هم بازي ديروز، چهره امروز
جذابيت وقتي اتفاق مي افتد كه معلوم مي شود آدم هايي كه خاطره هاي ما را شكل داده اند كودكي شان را در يك محله گذرانده اند
|
|
حبيب كريمي
محله ها در فرهنگ اجتماعي، اقتصادي و حتي سياسي هر جامعه از نقش آفريني مهمي برخوردار هستند. از آغاز ايجاد روستاها و شهرها، محله ها در شكل گيري نظام هاي اجتماعي و خانوادگي از اهميت ويژه اي بهره مند بوده اند.
رواج اصطلاحات محله بالا و محله پايين در ابتدا از روستاها شروع شد و محله ها در همه ابعاد جامعه ايراني از روز نخست تشكيل سلسله مادها تاكنون كه در قرن 21 زندگي مي كنيم و رايانه و قاره پيماها و فضاپيماهايي كه به آن سوي كهكشان مي روند، حرف اول را مي زنند، باز هم ارج و قرب فراوان و قابل توجهي دارند؛ مثلا در تهران از زمان پيدايش اين شهر كه ابتدا روستايي از روستاهاي شهر ري بوده، تاكنون كه شهرري از توابع آن است، محله ها، مكان رشد و نمو و نضج بسياري از فرهنگ ها، آداب، رسوم، سنن، اخلاقيات و موارد و موضوعات ديگر بوده اند.
از آن هنگام كه آغامحمدخان تهران را به عنوان مركز حكومت خود برگزيد تاكنون، محله ها در همه سال ها و ادوار گذشته داراي پيشينه و روزگاري تلخ و شيرين بوده و هنوز هم براي آنها كه دوران كودكي و نوجواني و جواني و ميانسالي و كهنسالي را در محله ها طي كرده اند، از خاطره ها، يادها و يادمان هاي فراوان، پربار و غني و سرشار هستند.
به هر تقدير، محله ها در همه ادوار تاريخ كشور، عامل، باني، موجد و مسبب بسياري از حركات، افعال، كردارها و رفتارها توسط اهالي همان محل بوده و هنوز با گذشت سال ها، محله ها در تمامي سطح كشور، هريك براي خود تاريخي شفاهي يا مدون و مكتوب دارند.
يكي از محله هاي بسيار قديمي و ماندگار كه سال ها قدمت دارد، محله سلسبيل (رودكي فعلي) و خيابان هاي تابعه آن يعني خوش و هاشمي و بوستان سعدي است كه زادگاه و عرصه بالندگي بسياري از مردم بوده كه اينك يا سر در جيب خاك برده اند و در مغاك آن خفته اند يا آنكه زنده اند و سالياني از عمر آنها مي گذرد.
از آنجا كه سال ها در اين محله مي زيسته ام، خاطرات فراواني از اين محله دارم كه ترجيح مي دهم بيشتر به نام هايي آشنا كه در اين محل رشد و نمو يافته و بعدها در سطوح مختلف به مدارج و جايگاه هايي در خور رسيده اند و هنوز هم در بين جامعه از شهرت و محبوبيت و توجه و اعتبار برخوردارند و برخي نيز به رحمت حق پيوسته اند، بپردازم.
از اين گروه مي توان به جمشيد هاشم پور (آريا)، جلال پيشوائيان، ابوالقاسم سرحدي زاده، امامعلي حبيبي، غلامحسين بهمنيار، رضا بابك، محمد محمدعلي، فريدون فروغي، دكتر ژاله شادي طلب و شهيد مهندس بهرام سلطاني، بچه هاي محله سلسبيل، هاشمي، خوش و بوستان سعدي اشاره كرد.
جمشيد هاشم پور (آريا): بي شك همه آنها كه با سينماي ايران از ديرباز آشنايي دارند، وقتي نام جمشيد هاشم پور (آريا) را مي شنوند، به ياد فيلم هايي كه اين هنرپيشه معروف و ماندگار ايران در پهنه سينما از خود باقي گذاشته خواهند افتاد. جمشيدهاشم پور در كوچه سرگرد صارمي، خيابان هاشمي، مقابل دبستان بهرام زندگي مي كرد. پدرش نظامي بود. جمشيد از همان موقع تنومند و عضلاني جلوه مي كرد و به واسطه حضور در يكي از فيلم هاي ساموئل خاچيكيان به عنوان سياهي لشگري كه نقش يك غواص را ايفا مي كرد، مورد توجه خاچيكيان قرار گرفت، به گونه اي كه به لحاظ فيزيك بدني خويش همچنان در فيلم هاي سينمايي، نقش هايي گوناگون را ايفا كرد.
جلال پيشوائيان (جلال):آنها كه فيلم بازسازي شده قيصر را ديده اند، حتما با نام جلال آشنايي دارند. جلال پيشوائيان در فاصله تقاطع خيابان هاي خوش، هاشمي و بوستان سعدي زندگي مي كرد. او در آن سال ها راننده اتوبوس شركت واحد بود و علاوه بر آن در باشگاه ورزشي جعفري نيز به ورزش باستاني مي پرداخت. او هم از فيزيك بدني خاصي برخوردار بود و همين امر باعث شد تا با قيصر مسعود كيميايي در سينماي ايران جلوه كند. او هنوز هم در سينما و سيما چهره مطلوب و قابل اعتنايي ست.
ابوالقاسم سرحدي زاده: ابوالقاسم كه در دبستان خواجو در خيابان نواب با هم همكلاس بوديم، از چهره هاي سياسي بعد از انقلاب است كه از سال 1339 - زماني كه در دبيرستان دكتر يادگار تحصيل مي كرد - به واسطه حضور در حزب ملل اسلامي، بازداشت و در اواخر سال 1357 آزاد شد. ابوالقاسم در خانواده متوسطي رشد يافت. پدرش كارگر شركت كفش ملي بود و در خيابان خوش زندگي مي كرد. بعد از انقلاب او تا سطح وزارت كار و امور اجتماعي پيش رفت؛ البته به واسطه تعلق خاطري كه از دوران نوجواني به مطبوعات ابراز مي كرد، بعد از انقلاب سرپرستي روزنامه منحله آيندگان را - كه در آن هنگام به نام صبح آزادگان منتشر مي شد - عهده دار شد.
امامعلي حبيبي: او در سينماي ايران به ببر مازندران مشهور است. حبيبي قهرمان چند ساله كشتي جهان و نماينده سه دور مجلس شورا از سوي مردم قائمشهر بوده است. امامعلي حبيبي از بچه هاي محله خيابان بوستان سعدي بود كه سال ها در اين محل زندگي مي كرد و هرگاه كه به پهنه تشك كشتي و مسابقات جهاني مي رفت و با مدال به كشور بازمي گشت، از سوي بچه هاي محله هاي سلسبيل و خوش و هاشمي و بوستان سعدي و بسياري ديگر از مردم با برپا كردن طاق نصرت هاي مزين به گل مورد استقبال قرار مي گرفت و روي دوش مردم به خانه اش كه در اواسط خيابان بوستان سعدي بود، مي رفت؛ خانه اي كه وقتي بعدها او آن محله را ترك كرد، همچنان يادآور دلاوري ها و نبردهاي پهلوانانه او در صحنه هاي ميادين جهان بود كه وقتي دست او توسط داور وسط تشك كشتي به عنوان برنده مسابقه بالا مي رفت، پرچم پراعتلاي ايران نيز به اهتراز در مي آمد. حبيبي بعدها توسط ساموئل خاچيكيان به سينما دعوت شد و در چندين فيلم از جمله ببر مازندران شركت كرد.
حبيبي بعد از انقلاب به عنوان مشاور عالي فدراسيون كشتي ايران تجربيات و آموخته هاي خود را به كشتي گيران جوان انتقال داد و اينك در قائمشهر و بندپي به كار كشاورزي و زراعت مي پردازد.
مرحوم غلامحسين بهمنيار: غلامحسين بهمنيار در خيابان بوستان سعدي از خيابان هاي منشعب از خيابان سلسبيل و خوش مي زيست و بر سبيل اتفاق، منزل او در كنار منزل امامعلي حبيبي قرار داشت. غلامحسين بهمنيار كه سال ها در راديو و سينما و تئاتر فعاليت مي كرد، از جمله انسان هاي شاد و خندان بود و همو به واسطه دوستي با پدرم باعث شد تا من در حالي كه در سال چهارم دبستان درس مي خواندم، به راديو بروم و در كنار آقاي بيژن پيرنيا و خانم ها پروين چهره نگار، سيما بينا و ... به گويندگي در برنامه كودك بپردازم و اين در حالي بود كه براي صحبت كردن در برابر ميكروفن مجبور بودم روي صندلي بايستم و تداوم اين حمايت به برنامه سلام بچه هاي مرحوم صبحي مهتدي كه روزهاي جمعه صبح ضبط و هنگام ظهر بعد از اذان پخش مي شد نيز منتهي شد تا آنجا كه چندي نيز در برنامه جوانان راديو گويندگي كردم.
مرحوم بهمنيار به واسطه همان روحيه شاد و خندان خود و طنزپردازي، مدت ها با مجله تهران مصور كوچولوها كه مخصوص كودكان دانش آموز بود، همكاري مي كرد.
رضا بابك: پدر اين بازيگر معروف سينما و تئاتر و تلويزيون كه نام فاميلي قبلي او غير از بابك بود، كارمند انتظامي بانك ملي بود. بابك در ضلع شمالي خيابان هاشمي نزديك چهارراه خوش مي زيست.
محمد محمدعلي: نويسنده معروف معاصر بالاتر از چهارراه بوستان سعدي در خيابان خوش مي زيست. پدر محمدعلي نانوا بود و مزه نان تافتون آن مرحوم هنوز زير دندانم هست.
فريدون فروغي: روانشاد فريدون فروغي در خيابان سلسبيل نزديك چهارراه هاشمي زندگي مي كرد و از نوجواني و جواني به موسيقي علاقه شديدي داشت.
دكتر ژاله شادي طلب: ژاله وقتي به دانشگاه تهران راه يافت در موسسه تحقيقات و علوم اجتماعي دانشگاه تهران - آنجا كه دكتر احسان نراقي و دكتر حسن حبيبي بودند - به تحصيل ادامه داد. در نشريات آن زمان مثل اراده آسيا، آژنگ، اميد ايران و بازار خاورميانه همكاري مي كرديم كه ماحصل اين همكاري هاي تحقيقاتي، گزارش هايي درباره عوامل وقوع جرم و آموزش و پرورش نوين بود.
دكتر ژاله شادي طلب كه دكتراي خود را در رشته علوم اجتماعي از دانشگاه هاي آمريكا اخذ كرده، اينك استاد دانشگاه علوم اجتماعي دانشگاه تهران است.
شهيد مهندس بهرام سلطاني: بهرام فرزند آرام و نجيب و دوست داشتني خيابان هاشمي نرسيده به چهارراه خوش شرقي، ازجمله جوانان عزيزي بود كه براي گذراندن دوره سربازي پس از اتمام دانشكده فني دانشگاه تهران در روزهاي قبل از انقلاب به ظفار عمان رفت و در آنجا بر اثر شليك خمپاره، به شهات رسيد. بهرام از دوست داشتني ترين بچه هاي محله بود.
|