماده است به وي اعتماد و امتيازهايي را دهد كه هيچگاه به عرفات نداد.
* و نكته دوم؟
- نكته دوم، شخص شارون است: يك سياستمدار راستگرا كه اكنون يك دولت فراگير را با حضور حزب كارگر (چپ گرا) تشكيل داده است. ولي تصميم گرفته است تا كاملاً از تمامي شهرك هاي غزه و برخي شهرك هاي كرانه باختري كه كنترل شمال كرانه باختري را به فلسطينيان مي دهد، عقب نشيني كند.
شارون رهبري از جناح راست و داراي ائتلاف فراگير است و بنابراين وي اعتبار بسيار بيشتري در مقايسه با اسلاف پيشين خود يعني اسحاق رابين و شيمون پرز در قبال تصميم گيري هاي دشوار اين چنيني چون رويارويي با جنبش شهرك نشين ها و تخليه شهرك ها داراست.
شارون در حالي دست به چنين اقداماتي مي زند كه اسرائيلي ها درمانده اند و مي خواهند از فلسطيني ها جدا شوند و دليلي براي بودن در كرانه باختري نمي بينند. من از ۷۰ تا ۸۰ درصد اسرائيلي ها صحبت مي كنم. تا كنون اسرائيلي ها از اقدامات يك جانبه نظير عقب نشيني ها و ساخت ديوار حايل حمايت كرده بودند، زيرا آنها يك شريك فلسطيني نمي ديدند. اكنون، با پيش گذاشتن ابومازن، بختي براي ايجاد دوباره مشاركت وجود دارد و اين دليلي براي اميدواري است.
* نگرش كشورهاي عربي به اين تحول چيست؟
- البته اين تنها دليلي براي كشورهاي عرب براي اعتماد به ابومازن در مقايسه با بي اعتمادي به ياسرعرفات نيست، آنها نيز به شدت از اين مناقشه خسته شده اند. اگر سه دهه به عقب بازگرديد، روند موجوديت اسرائيل در قلب كشورهاي عرب وجود داشته است.
در سال ،۱۹۶۷ در پي جنگ شش روزه (كه باعث جنگ اسرائيل با مصر، اردن و سوريه شد) نشست سران اتحاديه عرب اعلام كرد اسرائيل را به رسميت نمي شناسد. مذاكره اي با آن صورت نمي گيرد و صلح با آن مطرح نخواهد بود. سه سال قبل در بيروت در اوج انتفاضه، نشست سران عرب تمامي اين شروط را تغيير داد. آنها بيانيه اي را صادر كردند كه در آن آمده بود: «ما آماده پايان دادن به مناقشه با اسرائيل و عادي سازي روابط با آن هستيم.» البته اين امر مشروط به عقب نشيني اسرائيل از مرزهاي پيش از سال ۱۹۶۷ بود، اما اين درخواست انورسادات رئيس جمهوري پيشين مصر در زماني بود كه طي ديداري تاريخي از پارلمان اسرائيل در سال ۱۹۷۷ راه را براي پيمان نهايي صلح ميان اسرائيل و مصر هموار كرد.
در عين حال، فكر مي كنم در حالي كه اسرائيلي ها و فلسطينيان در حال كشتار يكديگر هستند، كشورهاي عربي بيش از پيش در حال حركت به سوي رسميت شناختن اسرائيل هستند و تمايل دارند ايفاي نقش كنند و اين امري بود كه سه سال پيش از  آن خبري نبود.
* نكته چهارم چيست؟
- نكته چهارم جرج بوش است كه در دور نخست رياست جمهوري اش نخواست براي توقف خشونت ها يا پيشرفت روند صلح اسرائيل و فلسطين اقدامي كند. اين بي تمايلي بوش به خاطر عرفات بود، اما من فكر مي كنم اين بي ميلي در عين حال به خاطر اين احساس بود كه پرزيدنت كلينتون براي اين امر تلاش كرده اما شكست خورده بود. بوش به اين داوري رسيد كه با وجود عرفات بهتر است به جاي اينكه اقدامي كند و شكست بخورد اصلاً اقدامي نكند. اما اكنون وي در مرحله اي قرار دارد كه بايد ميراثي از خود به جاي گذارد و فكر مي كنم مي توان اين امر را در سخنانش مشاهده كرد به اين نحو كه وي نگرش متفاوتي دارد. وي مي خواهد يك ايجاد كننده صلح در خاورميانه باشد نه اينكه صرفاً يك جنگ افروز باشد.البته يك دولت فلسطيني دموكراتيك با نگرش كلي وي براي خاورميانه همخواني بسيار خوبي دارد. اگر كسي بخواهد دموكراسي را در خاورميانه گسترش دهد، فلسطين همواره بهترين مكان براي آغاز است، زيرا فلسطين يك جامعه مدني هر چند متزلزل و يك طبقه متوسط تحصيلكرده دارد كه خواهان دولت پاسخگو است.بنابراين تمامي اين عوامل پتانسيلي براي روندي است كه با عقب نشيني از غزه و بازسازي ظرفيت نهادهاي فلسطيني و رهبري آغاز و به مذاكره اي براي تخليه شهرك هاي بيشتر و توافق بر سر پايان مناقشه طي چهار سال آينده منجر مي شود.
* فكر مي كنيد شارون واقعاً مي تواند نيروها و شهرك نشينان را از غزه خارج كند؟ يا شهرك نشينان بسيج خواهند شد و وي را مجبور به كنار گذاشتن تصميمش خواهند كرد؟
- شارون براي عقب نشيني از غزه از اكثريت برخوردار است. سياست در اسرائيل همواره دستخوش نوسان بوده است، اما اساساً وي با داشتن دولت ائتلافي كفه ترازو را به نفع خود سنگين مي بيند. فكر مي كنم وي در عين حال مهارت سياسي و عزم لازم را داراست. به علاوه وي در ميان اسرائيلي ها از اعتبار برخوردار است و همانگونه كه قبلاً گفتيم اسرائيلي ها دليلي براي بودن در غزه به خاطر ۹ هزار شهرك نشين نمي بينند و پيرو شارون خواهند بود. در كل ، شارون مدت هاي طولاني به عنوان باني جنبش شهرك نشيني شناخته شده است.
* هنگامي كه شارون براي نخستين بار در سال گذشته ميلادي ايده عقب نشيني را از غزه مطرح كرد، طرحي يكجانبه ناميده شد. انتظار داريد با طرف فلسطيني در قبال اين طرح مذاكره اي صورت گيرد؟
- وي هم اكنون هم گفته است به هماهنگي با فلسطيني ها تمايل دارد كه روشي براي گفتن اين مسأله است كه دو طرف در قبال عقب نشيني از غزه با هم همكاري مي كنند. اين در راستاي منافع شارون است كه به تمايل اسرائيلي ها براي خروج از غزه پاسخ دهد. در عين حال به نفع وي است هنگامي كه از غزه عقب نشيني مي شود اين اقدام به عنوان يك روند مبتني بر نظم در نظر گرفته شود و اينكه ارتش اسرائيل و شهرك نشين ها تحت آتش گلوله از غزه عقب نشيني نمي كنند، زيرا اگر اينگونه به نظر رسد كه اسرائيلي ها تحت آتش از غزه خارج مي شوند، گروه هاي فلسطيني براي اجبار اسرائيل جهت عقب نشيني تحت  آتش از اعتبار برخوردار خواهند بود. من فكر مي كنم بجاي مذاكره درباره عقب نشيني اسرائيل از غزه شاهد هماهنگي ميان دو طرف خواهيم بود. اسرائيلي ها به طرف فلسطيني خواهند گفت: «ما از غزه خارج مي شويم،  اگر مي خواهيد هماهنگي كنيد، چنين اقدامي نماييد.» اين امر فلسطيني ها را مجبور مي كند بر چگونگي پركردن خلأ حاصله تمركز كنند.
010824.jpg
با اين وجود، بايد اضافه كنيم طي چند هفته گذشته از فلسطيني ها در اردوگاه ابومازن بارها شنيده ام كه گفته اند براي آنها مهم است كه عقب نشيني از غزه از طريق مذاكره و توافق حاصل شود. چرا؟ زيرا اگر اسرائيل بطور يك جانبه عقب نشيني كند، هيچ تعهدي از سوي طرف فلسطيني وجود نخواهد داشت و اين بدين معني است كه برخي گروه هاي فلسطيني مي توانند بگويند كه هيچ تعهدي براي دست نزدن به نبرد مسلحانه ندارند و قولي نمي دهند كه اين ناحيه، غيرنظامي خواهد بود. اين دولت فلسطين است كه خواهان توافقي با اسرائيل است به اين منظور كه به مردم خود بگويد تشكيلات خودگردان بايد به تعهدات خود پايبند باشد.
* آيا اسرائيل اين مسأله را به رسميت مي شناسد و درك مي كند؟
- مطمئن نيستم كه آيا اين هنوز به طور كامل درك شده است يا خير، اما فكر مي كنم در حال حاضر راهكارهاي ارتباطي بسياري ميان ابومازن و شارون وجود دارد، بنابراين معتقدم آنها به درك اين امر خواهند رسيد. مكانهايي هستند كه در حقيقت مذاكرات در آنجا مي توانند برگزار شوند. به عنوان مثال، به نفع اسرائيل است كه به طور رسمي و قانوني مسئوليت كنترل غزه را در پي خروج اسرائيلي ها به فلسطينيان واگذار كند. اين اساس روند كامل عقب نشيني است، اما دستيابي به اين هدف، نيازمند عقب  نشيني كامل است. اين به اين معني است كه اسرائيل نه تنها بايد كاملاً  از غزه عقب نشيني كند بلكه بايد از جاده موسوم به فيلادلفيا كه در امتداد مرز غزه و مصر است، خارج شود. اسرائيل براي اين كه از غزه خارج شود، نيازمند آمادگي سازمانهاي امنيتي مصري و فلسطيني براي جلوگيري از قاچاق ها در امتداد مرز است.
اين ضرورت بايد به توافق ميان اسرائيل و مصر درباره استقرار نيروهاي مصري در امتداد جاده فيلادلفيا منجر شود. توافقي مي تواند ميان اسرائيل و فلسطين درباره استقرار نيروهاي فلسطيني صورت گيرد كه تشكيلات خودگردان را به توقف قاچاق متعهد كند.
* شما گفتيد بوش خواهان روي آوردن به صلح در خاورميانه است. اگر وي در اين باره از شما توصيه اي بخواهد، به وي چه توصيه اي خواهيد كرد؟
- فكر مي كنم نخستين اقدامي كه بايد صورت دهيم سرو سامان دادن به وضعيت معيشت فلسطينيان است. ابومازن چنين تمايلي دارد اما در حال حاضر توانايي اين كار را ندارد و بسيار مهم است كه وي اين توانايي ها را داشته باشد. در غير اين صورت وي يك شريك مسئول براي اسرائيل در اين روند نخواهد بود. دولت آمريكا اساساً آنچه را كه بايد در اين رابطه انجام دهد، انجام مي دهد.
انتصاب ژنرال ويليام اي. وارد به عنوان هماهنگ كننده امنيتي در خاورميانه براي رسيدگي به بازسازي و سازماندهي مجدد سازمانهاي امنيتي فلسطيني از اهميت بسياري برخوردار است. كاندوليزا رايس در مصاحبه چندي پيش خود تصريح كرد حمايت آمريكا به اقدام تشكيلات خودگردان فلسطين در توقف خشونتها و مبارزه موفقيت آميز با فساد مشروط است.
آنچه كه اكنون در فلسطين در حال روي دادن است، حركت حماس به سوي استفاده از محبوبيت خود براي كسب دستاوردهاي سياسي از طريق انتخابات است. آنها در حال حاضر در انتخابات شهرداري در غزه به پيروزي رسيده اند و در انتخابات كرانه باختري كه در آوريل برگزار مي شود نيز وضع خوبي خواهند داشت. آنگاه آنها اين فرصت را خواهند داشت كه در انتخابات پارلماني در ماه ژوئيه به پيروزي دست يابند كه در اين صورت حماس به موقعيتي دست خواهد يافت كه مي تواند با اقدامات ابومازن رقابت كند. مهمترين مسأله اي كه ابومازن كمك خواهد كرد كه درجنبه سياسي با حماس مقابله كند نشان دادن اين امر است كه مي تواند ايجاد شغل كند، اقتصاد را بهبود بخشد و دولتي به دور از فساد داشته باشد. دليلي كه مردم فلسطين از حماس حمايت مي كنند تنها اين امر نيست كه با اسرائيل مي جنگد بلكه به اين دليل است كه تشكيلات خودگردان را فاسد مي بينند.
* آيا به يك ميانجيگر ارشد آمريكايي نياز است؟
- تنها ايجاد ظرفيت لازم در طرف فلسطيني كافي نيست، گرچه امري ضروري و در كوتاه مدت وظيفه اي خطير محسوب مي شود. در عين حال براي آمريكا ضروري است كه در سطح سياسي مشاركت داشته باشد و اين امر به دو شكل است. من براي شكل اول پيشنهاد مي كنم كه جرج بوش يا يك فرستاده، نقش مستقيمي ايفا كنند. شكل دوم اين است كه به دو طرف تصريح شود اين روند به كجا ختم خواهد شد و پايان بازي چگونه است.
* نظرتان درباره فرستاده آمريكا چيست؟
- در رابطه با فرستاده بايد بگويم فكر مي كنم روند سياسي كنوني در خاورميانه نيازمند مشاركت بلندپايه است. همواره اين گونه بوده و هيچ راهي وجود ندارد كه بتوان اين رهبران را به اتخاذ مواضع پرمخاطره و دشواري بدون مشاركت بلندپايه آمريكا متقاعد كرد.
آمريكا معدود افرادي را در اختيار دارد كه اسرائيل به آنها اطمينان دارد و آنها تنها افراد ممكن بدون دادن امتيازهايي به ما هستند. فلسطيني ها اين امر را مي دانند. ما به همين دليل بر فلسطيني ها تأثيرگذار هستيم. در حال حاضر نبايد تصميم گيري شود كه آيا فرستاده ويژه بايد وزير خارجه باشد، آن گونه كه در گذشته بوده يا افرادي در جايگاه وزير خارجه. اما تا پايان عقب نشيني از غزه كه طي هفت ماه آينده صورت خواهد گرفت، اين تصميم بايد اتخاذ شود.
نكته دوم بسيار بحث انگيز اما بسيار ضروري است يعني كه ايجاد ظرفيت لازم در طرف فلسطيني و عقب نشيني به طور موفقيت آميزي صورت گيرد، چرا كه ابومازن و شارون اساساً  مجبور هستند اكثريت محوريت سياسي خود در اردوگاه هاي خود را براي غلبه بر افراط گرايان در هر دو سو به كار گيرند.
براي انجام چنين عملي، ضروري است كه مردم اسرائيل و فلسطين درك كنند كه اين روند آنها را به كجا سوق مي دهد. ديگر طرفين به يكديگر اعتقادي ندارند و اسرائيلي ها بايد درك كنند كه تاكتيك هاي كندكننده روند صلح كارايي ندارد.
آنها سرانجام مجبورند براي اين مناقشه چاره اي بينديشند. آنها براي انجام چنين اقدامي بايد بدانند حق بازگشت آوارگان فلسطيني ماهيت يهودي اسرائيل را به خطر نمي اندازد. آنها بايد بدانند كه دولتهاي عربي در پي اين اقدام روابط خود را با اسرائيل عادي مي كنند. طرف فلسطيني بايد بداند كه نه تنها غزه بلكه تقريباً  تمامي كرانه باختري در مبناي كشور فلسطين خواهد بود و فعاليتهاي شهر ك سازي متوقف نخواهد شد بلكه شهرك ها نه تنها در غزه بلكه در كرانه باختري تخليه خواهند شد. آنها بايد بدانند كه در برابر حق بازگشت آوارگان برخي مقاومتها صورت خواهد گرفت و آنها مانند اسرائيلي ها مي خواهند بدانند سرنوشت بيت المقدس چه خواهد بود.
* فكر مي كنيد آمريكا بايد طرحي فراگير را مانند آنچه كه كلينتون در سال ۲۰۰۰ ارائه داد، ارائه كند؟
- بله اما طرحي متفاوت. به جاي پارامترهايي كه از مذاكرات مشروح كلينتون حاصل شد، بايد طرحي در ابتداي مذاكرات مطرح شود كه به عنوان مثال بگويد كه پس از تكميل عقب نشيني از غزه و بازسازي ظرفيت در طرف فلسطيني و وجود يك شريك فلسطيني براي مذاكره، شركا به مسائل باقي مانده پس از نوار غزه يعني كرانه باختري، بيت المقدس و مسأله آوارگان توجه مي كنند.
فكر مي كنم در آن زمان بوش بايد آنچه را كه «اصول بوش» خوانده مي شود، ارائه كند. اين اصول اصولي نيستند كه طرفين فلسطيني و اسرائيلي لزوماً بايد بپذيرند و تأييد كنند بلكه اصولي هستند كه بوش و دولت آمريكا در حالي كه در مذاكرات ايفاي نقش مي كنند، به آنها پايبند هستند.
بوش در حال حاضر گفته است كه بايد دو كشور تشكيل شود. وي گفته است آوارگان فلسطيني بايد راهكاري براي خود در فلسطين بيابند. وي در حال حاضر گفته است كه شهرك هاي در امتداد خط آتش سال ۱۹۶۷ بايد در توافق نهايي به اسرائيل ملحق شوند. وي گفته است توافقي بايد به اشغالگري  كه در سال ۱۹۶۷ آغاز شده پايان دهد. بنابراين بوش در حال حاضر دست كم چهار اصل را ارائه داده است. وي بايد چند اصل ديگر را درباره بيت المقدس و فلسطين بيفزايد. با اين حال اختلاف نظرهايي ميان شارون و عباس بر سر مسأله بازگشت آوارگان فلسطيني و بيت المقدس وجود خواهد داشت و اصول معيني وجود دارد كه بوش مي تواند اوضاع را به شرايطي مشروط كند كه هر دو رهبر و مردم دو طرف، براي دستيابي به نوعي مصالحه يا توافق درباره اين موضوعات، تلاش كنند.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   سينما  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |