خيابان هاي شلوغ و پر سرو صدا مي توانند باعث مرگ شهرها شوند!
حركت كند زندگي
|
|
عكس: گلناز بهشتي
مديريتي كه از آن به عنوان مديريت ترافيك ياد مي شود مديريتي است كه هدف اصلي آن استفاده از تكنيك ها و روش هاي اغلب نوين و به روزي است كه بتوان به كمك آنها از امكانات
و تأسيسات موجود شهرها بهترين و پربازده ترين بهره برداري را كرد
و وضعيت نامطلوب ترافيك جاده ها و خصوصا خيابان ها را بهبود بخشيد ضريب ايمني در آنها را افزايش داده
و ميزان تأثيرات نامطلوب اين حجم بالاي ترافيك را
تا حد امكان كاهش خواهد داد
گروه شهري- ترافيك سرسام آور است و پرهياهو. بودن چند روزه در خيابان هاي تهران، مجبورتان مي كند تا به اين تعريف ساده از اين واژه ساده تر برسيد. ترافيك واژه ساده اي است اما زماني كه مي خواهيد آن را سر خيابان هاي شهر تصور كنيد، پيچيدگي پيدا مي كند كه اين روزها گنگ و مبهم نيستند.
خط كشي هاي ناموزون و ساخت و سازهاي بيشمار و توليد بيش از حد را بچسبانيد به كمبود خيابان و اتوبان هاي فشرده تا بتوانيد با ترافيك راحت تر كنار بياييد. ترافيك واژه نيست، آن زمان كه در خيابان باران زده گريبان شما را مي گيرد و تأخير چندساعته اي را براي يك ملاقات مهم به بار مي آورد. ترافيك مي تواند به سادگي خوردن يك ليوان آب، شما را از كار و زندگي بيندازد و در اين ميان اگر پايتخت نشين باشيد چاره اي جز كنارآمدن با اين تك واژه ساده نداريد.
وسايل نقليه برخاسته از نيازها وخواسته هاي انسان است كه براساس نحوه استفاده و بهره برداري از آنها، اين امكانات مي توانند تأثيرات بسياري را با شدت هاي متفاوت(مثبت يا منفي) بر تمام يا اغلب ابعاد و جوانب حيات جسمي و روحي بشر برجاي گذارند. اين امر در زمانه ماشيني امروز و با روند رو به رشد تعداد و تنوع وسايل حمل و نقل عمومي و خصوصي كه براي اهداف مختلف در خيابان هاي شهري و جاده هاي بين شهري، در تردد هستند و خصوصاً با توجه به اثرات نامطلوب اين رشد فزاينده بر چارچوب زندگي خصوصي و اجتماعي بشري و محيط زيست موجودات، از جمله اتلاف ميليون ها ساعت از وقت شهروندان در صف هاي طويل اتومبيل ها، صرفه هزينه هاي چند صدميليوني و حتي ميلياردي براي احداث راه ها و خيابان هاي جديد و يا مرمت و بازسازي خيابان هاي فعلي و نيز تأثيرات منفي اين روند بر وضعيت منابع طبيعي در زمينه احداث و گسترش خيابان ها و ساير تأسيسات مرتبط با سيستم حمل و نقل بار و مسافر در سطح شهرها، از بين رفتن و تخريب هسته مركزي شهرها، افزايش ميزان تصادفات و كاهش سطح ايمني افراد و افزايش ميزان مرگ و مير، ازدياد ميزان لطمات جسمي و روحي، آلودگي هاي صوتي، ايجاد دود و آلودگي هوا، لرزش در ساختمان و از بين رفتن آرامش حتي در خصوصي ترين فضاهاي زندگي بشر، سلب شدن ابتدايي ترين سرگرمي ها و تفريحات از شهروندان و كاهش كيفيت زندگي خصوصاً در ابرشهرها و... كه انسان ها را مجبور كرده است در اغلب ساختمان ها با بستن پنجره ها و محروميت از هواي كاملاً پاك طبيعي، كشيدن حفاظ ها و پرده ها با اين قضيه كنار بيايند و نوعي سازش اجباري را رقم بزند.
خواسته يا ناخواسته ترافيك آن هم از نوع ساكن آن جزئي از پيكره و منظره شهرها شده است. موضوعي كه مي بايست با مديريت مبتني بر دانش و تكنولوژي روز دنيا و با برنامه ريزي صحيح و اصولي مطابق با شرايط حاكم بر هر شهر و منطقه، هدايت و كنترل شود، تا در خدمت بهبود سيماي مطلوب شهري باشد نه هدر رفتن سرمايه هاي جسمي، روحي، مادي، معنوي، ملي و مردمي.
باتوجه به اين موضوع و به عبارت صحيح تر نبود يك مديريت كارآمد، قوي و البته مجهز به امكانات و اطلاعات كامل و مدرن و نيز برخورداري از نيروي كارماهر، متخصص و كارآزموده و نيز فقدان برنامه ريزي براي كنترل، تنظيم و هدايت بار ترافيكي سيستم هاي حمل ونقل به طور صحيح و اصولي براي بهره برداري مطلوب از آنها و دستيابي به يك سيماي مطلوب شهري در اغلب كلانشهرها و شهرهاي بزرگ كشور، كه متأسفانه مديريت ترافيك به حلقه مفقوده سيستم هاي حمل ونقل اين شهرها تبديل شده، در سياست كاري آنها براي كنترل و هدايت ترافيك شهرها دارندگان وسايل نقليه موتوري در اولويت قرار گرفته اند و عابران پياده به حال خود رها شده اند.
مديريتي كه از آن به عنوان مديريت ترافيك ياد مي شود و هدف اصلي آن استفاده از تكنيك ها و روش هاي اغلب نوين و به روزي است كه بتوان به كمك آنها از امكانات و تأسيسات موجود شهرها بهترين و پربازده ترين بهره برداري را كرد و وضعيت نامطلوب ترافيك جاده ها و خصوصا خيابان ها را بهبود بخشيد، ضريب ايمني در آنها را افزايش داده و ميزان تأثيرات نامطلوب اين حجم بالاي ترافيك را تا حد امكان كاهش داد.
يك مديريت ترافيك ايده آل و كارآمد مي تواند با اعمال سياست هاي صحيح و منطقي در جنبه هاي مختلف، زمينه تحولات بسيار مؤثر، سازنده و چشمگير را در سيستم هاي حمل نقل شهري فراهم سازد. از جمله اين سياست ها مي توان به رواج دادن فرهنگ پياده روي با استفاده از وسايلي غيرموتوري و فاقد آلايندگي مثل دوچرخه در بين مردم و شهروندان خصوصاً براي پيمودن مسيرهاي كوتاه و كاستن از ميزان استفاده افراد از وسايل نقليه شخصي براي سفرهاي كوتاه درون شهري مثلاً در مراجعه به مراكز تجاري، تفريحي و مراكز خريد اشاره كرد كه لازمه اين كار فراهم كردن امكانات و تسهيلات مورد نياز براي تردد هرچه راحت تر، آسان تر و ايمن تر عابران پياده و دوچرخه سوارهاست.
از جمله، اختصاص دادن بخش هاي معيني از خيابان براي اين نوع ترددها(پياده يا دوچرخه) به صورت ويژه،احداث پياده روهاي استاندارد و با عرض عبوري مناسب، سايه دار و داراي سقف يا هر محافظ ديگري براي شرايط نامساعد جوي و ريزش برف و باران ، تأمين امنيت عابران پياده و تأمين روشنايي كافي و نصب تيرك هاي خطر نما براي ممانعت از توقف اتومبيل ها در پياده روها و در نظر گرفتن جريمه هاي سنگين براي توقف آنها در مسيرها و محل هاي مخصوص عابران پياده و دوچرخه سواران، كاشت درختان سايه دار در مسيرهاي عبور عابران، در نظر گرفتن مكان هاي مناسب براي استراحت و رفع خستگي اشخاص، نصب پوستر با مضامين اجتماعي و آموزشي در طول مسير عبور عابران، احداث روگذرها و زيرگذرهاي مناسب از جمله پل هاي روگذر مجهز به پله برقي و ساير امكانات رفاهي.
راهكار ديگر تشويق مردم به استفاده از وسايل نقليه عمومي(تاكسي ها، اتوبوس ها، مترو و...) در عوض استفاده از وسيله نقليه شخصي است، كه اين روند نيازمند ارائه تسهيلات مطلوب و مناسب در زمينه سيستم حمل ونقل عمومي (افزايش ظرفيت اصولي و با برنامه ريزي صحيح ناوگان حمل ونقل عمومي، در نظر گرفتن محل هاي انتظار سرپوشيده درايستگاه هاي اتوبوس، تأمين تسهيلات لازم و درخور براي صف كشيدن افراد و نيز در نظر گرفتن مكان هاي مناسب براي دادن اطلاعات ضروري به شهروندان و...) و نيز اعمال يك سري محدوديت ها در مورد استفاده از وسايل نقليه شخصي و در واقع توليد جرياني مخالف در اين زمينه (محدوديت هاي طرح ترافيكي، تردد وسايل نقليه براساس زوج يا فرد بودن شماره پلاك ها، در نظر گرفتن عوارض جاده اي، اعمال محدوديت در استفاده از محل هاي پارك در سطح شهر و...)
افزايش سرعت سيستم هاي حمل ونقل به كمك روش هايي مثل يك طرفه كردن خيابان ها، بهره گيري از سامانه خيابان بندي شطرنجي، زمان بندي صحيح و با برنامه ريزي دقيق براي چراغ هاي راهنما، سر و سامان دادن به وضعيت سرويس هاي عمومي و منظم كردن و تحت برنامه در آوردن فعاليت هاي آنها كه در نهايت اين روند افزايش ظرفيت خيابان ها و اتصال بهتر شريان هاي حمل ونقل و خصوصاً بزرگراه ها، تنظيم و كنترل هرچه بهتر و بيشتر تردد وسايل نقليه ورودي و خروجي به خيابان ها را درپي خواهد داشت.
اولويت دادن به حمل و نقل عمومي و تردد اتومبيل هاي خاص از جمله ماشين هاي آتش نشاني، پليس، ماشين هاي آمبولانس. خصوصاً با در نظرگرفتن تسهيلات خاص از جمله مسيرهاي ويژه براي عبور اين وسايل از ديگر ها كارها در اين زمينه است.
نصب علايم و تابلوهاي راهنما براي تردد افراد و وسايل نقليه موتوري و غيرموتوري، بازنگري سيستم هاي حمل و نقل در صورت بازده پايين آنها، ايجاد تغييرات مورد نياز و در صورت لزوم تعويض كامل اين سيستم ها با سامانه هاي نوين و كارآمدتر به منظور افزايش راندمان كاري سيستم هاي حمل ونقل شهري، در كنار به كارگيري شيوه هايي با قابليت و توان اجرايي بالا به منظور كاهش دادن ميزان برخوردها از جمله تأمين روشنايي كافي در مسيرها، نظارت مداوم و دقيق بر عملكرد صحيح و هماهنگ و نه اجباراً هم زمان چراغ هاي راهنما در تقاطع ها مي تواند در اين زمينه تاثير به سزايي داشته باشد.
در يك مديريت ترافيك كارآمد و ايده آل بايستي سعي شود كه با بكارگيري روش هايي مناسب، ترافيك و حجم بالاي تردد وسايل نقليه از خيابان هاي شلوغ و پرازدحام مثل مناطق مركزي شهرها، خيابان هاي دسترسي به مراكز اداري و تجاري عمده و اصلي شهرها به مسيرهايي با بارترافيكي پايين منتقل شود؛ كه از جمله اين روش ها مي تواند احداث كنارگذرها و ممانعت اجباري از ورود وسايل نقليه به اين مراكز پر ترافيك باشد.
در اين ميان اولويت قراردادن تردد كاميون ها و ساير وسايل نقليه مخصوص حمل ونقل فرآورده هاي صنعتي و كالاهاي مورد نياز مصرف كنندگان در ساعات اوج ترافيك را نبايد از ياد برد. افزايش تعداد سرنشين هاي اتومبيل ها و دادن امتيازات و حق عبورهاي ويژه به اتومبيل هاي چندسرنشين و ممانعت از تردد اتومبيل هاي تك سرنشين و يا محدوديت در تردد آنها و ممانعت از ورود وسايل نقليه بيشتر به خيابان هاي پرترافيك خصوصاً در ساعات اوج ترافيك راه حل مناسب ديگري است.
در نهايت نبايد فراموش كرد كه خيابان هاي شلوغ و پرسر و صدا نيز مي توانند باعث مرگ شهرها شوند . مرگي به ظاهر خاموش و تدريجي! البته به عبارت درست تر و منطقي تر اين ما هستيم كه بدون ملاحظه و ندانم كاري آنها را محكوم به مرگ و نابودي مي كنيم تا جايي كه ديگر آنها هيچ نشاني از ابتدايي ترين معيارهاي يك شهر استاندارد و ايده آل براي زندگي انسان ها را با خود نخواهند داشت چه رسد به آرمان شهر. اين قبيل شهرها هرچند كه ظاهراً زنده اند اما زندگي آنها كاملاً بي روح است و اين روند معناي واقعي نيستي است.
|