دوشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۹
الگوي جديد مديريت شهري در سنگاپور
زندگي، كار، تفريح
006270.jpg
جواد نصرتي
سنگاپور- پايتخت پاكيزه آسيا- مي خواهد تصوير جديدي از خود ارائه دهد و دوباره خود را با تصويري متفاوت به جهان معرفي كند. مردم و مسئولان شهر اميدوارند آسمانخراش هاي جديد، كازينوها و كلوب هاي شبانه نمادهاي آينده اين شهر شوند و توريست ها را از سراسر جهان به سوي خود بكشانند.
اما چرا بايد مسئولان و مردم شهري كه در سراسر جهان شهرت و جايگاه خاصي دارد به فكر ايجاد تغيير و تحول در آن باشند؟ سنگاپور زيباست، منظم است، انسان هاي عجيبي دارد و قوانين بسيار سختي در حفظ پاكيزگي شهر. مثلاً يكي از قوانين سختگيرانه مديريت شهري در مورد كساني اعمال مي شود كه در آسانسورها ادرار مي كنند. اين مسائلي است كه همه در مورد سنگاپور مي دانند و مسئله مهم همين است. همه سنگاپور را سال هاست اين گونه مي شناسند. همه مي دانند انداختن آدامس و آب دهان در خيابان ها مجازات سنگيني دارد. اين چيزها ديگر آن جذابيت سابق را ندارند و به يك عادت تبديل شده اند. به همين خاطر مسئولان شهري مي خواهند با ايجاد نمادهاي تازه، سنگاپور را از روزمرگي هميشگي اش جدا كرده و به آن طراوت و تازگي يك شهر مدرن و جذاب را هديه كنند. آنها به خوبي ضرورت ايجاد تحول در شهرستان را درك كرده اند و مي دانند توريست ها و سرمايه گذاران به چيزهاي مهم تر از پاكيزگي شهرها و مبارزه با انداختن آب دهان در خيابان ها اهميت مي دهند. تا چند وقت پيش، بار شبانه يكي از هتل هاي معروف سنگاپور يكي از محبوب ترين جاهايي بود كه توريست ها و مردم مي توانستند در آنجا فارغ از قوانين سخت مديريت شهري، خوش بگذرانند. آنها مي توانستند در آنجا نوشيدني هاي مورد علاقه خود را سفارش دهند و از آن مهم تر، پس از خوردن پسته، پوست آن را بر زمين بيندازند؛ اين كار لذتبخش ترين چيزي بود كه مردم مي توانستند در سنگاپور انجام بدهند. در واقع انداختن پوست پسته ها روي زمين به نوعي نشان دادن مخالفت و تنفر مردم از قوانين سخت و تكراري مديريت شهري بود. مسئولان هم به خوبي به اين موضوع واقف بودند و بسيار هوشمندانه مفهوم انداختن پوست پسته روي زمين را درك كردند. آنها براي فرار از روزمرگي كسل كننده اي كه در نهايت باعث نابود كردن سنگاپور مي شد، طرح هاي جديدي ارائه كردند و حالا شعار جديد آنها اين است: زندگي، كار، تفريح . از پس اين شعار مي توان سياست هاي كلي و بلندمدت سنگاپور براي آينده را متوجه شد. اقتصاد سنگاپور در شاخه ببرهاي آسيايي در جنوب شرق آسيا دسته بندي مي شود و اگر بخواهد در صنعت و توليدات سرمايه گذاري كند در اقيانوس بزرگي به نام چين حل خواهد شد. از اين رو مسئولان سنگاپوري رويكردي جديدي براي پيشرفت اقتصادي اختيار كرده اند. آنها مي خواهند با تسهيل تجارت در كشور، گسترش سيستم بانكي، به روز كردن سيستم آموزشي و تحصيلي و جذب دانشجوها و نمايندگي هاي دانشگاه هاي معتبر خارجي، به اقتصاد خود كمك كنند. اما بايد اول الگوي زندگي در سنگاپور را تغيير دهند و شعار زندگي، كار، تفريح اولين گام آنها براي رسيدن به اهداف نوين اقتصادي و اجتماعي آنان به شمار مي رود. آنها مي توانند با اين شعار تصوير جديدي از سنگاپور به مردمي ارائه كنند كه فقط مي دانند انداختن آب دهان در خيابان هاي سنگاپور جرم بزرگي است.
يكي از بانيان طرح جديد كه نقش بسيار مهمي در تغيير چهره سنگاپور بر عهده دارد، چنگ هسينگ يائو است. او 34 ساله است، لباس هاي اسپرت مي پوشد و به لهجه ادبي انگليسي صحبت مي كند. چنگ كه يكي از مسئولان ارشد سازمان بازنگري شهري سنگاپور است، در نگاه اول هيچ شباهتي به لي كوان يو- بنيانگذار سنگاپور- ندارد، اما وقتي كه ايده هايش را بازگو مي كند، انگار حرف هاي بنيانگذار پير سنگاپور را تكرار مي كند: ما نبايد متوقف بمانيم و گرنه سقوط خواهيم كرد.
به دنبال بحران مالي 1997 در جنوب شرق آسيا و افزايش قدرت صادرات چين، دولت سنگاپور به اين نتيجه رسيده است كه تنها راه نجات و پيشرفت سنگاپور، تبديل شدن به يك قطب تحقيقاتي و علمي است. همين ايده باعث شده است تا اهداف سيستم آموزشي سنگاپور تغيير پيدا كند. در سيستم جديد برخلاف سيستم گذشته عاري از خلاقيت بود و افراد را فقط براي كاركردن مداوم تربيت مي كرد، خلاقيت را سرلوحه خود قرار داده است. به دنبال طرح اين ايده بلافاصله سالن هاي تئاتر، سالن هاي موسيقي و چندين گالري هنري به يك باره در سطح جزيره داير شد. اما مسئولان كار را به همين جا ختم نكردند و يكي از بزرگ ترين و مهم ترين سالن هاي موسيقي و تئاتر دنيا را با هزينه ساختي معادل 350ميليون يورو در كنار ساحل و روي دريا ساختند.
آيا اين فقط شروع كار بود؟ يكي از مهم ترين برنامه هاي چنگ- به عنوان مسئول تغيير چهره سرد شهر- ساخت حداقل بيست آسمانخراش جديد در كنار آسمانخراش هاي پيشين شهر در اطراف خليج است و قرار است طبق برنامه ريزي هاي انجام شده اين تعداد آسمانخراش تنها در عرض سه سال به بهره برداري برسند. اما تفاوت اين آسمانخراش هاي جديد با نمونه هاي قبلي، نوع طراحي هاي آنان است. در اين سازه ها، طراحي هاي قاعده مند و كليشه اي زندگي روزمره و ماشيني پيشين سنگاپور جاي خود را به طراحي لوكس و فانتزي جديد داده است. براي نمونه يكي از واحدهاي مسكوني در يكي از آسمانخراش ها، به قيمت 3ميليون يورو پيش فروش شده است. در كنار اينها چندين مركز تفريحي كه در آينده به نمادهاي سنگاپور تبديل خواهند شد هم طي چند سال آينده ساخته خواهد شد كه مهم ترين آنها كازينوي بسيار بزرگي است كه قرار است در سال 2009 افتتاح شود. برنامه  نوسازي شهري در سنگاپور يك ميليارد يورو هزينه پيش بيني شده خواهد داشت، اما كارشناسان پيش بيني مي كنند دولت سنگاپور 3/2 ميليارد يوروي ديگر هم در راستاي نوسازي شهر بايد هزينه كند. اينها براي تغيير چهره شهر سنگاپور كافي به نظر مي رسند اما خيز مسئولان سنگاپور براي رسيدن به جايگاهي متفاوت و مطمئن در آينده آنقدر بلند است كه مي توان اين بخش از برنامه ها را تنها يك دستگرمي دانست. طرح اصلي برنامه جامع نوسازي سنگاپور، شهركي دانشگاهي است كه در حال حاضر عمليات اجرايي آن درست پشت بار معروفي كه مردم مي توانستند پوست پسته ها را در آن به زمين بريزند، در حال اجراست. قرار است در اين شهرك 14 دانشكده برپا شود. يك كتابخانه بسيار بزرگ كه دو سال ديگر رسماً افتتاح خواهد شد و پياده روهايي كه در كنار آنها سينماها و بوتيك هاي لوكس هستند هم بخش هاي ديگري از اين شهرك هستند. در فاز اول، دولت سنگاپور اميدوار است دانشجوهاي زيادي از ويتنام، چين، تايلند و اندونزي در اين شهرك مشغول به تحصيل شوند. فاز دوم طرح هم به گونه اي طراحي شده است كه تا سال 2015، تعداد 150هزار دانشجوي خارجي در دانشگاه هاي سنگاپور مشغول به تحصيل شوند. اين مجتمع دانشگاهي به همراه چندين مؤسسه تحقيقاتي بزرگ ديگر كه بيشتر مهندسان و متخصصان آن از كشورهاي خارجي استخدام شده اند، قرار است در كنار هم، سنگاپور را به مركزي علمي و تحقيقاتي در جنوب شرق آسيا تبديل كنند.
در آخر اينكه با توجه به پيشينه موفقيت آميز سنگاپوري ها در زمينه مسائل اجتماعي- شهري، بعيد به نظر مي رسد طرح هاي بلند پروازانه آنها به نتيجه نرسد.
منبع: اشپيگل

سنگاپور
سنگاپور در جنوب شرق آسيا در همسايگي اندونزي و مالزي واقع شده است. سنگاپور در لغت به معناي شهر شير است و هنوز گاهي به اين شهر، شهر شير هم مي گويند. اولين نسخ تاريخي كه در آنها نامي از سنگاپور برده شده اند به قرن سوم پيش از ميلاد باز مي گردند كه در چين يافت شده اند. در آن زمان سنگاپور يك دهكده ماهيگيري بسيار كوچكي بود و هيچ كس هيچ وقت فكر نمي كرد روزگاري اين دهكده بسيار كوچك، به يكي از قطب هاي گردشگري و تجاري در جنوب شرق آسيا تبديل شود. اين دهكده كوچك تا قرن نوزدهم كه تحت سلطه بريتانيايي ها درآمد به همين صورت باقي مانده بود. پس از آن پس از جنگ جهاني امپراطوري ژاپن سنگاپور را از بريتانيايي ها گرفت و بالاخره سنگاپور در سال 1965 از سلطه فدراسيون مالزي خارج شد و به استقلال رسيد. در آن زمان، دهكده كوچكي كه به آن شهر شيرها مي گفتند به جز كمي تغييرات مدرن، هيچ تفاوتي با دهكده قرن پيش از سه ميلاد نداشت، اما مسئولان دولت تازه به استقلال رسيده سنگاپور، با سرعت تمام روند صنعتي مدرن شدن را شروع كردند كه اين روند در اواخر قرن بيستم، شهر شيرها را به سنگاپور مدرني كه ما امروزه مي شناسيم تبديل كرد.
بيش از 90 درصد جمعيت سنگاپور در آسمان خراش هاي بزرگي كه دولت ساخته است زندگي مي كنند. براثر سياست هاي صنعت محور دولت، بيشتر مردم سنگاپور نزديك مراكز صنعتي اين كشور ساكن هستند.

نور اميد در افق آچه
وقوع سونامي هزاران نفر را بي خانمان و سرگشته و حيران كرد. هزاران نفر ديگر نيز ظرف مدت بسيار كوتاهي طعمه امواج شدند و جان خود را از دست دادند. در واقع اين بلاي طبيعي داغ بسياري از افرادي كه در سواحل اندونزي و به ويژه استان مصيبت زده آچه گذران زندگي مي كردند و تازه مسائل و درگيري هاي سياسي و نظامي را به بوته فراموشي سپرده بودند را تازه كرد، اما اكنون تلاشهايي به منظور پاك  كردن غبار مرگ از مناطق آسيب ديده صورت گرفته  است؛ تلاش هايي نظير ساخت يك مهد كودك براي كودكان خردسال، براي آن كه اين نونهالان دوست داشتني بتوانند در آستانه پايان دوره اي و آغاز عصر جديدي از زندگي در آن به رقص و پايكوبي بپردازند، مهد كودكي كه ذكر آن رفت در زمان وقوع سونامي به طور كامل تخريب شده بود، اما اكنون و با تلاش هاي صورت گرفته اين مهد كودك مجدداً بازسازي شده و براي دوره جديدي از فعاليت هاي فرهنگي مهيا شده است. اما احياي اين مهد كودك خاطرات دردناك گذشته را از ذهن نمي زدايد، خاطرات مرگ كودكان، خاطرات مرگ اقوام آنها و بي سرپرست  شدنشان، اغلب كودكان به جاي مانده از فاجعه زيست محيطي سونامي از خانواده هاي فقير بودند.
پس از سونامي تعليم و تربيت نيز در آچه متوقف شد، مدارس زيادي تخريب شدند و آموزگاران و دانش آموزان بسياري نيز كشته شدند. اما اكنون صلح و سرمايه گذاري خارجي، فرصت هاي جديدي را در اختيار كودكان قرار داده است. اكنون يك كتابخانه سيار تاسيس  شده تا از اين طريق كودكان آواره در آچه به كتاب دسترسي پيدا كنند و رابطه آنها با تعليم و تربيت به طور كامل قطع نشود. اين كتابخانه در 15 منطقه از مناطق آسيب ديده فعال است. پيش از وقوع سونامي نيز كمبود كتاب از جمله معضلاتي بود كه آچه با آن مواجه بود. در آن زمان در سراسر منطقه فقط دو كتابخانه موجود بود: كتابخانه عمومي باندا آچه و كتابخانه دانشگاه.
اما اكنون كه مدرسه ابتدايي كودكان مورد بازسازي قرار گرفته، آنها نيز بي صبرانه انتظار كتابخانه سيار را مي كشيدند، پس از رسيدن كتابخانه سيار كودكان دور وانت بزرگ مملو از كتاب مشتاقانه حلقه زدند. هجوم كودكان مدتي جابه جايي كتابها را به تعويق انداخت سرانجام كتابهاي رنگارنگ در قفسه هاي زيبايي كه پيش از اين در محل كتابخانه مدرسه تعبيه شده بودند قرار داده شدند. پيش از وقوع سونامي و در زماني كه امكانات فرهنگي آچه پايين بود، كودكان از خود رغبتي براي خواندن كتاب نشان نمي دادند. اما اكنون، كودكان علاقه بيشتري به كتاب خواندن پيدا كرده اند. بچه ها در واقع با ولع خاصي كتابها را مطالعه مي كنند.
من اين كتاب را دوست دارم ؛ اين جمله يكي از كودكاني بود كه به ستاره شناسي علاقه داشت و به تازگي توانسته بود كتابي درباره نجوم مطالعه كند. او پس از مطالعه كتاب و با لحن كودكانه اي گفته بود: حالا مي فهمم چرا ستارگان در آسمان چشمك مي زنند.

پيشخوان
006276.jpg
تاگس اشپيگل
اين روزنامه چاپ برلين عكس اول خود را به مراسم رژه  گارد سوئيسي حافظ پاپ اختصاص داده است. امسال پانصدمين سال ورود گارد سوئيسي به واتيكان است. اين گارد از پانصد سال پيش مسئول محافظت از جان پاپ بوده است. قرار است در مراسم سالگرد ورود گارد به واتيكان، تمامي افراد گاردي كه بازنشسته شده اند در واتيكان رژه بروند.
006279.jpg
لس آنجلس تايمز
روزنامه لس آنجلس تايمز، در ستون سرمقاله خود به فعاليت هاي آنتونيو ويلايارگوزا به عنوان شهردار لس آنجلس پرداخته است.
سرمقاله نويس لس آنجلس تايمز، ويلا يارگوزا را يكي از بهترين شهرداران لس آنجلس معرفي كرده است و از حضور بي واسطه او در سطح شهر، به عنوان يك رفتار كاملاً موثر و دوستانه ياد كرده است.
006273.jpg
چاينا ديلي
اين روزنامه چيني عكس يك خود را به برگزاري مراسم سالانه معبد لانگ هوا در شانگ هاي اختصاص داده است. در اين مراسم كه طرفداران بسيار زيادي در سراسر چين در ميان توريست  هاي خارجي دارد، گروه هاي هنري از دلتاي رود يانگ تسه و شانگهاي گرد هم مي آيند تا تعطيلات ماه مي را با برپايي رقص اژدها پر رونق كنند.

براي اين آدم  دوپا
ترجمه: محمدمهدي شريعتمدار
نشريه محترم همشهري پس از اظهار احترام
اولا خودم نسخه اي از اين مقالات نگه نداشته ام. خواهش مي كنم آن روزنامه وزين در صورت امكان اصل نسخه را به من برگرداند تا در مجموعه دستنوشته هايم نگه دارم.
ثانيا تقاضا مي كنم از هر شماره روزنامه بعد از چاپ مقاله ام برايم ارسال شود.
مجددا از شما تشكر مي كنم.
006324.jpg
جرج جرداق
در روزهاي آغازين اين ماه، چندبار آدم نتراشيده و نخراشيده و سبك سري را ديدم كه در هر فرصتي، بي مقدمه و بهانه اظهار مي داشت كه از همه انسان هاي ديگر روي زمين- هر كه باشد- بي نياز است و وجود ديگران اصولاً براي او اهميتي ندارد و در زندگي اش تأثيري هرچند اندك ندارد.
به اين آدم دوپا و نظير او كه بسيارند، اين گفت وگو را كه از زبان من، زبان تو و زبان هر انساني كه واقعيت ها را درك مي كند و صادقانه آنچه را درمي يابد، اظهار مي دارد، تقديم مي كنم:
به من چنين گفتند:
كشاورز به من گفت: تو بايد خود گندم خويش بكاري و درو كني و خرمن بكوبي... كه از اين پس، من هيچ كاري به تو و هر آنچه مي خواهي، ندارم.
آسيابچي گفت: به دست خود، دستگاهي يا آسيابي بساز و خود، گندم خويش را به آرد تبديل كن.
نانوا گفت: نانت را خود بپز كه از امروز، ناني براي تو نخواهم پخت.
خياط گفت: به روش خاص خود، لباس هايت را تهيه كن كه از اين پس من به كار تو نخواهم آمد.
كفاش گفت: در نيازمندي ها، امور خويش را خود تدبير كن، چرا كه من از دوختن كفش براي تو و ديگران دست برداشته ام.
بنّا گفت: سنگ ها را به دست خود خردكن و آنها را بتراش. خانه ات را خود تعمير كن و در اين راه، امكانات ويژه خود را به كار بگير، چه ديگر من براي تو خانه اي نخواهم ساخت كه در گرما و سرما و در ساعات شب و روز در آن مأوا گزيني. نجار و هيزم فروش و حكيم باشي و بقال و چقال نيز چنين گفتند و همين طور انديشمند و كارشناس و دانشمند و كارگر!
همسايه نيز- كه همچون خانه زاد آدمي است- گفت: از امروز به ديدن تو نخواهم آمد و تو نيز... و هيچ همنشيني و انسي ميان ما نخواهد بود. روزهاي خود را به تنهايي پشت سر بگذار و تنها و دور از گرماي محبت و انس همسايگي و مهرباني در سختي ها و گشايش ها زندگي كن.
و بالاخره حيوانات هم از واگير اين بلا در امان نماندند. گاو گفت: مزرعه تو را شخم نخواهم زد. خيش را به گردن خود ببند و زمين را خود شخم بزن.
شتر و اسب و الاغ گفتند: سنگي يا باري از جايي به جاي ديگر براي تو نخواهيم برد، تو خود اشياي سبك يا سنگين خود را بايد بر گرده خود از اينجا به آنجا ببري.
مرغ گفت: تخمي برايت نخواهم گذاشت.
گاو و بزغاله گفتند: شير به تو نخواهيم داد.
گوسفندان نر و ماده گفتند: از اين پس به تو اجازه نخواهيم داد كه از پشم ما استفاده كني و در روزهاي يخبندان تن خود با آن بپوشاني و زنبور گفت: از عسل من بهره اي نخواهي داشت زيرا تنها براي من است.
راه بقا
كمي در تندبادهاي توفنده و گردبادهاي بنيان افكن.... و در خشونت طبيعت در تابستان و زمستان درنگ كردم و به خويش نظري افكندم خود را گرسنه و برهنه و انسان ضعيفي يافتم كه پناه و يار و ياوري ندارد، موجود ناتواني كه در تنهايي منجمد خويش مي لرزد. دريافتم كه اسباب بقا و زندگي براي مگس بيش از من فراهم است. خود را در انتظار فرارسيدن لحظه مرگ يافتم، در حالي كه درونم آكنده از ترسي هولناك و نوميدي و عجزي كشنده است.
آنگاه دريافتم كه من بدون ديگران هيچم... حتي بدون حيواني كه پيش از اين وقعي بدان نمي نهادم.
دريافتم كه بقاي من به بقاي آنان وابسته است و زندگي من بدون آنان همچون ذره خاكي سرگردان در هواست... و اصلاً وجود من چيزي نيست جز پژواك و بازتابي از تلاش و كاري كه آنان براي من مي كنند.
من حتي بيش از اين را هم دريافتم: دانستم كه من همه اسباب بقا و زندگي را حتي به آدميان پيشين كه در طول هزاران سال زيسته اند، مديونم.
مستكبران
با الهام از فضايي كه اين گفت وگو در آن جريان دارد و در پاسخ به آن آدم دوپاي مستكبري كه در آغاز مقاله به وي اشاره شد، اين حكايت كوتاه پندآموز را به شما تقديم مي كنم: روزي مگسي يكي از پادشاهان مستكبر ستمگر را چندان رها نكرد كه او سخت برآشفت. هرچه كوشيد، آن را از كنار بيني و گوش و چشم خويش براند و سامعه خويش از صدايش برهاند، توفيقي نيافت. در همين حال، حكيمي از حكيمان مملكت آن پادشاه كه به ژرف نگري و صواب رأي و صراحت بي چون و چرا شهره بود بر وي وارد شد. پادشاه از او پرسيد: به من بگو چرا خدا مگس را آفريد؟
آن حكيم بي درنگ پاسخ گفت: تا پندي براي مستكبران باشد.

جهانشهر
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |