چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۵۶
در شهر
Front Page

بازخواني يكساله جابه جايي نمايشگاه بين المللي تهران
گزارش يك انتقال اجرا نشده
گزارش اول 
مهندس چمران : در حال حاضر اين نمايشگاه مشكلات عديده اي براي مردم اين منطقه شهر پديد آورده به ويژه آن كه بيمارستان هايي در اين محدوده وجود دارد و برگزاري نمايشگاه باعث سلب آرامش و آسايش مردم و بيماران در اين منطقه مي شود
محمد محمدپور
012486.jpg
لحظه اي كه هر سال تا قبل از افتتاح نمايشگاه بين المللي فراموشش مي كنيم.
عكس: ساتيار

قصه از كجا شروع شد؟
در طول هشت سال گذشته در تمام طرح هاي جامع براي حل مساله ترافيك تهران، از نمايشگاه به عنوان يكي از عوامل اصلي مشكل ساز ياد شده و همه وزراي مسكن در اين سال ها در مورد مشكل آفريني نمايشگاه صحبت ها كرده اند. تيرماه سال گذشته به نيمه رسيد كه دكتر محمود احمدي نژاد، شهردار جديد تهران جدي تر از هميشه بحث تعطيلي نمايشگاه بين المللي را مطرح كرد. او در حالي كه نگاهي به ميكروفني مي   انداخت كه نشان واحد مركزي خبر روي آن معلوم بود، گفت: «مسوولان نمايشگاه تا پايان تابستان بايد طرح انتقال نمايشگاه به شهر پرند را اجرا كنند.»
احمدي نژاد اما قبل از آنكه اين حرف  را به خبرنگار واحد مركزي خبر بزند در جلسه شوراي معاونان شهرداري به تفصيل روي اين مساله حرف زده بود: «ترافيك منطقه سنگين است و وقتي كه نمايشگاه داير مي   شود، در رفت و آمد خودروها اختلال جدي پيش ميآيد و فشارهاي عصبي زيادي به شهروندان اين منطقه وارد مي  شود، شهرداري ديگر نبايد اجازه بدهد كه نمايشگاه در اين منطقه برپا شود.»
در واقع اظهارات شهردار پشتوانه قوي داشت و آن معدل افكار عمومي تهراني ها بود كه در ترافيك نفس گير ايام برگزاري نمايشگاه به ستوه مي آمدند و آرزو مي كردند كه هرچه زودتر از شر نمايشگاه خلا ص شوند. البته توافقي كه دولت و شوراي شهر در سال ۸۱ روي جابه جايي مكان نمايشگاه كرده بودند نيز بر اساس شناخت از نظريات شهروندان تهراني بود. فعلا همه چيز داشت خوب پيش مي  رفت!
جديدپرور
«جديدپرور» را خيلي ها نمي  دانند كجاست. شهري در نزديك تهران كه از توابع رباط كريم به شمار مي  آيد. پنجمين روز مهر ماه آغاز شده بود كه استاندار تهران در لابه لاي حرف هاي خود وقتي به سوالي درباره انتقال مكان نمايشگاه پاسخ مي  داد اسم «جديدپرور» را آورد. رحماني استاندار، مزيت هاي اين شهر را برمي شمرد و مي  گفت: «رباط كريم با فرودگاه امام (ره) همجوار است. جاده ها در دسترس هستند وظرفيت صنعتي منطقه هم مطلوب به شمار مي  آيد. همه ما مي  دانيم كه وجود اين نمايشگاه ها در داخل شهر تا چه اندازه شهروندان را آزار مي  دهد و باعث مزاحمت  آنها شده است. زماني وجود نمايشگاه در تهران معقول بود كه مكان نمايشگاه ها خارج از شهر قرار داشت، اما حالا اصلا موقعيت آن مناسب نيست.»
رحماني طرح احمدي نژاد را كارشناسانه توصيف كرده بود اما اجراي آن را زمان بر دانسته بود. او مي  گفت: «اجراي طرح نيازمند همكاري وزارت بازرگاني و شهرداري است.» تا اين لحظه وزارت بازرگاني به طور علني وارد بازي نشده بود. درست يك ماه بعد تيتر روزنامه همشهري در صفحه اول توجه بسياري را به خود جلب كرد: «شمال غرب تهران نفس كشيد، نمايشگاه تهران تعطيل شد.»
خبر مربوط مي  شود به دستورات شهرداري براي جلوگيري از ادامه فعاليت نمايشگاه بين المللي. منبع خبر هم شهردار تهران بود كه اين بار مجبور شد بندي از قانون شهرداري ها را متذكر شود: «ما طبق بند۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداري موظف هستيم هرگونه كاربري مزاحم براي شهر تهران را برطرف كنيم و مانع از تضييع حقوق شهروندان شويم».
ما هم تاييد مي  كنيم كه نمايشگاه لازم است برگزار شود و برگزاري آن مفيد است اما در شرايط فعلي از لحاظ اصول شهرسازي در موقعيت مناسب قرار ندارد.
دو روز قبل از تيتر روزنامه  همشهري اما معاونت خدمات شهري شهرداري نامه تايپ شده اي را آماده كرده بود كه حاوي جلوگيري از ادامه فعاليت نمايشگاه بين المللي بود. همه مي  دانستند كه «نمايشگاه درآمدزا» براي وزارت بازرگاني تعطيل شده است.
در اين روزهاي مبهم بود كه احمدي نژاد گفت: «هر پروژه اي هر قدر هم درآمدزا باشد نبايد آن را بر آسايش و حقوق شهروندان ترجيح داد.»
پرند، مطرح مي  شود
يك روز بعد از آنكه تعطيلي قطعي شد، مدير عامل شهرك پرند روي سن آمد. پرند شهركي است در جنوب غربي تهران در ۲۷ كيلومتري اتوبان تهران- ساوه. وسعت آن ۱۷ هزار هكتار است و مالك آن وزارت مسكن و شهرسازي به شمار مي    آيد. حجت الاسلام كروبي، فروردين سال ۸۱ كلنگ احداث نمايشگاه بين المللي (اكسپو) را در آن منطقه در مساحتي به وسعت ۳۰۰ هكتار به زمين زده بود و خلاصه همه چيز آن جور بود.
امير نعمتي، مديرعامل و رئيس هيات مديره شركت عمران شهر جديد پرند، سعي كرد شائبه هايي را كه وجود دارد، از بين ببرد: «شهرك كنار فرودگاه امام (ره) واقع شده و حداكثر تا ۲ سال ديگر كه نمايشگاه راه اندازي شود كليه ارتباطات استاني و برون مرزي توسط فرودگاه ميسر خواهد شد. ضمن اينكه طرح توسعه مترو تا شهرك پرند نيز در دستور كار قرار دارد.»
در كنار مزايايي كه نعمتي بر شمرد لازم به ذكر است كه خط اتوبوس تهران- پرند راه اندازي شده و قطار محلي تهران- پرند امكان دسترسي شهروندان را از ميدان راه آهن به شهرك مهيا مي  سازد. القصه... كشمكش بر سر انتقال نمايشگاهي كه طرح احداث آن به۴۰ سال پيش برمي گشت ادامه داشت...
نشست صميمانه 
بالاخره نشست موعود تشكيل شد. نشستي كه روابط عمومي و بين المللي شهرداري آن را «نشست صميمانه» ذكر كرد. شريعتمداري و احمدي نژاد باهم گپ زدند كه در نهايت توافقنامه اي امضا شد مبني بر اينكه شركت سهامي نمايشگاه هاي بين المللي تعهد بدهد با هدف كاهش سفرهاي درون شهري، ايجاد كمترين سطح مزاحمت  براي مردم، ارتقاي سطح كيفي نمايشگاه ها و حداكثر بهره برداري از فضاهاي نمايشگاهي، از برگزاري «نمايشگاه هاي پر ازدحام» در محل فعلي خودداري كند.
اما چه كسي بايد تعيين كند كه كدام نمايشگاه پرازدحام است يا ازدحام چنداني ندارد؟ بخشي از توافقنامه به آن جواب مي   داد: نيروي انتظامي آيين نامه اين گونه نمايشگاه ها را تهيه و ابلاغ مي   كرد.
امضاي شريعتمداري پاي توافقنامه به چشم مي  خورد و نيز امضاي احمدي نژاد كه بايد نسبت به توسعه فضاهاي نمايشگاهي در مكان هايي به جز مكان فعلي اقدام مي  كرد تا زمينه انتقال نمايشگاه ها فراهم شود.
روابط عمومي شهرداري در اطلاعيه خود اضافه كرده بود كه «با عنايت به اينكه جابه جايي نمايشگاه، مورد پذيرش وزير محترم بازرگاني قرار گرفته، لذا شهرداري اعلام مي  كند برگزاري نمايشگاه هايي كه درچارچوب آئين نامه مصوب بوده و پر ازدحام نباشد، بلا اشكال است.» ظاهرا مذاكرات داشت نتيجه مي  داد. اين توافق ابتدايي بودكه توافق ديگري را نيز به همراه داشت كه به آن نيز خواهيم رسيد.
شهردار يك ماه بعد حكمي صادر كرد...
012489.jpg
عكس: ايسنا

حكمي كه آمد!
مهندس محمدي زاده اواسط آبان ماه حكمي را روي ميز كار خود ديد. حكمي با امضاي شهردار كه نشان مي  داد او بايد به همراه دو نفر از ديگر مديران رده بالا كار را آنقدر پيگيري كند كه به نتيجه برسد. نكته مهم در اين حكم قيد زماني شهردار براي آنها بود. مهندس سعيدلو (معاون مالي و اداري) و مهندس جعفرزاده (سرپرست اداره كل حقوقي) كنار مهندس محمدي زاده قرار داشتند.
شهرداري و نمايشگاه
در متن حكم شهردار تهران آمده بود: حتي اگر در گذشته حضور نمايشگاه بين المللي در بخشي از پيچيده ترين بافت هاي شهري براساس اصول شهرسازي استوار بود و مزاحمتي ايجاد نمي كرد، امروز به دليل گسترش بي رويه شهر به معضل بزرگي در آن بخش از تهران تبديل شده است و براساس سياست اصولي و قطعي مديريت شهري بايد به نقطه مناسب انتقال يابد.
با هماهنگي سازمان مشاور و با انتخاب مشاور امين و توانمند سريعا زمين هاي تعيين شده در دو محدوده پارك چيتگر به وسعت يكصد هكتار و در شمال شرق تهران به وسعت سي هكتار را مورد بررسي قرار داده و طرح مناسب را براي هر يك تهيه و ارايه كنيد.
فضاهاي احداثي براي نمايشگاه بين المللي بايد جزو زيباترين و پيشرفته ترين فضاها و در شان تهران باشد و فضاي سبز و خدمات كافي براي مراجعان منظور شود.
همچنين در طراحي، همه دسترسي ها و نيازهاي ترافيكي اطراف از جمله توقف  گاه هاي چند طبقه به ميزان كافي و با آينده نگري پيش بيني شود به شكلي كه هيچ گونه مزاحمتي براي مردم ساكن در محدوده هاي همجوار ايجاد نشود.
منطقه موردنظر شهردار در شمال شرق «لشكرك» بود و قيد زماني آن«دو سال». احمدي نژاد تاكيد كرده بود كه طول مدت طراحي، ساخت و انتقال حداكثر نبايد بيش از دو سال طول بكشد. در اين بين شهرك پرند همچنان گزينه اصلي بود. شهردار تهران تاكيد داشت روي آن بررسي شود و در صورتي كه دولت اعتبارات لازم را در اختيار قراردهد نسبت به احداث محل نمايشگاه هاي بزرگ طولاني مدت در آن محل اقدام شود. تا پايان سال ۸۲ اظهارنظرهاي پراكنده ديگر هم شد اما ماجرا در سال جاري به فاز تازه اي رفت...
جلسه مهم
جلسه نهم تيرماه سال جاري شوراي شهر شايد مهم ترين اتفاق در تاريخچه انتقال مكان نمايشگاه باشد. جلسه اي كه در آن صريح ترين اظهارنظرها شنيده شد. در همين جلسه بود كه شورا تصميم گرفت با برپايي هر نمايشگاهي در محل نمايشگاه هاي بين المللي تهران مخالفت كند.
مهندس چمران بحث را آغاز كرد:
در حال حاضر اين نمايشگاه مشكلات عديده اي براي مردم اين منطقه شهري يعني از منطقه شميران تا سعادت آباد پديد آورده به ويژه آن كه بيمارستان هايي در اين محدوده وجود دارد كه برگزاري نمايشگاه باعث سلب آرامش و آسايش مردم و بيماران در اين منطقه مي شود.
با توجه به اينكه سال گذشته نمايشگاه خودرو، ترافيك سنگيني را در منطقه بوجود آورده بود مقررشد تحت هيچ شرايطي نمايشگاه خودرو در اين محل برگزار نشود كه متاسفانه اين نمايشگاه بدون هماهنگي با شهرداري، شوراي شهر و حتي شركت واحد برگزار شد.
اسپهبدي رئيس شركت سهامي نمايشگاه هاي بين المللي كه به دعوت شوراي شهر در اين جلسه حضور داشت، گفت: نمايشگاه خودرو، براساس تفاهمنامه اي ميان مسوولان وزارت بازرگاني و ديگر دستگاه هاي ذيربط در محل فعلي برگزار شد. وي همچنين از اعضاي شوراي شهر تقاضا كرد تعطيلي محل فعلي نمايشگاه ها را تا نيمه اول مهر و برگزاري چند نمايشگاه ديگر به تعويق اندازد.
آشتياني، عضو هيات رئيسه شورا وقتي صحبت هاي اسپهبدي را خوب شنيد، گفت:« سوال اساسي اين است كه نمايشگاه براي واردات است يا صادرات؟ وقتي در كشور ميلياردها دلار كالاي قاچاق وارد مي شود، در حقيقت برگزاري اين نمايشگاه سبب ترويج كالاهاي مصرفي مي شود. از ۷۳۰ هزار خودرو توليد شده در داخل كشور تنها يك درصد آن صادر شده كه ۶۰ درصد از همين يك درصد صادرات قطعه خودرو بوده است.»
مهندس بيادي نايب رئيس شورا، مهمترين بحث را بحث ترافيك خواند و مهندس خسروي وفا نيز تاكيد كرد «در شهرهاي توسعه يافته كليه نهادها موظف هستند از مصوبات شوراي شهر تبعيت كنند.» دكتر نادر شريعتمداري خواستار ضمانت اجرايي براي مصوبات شورا شد و گفت: «ما حتي حاضريم مديريت نمايشگاه را بر عهده گيريم.»
مهندس محمدي زاده، معاون خدمات شهري شهرداري تهران، كه در جلسه حضور يافته بود سعي كرد توضيحات جامع بدهد:  مساله نمايشگاه، موضوعي است كه وزارت مسكن و شهرسازي، وزارت كشور، اداره راهنمايي و رانندگي و سازمان حمل و نقل و ترافيك از سال ۷۶ به بعد در مناسب نبودن مكان فعلي نمايشگاه و دامن زدن آن به معضلات ترافيكي اين محدوده شهر ، متفق القول بوده اند.
در حال حاضر شهرداري آمادگي كامل براي اجراي مصوبه شوراي شهر را دارد. ضمن آن كه به اعتبار بند ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداري ها، شهرداري اجازه دارد ا ين محل را به دليل ايجاد مزاحمت مسدود كند كه در اين خصوص حكم قضايي مربوط را نيز در دست دارد.»
جلسه پر سر و صدا به پايان رسيد.
تاكيد دوباره و توافق دوم
موافقان و مخالفان بعد از جلسه هر يك چيزي مي گفتند و دلايلي ارايه مي دادند. اين واكنش ها جو نامطلوبي به وجود آورده بود تا جايي كه شهرداري در اواخر تيرماه مجبور شد اطلاعيه ديگري صادر كند و به اطلاع كليه صنوف، اتحاديه ها و صاحبان مشاغل برساند كه به دليل تبعات زيست محيطي، آلودگي صوتي، اختلال در نظم آمد و شد و ترافيك، از برگزاري هر گونه نمايشگاه در محل موصوف جلوگيري خواهد كرد. در اطلاعيه شهرداري بار ديگر به مساعدت و همكاري لازم با وزارت بازرگاني در تعيين اماكن متعلق به خود براي برگزاري نمايشگاه ها تاكيد شده بود.
اما توافق دوم... توافق دوم در مجلس شوراي اسلا مي و با وساطت نمايندگان تهران حاصل شد، در جلسه اي كه وزير بازرگاني و شهردار تهران اين بار در كنار نمايندگان مجلس و نايب رئيس شوراي شهر جمع شدند تا حل اختلاف كنند. در اين جلسه مجمع نمايندگان از شورا خواست تا مصوبه دوفوريتي خود را مبني بر تعطيلي نمايشگاه از اول مرداد فقط براي يك مورد برگزاري نمايشگاه به تعويق بيندازد و نمايشگاه موتورسيكلت در محل فعلي برگزار شود. وزير بازرگاني در اين جلسه پذيرفته بود كه بعد از نمايشگاه موتور سيكلت، ديگر هيچ نمايشگاهي در محل كنوني برپا نشود. در اين جلسه بود كه احمدي نژاد منطقه وردآورد كرج را معرفي كرد و گفت تا قبل از پايان تابستان عمليات اجرايي مكان جديد نمايشگاه بين المللي آغاز خواهد شد. نظرسنجي صورت گرفته پشت سر شهرداري و شوراي شهر بود كه نشان مي داد ۸۷ درصد مردم تهران از تصميم شورا حمايت مي كنند. قصه طولاني شد اما بهتر است قبل از پايان، جوابيه شوراي شهر را به اعتراضيه فرمانداري تهران مرور كنيم. در پاسخ شوراي شهر آمده كه شوراي اسلامي شهر تهران در راستاي مراتب مندرج در بندهاي ۲، ۱۹۲۹،   ماده ۷۱ قانون تشكيلات وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران مصوب ۱/۳/۷۵ و اصلاحي ۶/۷/۸۲ اقدام به تصويب مصوبه مذكور كرده است.
در اين پاسخ به مزاحمت هاي ناشي از برگزاري نمايشگاه در محل فعلي براي ساكنان شهر تهران و خصوصا اهالي اين منطقه اشاره شده بود و بار ديگر بند ۲۰ ماده ۵۵ كه شهرداري را مكلف به جلوگيري از ايجاد اماكن مزاحم و در نهايت تعطيلي آنها كرده است، پيش كشيده شد.
حالا هيات دولت در مصوبه يكشنبه شب خود با تعطيلي نمايشگاه ها مخالفت كرده است. توافق و اتفاقهاي گذشته را مروري كنيد و خودتان قاضي شويد.

آرشيو
هفتم اسفند ۱۳۸۱، صفحه شهري روزنامه همشهري - به نظر مي رسد از زمان چاپ اين يادداشت در اين تاريخ تاكنون هنوز هم در برابر ضرورت ارايه بخشنامه اي جديد براي صبح بخير، شب بخير نمايشگاه بين المللي تهران مقاومت وجود دارد.
صبح بخير! شامگاه نمايشگاه 
در يكي از فصول درخشان كتاب اگزوپري، شازده كوچولو در ادامه سفر خود به يك نگهبان چراغ دريايي برمي خورد كه بايد هر پنج دقيقه چراغ را روشن و خاموش كند. او پس از هر بار روشن كردن چراغ، شب بخير و پس از خاموش كردن آن صبح بخير مي  گويد. در پاسخ تعجب شازده كوچولو نيز مي  گويد كه قبلا چراغ هر ۱۲ ساعت يكبار هنگام غروب و در سپيده دم روشن و خاموش مي  شده است و در بخشنامه  جداگانه اي مقرر بوده با روشن كردن چراغ، شب بخير و با خاموش كردن  آن، صبح بخير گفته شود. بعدها زمان روشن و خاموش كردن چراغ به هر پنج دقيقه يكبار تغيير كرد، اما بخشنامه  جديدي درباره شب بخير و صبح بخير نيامد و در نتيجه وضعيت اينطور خنده دار شد. ماجراي نمايشگاه بين المللي تهران نيز (مثل خيلي از ديگر پديده ها و مولفه ها در اين شهر)بي  شباهت به اين داستان نيست. حدود ۳۵ سال پيش شمال غرب تهران جايي بود در حاشيه شهر و بسيار كم جمعيت. پس نمايشگاه را اينجا ساختند و مقرر شد هر چه برنامه نمايشگاهي هست، در آن برپا كنند. اكنون سال ها گذشته و جايي كه نمايشگاه در آن واقع است يكي از شلوغ ترين مناطق مسكوني تهران به شمار مي  رود. اما ظاهرا كسي قصد ندارد بخشنامه جديدي بدهد براي شب بخير و صبح بخير در اين نمايشگاه. هر بار برپايي نمايشگاه تا شعاع چندين كيلومتر در پيرامون آن، جان صدها هزار نفر را به لب مي  رساند، اما باز هم انگار تعمد هست كه هر چه نمايشگاه است در اينجا برگزار شود. به راستي مگر برپايي چند نمايشگاه كوچك در گوشه  و كنار شهر نيازمند فن آوري هاي بسيار پيچيده است كه تاكنون اينقدر مسوولان وعده آن را داده اما هرگز از عهده اش برنيامده اند؟
هفتم اسفند ۸۱، صفحه شهري همشهري 
ازدحام و راهبندان درشمال و غرب تهران 

برگزاري نمايشگاه عرضه مستقيم پوشاك بهاره، بخش هاي وسيعي از شمال و غرب تهران را به ازدحام و راهبندان سنگين كشاند. معابر منتهي به محل نمايشگاه دايمي تهران كه در حال حاضر پذيراي نمايشگاه عرضه مستقيم پوشاك است در بسياري از ساعات به ويژه ساعات اوليه صبح و عصر، متحمل بار ترافيكي سنگين شده و شهروندان ساعت ها در ترافيك ماندند. بر اساس اين گزارش، بسياري از شهروندان از زمان آغاز به كار نمايشگاه با تاخير بر سركار خود حاضر شده و در ساعات عصر نيز به هنگام بازگشت در ورطه ترافيك هاي سنگين حاكم بر معابر گرفتار مي  شوند. در چنين شرايطي، كارشناسان ترافيك و حمل و نقل بر اين باورند كه يا بايد شكل برپايي چنين نمايشگاه هايي تغيير و اصلاح شده ويا نمايشگاه  به مكان ديگري منتقل شود. مهندس حميد بهبهاني- مدير عامل سازمان حمل و نقل ترافيك تهران- در اين باره گفت: فضاي نمايشگاه دايمي تهران، اصولا براي چنين نمايشگاهي (نمايشگاه عرضه پوشاك) طراحي و بنا نشده است و لذا بروز ترافيك سنگين، طبيعي ترين رخدادي است كه مي  توان تصور كرد. وي تاكيد كرد به رغم اينكه ترافيك معابر اطراف نمايشگاه، امسال نسبت به سال گذشته كم شده است، اما هيچ گونه تغييري در ضرورت انتقال چنين نمايشگاه هايي به سايرنقاط شهر ايجاد نمي  كند. از سوي ديگر يك مقام مسوول برپايي نمايشگاه پوشاك بهاره گفت: مسايل ترافيكي خارج از فضاي نمايشگاه به نهادهاي ديگري مربوط است و آنان بايد به فكر روان سازي ترافيك معابر مورد نظر باشند.

۴۰۰ فروند هواپيماي شخصي در آسمان تهران
آقاي خلبان، دربست!
اين هواپيما به طور متوسط ۲۸۰كيلومتر در ساعت سرعت دارد و توان اين را دارد كه بدون وقفه، ۱۲۰۰كيلومتر مسافت را طي كند و اين يعني ۵/۶ ساعت پرواز هوايي...
«قيمت پايه اين هواپيما ۲۸۰ هزار دلار است.» يعني به پول خودمان ۲۴۰ ميليون تومان مي  شود
012492.jpg
علاوه بر اينكه بايد چپ و راستمان را نگاه كنيم كه مبادا با اتومبيل تصادف كنيم و از ويراژ موتورها در امان باشيم، يك چشم مان هم بايد به آسمان باشد كه نكند يكي از جوان هايي كه اتفاقا صداي ضبط هواپيما را تا انتها زياد كرده، موقع ويراژ دادن روي سرما فرود نيايد.
عكس: ساتيار
سعيده عليپور
روي صندلي جابه جا شدم. استارت را زدم واهرم گاز را فشار دادم آنقدر كه سرعت گرفت، سر صبر استيك را عقب كشيدم تا پرواز كند... جسم آهني دلش را از زمين كند و اوج گرفت مثل قلب من كه انگار از جا كنده شده... اوج گرفت اوج گرفت، آن بالا بالاها بود ذهنم. داشتم به اين فكر مي  كردم كه اگر يك روز من هم مثل خلبان قصه شازده كوچولو، سن اگزوپري از كوير آفريقا سردرآوردم و توجايي هزار مايل دورتر از هر آبادي مسكوني يك چيز هواپيمايم شكست مي  توانم «شازده كوچولو» راملاقات كنم؟ كه با شنيدن صداي زمختي چشم هايم را باز كردم و با مخ خوردم زمين، آن هم ميان سوله ساخت هواپيماي خصوصي...
يكي گفت: «ژست خلبان هارا خوب مي  آيي» دمق از اينكه از خيالات بيرون آمدم از پنجره هواپيما زدم بيرون. اينجا سوله ساخت هواپيماي چهارنفره است كه فروش آن به صورت خصوصي چند وقتي است كه آغاز شده است.
سر تا پاي هواپيما را ورانداز مي  كنم، روي دمش نوشته فجر ۴، انگار كه بخواهم زمين متر كنم طول و عرضش را با قدم متر مي  كنم اما يكي مي  گويد: «زحمت نكشيد» مهندس بابك معمارباشي يكي از طراحان هواپيماي فجر ۴ اندازه دقيق هواپيما را مي  گويد: «فاصله بين دو بال هواپيما ۵/۱۰ متر و طول آن ۸ متر است.»
اگر شما هوس كرديد براي فرار از گره ترافيك تهران از هواپيماي شخصي استفاده كنيد و بغل دستي تان به اين موضوع خنديد، بايد خدمت بغل دستي محترم شما عرض كنم اين موضوع آنقدرها هم دور از ذهن نيست يعني اگر شما از آن دسته از افرادي باشيد كه توان خريد هواپيماي شخصي را داشته باشند با ۷۰۰-۶۰۰متر فضا هم مي  توانيد هواپيما را از زمين بلند كنيد يا فرود آوريد. البته به شرط اينكه از پس پرداخت حدود ۲۵۰ ميليون تومان برآييد.
مهندس معمارباشي مي  گويد:«قيمت پايه اين هواپيما ۲۸۰ هزار دلار است.» يعني به پول خودمان ۲۴۰ ميليون تومان مي  شود.
اين هواپيما به طور متوسط ۲۸۰كيلومتر در ساعت سرعت دارد و توان اين را دارد كه بدون وقفه، ۱۲۰۰ كيلومتر مسافت را طي كند و اين يعني ۵/۶ ساعت پرواز هوايي...
پس اگر روزي به سرتان زد كه با اين هواپيما دور دنيا را بزنيد با دو سه تا توقف در اروپا و يكي از جزاير اقيانوس آرام و آسياي شرقي مي  توانيد اين كار را انجام دهيد.
يكي از مستخدمان كه موقع عكس انداختن از هواپيما اصرار دارد شيشه ها و بدنه هواپيما را پاك  كند، مي  گويد: «تا به حال بارها سوار اين هواپيما شده  ام اما وقتي خاموش بوده، با آن هيچ وقت پرواز نكردم» بعد هم مي  خندد.
ياد خودم مي  افتم، من هم مي  خندم. اما مهندس سوار شده آن هم براي تست هواپيما «۱۳۰ ساعت سوار اين هواپيما شده ام.» و با اعتماد به نفس كامل مي   گويد: «عالي است اگر از نمونه هاي خارجي بهتر نباشد، مساوي است»
وزن كل هواپيما ۱۵۸۰كيلوگرم است و اين سبكي به دليل بدنه فايبرگلاس هواپيما است.
موتور هواپيما هم آمريكايي است، شركت. Lycoming اما طراحي بدنه و ساخت آن كاملا توسط مهندسان ايراني بوده و ساخت آن هم در همين مركز صنعت هوايي فجرانجام شده است.
اگر يك لحظه دلتان خواست خلبان هواپيما باشيد، بايد خدمتتان عرض كنم هواپيما شوخي بردار نيست و كوچكترين اشتباهي در خلباني مساوي است با... پس اگر شما آن قدري پول داريد كه از پس خريد چنين كالاي گرانقيمتي برآييد هزينه اي را هم براي استخدام خلبان كنار بگذاريد.
اما به هر حال يادگيري خلباني براي هواپيماي شخصي هم غيرممكن نيست. امكان يادگيري آن هم فراهم است. علاوه بر كلوپ هاي آموزشي پرواز كه گواهينامه خلباني هواپيمايي در اين كلاس را مي  دهد، خود مركز فروش اين هواپيماها هم چه به خلبان هاي دوره ديده و چه به آنها كه اصلا از خلباني چيزي سردر نمي  آورند نيز آموزش مي  دهد.
مهندس معمار باشي مي  گويد: «در صورت خريد اين هواپيماها مابراي كسي كه قرار است كار هدايت اين هواپيما را به عهده بگيرد دوره ۱۰ ساعته و براي كساني كه اصلا خلباني نمي دانند دوره ۱۵۰ ساعته» هر ۱۰ ساعت يك ميليون تومان! بقيه اش را خودتان حساب كنيد. اولين هواپيما از اين رده به صورت هواپيماي خصوصي، ۱۷ خرداد ماه فروخته شده است. مهندس معمار باشي مي  گويد: «تا به حال ۴ فروند از اين هواپيما ها فروخته شده است»
اصلا نترسيد كه ممكن است با اين هواپيما سقوط كنيد، چرا كه به دليل سبكي اين هواپيما احتمال سقوط آن بسيار پايين است. به طوري كه اگر هواپيماي شخصي شما از كار افتاد شما مي  توانيد ۷۰ كيلومتري را بدون اينكه موتوري داشته باشيد پرواز كنيد مثل يك گلايدر. البته اگر از بدشانسي وسط دو تا تير برق فشار قوي گير نكرده باشيد و به راحتي جايي را براي فرود پيدا كنيد.
مهندس معمارباشي مي  گويد: «از ويژگي هاي اين هواپيما اين است كه به راحتي مي  تواند در خاكي و جاده هاي ناهموار نيز فرود بيايد» پس نگران نباشيد كه چرا اين هواپيما جعبه سياه ندارد.
اما با وجود همه اين موارد خيلي ها ترجيح مي  دهند هزينه زيادي صرف خريد آخرين مدل مرسدس كنند اما هواپيماي شخصي را يك رويا مي  دانند،يك رويا دست نيافتني به اندازه ۱۸ هزار پايي كه مي  تواند از زمين اوج بگيرد.
مهندس معمارباشي مي  گويد: «فرهنگ استفاده از هواپيماي شخصي در كشور ما جانيفتاده است.»
اما با شروع فروش هواپيماي شخصي ديگر دور از ذهن نيست كه شما آخر هفته تصميم بگيريد با هواپيماي شخصي خودتان در عرض ۲ ساعت و نيم برويد كيش.... يا جاده شمال را از راه آسمان ۱۵ دقيقه اي طي كنيد بدون اينكه نگران ريزش كوه باشيد.
طراح اين هواپيما مي  گويد:«اين هواپيماها در دنيا به عنوان ترابري سبك كاربرد دارند و كاربرد آن علاوه بر بخش آموزش خلباني در بخش هاي خصوصي در رفت و آمد و حمل بار به صورت محدود كاربرد دارد.همچنين اين هواپيماها در بخش نظامي براي كنترل جاده ها، شناسايي و مرزباني هم استفاده مي  شود.
به همين دليل تابه حال سازمان هاي نظامي از اين هواپيما خريد كرده اند كه با رايزني هايي كه صورت گرفته تعدادي از سازمان ها نيز متقاضي خريد اين هواپيما هستند.»
مهندس معمارباشي مي  گويد: «تخمين زده ايم كه حدود ۴۰۰ هواپيما بتوانيم در مراحل اول سفارش بگيريم و همچنين تعدادي از آن هم قرار است به كشور امارات متحده عربي فروخته شود.»
نمونه مشابه اين هواپيما در خارج از ايران نيز به عنوانTB ، سسنا و... وجود دارد. البته مهندس معتقد است نمونه ايراني گرچه چند هزار دلاري گران تر است اما با دلايل مستند حاضر است اثبات كند كه پيشرفته تر از نمونه هاي خارجي است «مثلا چرخ هواپيماهاي نمونه هاي خارجي در هنگام پرواز جمع نمي  شود اما با طراحي هايي كه ما انجام داده ايم چرخ نمونه  ايراني در هنگام پرواز جمع مي  شود.»
با وجود قيمت بالاي اين كالا، مهندس مي  گويد: «ما براي ساخت و فروش اين هواپيماها يارانه پرداخت مي  كنيم چون قيمت تمام شده اين هواپيما بيش از مبلغ فروش آن است.»
او معتقد است كه بسياري از سازمان هاي داخلي اقدام به خريد هواپيماي شخصي از خارج كشور مي  كنند. به هر حال خريد هواپيما از خارج هم حق ماموريت دارد و هم سفر خارجه.
جالب اينجاست كه اين هواپيماها علاوه بر خدمات پس از فروش ۱۰ساله يك سال هم گارانتي كامل دارند اما هواپيماهاي خارجي در اين كلاس كه در ايران قدمت زيادي هم دارند در صورت نياز به تعمير به دليل نبودن قطعات يدكي مدت ها بدون استفاده مي مانند.
اينكه هواپيماي خارجي بر خلاف خودروهاي ساخت خارج كه ۱۷۰درصد گمركي مي  خورند تنها مشمول ۵درصد گمركي مي  شوند.
گرچه بار مسووليت را براي هواپيماهاي ساخت داخل كشور سخت مي  كند اما باعث ايجاد بازار رقابتي مي  شود كه نمونه داخلي را كاملا در سطح حتي بالاتر از نمونه هاي خارجي مي  برد.
يكي از كارگرها كه كنار هواپيما ايستاده است به هواپيما اشاره مي  كند و مي گويد: «سال هاست براي ساخت همين هواپيماي به اين كوچكي زحمت كشيده ايم.»
مهندس معمار باشي ليسانس مهندسي هواپيما را حدود ۱۵ سال پيش از تركيه گرفته است. او مي  گويد: «از سال ۷۰ طراحي اين هواپيما را شروع كرديم و بعد از گذشت ۱۳سال به مرحله فروش آن رسيده ايم.»
كمي عصباني است و كمي غمگين؛ مي گويد: «صنعت هواپيمايي هم نياز به حمايت دارد، اين را بايد مسوولان درست كنند وگرنه عمر آن خيلي زود به پايان مي رسد.»
اگر تخمين مهندس درست باشد تا چند وقت ديگر ۴۰۰ فروند هواپيما، شايد هم بيشتر از اين حرف ها فروخته شوند.
آن وقت خودتان تصور كنيد علاوه بر اينكه بايد چپ و راستمان را نگاه كنيم كه مبادا با اتومبيل تصادف كنيم و از ويراژ موتورها در امان باشيم، يك چشم مان هم بايد به آسمان باشد كه نكند يكي از جوان هايي كه اتفاقا صداي ضبط هواپيما را تا انتها زياد كرده، موقع ويراژ دادن روي سرما فرود نيايد. اميدواريم مسوولان همين حالا برنامه ريزي كنند تا آخر و عاقبت گره هاي هوايي هم شبيه اتوبان هاي تهران نشود.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |