يكشنبه ۱۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۲۷
تجمع اعتراضآميز پيمانكاران فرودگاه امام
مطالبات ميليارد توماني
پيمانكاران فرودگاه امام بعد از افتتاح فرودگاه ديگر پاسخي در مقابل مطالبات خود نشنيدند. خوشبختانه فاصله اين مكان تا مركز شهر بسيار است وصداي فريادهاي طلبكاران گوش هيچ كس را آزار نداد
رئيس دفتر مجري بعد از گفتن اينكه فعلا پولي در ميان نيست وعده مي دهد كه قرار ملاقاتي با مجري بگذارد، ولي تا چند روز بعد هم چنين ملاقاتي ميسر نمي شود
010827.jpg
اميدواريم روزي اين عكس ها را با اخبار خوشتري چاپ كنيم. اين آرزوي قلبي ماست.

۱۹ ارديبهشت، پس از آنكه فروگاه امام خميني (ره) با حضور رئيس جمهوري افتتاح شد معلوم شد كه اين طرح بزرگ ملي كه همگان انتظار افتتاح آن را مي كشيدند، بامشكلات پيچيده بسياري دست به گريبان است، اختلافي كه بر سر حضور شركت تركيه اي «تاو» در بخش خدمات فرودگاه بين مسوولان به وجود آمده بود كافي بود تا راه  اندازي اين فرودگاه دوباره به تعويق بيفتد و وزير راه ناچار شود وعده روزهاي آينده را براي بهره برداري بدهد، هرچند كه همان روزهاي افتتاح هم، دو شركت هواپيمايي به دليل اختلاف نظر با مسوولان فرودگاه بر سر قيمت سوخت، تصميم به تحريم استفاده از فرودگاه راگرفتند.
اما همه ماجرا اين نيست، روي ديگر سكه از وجود نابساماني هاي ديگري در فرودگاه امام خبر مي دهد. ساخت فرودگاه امام كه از سال ۱۳۷۴ به پيمانكاران داخلي و خارجي سپرده شد، در حالي در زمستان  سال گذشته مراحل پاياني اش را سپري مي كرد كه وزارت راه  وترابري با تمام قوا از پيشرفت كار، حمايت مي كرد. در واقع وزارت راه و ترابري از مهر ماه سال ۸۲ تا اواخر دي ماه آن سال، تمام بودجه مورد نياز پيمانكاران را تامين كرد، اما هنگامي كه كار به سرانجامي رسيد و آن ۱۳هزار و ۵۰۰ هكتار زمين شكل فرودگاه به خود گرفت. پرداخت ها قطع شد و پيمانكاران را منتظر گذاشت، فرودگاهي كه تا امروز بيش از ۲۶۰ ميليارد تومان هزينه روي دست دولت گذاشته است، روز سه شنبه پيمانكاران و مهندسان خشمگيني را به خود ديد كه از زمستان گذشته مطالبات خود را از كارفرمايان دريافت نكرده اند.
ساعت۲۰:۱۰ صبح، حدود ۲۰ نفر از پيمانكاران كه بعضي به نمايندگي از ۳۰ پيمانكار ديگر حاضر شده بودند، در يكي از ساختمان هاي فرودگاه حاضر شدند تا خبري از مطالبات ۳ميليارد توماني خود بگيرند. اين پيمانكاران كه مطالباتي از ۲۰ تا۳۰۰ ميليون تومان داشتند، ادعا مي كردند كه از زمستان گذشته تا به حال نتوانسته اند حقوق كارگران و طلب فروشندگان مصالح و ماشين آلات را بدهند.
يكي از پيمانكاران مي گويد:« بيش از ۵۰ پيمانكار حقيقي و حقوقي با شركت ملي ساختمان قرار داد بسته اند كه من هم يكي از آنها هستم .شركت ملي ساختمان هم با وزارت راه قرارداد بسته است. طي اين مدت ۴ سال كه دربخش هاي مختلف ساخت و ساز فرودگاه نقشي داشته ايم، پرداخت ها هميشه نوسان داشته است».
010866.jpg

در واقع به نظر پيمانكاران در طول اين سال ها پرداخت دستمزدها و پيشرفت كار فرودگاه همواره تحت تاثير مسايلي متفاوت ازكار بوده است، انتصابها و انتخاب هاي متعدد و تغييرات در فضاي سياسي - اقتصادي به شدت بر روند پيشرفت ساخت فرودگاه تاثير مي گذاشته و پيرو آن پيمانكار هم به شدت متاثر از اين تغيير بوده است. تغيير رويه اي كه از مهرماه ۸۲ اتفاق افتاد، حكايت از اين داشت كه فراز و نشيب ها سپري شده و كار، روال منطقي خود را پيدا كرده است. پيمانكاران مي گويند كه وزارت راه از مهر تا بهمن با تمام قوا از پيمانكاران حمايت و تمام مطالبات آنها را پرداخت كرد، بر همين اساس هم، پيمانكاران كار را رها نكرده و ادامه پروژه ها را پيگيري كردند. بعضي از پيمانكاران معتقدند پيشرفت كار در نيمه دوم سال ۸۲ به اندازه چند سال ساخت و ساز در اين فرودگاه بوده است و آن را نتيجه حمايت مالي منحصر به فرد وزير دانستند، اما اين حمايت ها و پرداخت ها ادامه نيافت و از بهمن ماه ۸۲ هيچ پيمانكاري پولي دريافت نكرد. يكي از پيمانكاران حاضر در جلسه، اعتراض آميز مي گويد: «پيش از عيد به كار فرما اطلاع دادم كه براي ادامه كار به خريد دستگاه و لوازم و مصالح نياز دارم و اين كار هم نيازمند سرمايه كلاني است. كارفرما به من اطمينان داد كه تا پيش از ۲۰ فروردين مطالبات ما را پرداخت مي كند، من هم براي آن تاريخ چك دارم.»
اين عدم پرداخت باعث شده است تا ساخت بخش هايي از فرودگاه متوقف شود و ناقص بماند و بخش هايي مثل پاويون رياست جمهوري، هتل و آشيانه ها هنوز ساخته نشده است. پيمانكاران عصباني در حالي كه اعتراضات خود را به گوش نماينده كارفرما مي رساندند، از بيكاري صدها كارگر و مهندس و بلااستفاده ماندن صدها دستگاه ماشين آلات راه سازي و ساختماني مي گفتند. يكي از كارفرمايان مي گويد: «كار ما به جايي رسيده است كه ديگر حتي نمي توانيم كار ديگري انجام دهيم، چون تا بدهي هاي قبلي را پرداخت نكنيم، نه كارگر وكارشناسان ما حاضرند كار كنند، نه كسي به ما مصالح مي فروشد و نه صاحبان ماشين آلات حاضر مي شوند با ما كار كنند. بنابراين عملا آينده كاري ۵۰ پيمانكار به تسويه حساب با كارفرماي فرودگاه امام بسته است.»
كار فرمايان مي گويند كه ظاهرا شركت ملي ساختمان، مبلغي در حدود ۱۰ ميليارد تومان از وزارت راه طلبكار است و دراين بين هر كس واحد ديگر را مقصر مي داند. شركت ملي ساختمان، وزارت راه را مقصر مي داند و وزارت راه سازمان مديريت و برنامه ريزي را. در اين بين پيمانكاران از دفتر كاوياني، نماينده مجري طرح خبر مي دهند كه ۲۰ ميليارد تومان بودجه فرودگاه به وسيله سازمان مديريت و برنامه ريزي متوقف مانده است و پرداخت نمي شود.
صالح آبادي، رئيس كارگاه ساختمان و اميني رئيس قراردادها در حالي كه با خونسردي به صحبت هاي پيمانكاران عصباني گوش مي داد، به آنها گفت كه مطالباتشان را طي چند نامه به اطلاع مجري رسانده اند، بنابراين پيمانكاران تصميم گرفتند كه با مجري طرح مذاكره كنند. رئيس دفتر مجري بعد از گفتن اينكه فعلا پولي در ميان نيست وعده مي دهد كه قرار ملاقاتي با مجري بگذارد، ولي تا چند روز بعد هم چنين ملاقاتي ميسر نمي شود.
در اين بين برخي از كارفرمايان وقتي كه هزينه هاي ديگر اين فرودگاه بلاتكليف را مي بينند و از آنها نام مي برند، بيشتر از رفتار وزارت راه گله مند مي شوند. يكي از پيمانكاران مي گويد كه حدود يك ميليارد تومان سوخت به فرودگاه آورده اند كه اين سوخت بلااستفاده مانده و رو به از بين رفتن است، ديگري مي گويد صدها پرژكتور و هزاران لامپ، شبانه روز روشن است و بي وقفه برق مصرف مي كند، يكي ديگر از پيمانكاران هم از هزينه هاي جاري گزاف شركت ملي ساختمان و حقوق ماهيانه كارمندان بيكار فرودگاه مي گويد كه به نظر او دست كم ماهي ۵۰۰ ميليون تومان خرج روي دست كارفرما مي گذارد. همه اينها در حالي است كه كارفرمايان معترض مي گويند كه برخي از آنها ماهي چند ميليون تومان بابت بدهي هايشان سود مي پردازند.
يك روز بعد از تجمع در فرودگاه خبر مي رسد كه ظاهرا حدود ۳۶۰ ميليون تومان بودجه در اختيار كارفرما گذاشته شده است كه از اين مبلغ تنها ۱۶۰ميليون آن به پيمانكاران پرداخت مي شود و ظاهرا قرار است بقيه اين مبلغ صرف حقوق جاري كارفرما شود، در حالي كه پيمانكاران ادعا مي كنند كه دست كم ۳ ميليارد تومان از كارفرما طلبكارند.
پيمانكاري كه اين خبر را تلفني مي شنود و نقل مي كند؛ مي گويد: امروز چهارشنبه ۱۰ تير هم به فرودگاه مي رويم و تجمع مي كنيم تا شايد كسي صدايمان را بشنود. بعد مكثي مي كند، سر تكان مي دهد و مي گويد: نواقص فرودگاه مانده و فرودگاه رو به استهلاك است، صدها نفر بيكار شده اند و ۴ماه است كه حقوقي دريافت نكرده اند، انگار اين فرودگاه متولي ندارد. داستان جنجالي و پيچيده اين فرودگاه مثل كلافي سردرگم، مثل سرنوشت مديريت بيشتر بخش هاي اقتصادي است. وقتي قرار است فرودگاه در اولين فرصت افتتاح شود، بودجه مورد نياز به سرعت تزريق مي شود و وقتي به نظر مي رسد كه ظاهرا كارها به اتمام رسيده بودجه قطع مي شود؛ هرچند كه هنوز پيمانكار،طلبكار باشد.

راننده فراريست
«پدر و مادر همسرم به خاطر حرف هاي ديگران نسبت به من ترديد پيدا كرده اند. مي گويند چرا در تصادف، دخترشان فوت كرده و من زنده هستم. حق هم دارند. اگر من جاي آنها بودم دامادم را به خانه ام راه نمي دادم، اما آنها مدارا مي كنند. من فقط از راننده مي خواهم خودش را معرفي كند تا آنها مطمئن شوند در اين حادثه من گناهي ندارم.خودم رضايت مي دهم و سعي مي كنم رضايت پدر و مادر همسرم را هم بگيرم، فقط او جواب دو دخترم را بدهد كه مادرشان را از من مي خواهند. «نمي دانم شايد اگر راننده آن موقع همسرم را به بيمارستان مي رساند او حالا زنده و در كنار ما بود.»
اين حرف هاي مردي است كه همسرش را در يك سانحه تصادف از دست داده است.
روز پنج شنبه ۳۱ ارديبهشت ماه سال جاري زني ۳۱ساله در حوالي ميدان هفتم تير كه ترك موتور سيكلت هوندايي بود، پس از تصادف با خودرويي جان خود را از دست داد.
داستان با اتومبيل پژو يشمي رنگي كه در حال سبقت از اتومبيل هاي در حال تردد بود آغاز مي شو د . راننده پژو براي سبقت داخل خط ويژه زير پل سعدي شمالي مي شود، غافل از اينكه ا توبوس شركت واحد از مقابل در خط ويژه در حال نزديك شدن است. راننده با ديدن اتوبوس به سمت راست انحراف پيدا كرده و با موتورسيكلت برخورد مي كند. راكب و ترك نشين او به شدت مصدوم مي شوند ولي راننده پژو از صحنه تصادف متواري مي شود.
طاهره وثيق الاصل به خاطر شدت صدمات وارده بيهوش مي شود. «رسول.م» شوهر او و راكب موتور با اينكه مجروح بود، سعي مي كند كه بامتوقف كردن خودروهاي ديگر همسرش را به بيمارستان برساند كه هيچ خودرويي توقف نمي كند. سرانجام يك زن و شوهر پرستار براي كمك سر مي رسند و پس ازگذشت ساعتي، زن و شوهر به بيمارستان اميراعلم منتقل مي شوند. پس از نيم ساعت مجروحان را از بيمارستان اميراعلم به بيمارستان سينا منتقل مي كنند.
بالا خره طاهره در بيمارستان سينا به علت ضربه مغزي فوت مي كند.

گم شدن مرموز يك جوان پاكدشتي
ابوالفضل براي انجام كاري در تهران ، پرايد يكي از دوستانش را قرض مي گيرد و از پاكدشت به تهران مي آيد. او به خاطر قراري كه در ميدان خراسان گذاشته، مجبور مي شود اتومبيل دوستش را به حامد يكي ديگر از دوستانش بدهد. ابوالفضل به سراغ قرارش مي رود و ديگر بر نمي گردد و حالا گم شدن مرموز او پس ازشكايت خانواده اش توسط ماموران اداره آگاهي در حال بررسي است. پدر ابوالفضل وقتي از پسرش خبري به دست نمي آورد به كلانتري ۱۰۶ نامجو مي رود و گم شدن او را به ماموران كلانتري گزارش مي دهد. ماموران در اين رابطه حامد را احضار و او را مورد بازجويي قرار داده و پرونده را براي رسيدگي به مراجع قضائي ارجاع مي دهند.
حامد در بازجويي به رسول اميري، بازپرس پرونده گفت: «ابوالفضل پرايد را پيش من آورد و گفت كه در ميدان خراسان قراري دارد و چون آن محدوده امن نيست، از من خواست خودرو را به منزلم ببرم و نيم ساعت بعد در ميدان خراسان به دنبالش بروم. من سر ساعت تعيين شده به محل قرارمان رفتم و هر چه منتظر ماندم او نيامد.» پدر ابوالفضل در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: «پسرم وقتي قصد داشت از خانه بيرون برود به من گفت كه در تهران از شخصي طلب دارد و براي گرفتن طلبش به آنجا مي رود.» او پس از اينكه فهميد پسرش پرايد دوستش را به حامد داده است، پيش او رفت و خودرو را از او پس گرفت و تحويل صاحبش داد. بازپرس اميري پس از شنيدن اظهارات طرفين پرونده دستور داد تا كارآگاهان تحقيقات خود را بر روي اين پرونده آغاز كنند.

زورگيران باز هم ناكام ماندند
زورگيران زيرگذر سه راهي كوكا مشهد در چهارراه آزادشهر دستگير شدند.
جواني ۱۷ ساله با مراجعه به كلانتري ۲۱ سجاد اظهار داشت هنگام عبور از زيرگذر سه راهي كوكا دو زورگير به او حمله كرده و ۱۲ هزار تومان پول نقد و همچنين دو انگشترش را به سرقت برده اند.
برپايه اين گزارش، با كمك مالباخته سارقان شناسايي ودر چهارراه آزادشهر مشهد دستگير شدند.
گفتني است متهمان به نام «محسن.چ» ۲۰ ساله و «محمود» ۱۶ ساله اكنون براي سير مراحل قانوني در بازداشت به سر مي  برند.

آنجا
ديدار بعد از ۶۰ سال 
دو سرباز جنگ جهاني كه هر كدام گمان مي كردند ديگري در جنگ كشته شده است، بعد از ۶۰ سال همديگر را پيدا كردند و جالب تر از همه اينكه اين دو، همسايه بودند. ۶۰ سال قبل آخرين باري كه اين دو مرد با هم بودند در يك نبرد سنگين در جنگ جهاني دوم بود كه هر دو آنها با برانكارد به بيمارستان منتقل شدند و ديگر از هم خبري نداشتند. گيلبرت فاگ، ۸۰ ساله در اين خصوص مي گويد: «از برادرم پرسيدم چه كسي در همسايگي ما زندگي مي كند و فقط گفت تام و نام فاميل او را نمي دانست. »ولي گيلبرت كه چهره همسايه جديد به نظر او بسيار آشنا مي آمد حدس زد كه او تام پاركر است. او به بهانه اي همسايه جديد را به خانه اش دعوت كرد تا چهره او را از نزديك ببيند.
مرد قورباغه خوار
يك مرد مصري كه هر روز قورباغه زنده مي خورد، كشف شد!
روزنامه الزمان، چاپ قاهره گزارشي منتشر كرده درباره عباس علي رواش كه از كودكي در يكي از روستاهاي مصر با مارها، مارمولك ها، قورباغه ها و عقرب هاي غيرسمي بزرگ شده است.
عباس مي گويد: «من هرگز از بيماري هايي مانند درد استخوان و مفاصل كه معمولا پس از ۴۰ سالگي انسان به آن مبتلا مي شود رنج نمي برم و معتقدم اين مساله از فوايد بسيار زياد خوردن قورباغه است. زيرا مصري هاي باستان نيز از خون قورباغه براي پيشگيري يا درمان بيماري هاي لاعلاج استفاده مي كردند.» عباس علي رواش براي آن كه براي همسر و فرزندانش مشكل ايجاد نكند، درموقع غذا خوردن براي خود سفره اي جداگانه تدارك مي بيند.
گل به خودي 
در ايالت بوستون آمريكا مردي پس از درگيري با همسرش به پاي خودش شليك كرد. ماجرا از اين قرار بوده كه مرد ۲۴ ساله با همسرش درگير مي شود، اسلحه را به سمت وي نشانه مي رود، ولي پس از مدتي پشيمان مي شود و سعي مي  كند يكي از تابلوهاي منزل را با اسلحه كمري خود مورد اصابت قرار دهد، اما اسلحه از كار مي افتد و در آن لحظه شليك نمي كند. مرد عصباني كه با اين اتفاق عصباني تر مي شود، اسلحه را داخل جيب شلوارش مي گذارد كه ناگهان صداي مهيبي بلند مي شود. اسلحه عمل مي كند و تير با پاي مرد برخورد كرده و او را دچار صدمه مي كند.اين مرد سريعا به بيمارستان منتقل مي شود. همسرش مي گويد كه مرد به علت مصرف موادمخدر توهم زا، ۵ شبانه روز بوده كه نخوابيده است.
انگشت در كنار قفس پلنگ 
حتما دركنار قفس حيوانات خطرناك در باغ وحش با اين عبارت «به قفس نزديك نشويد» يا «به حيوانات غذا ندهيد» مواجه شده ايد. مردي در شهر ريو به باغ وحش مي رود و شروع به غذا دادن به يك پلنگ مي كند. پس ازچند دقيقه مرد دست خود را در جيبش مي كند و به سمت دستشويي اين باغ وحش مي رود و در آنجا متوجه مي شود يكي از انگشتانش را از دست داده. مرد بدون هيچگونه واكنشي از آنجا خارج مي شود. يكي از مسوولان باغ وحش كه حركات اين مرد را تعقيب مي كرده، مي گويد: «جيب اين مرد خوني بود و ما متوجه نشديم كه چرا اين مرد با سرعت زياد و با جيب خوني از باغ وحش بيرون رفت. فرداي آن روز هنگامي كه مسوولان، قفس پلنگ را تميز مي كردند متوجه يك انگشت شدند.
به بوكسورها شليك نكنيد
در شهر مونتري در كشور مكزيك و در مرز آمريكا كه شهر پرجرم وجنايتي است، اتفاق جالبي افتاده. قهرمان سنگين وزن بوكس اين كشور از محل تمرينش خارج مي شود. مورد اصابت دو گلوله قرار مي گيرد، اما اين تمام ماجرا نيست. قهرمان كه انگار نه انگار گلوله به وي اصابت كرده، از جا بلند مي شود به سمت مرد شليك كننده كه دو اسلحه كمري داشت مي رود و با مشت ضربه اي به سر او مي زند و مرد تيرانداز را راهي بيمارستان مي كند. به گفته پليس محلي اين مرد هيچگونه انگيزه اي براي اين كار نداشته و فقط براي خالي شدن عقده اش اين كار را انجام داده است.
قهرمان هم كه بر اثر اصابت گلوله مصدوم شده بود، پس از يك درمان يك روزه به منزل رفت.

اينجا
عشق و مليت 
يك تبعه افغانستاني وقتي فهميد دختر مورد علاقه اش با شخص ديگري ازدواج كرده، با چند نفر از دوستانش به سراغ شوهر او رفت و با ضربات چاقو وي را راهي بيمارستان كرد.
«محمد» ۲۱ ساله با دختري ايراني آشنا مي شود و با او قرار ازدواج را هم مي گذارد، بدون آنكه به دختر مورد علاقه اش افغان بودنش را بگويد واما «ليلا» متوجه مي شو دكه محمد ايراني نيست و بنابراين با فردي به نام ابراهيم كه از همكلاسي هاي دانشگاه او بود ازدواج مي كند. محمد نيز وقتي موضوع ازدواج ليلا را فهميد به اتفاق ۸ نفر از دوستانش به سراغ ابراهيم كه با ۳ نفر از دوستانش از دانشگاه برمي گشت، رفت و پس از درگيري آنها را با چاقو به شدت زخمي كرد.
برادرزاده عمويش را كشت
برادرزاده اي كه سال گذشته در يك درگيري عموي خود را به قتل رسانده بود، در آخرين روز خردادماه سال جاري دستگير شد. ۱۴ مهرماه سال گذشته، ماموران انتظامي كلانتري ۱۱۳ بازار، با اطلاع مركز فوريت هاي پليس۱۱۰ از يك مورد فوت مشكوك در بيمارستان رامتين مطلع مي شوند. در تحقيقات ابتدايي مشخص مي شود، مقتول به نام «ف-الف» كه صاحب يك توليدي در بازار تهران است سه روز پيش در يك درگيري با برادرزاده و شاگردش «رضا-ح» از ناحيه سر مجروح و به بيمارستان «سينا» و پس از آن به بيمارستان رامتين منتقل شده است. پرونده جهت رسيدگي به اداره دهم پليس آگاهي تهران ارجاع شد كه طي آن ماموران انتظامي با اخذ مجوز از مقام قضايي براي دستگيري و بازداشت متهم در چندين مرحله منزل و پاتوق هاي وي را زير نظر مي گيرند و سر انجام او را دستگير مي كنند.
رابطه رشوه و مامور قلابي
درخواست رشوه منجر به درگيري مامور تعزيرات قلابي و فروشنده شد. ماموران انتظامي كلانتري ۱۳ جلالي بوشهر، فردي را كه به عنوان مامور تعزيرات اقدام به اخاذي و گرفتن رشوه از يك فروشنده مواد غذايي كرده بود دستگير كردند. اين فرد به عنوان مامور تعزيرات به يكي از فروشگاه هاي خيابان سه راه بهمني رفته و با گرفتن ايرادهاي بي اساس به بهانه هاي مختلف از فروشنده درخواست رشوه مي كند. از بخت بد او فروشنده با درخواست فرد مذكور مخالفت  كرده و از دادن رشوه خودداري مي كند كه اين اقدام باعث ايجاد درگيري ميان فروشنده و مامور تعزيرات قلابي مي شود. همچنين يكي ديگر از كسبه با بالا گرفتن درگيري، ماموران انتظامي را از اين موضوع آگاه مي كند و پليس، متهم را براي تحقيقات بيشتر دستگير كرد.
۳ نفر زير آوار ماندند

از زاهدان خبر مي رسد كه فرو ريختن يك ساختمان نيمه كاره در زاهدان منجر به مرگ و مدفون شدن ۳ كارگر افغان شد. اين حادثه روز ۱۱ تيرماه در خيابان ۲۰ متري بلوار جانبازان زاهدان روي داد و ۳ كارگر افغان به نام هاي «توگل»، «تاش تيمور» و «محمداكبر» هنگامي كه مشغول كندن پي ساختماني بودند بر اثر فرو ريختن ناگهاني ديوار جان خود را از دست دادند.
اجساد بي جان اين ۳ نفر توسط امدادگران آتش نشاني و مردم از زير آوار خارج شد.
اينكه هر روزمان سرشار از اخباري مشابه اين است ، به دليل استحكامات كم نظيري است كه خانه هاي ما از آن برخوردارند.
مغازه كفاشي در آتش 
شما كفاش هستيد و مغازه كفاشي شما يكي از معروف ترين مغازه هاي محل است و براي همين سال ها تلاش كرده ايد كه آن را از گزند هر حادثه اي نجات دهيد و تا امروز هم در اينباره موفق بوده ايد. اما امروز ناگهان با اتصال دو سيم ناقابل، تمام دار و ندار شما در آتش مي سوزد و به باد مي رود. آنچه را كه خوانديد نه يك داستان يا حكايت بلكه واقعيتي است كه در اروميه اتفاق افتاده است؛ با وقوع يك فقره آتش سوزي در بازار كفاشان يك باب مغازه در شعله هاي آتش سوخت. ماموران آتش نشاني كه در محل حاضر بودند توانستند در دقايق اوليه آتش را مهار و از سرايت آن به بقيه مغازه ها جلوگيري كنند. جالب است بدانيد ميزان خسارت وارده به اين مغازه ۲۰ ميليون ريال برآورد شده است. مغازه كفاشي در آتش  شما كفاش هستيد و مغازه كفاشي شما يكي از معروف ترين مغازه هاي محل است و براي همين سال ها تلاش كرده ايد كه آن را از گزند هر حادثه اي نجات دهيد و تا امروز هم در اينباره موفق بوده ايد. اما امروز ناگهان با اتصال دو سيم ناقابل، تمام دار و ندار شما در آتش مي سوزد و به باد مي رود. آنچه را كه خوانديد نه يك داستان يا حكايت بلكه واقعيتي است كه در اروميه اتفاق افتاده است؛ با وقوع يك فقره آتش سوزي در بازار كفاشان يك باب مغازه در شعله هاي آتش سوخت. ماموران آتش نشاني كه در محل حاضر بودند توانستند در دقايق اوليه آتش را مهار و از سرايت آن به بقيه مغازه ها جلوگيري كنند. جالب است بدانيد ميزان خسارت وارده به اين مغازه ۲۰ ميليون ريال برآورد شده است.

حوادث
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |