چهار شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۰۲- Oct. 22, 2003
گفت وگو با معاون سابق وزارت دفاع آلمان درباره ۱۱سپتامبر
سؤال بزرگ
013300.jpg
گفت وگو از: سيد هدايت الله شاه ركني
دكتر اندرياس فن بولو وزير اسبق تحقيقات آلمان است. وي ۲۵ سال نماينده پارلمان آلمان از سوي حزب سوسيال دموكرات آلمان (SPD) و معاون وزارت دفاع و وزير تحقيقات در سال هاي ۱۹۸۰ الي ۱۹۸۲ بوده است. وي تحقيقات عميق و مستدلي در زمينه كارهاي جنايي و مخفي سرويس هاي امنيتي بين المللي انجام داده است. علاوه بر اين، كتابي با عنوان بدنامي دولت به رشته تحرير درآورده كه در آن به طور مفصل به اعمال زشت سرويس هاي مخفي غرب از جمله «سيا» و سرويس اطلاعاتي آلمان (BND) پرداخته است. وي در گفت وگوي زير به موضوع ۱۱ سپتامبر كه يكي از نقاط عطف تاريخ بشري است مي پردازد؛ تاريخي كه دو سمبل قدرت آن توسط اسب تروا به تلي از خاك مبدل مي شوند، اما نكته اي مهم كه در تناقض تاريخي آن نهفته است اينكه چگونه ممكن است آمريكايي كه از همه جهان استراق سمع مي كند، قادر نباشد اين عمليات تروريستي را پيش بيني كند؛ علي رغم هشدارهايي هم كه در اين خصوص از سوي دستگاه هاي امنيتي فرانسه دريافت كرده بود؟ جالب توجه اينكه آمريكاييان ظرف ۴۸ ساعت پس از عمليات متوجه شدند كه عامل چه كسي بوده است، اما در اين ميان بسياري از سؤالات بدون پاسخ مانده اند:
- آيا اسامه بن لادن تنها يك دستاويز است؟
- آيا به سرويس هاي مخفي آمريكا واقعاً هشدار داده نشده بود؟
- آيا عدم آمادگي و كندي عكس العمل سيستم هاي پدافند و پوشش هاي پدافندي هواپيما كه حتي در كنگره آمريكا مورد بحث واقع شد مسئله اي طبيعي بود؟
- آيا عدم حضور جمعي يهوديان در روز حادثه در محل برج هاي دوقلو را مي توان امري تصادفي فرض نمود؟
و بالاخره پرسش هاي فراوان ديگري كه مطرح مي شدند و به صورتي غيرطبيعي بدون پاسخ مي ماندند و سرويس هاي امنيتي و اطلاعاتي آمريكا حتي در برابر طرح اين سئوالات توسط كميته هاي تحقيق گمارده شده از سوي كنگره و سناي آمريكا از جواب طفره مي رفتند.حوادث پس از ۱۱ سپتامبر در عرصه بين الملل نظير اشغال افغانستان و عراق نيز از آنچنان تسلسل و در عين حال اهميتي برخوردار بود كه اين پرسش ها باز هم تحت الشعاع قرار گرفتند و حتي پرسش هاي جديدي، كه نشان از
خريد و فروش هاي برنامه ريزي شده سهام بورس نيويورك در روزهاي قبل و پس از ۱۱ سپتامبر بود نيز بدون پاسخ ماندند.
اما پرسش بزرگ تر اين است كه چگونه حاكمان و قدرتمندان توانسته اند رسانه ها را كه مدعي اشاعه روشنگري و آزاديخواهي هستند به ابزار دست خود تبديل سازند و به كمك ايشان جهانيان را از انديشيدن در مسيرهاي غيردلخواه خود بازدارند.

* آقاي دكتر فن بولو! شما در كتاب خود تحت عنوان «بدنامي دولت»، به اعمال جنايتكارانه چند سازمان امنيتي از جمله سيا و سرويس اطلاعاتي آلمان BND پرداخته ايد. لذا مايلم نخستين سؤال خود را با يك سؤال امنيتي كه فكر بسياري را در اقصي نقاط جهان به خود مشغول كرده است، آغاز كنم. در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آمريكا نابودي خود را با چشمان خود نظاره كرد. در آن روز دو هواپيماي مسافربري ربوده شدند و برج هاي دوقلوي مركز تجارت جهاني در نيويورك را هدف قرار دادند. آنها به صورت گلوله هاي آتشين عظيم منفجر شدند. به نظر جنابعالي اين واقعه چگونه رخ داد؟
- اين سؤال بزرگي است كه من نيز از خود مي كنم. سرويس هاي مخفي آمريكا ظاهراً از عمليات پيش رو هيچگونه اطلاعي نداشتند. اما جالب توجه اينكه آنها ظرف مدت ۴۸ ساعت پس از واقعه دريافتند كه چه كسي در پس اين حملات قرار داشته است.
اسامه بن لادن و ۱۹ مجرم اصلي آنها ظاهراً در يك عمليات انتحاري هواپيماها را به سوي هدف هدايت كرده بودند و بخش مهمي از مجرمان ظاهراً در آلمان آموزش ديده بودند و جالب توجه اينكه سرويس هاي مخفي آمريكا در اين مورد هيچ گونه اطلاعاتي در دست نداشته اند.
نكته جالب توجه ديگر اين است كه ده روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر مشخص شد كه ۷ نفر از ۱۹ نفر اعلام شده در قيد حيات هستند و باز بسيار جالب است كه نه مطبوعات آمريكايي و نه اروپايي، از جمله آلماني به اين نكته اشاره نكرده اند و دولت آمريكا نيز هيچ گونه موضعي در اين مورد اتخاذ ننموده است.
محمد عطا كه ظاهراً نقش تعيين كننده اي در آن عمليات داشته، براساس اظهارات پدرش كه يك وكيل دعاوي در قاهره است، دو روز پس از عمليات ۱۱ سپتامبر با وي تلفني صحبت كرده است. ۷ نفر از ۱۹ نفر به  طور مستدل زنده هستند و به همين دليل به كنسولگري هاي آمريكا مراجعه كرده و نسبت به خبر كشته شدن خود اعتراض نموده اند و باز جالب توجه اينكه نام هيچ يك از ۱۹ نفر مذكور در فهرست مسافران هواپيما نيست. اين افراد براي سوار شدن به هواپيما مي بايست از قسمت «كنترل مخصوص مسافران» عبور و هويت خود را براي مسئولان اداري فرودگاه و نيز مهماندار هواپيما محرز مي نمودند. آنها بايد كارت شناسايي و بليت معتبر ارايه مي كردند و بالاخره قبل از سوار شدن به هواپيما مي بايست بار ديگر شماره صندلي مسافر توسط مهماندار هواپيما كنترل مي شد. حال با توجه به مراحل كنترل فوق الذكر چگونه آن ۱۹ نفر توانسته بودند بدون اينكه اسمي از آنها در فهرست مسافران بوده باشد، به داخل هواپيماه راه يابند؟
علاوه بر اين، اسامي مندرج در فهرست مسافران هواپيماهاي مذكور اسامي واقعي بوده اند و اين فهرست پس از حملات ۱۱ سپتامبر، مورد بررسي مجدد قرار گرفته و مشخص شده است كه هيچ يك از مسافران هواپيما زنده نيستند. در نتيجه نمي توان ادعا كرد كه افراد و اسامي با يكديگر اشتباه شده اند.
نكته جالب توجه ديگر اينكه مجرمان به همراه خود وصيت نامه داشته اند كه در آن نوشته اند كه چگونه به خاك سپرده شوند و يا اينكه از مردم به خاطر عملشان عذرخواهي كرده اند و همچنين نوشته اند كه آنها براساس اعتقادات ديني خود دست به عمليات انتحاري زده اند.
خانواده هاي اين به اصطلاح عاملان مي گويند كه نمي توانند تصور كنند كه فرزندانشان مرتكب چنين كاري شده اند. همچنين خانواده هايي كه اين افراد به عنوان دانشجو نزد آنها زندگي مي كرده اند، اظهار نموده اند كه چنين كاري توسط اين افراد براي آنها غيرقابل تصور است.  علاوه بر اين ، خانواده ها مي گويند كه نحوه نوشتن وصيت نامه ها با سبك بيان فرزندانشان تفاوت كلي دارد. كارشناسان زبان عربي كه آن وصيت نامه ها را خوانده اند معتقدند كه آن سبك نوشتن وصيت نامه ها سبك رايج نيست.
از سوي ديگر، عاملان در آمريكا و اروپا و ... ردپايي از خود برجاي گذاشته اند، به اين ترتيب كه در سفرهاي خود براي پرداخت هزينه سفر از كارت اعتباري معتبر استفاده كرده اند. آنها با اسامي واقعي خود به مدارس آموزش خلباني رفته و ظاهراً عمليات ۱۱ سپتامبر را از طريق پست الكترونيكي، كه قابل استراق سمع بوده است، سازمان دهي كرده اند.
خلاصه اينكه ۱۹ نفري كه از آنها به عنوان عاملان عمليات ۱۱ سپتامبر نام برده مي شود، هر جا مراجعه نموده اند هويت واقعي خود را ابراز كرده و لذا قابل كنترل و بالتبع قابل تعقيب بوده اند. با توجه به موارد يادشده و نيز دقت عملي كه در انجام عمليات
۱۱ سپتامبر شده است؛ ردپاي اسلامي يك ردپاي غلطي است كه توسط سرويس هاي امنيتي مطرح شده است و ردپاي واقعي به ارتباطات كاملاً متفاوتي منجر مي شود.
* آقاي دكتر! سؤال مهم ديگر اين است كه پيروان بن لادن چگونه موفق شده بودند از تمام موانع امنيتي بر سر راه خود عبور كنند؟
- ظاهراً تعدادي از عاملان اجازه ورود به آمريكا را نداشته اند، تعدادي ديگر نيز ويزاي دانشجويي داشته اند كه با آن نمي توانسته اند آموزش خلباني ببينند. اما ظاهراً براي افرادي كه اجازه ورود به آمريكا را نداشته اند، ويزاي ورود ناديده گرفته شده بود. حداقل تعدادي از به اصطلاح عاملان حمله به برج هاي دوقلوي نيويورك و پنتاگون در مراكز نظامي آموزش ديده بودند. لذا به نظر من در اينجا از همان روشي استفاده شده است كه در حمله قبلي به مركز تجارت جهاني در سال ۱۹۹۳ استفاده شده بود. در آن زمان نيز مسلمانان به عنوان مظنونان حمله به مركز تجارت جهاني معرفي شدند و فهرست مظنونان به عمليات، افرادي وجود داشتند كه اجازه ورود به آمريكا را نداشتند. اما سازمان سيا باعث شد كه آنها اجازه ورود به آمريكا را به دست آورند. رهبر گروه مظنونان كه براي ساختن بمب انتخاب شده بود، يك افسر سابق سرويس مخفي مصر بود كه در خدمت پليس فدرال آمريكا -FBI- قرار داشت.
او از پليس فدرال اين اطمينان را كسب كرده بود كه در روز قبل از حمله به مركز تجارت جهاني، بسته محتوي بمب با يك پودر بي خطر معاوضه شود. اما پليس فدرال به وعده خود عمل نكرد و در نتيجه عملياتي به وقوع پيوست كه در اثر آن ۶ نفركشته و هزار نفر نيز زخمي شدند. لذا احتمالاً براي ورود افرادي كه از آنها براي عمليات ۱۱ سپتامبر استفاده شد، روشي به كار گرفته شده است كه در سال ۱۹۹۳ مورد استفاده قرار گرفت. من نمي خواهم بگويم، سرويس هاي امنيتي عمليات تروريستي مذكور را سازماندهي كرده اند.
* اطلاعات وشايعاتي وجود دارد كه براساس آنها قرار بوده است تعداد بيشتري هواپيما در آن عمليات شركت داشته باشند،  نظر شما در اين مورد چيست؟
- من نمي توانم در اين مورد اظهار نظر قطعي كنم. شما مي دانيد كه هرچه ابعاد حمله گسترده تر و حمله خشن تر باشد، به همان اندازه نيز ترس و وحشت بيشتري ايجاد مي كند و معمولاً در چنين موقعيتي مردم (چشم بسته) از حكومت خود پيروي مي كنند.
* شما در مصاحبه اي اظهار كرده ايد كه طبق اظهارات يك مهندس پرواز اهل انگليس، هواپيماها ربوده  نشده بودند بلكه آنها با از كار انداختن بخش هدايت پرواز خلبانان به صورت الكترونيكي از زمين به سوي هدف هدايت شده بودند. اين سوءظن قوي است. اما اين سؤال مطرح مي شود كه افراد پشت پرده چه اهدافي را دنبال مي كرده اند و چه منافعي از اين كار نصيب آنها مي شده است؟
- اين مهندس پرواز مي گويد كه چنين هواپيمايي در اواخر سال هاي ۱۹۵۰ و اوايل ۱۹۶۰ در انگلستان ساخته شده است. اين نوع هواپيماها قادرند همزمان به پرواز درآيند و مجدداً و بطور مطمئني بر زمين بنشينند،  بدون اينكه توسط خلبانان هدايت شوند. به قرار معلوم اين فناوري در سال هاي ۱۹۷۰ توسط آمريكاييان توسعه داده شده است. اين امر كمك مي كند تا كنترل هواپيماهاي ربوده شده را از دست خلبانان خارج كنند و آنها را بطور مطمئن به زمين برگردانند.
حال، توضيحي كه مي توان در رابطه با وقايع ۱۱ سپتامبر ارائه داد اين است كه روش فوق مورد سوءاستفاده قرار گرفته و هواپيماها به سوي اهداف مورد نظر هدايت شده باشند. اما در پاسخ به اين سؤال كه اين كار به چه كسي سود مي رساند،  مي توان به حدس و گمانه زني پرداخت.
اين وظيفه من نيست كه مشكل را حل كنم. در اينجا منافع زيادي مطرح است. آمريكا تنها ابرقدرت جهاني است و هيچ كشوري عليه آن برنمي خيزد،  لذا تمام تهديداتي كه آمريكا در سر خود مي پروراند تصوري بيش نيستند و حقيقت ندارد. ملت آمريكا مايل بود از طريق كاهش هزينه هاي نظامي، كاهش سرمايه گذاري در صنايع نظامي و بخش دفاعي،  سهم خود را از سود صلح ببرد. اما وقايع ۱۱ سپتامبر مسئله را برعكس كرد و منجر به اين شد كه همگان تصور كنند آمريكا به گونه اي ماجراجويانه خود را مسلح كرده و در تمام جهان به راه افتاده است و از قدرت خود سوءاستفاده مي كند.
* اين بدان معناست كه بن لادن تنها يك دست آويز بوده است؟
- به گمان من بن لادن شبح سرويس هاي مخفي آمريكاست. بن لادن مي توانست مدت ها قبل به آمريكا تحويل داده شود،  يعني زماني كه وي در كشور سودان به سر مي برد.
در آن موقع سودان تحويل دادن بن لادن را به آمريكا پيشنهاد داد، ولي دولت آمريكا گفته بود كه دلايل و مدارك كافي براي محاكمه بن لادن در دادگاه هاي آمريكا در اختيار ندارد. آنها اكنون نيز چنين استدلالي مي كنند و مي گويند كه مدارك محكمه پسندي عليه بن لادن در دست ندارند. پس از آن آمريكا از سودان و سپس عربستان سعودي خواست تا بن لادن را از تابعيت خود خارج سازند.  سوداني ها در پاسخ اظهار كردند كه نمي خواهند بن لادن را بيش از اين در كشور خود نگه دارند،  احتمالاً به دليل ترس از حملات نظامي به اين كشور، ولي در نهايت توافق شد كه بن لادن به افغانستان فرستاده شود و آنجا هدف بسيار خوبي براي آمريكا بود.
* هر زمان كه آمريكا مورد حمله تروريستي قرار گرفته، بن لادن مسئول آن معرفي شده است؛ آيا براي اين كار دليل خاصي وجود دارد؟
- به هر حال وي چهره خوبي براي چنين اتهامي است. وي ناگهان در افغانستان، پاكستان، فيليپين و بسياري كشورها ظاهر مي شود. او يك شبح است، در اولين روزهاي پس از انفجار در ساختمان اوكلاهماسيتي، مطبوعات، مسلمانان را مسبب آن انفجار معرفي كردند. ولي بعداً معلوم شد كه تيموتي مك وي و يك گروه ديگر در آن انفجار دست داشته اند و آنگونه كه در رسانه ها منعكس شد آنها افرادي افراطي نبودند، بلكه به خدمت سرويس مخفي آمريكا درآمده بودند. نكته مسخره آميز تر اينكه، فردي كه به عنوان عامل اصلي معرفي و بعداً اعدام شد، به هيچ وجه عامل اصلي نبوده است.
يك ژنرال نيروي هوايي آمريكا تحقيقات كارشناسانه اي در اين مورد انجام داده و به اين نتيجه رسيده است كه بمبي كه توسط مك وي ساخته شده بود، به هيچ وجه نمي توانسته است چنين خساراتي را به ساختمان فدرال وارد آورد. علاوه بر اين، مشخص شده است كه بمب كار گذاشته شده در ساختمان فدرال مي بايد توسط متخصص امر كار گذاشته شده باشد.  آمريكاييان با اعمال سرويس هاي مخفي همزيستي يافته و براي آنها تاكنون هيچ دليل قانع كننده اي ارائه ننموده اند.
* ليندون لاروش، يكي از كانديداهاي سابق رياست جمهوري آمريكا از عمليات ۱۱ سپتامبر به عنوان كودتا عليه دولت بوش ياد مي كند. ممكن است نظر شما را در اين مورد جويا شوم؟
- نمي توان در اين مورد اظهارنظري كرد. اما سكوت دولت آمريكا عجيب و غريب است. معمولاً وقتي چنين رسوايي صورت مي گيرد، مطبوعات آمريكايي و اروپايي هر روز موارد مشكوك و مظنون جديدي را منتشر و به مسائل قبلي اضافه مي كنند و همانند سنگ به داخل آب انداخته مي شوند و منتظر عكس العمل دولت آمريكا و يا دولتي مي شوند كه واقعه در آن اتفاق افتاده است. اما اكنون مسئله اين گونه نيست و مطبوعات معمولي هيچ مورد مشكوكي را بررسي نمي كنند و در نتيجه دولت آمريكا هيچ گونه ضرورتي براي پاسخ دادن به ابهامات نمي بيند و وقتي كسي چنين سؤالاتي را مطرح مي كند، به وي برچسب ضدآمريكايي بودن مي زنند. آنچه ما در حال حاضر شاهد و ناظر آن هستيم، بسيار قابل تأمل است.
* گفته مي شود كه قبل از ۱۱ سپتامبر، سهام بعضي از شركت ها به صورت گسترده اي معامله مي شده اند. اين بدان معني است كه پول در اين عمليات نقش داشته است؟
- افرادي وجود دارند كه از قبل مي دانسته اند كه چه اتفاقي رخ خواهد داد. به همين دليل سهام شركت هايي را معامله كرده اند كه از وقايع ۱۱ سپتامبر صدمات زيادي ديده اند. اين افراد سهام شركت هايي را كه به آنها تعلق نداشته است، قبل از وقايع
۱۱ سپتامبر با قيمت بالا فروخته و وعده داده بودند كه اين سهام را چند روز و يا چند هفته بعد تحويل مي دهند و بدين ترتيب توانسته اند سهام را بعد از وقايع با قيمت پايين خريداري و در اختيار خريداران قرار دهند. در آمريكا يك مؤسسه وجود دارد كه چنين خريد و فروش هايي را به دقت زير نظر دارد، تا بدين ترتيب مشخص سازد كه آيا عليه اين شركت مؤسسه و... حملاتي برنامه ريزي شده است يا خير؟ اين مؤسسه در اين مورد هيچ اظهارنظري نكرده است. ظاهراً از اين بابت افرادي متضرر شده اند كه نبايد به افكار عمومي معرفي شوند.
* شما در مصاحبه اخير خود به نامه اي اشاره كرده ايد كه براي روزنامه فرانكفورتر آلگماينه (FAZ) نوشته ايد. ظاهراً اين نامه به سطل آشغال انداخته شده است، به چه دليل؟
- به هيچ دليل، همان گونه كه مي دانيد، روزنامه مذكور يكي از معتبرترين روزنامه هاي آلماني است. اين روزنامه يك گزارشگر دارد كه گزارش هايي درباره مسائل امنيتي مي دهد، وي تعدادي مقاله درباره وقايع ۱۱ سپتامبر منتشر كرده است و هر هفته و يا هر دو هفته يك بار نيز به شايعات و اطلاعات ۱۱ سپتامبر مي پردازد و مي نويسد كه چه چيز واقعيت دارد. من نامه كوتاهي براي قسمت خوانندگان روزنامه مذكور نوشته و خواهش كرده بودم تا به ابهامات مطرح شده در نامه ام پاسخ دهند. در پايان نامه نيز نوشته بودم: «وزير سابق آلمان» تا بدين ترتيب از ريختن نامه به سطل آشغال جلوگيري شود، ولي بعد متوجه شدم كه با نامه من همان رفت كه معمولاً با ديگر نامه ها مي رود. دو هفته بعد با روزنامه تماس تلفني گرفتم و آنها ظاهراً به نامه من دسترسي پيدا نكرده بودند و اين روش رسانه هاي آلماني است.
* شما به نحوه عمل مجله اشپيگل نيز انتقادهايي داشته ايد؟
- من گهگاهي براي اين مجله در ازاي پول مقاله مي نويسم، اخيراً دو مقاله براي آنها نوشته بودم، كه يكي حاوي انتقادهايي به دولت آمريكا و نحوه عمل «سرويس هاي مخفي» بود و مقاله ديگر به اغراق گويي نسبت به تهديدات روسيه مي پرداخت. اما اين دو مقاله در آخرين لحظه و به واسطه دلايل مطرح شده از سوي هيأت تحريريه منتشر نشدند. لذا از اينجا مي توان متوجه شد كه دست هدايت كننده اي در آن وجود دارد.
* آقاي دكتر بولو! آيا مسائلي هست كه مايل باشيد به آنها بپردازيد؟
- مسائل تعجب برانگيز بسيارند، من قبلاً به وصيت نامه اشاره كردم. ظاهراً اين وصيت نامه ها در يك چمدان، كه محمد عطا به همراه خود داشته  و از پورتلند در شمال آمريكا به بوستون آورده است، قرار داشتند و جالب توجه اينكه درست همين چمدان به همراه بار مسافر تحويل داده نشده است و در نتيجه پليس فدرال آن را رديابي و باز كرده و متوجه شده است كه در آن وصيت نامه عطا موجود است كه عطا در آن، درباره نحوه خاكسپاري خود مطلب نوشته است. اينها واقعاً داستان هاي ماجراجويانه اي هستند كه به هيچ وجه به چمدان همراه مسافر ارتباط پيدا نمي كنند.
سپس گفته شده است كه آنها يك خودرو اجاره اي در اختيار داشته اند كه آن را در محلي پارك كرده بودند كه پارك ممنوع بوده است و نيز گفته مي شود كه آنها به دليل پارك كردن خودرو اجاره اي خود با پليس درگير شده اند. اين براي من باور نكردني است كه فردي قبل از عمليات انتحاري، كار خلافي را مرتكب شود كه به درگيري و مشاجره با پليس منجر شود.
علاوه بر اين، در اين خودرو جزوه اي درباره هدايت جمبوجت پيدا شده است. استادان خلبان آمريكايي در اين مورد مي گويند كه گذراندن چنين دوره اي حتي براي هدايت هواپيماي تفريحي كافي نيست، اما ناگهان فردي كه چنين دوره اي را ديده است، در موقعيتي قرار مي گيرد كه مي تواند در ارتفاعات زياد فضا را درنوردد و هواپيماهاي غول پيكري را به سوي اهداف مشخص هدايت كند و تا ۵/۱ ساعت بعد نيز هيچ هواپيماي شكاري براي تعقيب آنها پرواز نكند.
نيروي دفاع هوايي آمريكا داراي سيستم كنترل فضاست و وقتي يك هواپيما ربوده مي شود يك يا چند هواپيماي شكاري ظرف مدت تنها چند دقيقه به پرواز درمي آيند، تا هواپيماي ربوده شده را همراهي و احتمالاً مجبور به نشستن بكنند و در شرايطي حاد آن را حتي ساقط نمايند. اما هيچيك از اين مراحل طي نشده اند.
جعبه هاي سياه هواپيماها هيچ گونه پيامي را ثبت نكرده اند، هيچ چيز در اين مورد وجود ندارد، لذا مطالبي كه تاكنون از سوي مقامات رسمي آمريكا منتشر شده، ساختگي است و در برگيرنده موارد تعجب برانگيز زيادي مي باشد. بنابراين من نتيجه مي گيرم كه وقايع، آنگونه كه از سوي دولت آمريكا بيان مي شود، به وقوع نپيوسته اند.
من اميدوارم كه آمريكا به ابهامات و سؤالات مطرح شده پاسخ دهد، اگر چه آنها اين كار را نخواهند كرد، اما هرچه سكوت آمريكا طولاني تر شود، به همان ميزان شك من بيشتر مي شود و به اين باور مي رسم كه نسخه پيچيده شده از سوي آمريكا صحت ندارد.

جهان
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  جهان  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |