پلي در دوردست
انتخاب بستر تاريخ هميشه براي بازخواني آن نيست؛ سينماي امروز اروپا از تاريخ براي سرگرم كردن هم بهره مي برد
|
|
نمايي از آخرين فرود
بزرگمهر كياني
بازخواني تاريخ يكي از دغدغه هاي مهم كارگردانان مولف سينما در جهان است. ديدن دوباره آنچه كه رخ داده با خوانشي تازه حاصل از يافته هاي جديد سبب
مي شود سينماي امروز جهان هر سال فيلم هايي داشته باشد كه گاه حتي فراتر از سينما، نگاه به تاريخ را عوض كند، اما اين روزها دو فيلم تازه و پرفروش از سينماي اروپا در جهان روي پرده رفته كه درست برخلاف اين نگاه سعي
مي كنند از بستر تاريخ و حقيقت براي رسيدن به يك ماجراي جذاب بهره ببرند. فيلم هايي كه از دو مكتب متفاوت سينمايي -روسيه و انگلستان- مي آيند اما به هرحال از اين حيث مي توان ميانشان شباهت هايي يافت.
آخرين فرود يك فيلم انگليسي است كه كارگرداني اش برعهده كالين تيگ بوده و داستانش به روزهاي سرنوشت ساز جنگ جهاني دوم باز مي گردد. چرچيل و امراي ارتش متفقين تصميم
مي گيرند تا بزرگ ترين حمله عليه نيروهاي نازي را سازماندهي كنند. هدف اين عمليات كه ماركت گاردن ناميده مي شود، فرود آوردن 350 هزار سرباز در پشت خطوط نازي ها در هلند است. در جريان عمليات يكي از هواپيماها كه تحت هدايت افوتيس قرار دارد، مورد اصابت آتشبار ضد هوايي آلماني ها قرار گرفته و سقوط مي كند. افوتيس كه به همراه شش سرباز ناهمگون ديگر از سقوط جان به در برده اند، به راه مي افتند تا به نيروهاي خودي بپيوندد. اما ستوان وولر، افسر اطلاعاتي بريتانيايي از آنها مي خواهد تا به او در انجام ماموريتي مخفي كمك كنند. گروه به راه مي افتد تا مانع از دستيابي و انتقال مقادير زيادي تابلوهاي نقاشي گران قيمت به آلمان توسط سرگرد كسلر شود. اما گروه كوچك ديگري نيز هستند كه مشتاق دستيابي به اين گنجينه هستند و به زودي جنگي پر دامنه ميان آنها در مي گيرد.
اينكه چگونه مي توان از دل بزرگ ترين و ناموفق ترين عمليات نظامي قرن بيستم يك فيلم قابل ديدن بيرون كشيد سئوال مهمي است. كالين تيگ سعي كرده پاسخي قابل قبول به اين وسوسه بدهد و با داشتن گوشه چشمي به فيلم قهرمانان كلي و سه پادشاه، فيلمي قابل قبول به نام آخرين فرود را بسازد كه براي پر كردن دو ساعت يك انتخاب ايده آل به شمار مي رود. البته براي پرهيز از تشابه بيش از اندازه، پيرنگ كميك سرقت گروهي از سربازهاي نخاله ارتش آمريكا تبديل به تلاش يك مامور مخفي بريتانيايي براي جلوگيري از سرقت گنجينه نازي ها توسط دوست و دشمن شده است. از ماجراي واقعي شكست ماركت گاردن كه آن را تبديل به فاحش ترين اشتباه نظامي همه دوران ها كرده، در سال 1977 فيلمي پرخرج و سه ساعته - و به اندازه عمليات اصلي جاه طلبانه و ناموفق- به نام پلي در دوردست توسط ريچارد آتن بارو ساخته شد كه به تمامي مراحل اين عمليات نگاهي جدي و دقيق افكنده، اما آخرين فرود تقريباً اين عمليات را به عنوان پس زمينه انتخاب مي كند و از پرداختن به جزئيات
مي گريزد.
كالين تيگ، دانش آموخته انستيتو فيلم لندن است كه پيشينه قابل توجهي در تلويزيون دارد. او در 1999 با فيلم North West One وارد سينما شد و آخرين فرود، چهارمين فيلم بلند او محسوب مي شود. دو فيلم ديگر او تيرانداز و مفت خورها از جمله فيلم هاي تجاري و موفق سينماي انگلستان در سال هاي گذشته هستند. آخرين فرود براي سرگرمي انتخاب خوبي است، منوط به اين كه به دنبال يافتن قهرمان نگرديد. چون در طول 110 دقيقه مدت نمايش فيلم، كالين تيگ از اين شاخه به آن شاخه مي پرد و روي شخصيت خاصي زوم نمي كند. شايد همين اتفاق براي دوستداران بيلي زين خوشايند نباشد، اما يقيناً از شوخي تيگ با مايكل مدسن- سرهنگي كه موناليزا را به غنيمت مي برد- لذت خواهند برد.
فيلم دوم مشاور ويژه دولت اثري روسي به كارگرداني فيليپ يانكوسكي است. قصه فيلم به سال هاي پاياني قرن نوزدهم در روسيه باز مي گردد. ژنرال كراپوف در قطار به قتل مي رسد. قاتل كه خود را فاندورين معرفي كرده مي گريزد. كيلومترها دورتر اراست پترويچ فاندورين، مشاور مخصوص دولت به اين قتل متهم مي شود. اما آجودان ژنرال اظهار مي كند كه او قاتلي نيست كه وي ديده، بنابراين فاندورين واقعي آزاد و مامور رسيدگي به اين پرونده مي شود. قاتل كه گريگوري گرينبرگ نام دارد، يكي از اعضاي گروهي انقلابي است و قصد دارد تا دامنه عمليات را گسترش دهد. اما يكي از اعضاي گروه او به نام رحمت دستگير شده و تحت بازجويي قرار مي گيرد. در ميانه تحقيقات فاندورين، پرنس پوژارسكي از راه مي رسد. او كه نامزد مقام رياست پليس مسكو است، رحمت را وادار به همكاري كرده و آزاد مي كند. نقشه بعدي گرينبرگ سرقت محموله بانك سلطنتي است و براي اين كار از يك دزد مشهور به نام تيخون ملقب به تكخال كمك مي گيرد. سرقت موفقيت آميز است، اما رحمت و تيخون هر دو به دست گرينبرگ كشته مي شوند.
فاندورين كه به همه مشكوك است و مي پندارد همه چيز نقشه اي از پيش طراحي شده است كه از سوي شخصي نامرئي هدايت مي شود، طرحي زيركانه براي دستگيري گرين و يافتن مغز متفكر ماجرا طراحي مي كند. نقشه اي كه مي تواند به قيمت جان خودش تمام شود...
فيليپ يانكوسكي متولد 1968 فرزند بازيگر مشهور روس- اولگ يانكوسكي- است. سينما دوستان ايراني شايد پدر را در نوستالژياي آندري تاركوفسكي و پسر را در نقش الكسي 5 سال? آينه (باز هم از تاركوفسكي) به ياد بياورند، با اين وجود احتمال ديده شدن ديگر آثار وي در اين سالها از سوي ايراني ها كمي بعيد به نظر مي رسد. يانكوسكي در كنار بازيگري از سال 2002 با ساختن در حركت شروع به كارگرداني كرده و با اولين فيلمش كه لقب زندگي شيرين روسي را گرفت، موفق به دريافت جايزه نيكا شد.
در حركت نگاهي فليني وار به روسيه امروز از وراي چند روز از زندگي يك خبرنگار داشت، اما دومين فيلمش مشاور ويژه دولت بر اساس جلد هفتم از ماجراهاي فاندورين نشاني از آن نگاه خاص را ندارد و صرفاً محصولي بزرگ از سينماي امروز روسيه به شمار مي رود.
نيكتا ميخالكف كه قصد داشت خود اين فيلم را در 2001 كارگرداني كند و براي ايفاي يكي از نقش هاي اصلي فيلم با ايزابل آجاني نيز گفت و گو كرده بود؛ به دليل اختلاف نظر با بوريس آكونين در نحوه تصوير كردن فاندورين از ساختن اين فيلم كناره گيري كرد. اما نقش تهيه كننده را براي خودش نگه داشت و با ايفاي نقش پوژارسكي توانست در لحظه حضورش در برابر دوربين تمامي صحنه را تحت كنترل خود درآورد.
مشاور ويژه دولت كه با هزينه 4 ميليون دلار توليد شده، فقط در روسيه مبلغ 7 و نيم ميليون دلار درآمد داشته كه رقم قابل توجهي است ولي در مقايسه با قسمت دوم ماجراهاي فاندورين از موفقيت كمتري برخوردار شده است. آكونين در مصاحبه اي گفته كه هنگام نوشتن نقش فاندورين به منشيكوف فكر مي كرده، اما به نظر مي رسد يگور برويف انتخاب مناسب تر و مدرن تري براي ايفاي نقش فاندورين است.
|