سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۱
بدل كاري ديوانگي است
احساس درد و سوزش شديدي عليزاده را فرا گرفت. تير جنگي كه به اشتباه به جاي تير مشقي داخل خشاب قرار گرفته بود، به ميان پاهاي او خورده بود.
002547.jpg

Fade
اينجارابراي آنهايي گذاشتيم كه خاكسترنشين عشق به سينما شدند.

مهرداد مشايخي
احساس اينكه خودت نباشي و بهترين و جذاب ترين هنر نمايي هاي حرفه ات به نام كس ديگري ثبت شود، حس اينكه در حين كار هر لحظه خطر تو را به جاي كس ديگري تهديد مي كند و بالاخره اين خوشي كه چنان لحظه جذابي را خلق كرده اي كه همه را روي صندلي ميخكوب كرده است، احساس يك بدل كار است.
امان از دست ارباب جمشيد
در ميان ميدان جنگ وسط شعله هاي آتش و انفجارهاي كوچك و بزرگ چهار كاميون و جيپ نظامي واژگون مي شوند، در ادامه جنگ كاميوني به درياچه و كاميون ديگري به چاله اي بزرگ مي افتد. فيلم برداري از صحنه هاي هيجان انگيز و حادثه اي تمام شده و گرد و خاك و آتش فرو نشسته است راننده كاميوني كه به چاله افتاده است در حالي كه از كوبيده شدن سرش با سقف كاميون هنوز گيج است، بيرون مي آيد. صحنه خوبي از آب در آمد پر از حادثه هاي جذاب و خطرناك براي فيلم پروازدر شب.
بازيگر كهنه كار اين صحنه هاي پرخطر سال ۴۹ در حالي كه ۱۶ سال داشت يك روز به خيابان ارباب جمشيد رفت. جمعيت جمع شده بود و از دور چيزي معلوم نبود، عده اي مشغول فيلم برداري از يكي از صحنه هاي فيلم طلاق بودند.
شانزده سالگي مجيد عليزاده مثل بيشتر نوجوان ها، دوره كشف جامعه بود و سرك كشيدن به گوشه و كنار آن. مجيد ۴ ساعت تمام فيلم برداري را تماشا كرد وغرق جذابيت هاي نقش آفريني شد، يك دفعه يكي از عوامل فيلم صدايش كرد «آقاي فري» موهايش فري بود. به مجيد ۵۰تومان داد و گفت كه با اين پول نان و پنير و گوجه فرنگي و حلوا ارده بخرد. مي خرد و مي آورد. مدير تداركات حميد افشار، مي گويد: «همين جا بايست و پيش من كار كن، حقوقت هم روزي ۱۵ ريال است.»
بچه محله امام زاده حسن تهران از همان روز وارد سينما شد و با اينكه زير دست مدير تداركات كار مي كرد به عباس كسايي كارگردان فيلم اصرار كرد كه نقشي به او بدهد. او هم وسط فيلم گفت كه بيايد و نقش بچگي هاي بيك ايمانوردي را بازي كند.
«چون به بازيگري علاقه داشتم خوب بازي كردم و با يك برداشت بازي را تمام كردم.» مجيد عليزاده تا امروز در چيزي در حدود ۱۴۵ فيلم به عنوان دستيار نورپرداز، دستيار صدابردار، بازيگر و بدل كار حضور داشته است.
از شما تقدير مي شود
شاغلين در بيشتر مشاغل و حرفه ها، هرچه از سابقه كارشان مي گذرد، باتجربه تر و زبردست تر مي شوند، با مهارت خاصي كار تخصصي خود را دنبال مي كنند اما رابطه مجيد عليزاده با بدل كاري اينگونه نيست.
عليزاده كه در بيست و سه سالگي و چند سال بعد از آن در باشگاه هاي فولاد و دخانيات كشتي كج و بوكس تمرين مي كرد، حالا از بدل كاري مي ترسد، مي گويد: «آن موقع كه نقش بدل كار يا همان كتك خور را بازي مي كرديم اگر اتفاقي هم مي افتاد، تامين بوديم. اگر دستي مي شكست يا حادثه اي اتفاق مي افتاد، خيالمان راحت بود كه دست كم حقوقمان مي رسد و آينده اي هست، اما امروز مي ترسم اگر اتفاقي بيفتد ناقص بشوم و هيچ كس هم به دادم نرسد. اينطوري شده است ديگر.»
با اين همه خيلي شهامت مي خواهد كه آدم بعد از اين همه حادثه ناگوار باز هم در صحنه هاي حادثه اي ظاهر شود، آن هم به عنوان بدل كار. بدترين حادثه اي كه براي عليزاده در حين بازي اتفاق افتاد به بازي در سريالي در خوزستان مربوط مي شد. او با اين كه در اين سريال بدل كار نبود اما از حادثه در امان نماند و وقتي كه كارگردان ناگهان دستور شليك داد، عليزاده و فيلمبردار مشغول گرفتن كلوزآپ از يك بازيگر بودند. احساس درد و سوزش شديدي عليزاده را فرا گرفت. تير جنگي كه به اشتباه به جاي تير مشقي داخل خشاب قرار گرفته بود، به ميان پاهاي ا و خورده بود. مي گويد: خيلي به من سخت گذشت، دو سال طول كشيد تا سلامتي ام را به دست آوردم.
با اين وجود او در مدت درمان تامين بود و حقوقش را دريافت كرد. آن موقع در كنار بدل كاري، دستيار فيلمبرداري را هم دنبال مي كرد: فرياد زير آب، پرستوي عاشق، نفس بريده، تكيه بر باد و ... و بعد از انقلاب هم با عناوين مختلف در فيلم ها و سريال هاي فرمان، طوبي، غريبه، بازي تمام شد، سناتور، ريشه در خون، طبل تو خالي، شاه دزد و... حضور داشت.
به هر حال حس بدل كاري مثل عليزاده موقع ايفاي نقش حس ترس نيست. او تمام حواسش را جمع مي كند تا چطور حادثه را پيش ببرد كه آسيبي به او نرسد. با وجود تمام پيش بيني ها اين لازم به نظر مي رسد. با وجود اينكه داخل ماشين ها را آهن كشي مي كنند و با وجود اينكه ۴ ليتر بنزين توي باك نمي ريزند، با وجود اينكه همه نكات ايمني را بررسي مي كنند، اما عليزاده مي گويد: «بايد خودمان مراقب همه چيز باشيم وگرنه ممكن است بدترين حادثه ممكن اتفاق بيفتد.»
البته اينطور نيست كه هميشه براي اينكه هنرپيشه آسيبي نبيند بدل كار وارد صحنه شود، گاهي هنرپيشه ها كه آسيب مي بينند، بدل كاران ادامه نقش را به عهده مي گيرند. در فيلم دندان مار در صحنه اي كه احمد نجفي و نرسي وسط شعله هاي آتش گلاويز شده بودند، نرسي زمين خورد و صورتش سوخت. او را به بيمارستان منتقل كردند اما فيلم ناتمام مانده بود و وقت مي گذشت. در اين بين عليزاده لباس نرسي را مي پوشد و براي بازي كردن ادامه فيلم و زد و خورد در ميان آتش جلوي دوربين مي رود. كيميايي كه آن روزها علاوه بر دستمزد، پاداش ويژه اي به عليزاده پرداخت كرد، هنوز هم از اين كمك او ياد مي كند.
بعد از ۳۰ سال دوره فعاليت هاي صنفي تقدير از افتخارات مي رسد و با تاسيس خانه سينما، عليزاده و چند نفر ديگر از استادان و بازيگران بدل كار، انجمن بدل كاران آن خانه را تاسيس مي كنند و بالاخره در سال ۷۲ در مراسم انتخاب برترين هاي سينماي ايران كه به وسيله نشريه گزارش فيلم ترتيب داده شده بود، از مجيد عليزاده تقدير شد. مي گويد: «آن سال نامه اي به انجمن رسيد كه در آن از من خواسته شده بود به ورزشگاه شيرودي بروم. وقتي رفتم گفتند كه به عنوان بهترين بدل كار انتخاب شده ايد. باورم نمي شد. قسمت هايي از صحنه هاي بدل كاري فيلم ترن و چند نفر ديگر را پخش كردند و وقتي اسمم را صدا زدند تا براي گرفتن لوح تقدير روي صحنه بروم، خجالت مي كشيدم. چندبار صدا زدند تا بالاخره رفتم روي سن.
كاش نمي آمدم 
مجيد عليزاده ۶ فرزند دارد كه هيچكدام از آنها وارد سينما نشده اند. محمدرضا كه ۲۵ ساله و مهندس الكترونيك است چهره خوبي دارد و چندبار براي بازي در فيلم دعوت شده است اما عليزاده اجازه بازي در فيلم را به او نداده است. مي گويد: «اگر ۳۶ سال پيش مي دانستم چنين آينده اي دارم هرگز پا به سينما نمي گذاشتم» طوري صحبت مي كند كه انگار سينما هيچ ثمري برايش نداشته است، به بچه هايش گفته كه اگر شما از ۳۰ روز ماه ۵ روز آن را خوش بوديد و ۲۵ روز ديگر را در ناراحتي گذرانديد، به خاطر شغل من بوده است.
مي گويد فضاي سينما فضاي عجيبي شده است. درحالي كه براي بازيگران و عوامل كهنه كار، فرصتي براي كار نيست، چهره هاي جديد كه گاه با پرداخت مبلغي وارد سينما شده اند، جاي آنها را پر كرده اند.
پسر بازنشسته پست و تلگراف حالا شايد افسوس مي خورد كه نصيحت پدر را گوش نكرده و همان ابتدا دست از اين كار نكشيده است. مي گويد: خيلي برايم عجيب است، قبلاً سينمايي ها همه جا پشتيبان هم بودند اما حالا اين طور نيست، سر صحنه فيلم آقا مهدي وارد مي شود،  با ناصر ملك مطيعي در شيراز بحث مي كند و به تهران برمي گردد. فيلمبرداري نيمه كاره ماند و از شيراز به هركس زنگ زدند جاي عليزاده را نگرفت.مي گفتند كار را خودش بايد تمام كند تا اينكه بعد از چند روز به خودش زنگ مي زنند، بليت هواپيما مي خرند و عليزاده به شيراز برمي گردد اما حالا ... وقتي به خانه سينما مي رود بيشتر از اينكه چهره هاي كهنه كار و قديمي ببيند بازيگران جديدي را مي بيند كه شباهتي به بازيگر جماعت ندارند.
به قول خودش: «نمي دانم چه كاره اند و از كدام كتيبه آمده اند.» خلاصه اينكه از وضعيت فعلي كار در سينماي ايران اصلاً راضي نيست. انتخاب رابطه اي كادر فني و بازيگر، ديگر مجالي به او و دوستانش نمي دهد. خودش را كه با هفت خواهر و برادر ديگرش مقايسه مي كند، مي بيند در اين همه سال چيزي هم به دست نياورده است. بدل كاري را كه ديگر اصلاً دنبال نمي كند. چرا بدل كاري كند؟ اگر اتفاقي افتاد چه كسي به سراغش مي آيد؟  همين حالا يكي از مهره هاي كمرش به خاطر بازي در فيلم «دلار» شكسته است.
دستش در فيلم «فاتح دلها» شكست و سرش موقع بازي در سريال «غريبه» و شست پايش هم به خاطر بازي در «ترن». مي گويد: بدل كاري الان ديگر ديوانگي است فقط اين اواخر يكبار دست به بدل كاري زدم آن هم به خاطر دوستم اميد نجيب زاده.
وقتي نجيب زاده گفت: «براي فيلم قلب هاي ناآرام بدل بازي كن، رفتم. زمين را زيرسازي كردم و خودم را از طبقه دوم با صورت پرت كردم.»
وقتي مي پرسيم حرف آخر، مي گويد حرف آخر اينكه كاش از همان اول وارد سينما نمي شدم. كاش همان ۳۶ سال پيش مي دانستم عاقبت كار سينمايي در ايران چيست. اولش هيچ بود و آخرش هم هيچ.

سربازان جمعه به تعويق مي افتد؟
002559.jpg
«سربازان جمعه» براي مبارزه آماده اند اما بدون صدا، اميدي به پيروزي در نبرد نيست. اين خبر، كساني را كه عاشق فيلم هاي مسعود كيميايي هستند نگران مي كند. فيلم سربازان جمعه در آخرين مراحل صداگذاري به سر مي برد و هنوز مشخص نيست كه چه روزي براي اكران آماده مي شود.
گرچه اين خبر، نگران كننده است اما شما نگران نباشيد. دليلش ساده است؛ اينكه مسوولان فيلم سربازان جمعه به روابط عمومي جشنواره اطمينان داده اند كه اين فيلم حتما به جشنواره، فجر مي رسد. البته زمان اكران سربازان جمعه به احتمال زياد تغيير مي كند. فيلم تازه مسعود كيميايي پس از به پايان رسيدن آخرين مراحل صداگذاري در آخرين روزهاي جشنواره، روي پرده مي رود.

خدا قوت
002553.jpg
خبرگزاري مهر در جمع ساير خبرگزاري ها، فعال ترين است. در روز اول جشنواره كه تقريبا تمام روزنامه ها به دليل تعطيلي عيد قربان در دفتر خود فعاليتي نداشتند (روزنامه چي ها، روزهاي تعطيل سركارند و روز قبل را در خانه) اين خبرگزاري با ارسال ۱۵ خبر و همچنين تهيه يك گزارش كامل از مراسم افتتاحيه، كار تلكس بازها را راحت كرد.
از امروز مي توانيد ببينيد كه...

در اين دنياي بدصدا
002565.jpg
مهر - خبرگزاري مهر مي نويسد: «در اين دنيا» با صداي بسيار بد اكران شد. گرچه جشنواره فجر، ۱۷ سال سابقه دارد و اين توقع كه كارها از روز اول روي حساب و منوال باشد، توقع بيجا و زيادي نيست.
خبرنگار سينمايي مهر نوشته است پرش و تار بودن تصاوير و خوانا نبودن زيرنويس فيلم از آغاز تا پايان ادامه داشت.

جايزه عليه مافيا
002562.jpg
اين هم خبري كه بايد آن را با قيافه كاملاً جدي بخوانيد. ابوالقاسم طالبي رئيس هيات مديره انجمن سينماگران مستقل به مهر مي گويد: «اين انجمن قصد دارد از اين به بعد به طور جمعي در جشنواره حضور پيدا مي كند و بهترين كارگردان، فيلمنامه نويس و بازيگر را انتخاب مي كند.»
نكته اين است كه جوايز اين انجمن نه براي تشويق بهترين ها كه به دليل مقابله با مافياي سينما اهدا مي شود!

بولتن ديروقت
002568.jpg
حسين سلطان محمدي سردبير بولتن جشنواره قول داده بود بولتن امسال بسيار بهتر از سال گذشته باشد، اما...
آنچه كه به دست ما رسيد متناسب با آنچه او مي گفت نبود. البته نشريه يك موجود زنده است كه روز به روز بهتر خواهد شد. نكته ديگري كه بايد به آن توجه شود،  زمان است.
شماره اول بولتن خيلي دير به سينماها رسيد.
ما منتظر روز دوم و سوميم. اين حرفها هم قضاوت نبود.

شهر زيبا به جاي پرده عشق
002556.jpg
صبح روز دوشنبه در حالي كه قرار بود فيلم «پرده عشق» به كارگرداني جمال شورجه به نمايش درآيد، يك ساعت قبل از نمايش فيلم اعلام شد كه براي فيلم «شهر زيبا» به كارگرداني اصغر فرهادي در سانس ۱۲ سينما استقلال به نمايش درخواهد آمد.
هنوز دلايل اين جابه جايي عنوان نشده است، اما اين كار موجب شد تا بسياري از علاقه مندان خود را به سرعت به سالن سينما برسانند.

چهلمين روز بم در خانه هنرمندان
002550.jpg
تالار بتهون خانه هنرمندان ايران با همكاري انجمن هاي عضو در آن و خانه سينما در روز چهارشنبه پانزدهم بهمن ماه، پذيراي برگزاركنندگان چهلمين روز زلزله بم با ياد آسيب ديدگان اين فاجعه است.
مديرعامل خانه هنرمندان، بهروز غريب پور، هدف از اين كار را ادامه كمك به اين آسيب ديدگان، عنوان كرده است و گفته كه در اين برنامه، چهل و نه گروه، همكاري مي كنند.
وي با بيان اينكه در برنامه روز چهارشنبه، گروه هاي مختلف هنري برنامه اجرا خواهند كرد، گفت: مصادف شدن اين برنامه با جشنواره هاي فيلم و موسيقي تا حدودي كيفيت كار را تحت تاثير خود قرار داده است.
ونداد مساح زاده، مدير موسيقي خانه هنرمندان، از احتمال اجراي سه قطعه آداجيو، مون لايت و اير خبر داده است.
پوستر اين مراسم با عنوان «بم را فراموش نكنيم» به همراه اسامي چهل و نه انجمن همكار در اين برنامه، توسط ابراهيم حقيقي طراحي شده است.

جشنواره ۶
جشنواره ۱
جشنواره ۲
جشنواره ۳
جشنواره ۴
جشنواره ۵
جشنواره ۷
جشنواره ۸
|  جشنواره ۱  |  جشنواره ۲  |  جشنواره ۳  |  جشنواره ۴  |  جشنواره ۵  |  جشنواره ۶  |  جشنواره ۷  |  جشنواره ۸  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |