يكشنبه ۲۸ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۱
حسن روحاني از پرونده هسته اي مي گويد:
ابتكار عمل در دست ماست
011154.jpg

نفيسه كوهنورد
او را مرد هسته اي ايران مي خوانند، زيرا از آبان سال گذشته پرونده انرژي اتمي كشور دراختيارش قرار گرفت.
اين تنها مذاكره كننده ارشد مسائل هسته اي ايران آنقدر در جاي خود تثبيت شد كه رئيس جمهور، او را نماينده امين و تام الاختيارش در اين امر معرفي كرد. اكنون برخلاف جنجال مطبوعاتي و رسانه هاي غرب درخصوص فعاليت هسته اي ايران، حسن روحاني با خونسردي تمام افتخار مي كند كه در هشت ماه گذشته پرونده اي ضعيف و پراشكال را در مسيري هدايت كرد كه امروز دو مشكل كوچك بيشتر باقي نمانده و تأكيد مي كند كه به زودي شايد رئيس آژانس بين المللي انرژي اتمي با قاطعيت اعلام كند كه فعاليت هسته اي ايران صلح آميز است. اما روحاني نه فقط مذاكره كننده هسته اي كشور است كه درخصوص انتخابات، فعاليت احزاب، رياست جمهوري و خواسته هاي مردم نيز نظرات خاص خود را دارد. ضمن اينكه دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران توجه جدي و ريشه اي به اقتصاد كشور، خصوصي سازي و سرمايه گذاري خارجي در ايران دارد.
نكته ديگر در مورد روحاني گمانه زني هايي است كه درباره احتمال كانديداتوري وي براي انتخابات رياست جمهوري صورت مي گيرد. گرچه او همواره تاكنون پاسخي آشكار به اين سئوال نداده و حتي اين شايعات را تكذيب كرده است، اما اين بار اين موضوع را انكار هم نكرد ولي اظهار داشت كه چنين مسئله اي تا واپسين هفته هاي پيش از ثبت نام انتخابات رياست جمهوري روشن نيست.
* گويا يكي از روزنامه هاي صبح از قول شما نوشته ، ايران در مسائل هسته اي با آمريكا و اروپا گفت وگو نمي كند و فقط با آژانس همكاري را ادامه مي دهد.
- اين نقل قول متاسفانه نادرست است .مسئله هسته اي ايران از ابتدا بر اين مبنا بود كه ما هم با آژانس تعامل نزديك داشته و همكاري مي كنيم و با همكاري با آژانس نقاط ابهام يا ترفند تبليغاتي كه دشمنان ما در مسئله هسته اي استفاده مي كنند را خنثي كنيم و به عبارت ديگر واقعيت هاي هسته اي ايران را كه صلح آميز است براي افكار عمومي دنيا و آژانس روشن كنيم ولذا از يك طرف تصميم گرفتيم با آژانس همكاري كنيم و اين همكاري ادامه خواهد يافت. ما در سياست خود نسبت به آژانس هيچ تغييري نداده ايم و با همان سياستي كه ۸ ماه پيش يعني از اكتبر سال گذشته كه كار را با آژانس شروع كرديم ادامه خواهيم داد.از طرف ديگر ما هميشه معتقد بوديم در زمينه اين پرونده بايد با كشورهاي مختلف در تعامل سازنده باشيم و با روابط نزديكتر و با گفت وگو با كشورهاي تاثيرگذار بتوانيم از كمك آنها در اين زمينه استفاده كنيم . واقعيت اين است كه آژانس در واقع دو بخش دارد: يك بخش كار فني است كه توسط دبيرخانه آژانس انجام مي شود و بازرس هاي آژانس مي آيند و گزارش هايي تهيه مي كنند و بعد مقامات مسئول دبيرخانه از خود آقاي مديركل گرفته تا رده هاي بعدي مورد بررسي قرار مي دهند و تبديل مي كنند به يك گزارش. بخش مهم تر ديگر آژانس شوراي حكام است. شوراي حكام درست است كه بايد يك كار فني و حقوقي انجام دهد؛ ولي شوراي حكام متشكل از سفراي ۳۵ كشور است و به طور طبيعي ۳۵ سفير نماينده ۳۵ ديدگاه هستند و علي القاعده مسائل سياسي در تصميم گيري شوراي حكام تأثير خواهد داشت. ضروري است جمهوري اسلامي ايران هم با آژانس در زمينه فني و حقوقي همكاري كند و هم با اعضاي شوراي حكام از لحاظ حقوقي و سياسي فعال باشد.
011157.jpg

يكي از كارهايي كه عمدتاً از هشت ماه پيش پررنگ تر توسط جمهوري اسلامي ايران آغاز شد كار با كشورهايي بود كه عضو شوراي حكام آژانس هستند. در ميان اين كشورها طبيعي است آنهايي كه داراي نفوذ بيشتري هستند ما بايد تماس بيشتري با آنها داشته باشيم. يك قدرت مطرح در شوراي حكام آژانس و همچنين در ديگر مجامع بين المللي اتحاديه اروپا است. ما از ابتدا ترجيح داديم در زمينه كار سياسي با اتحاديه اروپا، روسيه، چين و غيرمتعهدها تنگاتنگ كار كنيم. از ابتدا اين سياست را داشتيم و الآن هم داريم و همچنان ادامه خواهيم داد. در اتحاديه اروپا ما كار ويژه اي را با سه كشور اروپايي آغاز كرديم. اين سه كشور خود پيشقدم يك ابتكار بودند. در مرداد سال گذشته وزراي خارجه سه كشور اروپايي انگليس، فرانسه و آلمان نامه اي به جمهوري اسلامي ايران در ارتباط با مسئله هسته اي نوشتند و اين آغاز يك تعامل خاص با سه كشور اروپايي بود. در ماه اكتبر جمهوري اسلامي ايران از اين سه وزير خارجه كه نامه نوشته بودند، دعوت به عمل آورد تا به تهران بيايند. به تهران آمدند و مذاكرات مهمي با اين سه كشور انجام گرفت. پس به طور ويژه و خاص ما با سه كشور اروپايي در خصوص مسئله هسته اي كار خود را آغاز كرديم و ما همچنان اين تماس ويژه را با سه كشور اروپايي ادامه مي دهيم.به همين دليل من نامه اي را براي وزراي خارجه سه كشور در اوايل تيرماه نوشتم و آنها نيز به اين نامه پاسخ دادند و بر مبناي اين تبادل نامه ها تصميم گرفته شد تا نمايندگان چهار كشور در آينده نزديك مذاكرات را از سر بگيرند. اين ملاقات در نيمه اول مرداد خواهد بود. ما حتماً بايد با دنيا حرف بزنيم. مگر مي شود در يك مسئله مهمي مثل پرونده هسته اي كه درواقع بخشي از سرنوشت آن در اختيار ۳۵ كشور است و بي ترديد مسائل سياسي در تصميم گيري آنها تأثير دارد ما از بزرگترين اهرمي كه ديپلماسي است و در اختيار داريم استفاده نكنيم، هر كشوري براي تأمين منافع ملي خود از تمامي اهرمهايي كه در اختيار دارد استفاده مي كند و جمهوري اسلامي ايران نيز از همه امكانات خود استفاده خواهد كرد.
* اما قطعنامه اروپايي ها مورد انتظار ما نبود. ايران گفت كه قرار بود پرونده ايران از دستور خارج شود كه نكردند. چرا متن بيانيه تهران منتشر نشد و يا بروكسل را تنهايي رفتيد و توافقي را امضا كرديد ؟چرا مفاد بيانيه را حداقل براي رسانه ها منتشر نمي كنيد؟ استراو بلافاصله پس از اظهار نظر شما گفت شما بايد همكاري بيشتري با آژانس داشته باشيد.
- در تهران تفاهمي با اروپا داشتيم و چيزي مخفي نبود. تفاهم ما با اروپا در نهايت به صورت يك بيانيه مشترك منتشر شد و هر كس مي تواند به اين بيانيه مراجعه كند و بداند ما به اروپا و اروپا به ما چه تعهدي داده است. در اين بيانيه ما گفتيم كه با آژانس همكاري كرده و ابهامات را با آژانس حل و فصل مي كنيم، پروتكل الحاقي را امضا مي كنيم و پروتكل مسير قانوني خود را براي تصويب طي خواهد كرد. گفتيم غني سازي را به صورت داوطلبانه براي اعتماد بيشتر به حالت تعليق درمي آوريم. سه كشور اروپايي نيز اعلام كردند كه پروتكل الحاقي نمي تواند به امنيت و عزت و حاكميت ملي كشوري صدمه وارد كند. گفتند پرونده ايران بايد در آژانس حل و فصل نهايي شود. سه كشور اروپايي گفتند ما با ايران مذاكرات بلند مدتي را شروع مي كنيم و در سايه اعتماد سازي متقابل، فناوري پيشرفته را براي ايران تسهيل مي كنيم و در زمينه امنيت منطقه و عاري كردن آن از سلاح كشتار جمعي به ايران كمك مي كنيم. خيلي روشن در اين بيانيه توافقات آمده است.
* خروج پرونده از شوراي حكام چطور؟
- اين مسئله مربوط به بحث بروكسل است كه من توضيح مي دهم. در بيانيه تهران گفته اند كه بايد پرونده هسته اي ايران در آژانس حل و فصل شود و مفهوم آن اين است كه پرونده هسته اي ايران نبايد به شوراي امنيت برود و اين تعهد اروپا است. پروتكل الحاقي در اجرا نبايد امنيت ملي و حاكميت ملي را خدشه دار كند. اين درك اروپا و تاكيد آنهاست. اروپا متعهد شده كه با ما بنشيند و براي اعتماد متقابل با هم گفتگو كنيم و تكنولوژي پيشرفته را براي ما تسهيل كند و با ما نسبت به امنيت منطقه همكاري كند. مي گوييد اروپا تا حالا چه كار كرده است؟ اروپا برخي از تعهدات بيانيه تهران را تاكنون عمل كرده است. به همين دليل هم در شوراي حكام درماه نوامبر و مارس وقتي آمريكايي ها مي خواستند پرونده ايران را به شوراي امنيت ارجاع دهند و يا بگويند بايد گزارش اين پرونده به شوراي امنيت داده شود، اروپايي ها ايستادگي كردند. در ماه مارس هم آمريكايي ها خواستند بندهايي به صورت Trigger يا فرمول ماشه بياورند كه اروپا ايستادگي كرد. پس اروپا به بخشي از تعهدات خود عمل كرده ولي بخشي از تعهدات هنوز باقي مانده است. هنوز زود است قضاوت كنيم كه آنها مي خواهند يا نمي خواهند ادامه همكاري داشته باشند. اما ما معتقديم زمان آن فرا رسيده كه اروپا به تعهدات ديگر خود عمل كند. اروپايي ها از ما خواسته اند كه تا پايان ژوئيه با هم جلسه اي داشته باشيم تا راجع به ديالوگ  بلند مدت وارد مذاكره شويم.
اگر اين مذاكرات شروع شود به اين معني است كه اروپا وارد اقدام براي انجام تعهد در مرحله بعدي شده است. در مسئله بروكسل اولاً بنده به بروكسل نرفتم. مطالبي كه راجع به بروكسل منتشر شده بيشتر با شايعات توام بوده است.
011142.jpg

جمهوري اسلامي ايران در ماه فوريه در بروكسل با اروپايي ها مذاكره كرده است. نمايندگان وزارت خارجه ايران و سه كشور ديگر با هم مذاكره كرده اند. مبناي مذاكره اين بود كه چه كنيم كه پرونده ايران سريع تر از دستور كار شوراي حكام خارج شود. به بيان ديگر روابط با آژانس به روابط طبيعي و عادي بازگردد. اروپايي ها گفتند كه ما تمام تلاش خود را به كار مي گيريم كه در ماه ژوئن اين كار انجام گيرد. متقابلاً ايران تعليق را توسعه دهد به آن مفهومي كه از ديدگاه آنها در قطعنامه ها آمده است.متاسفانه يك سري مسائل فني و تخصصي براي روزنامه ها به طور طبيعي مبهم مي ماند. تعليق يك معناي روشن و دقيق ندارد كه ما چه چيزي را تعليق كنيم. مفهوم تعليق در قطعنامه شوراي حكام و در بيانيه تهران متفاوت است. تعليق به مفهومي كه در بيانيه تهران آمده بدين معنا نيست كه ما قطعه سازي و مونتاژ را تعليق كنيم. اما در قطعنامه ها عبارات ديگري آمده، در قطعنامه سپتامبر سال ۲۰۰۳ آمده است: «تعليق غني سازي و هر فعاليتي كه به غني سازي مربوط مي شود. اروپايي ها گفتند شما بياييد در تعليق طبق قطعنامه  عمل كنيد و ما هم تعهد مي كنيم در ژوئن اين پرونده را از دستور كار خارج كنيم.در واقع ما تعهد جديدي به اروپا نداديم. آنها گفتند، بياييد در تعليق طبق قطعنامه عمل كنيد، ما هم در ماه ژوئن پرونده را از دستور خارج مي كنيم. بحث اين نيست كه بنده تعهدي كرده ام يا ديگري، اصلاً كسي تعهد نكرده و بحث اروپا هم اين نبوده كه ما تعهد جديدي بدهيم. بنابر اين نمايندگان وزارت خارجه چهار كشور چنين توافقي كردند. اين كه بعضي گفته اند از بروكسل دولت بي خبر بوده ، اصلاً در بروكسل دولت مذاكره كرده مگر بگوييم كه وزارت خارجه دولت نيست. در بروكسل نه شوراي امنيت، نه دبيرخانه و نه شخص من كه مسئول پرونده هستم مذاكره اي نداشتيم. از اين مذاكرات مسئولان رده  بالاي كشور مطلع بوده اند. شوراي عالي امنيت ملي، رئيس جمهور و مقامات عالي كشور از قبل مي دانستند و در چهارچوب مصوبات اين كار انجام گرفته است. به اعتقاد من مذاكرات بروكسل بسيار موفق بوده تا جايي كه آمريكايي ها را عصباني كرد. مقامات آمريكايي عصبانيت خود را به سه كشور اروپايي نشان داده و حتي در روزنامه هاي اروپا نيز آمد. اروپا به تعهد خود عمل نكرده، آنها مي گويند كه در ماه ژوئن نتوانستيم عمل كنيم. به دليل اين كه گزارش آقاي مدير كل گزارشي نبود كه بتوانيم پرونده ايران را از دستور خارج كنيم. اين استدلال آنهاست ولي براي ما قابل قبول نيست. چون در توافق بروكسل نيامده بوده كه بايد گزارش مدير كل مثبت باشد تا پرونده بسته شود. به اعتقاد ما اروپا به تعهد خود در بروكسل عمل نكرده است.
* و در واكنش ما هم اعلام كرديم كه قطعه سازي را شروع مي كنيم؟
- در اجلاس ماه ژوئن با دو مساله مواجه شديم.اول آنكه اروپا نتوانست پرونده را ببندد و خوب اين يا ناتواني اروپا بود و تحت فشار آمريكا نتوانستند به قول خود عمل كنند و يا واقعاً آنچه كه خود آنها مي گويند، گزارش مدير كل گزارشي نبود كه بتوانند پرونده را ببندند. به هر حال نتوانستند به تعهد خود در بروكسل عمل كنند. دوم اين كه در قطعنامه نكات جديدي آمد كه براي ما غيرقابل قبول بود. آن هم بحث اصفهان و اراك بود. ناراحتي ما و به قول شما آن عكس العمل تند براي بسته نشدن پرونده نبود بلكه در قطعنامه  ماه ژوئن تحت عنوان اين كه از ايران مي خواهيم در زمينه اصفهان و اراك داوطلبانه بررسي و تجديد نظر كند و اين كه اگر در اين تجديد نظر ايران به اين نتيجه برسد كه فعاليت اصفهان و اراك را تعطيل كند، به اعتماد جامعه بين المللي خيلي كمك مي كند،موضوع مهمي بود. گرچه اين بند حالت الزامي نداشت و درخواست بود، اما اصل طرح چنين مسئله اي از طرف ما قابل قبول نبود. پس واكنش ما به اين دليل بود كه ديديم عليرغم اين كه ما همكاري بيشتري كرديم و تعليق را به صورت داوطلبانه براي ايجاد اعتماد بيشتر گسترش داديم، در قطعنامه ژوئن يك زياده خواهي جديدي مطرح شده است. ديديم عوض اين كه بيايند از ما تشكر بكنند، آمدند موضوع جديدي را اضافه كردند و ديديم از اين اعتماد سازي دارد سوء استفاده مي شود. به اين دليل جمهوري اسلامي ايران عكس العمل تندي نشان داد و گفت كه تعليق غني سازي به مفهوم گسترده  آن براي ايران قابل قبول نيست. ما فكر مي كنيم اعتمادسازي به اندازه كافي از سوي ما انجام شده و مي توانيم بگوييم ديگر تعهدي در برابر بحث تعليق نداريم. چرا كه اساساً ماهيت بحث تعليق با تمامي فعاليت هاي ديگر ما متفاوت بوده است.
در بيانيه تهران تنها بندي كه به عنوان داوطلبانه آمده، تعليق بوده است. ما بر سر اين تعبير، جر و بحث مفصلي داشتيم و اروپايي ها به شدت مقاومت مي كردند كه اين كلمه نيايد. ما هم  گفتيم اگر اين تعبير داوطلبانه نيايد ما به هيچ عنوان اين بند بيانيه را قبول نمي كنيم. بعد از اعلام بيانيه تهران، خبرنگار ها از من پرسيدند كه مدت تعليق چقدر است كه پاسخ دادم ممكن است يك روز باشد تا يك سال. خيلي واضح گفتيم كه حتي ممكن است تعليق براي يك روز باشد و بارها هم گفته ام كه زمان تعليق در دست دولت ايران است و تا هر زمان كه بخواهيم به اين تعليق ادامه مي دهيم.
* اگر در نهايت اروپا بگويد ايران خلاف وعده هايش عمل كرده، چه؟
- اگر اروپا بخواهد تصميم جديدي اتخاذ كند، به طور طبيعي ما هم تصميم جديد اتخاذ مي كنيم . اما اگر مبناي ما بيانيه تهران باشد، ما بنا بوده كه تعليق داوطلبانه داشته باشيم و حتي تعليق را هم اگر كنار بگذاريم، خلاف بيانيه تهران عمل نكرده ايم. ما نگفتيم تعليق بلندمدت يا تا زماني كه اروپا بخواهد،بلكه گفتيم تعليق و زمانش در دست خودمان است پس ما خلاف بيانيه تهران عمل نكرديم، حتي اگر كل تعليق را كنار بگذاريم. البته در شرايط فعلي ما كل تعليق را كنار نگذاشته ايم و فقط توسعه تعليق را كنار گذاشته ايم و در واقع به شرايط ماه نوامبر و دسامبر برگشته ايم. اروپايي ها چطور در ماه نوامبر در شوراي حكام در چهارچوب بيانيه تهران از ما جانانه حمايت مي كردند. ما هم الان كه مي خواهيم قطعه سازي و مونتاژ انجام دهيم وضع ما مثل ماه نوامبر است. از ديد ما بيانيه تهران سر جاي خود هست و مي تواند بيانيه تهران براي تعامل ما با اروپا مبنا باشد. البته بعدا در بروكسل تفاهمي شده بود كه آن عملاً از بين رفته و مبنايي ندارد.
* انتقاداتي به عملكرد شما و آقاي موسويان، وزارت خارجه و ديگر دست اندركاران وارد مي شود و عده اي فكر مي كنند شما وارد يك بازي برد و باخت شده ايد كه در نهايت به ضرر ما تمام مي شود. جهت تيرها ابتدا به سمت وزارت خارجه و بعد به سمت شماست.
- من در پرونده هسته اي يك مسئله مهم دارم و قبلاً هم در مصاحبه چند بار بر آن تأكيد كرده ام. ببينيد، پرونده هسته اي ايران اساساً  يك پرونده مهمي است و ما نبايد مباحث جناحي را وارد اين عرصه كنيم. اين عرصه اي نيست كه افراد و جناح ها بخواهند كه اهداف حزبي با ميوه حزبي خود را از اين درخت ملي بچينند. اين درخت به كل ملت و ميوه آن به كل ملت متعلق است. از ابتدايي كه ما وارد اين بحث شديم برخي از سايت ها،  افراد، چهره ها و روزنامه ها نظر ديگري و تفكر ديگري داشتند و حتي بعضي گروهها و جناح ها نظر ديگري داشتند. اشكالي ندارد كه هر كس يا هر گروهي نظر خود را داشته باشد . ما نمي خواهيم نظري را تحميل كنيم. ولي همه بايد بدانند كه بحث اين پرونده بحث فرد وجناح نيست؛ بحث امنيت و منافع ملي است. اين را همه بايد درك كنند و به آن عمل كنند به عنوان وظيفه ملي.
مورد بعد اينكه در اين پرونده ، استراتژي و تصميمات اساسي آن مربوط به يك فرد و جناح نيست بلكه مربوط به كل نظام است. مثلاً  در اين مساله كه ما با اروپا وارد تعامل و مذاكره شويم؛ بعضي ها مي گويند اين ساده انگاري است. بعضي ها فكر مي كنند اين كه تصميم گرفته شده ما با اروپا تعامل داشته باشيم تصميم يك جناح يا فرد است. اين مساله مربوط به كل نظام است. مسئولان نظام در اين مورد تصميم گرفتند كه ما با اروپا در اين زمينه تعامل داشته باشيم. يا اين كه چرا پروتكل  الحاقي را امضا كرديم و يا مثلاً چرا با آژانس تعامل مي كنيم، اينها تصميمات فرد نيست تصميمات نظام است . ممكن است در شيوه كار و يا تاكتيك ها نظراتي باشد و افرادي انتقاد داشته باشند اما اصل بحث و استراتژي مربوط به فرد يا گروه و حتي استراتژي تنها شوراي امنيت ملي هم نيست، بلكه كل نظام است . گرچه اگر فقط شوراي امنيت ملي هم باشد ، تصميم كل نظام محسوب مي شود.
در اين پرونده، شوراي عالي امنيت ملي، دولت، وزارت خارجه ، سازمان انرژي اتمي و دستگاههاي ديگرهمه همكاري كرده اند. آنچه هم تاكنون ما به دست آورده ايم محصول كار همه است و نه محصول كار يك فرد يا يك نهاد . شما الان مي بينيد كه مثلاً در وين مذاكرات اصلي را در شوراي حكام وزارت خارجه انجام مي دهد، در صحنه ديپلماسي نهادي كه فعال تر است به طور طبيعي وزارت خارجه است. ديديد كه قبل از اجلاس ماه ژوئن كسي كه بيشترين سفر را در ارتباط با اين پرونده انجام داد، وزير خارجه ما بود كه به تمام كشورهاي اروپايي و غيراروپايي رفت و مذاكره كرد. اتفاقاً  از شوراي امنيت كسي به سفر و مذاكره نرفت. اگر هم مي رفت مشكلي نبود. پس در ديپلماسي بار مساله بر دوش وزارت خارجه است، در بحث همكاري با آ ژانس بيشترين كار و بيشترين بار بر روي دوش سازمان انرژي اتمي است. واقعاً  همه فعاليت و كوشش و تلاش بي وقفه كردند.
در اين پرونده همه با هم همكاري كردند. يعني وزارت خارجه و سازمان انرژي اتمي و شوراي عالي امنيت ملي و ارگانهاي ديگر در متن اين پرونده هستند و همه با هم همكاري كردند. عده اي مي گويند كه كاري نشده ولي عده اي مي گويند خيلي خوب كار شده است. واقعيت را كسي نمي تواند منكر شود كه ما سال گذشته بعد از قطعنامه ماه سپتامبر- اواخر شهريور- چه وضعيتي داشتيم؟ در يك شرايط بسيار بدي از لحاظ سياسي بوديم، قطعنامه خيلي تندي عليه ما تصويب شده بود و به ما ضرب الاجل داده بودند و پرونده ايران را در چارچوب ماده ۱۸ پادمان ديده بودند. خوب شرايط بسيار سختي داشتيم. از لحاظ اقتصادي و سياسي هم مي دانيد كه بسياري از پروژه هاي مهم اقتصادي ما دچار مشكل شده بود، خيلي از كشورها ديگر حاضر نبودند در مسائل اساسي با ما همكاري كنند. در كشور اختلاف شديد بود، يكي مي گفت پروتكل الحاقي خيانت است، يكي مي گفت ضروري است. چنين جوي داشتيم. الان ما بايد شرايط امروز را با يك سال گذشته مقايسه كنيم. تا آخر شهريور سال گذشته بسياري از كشورهاي دنيا فكر مي كردند كه جمهوري اسلامي ايران در يك مكان مخفي بمب مي سازد يك نگراني بسيار شديدي نسبت به جمهوري اسلامي ايران در دنيا بود. مي گفتند ما خيلي كارها را كرده ايم و نگفتيم. در چنين فضايي كار را با دنيا شروع كرديم. امروز در نقطه اي هستيم كه آژانس به صراحت مي گويد تاكنون چيزي را پيدا نكرديم كه ايران به سوي نظامي شدن رفته باشد و آقاي البرادعي هم بر اين مساله تصريح مي كند. گزارشات آژانس نشان مي دهد كه كار جمهوري اسلامي ايران صلح آميز بوده و اين قدم مهمي است. ۹ ماه از اكتبر سال گذشته تا الان بيشتر نگذشته و ما به جايي رسيده ايم كه آقاي البرادعي مي گويد اگر فقط دو مسأله ديگر حل شود من مي توانم به دنيا اطمينان دهم كه فعاليت ايران كاملاً  صلح آميز است. از دهها مسأله اي كه سال گذشته مطرح مي كردند، امروز رسيده اند به دو مسأله و اگر اين دو مساله حل شود مي توانند به جامعه جهاني اطمينان دهند. از لحاظ فني، سياسي و حقوقي كار عظيمي در اين۹  ماه انجام گرفته كه ما به اين نقطه رسيديم.
* و حالا هم عده اي معتقدند كه ايران خسارت ديده و بايد از ان پي تي خارج شود.
- تهديد خروج از ان پي تي مقوله ديگري است كه به آن مي رسيم. مي گويم كه آن جو سال گذشته نسبت به پروتكل امسال وجود ندارد. ممكن است كه بگويند مجلس هفتم تأييد مي كند و يا نمي كند و آن بحث ديگري است. مجلس خودش مي داند. سال گذشته و پس از بيانيه تهران من در مصاحبه اعلام كردم كه تصميم نهايي اين امر به عهده مجلس شوراي اسلامي و ملت است. ما فعلاً  امضا مي كنيم و اين كه نهايتا به پروتكل ملحق مي شويم يا نمي شويم به عهده مجلس است. سال گذشته بحث تهديد به شوراي امنيت بود. اما امسال اين بحث مطرح است كه چه زماني بايدپرونده بسته شود . ما به جايي رسيديم كه آقاي مدير كل مي گويد پرونده ايران تا پايان امسال بايد از دستور كار خارج شود. اين نظر البرادعي است. يعني در ماه سپتامبر يا ماه نوامبر بايد اين پرونده بسته شود. پس ما پيشرفت كار را مي بينيم تا كجا بوده است. سال گذشته مي گفتند ايران تهديد بين المللي است و بايد به شوراي امنيت برود، امسال مي گويند تا پايان سال بايد پرونده بسته شود. اين پيشرفت است. اين كه كسي بگويد يك مسأله مهم بين المللي كه مهمترين مسأله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بوده است چرا ظرف ۹ ماه به پايان نرسيده است بي انصافي است. ما هيچ مسأله اي بين المللي نداشتيم كه به لحاظ بين المللي آنقدر بر روي آن حساسيت باشد. مي بينيد نزديك اجلاس شوراي حكام موجي در سرتاسر دنيا و در رسانه ها آغاز مي شود و موضوعي بين المللي است و اگر كسي فكر كند اين مسأله  را بايد ظرف چند ماه تمام كرد ، اين قضاوت درست نيست. ما با اروپايي ها سالها است داريم مذاكره مي كنيم. وزارت خارجه حدود ۱۵ سال است كه دارد با اروپا در مسائل مختلف از جمله حقوق بشر مذاكره مي كند، هنوز چيزي حل و فصل نشده و باز هم مذاكره ادامه دارد.
ما فكر مي كنيم در ظرف زماني نُه ماهه ، جمهوري اسلامي ايران كار بسيار عظيمي انجام داده و به نقطه اي رسانده كه اين پرونده در حال بسته شدن است. حالا سپتامبر يا نوامبر يا آخر سال كه در واقع دعوا بر سر چند ماه است. بحث اين نيست كه اين پرونده ۱۰ سال بايد ادامه پيدا كند يا در آژانس قابل حل و فصل نيست. بلكه به عكس همه مي گويند تا چندماه آينده بايد در آژانس حل و فصل شود . برخي اشكالات و انتقادات به اين بر مي گردد كه به ما مي گويند چرا با اروپا حرف زديد. مي گويند ما مي بايست با آمريكا مذاكره مي كرديم و آشكارا هم مي گويند. به اعتقاد من اين يك نظر است و ممكن است عده اي قبول داشته باشند ولي به اعتقاد من اين موضوع پاسخ دارد. اروپا خودش پيشنهاد تعامل داده در پرونده هسته اي و ما هم قبول كرديم. آمريكايي ها از اول با تهديد با ما حرف زدند. كسي كه ما را تهديد مي كند ، اگر ما به سمت او رفتيم و گفتيم لطفاً  به ما كمك كن ، آيا قابل قبول است ؟! معني ندارد. اگر مثل اروپا، آمريكاهم تقاضاي مذاكره مي كرد و مي گفت ما حاضريم در اين باره بحث كنيم، آن وقت بحث اين گروهها و جناح ها جاي بررسي داشت.
* مي گفتند آمريكا هم تقاضاي مذاكره كرده شما چرا رد كرديد؟
- آمريكا كه تقاضايي از ما نكرده بلكه با ما از اول با زبان تهديد و زور صحبت كرده است. آمريكايي ها گفتند بايد پرونده ايران به شوراي امنيت برود و همه فعاليت خود را تعطيل كند. اگر آمريكايي ها اعلام مي كردند كه اين حق طبيعي ايران است كه صاحب تكنولوژي صلح آميز باشد ولي ما نگراني بحث سلاح داريم و آنها اين نگراني  ما را رفع كنند. اگر زبان آمريكا يك زبان مؤدبانه و ديپلماتيك بود، جا داشت كه اين بحث را مطرح كنيم كه با آمريكا مذاكره كنيم يا نه. اما زبان آمريكا زبان زور بوده است. با زبان زور اگر ما حاضر به مذاكره باشيم به معناي ضعف و ذلت ما است كه فكر نمي كنم ملت ايران بپذيرند. بعضي هم اصولاً مي گويند كه در مسائل بزرگ اين چنيني ما نبايد با هيچ كشوري حرف بزنيم و بايد كار خودمان را بكنيم. اين هم نمي تواند با منطق همراه باشد. به هر حال در يك مسئله بين المللي مگر ما مي توانيم از اهرم و قدرت ديپلماسي و مذاكره استفاده نكنيم. وقتي ما منطق و استدلال داريم چرا با بقيه حرف نزنيم و چرا بقيه را با خود همراه نكنيم؟ اين بدين معني است كه ميدان را در اختيار دشمن بگذاريم. ميداني كه يك طرف ايران است و يك طرف آمريكا، ما كنار برويم و اين ميدان را كامل در اختيار آمريكا بگذاريم كه هر كاري مي خواهد بكند، با عقل سازگار نيست و بر اين مبنا با اروپا، روسيه و چين و غيرمتعهدها و با همه كشور هاي ذي نفوذ مذاكره كرديم و كار درستي كرديم و پيشرفت هم داشتيم.
* مجلس هفتم زياد راغب به تصويب پروتكل نيست، نظر شما چيست؟ با توجه به اين كه چند هفته قبل در مجلس بوديد و توضيحاتي داديد، فكر مي كنيد چه كاري خواهند كرد؟
- مجلس شوراي اسلامي جايگاه خاص خودش را دارد و آن زماني كه مجلس وارد عمل مي شود يعني زماني كه لايحه پروتكل از طرف دولت به مجلس داده مي شود، آن زمان بي ترديد مجلس تصميم  گير اصلي در اين زمينه است. ما آن زمان ، اگر نظري داشته باشيم به مجلس مي گوييم. خيلي روشن است كه در زمينه پروتكل الحاقي تصميم نهايي را مجلس خواهد گرفت. وقتي كه در مجلس موضوع طرح مي شود، در سطح كميسيون و در سطح جلسه علني مجلس دولت هم نظرات خود را خواهد گفت. از برآيند اين نظرات است كه مجلس به تصميم مي رسد. روشن است كه تصميم گير نهايي نسبت به پروتكل الحاقي مجلس است. اما اين كه از حالا قضاوت كنيم كه مجلس چه تصميمي خواهد گرفت، مشكل است. مجلس تازه شروع به كار كرده و كميسيون هاي آن تشكيل شده است، ممكن است براي خود نمايندگان نيز سخت باشد كه قضاوت كنند و بگويند در آينده چه تصميمي اتخاذ خواهند كرد.روند پرونده بي ترديد بر مجلس هم تأثير مي گذارد. مجلس عملكرد آژانس و شوراي حكام را زير نظر دارد و اگر احساس كند كه دنيا تعامل منطقي با ما دارد و برمبناي اصول عادلانه با ما تعامل مي كند، تأثيرگذار در تصميم مجلس است و اگر نمايندگان احساس كنند عملكرد آنها بر مبناي زور و فشار آمريكا است، تصميم ديگري خواهند گرفت. تحولاتي كه در آژانس و اتحاديه اروپا و ديگركشورها خواهد بود، نقش موثري در تصميم آينده مجلس خواهد داشت. اين كه مجلس در مورد غني سازي بخواهد تصميمي را اتخاذ كند، بايد گفت غني سازي و پروتكل، نه تنها با هم منافات ندارد، بلكه پروتكل الحاقي در واقع براي اين است كه به جامعه جهاني اعتماد داده شود كه غني سازي در مسير صلح آميز است. ممكن است مجلس بر غني سازي اصرار داشته باشد و در عين حال پروتكل را هم تصويب كند.
در بحث غني سازي مجلس تاكنون نظر صريحي اعلام نكرده و من هم در حد روزنامه يا نظر بعضي از نمايندگان شنيده ام كه در كميسيون امنيت ملي طرحي مورد بحث است كه مجلس دولت را الزام به غني سازي نمايد. هنوز اين طرح به صورت رسمي مطرح نشده است. اگر روزي مجلس قانوني را بگذراند و در آن الزام كرد دولت را كه بايد غني سازي شروع شود، آنچه مجلس به عنوان قانون تصويب كند، لازم الاجرا است. به اعتقاد من در اصل غني سازي در كشور هيچ اختلافي وجود ندارد و همان طور كه مجلس اصرار دارد كه غني سازي در ايران آغاز شود، فكر مي كنم به همان نسبت دولت و وزارت خارجه و شوراي امنيت ملي و همه دستگاه ها اصرار دارند. تنها بحث در زمان است. حتي سه كشور اروپايي در بيانيه تهران به صراحت آورده كه فعاليت صلح آميز در چهارچوب ان پي تي براي ايران به رسميت مي شناسيم. پس خود اروپا هم متعهد شده كه به رسميت بشناسد. ايران مي تواند هر فعاليت صلح آميزي داشته باشد. بحث سر اين است كه بهترين زمان براي شروع غني سازي كي خواهد بود. اگر روزي مجلس قانوني را گذراند و الزام كرد، همه ما تابع قانون مجلس خواهيم بود.
* عملكرد روسيه هم بعضاً ابهام آميز است. رومانتسف اعلام كرده كه پاييز به ايران مي آيد و درباره فاز دوم بوشهر با ايران گفت وگو مي كند.
- تاكنون مسئولان كشور روسيه به مقامات جمهوري اسلامي ايران اطمينان داده اند كه اخلالي در روند تكميل نيروگاه بوشهر اتفاق نخواهد افتاد. اين را ما با مقامات مختلف روسيه بحث كرديم و اخيراً با آقاي ايوانف دبير شوراي امنيت ملي روسيه كه در تهران بودند، نيز بحث شد. روسيه تعهد نسبت به نيروگاه بوشهر دارد و تاكنون متعهد مانده و طبق برنامه عمل مي كند. موضوع بوشهر به پرونده هسته اي ايران در آژانس ربطي ندارد. تنها چيزي كه باقي  مانده، بحث قرارداد بازگشت پس مانده سوخت است.
اختلاف نظري هم بين ايران و روسيه در اين مساله نيست و تنها اختلاف، مالي است. آنها مي گويند پولي بدهيد تا ما پس مانده سوخت را ببريم ، ما مي گوييم پولي بدهيد تا پس مانده سوخت را به شما بدهيم. يكي از پيشنهادهايي كه مطرح شده اين است كه دو طرف از منفعت مالي صرف نظر كنند يعني دو طرف درخواست پول نكنند. غير از اين بحث، مشكل ديگري نيست و مسئله اي در راه تكميل نيروگاه بوشهر نيست و طبق وعده آنها اين روند ادامه خواهد داشت و ما انتظار داريم در سال ۲۰۰۶ نيروگاه تكميل و آماده بهره برداري شود.
* تعليق و هزينه آن به چه صورت بوده و چقدر هزينه داشته است؟ شما گفته بوديد برخي از شركتهاي خصوصي را نتوانستيم تعليق كنيم چون نمي توانستيم هزينه تعليق را بدهيم.
- اين اصولاً جزو مواردي است كه بحث مفصل دارد. نكته اي كه بايد مردم بدانند اين است كه ما هنوز به مرحله غني سازي نرسيده ايم. يك وقت كشوري مسائل آزمايشگاهي را تمام مي كند، مرحله پايلوت را تمام مي كندو مي رود به مرحله نيمه صنعتي و بعد به مرحله صنعتي مي رسد. برخي فكر مي كنند وقتي مي گوييم تعليق غني سازي يعني ما به مرحله صنعتي رسيده بوديم و حالا همه دستگاهها را خاموش كرده و گذاشتيم كنار. اما واقعيت اين است كه ما در بحث غني سازي مرحله آزمايشگاهي را تمام كرده و در مرحله پايلوت بوديم. يعني براي مرحله پايلوت آماده مي شديم. يعني ما غني سازي در حد پايلوت را به تأخير انداختيم.ما اساسا غني سازي صنعتي و يا نيمه صنعتي را نداشته و نداريم. اين تصور كه مردم فكر كنند تعدادي كارخانه كار مي كرده و ما سويچ آف كرده و كارگرها بيكار شده اند، نيست. الان هم اگر روزي بگوييم غني سازي را شروع مي كنيم، معني آن اين است كه در حد پايلوت كار را راه اندازي مي كنيم. در مرحله پايلوت هم بايد به همه اهدافي كه داريم، برسيم و سپس براي مرحله نيمه صنعتي آماده شويم. البته در زمينه تعليق قطعه سازي ممكن بود با مشكل مواجه شويم. كارگاه هاي مختلفي است كه در آنها قطعه سازي مي شود. ما براي چند ماه اين كارگاه ها را تعطيل كرديم كه زمان طولاني نبود،فقط دو ماه ارديبهشت و خرداد، تعطيل بود. در اين دو ماه بود كه كارگاههاي دولتي فعاليت خودشان را تعليق كردند ولي كارگاههاي خصوصي به كار خود ادامه دادند.
* وارد بحث آمريكا شويم. بعد از يازدهم سپتامبر در عراق و افغانستان دو اتفاق مهم افتاد و هردو با منافع ملي ما هم همخواني داشت چرا كه با هر دوهمسايه مشكل داشتيم. اما هنوز ايران و آمريكا داراي مناقشه هستند و اين موضوع كمكي نكرده چرا؟
- در مورد افغانستان و عراق، ما با حكومت هاي موجود آنها مسئله داشتيم. ما با طالبان و حكومت افغانستان و با عراق و حكومت صدام مشكل داشتيم. اتفاقاً  هر دوي آنها هم دست به تجاوز عليه جمهوري اسلامي ايران زده بودند. عراق هشت سال جنگ و طالبان هم ديپلمات هاي ما را در مزار شريف كشته بودند.
در افغانستان محدودتر و در عراق وسيع تر،  هر دو عليه ايران تجاوز كرده بودند. بي ترديد مردم ايران و جمهوري اسلامي ايران از هر دو دل خوشي نداشتند. به طور طبيعي اگر هر دو رژيم سرنگون شوند بايد باعث خوشحالي ما باشد. آنچه دل ما مي خواست اين بود كه طالبان به دست مردم افغانستان و صدام به دست مردم عراق سرنگون شود. ايده  آل ما اين بود كه مردم افغانستان و عراق آزاد باشند و در فضايي آزاد تنفس كرده و با دست خود حكومت بعدي را تشكيل دهند. آمريكايي ها بر مبناي منافع خود و حضور بيشتر در منطقه تصميم گرفتند به اين منطقه آمده و به يك بهانه به افغانستان و يك بهانه ديگر به عراق حمله كرده و هر دو حكومت را سرنگون كنند اما فضاي آزادي براي مردم اين دو كشوربوجود نيامد.
در ماجراي افغانستان و عراق ، دو مسأله داريم. از يك ديدگاه، يك حكومت مخالف ما سرنگون شده و از ديدگاه ديگر يك دشمن ما در منطقه حضور بيشتر پيدا كرده است. يعني آمريكا به عنوان دشمن جمهوري اسلامي ايران آمده در شرق و غرب ما خانه كرده و حضوري پيدا كرده كه نمي تواند از ديد امنيت ملي موجب نگراني ما نباشد. نكته دوم، آمريكايي ها اگر حكومت را سرنگون كرده و كشور را دراختيار مردم مي گذاشتند و مي رفتند، اين نگراني كاهش پيدا مي كرد. اما آمريكايي ها از افغانستان نرفتند، حتي پس از اين كه كرزاي آمد، لويه جرگه آمد و قانون اساسي وضع و تصويب شد. حتي اگر انتخابات چند ماه آينده افغانستان هم انجام شود و رئيس جمهور اين كشور و نمايندگان مجلس ملي افغانستان با رأي مردم انتخاب شوند، باز هم آمريكايي هااز اين كشور نخواهند رفت. اشكال امر اين است كه آمريكايي ها مي خواهند افغانستان و عراق را به پايگاه حضور دائمي خود تبديل كنند. علت اين كه مسأله افغانستان و عراق نتوانست معضل بين ايران و آمريكا را كم كند و شايد تشديد كرد، اين مسأله بود. آمريكايي ها منافعي را در منطقه تعقيب مي كنند، هم با حضور در افغانستان و هم در عراق كه با منافع ملي ما سازگار نيست و به همين دلايل ما ناچاريم مواضع مخالفي را نسبت به آمريكايي ها اتخاذ كنيم. البته چون بدبيني بين دو كشور وجود دارد و علي القاعده علاوه بر واقعيت ها، توهماتي هم اضافه مي شود. آمريكايي ها توهماتي دارند كه در زماني كه در افغانستان بودند ما مداخله مي كرديم و امروز هم مي گويند ما در عراق مداخله مي كنيم كه واقعيت غير از اين است . امروز ما كشوري هستيم كه در بازسازي افغانستان تقريباً  در رديف اول هستيم و فعال ترين كشور در زمينه بازسازي در افغانستان هستيم. روابط ما با دولت فعلي افغانستان خوب است. در عراق هم مي خواهيم كه يك كشور فعال در كمك به مردم و حتي بازسازي در عراق باشيم. مي خواهيم با دولت فعلي عراق رابطه خوبي داشته باشيم. هر چند اين دولت منتخب مردم نيست و داراي مشروعيت ملي و ديني نيست؛ اما در عين حال يك دولت عراقي است و ما مي خواهيم كه با آن همكاري كرده و تعامل داشته باشيم. بنابراين دليل روشن خود را دارد كه چرا مسأله افغانستان و عراق نتوانست معضلات بين ما و آمريكا را حل و فصل كند و يا كاهش دهد.
* دو طرف در گردونه اي افتاده اند و بعضي جاها نيازمند كمك هم هستند ولي در نهايت هر دو مي گويند تو بايد رفتارت را عوض كني. از اين گردونه چطور مي توان خارج شد؟
- اولين مشكل آمريكا اين است كه در آن كشور در خصوص ايران اتفاق نظر وجود ندارد. تعبير بازها و كبوترها يا افراطي و معتدل و يا هر تعبير ديگر. در آمريكا هنوز عده اي فكر مي كنند كه با فشار بيشتر بر ايران مي توان حكومت ايران را عوض كرد. يعني هنوز هم عده اي در فكر تغيير ساختار در ايران هستند و اينها وسوسه كننده نيز هستند. هر جا ببينند كه شرايطي ايجاد مي شود كه ممكن است روابط ايران و آمريكا كمي حل و فصل شود، وارد مي شوند و با شروع اتهام و ايجاد مشكل نمي گذارند چنين فضايي بوجود بيايد.
مشكل ديگر آمريكا، نفوذ صهيونيست ها در داخل آمريكاست. لابي صهيونيست ها بسيار فعال است، به اضافه اين كه يهوديان سرشناس در دولت آمريكا حضور دارند؛ هم در وزارت خارجه و هم شوراي امنيت ملي و حتي در كاخ سفيد، همه جا حضور دارند و بسيار فعال هستند. صهيونيست ها نمي خواهند قبل از اين كه مسأله آنها با ايران به جايي برسد،  بگذارند مسأله ايران با آمريكا حل شود. بنابراين گروهي كه هميشه مخالف حل و فصل مسائل ايران و آمريكا هستند صهيونيست ها هستند كه فعال و ذي نفوذ در سياست نيز هستند.
آنهايي كه مهار دوگانه را در دولت كلينتون نوشتند چه كساني بودند؟ روابط آنها با اسرائيل معلوم است. مسأله سوم اين است كه دو كشور تجربه خوبي در اين زمينه ندارند. من نمي خواهم قضاوت كنم، ولي در مقطعي آمريكايي ها پا پيش گذاشتند در زمان ريگان و خواستند مسائل را حل كنند. اين مسأله منجر به يك رسوايي و بحران در داخل آمريكا شد يعني داستان مك فارلين .در يك دوره هايي هم ايران فكر مي كرد كه شرايطي فراهم آمده كه آمريكايي ها قدمهاي مثبتي را برمي دارند ولي برنداشتند. نمي خواهم در ريز قصه وارد شوم، مثلا در زمان بوش پدر همچون شرايطي يك بار اتفاق افتاد. بعد از ۱۱ سپتامبر هم مي توانست فضا به سمت آرامتري پيش برود و به اعتقاد من دولت ايران موضع بسيار خوب و منطقي را در زمينه حادثه ۱۱ سپتامبر اتخاذ كرد. متأسفانه آمريكايي ها فرصت سوزي كردند و نتوانستند از فرصت درست استفاده كنند. شايد به دليل مشكلاتي كه درون آمريكا دارند و شايدهم به دليل نبود اطلاعات درست از فضاي داخلي ايران. اگر مسائل آمريكا و ايران بخواهد به سرانجام برسد، آمريكايي ها اول بايد تكليف خود را روشن كرده و با صراحت اعلام كنند كه ما دنبال تغيير ساختار در ايران نيستيم. در مقام عمل هم اين كار را بكنند، يعني آمريكايي ها نسبت به گروهك هايي كه براي ساختارشكني در ايران تلاش مي كنند و كمك مالي و فكري و اطلاعاتي به آنها مي كنند، بايد همه كمكها را قطع كنند. واقعاً  نشان دهند كه حسن نيت دارند. در مقام موضع گيري و در مقام عمل نشان دهند كه انقلاب اسلامي را پذيرفته اند و نظام جمهوري اسلامي ايران را قبول دارند و حاضرند به عنوان يك كشور برابر ب

سياست
ادبيات
انديشه
علم
|  ادبيات  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |