لحظه و حجمي كه يكي از چهره اي آرام و كنجكاو بيمارستان روانپزشكي رازي ساخته است.
تنها لحظه هاست كه از سكوت و تنهايي پر مي شوند و چشم هايي كه در آرزوي ديدن چهره اي آشنا سالهاست كه به درب آهني باغ بزرگ خيره مانده دري كه اكنون فاصله اي ميان او و اجتماعي است كه بيرون از باغ بزرگ بي آنكه به او و امثال وي بينديشند به زندگي خود مشغول است و باور نمي كند كه شايد خود روزي اسير اين درهاي آهني شود.
اينجا بيمارستان امين آباد است همان بيمارستان روان پزشكي كه سالهاست به اشتباه در اذهان عموم مردم به عنوان امين آباد شناخته شده است.
تعجبي هم ندارد، چراكه سالهاي متمادي است كه هموطنان كشور و علي الخصوص پايتخت نشينان فكر مي كنند امين آباد يك تيمارستان است غافل از آن كه اين مركز به دليل آن كه زادگاه يكي از برجسته ترين روان پزشكان اسلامي است به نام او يعني زكرياي رازي نامگذاري شده است.
مركز روان پزشكي رازي
امين آباد با بيمارستان روان پزشكي رازي سال 1297 در دهكده امين آباد واقع در شهر ري به نام نوانخانه تهران در 103 هكتار تأسيس شد اما سال ها پس از آن اين مركز با تغيير نام خود به دارالمجانين و بالاخره امين آباد فعاليت تازه اي را در علم روانپزشكي آغاز كرد.
مركز روان پزشكي رازي هم اكنون با قدمتي حدود 90 سال و داشتن يك هزار و 375 تخت، 11 بخش بيماران حاد و هشت بخش بيماران مزمن، يك بخش فوق تخصصي اطفال، يك بخش جسمي و دو كارگاه توانبخشي و در اختيار داشتن 50 پزشك و 16 دستيار روان پزشكي اكنون به عنوان بزرگترين بيمارستان روان پزشكي در كشور و خاورميانه شناخته مي شود.
بازديد از كارگاه ها و پيمودن مسيري كه براي راه يافتن به كارگاه ها الزامي است گاهاً چهره هاي آرامي را روبه روي شما قرار مي دهد كه كنجكاوانه به شما لبخند مي زنند اما خراشها و بريدگي هاي صورتشان ناخودآگاه بهانه اي مي شود تا اين سوال براي چندمين بار در مسيرمان تداعي شود كه به راستي مرز بين جنون و يك فرد سالم و عادي بودن چيست؟ و اساساً چرا انسانها به مرز جنون مي رسند و آيا تا پيش از آن راه چاره اي براي گرفتار نشدن در دام اين بيماري وجود ندارد؟
اينها همگي سوالاتي هستند كه در طول اين گزارش از زبان دكتر خدايي رئيس مركز روانپزشكي رازي به آنها پاسخ داده خواهد شد.
بالاخره راه طي مي شود و شما به كارگاه ها مي رسيد، مكاني كه اگر چه باور نداريد اما براي مدتي طولاني با ارائه توانمندي هاي افرادي كه ما آنان را به اشتباه ديوانه و يا ناتوان مي شمريم غافلگيرمان مي كنند.
به گفته رئيس مركز روانپزشكي رازي گروهي از بيماران بنابر تشخيص پزشك وقتي به حدي از سلامت رواني برسند كه كار براي آنها نوعي درمان محسوب شود و قدرت يادگيري و امكان اعتماد به نفس به آنها ببخشد با احتساب شرايطي نظير سه ساعت كار روزانه و با در نظر گرفتن مبلغي مزد به بيمار در كارگاه ها حاضر مي شوند.
حضور موقت در كارگاه ها و انجام فعاليت هاي هنري ازجمله ديگر خصوصيات مثبت اين فعاليت براي بيماران حاد شمرده مي شود چرا كه با اعمال اين روش، بيماران مجبور نيستند تمام طول شبانه روز و يا وقت خود را در مركز سپري كنند و با مراجعه روزانه به مركز و كارگاه ها با روحيه بالاتر و نشاط بيشتري مراحل درماني خود را پشت سر مي گذارند.
دكتر خدايي اضافه مي كند از ده سال گذشته مركز مذكور تحت نظارت دانشگاه علوم بهزيستي قرار گرفته است. به گفته وي، در حال حاضر سابقه برخي از بيماران اين مركز كه سالهاست در اين مركز سكونت دارند به 40 سال مي رسد.
به اعتقاد دكتر خدايي بسياري از بيماران سالهاست كه از بيمارستان خارج شده اند و در بي خبري محض از دنياي خارج از بيمارستان به سر مي برند.
رئيس مركز روانپزشكي توضيح مي دهد: براساس استاندارد كشورهاي توسعه يافته از كل جمعيت هر جامعه اي حدود سه درصد از افراد، بيمار رواني عمده اند و حدود يك پنجم از اين تعداد نياز به درمان هاي كلينيكي دارند.
وي مي گويد: ايران جزو كشورهاي در حال توسعه دسته بندي مي شود و رقم بيماران نيازمند به درمان هاي كلينيكي در اين جوامع بيش از جوامع توسعه يافته است اما اگر ما براساس استاندارد كشورهاي توسعه يافته نيز عمل كنيم در كل كشور حدود 600 هزار نفر نياز به حضور در مراكز درماني و يا بستري شدن دارند.
رئيس مركز روانپزشكي رازي با اشاره به مهجوريت بيماري رواني در كشور مي گويد: در جامعه ما نوعي افكار در اين زمينه وجود دارد و بيماران و خانواده هاي آنان اغلب پس از آن كه بيماريشان به حالتي وخيم درآمد به مراكز درماني مراجعه مي كنند در حالي كه پيشگيري همواره نتيجه بهتري را نصيب آنها مي سازد.
اين نقاشي است كه يكي از ساكنان امين آباد به عكاس ما هديه داده . خودش مي گفت امپرسيونيسم را با فوويسم تلفيق كرده است.
دكتر خدايي با اشاره به علايم بيماري رواني نسبت به درمان سريع و به موقع آنان هشدار مي دهد و يادآور مي شود: بيماري رواني را نبايد هميشه در بدترين وضعيت آن تجسم كرد بلكه بخش آغازين طيف بيماري رواني مانند اضطراب هاي ساده هم جزو بيماري هاي رواني است اما انگ زوال عقل و ديوانگي چيزي است كه عامه خيلي زود به يك بيمار رواني مي چسبانند. رئيس مركز روانپزشكي رازي ادامه مي دهد: بخش زيادي از بيماران رواني آن دسته اي هستند كه درگير طيف ابتدايي بيماري قرار دارند اما به علت ناآگاهي يا نگراني خود و اطرافيان از ملقب شدن به ديوانه و رواني و دور ماندن از حقوق انساني و شهروندي از معرفي خود به مراكز بهداشت رواني و روانپزشك خودداري مي كنند.
دكتر خدايي خاطرنشان مي كند: مهم ترين گام در حل مشكلات رواني افراد جامعه اصلاح ديدگاه مردم كه گاه جزو افراد تحصيل كرده نيز مي باشند محسوب مي شود.به عقيده وي پيشگيري يا شناخت بيماري در مراحل اوليه آن مانند هر بيماري ديگري بهترين زمان درمان است كه برداشته شدن اين اولين و مهم ترين گام شروط به فرهنگ سازي و شناخت بيماري در ميان مردم است.
شكي در صحت گفته هاي رئيس مركز روانپزشكي رازي نيست. با اين همه دامنه مشكلاتي نظير فقر فرهنگي، اقتصادي و مهجور بودن بيماري رواني در كشور ما آنقدر بالاست كه در افزايش طول درمان و لاعلاجي بيماران رواني حرف نخست را مي زند.
بي توجهي به علايم روان شناختي و اختلالات خلقي كه از مراحل اوليه بيماري هاي رواني هستند و ناديده گرفتن ريشه ارثي بيماري هاي رواني را بايد مهم ترين دلايل شيوع بيماري هاي رواني دانست.
حدود 400 بيماري رواني شناخته شده است كه به سه دسته Psychosis و Depresion و Schizpherene تقسيم مي شوند، در جوامع توسعه يافته حدود سه درصد از جمعيت و در ساير جوامع تا پنج درصد از جمعيت، بيمار حاد محسوب مي شوند.
و از سوي ديگر جمعيت كساني كه داراي اختلافات خلقي و مراحل اوليه طيف بيماري هاي رواني هستند نيز زياد و تا 30 درصد افراد جامعه ما را تشكيل مي دهند كه اين ميزان از بيماري در بازده كار افراد مؤثر است و از علل كاهش درآمد افراد، پسرفت هاي شغلي آنان و به هم ريختگي سامانه خانواده است.
به هر صورت فقر اقتصادي خانواده، فقر فرهنگي را نيز با خود به ارمغان مي آورد و به همين دليل است كه بيشتر بيماران رواني را بايد در ميان اقشار آسيب پذير جامعه به لحاظ اقتصادي جست وجو كرد.
اگر فقر را مهم ترين عامل انكار بيماري رواني بدانيم چندان عجيب نيز نخواهد بود كه وجود يك فرد بيمار رواني را در خانواده خود و يا حتي كار كردن در اين نوع از مراكز انكار نماييم.
شايد شما نيز مانند ما اين پرسش در ذهنتان خلجان داشته باشد كه چرا شركت هاي بيمه گذار قدمي در راه حل مشكلات بيماران رواني برنمي دارند؟ اما عجله نكنيد چرا كه سال گذشته، چند شركت بيمه اقدام به صدور دفترچه هاي بيمه خدمات درماني در قالب خويش فرما براي بيماران رواني كردند كه اين كار به دلايلي نظير مقرون به صرفه نبودن و دوم به دليل آن كه دولت توانايي در پرداخت سهم بيماران به بيمه را نداشت از ادامه اجرا بازماند و ارمغان آن براي شركت هاي بيمه تنها 6 ميليارد طلبي است كه دولت حتي تا كنون اقدام به پرداخت آن نكرده است اما اين تنها بيمار رواني و يا خانواده او نيست كه در كشور ما متحمل پرداخت هزينه هاي سنگين است چرا كه پرستاران، بهياران و حتي پزشكان نيز از آسيب و يا صدمه در امان نيستند و در اين بين پرستاران و بهياران به دليل ارتباط نزديك با اين بيماران هر از چند گاهي دچار آسيب هاي جدي از سوي بيماران رواني مي شوند و چون به اين دليل نيز فوت نمايند اما به دليل نبود بيمه متقابل نمي توانند هيچ گونه حمايت مادي را در اين زمينه انتظار داشته باشند.پس هنوز تا به رسميت شناختن بيماري هاي رواني زير عنوان بيماري در جامعه ما حتي در ميان دولتمردان نيز راهي طولاني در پيش است. اگر چه حركت هايي در اين ميان آغازشده اند اما تا هموار شدن اين راه روزهاي طولاني در پيش است.