چال ميدان و چال حصار چگونه به وجود آمدند؟
دو محله اي كه به نام چال ميدان و چال حصار معروف گرديد به اين علت به وجود آمد كه براي ساختن برج ها و حصارهاي شهر از اين دو محل شروع به خاكبرداري كردند تا خاك هاي آن را به مصرف ساختن برج ها و باروهاي شهر برسانند و در نتيجه اين خاكبرداري و گود شدن زمين ها، چاله هايي به وجود آمد كه محلات نزديك آن را چال ميدان و چال حصار ناميدند. چال حصار در محله سنگلج در اطراف گذار مستوفي بوده است.
مدرسه مروي
اين مدرسه معروف در خيابان ناصريه و در بازار مروي بنا گرديد.
صحن آن مربع مستطيل و داراي حجره ها و سه جايگاه تدريس و يك كتابخانه مشتمل بر كتب قديم و چند باغچه مشجر و حوض بزرگ بود و نيز اتاق هايش گنجايش اقامت و تحصيل 200 نفر طلبه به طور شبانه روزي را داشت.
در قسمت جنوبي صحن، ايوان و شبستان مسجد وسيعي است، مشتمل بر محرابي بلند كه آب انبار بزرگي براي استفاده عمومي در جلوخان و زير آن بنا شده است.
مدرسه مروي در عداد اولين دار العلم هاي قرن سيزده و چهارده معارف ايران بود.
خان مروي باني اين مدرسه از دانشمندان صاحبدل و روشن ضمير بود و مدرسه را به خاطر آن تاسيس كرد كه در آن علم و حكمت تدريس گردد.
نخستين ارتباط تلفني ايران با خارجه
نخستين ارتباط تلفني ايران با خارجه به وسيله تلفن با سيم، با بغداد بود و چون اين ارتباط تامين شد از روز 31 تيرماه 1327 شمسي ارتباط تلفني بيسيم بين تهران و لندن ايجاد گشت و بر طبق آيين نامه تلفني بين المللي كه در سال 1938 در قاهره تجديد نظر شده بود مقرر گرديد كه رابطه تلفني بيسيم بين تهران و لندن و لندن و تهران و برن برقرار شود.
از روز دوشنبه 19 بهمن ماه آن سال نيز ارتباط تلفني با آن كشور از راه لندن برقرار گشت به اضافه، مكالمات تلفني از راه لندن با بلژيك و هلند و لوكزامبورگ. قيمت مكالمه نيز به همان ميزان تعيين گرديد.
روز پنج شنبه 21 بهمن 1327 ش ارتباط تلفني با بوئنوس آيرس از راه برن، براي نخستين بار به عمل آمد و نتيجه آزمايش كاملا رضايتبخش بود.
در سال 1334 ش با كشورهاي يونان، آلمان شرقي، تركيه و يوگسلاوي ارتباط تلفني بي سيم برقرار گرديد.
تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران
جلد سوم - ص 21
خان و جواهر
آقا محمد خان صندوقچه جواهر داشته است كه هر شب آقا اسماعيل روي رختخواب او مي گذارده تا خان بخواهد و بدوند ببرند. شبي مصاحبه خان با صندوقچه به درازا مي كشد.
آقا اسمعيل نگران مي شود، با ترس و لرز از كنار پرده سرقت نظري مي كند، مي بيند جواهر پياده است كه خان روي لحاف ريخته و صورت خود را به آن مي مالد.
گزارش ايران
مخبر السلطنه هدايت - ص 41