|
|
ديدار و گفت وگو با نائومي واتس يك تجربه خوب كاري است. او با لهجه غليظ استراليايي حرف مي زند ولي دوستداران سينما را به ياد روزهاي طلايي دوريس دي مي اندازد. اين بازيگر- كه دوست صميمي نيكول كيدمن است و بسياري بر روي شباهت هاي ظاهري اين دو تأكيد مي كنند_ با ايفاي يكي از دو نقش اصلي درام اجتماعي «جاده مولهالند» ديويد لينچ معرفي و مشهور شد.
اين فيلم كه جايزه بهترين كارگرداني جشنواره بين المللي فيلم كن را گرفت، نگاهي انتقادآميز به زندگي هاليوود دارد. واتس مي گويد «جاده مولهالند» يكي از سه فيلم رويايي بوده كه او هميشه آرزوي بازي در آن را داشته است.
نائومي واتس به جز فيلم ديويد لينچ در چند كار غيرمتعارف ديگر هم چون وسترن درام «غيرخودي» و «۲۱ گرم» بازي كرد، كه اين دومي برايش نامزدي دريافت جايزه اسكار را به همراه آورد. اما اين بازيگر جوان خود را محدود به حضور در فيلم هاي غيرمتعارف نكرد و با بازي در فيلم ترسناك «حلقه» نشان داد كه مي تواند در زمينه سينماي فراگير و عامه پسند هم موفق باشد. با اين حال موفقيت صد ميليوني اين فيلم باعث پركاري او و حضورش در فيلم هاي كم ارزش نشد. از قبل كاملاً مشخص بود كه نقش اصلي قسمت دوم «حلقه» هم متعلق به اوست.
* كار كردن با ديويد لينچ در «جاده مولهالند» براي كارنامه كاري شما چقدر اهميت داشت؟
- ديويد لينچ مهمترين عامل در موفقيتي است كه من بعد از «جاده مولهالند» كسب كردم. همكاري با اين آدم فوق العاده نه تنها يك تجربه گرانقدر و باارزش براي من بود، بلكه باعث شد تا كل زندگي حرفه اي من دگرگون شود، بعد از آن فيلم وي به صورت يكي از دوستان صميمي خانوادگي من درآمد و هميشه براي كارهايم با او مشورت مي كنم. اين مشاوره ها كمك خيلي زيادي به من در نوع انتخابهايم كرده است.
* از اين كه مي بينيد حالا بازي تان در سطح وسيعي مورد توجه تماشاگران و اهالي صنعت سينما قرار گرفته، چه احساسي داريد؟
- خب، طبيعي است كه احساس خوشحالي مي كنم. به صورت طبيعي هر بازيگري دوست دارد، بازي اش توسط ديگران ديده و قضاوت شود. وقتي نسبت به بازي شما قضاوت هاي خوب مي شود، خوشحال مي شويد. اما به همان اندازه احساس مي كنيد وظيفه تان سخت تر شده است.
* آِيا از قبل مي خواستيد كه به يك چنين موفقيت خوب و بالايي دست پيدا كنيد؟
- پنجاه درصد استعداد آدم مربوط به انتخاب درست او مي شود. به صورت طبيعي نمي خواهم وسوسه بازي در كاري بشوم كه احتمالاً قرار است خيلي پولساز باشد. مي خواهم با پروژه هايي كار كنم كه اصيل و خوب هستند و حرفي براي گفتن دارند. بايد حواست جمع باشد كه پروژه هاي خوب و درست انتخاب كني. در اين بين مهمترين عامل همان فيلمنامه و كارگردان است.
* آيا تجربه كار در فيلم «حلقه» سخت تر از كارهاي قبلي تان بود؟
- خير. اما اين فيلم مسائل خاص خودش را داشت. قسمت اول را به مدت سه هفته در سياتل كار كرديم. هر هفت روز هفته را فيلمبرداري داشتيم. ما وقت كمي براي فيلمبرداري داشتيم و همه مي خواستيم خودمان را براي كريسمس به خانه برسانيم! اما فيلمبرداري قسمت دوم راحت تر بود. وقت بيشتري در اختيار ما بود و در ضمن هم با حال و هواي قصه انس بيشتري داشتيم و هم عوامل كار آدم هاي آشنايي بودند.
* آيا قبل از بازي در دو قسمت فيلم، نسخه اورژينال ژاپني آن را تماشا كرديد؟
- با آن كه به من گفته شده بود آنها را تماشا نكنم، اين نسخه ها را ديدم. البته فقط يك بار. مي دانيد، پيدا كردن نسخه ژاپني فيلم خيلي مشكل بود. وقتي به مغازه داران مي گفتم فيلم ژاپني «رينگو» را مي خواهم جور ديگري مرا نگاه مي كردند! فيلم را به تنهايي نگاه كردم و حقيقتش را بخواهيد، خيلي ترسيدم.
* از اين كه در فيلم هايي بازي مي كرديد كه قبل از اين تهيه و توليد شده بودند و حالا دوباره سازي مي شدند، چه احساسي داشتيد؟
- اين دو فيلم، در ژاپن فروش خيلي بالايي كردند و به صورت يك پديده درآمدند. اما اين موفقيت فقط محدود به ژاپن مي شد و بقيه مردم جهان آن را نديده بودند. قسمت اول «حلقه» را همه ديدند. بعد از آن شنيدم كه خيلي ها در جست وجوي نسخه اورژينال آن بودند، تا ببينند آن فيلم چيست و فيلم ما چه تفاوت هايي با آن دارد. حالا هم مطمئن هستم بعد از نمايش «حلقه ۲» همه سراغ نسخه اصلي ژاپني آن را خواهند گرفت.
* وقتي فيلم آماده نمايش شد و براي اولين بار آن را ديديد چه اتفاقي افتاد؟
- به عنوان يك بازيگر، نمي تواني فيلم را مثل بقيه تماشاگران نگاه كني. نگاه آنها به فيلم به گونه ديگري است. من وقتي اين يا آن صحنه را مي ديدم به خودم مي گفتم: «آره، اين همان روزي است كه براي اولين بار سر صحنه فيلمبرداري ظاهر شدم.» حس و حال من هنگام تماشاي فيلم طور ديگري است و نمي توانم واكنشي مثل بقيه تماشاگران داشته باشم. وقتي قسمت اول فيلم را در كنار تماشاگران معمولي ديدم همه حواسم به نوع واكنش هاي آنها بود. صحنه هاي فيلم آنها را شوكه و يا شگفت زده مي كرد. اين مسئله باعث شد احساس غرور كنم و به خودم بگويم ما كارمان را خوب و درست انجام داده ايم.
* آيا سر صحنه فيلمبرداري هم احساس ترس و وحشت داشتيد؟
- فقط همان چند ساعت اول. دليل اين كه فيلم، شما را در مقام تماشاچي مي ترساند اين است كه تمام عوامل ترس آفرين درست در جاي خود قرار گرفته اند. نه تنها صفحه آرايي و فضاسازي بلكه حتي موسيقي هم در خدمت آن است كه فضايي مرموز و وحشت زا بيافريند.
* در زندگي واقعي خودتان هم چيزي باعث ترس يا وحشت شما مي شود؟
- بله، خيلي چيزها! اما دلم نمي خواهد درباره اش حرف بزنم (مي خندد) اما من به ويژه از صحبت كردن جلوي يك جمعيت زياد وحشت دارم. فرش قرمز و مراسم افتتاحيه فيلم ها هم چيز ديگري است كه باعث وحشتم مي شود. از مصاحبه كردن هم مي ترسم!
* شنيدن اين جمله از بازيگري كه بايد جلوي دوربين قرار بگيرد و نقش آدم ديگري را بازي كند، باعث تعجب و شگفتي است!
- (مي خندد) تعجب نكنيد. نگاه ها و نوع رفتار آدم ها هميشه مي تواند گول زننده باشد. شايد من مي توانم خيلي خوب ترس و وحشتم را پشت يك ظاهر معمولي پنهان كنم.
* ِآيا «حلقه ۳» هم ساخته خواهد شد؟
-احتمال توليد آن خيلي زياد است، ولي تا اين لحظه هنوز صحبتي پيرامون آن نشده است.