چهارشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۸۵ - - ۳۹۵۸
پلي در دوردست
انتخاب بستر تاريخ هميشه براي بازخواني آن نيست؛ سينماي امروز اروپا از تاريخ براي سرگرم كردن هم بهره مي برد
004353.jpg
نمايي از آخرين فرود
بزرگمهر كياني
بازخواني تاريخ يكي از دغدغه هاي مهم كارگردانان مولف سينما در جهان است. ديدن دوباره آنچه كه رخ داده با خوانشي تازه حاصل از يافته هاي جديد سبب
مي شود سينماي امروز جهان هر سال فيلم هايي داشته باشد كه گاه حتي فراتر از سينما، نگاه به تاريخ را عوض كند، اما اين روزها دو فيلم تازه و پرفروش از سينماي اروپا در جهان روي پرده رفته كه درست برخلاف اين نگاه سعي
مي كنند از بستر تاريخ و حقيقت براي رسيدن به يك ماجراي جذاب بهره ببرند. فيلم هايي كه از دو مكتب متفاوت سينمايي -روسيه و انگلستان- مي آيند اما به هرحال از اين حيث مي توان ميانشان شباهت هايي يافت.
آخرين فرود يك فيلم انگليسي است كه كارگرداني اش برعهده كالين تيگ بوده و داستانش به روزهاي سرنوشت ساز جنگ جهاني دوم باز مي گردد. چرچيل و امراي ارتش متفقين تصميم
مي گيرند تا بزرگ ترين حمله عليه نيروهاي نازي را سازماندهي كنند. هدف اين عمليات كه ماركت گاردن ناميده مي شود، فرود آوردن 350 هزار سرباز در پشت خطوط نازي ها در هلند است. در جريان عمليات يكي از هواپيماها كه تحت هدايت افوتيس قرار دارد، مورد اصابت آتشبار ضد هوايي آلماني ها قرار گرفته و سقوط مي كند. افوتيس كه به همراه شش سرباز ناهمگون ديگر از سقوط جان به در برده اند، به راه مي افتند تا به نيروهاي خودي بپيوندد. اما ستوان وولر، افسر اطلاعاتي بريتانيايي از آنها مي خواهد تا به او در انجام ماموريتي مخفي كمك كنند. گروه به راه مي افتد تا مانع از دستيابي و انتقال مقادير زيادي تابلوهاي نقاشي گران قيمت به آلمان توسط سرگرد كسلر شود. اما گروه كوچك ديگري نيز هستند كه مشتاق دستيابي به اين گنجينه هستند و به زودي جنگي پر دامنه ميان آنها در مي گيرد.
اينكه چگونه مي توان از دل بزرگ ترين و ناموفق ترين عمليات نظامي قرن بيستم يك فيلم قابل ديدن بيرون كشيد سئوال مهمي است. كالين تيگ سعي كرده پاسخي قابل قبول به اين وسوسه بدهد و با داشتن گوشه چشمي به فيلم قهرمانان كلي و سه پادشاه، فيلمي قابل قبول به نام آخرين فرود را بسازد كه براي پر كردن دو ساعت يك انتخاب ايده آل به شمار مي رود. البته براي پرهيز از تشابه بيش از اندازه، پيرنگ كميك سرقت گروهي از سربازهاي نخاله ارتش آمريكا تبديل به تلاش يك مامور مخفي بريتانيايي براي جلوگيري از سرقت گنجينه نازي ها توسط دوست و دشمن شده است. از ماجراي واقعي شكست ماركت گاردن كه آن را تبديل به فاحش ترين اشتباه نظامي همه دوران ها كرده، در سال 1977 فيلمي پرخرج و سه ساعته - و به اندازه عمليات اصلي جاه طلبانه و ناموفق- به نام پلي در دوردست توسط ريچارد آتن بارو ساخته شد كه به تمامي مراحل اين عمليات نگاهي جدي و دقيق افكنده، اما آخرين فرود تقريباً اين عمليات را به عنوان پس زمينه انتخاب مي كند و از پرداختن به جزئيات
مي گريزد.
كالين تيگ، دانش آموخته انستيتو فيلم لندن است كه پيشينه قابل توجهي در تلويزيون دارد. او در 1999 با فيلم North West One وارد سينما شد و آخرين فرود، چهارمين فيلم بلند او محسوب مي شود. دو فيلم ديگر او تيرانداز و مفت خورها از جمله فيلم هاي تجاري و موفق سينماي انگلستان در سال هاي گذشته هستند. آخرين فرود براي سرگرمي انتخاب خوبي است، منوط به اين كه به دنبال يافتن قهرمان نگرديد. چون در طول 110 دقيقه مدت نمايش فيلم، كالين تيگ از اين شاخه به آن شاخه مي پرد و روي شخصيت خاصي زوم نمي كند. شايد همين اتفاق براي دوستداران بيلي زين خوشايند نباشد، اما يقيناً از شوخي تيگ با مايكل مدسن- سرهنگي كه موناليزا را به غنيمت مي برد- لذت خواهند برد.
فيلم دوم مشاور ويژه دولت اثري روسي به كارگرداني فيليپ يانكوسكي است. قصه فيلم به سال هاي پاياني قرن نوزدهم در روسيه باز مي گردد. ژنرال كراپوف در قطار به قتل مي رسد. قاتل كه خود را فاندورين معرفي كرده مي گريزد. كيلومترها دورتر اراست پترويچ فاندورين، مشاور مخصوص دولت به اين قتل متهم مي شود. اما آجودان ژنرال اظهار مي كند كه او قاتلي نيست كه وي ديده، بنابراين فاندورين واقعي آزاد و مامور رسيدگي به اين پرونده مي شود. قاتل كه گريگوري گرينبرگ نام دارد، يكي از اعضاي گروهي انقلابي است و قصد دارد تا دامنه عمليات را گسترش دهد. اما يكي از اعضاي گروه او به نام رحمت دستگير شده و تحت بازجويي قرار مي گيرد. در ميانه تحقيقات فاندورين، پرنس پوژارسكي از راه مي رسد. او كه نامزد مقام رياست پليس مسكو است، رحمت را وادار به همكاري كرده و آزاد مي كند. نقشه بعدي گرينبرگ سرقت محموله بانك سلطنتي است و براي اين كار از يك دزد مشهور به نام تيخون ملقب به تكخال كمك مي گيرد. سرقت موفقيت آميز است، اما رحمت و تيخون هر دو به دست گرينبرگ كشته مي شوند.
فاندورين كه به همه مشكوك است و مي پندارد همه چيز نقشه اي از پيش طراحي شده است كه از سوي شخصي نامرئي هدايت مي شود، طرحي زيركانه براي دستگيري گرين و يافتن مغز متفكر ماجرا طراحي مي كند. نقشه اي كه مي تواند به قيمت جان خودش تمام شود...
فيليپ يانكوسكي متولد 1968 فرزند بازيگر مشهور روس- اولگ يانكوسكي- است. سينما دوستان ايراني شايد پدر را در نوستالژياي آندري تاركوفسكي و پسر را در نقش الكسي 5 سال? آينه (باز هم از تاركوفسكي) به ياد بياورند، با اين وجود احتمال ديده شدن ديگر آثار وي در اين سالها از سوي ايراني ها كمي بعيد به نظر مي رسد. يانكوسكي در كنار بازيگري از سال 2002 با ساختن در حركت شروع به كارگرداني كرده و با اولين فيلمش كه لقب زندگي شيرين روسي را گرفت، موفق به دريافت جايزه نيكا شد.
در حركت نگاهي فليني وار به روسيه امروز از وراي چند روز از زندگي يك خبرنگار داشت، اما دومين فيلمش مشاور ويژه دولت بر اساس جلد هفتم از ماجراهاي فاندورين نشاني از آن نگاه خاص را ندارد و صرفاً محصولي بزرگ از سينماي امروز روسيه به شمار مي رود.
نيكتا ميخالكف كه قصد داشت خود اين فيلم را در 2001 كارگرداني كند و براي ايفاي يكي از نقش هاي اصلي فيلم با ايزابل آجاني نيز گفت و گو كرده بود؛ به دليل اختلاف نظر با بوريس آكونين در نحوه تصوير كردن فاندورين از ساختن اين فيلم كناره گيري كرد. اما نقش تهيه كننده را براي خودش نگه داشت و با ايفاي نقش پوژارسكي توانست در لحظه حضورش در برابر دوربين تمامي صحنه را تحت كنترل خود درآورد.
مشاور ويژه دولت كه با هزينه 4 ميليون دلار توليد شده، فقط در روسيه مبلغ 7 و نيم ميليون دلار درآمد داشته كه رقم قابل توجهي است ولي در مقايسه با قسمت دوم ماجراهاي فاندورين از موفقيت كمتري برخوردار شده است. آكونين در مصاحبه اي گفته كه هنگام نوشتن نقش فاندورين به منشيكوف فكر مي كرده، اما به نظر مي رسد يگور برويف انتخاب مناسب تر و مدرن تري براي ايفاي نقش فاندورين است.

سينماي روز
پايان فصل يخبندان
كارگردان: هرولد راميس. فيلمنامه: ريچارد روسو، رابرت بنتون بر اساس داستاني از اسكات فيليپس. بازيگران: جان كيوزاك، بيلي باب تورنتون، كاني نيلسن، لارا فيليپس و ند بلامي. محصول 2005 آمريكا.
ويچيتا، كانزاس. چارلي آرگليست وكيلي خوش خو كه براي بيل جرارد رئيس مافياي منطقه كار مي كند، مدت هاست كه از همسرش جدا شده. او در يكي از پاتوق هايش با رناتا آشنا شده و احساس مي كند كه زمان تغيير در زندگيش فرا رسيده است. او در شب كريسمس به همراه شريكش ويك كاوانا دو ميليون دلار از جرارد به سرقت مي برند و قصد دارند تا از ويچيتا خارج شوند. اما براي رد گم كردن تصميم دارند تا چند ساعتي در شهر باقي مانده و خود را بي ارتباط با اين ماجرا نشان دهند. اما حوادثي غير مترقبه مانند برخورد او با پيتر وان هوتن- شوهر فعلي همسر سابقش- سبب تغييراتي جزيي در نقشه آن دو مي شود. در اين فاصله جرارد نيز از ماجرا بو برده و به تعقيب آنها مي پردازد. اما به دست ويك اسير مي شود. ويك قصد دارد تا با انداختن او به رودخانه براي هميشه از شر جرارد خلاص شود، اما نقشه ها مطابق ميل او پيش نمي رود.
هرولد راميس نويسنده و كارگردان توانايي است كه در عرصه كمدي - مخصوصاً كمدي هاي سياه با شخصيت هاي محوري تبهكاران مانند اين را تحليل كن و آن را تحليل كن- استعداد خود را ثابت كرده است. او تا امروز جوايز زيادي از جمله بهترين فيلمنامه از انجمن منتقدان لندن و جايزه بافتا را براي روز گراندهاگ دريافت كرده. پايان فصل يخبندان دهمين فيلم اوست كه با بودجه 16 ميليون دلاري از روي رمان موفق اسكات فيليپس ساخته شده و متأسفانه تا اين لحظه فقط نيمي از اين مبلغ را در گيشه برگردانده است. دليل اين امر قالبي است كه راميس براي كار خود برگزيده و آن را بيشتر شبيه فيلمي جدي در ژانر نوآر مي كند تا يك كمدي جنايي -كم و بيش شبيه به فارگو- حتي اگر چارلي در شب سال نو اسير اتفاقات خنده دار و ابلهانه شود. اتقاق هايي كم و بيش خطرناك و حتي خونين كه فيلم را به يك نوآر هيستريك تبديل مي كند.
بازي ها، فيلمبرداري و فيلمنامه در حد كمال است و كارگرداني راميس نيز در مقايسه با فيلم هاي پيشين دچار افت نشده اما، هنوز اين را تحليل كن فيلم بهتري محسوب مي شود. بهترين نكته طنزآميز فيلم انتخاب چارلي براي فرار از ويچيتا به همراه پيتر وان هوتن است، يعني رفاقت بالاتر از عشق مشترك به زني است كه غير از اسارت براي آن دو چيزي به دنبال نداشته. فيلم به طور آشكار طرفداران ژانر نوآر و البته دوستداران بيلي باب تورنتون را پشيمان نخواهد كرد.

پيشنهاد
كارگردان: جان هيلكوت. فيلمنامه: نيك كيو. بازيگران: گاي پيرس، ري وينستون، اميلي واتسون، جان هرت و ريچارد ويلسون. محصول 2005 استراليا و انگلستان.
سروان استنلي به همراه افرادش دسته ياغي برنز را محاصره و پس از كشتن اغلب آنها، چارلي برنز و برادر كوچكش مايك را اسير مي كند. او به چارلي پيشنهاد مي دهد تا در ازاي تحويل برادر بزرگترش آرتور -كه به يك خانواده حمله و آنها را قتل عام كرده اند- آزادي خود و برادرش را به چنگ آورد. چارلي ده روز مهلت دارد تا آرتور را يافته و او را تحويل استنلي دهد، در غير اين صورت مايك به دار آويخته خواهد شد. چارلي به راه مي افتد؛ اما با رسيدن استنلي و افرادش به شهر، مردم خشمگين كه مايك را جزو گروه آرتور مي پندارند به رهبري فلچر خواستار مجازات او هستند. چارلي در راه به جايزه بگيري به نام جلون لمب برمي خورد و از چنگ وي مي گريزد، اما به دست بوميان زخمي مي شود. برادرش آرتور و افرادش چارلي او را يافته و مداوا مي كنند. جلون لمب رد مخفيگاه آرتور را يافته و به سر وقت آنها مي رود، اما خود كشته مي شود. بعد از اين واقعه چارلي حقيقت را به آرتور مي گويد و همگي به راه مي افتند كه مايك را نجات دهند. اما قبل از رسيدن آنها مايك بر اثر خوردن صد ضربه شلاق به حال مرگ افتاده و بعد از فراري دادنش از زندان، مي ميرد. آرتور براي گرفتن انتقام از استنلي و افرادش به دهكده بازمي گردد، اما چارلي قصد دارد تا در برابر او بايستد.اگر تا امروز وسترن استراليايي نديده ايد، پيشنهاد بهترين فرصت براي ديدن نمونه اي مهم از اين نوع سينما است كه با آثار مهم اين گونه پهلو مي زند. وسترني تجديدنظرطلبانه كه از نظر اهميت با مثلا نابخشوده از كلينت ايستوود برابري مي كند. فيلمي درباره استعمار و سياست هاي مستعمراتي، نژادپرستي، اختلاف هاي طبقاتي در استرالياي سال هاي 1880 كه فيلمنامه نيك كيو و فيلمبرداري فوق العاده زيباي بنوآ دولهوم از چشم اندازهاي استراليا از نقاط قوت آن به شمار مي روند. جان هيلكوت متولد 1961 است. پيشنهاد آخرين و موفق ترين ساخته او تا امروز به شمار مي رود، كه جمعي از بهترين بازيگران استراليايي و بريتانيايي در آن ايفاي نقش كرده اند. از جمله دني هيوستن كه امسال در باغبان وفادار نيز حضوري به ياد ماندني داشت، نقش آرتور روان پريش را كه تبديل به اسطوره اي محلي شده با قدرت هر چه تمام تر بازي مي كند، اما ستاره واقعي فيلم ري وينستون است. پيشنهاد با تقبيح نژادپرستي و خشونت، فيلمي متعلق به زمانه اي است كه اين رفتار هنوز راه حل هايي گريزناپذير از سوي بسياري قلمداد مي شود و شايد ديدن اين فيلم بتواند برخي را به تجديد نظر وادار كند. با اين حال هيلكوت در آفرينش تعليق و حادثه نيز موفق عمل مي كند.

شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
زيبـاشـهر
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  زيبـاشـهر  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |