آرش نهاوندي
ديوار حائل ميان آمريكا و مكزيك از جمله طرح هاي از پيش شكست خورده اي است كه به منظور جلوگيري از هجوم مهاجران به ايالات متحده قرار است در مرز ميان دو كشور ياد شده كشيده شود و دو اجتماع بشري را به طرز بسيار بي رحمانه و غيرعقلاني از يكديگر جدا كند. فارغ از هزينه و مشكلاتي كه اين طرح به دنبال داشته و - اگر مسئولان آمريكايي بخواهند بر آن پافشاري كنند- خوهد داشت ، اجراي چنين طرحي به هيچ روي ضامن جلوگيري از ورود بي رويه مهاجران به داخل خاك آمريكا نخواهد بود و احتمال دارد مهاجران راه ديگري را كه پيش از اين نيز از سوي كوبايي ها به آزمايش گذاشته شده، مجدداً بيازمايند.
در واقع مهاجرت به آمريكا به طور خاص پديده اي است ناشي از ضعف اقتصادي كشورهاي آمريكاي لاتين.
مشخصاً مي توان گفت از زمان ارائه دكترين مونرو از رؤساي جمهوري پيشين آمريكا مبني بر آن كه اروپايي ها حق مداخله در امور آمريكايي لاتين را ندارند، ايالات متحده بيش از پيش بر نفوذ استعماري خود بر قاره استثمار شده آمريكاي جنوبي افزود و در نتيجه مداخلات مستقيم و غيرمستقيم آمريكايي ها دولت هاي متعددي- با نقض اصول اوليه دموكراسي و قانون اساسي كشورشان- با اتكا به كودتا هاي خونين نظامي بر سر كار آمدند، حاصل آن كه، اقتصاد آمريكاي لاتين روز به روز وضعيتي ناپايدارتر و وخيم تر پيدا كرد، بر عكس وضعيت اجتماعي نيز تغيير چنداني نكرد و حتي مي توان گفت سير نزول را نيز به سرعت پيمود و به تدريج وضعيتي به غايت وخيم تر از زمان حاكميت اسپانيايي ها در آمريكاي لاتين پديد آمد.
در نتيجه اين عوامل، لاتيني ها به آمريكا- سمبل قدرت اقتصادي و نظامي قاره- مهاجرت كردند. يعني آنها بر اثر فشارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي كه آمريكا بر كشورهايشان تحميل كرده بود، ناگزير مهاجرت را بر ماندن در كشور خويش ترجيح دادند. در واقع پديده مهاجرت كه امروزه گريبان دولت آمريكا را گرفته ناشي از سياست هاي استعماري اين كشور است و اين آمريكا است كه دارد تقاص جنايت هايش در آمريكاي لاتين را با افزايش بي رويه پديده مهاجرت پس مي دهد.
اما وجود خارجيان اعم از مهاجران قانوني و غيرقانوني، نه تنها به حال اقتصاد آمريكا مضر نبوده كه بسيار سودمند نيز هست. مهاجران خارجي چرخ دنده هاي اقتصاد آمريكا را تشكيل مي دهند و بدون اشتغال آنان در مشاغل پايين اقتصاد آمريكا از چنين رشدي برخوردار نمي شد. در نتيجه هنگامي كه آمريكايي ها در پي اتخاذ تدابير سخت تر مهاجرتي بر آمدند، مهاجران نيز كه خود را در سود ناشي از منافع رشد اقتصادي آمريكا سهيم مي دانند با تعطيل كردن مشاغل خويش به خيابان ريخته اند تا نگذارند دولت بوش ذره اي از حقوق آنان را با نقض قانون پايمال كند.
تظاهرات ضد مهاجرتي در آمريكا و وضعيت زندگي مهاجران در اين كشور پاره اي تحليل هاي اجتماعي اقتصادي در اين باره را ضروري ساخته است.
نزاع هاي سياسي درباره مسأله مهاجرت بحث هايي داغ را در اجتماع آمريكا پديد آورده است. اين بحث ها بيشتر بر محور كارگران داراي اصليت خارجي كه در ايالات متحده آمريكا متولد شده اند دور مي زند.
اين بحث ها در واقع در دو جبهه پيگيري مي شوند، در يك جبهه مقامات و مسئولان مملكتي قرار دارند و در جبهه ديگر مهاجران- اعم از قانوني و غيرقانوني- براي اثبات ارزش هاي اجتماعي و اقتصادي خويش در تلاش هستند، مهاجران آمريكايي درواقع در تلاشي مضاعف براي اثبات حقانيت خود، در روز اول ماه مه سال جاري بر سر كار خود حضور نيافته و ضمن تحريم انجام هرگونه فعاليت به صفوف معترضان به قوانين مهاجرتي آمريكا پيوستند.
اما اگر درباره مسأله حضور مهاجران قانوني و غيرقانوني و رابطه آنها با افزايش ميزان توليد و رشد اقتصادي در آمريكا از اقتصاددانان نظرخواهي شود، آنان نظرات متفاوتي در پاسخ به اين مسأله را مطرح خواهند كرد. البته شما تنها كافي است از آنها بپرسيد: آيا مهاجرت براي آمريكا خوب است يا بد؟ در پاسخ به اين سؤال نظريه پردازان اقتصادي موجي از ديدگاه هاي متناقض را ارائه خواهند داد.
در حال حاضر از نظر تاريخي به تعداد مهاجران در ايالات متحده افزوده شده و اين مسأله بدل به يكي از مسائل حاد داخلي در اين كشور شده است.
بر اساس آمارهاي ارائه شده 1/1 ميليون مهاجر خارجي در سال 2005 جواز اقامت دايم در ايالات متحده آمريكا را دريافت كرده اند. در اين ميان 14 درصد اين مهاجران را اتباع مكزيك تشكيل مي دهند. به تعبيري ديگر مكزيكي ها بزرگترين گروه مهاجران خارجي در آمريكا محسوب مي شوند.
اين آمارها از تعداد مهاجران قانوني در حالي انتشار مي يابند، كه سالانه بيش از يك ميليون مهاجر غيرقانوني نيز وارد خاك آمريكا مي شوند. مكزيكي ها در اين ميان نيز رده نخست را به خود اختصاص دادند.
البته كسر بزرگي از ديگر مهاجران غيرقانوني را اتباع ساير كشورهاي آمريكاي لاتين تشكيل مي دهند.
مركز اسپانيايي پيو، كه يك گروه تحقيقاتي محسوب مي شود، نيز با انتشار گزارشي، تعداد مهاجران غيرقانوني ساكن آمريكا را 5/11 ميليون نفر اعلام كرده است.
هجوم غير قانوني
بر اساس آمارهاي ارائه شده از سوي گروه هاي تحقيقاتي، ايالت كاليفرنيا با بيش از 5/2 ميليون مهاجر غير قانوني رده نخست را در آمريكا از اين نظر به خود اختصاص داده است. پس از كاليفرنيا نيز ايالت تگزاس با 4/1 ميليون مهاجر غيرقانوني در رده دوم قرار دارد.
بر پايه گزارش هاي گروه هاي تحقيقاتي هم چنين مشخص شده است كه بيش از 40 درصد از مهاجران غيرقانوني در آمريكا كه تعدادشان افزون بر 4/4 ميليون نفر است، طي پنج سال اخير وارد اين كشور شده اند.
با توجه به اين مسأله بيشتر كارشناسان دليل عمده پيشرفت سريع ايالات متحده آمريكا را حضور مهاجران خارجي در اين كشور مي دانند.اما اختلاف نظرها زماني اوج پيدا مي كند كه بحث ها بر سر پيروزي و شكست نهايي بالا مي گيرد، كارشناسان بر سر نتايج نهايي حاصله از حضور مهاجران اختلاف نظر دارند. در واقع برخي از بخش هاي اقتصادي با جذب تعداد بيشتري از مهاجران خارجي، نسبت به ساير بخش ها سود بيشتري نصيب خود مي كنند.در رأس آنها نيز صنعت ساخت و ساز قراردارد، كه چيزي در حدود 4/2 ميليون از كارگران خارجي را به خود جذب كرده است. اين به آن معناست كه مهاجران خارجي به ميزان 22 درصد در فعاليت هاي مربوط به ساخت و ساز مشاركت دارند.دقيقاً دو سوم مهاجران غيرقانوني ساكن ايالات متحده در صنعت ساخت و ساز فعاليت دارند.مزرعه داري، نظافت منازل، سرايداري و تهيه غذا از ديگر مشاغلي هستند كه قشر مهاجر براي گذران زندگي به آنها روي مي آورند.
سطح دستمزدها
آمار و ارقام و شواهد بسياري نشان از آن دارد كه قشر مهاجر به رغم داشتن تخصص و مهارت زياد، به كارهاي سطح پايين با دستمزد بسيار كم روي مي آورد. علاوه بر اين مهاجران قانوني و غيرقانوني در يك جا به صورت متمركز فعاليت نمي كنند و در سراسر آمريكا پراكنده شده اند، در نتيجه مجموع مهاجران ساكن آمريكا كمتر از پنج درصد نيروي كار آمريكا را تشكيل مي دهند.در اين صورت مشكل كجاست؟
به صورت كاملاً عاميانه مي توان نوشت مهاجران قانوني و غير قانوني كه در مشاغل پست مشغول به كار هستند، جاي 10 ميليون جوان بي سواد آمريكايي غيرماهر كه تخصص خاصي نيز ندارند را پر كرده اند و آنان را از دستيابي به شغل محروم كرده اند.
برخي از كارشناسان پا را از اين نيز فراتر مي گذارند و مي گويند حضور مهاجران در ايالات متحده سبب پايين آمدن حقوق پرداختي از سوي موسسات اقتصادي به طبقه متوسط مي شود.
جورج بورجاس يكي از اقتصاددانان دانشگاه هاروارد مي گويد: ميزان درآمد اخراجي هاي دبيرستان طي سال هاي 1980 تا 2000، 4/7 درصد كاهش يافته است، كه البته اين پديده به اعتقاد بورجاس به دليل افزايش مهاجران در ايالات متحده و حضور آن در بخش مشاغل سخت است.
اما ديويد كارد، اقتصادداني كه در دانشگاه كاليفرنيا به تدريس اشتغال دارد، نظري كاملاً متفاوت دارد و معتقد است در ميزان درآمد اخراجي ها و دارندگان مدرك ديپلم از سال 1980 تاكنون تغييري حاصل نشده است. با اين حال او نتيجه گيري مي كند كه: بي ترديد مهاجران فرصت هاي شغلي را از كارگران آمريكايي يا آناني كه متولد آمريكا هستند گرفته اند.
در مقابل اين دو ديدگاه فوق نظريه سومي نيز وجود دارد كه بر پايه آن پديده مهاجرت به صورت كاملاً منصفانه مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
كارشناساني كه به اين ديدگاه اعتقاد دارند، مي گويند: كارگران خارجي بيش از دستمزد دريافتي خود بازدهي دارند.
اين وضعيت در حالي براي مهاجران رخ مي دهد كه آنان در ايالات متحده از امنيت شغلي برخوردار نيستند و هر آن بيم اخراج از مملكت ذهن پريشانشان را رها نمي كند. اين گروه از كارشناسان معتقدند كه مهاجران بخش زيادي از عايدي خود را به عنوان ماليات پرداخت مي كنند. آنها هم چنين فلسفه وجودي برخي از مشاغل كم درآمد را به دليل حضور مهاجران رد مي كنند. برخي ديگر نيز با اين فرضيه كه مشاغل كم درآمد سود اندكي را نصيب اقتصاد آمريكا مي كند به شدت مخالفت كرده اند.
نتيجه آن كه بايد پذيرفت دولت آمريكا نمي تواند بدون هماهنگي و همكاري نزديك با دولت مكزيك گره از مشكلات مهاجرتي خود بگشايد.