پنج شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۳۱ - April . 24, 2003
انديشه
Front Page

تروريسم جهاني ؛ واكنش هاي آمريكايي ـ واپسين بخش
مبارزه با تروريسم
چه بايد كرد؟
در جنگ عليه تروريسم سه راه استراتژيك به طور مشخص وجود دارند: سياست خلع سلاح يكجانبه ايالات متحده آمريكا، سياست خلع سلاح چند جانبه ناتو و سياست خلع سلاح چند جانبه سازمان ملل متحد.
*سياست خلع سلاح يك جانبه ايالات متحده آمريكا: از زمان جنگ سال ۱۹۹۱ در خليج فارس ايالات متحده يك ديدگاه خلع سلاح يك جانبه را در مسائل جهاني پيش گرفته است. ايالات متحده به عنوان يگانه ابرقدرت جهاني در حمايت از شماري از پيمانها و سازمانهاي چند جانبه اكراه داشته است. اين موارد شامل، خودداري ايالات متحده از پرداخت حق عضويت به سازمان ملل متحد در طول دهه ۱۹۹۰، خودداري از عضويت در دادگاه جنايي بين المللي، خودداري از حمايت از پيمان ۱۹۹۷ ممنوعيت مين هاي زميني، خودداري از ادامه عضويتش در پيمان ۱۹۷۳ موشك ضد بالستيك و پروتكل ۱۹۹۷ كيوتو در ارتباط با حرارت جهاني (گرمي جهان) است.
متحدانش همانند دشمنانش سياست هاي يك جانبه آمريكا را مورد انتقاد قرار داده اند (اكونوميست ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۱ صفحه ۱۲). اما درجهان اسلام نارضايتي هاي ويژه اي عليه ايالات متحده به خاطر حمايت يك جانبه از اسرائيل، تحريم اقتصادي كشورهاي اسلامي (ايران، عراق، ليبي و سوريه) و حضور نظامي چشمگير در خليج فارس، وجود دارد. اكثر دولتهاي اسلامي يك جايي ميان دنياي ما قبل مدرن و در حال مدرن قرار گرفته اند. بنابراين آنها درگير هنجارها و ارزشهاي دنياي پست مدرن هستند. نگراني از تهاجم فرهنگي غرب، غالباً برخورد فرهنگي را به مبارزه اي سياسي  مبدل ساخته است. به هر حال تفسير جنگ كنوني تروريسم با نگاهي مذهبي، شايد اشتباه تحليلي بزرگي باشد.
البته از مذهب به عنوان يك پيام ايدئولوژيك براي انجام عمليات كمك گرفته شده است. نوار ويديويي اسامه بن لادن كه اخيراً CNN نشان داد، تلاشهاي او را در شرايط يك مبارز اسلامي عليه غرب بيان مي كرد. تفسير نوار ويديويي بن لادن توسط ريچارد بوليت حاكي است:
اين نوار ويديويي حاوي مونتاژ زيبايي از مسلمانان كشته، مجروح و مصدوم شده در جاهاي مختلف، از جمله فلسطين، چچن، عراق، لبنان، اندونزي و كشمير است. پيش از اين صحنه ها تصويري از يك رديف از كشتي هاي آمريكايي و بخش طولاني در مورد بلاد الحرمين آمده است كه بن لادن در اين صحنه به عربستان مي گويد: تنها راه مشروعيت رژيم عربستان، تأكيد روي تنفر و بيزاري از نيروهاي نظامي آمريكا است. تصويري وحشتناك و طولاني و بسيار تأثر برانگيز در صحنه اول، يك صدا روي تصوير- همه چيز به زبان عربي گفته مي شود- از آواز خواني گرفته (براي مثال برضد ممنوعيت هاي طالبان) تا شعر و آزار و اذيت مردم در خيابانها، موعظه با برش هاي گاهگاهي در سخنراني بن لادن كه به آرامي با مخاطبان نامريي سخن مي گويد و طرز رفتار يك معلم اخلاق را به خود گرفته است.او مركز آرامش و سكان محكم در طوفان يورشها عليه اسلام است.
زير نويس  هايي كه در زير صحنه سخنراني وجود داشت، حرفهاي او را در شناسايي دشمنان اسلام به عنوان جهادگران صليبي و يهودي تأييد مي كرد. هراز چند گاهي ارجاعي به مسيحي ها و صهيونيست ها شده است. از آمريكا زياد نام برده نشده، بلكه تصاوير بسياري از كلينتون، بوش پدر، ويليام كوهن، وارن كريستوفر و ديگران را كه در حال دريافت مدالها به هم دست مي دهند، را نشان مي دهند. حتي خيلي احمقانه يك رقص شمشيري با حضور هيأت عالي رتبه سعودي را نشان مي  دهد. حاكماني كه در حال خوشامدگويي به آمريكاييان هستند، عبارتند از: ملك فهد، امير جابربن صباح كويت،  ملك حسين اردن و البته شارون و پرز. يك بار صدام را در حالي كه يك سرباز عراقي انگشترش را مي بوسد، همانند يك كافر كه بت را به عنوان خداي مي گيرد، مشخص شده است. بن لادن از آمريكا تحت عنوان: الولايات الملحد المتحده يعني ايالات متحده ملحد نام مي برد.
سياست خلع سلاح دو جانبه ناتو
طبق ماده ۵ اين پيمان، ناتو هشدار داده است كه در يك واكنش جمعي به تروريسم جهاني آماده مقابله است. اين ماده تهاجم عليه يكي از اعضاي ناتو را به منزله تهاجم عليه تمام اعضا قلمداد مي كند. واكنش سياست چند جانبه ناتو به تروريسم براي اين چالش مناسب است. به هر حال مگر اين كه اين واكنش با يك واكنش چند جانبه اي سازمان ملل متحد هماهنگ شده باشد وگرنه اقدامهاي ناتو مي تواند تصويري از يك جنگ، بين دنياي غرب و دنياي اسلام يا از اين بدتر باز هم بين دنياي داراها و ندارها را منعكس كند.
سياست خلع سلاح چند جانبه سازمان ملل متحد
با وجود هشدارهاي نظامي، واكنش به تروريسم نمي تواند از علل واقعي و نهفته آن منفك باشد. در اين مرحله جديد، علل و پيامدهاي تروريسم در يك ديدگاه جهاني در ميدان ظاهر شده است. اين ديدگاه بايد به طور متناسب جهاني شود. به رغم كمبودهاي موجود سازمان ملل مقابله با استراتژي طراحي شده براي جنگ، خشونت و تروريسم را نهادينه مي كند.
نيروهاي پاسدار صلح و ضدتروريستي سازمان ملل متحد بايد تقويت شوند و توانايي و دسترسي شان افزايش يابد، به نيروهاي دائم پاسدار صلح سازمان ملل كه ضد تروريست و مجهز به ابزارهاي ضروري باشند، نيازمنديم تا از تراژدي هاي همانند يازدهم سپتامبر جلوگيري كنند.
اينها شرط لازم اما كافي نيست، جامعه جهاني در سايه حمايت سازمان ملل متحد بايد نشان دهد كه به خاطر سرنوشت تقريباً ۲ ميليارد نفر در جهان كه امروزه با ۲ دلار در روز زندگي مي كنند، نگران است. (هندرسون ۲۰۰۱). دولتهاي عضو سازمان ملل متحد بايد خود را در نبرد عليه فقر و بي عدالتي جهاني از طريق ابزارهاي ملموس و واقعي متعهد نمايند. بخش معيني از بودجه هاي دفاع ملي تقريباً ده درصد بايد به برنامه هاي پاسدار صلح سازمان ملل و ريشه كني فقر اختصاص پيدا كند. جهان نمي تواند عواقب ادامه زندگي يك پنجم ثروتمند، دو پنجم در فقر مطلق و دو پنجم ديگر تلاش براي يك زندگي مناسب و آبرومندانه را تحمل كند.
خلاصه و نتيجه گيري:
هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه تروريسم با ريشه كني جهاني فقر و بي عدالتي، جزم انديشي و تروريسم پايان خواهد يافت، تيموثي مك ويه، آن ابومبر و اسامه بن لادن تروريست هاي فقير و تهيدست نبودند. هيچ يك از آنها فقر مادي را نچشيده اند، اگر چه به دلايلي شايد غيرقابل درك باشد، آنها فقر معنوي شديدي را به نمايش گذاشتند. هنگامي كه تروريسم نتيجه يك اقدام آگاهانه و سازماندهي شده است مانند حملات يازدهم سپتامبر، نمي توان آن را يك اقدام ديوانگي محض دانست. پرورشگاههاي تروريسم موجود را بايد درك كرد و با آن به نبرد پرداخت.
تروريسم جهاني بايد از جبهه هاي متعدد مورد تهاجم قرار گيرد. تهاجم عليه مجرمان جنايتكارش و همانطور عليه شرايط سياسي، اقتصادي، اجتماعي كه آنها را پرورش داده و احياء كرده است. از آن به بعد تروريسم در دنياي جهاني شده يك پديده عالم گير است. مؤثرترين استراتژي در مبارزه با آن يك ديدگاه خلع سلاح چند جانبه از طريق سازمان ملل است . تراژدي يازدهم سپتامبر بي ترديد بر كبر و غرور بي جاي جهان شوكه وارد كرد. جهانيان با شناخت ضرورت فراتر رفتن از نظام دولت- ملت در جهت ساختن نهادهاي دموكراتيك جهاني براي برقراري امنيت و حكومت جهاني نيازمند هستند.
نويسنده: مجيد تهرانيان، دانشگاه هاوايي آمريكا
ترجمه: منصور ساعي

جامعه و نظام منشوري
011190.jpg
اشاره؛ فرد ريگز (۱۹۱۷) استاد علوم سياسي دانشگاه هاوايي است. او تحقيقات زيادي در زمينه نظام هاي سياسي تطبيقي، دموكراسي و توسعه در جهان سوم، قوميت و مليت گرايي وجهاني شدن انجام داده است كه در كتاب ها و مقالات متعدد از دهه ۱۹۶۰ تاكنون منتشر شده اند.
آنچه در اين نوشتار مورد بررسي قرار مي گيرد، نظريه جوامع و نظام هاي منشوري او است. فردريگز ابتدا با نگارش مقاله اي در سال ۱۹۶۰ به بحث پيرامون ويژگي هاي جوامع منشوري مي پردازد. او يك سال بعد در تبيين بيشتر نظريه خود در مقاله ديگري ارتباط سياست هاي بين المللي و نظام هاي منشوري را بررسي مي كند. ريگز براي تكميل ديدگاه هاي خود در مورد نظام ها وجوامع منشوري در سال ۱۹۶۴ كتابي پيرامون حكومت در كشورهاي در حال توسعه و ويژگي هاي نظام منشوري در اين كشورها تأليف و منتشر كرد. فردريگز جوامع را به سه دسته كلي كشور باز، بسته و منشوري تقسيم مي كند. او براي كشورهاي دسته سوم ويژگي هايي برمي شمرد كه در اين مقاله به گونه اي گذرا به عمده ترين آنها اشاره مي شود.
فردريگز براي توضيح و تبيين سياست جوامع در حال گذار مدل نظام منشوري (System Model Prismatic) را مطرح مي كند. هدف او از طرح اين مدل، تلاش براي شناخت دقيق تر ويژگي هاي كشورهاي در حال گذار (انتقالي) است. در مقايسه جوامع و نظام هاي سياسي، مفاهيم متمايز و متكامل زيادي كه نتيجه تحقيقات جامعه شناختي است، وجود دارد. اين مفاهيم شامل تفاوت هاي ميان جامعه (Gemein Schaft) و اجتماع (Gesell Schaft) اجتماعات متمايز و غيرمتمايز، ارزش هاي معنوي و مادي و همبستگي مكانيكي و ارگانيك مي باشند. تكيه ريگز به شيوه، كاركردي ساختاري است. منظور او از ساخت ها، الگوهاي عمل و پيامد چنين عملي در سيستمي است كه عمل در آن روي مي دهد. براساس اين شيوه، مي توان از سيستمي سخن گفت كه در آن تنها يك ساخت تمام امور را به عنوان يك مدل متمركز يا بسته (Fused Model) انجام مي دهد. در سوي ديگر اين مقياس يك اجتماع باز (Refracted Society) قرار دارد كه در آن براي هر موضوعي يك ساخت متشابه (Corres Ponding) وجود دارد. اجتماعات سنتي كشاورزي و توده اي (Folk) به مدل منسجم يا بسته و اجتماعات مدرن صنعتي به مدل باز نزديك است. از نظر عملكردي اولي پراكنده (Diffuse) و دومي خاص (Specific) است. در ميانه اين دو قطب مدل منشوري قرار دارد. مدل ياد شده به اين دليل منشوري خوانده مي شود كه نور منسجم با گذشتن از منشور شكسته مي شود. اين مدل ها شكل هايي اند كه به طور قياس ساخته شده اند و مجموعه اي همشكل از تصويرهايي كه با ديد استقرايي و تجريد از جهان واقعي بوجود آمده اند. مدل هاي واقعي شامل اجتماع صنعتي مدرن، اجتماع سنتي كشاورزي و اجتماع انتقالي مي باشند كه به مدل هاي قياسي باز، بسته و منشوري ارتباط پيدا مي كنند. فردريگز پنج كاركرد در مورد نظام هاي ياد شده مطرح مي كند كه عبارتند از: كنترل مؤثر، اقتدار صوري، ارتباطات، جامعه پذيري و تخصيص اقتصادي كه در اين نوشتار كاركرد آخر به دليل ارتباط نداشتن با موارد ديگر بررسي نمي شود.
۱- كنترل مؤثر
ريگز به آن دسته از افرادي كه در يك تشكيلات، كنترل مؤثر اعمال مي كنند، حاكم و به آنهايي كه حكم مي شود، محكوم مي گويد. او يك نظام سياسي را كه شامل كنش هاي متقابل ميان حكمرانان و ميان آنها و حكم بران مي شود، حكومت (Rule) مي نامد. توزيع كنترل مؤثر در يك حكومت ممكن است از خيلي متمركز (اتو كراتيك) تا منطقه اي (Localized) و غير متمركز تغيير كند. تمركز يا عدم تمركز قدرت ارتباطي با دولت هاي سنتي و مدرن ندارد. قدرت در يك دولت واحد ممكن است متمركز و در يك قبيله يا در نظام بين كشورها غيرمتمركز باشد. ريگز به سرزمين و جمعيتي كه در آن زندگي مي كند و گروهي از حكمرانان كه حكومت خود را اعمال مي كنند، قلمرو (Domain) و خارج از اين قلمرو را ممكن است حكمرانان ديگر باشند، كه به درجه كم و زياد نفوذ يا كنترل خود را بر گروه اعمال مي كنند، محيط (Context) مي نامد.



اقدامات يا اعمالي كه در هر صورت بر تصميمات حاكمان اثر مي گذارد، ممكن است فشار خوانده شود. اين فشار ممكن است يا از محيط و يا از قلمرو يك حاكم يا گروه حاكمان ناشي شود. فشار ناشي از محيط را فشار خارجي و فشار ناشي از قلمرو را فشار داخلي مي گويد. اگر حكومت را يك كشور (ملت- دولت) در نظر بگيريم، فشارهاي خارجي عبارتند از: فشار قدرت هاي خارجي و فشارهاي داخلي از گروه هاي فشار ناشي مي شود. در توصيف سيستم هاي سياسي به مقايسه وزن فشارهاي داخلي و خارجي مي پردازند. اگر وزن فشار داخلي بيشتر از فشارهاي خارجي باشد، مي توانيم بگوييم كه يك حكومت داراي ساختار قدرت از نوع يك دولت مستقل يا حاكم است.
ريگز در مورد كنترل مؤثر چند متغير را مورد بررسي قرار مي دهد كه مهمترين آنها عبارتند از: سياسي شدن، توزيع قدرت و تنش.
- سياسي شدن: سياسي شدن يك مورد خاص از مفهوم عام تر اجتماعي شدن است. در يك اجتماع منسجم بخش نسبتاً كوچكي از جامعه، در يك اجتماع باز بخش نسبتاً بزرگي از جامعه و در يك اجتماع منشوري بخش متوسطي از جامعه سياسي مي شوند.
- توزيع و تقسيم قدرت: منظور از توزيع اين است كه قدرت به چه جايي اختصاص دارد و منظور تركيب و شكل بندي آن است. به عنوان مثال وقتي به بخش هاي زيادي از قلمرو اختصاص يابد و يا بسياري از افراد جامعه در آن سهيم باشند، گفته مي شود قدرت خيلي توزيع شده است. اما اگر قدرت به بخش هاي اندكي تخصيص يابد، شاخص توزيع پايين است. بنابر اين درجه تجميع قدرت يكي از متغيرهاي اصلي در تحليل نظام هاي سياسي است. براين اساس از نظر توزيع قدرت حكومت ها را در مقياس دموكراتيك- توتاليتر و جمهوريخواه- اتوكراتيك مي توان مورد توجه قرار داد. از نظر ريگز در مدل منشوري قدرت هم گرد آمده و هم فدراليزه است.
- سطح تنش: ميزان تنش در يك نظام سياسي به ميزان توازن ارتباط دارد. وقتي سطح تنش زياد باشد، بازيگران درصحنه سياسي بسيار حساس و عصبي هستند. در يك مدل منشوري بين بازيگران حالت كششي (Spasticity) وجود دارد. همچنين به دليل فقدان توازن و فقدان ثبات مناسب سطح تنش در نظام هاي منشوري بيش از نظام هاي سنتي و مدرن است.
۲- اقتدار صوري
ريگز مي گويد: يك عنصر قدرت سياسي كنترل مؤثر و عنصر ديگر آن اقتدار صوري است. اقتدار صوري جنبه اي از قدرت است كه به مشروعيت بستگي دارد. او در زمينه اقتدار صوري چند مفهوم ديگر مطرح مي كند كه از جمله آنها ماهيت توافق، مضمون قواعد، ارتباط اقتدار و كنترل و سرانجام اثرات سياست ها و مجموعه قواعد است. از نظر ريگز در مورد ارزش ها در جوامع سنتي و جوامع باز توافق نسبي وجود دارد. اما اين توافق در يك مدل منشوري كاهش مي يابد زيرا در اين جوامع ارزش هاي موجود يا جديد در يك دوره انتقالي دچار ضعف هستند. بنابر اين در اين مدل ارزش هاي چندي مطرح مي شود كه ريگز آنها را چند ارزشي (Poly-Normative) مي خواند. مضمون يا محتواي قواعد در يك اجتماع بسته بر اسطوره و نيروي ماوراي طبيعي استوار است و وظيفه اصلي آن رهبري اشكال صحيح رفتار است، ارزش هايش معنوي و خاص است و در شكل، سلسله مراتبي است و متكي بر شأن و مقام است. اما رژيم باز وظايف عقلايي دارد، روابطش مبتني بر برابري و قرارداد است. نمونه رژيم هاي بسته و باز از نظر ريگز رژيم سلطنتي و رژيم جمهوري است. بوركراسي بسته بر ايستايي و حفظ وضع موجود و رژيم باز بر شايستگي تأكيد مي كند. براين اساس رژيم منشوري اختلاطي از دو رژيم يا دو مدل ياد شده است. همچنين در يك مدل بسته، اليت تمايل داردتمامي اشكال نفوذ را به انحصار خود درآورد. مشروعيت در اين مدل متكي بر پايه فوق انساني مثلاً ارتباط الهي است. اما در اجتماع باز اشكال مختلف نفوذ متمايز است و اقتدار سياسي را مي توان فقط با روشهاي معين (مثل رأي گيري و حكومت اكثريت و مانند اينها) به دست آورد. به علاوه ساير ارزش هاي نفوذ مثل شهرت، اعتبار و مهارت هستند. در يك مدل باز مجموعه قوانين مورد قبول است و در يك جامعه بسته تصميم گيري در حداقل قرار دارد و مجموعه قوانين بر سنت مبتني است. در يك مدل منشوري تمايز در محيط سياسي به شكل صوري و نه مؤثر وجود دارد.
۳- شبكه ارتباطات
ريگز در زمينه شبكه ارتباطات به دو متغير بسيج اجتماعي و جذب مي پردازد. منظور از بسيج اجتماعي اين است كه يك جمعيت در شبكه ارتباطات گسترده شركت مي كند كه مهاجرت، سواد و گسترش وسايل ارتباط جمعي آن را ممكن مي سازد. در يك جامعه بسته متحرك يا بسيج اندك است و در حداقل قرار دارد، درحالي كه در يك اجتماع باز بسيج وسيع مشهود است. منظور از جذب اين است كه جمعيت بسيج شده در يك اجتماع به اسطوره و قواعد نخبگان خود اعتقاد داشته باشند كه اين امر در يك جامعه باز به علت جذب وسيع محقق مي شود. وقتي يك كشور يا جامعه سياسي، جمعيت بسيج شده و جذب شده را درمي گيرد، مي توان از ملت سخن گفت. بنابراين ناسيوناليسم حركتي براي شكل گيري يك ملت است. در يك جامعه منشوري جذب و بسيج هر دو به ميزان محدود عملي مي شود. بنابراين جمعيت بيش از آنكه جذب شده باشد، ممكن است بسيج شده باشد.
شبكه هاي ارتباطي از نظر ريگز به سه بخش جمع گرايي چند گانه، پرولتاريانيزاسيون و روشنفكران تقسيم مي شود.
ادامه دارد
علي عنايتي شبكلايي

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    سينما    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    گلستان كتاب    |    محيط زيست    |    ورزش    |    ورزش جهان    |
|   صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |