يكشنبه ۹ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۳۹
سينما
<دار و دسته هاي نيويوركي> بالاخره در سينماهاي تهران اكران شد. اين فيلم آخرين كار مارتين اسكورسيزي است و ستاره هايي مثل لئوناردو دي كاپريو، دنيل دي لوئيس و كامرون دياز در آن بازي مي كنند. يك نكته جالب درباره فيلم اين است كه <دار و دسته هاي نيويوركي> سال پيش در ده يازده رشته نامزد اسكار شد اما هيچ كدامشان را نگرفت. فيلم را مي توانيد در سينما فرهنگ، سپيده، استقلال، ايران، رودكي، شباهنگ، شهر تماشا و تهران 2 ببينيد. در ضمن اگر هنوز وقت نكرده ايد <نفس عميق> را ببينيد، عصر جديد 3 همچنان دارد فيلم را نمايش مي دهد. در تالار ناصر خسرو كانون فيلم جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران امروز اين سه فيلم را مي توانيد ببينيد: ساعت 2، بازگشت به آينده 1 (رابرت زمه كيس 1985). ساعت 4، روح (آلفرد هيچكاك 1960) و ساعت 6، شهري در آتش(آلوين راكوف)
كتاب 
براي آنكه تعادل برقرار شود امروز مي خواهم دو كتاب جديد و كاملا متفاوت را در كنار هم معرفي كنم. اولي را علاقه مندان به موسيقي پاپ و رمانتيك احتمالا بيشتر ترجيح مي دهند: <زندگي من، روياي من> ترجمه خانم ستاره خرميان كه در واقع خاطرات<سلين ديون> است. خواندن زندگينامه يك ستاره پاپ كه يك بار هم اسكار برده (براي فيلم تايتانيك) و كتاب را هم خودش نوشته مي تواند خواندني باشد. آن يكي كتاب اثري از رولان بارت است. نام كتاب هست <اتاق روشن> و همان طور كه روي جلد كتاب هم آمده تاملاتي است در باب عكاسي. كتاب را انتشارات ماه ريز چاپ كرده و ترجمه فرشيد افرنگ است.
تئاتر
اگر امروز هوس ديدن تئاتر به سرتان زده و مي خواهيد سري به چهارراه ولي عصر و مجموعه تئاتر شهر بزنيد، با اين نمايش ها روبه رو خواهيد شد، سوگ سياوش (پري صابري) در سالن اصلي ساعت 30/19 روي صحنه مي رود و قيمت بليتش 4 هزار تومان است. تالار چهارسو در اختيار تئاتر چهار حكايت از چندين حكايت رحمان (عليرضا نادري نجف آبادي) است، ساعت 18 و با قيمت بليت 2 هزار تومان. قهوه تلخ (شبنم طلوعي) امروز ساعت 30/19 در تالار سايه روي صحنه است، قيمت بليت اين نمايش 1500تومان است. هشتمين خوان (آروند دشت آراي) ساعت 30/18 در تالار نو نمايش داده مي شود، قيمت بليت آن۱۰۰۰ تومان است. اورفه (محسن حسيني) در تالار قشقايي ساعت 30/18، قيمت بليت۱۵۰۰تومان. در سالن خانه خورشيد هم مي توانيد نمايش خاطرات يك دزد (كامبيز اسدي) را با قيمت بليت 1500 تومان، ساعت 45/18 ببينيد.
فرهنگسرا
در <فرهنگسراي ملل> (بزرگراه صدر، ميدان پيروز، پارك قيطريه) از امروز نمايشگاه نقاشي برقرار است. اين نمايشگاه در نگارخانه شماره 1 و 2 فرهنگسرا، تابلوهاي آبرنگ منوچهر اسماعيلي را به نمايش مي گذارد. در فرهنگسراي نياوران (انتهاي پاسداران مقابل پارك نياوران) هم يك نمايشگاه نقاشي برپاست. در اين نمايشگاه آثار خانواده دكتر مهدي نژاد را مي توانيد ببينيد. آثاري كه به جز نقاشي، شامل نقش برجسته روي چوب هم مي شود. فرهنگسراي اشراق يا طبيعت (فلكه دوم تهرانپارس، انتهاي خيابان جشنواره) نمايشگاه نقاشي گروهي دارد. تعدادي از هنرمندهاي معاصر، 30 اثر به نمايش گذاشته اند كه ديدنشان براي آشنايي با وضعيت امروز نقاشي مي تواند مفيد باشد. اين نمايشگاه تا دو روز ديگر يعني 11 آذرماه ادامه دارد. نمايش خونه مادر بزرگه هم يك موزيكال شاد است براي مهدكودك ها و مدرسه هاي ابتدايي كه در اين فرهنگسرا در دو سانس 9 و 30/10 صبح اجرا مي شود.
تلويزيون 
پيش از هر چيز دو بازي مهم از ليگ برتر كشورمان امروز برگزار مي شود كه اگر عشق فوتبال داريد ازدست شان ندهيد. اولي بازي استقلال - سپاهان است كه ساعت 2 مستقيم از شبكه 3 پخش مي شود و دومي هم بازي پرسپوليس و سايپاست كه ساعت 15/16 شروع مي شود. غير از اينها امشب قسمت دوم سريال كيف انگليسي ساعت 22 از شبكه يك پخش مي شود. بعدش هم نوبت به برنامه مفرح ورزش و مردم و بهرام شفيع دوست داشتني مي رسد. اگر خواستيد امشب حسابي تفريح كنيد سريال تيپو سلطان را كه ساعت 21 از شبكه 2 پخش مي شود فراموش نكنيد. ساعت 15/23 هم بازي برشا-اودينزه از سريA به شكل زنده پخش مي شود كه مطمئنا نسبت به بازي ديشب چندان قابل توجه نيست. صبح تا شب خوبي داشته باشيد.

.گمشده به اسكار مي رسد
منتقدان و صاحبنظران بزرگ دنياي سينما <كيت بلانچت> را برنده تنديس اسكار بهترين بازيگر مي دانند. دليل اش هم كاملا واضح است. بلانچت در فيلم هاي <گمشده> و <ورونيكا گيورين> ايفاي نقش كرده كه از سوژه هاي مورد پسند داوران اسكار برخوردارند. در فيلم گمشده اين بازيگر نقش زني را بازي مي كند كه به منظور يافتن دختر گمشده اش از پدر خود كه مدت ها از او دور بوده ياري مي طلبد. در فيلم <ورونيكاگيورين> هم بلانچت نقش يك خبرنگار ايرلندي را بر عهده داشت كه در پي تحقيق پيرامون جرايم زيرزميني دوبلين به قتل مي رسد.

<پاژ> زنده مي شود
فردوسي مرد بزرگي بود. آنقدر بزرگ كه پس از قرن ها هنوز خيرش به مردم زادگاهش مي رسد. طرح <ايران سراي فردوسي> روستايي به نام <پاژ> را متحول مي كند.
دكتر <محمدحسين طوسي وند> كه سال هاست روي طرح ايران سراي فردوسي كار مي كند در اين مورد گفت: <فردوسي حق زيادي بر گردن مردم ايران دارد و بايد براي بزرگداشت او كاري اساسي انجام داد. طرح ايران سراي فردوسي كه قصد داريم در پاژ، زادگاه فردوسي درست كنيم يك كار مردمي است. ايراني هايي كه از اجراي اين طرح مطلع شده اند كمك هاي مالي قابل توجهي براي انجام آن كرده اند. خودم هم قصد دارم پلي كلينيك تخصصي بسازم كه جوابگوي بيماران روستاي پاژ، فارمد، گميندور، معين آباد، رزان و شهر توس است. دو هكتار زمين كشاورزي هم براي بخش دامداري و كشاورزي ايران سراي فردوسي تقديم مي كنم.>طي چند روز آينده قرار است دكتر طوسي وند به همراه تعدادي از فردوسي شناسان، جهت بررسي توس و پاژ و انجام كارهاي اوليه طرح ايران سراي فردوسي به محل سفر كنند.
<اميدوارم در ساخت خانه هاي دهكده (پاژ)، سازمان بنياد مسكن و شهرسازي و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بصورت خودجوش همكاري كنند.>از روستاي قديمي پاژ چيزي جز خاكستر باقي نمانده. پاژ به ياد فردوسي دوباره زنده مي شود.

شرح مثنوي
براي سه شنبه هاي شما يك برنامه خوب سراغ داريم. اگر وقت داشته باشيد و سري به پاتوق فرهنگي <كتاب ما> بزنيد از جلسه هاي شرح مثنوي لذت مي بريد.
<از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟ به كجا مي روم آخر...> اين موضوع اولين جلسه است كه سه شنبه همين هفته برگزار مي شود. قرار است <حسين ساعدي> در اين جلسه ها سخنراني كند.
آخوندي، مسئول برنامه هاي پاتوق فرهنگي مي گويد: <در اين جلسه ها كه به همت <كتاب ما> برگزار مي شود، استاد ساعدي پس  از خواندن ابيات به شرح و تفسير آنها مي پردازد. موضوع اولين جلسه، سلسله درس هاي حيات انسان است. قدم اول براي انسان در مسير حيات رو به ابديتش، پاسخ به چهار سوال اساسي حيات است: من كيستم؟ از كجا آمده ام؟ براي چه آمده ام؟ به كجا مي روم؟ در اولين جلسه بايد به اين سوالات پاسخ داده شود.>اگر تا حالا به پاتوق فرهنگي <كتاب ما> نرفته ايد، ما آدرس آنرا دراختيارتان مي گذاريم: خيابان شريعتي، روبروي خيابان بهارشيراز، مجموعه فرهنگي تهران، طبقه سوم. ساعت برگزاري جلسه ها هم 17 تا 19 است، خوش بگذرد.

سينما يك شروع شد
دور جديد فيلم ديدن 
000708.jpg
در اين سال ها، برنامه سينمايي كم نديده ايم، اما اين يكي انگار فرق مي كند. حداقل اين كه <سينما يك>، طيف وسيع تري از بينندگان را مخاطب قرار داده و با فيلمي مثل <بودن يا نبودن> كارش را شروع كرده است.

الا ديگر مثل قديم ها نيست. آن وقت ها برنامه هاي سينمايي تلويزيون، يك اتفاق درست و حسابي بودند. همه منتظر مي ماندند تا وقتش برسد. فيلم ويديو و سي دي و دي وي دي و نمايش هاي محدود فيلمخانه اي و دانشگاهي، وجود نداشتند. براي خيلي از عشاق سينما، اين قبيل برنامه ها، تنها راهي بود كه آنها را به دنياي شگفت انگيز سينما وصل مي كرد. در چنين اوضاع و احوالي بود كه اكبر عالمي و <هنر هفتمش> به يكي از پديده هاي آن سال ها تبديل شدند. فيلم هاي اين برنامه، چه خوب و چه بد، چه سانسورشان زياد بود و چه نبود؛ چيزي بود كه تمام هفته منتظرش مانده بوديم. جذابيت و فراگيري اين برنامه، با همه تخصصي بودنش، آنقدر بود كه مهران مديري آن را براي دست انداختن هاي معروفش، انتخاب كند.
بعد اما همه چيز به هم ريخت. برنامه هاي بعدي كه به تقليد از <هنر هفتم> ساخته شدند، هيچ كدام اينقدر دلپذير از كار در نيامدند. حالا يا به خاطر زمان پخشش بود كه معمولا مثل هنر هفتم، پنج شنبه شب ها نبود يا به خاطر فيلم هايش كه معمولا همان آثار به نمايش درآمده بر پرده سينماها بودند.
<سينماي انديشه>، <سينما دو> و <سينما چهار> از جمله سري برنامه هايي بودند كه تركيب كلي <هنر هفتم> را تقليد كردند؛ يعني اول معرفي فيلمساز و معرفي فيلم، بعد نمايش آن و بالاخره جلسه نقد و بررسي. تنها تفاوت شايد اين بود كه وله هاي كامپيوتري رواج پيدا كرده بودند و سازندگان اين برنامه ها، در بخش معرفي فيلمساز و نقد و بررسي فيلم، از اين وله ها، زياد استفاده مي كردند.
مشكلات اما به هر حال ادامه پيدا كرد. آنهايي كه به عنوان كارشناس برنامه معرفي مي شدند، حرف هاي ساده را با جملات قلمبه سلمبه بيان مي كردند و قيافه آدم هاي عصباني داشتند. اغلب فيلم هايي هم كه براي نمايش انتخاب مي شدند، بي ربط يا تكراري از كار در مي آمدند و توضيحاتي كه درباره فيلم ها مي شنيديم، خيلي وقت ها گمراه كننده به نظر مي رسيدند. از همه مهم تر اينكه اين روزها ديگر كانال براي فيلم ديدن خيلي زياد شده است. تلويزيون تنها منبع فيلم ديدن عشاق سينما نيست و اين دليل ديگري است كه تماشاي اين قبيل برنامه ها را از رونق انداخته است.
اما در ميان اين برنامه ها، به نظر مي رسد كه <سينما يك> قصد دارد اين دور تكرار را بشكند و موفقيت هنر هفتم را تكرار كند. اين كه بهترين زمان هفته را هم براي پخش در اختيار دارد، فرصت خيلي خوبي برايش فراهم مي كند. قرار است درست جاي <هنر هفتم> پخش شود. اولين قسمت اين برنامه، پنج شنبه شب هفته قبل پخش شد. اگرچه بعضي از مشكلات همچنان وجود داشت. مشكلاتي مثل قلمبه سلمبه حرف زدن آدم ها (فكرش را بكنيد كه دو تا ميهمان برنامه زن و شوهر بودند و بعد آن طوري با هم حرف مي زدند)، نقد مضموني و كم مايه فيلم (كه البته فيلم ژيدان به لحاظ مضموني هم به شكل چندان مناسبي مورد بررسي قرار نگرفت و به مايه مركزي جذاب تقابل قانون پدر، قانون دولت در وجود پسر هيچ اشاره اي نشد) و همچنين حذف باند صداي جذاب فيلم (كه البته در بخش نقد، به بعضي از بخش هاي آن اشاره شد. بخش هايي كه بيننده هاي فيلم اصلا نشنيده بودند!) و طرز اداي اسامي انگليسي توسط گوينده برنامه، با آن تاكيدهاي وحشتناك روي بعضي از حروف كه مو بر اندام آدم راست مي كند. با اين حال برنامه، نقاط قوتي هم داشت و اميدواركننده به نظر مي رسيد. طوري كه مي شود دنبال كردنش را (به جز قسمت مربوط به نمايش <جغد خاكستري>!) به همه توصيه كرد. سينما يك، دكور شيكي داشت و وله هاي كامپيوتري اش جذاب به نظر مي رسيدند و خوب طراحي شده بودند. براي عنوان بندي نهايي هم حسابي زحمت كشيده بودند كه اين زحمت، به ثمر نشسته بود. منطق گفت وگو هم به جاي تك گويي، اگر با اجراي بهتري همراه باشد، به جذاب از كار در آمدن برنامه، كمك زيادي خواهد كرد. در ضمن گردانندگان برنامه نشان داده اند كه رسانه تلويزيون را مي شناسند، رسانه اي كه قابليت پخش تك گويي هاي ده دقيقه اي مفصل را ندارد. پس حرف كارشناسان برنامه را به بخش هاي كوتاهي تقسيم كرده بودند. به جز اينها، سازندگان سينما چهار، تصميم به برقراري ارتباط دوجانبه با بينندگان برنامه دارند. اينكه بيننده ها هم در نقد فيلم دخالت كنند و نظراتشان را براي برنامه بفرستند كه فرصت خيلي خوبي براي گردانندگان <سينما يك> فراهم مي كند تا برخلاف بقيه برنامه هاي تلويزيون، يك برنامه تعاملي بسازند. حالا باز منتظريم تا ببينيم با پخش اين برنامه، پنج شنبه شب هايمان زنده خواهد شد يا نه و البته از بابت برنامه هفته بعد خيال مان راحت است. <بودن يا نبودن> اثر كيانوش عياري، به فيلم هاي <جان فورد> مي ماند و هر انساني از ديدنش لذت خواهد برد.

جشنواره دانشجويي داستان كوتاه
000692.jpg
به زودي قرار است جشنواره دانشجويي داستان كوتاه با همكاري جامعه فرهنگي دانشجويي دانشگاه تهران و بنياد جمالزاده برگزار شود.
شركت كنندگان در اين جشنواره مي توانند داستان هاي كوتاه خود را تا روز دوشنبه يكم دي ماه به صورت تايپ شده و با فرمتwordxp به دفتر جشنواره ارسال كنند. آدرس اينترنتي كه براي اين جشنواره در نظر گرفته شده است عبارت است ازadeh.cjb.net:zwww.jamal
جشنواره هاي دانشجويي درسر تا سر جهان از اهميت و نفوذ چشمگيري در ميان جوانان برخوردار هستتد. اين جشنواره ها با همت وتلاش خود دانشجويان برگزار مي شود و به خاطر فقدان اغراض غير فرهنگي در برگزاري آن بسيار موثر است. در چند سال اخير برگزاري چنين جشنواره هايي از سوي نهادهاي دانشجويي مستقل كه صرفا جهت گيري فرهنگي دارند، در پويايي و تحرك فعاليت هاي فرهنگي بسيار مفيد بوده اند.

حكايت تالار وحدت 
000694.jpg
در حالي كه شهر تهران از فقدان فضاهاي فرهنگي كافي و مناسب رنج مي برد و يكي از مباحث عمده فرهنگي در سال هاي اخير يافتن راه حلي براي پر كردن اين خلا است، يكي از سالن هاي تالار وحدت به سالن اختصاصي يكي از بنيادها تبديل شده است.
اين مساله البته اعتراضات فراواني را در ميان اهل هنر و فرهنگ برانگيخت و واكنش هاي فراواني را به همراه داشت و باعث شد تا رئيس تالار وحدت مجبور به پاسخگويي در اين باره شود.
با اين حال آنچه كه در خور توجه است، ذهنيتي است كه باعث مي شود تالار بزرگ و مهم شهر، به جاي پرداختن به وظيفه اصلي اش، يعني اجراي آثار هنري، بر انجام كارهاي غيرفرهنگي، ولو براي مدتي محدود تبديل شود.
تالا ر وحدت يك سرمايه ملي است كه بايد در حفظ و نگهداري آن دقت نظر بيشتري به خرج دهيم.

هفتمين جلد دانشنامه جهان اسلام
000696.jpg
دانشنامه جهان اسلام يكي از جدي ترين و سترگ ترين آثاري است كه در يك دهه اخير كوشش فراواني براي تدوين آن زير نظر محققان و اساتيد برجسته انجام شده است. اين دانشنامه قرار است در 40 جلد به معرفي علوم، فنون، صنايع، مشاغل، دانشمندان بزرگ، مراكز تعليم و تربيت، مدارس، كتابخانه ها، تمدن اسلامي و ... بپردازد. تاكنون 6 جلد از اين مجموعه منتشر شده بود كه هم اينك جلد هفتم آن در حجم 898 صفحه نيز منتشر شده است.
اين جلد شامل مقالات حرف <ت> است كه شامل بر 276 مقاله از استادان و پژوهشگران داخلي و خارجي است. از مقاله هاي بلند اين مجله مي توان به زبان و ادبيات تركي، تقويم، تفسير، تعليم و تربيت، تصوف و نهضت ترجمه اشاره كرد. رئيس هيات امناي اين دانشنامه عظيم دكتر حداد عادل است.
مشخصا چنين مجموعه هايي مي تواند خلا اطلاعاتي و تحليلي در باب مباني و مسائل جهان اسلام را پر كند.

در باب سينما نرفتن
سينماهاي دور
از اوايل دهه هفتاد كه شهرداري تهران به ساخت و گسترش فرهنگسراها در تهران پرداخت، تا سال 76 تقريباً در بيشتر مناطق تهران، حتي مناطق حومه و حاشيه نشين، فرهنگسرا ساخته شده بود. شهرداري در آن سالها با فعال كردن اين مراكز فرهنگي، كه ساختمان بعضي از آنها تا پيش از آن معضلي براي محله محسوب مي شد، از تمام فضاهاي موجود براي نزديكي شهروندان به فضاهاي فرهنگي بهره برد. سرگذشت سينماهاي تهران اما مسيري خلاف حركت گسترش فرهنگسراها را طي كرد و در بعضي از مناطق، همان تعداد سينماهاي متمركز هم به حالت نيمه تعطيل درمي آمد.
درحال حاضر تقريباً تمامي سينماهاي تهران در محلات و خيابان هاي مركزي و قديمي سازتر شهر متمركز شده است و هرچه به شرق يا غرب پيش مي رويم با يكسان شدن شكل خيابان ها و يك دست شدن نسبي شكل ساختمان سازي و قدمت بناها، از مكان هاي تفريحي و مراكز فرهنگي كاسته مي شود و سينما كه يكي از عاميانه ترين سرگرمي هاي فرهنگي محسوب مي شود، در مناطقي بجز مناطق مركزي تهران تقريباً به چشم نمي خورد.
هرچه سينماها درخيابان ها و محلاتي نظير ولي عصر، جمهوري، انقلاب، شريعتي و اطراف آنها بيشتر به چشم مي خورد، در مناطق مسكوني تري نظير شهرك غرب، سعادت آباد، پونك، جنت آباد، آرياشهر (صادقيه)، تهران پارس و... وجود سينما كمتر مشهود است. اين درحالي است كه همان طور كه تقريباً تمام شهرنشينان تجربه كرده اند، سينما و فيلم ديدن در آن محيط تفريحي است كه بجز سينه چاك هاي اين هنر، ديگران حاضر نيستند به  خاطرش ساعت ها وقت خود را در ترافيك و ازدحام جمعيت در خيابان ها تلف كنند و در نهايت نه تنها ساعت دلچسبي را نگذرانده اند، بلكه از آن مقطع زمان تنها چيزي كه در خاطرشان مانده پشيماني به خاطر خارج شدن از منزل است.
رواج فيلم هايVHS وVCD و كم رونقي سينماها يكي از عواقب دوري سينما از محلات و مناطق حاشيه ا ي تر است؛ مناطقي كه غالباً جمعيت جوان بيشتري را در خود جاي داده است.
اصولاً سينما، مانند قدم زدن و نشستن در پارك يا غذاخوردن بيرون از خانه، تا حدودي يك سرگرمي طبقه متوسط محسوب مي شود. سرگرمي كساني است كه پس از پايان كار روزانه و استراحتي كوتاه، براي تفريح و بودن در كنار خانواده به دنبال جايي مي گردند. (اين عده از كساني كه سينما را جدي تر دنبال مي كنند و به خاطر ديدن جديدترين فيلم يا حصول كار كارگرداني مشهور حاضرند ساعت ها در صف بليت يا ترافيك خيابان بمانند كاملاً متفاوت هستند.) تفريح اين قشر با قدم زدن در خيابان و ديدن فيلم در سينما شروع و با صرف شام در يك پيتزافروشي يا اغذيه فروشي و بازگشت به خانه به پايان مي رسد. حال چگونه مي توان انتظار داشت چنين تفريحي را در ترافيك و شلوغي مركز شهر خراب كرد و با عصبانيت به منزل بازگشت.
از طرفي اكثر خانواده هاي ساكن در مناطق شرقي و غربي تهران، به جز مناطقي در شهرك غرب و سعادت آباد، از طبقه متوسط جامعه شهري هستند و اين گروه غالباً اتومبيل شخصي ندارند. همين مساله به تنهايي انگيزه ديدن فيلم در سينما را از بين خواهد برد، به خصوص كه هزينه هاي رفت و آمد به مركز شهر به هزينه اين تفريح غالباً شبانه اضافه خواهد شد.
به عبارت ديگر سينماهاي تهران متناسب با گسترش و توسعه تهران، گسترش پيدا نكرده اند و اين موضوع نه تنها در ركود سينما موثر بوده است، بلكه به نظر مي رسد عواقبي نظير گريز از فرهنگ شهري و تشديد حس نابرابري و بيگانگي را نيز به دنبال داشته باشد. فراموش نكنيم كه در ميان ساكنين اين مناطق غالباً مهاجرنشين، فرهنگي نامانوس تر با فرهنگ شهرنشيني در كلانشهري نظير تهران غالب است.

راه حلي فوري
خيابان مي تواند يك فضاي فرهنگي باشد
000698.jpg
شهرها كه زماني زنده و رنگارنگ بودند، اكنون در دنياي مدرن، بسيار ملا ل آور و يكنواخت شده اند. فرهنگ كه در سده هاي پيش در كوچه ها و خيابان ها جاري بود، هم اينك به فضاهاي بسته و محدود رفته و به همين دليل از نقش مردمي اش دور مانده است.
امروزه البته در بسياري از جهان مي توان نشانه هايي از واكنش عليه اين يكنواختي شهرها را ديد. ما ساكنين تهران كه سال هاست از فقدان فضاهاي فرهنگي مطلوب گله مي كنيم، بايد از مسوولان بخواهيم فرهنگ را به فضاهاي باز بياورند، فضاهاي خياباني مرده و ملال آور را به رنگ فرهنگ مزين كنند. بسياري از ساكنين شهرهاي بزرگ سعي كرده اند تا زبان رنگ ها و زيبايي را از طريق فرهنگ در شهر جاري سازند. مردماني كه با احساسي حسرت آميز به دوره اي مي انديشند كه در آن فرهنگ و زندگي در هم عجين شده بود، هنگامي كه فرهنگ به زندگي روزمره معنايي عميق مي بخشيد و آن را از پوچي و بيهودگي نجات مي داد.
سيرك و تئاترهاي خياباني، هنرهايي بودند كه سرچشمه حيات را نمايش مي دادند و آن را در كوچه و خيابان جاري مي كردند. ارزش هاي سنتي و قواعد دنياي مدرن بايد به گونه اي با يكديگر درآميزند تا جهان را مكاني بهتر براي بودن وزيستن تبديل كنند.
در تهران بايد اين رويه دنبال شود. يعني محيط زندگي به يمن حضور بي واسطه فرهنگ سرزنده تر وبانشاط تر شود. فضاي فرهنگي نه محدود به يك سالن و فرهنگسرا، كه به خيابان ها گسترش يابد و بار ديگر همچون نياكان مان شاهد سرزندگي و سرور دركوچه و خيابان ها باشيم. خيابان ها و محيط زندگي بار ديگر جولانگاه شادماني ما قرار گيرد.كه ممكن است خودانگيخته باشد و سازمان يافته. نوع خود انگيخته اين شادماني و تعامل فرهنگي را در صعود ايران به جام جهاني شاهد بوديم. كه ميليون   ها نفر در سرتاسر ايران بدون قصد و نيت قبلي در كمال رعايت رفتار شهروندي به خيابان ها  آمدند و نوعي سرزنده از فرهنگ را به نمايش گذاشتند.
متوليان فرهنگي مي توانند به نوع سازمان يافته اين فرهنگ هاي خياباني توجه كنند. تئاتر خياباني و كنسرت هاي خياباني مي توانند نمونه هايي از اين انتقال فرهنگ به زندگي روزمره و فضاهاي كوچه وبازار باشند.
خيابان بايد مكاني براي گفتگوي فرهنگي باشد. همچنانكه بسياري از كشورهاي جهان اهميت آن را دريافته اند،  ما نيز بايد به خيابان به عنوان يك فضاي فرهنگي بنگريم. چرا كه اتفاقا كوچه وخيابان و بازار در ارزش هاي سنتي ما از جايگاهي خاص و قابل توجه برخوردار است و ناديده گرفتن آن به خاطر مدرنيزاسيون الكن شهري، ما را دچار بحران هاي عظيمي مي كند، كه يكي از آنها همين فقدان فضاي فرهنگي است.
اين در حالي است كه هنرهاي سنتي ما مثل تعزيه و روحوضي در كوچه و بازار اجرا مي شدند.
فرهنگ در سنت غربي مبتني بر فضاهاي بسته و ساختمان است و ساخت آمفي تئاتر به دوران امپراطوري روم باز مي گردد، در حالي كه فرهنگ در سنت شرقي كاملا در فضاهاي باز خلق مي شده است، در كوچه و بازار، هم اينك كه تهران با بحران مكان هاي فرهنگي روبروست، يكي از راه حل  هاي آن كشاندن فرهنگ به خيابان است: نقاشي هاي روي ديوار ( نه به اين شكل سطحي و عوامانه  كه در سطح شهر شاهدش هستيم) تئاترهاي خياباني و كنسرت هاي خياباني، مي توانند بخش عمده اي از اين خلاء را پركنند و دست كم تا حدودي معضل فقدان مكان هاي فرهنگي را حل كنند، البته اگر واقعا مساله ما فرهنگ باشد.

پاتوق نقد و نظر
<مدتي بعد از اينكه بالاخره تصميم گرفتيم جلسات ادبي را در پاتوق فرهنگي برگزار كنيم، به اين نتيجه رسيديم كه با نام گروه بامداد، نقد و نظر كتاب هاي داستاني و ادبي خوب را بررسي كنيم.
اولين برنامه كه در ماه رمضان برگزار شد جلسه نقد و بررسي كتاب (شهر بازي) نوشته حميد ياوري بود كه فتح الله بي نياز هم درمورد آن صحبت كرد. تصميم گرفتيم براي تنوع، يك ربع يا بيشتر برنامه متفاوتي مثل اجراي موسيقي زنده يا پخش فيلم كوتاه داشته باشيم.>
اسماعيل جنتي مسوول برگزاري جلسات نقد و بررسي كتاب در پاتوق فرهنگي به اين توضيحات درمورد جلسات نقد و بررسي كتاب اضافه كرد: <البته ممكن است برنامه فقط بررسي كتاب نباشد و سخنراني دعوت شود كه درمورد رابطه ادبيات با موسيقي يا مثلاً درمورد ترجمه سخنراني كند.>
در جلسات نقد و بررسي كتاب گروه بامداد در پاتوق فرهنگي ما نسخه هايي از كتاب مورد نقد در دسترس حاضرين قرار مي گيرد تا اگر كسي با كتاب آشنا نيست و آن را نخوانده، مطالعه كند. در اين برنامه علاوه بر صحبت هاي سخنران، مترجم يا نويسنده كتاب هم مي تواند صحبت كند و حاضران هم سوالاتي را از آنها يا از سخنران مطرح خواهند كرد، در ميان جلسه تنفسي براي استراحت و ادامه جلسه داده خواهد شد.
مسوول برگزاري اين جلسات اميدوار است با انجام چنين برنامه هايي جامعه را روز به روز بيشتر نسبت به كتاب خواندن و كتاب خوب خواندن ترغيب كند.
در اين جلسات، فروش خوب كتاب شاخصه اي براي انتخاب آن براي نقد و بررسي محسوب نمي شود، بلكه ترجمه خوب يا نوشتن داستان خوب باعث مي شود تا كتاب مورد بررسي قرار بگيرد، به خصوص اگر كتاب خوبي مورد استقبال قرار نگرفته باشد و فروش خوبي نداشته باشد.
در جلسات بعدي نقد و نظر و بررسي كتاب در پاتوق فرهنگي، مجموعه شعر تازه منتشر شده <كامپا> اثر <كلاره خامس> شاعر اسپانيايي بررسي خواهد شد. اين كتاب كه به همراه يكCD دكلمه اشعار توسط نشر يوشيج و همكاري مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها منتشر شده است به شكلي نفيس و با جاي مخصوصCD در جلد طراحي شده است. در جلسه نقد و بررسي اين كتاب مترجمان آن آقايان فواد نظيري و فرهاد آذري حضور خواهند داشت.
سومين جلسه از اين جلسات هم درمورد نيما يوشيج خواهد بود و در آن شعر و نثر نيما توسط سخنران جلسه كاميار عابدي بررسي خواهد شد. جلساتي نظير نمادشناسي و اسطوره شناسي هم پيش بيني شده كه هنوز برنامه آنها اعلام نشده است.
اين جلسات روزهاي سه شنبه از ساعت 17 تا 19 در پاتوق فرهنگي كتاب ما، در خيابان شريعتي روبروي خيابان بهار شيراز، مجتمع فرهنگي هنري تهران برگزار خواهد شد.

تهران و معضل فضاهاي فرهنگي
000690.jpg
همه ما مي دانيم كه اين تهران 12 ميليوني همان طور كه فضاي سبز كمي دارد و اماكن تفريحي و آموزشي آن هم به نسبت جمعيت اش ناچيز است، ازنظر محيط هاي فرهنگي هم فقير است. گرچه فرهنگسراها تا حدودي برطرف كننده نياز هستند اما به نظر مي رسد ايجاد اماكن فرهنگي از طرف بخش خصوصي هم اقدامي است كه مورد غفلت قرار گرفته است.

ر وقت در گوشه و كنار اين شهر سينما، كتابخانه، سالن اجرا و يا هر ساختمان فرهنگي بدون استفاده ديگري را مي بينيم آرزو مي كنيم دستي آستين بالا بزند و آن را دوباره راه بيندازد. پاتوق فرهنگي تهران هم يكي از اين مجموعه هاست كه دوباره راه افتاده است، اما اين بار با اسم <پاتوق فرهنگي كتاب ما.> اين پاتوق كه در خيابان شريعتي روبروي بهارشيراز و در يكي از طبقات مجموعه فرهنگي تهران جاي گرفته، حدود سه ماه پيش بعداز يك سال و چند ماه تعطيلي دوباره راه افتاده است.
ظاهر پاتوق فرق چنداني نكرده و <موسسه فرهنگي كتاب ما> كه راه اندازي مجدد و اداره آن را به دست گرفته، تغيير چنداني در آن نداده است. در طبقه سوم مجموعه فرهنگي، نمايشگاه و فروشگاه كتاب و در كنار قفسه هاي كتاب ميز و صندلي براي مطالعه، سر جاي اش است. ظاهراً فعلاً همين يك طبقه در اختيار پاتوق قرار دارد اما هنرپور مسئول پاتوق مي گويد كه ممكن است در آينده از سالن طبقه دوم هم استفاده كنيم. پاتوق از 9 صبح تا 9 شب باز است و هنرپور مي گويد: هركس بخواهد مي تواند بيايد اينجا و از اين ميز و صندلي و محيط استفاده كند، كتاب مورد علاقه اش را از قفسه بر دارد،  بخواند و اگر خواست بخرد.
پاتوق، كتابخانه اي ندارد كه كتاب به امانت بدهد اما نمايشگاه و فروشگاه كتاب در اختيار همه قرار دارد و ميز و صندلي هم كه باشد بهانه اي براي كتاب نخواندن وجود نخواهد داشت. حالا ممكن است مثل خيلي ها دنبال جاي آرامي براي درس خواندن باشيد كه بازهم جاي مناسبي است، به خصوص وقت مطالعه يك استكان چاي هم هميشه مي چسبد و در آنجا مي توانيد بنوشيد.
اما پاتوق از وقتي راه افتاده است بجز بخش كتاب برنامه هاي ديگري هم دارد: جلسات سخنراني، نقد، بررسي و نظر و نمايش فيلم از برنامه هايي است كه در آنجا شروع شده و بعد از ماه مبارك رمضان دوباره پيگيري خواهد شد. به طور كامل تر، نمايش فيلم هاي مستند و داستاني كوتاه، نقد و بررسي كتاب، بحث هاي ادبي، شب شعر، ادبيات طنز و سخنراني هايي مثل حافظ شناسي و شرح مثنوي از برنامه هاي فرهنگي پاتوق است و مشاوره حقوقي كه هرچند وقت يك بار انجام مي شود، جزو برنامه  هايي است كه به مسائل اجتماعي مي پردازد.
هنرپور مي گويد: ما هر برنامه  را با يك گروه كار مي كنيم، برنامه هاي ادبي را انجمن ادبي سينما برگزار مي كند، گروه شعرو ادب پاتوق، انجمن ادبي اميركبير است وگروه بامداد، نقد و نظر ادبي را برگزار مي كند. نمايش فيلم هم به عهده دو گروه است كه در روزهاي شنبه و سه شنبه هر هفته برگزار مي شود. به نظر هنرپور به مرور استقبال از اين برنامه ها بيشتر خواهد شد و او پيش بيني مي كند كه برنامه هاي نمايش فيلم، نقد و نظر ادبي و ادبيات طنز بيشترين مخاطب را داشته باشد.
به جز اين برنامه ها، احتمالا پاتوق برنامه هاي فرهنگي ديگري را هم برگزار كند؛ برنامه هايي نظير اجراي تئاتر و برگزاري نمايشگاه كه از برنامه هاي آينده پاتوق خواهد بود. با اين وجود به نظر مي رسد تا رسيدن به يك محيط فرهنگي با برنامه هاي متنوع و تازه راهي نه چندان كوتاه مانده باشد. كارها تا حدودي به كندي پيش مي رود. احتمالا استقبال مخاطبان از برنامه اي؛ در راه اندازي برنامه ديگر تاثير مستقيم مي گذارد و از همه مهمتر، اين پاتوق در اختيار بخش خصوصي است و براي اداره و تداوم كار نيازمند درآمد است. همين موضوع هم باعث مي شود مسوولان پاتوق براي كشيدن مخاطبان و جذب آنها به آنجا برنامه هاي متفاوتي را بررسي كنند؛ برنامه هايي مانند جلسات مديران وتحريريه هاي نشريات با مخاطبان خود در سالن پاتوق و يا بازارچه كتاب كه محلي خواهد بود براي خريد و فروش كتاب  هاي دست دوم و هركسي هم مي تواند كتاب خود را درآن بفروشد.
به نظر مسوولان پاتوق، تمام فعاليت هايي كه در قالب نام پاتوق فرهنگي جاي گيرد مي تواند در آنجا انجام شود. بنابراين تهراني ها مي توانند علاوه بر شركت در برنامه هاي پاتوق، با پيشنهاد برنامه اي تازه تنوع بيشتري به اين برنامه ها بدهند.

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |