سيد مرتضي آويني
او خودش هم درباره خودش چندان ننوشت. حالا ما مانده ايم و چند برگ كاغذ سفيد و نام آويني بر بالايش. دل دل مي كنيم كه اصلا بنويسيم يا نه؟ به مناسبت هفته دفاع مقدس، سياهه بلند بالايي رو به رويمان گذاشتيم از سينماگران. انتخاب شهيد آويني از ميان آنها كار ساده اي بود و حالا نوشتن درباره او سخت ترين كار. براستي چگونه مي شود شهيد آويني را در همين چند خط خلاصه كرد؟ به خاطراتش اشاره كنيم، يا سفرهايش، تحقيقاتش، فيلم هايش يا ...؟ حضور هميشگي اش را در چند خط مي توان خلاصه كرد؟ قبل از ما بارها و بارها، صفحه ها و سطرها ازشهيد آويني نوشته اند و باز هم در آخر مطلب اشاره كرده اند كه آويني در اينها خلاصه نمي شود و ناگفته درباره او زياد مانده است؛ ناگفته هايي كه خودش 70مثنوي است و شايد بيشتر از آن هم. سالروز شهادتش نيست؛ روزي كه آن را روز هنر انقلاب اسلامي نامگذاري كردند. تولدش هم نيست. اين بار نوشتن از او را انتخاب كرده ايم، زيرا كه بحق، نماينده تمام عيار تفكري است كه موج ها با خود آورد و چكيده اش را - مثلا- در هفته دفاع مقدس مي بينيم.
شهيدآويني را نه اصلا به خاطر اين هفته كه به خاطر خودش انتخاب كرديم؛ به خاطر خودمان. با نوشته ها و فيلم هايش سير و سلوك مي كنيم. روايت فتح را كه خلقتي زيبا از هنر به ياد ماندني رزمندگان است، در ذهنمان با هر جرقه اي مرور مي كنيم. او بيستم فروردين ماه سال 1372 با فصل ها خداحافظي كرد، آن سال و سالهاي بعدش بهار براي او بهشت بود و براي دوستانش... . بهار ديگر بهار نبود. آويني درباره بهار نوشت: خاك محتاج زمستان است تا پذيراي بهار شود و جان محتاج صوم است تا روح به ابتذال ربيع واصل شود، تا خورشيد عشق از افق جان طلوع كند و نسيم لطف بوزد و درخت دل به شكوفه بنشيند و اين بهار درون است .
اصلا خواستيم چه بگوييم؟ از اين شاخه به آن شاخه پريديم و هنوز هم مثل گنجشكي كه منتظر بهار نشسته است، سرگردانيم. از اول هم گفتيم مانده ايم معطل كه چه بنويسيم؟ نهايت هم نه از آويني نوشتيم و نه از دل تنگ آنها كه بهار برايشان بهار نشد. جايي به نقل از آويني خوانديم: ... با شروع انقلاب تمام نوشته هاي خويش - اعم از تراوشات فلسفي، داستان هاي كوتاه، اشعار و ... - را در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم كه ديگر چيزي كه حديث نفس باشد ننويسم...
بدرستي او را شهيد اهل قلم ناميده اند؛ قلمي كه او هميشه در دست داشت و حال دائم از دست ما به زمين مي افتد. اما سيد مرتضي آويني دوباره گل خواهد كرد. با فتح خون ، با آينه جادو ، با توسعه و مباني تمدن غرب و البته با حلزون هاي خانه به دوش . اين تقدير اوست كه ديگر بار به حكم اينكه هر اسمي دولتي دارد تا ظهور آن فرا رسد، دست ها را به هم گره بزند.
تي.اس اليوت
اليوت در خاطرات خود نوشته است: در سن 14سالگي به طور اتفاقي رباعيات خيام به ترجمه فيتنر جرالد را خواندم و اشعار اين شاعر برجسته ايراني باعث شد كه ذوق و هنر شاعرانه را در خود كشف كنم، ولي اي كاش هرگز اين كتاب به دستم نمي رسيد تا شعر و شاعري را به يادم آورد و مجبور به نوشتنم كند. به قول ازرا پاوند كه من بسيار از جهان بيني و طرز تفكر او الهام و تاثير گرفته ام: اي خدا، اي بخشاينده رزق و روزي/به من يك دكه كوچك سيگارفروشي عطا كن/يا يك حرفه ديگر نصيب من ساز/جز اين پيشه لعنتي نوشتن /كه همواره بايد شعور و خرد، سرمايه كارش باشد .
اين نوشته اليوت، به نظر آغاز مناسبي براي نوشتن از اوست. نويسنده، شاعر، نمايشنامه نويس و ويراستار برجسته انگليسي كه نيمي از شهرت خود را مديون كمك هاي شاعر هم ميهنش ازرا پاوند است.
تي.اس اليوت در بيست وششم سپتامبر 1888 در يك خانواده متمول انگليسي به دنيا آمد. او بين سالهاي 1906 تا 1914 براي مطالعه ادبيات و فلسفه در هاروارد به سر برد. پس از فارغ التحصيلي براي تكميل مطالعاتش به دانشگاه سوربن و پس از آن به آكسفورد رفت. او مدتي نيز به عنوان ويراستار مجله اگويست فعاليت كرد.
در سال 1948 جايزه ادبي نوبل و همچنين نشان لياقت انگلستان به وي اعطا شد و در سال 1964 در آمريكا مدال آزادي دريافت كرد. معروف ترين چيزي كه از اليوت به يادگار مانده علاوه بر اشعار نغز و زيبايش، بنيانگذاري جايزه شعري در سال 1953 از سوي او و دوستانش بوده است. جايزه شعرتي. اس اليوت هر ساله از سوي انجمن كتاب شعر بريتانيا به برگزيده هاي ادبيات اهدا مي شود.
آنچه باعث شد در ستون امروز پرسوناژ از اليوت بنويسيم تنها روز تولد او نبود. چندي پيش
خبرگزاري بي .بي.سي خبري از فروش 242هزارپوندي نامه هاي او در يك حراجي در لندن منتشر كرد. نامه هاي خصوصي و منتشر نشده اليوت به تام فابر پسر ناشرش و اولين پسرخوانده اليوت، چهل و پنج هزار و ششصد پوند در حراجي بون هامز لندن به فروش رفت. نامه هاي اليوت خطاب به اينيدفابر همسر ناشر اليوت هم پنجاه و پنج هزار پوند فروخته شد. در اين حراجي علاوه بر نامه هاي اين شاعر، نسخه اول كتاب
book of practical cats هم به فروش رسيد. لارنس ريني، استاد ادبيات زبان انگليسي دانشگاه يورك انگليس، از منتقداني است كه با تحقيقاتش، اشعار اليوت را زير سئوال برده است. اين استاد درباره يكي از شعرهاي او به نام سرزمين هرز پس از تحقيقات خود اظهاركرد: اكنون كه ما مراحل مختلف اين شعر را دنبال كرده ايم، مي بينيم همه چيز به گونه متفاوتي بوده است، با دقت در اين شعر مي توان فهميد كه اليوت آغاز نادرستي را براي آن انتخاب كرده است.