پنجشنبه ۹ مهر ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۱۱
ابتكار سازمان زيبا سازي به مناسبت نيمه شعبان
زيباترين محله جايزه مي گيرد

ما امسال مي خواهيم بهترين محلات و فعال ترين آنها در جشن نيمه شعبان را شناسايي و به نحو شايسته اي از آنها تقدير كنيم 
017646.jpg
عكسها : گلناز بهشتي
۸۸۸۰۴۸۱
اين شماره همان شماره اي است كه مي توانيد به سازمان زيباسازي وصل شويد و كارشناسان آن را به محله خود دعوت كنيد تا از آذين بندي محله تان در نيمه شعبان بازديد كنند. سعي كنيد بهترين باشيد!
محمد محمدپور
احتمالا ديشب و پريشب كه از خيابان هاي اصلي شهر گذر مي كرديد متوجه تغييرات محسوسي شده ايد. خيابان ها كاملا روشن هستند و رقص  نورها حال و هواي خاصي به آنها داده  است. شايد هم نگاهتان به بعضي از بيلبوردها افتاده كه جاي تبليغ، تصوير خاصي دارند و همه اينها مي خواهند به شما بفهمانند كه جشن مباركي در راه است. حتما مي دانيد كه اين تغيير چهره شهر به خاطر نيمه شعبان است و سازمان هاي ذي ربط دست به كار شده اند تا حال و هوايي خاص به اين روزها بدهند.

در اين بين سازمان زيباسازي شهرداري تهران دست به ابتكارات جالبي زده كه براي آگاهي يافتن از آنها با مهندس عرب، قائم مقام اين سازمان، تماس گرفتيم. اما قبل از آنكه برويم سراغ جالب ترين ابتكار سازمان زيباسازي شهرداري، بهتر است يك نكته را ذكر كنيم.
محلات مختلف شهر در جشن هاي نيمه شعبان متحول مي شوند. اهالي محل با كمك هم سعي مي كنند محله خودشان را به زيباترين شكل ممكن دربياورند. حركات خود جوش آنها درست از اوايل همين هفته شروع شده و تا اواسط هفته ادامه داشته است. شايد شما هم جزو آن دسته از افرادي باشيد كه زنگ منزلتان را به صدا درآورده اند و از شما خواسته اند اگر براي جشن نيمه شعبان كمكي داريد، آن را اهدا كنيد. سازمان زيباسازي با علم به اينكه كارهاي زيادي در محلات صورت مي گيرد و بعضا دور از ديدگان بسياري مي ماند امسال تصميم گرفته از محله اي كه بهترين آذين بندي را داشته به طرزي خاص تقدير كند. مهندس عرب مي گويد: خيابان ها و ميادين اصلي شهر كه بيشتر در معرض ديد هستند بايد توسط سازمان زيباسازي آذين بندي شوند. اين كاري است كه انجام شده، اما در محلات مختلف شهر ما كار چنداني نمي توانيم انجام دهيم، بلكه اين خود اهالي اين محلات هستند كه به مناسبت هاي مختلف چهره محله خود را تغيير مي دهند. جشن نيمه شعبان هم كه جايگاه ويژه خودش را دارد و حركت ها بيشتر و جدي تر است. ما امسال مي خواهيم بهترين محلات و فعال ترين آنها در جشن نيمه شعبان را شناسايي و به نحو شايسته اي از آنها تقدير كنيم.
متوليان اين جشن ها و آذين بند ي ها در محلات مختلف مي توانند با شماره اي كه اين سازمان اعلام كرده تماس بگيرند و برنامه هاي خود را تشريح كنند. سازمان زيباسازي هم كارشناسان خود را به محل اعزام مي كند تا همه چيز را به ثبت برسانند. آنگاه بعد از بررسي برنامه ها و جشن هاي انجام شده، محلات برتر مشخص شده و در يك زمان مناسب با برپايي يك مراسم ويژه كه مسوولان شهرداري نيز حضور دارند، از نمايندگان آنها تقدير خواهد شد. سازمان زيباسازي قصد دارد با انجام اين كار انگيزه اي در بين اهالي محلات مختلف ايجاد كند تا اين حركت خودجوش همچنان ادامه داشته باشد، هر چند كه لذت اينگونه حركات آنقدر زياد هست كه بدون برگزاري اينگونه مراسم ها از بين نرود.
۲۰۰ ميليون تومان هزينه 
اما سازمان زيباسازي امسال تصميم گرفته كه با همكاري شهرداران مناطق مختلف براي جشن نيمه شعبان برنامه هاي خاص تري نسبت به سال هاي قبل پياده كند. برآوردهاي اوليه نشان مي دهد كه براي آذين بندي خيابان ها و ميادين اصلي شهر رقم قابل توجه اي هزينه شده است. مهندس عرب قائم مقام اين سازمان، رقم اوليه 200 ميليون تومان را ذكر مي كند و مي گويد: جشن نيمه شعبان جشن بسيار مبارك و فرخنده اي است. اين هزينه ها براي اين است كه مردم با ديدن چهره شاد شهر و با تماشاي فضاي نوراني اطراف، خوشحال و سرزنده باشند. گرچه اين سازمان براي بسياري از نقاط شهر برنامه هاي خاص با آذين بندي هاي مثال زدني تدارك ديده، اما در بين نقاطي كه قائم مقام سازمان زيباسازي نام مي برد، ميدان بسيج بيش از ساير نقاط به گوش رسيد كه بد نيست امشب يا فرداشب سري به آنجا بزنيد. پل هاي فجر هم از جمله نقاط ديگري است كه آذين بندي جالبي دارد و زيبا تزئين شده است.
مهندس عرب مي گويد: سعي كرديم در بزرگراه هاي اصلي نظير همت و ... به خصوص در اواسط اين بزرگراه ها روي بيلبوردها تصاوير و پيام هاي ويژه اين جشن ها را به ثبت برسانيم، پانل هايي هم در بزرگراه ها با مضاميني مرتبط نصب خواهند شد.
در مناسبت هاي گذشته وقتي كه از ميادين پررفت و آمد نظير ميدان ونك و ... رد مي شديد حتما متوجه حجم هاي بسيار بزرگ بادي شده ايد كه سر به آسمان كشيده بودند و رنگ هاي شاد و متنوعي داشتند. اين حجم ها حتي در ميادين نه چندان اصلي اما شلوغي نظير نبوت هفت حوض هم وجود داشتند و هنگامي كه باد به آنها مي وزيد، به شدت تكان مي خوردند و منظره جالبي به وجود مي آوردند. اين حجم ها اين روزها زيادتر و در شكل هاي متنوع تري توليد شده تا خاص بودن جشن نيمه شعبان مشخص شود.
ورودي بوستان هاي معروف شهر هم با روزهاي ديگر فرق دارد. اگر آخر هفته سري به بوستان هاي لاله يا ملت زديد حتما به سر در آنها توجه كنيد كه پانل هاي ويژه اي را خواهيد ديد. از جمله كارهاي ديگر سازمان زيباسازي براي جشن نيمه شعبان امسال كه نوعي ابتكار به شمار مي آيد و در سال هاي قبل نبود، استفاده از ليزرهايي است كه برد زيادي دارند و نور آنها تا كيلومترها دورتر پخش مي شود. اين ليزرها را مي شود در مياديني نظير ميدان هفت تير ديد كه رنگ هاي تندي هم دارند. مهندس عرب مي گويد: شهروندان حتما اين تغييرات را حس مي كنند. برنامه هاي امسال ما برنامه هاي خاصي هست كه سال هاي گذشته وجود نداشته. ما مي خواهيم اهميت فراوان اين جشن را براي شيعيان يادآوري كنيم.
برنامه هاي سازمان زيباسازي هنوز تمام نشده. يك برنامه ويژه ديگر هم هست؛ هوا دادن يك بالن فوق العاده بزرگ!
بالن، بدون سرنشين 
ميدان آزادي در مناسبت هاي ويژه يك ميدان ويژه نيز به شمار مي آيد. تصويربردارهاي سيما در اين ايام معمولا آن را مورد توجه قرار مي دهند وعكاسان مطبوعات، اين ميدان را در مراسم هاي مختلف سوژه اي مناسب براي عكس گرفتن مي دانند. ميدان آزادي در جشن ها في الواقع يك نماد است. نمادي كه نشان مي دهد ملت و دولت براي گرامي داشتن مناسبتي ويژه، به يك شاخص نياز دارند و ميدان آزادي همان شاخص است. در جشن نيمه شعبان ميدان آزادي ديدن دارد. جدا از آذين بندي فوق العاده آن، سازمان زيباسازي با همكاري سازمان فرهنگي و هنري ، نيروي انتظامي و شهرداري هاي مناطق 2۳، و 9 قصد دارد يك جشن ويژه در اين ميدان برپا كند. جشني كه با هوا دادن يك بالن به اوج خود مي رسد. اين بالن كه طراحي آن به پايان رسيده تصاوير زيبايي هم روي خود ثبت شده دارد كه بايد فقط آن را ديد. به نظر مي رسد نقطه اوج جشن هاي نيمه شعبان در شهر تهران در ميدان آزادي رقم بخورد. بنابراين توصيه ما به شما اين است كه اين فرصت را از دست ندهيد.

ده تصوير از نيمه شعبان
شهرمان نوراني ترين شهر جهان شده است، مردمي ترين و خودجوش ترين جشن ها را به راه انداخته ايم، ريسه ها را از كنج انبارها بيرون آورده ايم، پرچم هاي رنگارنگ را شسته و اتو كشيده ايم، شهر را آذين بسته ايم، جعبه جعبه شيريني، دسته دسته گل و ليوان ليوان شربت است كه به ميان شادي هايمان مي آيند، ساعت ها در خيابان زير طاق هاي نصرت و در ميان هزاران لامپ مهتابي رنگارنگ راه مي رويم؛ از ابتداي كوچه به انتهاي كوچه و همه اين شور و اشتياق و نور براي شب و روز جمعه اي است كه مزه انتظار در آن طعمي ديگر دارد؛ طعم تولد انتظار.
احسان ناظم بكايي
قاب اول
017652.jpg
آخرين لامپ مهتابي را كه پيچاند و محكم كرد، سرش را پايين گرفت و از بالاي طاق نصرت فرياد زد: روشنشون كنن. مهتابي اول دوسرش و بعد خودش روشن و خاموش شد مثل اينكه به او چشمك مي زد، نور سبز مهتابي پاشيد به صورتش و چشمش را خيره كرد و بعد نگاهش را چرخاندبه سمت بقيه چراغ ها تا مطمئن شود همه درست كار مي كنند. لبخندي حاكي از رضايت زد و نگاهي به پرچم سبزرنگي كه نام مهدي طلايي رنگي بر آن نقش بسته بود و بر فراز طاق نصرت خود را به باد سپرده بود، انداخت.
از پايين نردباني كه بالايش ايستاده بود و به لرزش افتاده بود، صدايي آمد: آهاي ! جا خوش كردي، تو كه ترس از ارتفاع داشتي...، اون بالا خوش مي گذره!

قاب دوم 
خود را از درخت خرما كشاند بالا، مثل هر سال. ريسه اي كه دور گردنش انداخته بود، باز كرد و آن را گيراند به تنه درخت.
وقتي از درخت آمد پايين، چشم چرخاند تا آن سوي ريسه را هم به جايي وصل كند، ولي محلي را نيافت. آخر هر سال اين سوي ريسه را وصل مي كردند به نرده هاي پشت بام خانه. ميله اي گير آورد و آن را فرو كرد در خاك و سرريسه را وصل كرد به آن. وقتي چراغ ها را روشن كرد، اشك در چشمانش حلقه زد. ياد بسته هاي شكلاتي كه مادرش درست مي كرد و آب و جارو و دود اسپندي كه پدر و برادرهايش به راه مي انداختند، خاطراتش را پر كرد. به سمت بهشت زهرا راه افتاد. چند دقيقه بعد خودش را انداخت روي چهار قبر سيماني، صداي گريه فضا را پر كرد.

قاب سوم 
اينجا، آخر پرسپكتيو است، جايي كه چراغ هاي گازي، گلدا ن هاي ياس و شمعداني، پرچم هاي آبي و سبز و قرمز و چراغ هاي رنگارنگ در انتهاي كوچه به هم مي رسند. ليوان ها پشت سر هم پر از شربت آبليمو مي شود و جعبه هاي شيريني دست به دست مي چرخد. آن سوتر بسته هايي كه پر هستند از نقل و پسته و شكلات و كشمش و بادام و كاغذهاي كوچكي كه نوشته: جهان در انتظار توست ميان رهگذران پخش مي شود. در خيابان اصلي، بالاي سروصداهاي اتومبيل در ترافيك، چراغ هاي ريسه هايي كه به طور موازي بسته شده اند، مثل موج خاموش و روشن مي شوند، مي روند و مي آيند، ده ها پياده هم بار چندمشان است كه اين مسير را مي روند و مي  آيند و زير تابش نورهاي رنگارنگ، حال مي كنند.

قاب چهارم 
داخل زيرزمين كه شد، نور خورشيد هم از پشت سرش سرك كشيد داخل و فضا را روشن كرد. تكه هاي خردشده سيمان و گچ و آجر را از روي صندوقچه كنار زد و درش را باز كرد. لابه لاي ده ها چيز به درد بخور و به درد نخور، سيمي را كه دو لامپ قرمز و سه لامپ سبز در فواصلي معين از هم روي آن قرار داشتند، بيرون كشيد. در صندوقچه را كه بست، هواي زيرزمين جابه جا شد.
نردبان را به حياط ديوار تكيه داد و از آن بالا رفت، چراغ ها را طوري قرار داد تا حفره خمپاره جا مانده بر ديوار را بپوشاند و بعد نگاهي كرد به گنبد طلايي كه آن سوي نخل ها هويدا بود. دلش لرزيد، چند قطره اشك ريخت روي پله هاي چوبي نردبان. صداي مهيب پرواز چند هلي كوپتر آمريكايي، تصوير را پر كرد.

قاب پنجم 
017649.jpg
ريسه ها از گلدسته اي به گلدسته ديگر وصل هستند، درست مثل گردنبند. باد كه ميان شان مي پيچد و به حركت درمي آيند، به لب هايي خندان مي مانند.
در داخل، در صحن ها روي فرش ها و روي سنگ ها هم حتي جاي نشستن نيست. باران شكلات بر سر و روي مردم مي ريزد، صداي مداحي و زيارت و همهمه در هم آميخته. به ناگاه صدايي آشنا از نقاره خانه برمي  خيزد و همه را متوجه خود مي كند، چراغ ها همه بعلاوه  مي شود، اشكي از گوشه چشم، مي سرد پايين.

قاب ششم 
موج جمعيت او را به اين سو و آن سو مي برد و لحظه به لحظه فشرده تر مي شود. هر از چند گاهي صداي صلواتي مي پيچد و زمزمه راز و نياز و مناجات در فضا پراكنده بود. خودش را با پاي پياده و برهنه رسانده بود به اينجا، مسجدي با گنبد فيروزه اي در وسط بيابان؛ درست مثل بقيه.
هرم گرمايي كه از ساعاتي قبل از طريق آسفالت پاهايش را فرا گرفته بود هنوز داشت مور مور مي كرد. چشمش را به آسمان سياه شب دوخت، ستاره اي به او چشمك زد. گلوله اشكي از چشمانش چكيد روي آسفالت.

قاب هفتم 
با هزار زحمت، انتهاي ريسه را وصل كرد به گوشه تخت، بعد خودش را روي تخت جابه جا و دو شاخه را وارد پريز كرد. اتاق پر از نورهاي جورواجور شد؛ سفيد، قرمز، آبي، نارنجي، بنفش و ... سرش را در بالش فرو كرد و به سقف چشم دوخت. سقف با نورهاي رنگارنگي كه از چراغ هاي ريز ريسه به او مي رسيد مثل رنگين كمان شده بود. نفسي به راحتي كشيد. پرستار با عجله و هراسان وارد اتاق شد: چي شده؟ بعد مثل اينكه تازه چيزي يادش آمده باشد، گفت: آهان، باز هم نيمه شعبانه.

قاب هشتم 
شعبان به نيمه رسيده و قرص ماه كامل، بر فراز شهر نورش را بر پهنه اي خاكي و خاموش پهن مي كند. پهنه اي ساكت، خاموش و تاريك در ميان شهري شلوغ كه از ميان خاكش چند قطعه سنگ آذرين سر برآورده به نشانه قبري و اينجا مزرعه قبرهاست؛ قبرهايي كه اگر دو سنگ يكي بر بالا و ديگري پايين آن باشد، نشانه قبر زني است و اگر تنها تكه سنگي بر آن باشد بدان معناست كه صاحب قبر، مرد است و از آن سوي حصارهايي كه دور مزرعه قبرها كشيده اند، گلدسته هاي بسيار بلند نور مي افشانند به داخل و در ميان گلدسته ها، گنبدي است سبزرنگ.

قاب نهم 
017589.jpg
و اينجا تنها معبد روباز جهان است و ساده ترين بهانه پرستيدن. مكعبي سياه پوش ايستاده در ميانه حياط مسجد و در انتظار، در انتظار روزي كه كسي به ديوارش تكيه دهد و او بر خود ببالد.

قاب دهم 
و اين قاب خالي است و جاي توست، نه اينكه خالي باشد، نه! ما نمي توانيم ببينيم و ايراد از چشمان ماست. ايراد از ماست كه سنگيني نگاه مهربانانه چشمان تو را بر خود احساس نمي كنيم، در اين زمان و در هزار و صد و هفتادمين سال تولدت.

جشن نيمه شعبان در نماز جمعه
نماز جمعه فردا در تهران به خاطر مراسم خاصي كه براي آن در نظر گرفته شده است با هميشه فرق دارد.
ستاد برگزاري نماز جمعه خبر داد كه قرار است در نماز جمعه اين هفته دانشگاه تهران جشن بزرگ نيمه شعبان برگزار شده و سالروز ميلاد آخرين امام شيعيان، حضرت مهدي عج گرامي داشته شود. در اين جشن كه با حضور مداحان اهل بيت از ساعت 10 صبح برگزار مي شود 10 هزار شاخه گل و شيريني پخش مي شود.
همچنين مسابقه اي در اين مراسم برگزار مي شود كه در آن به سه نفر از كساني كه بهترين جمله يا شعر كوتاه را در وصف برگزاري نماز جمعه به اقامت امام زمان عج بيان كنند يك سكه بهار آزادي اهدا خواهد شد.

آينده سبز براي غرب تهران
در غرب تهران هم به مناسبت فرا رسيدن نيمه شعبان جشني برپاست. جشنواره فرهنگي آينده سبز كه در خانه فرهنگ آيه وابسته به منطقه غرب سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران برگزار مي شود شامل برنامه هايي براي آشنايي كودكان و نوجوانان با زندگي ائمه اطهار و به خصوص امام زمان عج است.
رئيس خانه فرهنگ آيه نام روز دوم اين جشنواره، كه مختص كودكان و نوجوانان است وارد شكوفه هاي انتظار اعلام كرد و گفت كه در طول جشنواره مسابقه اي شامل سه سوال با عناوين شاد كردن قلب امام زمان، يك جمعه در انتظار مهدي و درددل با حضرت مهدي برگزار مي شود. از عمده ترين برنامه هاي اين جشنواره برگزاري موسيقي، نمايش و تئاتر است و طي آن راويان، تاريخ اسلام را از ظهور آن تا غيبت امام زمان عج به صورت قصه تعريف خواهند كرد.
جشنواره فرهنگي آينده سبز تا نهم مهر ادامه دارد.

۱۹۰ كتاب با موضوع مهدويت
نيمه شعبان امسال شاهد عرضه كتاب هاي جديد با موضوع مهدويت هستيم. مدير موسسه فرهنگي موعود اعلام كرد كه 190 عنوان كتاب جديد برگزيده با موضوع مهدويت در ايام نيمه شعبان امسال عرضه خواهد شد.
او همچنين خبر داد كه در سالروز ميلاد حضرت مهدي عج 50 نمايشگاه آثار فرهنگ مهدوي شامل كتاب و نرم افزار هاي صوتي و تصويري در سطح شهر تهران با همكاري اين موسسه و سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران براي علاقمندان برگزار مي شود.

چراغاني بزرگ شهر ما
به اينجا مي گويند ايستگاه ناصري. از قديم و نديم به اين اسم معروف بوده . خودم هم بچه محل همين ايستگاه ناصري هستم و از روزي كه خودم را شناختم نزديكي  هاي نيمه شعبان با بچه محل ها، طاق نصرت مي زديم 
ماجرا اما بعد از ميدان شهدا شروع مي شود، كافي است از همين ميدان به پايين نگاه كنيد. تا چشم كار مي كند، طاق نصرت است و چراغاني
017592.jpg
اينجا پاتوق نيمه شعباني هاست .
اهالي محل امشب و فردا كلي
بازديد كننده دارند.
عليرضا كيواني نژاد
ساعت 7 شب است و هوا كاملا تاريك. اما حد فاصل ميدان امام حسين تا ميدان خراسان از اين قاعده مستثني است. خيابان 17 شهريور است و طاق نصرت هاي معروفش - طاق نصرت هايي كه مي گويند لنگه اش در خيابان هاي منتهي به بازار بزرگ تهران هم ديده نمي شود و فردا جشن نيمه شعبان است، اما به نظر مي رسد اهالي اين خيابان و محله هاي اطراف از چند روز قبل به پيشواز اين عيد مذهبي رفته اند.
***
به اينجا مي گويند ايستگاه ناصري. از قديم و نديم به اين اسم معروف بوده . خودم هم بچه محل همين ايستگاه ناصري هستم و از روزي كه خودم را شناختم نزديكي  هاي نيمه شعبان با بچه محل ها، طاق نصرت مي زديم.
اينها، جملات آغازين پسري 27، 28 ساله است كه جلوي نانوايي سنگكي ايستگاه ناصري در يكي از كوچه هاي قديمي اين محل ايستاده. قد متوسط دارد. روي مچ دستش يك نوار پارچه اي سبزرنگ بسته. از طاق نصرت كه حرف مي زد، احساس مي كرديد حال و هواي اسيري را دارد كه براي برگشتن به موطنش بي تابي مي كند. طاق نصرت هاي خيابان 17 شهريور را با اسم دوستانش مي شناسد كه روي آنها كار مي كنند. مي گويد: <طاق نصرت پاييني را هم ما بستيم با دو تا از بچه ها. البته كسبه محل پول اين طاق نصرت ها را مي دهند، ولي آذين بندي آنها پاي خود ماست؛ من و مهدي و يك كمي هم بهروز!
از ميدان امام حسين (ع) كه به سمت ميدان خراسان حركت مي كنيد انگار شبي وجود ندارد. احساس مي كنيد در قطب هستيد يا در يكي از كشورهاي نزديك قطب مثل كانادا. در اين كشور - كانادا - طول روز آنقدر زياد است كه مردم بيشتر از 6 يا 7 ساعت را در تاريكي سپري نمي كنند. خيابان 17 شهريور هم با نزديك شدن به عيد نيمه شعبان انگار با افزايش طول روز مواجه شده.
تا قبل از ميدان شهدا - در طرفين آن خيابان مجاهدين اسلام - خبري از طاق نصرت نيست. البته يكي دو تا طاق كوچك ديده مي شود، اما ساكنان اين محل، آنها را جزو طاق نصرت ها حساب نمي كنند. حتي در اين بين چراغاني اداره برق منطقه هم زياد رخ نمايي نمي  كند. گويي فرصتي براي دست و پنجه نرم كردن با حريفان قدر قدرتش را ندارد. ماجرا اما بعد از ميدان شهدا شروع مي شود، كافي است از همين ميدان به پايين نگاه كنيد. تا چشم كار مي كند، طاق نصرت است و چراغاني.
-بالاخره اسم اين خيابان،خيابان ايران است. اگر نمي داني از قديمي ها بپرس كه در اين خيابان قديمي، ميزبان چه مراسمي بوده، دهانت را شيرين كن.
مغازه آبميوه فروشي دارد. جنب سينما، جلوي مغازه، روي يك چهارپايه فلزي بلند، سيني حلوا گذاشته با خلال بادام. تعصب خاصي روي اسم محله و اين طاق نصرت ها دارد. شاگردش او را آقا مهدي صدا مي زند. مهدي مي گويد: <حتما ديدي كه در مراسم عزاداري امام حسين همه هيات ها تلاش مي كنند تا علم زيباتري داشته باشند. ما هم روز تولد امام زمان (عج) به طاق نصرت خودمان مي نازيم.> بعد هم سيني را از روي چهارپايه برمي دارد و به مردم رهگذر تعارف مي كند. به ذهنش رسيده معمايي را بگويد. پس سوالش را اينگونه مطرح مي كند: <اگر گفتي فرق علم با طاق نصرت چيه؟> به ذهن تان مي رسد كه بگوييد طاق نصرت بزرگ تر است. با چراغ و برگ و گل تزئين مي شود. مهدي اما مي گويد: <پاداش زير علم رفتن فقط براي چند نفر است. اصلا آنهايي كه زور بازو و بنيه خوبي دارند فقط زير علم مي روند، اما طاق نصرت، زن و بچه و پير و جوان نمي شناسد. همه كس را زير قبايش راه مي دهد، زور بازو هم نمي خواهد.>
حلوايي برداريد و همين طور كه مشغول شيرين كردن دهانتان هستيد، به نزديكي هاي ورزشگاه 17 شهريور مي رسيد. اينجا بورس موتورفروشي تهران است. از اينجا تا ميدان خراسان تا دلتان بخواهد مغازه موتورفروشي مي بينيد. به ورزشگاه 17 شهريور كه مي رسيد ياد نقاشي هاي دوران كودكي مي افتيد، آنجا كه هميشه پرنده ها را به شكل 7 مي كشيديد. حالا آن هفت ها بزرگ تر شدند. از روي كاغذ آمدند و شكل دهنده ريسه  هاي چراغ روي ديوارهاي ورزشگاه شدند؛ ريسه هايي به شكل 7 يا وي در زبان انگليسي. به ايستگاه ناصري نزديك مي شويد، همان جا كه نانوايي سنگكي در كوچه قرار دارد. همين جاست كه با آن پسر بيست و اندي ساله روبه رو مي شويد.
خيابان ايران، مجاهدين اسلام (آب سردار سابق)، خيابان پيروزي، چهارراه امين حضور و ... از محله هاي قديمي اين منطقه هستند. منطقه اي كه به قول يكي از موتورفروشان با طاق نصرت هايش در تهران معروف است. او در حاليكه انگشتر عقيق اش را در دست راستش جابه جا مي كند، مي گويد: <همه جاي تهران، با نزديك شدن به نيمه شعبان، انگار پوست مي اندازند، تغيير مي كنند و شاد مي شوند. اما اينجا فرق دارد. شما براي راه انداختن هيات محل خودتان بايد در خانه اين و آن را بزنيد، ولي ما اينجا خودمان پول آماده كردن طاق نصرت را با جان و دل مي دهيم. يادش بخير، سيدرضا در اين محل آدم معروفي بود و هميشه براي اين كارها پيشقدم. يك بار به من گفت: <هيچ وقت نگذار براي گرفتن كمك، در مغازه ات بيايم. خودت راه بيفت>. بعد يك استكان چاي در آن فنجان هاي قديمي كمر باريك لب طلايي مي  ريزد و مي گذارد روي قاليچه اي كه روي ميزش پهن كرده. درباره سيدرضا چيز زيادي نمي داند. ازچند نفر ديگر هم كه سوال كنيد فقط همين قدر مي دانند كه او عرق چين سبزرنگي به سر داشته و در نصب طاق نصرت ها بسيار فعال بوده.
اتوبوس برقي ها
وقتي اتوبوس برقي از كنارتان مي گذرد، ناخودآگاه نگاه تان به طاق نصرت دوخته مي شود. چون بيم آن داريد كه اتصال برق صورت بگيرد و باقي قضايا. اما هيچ اتفاقي در اين چند سال نيفتاده و كسي به ياد ندارد از زمان به راه اندازي اين اتوبوس ها، نصب اين تزئينات، مشكل آفرين شده باشد.
دنبال كوچك ترين و بزرگ ترين طاق نصرت هم نباشيد. چون اصولا تمام اين طاق نصرت ها به لحاظ ارتفاع با هم برابرند. حتي كسبه هم خبر ندارند كه اولين طاق نصرت در چه سالي يا در كدام نقطه از اين خيابان نصب شده. يكي از موتورفروش ها كه مغازه اش نزديك ميدان خراسان است، مي گويد: اينجا، اين موقع سال كوچكش ترين، بزرگ ترين، قديمي ترين و ساير <ترين > ها معنايي ندارد. ولي باور كنيد شب عيد نيمه شعبان مردم كنار خيابان، زير همين طاق نصرت ها دعا مي كنند و چه حاجت ها كه نمي گيرند.> از مراسم آن شب كه بپرسيد بدون مكث مي گويد: <در اكثر مساجد اين محل جشن امام زمان (عج) مي گيريم، يعني همان جشن تولد. بعضي از منازل هم حياط خود را در اختيار اين كار قرار مي دهند كه هر كسي دلش خواست - مسلمان و مسيحي و كليمي - در اين مراسم شركت كند. امام زمان براي همه اديان قابل احترام وتكريم است.>
خانم ها نقش همان نيروهاي پشت خط جبهه را بازي مي كنند. مردها وظيفه بالا رفتن از داربست و بنا كردن طاق نصرت را دارند و درست كردن شربت، آماده كردن منقل اسپند و تهيه شيريني هم پاي خانم ها.
نيمه شعبان خيابان 17 شهريور براي هر كسي تداعي كننده خاطره اي خاص است.
امسال هم طاق نصرت ها بايد منتظر دخيل بستن مردم باشند و ...

قم، چهار مردان، جمكران
017658.jpg
امير موسي كاظمي
- آقا، براي جشن نيمه شعبان كمك مي كنيد؟
صدا آشناست. برمي گردي و به كودكان هفت، هشت ساله اي كه سيني به دست دوره ات كرده اند نگاه مي كني. نمي شناسي شان. صدا دوباره تو را مي خواند. صدا آشناست. ولي از حنجره هايي كه تاكنون نديدي شان. دست در جيب مي كني و اسكناسي در سيني آنها مي گذاري. هنوز طول كوچه را تمام نكرده اي كه باز كلامي آشنا تو را مي خواند: براي تولد امام زمان همكاري مي كنيد؟ چهره ها را مي كاوي. نه، همان بچه هاي قبلي نيستند ولي صدا، همان صداست. آشناي آشنا. صدايي كه سالهاست در خاطره ات حضور دارد. از همان موقع كه تو هم سيني به دست توي كوچه و خيابان راه مي افتادي و براي برپاكردن جشن كوچكي براي آقا، كمك جمع مي كردي؛ كمك هايي كه حاصلش يك حوض رنگي مي شد با فواره اي كه با شيلنگ به شير حياط خانه همسايه وصل بود. يادت مي آيد پارسال هم با ديدن بچه هايي كه در حال جمع آوري كمك براي تولد امام زمان بودند، فهميدي كه نيمه شعبان نزديك است. پيارسال هم همين طور. اصلا سال هاست كه با همين كلام آشنا به ياد آن روز بزرگ افتاده اي. اين داستان، حكايت شور و عشق وصف ناپذير كودكاني است كه هميشه زودتر از تو و بقيه بزرگترها دست به كار مي شوند. هر ساله كوچه هاي قم يك هفته قبل از نيمه شعبان، شاهد اين حكايت تكراري است. حكايتي كه از اين جمله آشنا    آغاز مي شود و پرده به پرده طبق يك متن نانوشته به پيش مي رود.
بر پا كردن چوب هاي كلفت كه با پايه هايي در گچ فرو رفته و نقش ستون را در خيمه هاي شادي ايفا مي كنند، شايد سخت ترين پرده اين داستان باشد و ساختن حوض با آجر و گچ و رنگ آميزي آن هم مفرح ترين بخش كار.
اما آنچه قم را در برپايي جشن هاي نيمه شعبان از ديگر شهرها متمايز مي كند، نه اين جشن هاي كودكانه، بلكه جشن بزرگ و خودجوشي است كه به طول چندين كيلومتر در خيابان انقلاب يا چهار مردان سابق بر پا مي شود. اين خيابان كه به نوعي حد فاصل ميان حرم حضرت معصومه س و ابتداي جاده مسجد مقدس جمكران است، بزرگترين كارناوال جشن و شادي مردم قم را در خود جاي مي دهد. ساكنان و كسبه خيابان چهار مردان قم، از يك هفته قبل از آغاز جشن هاي نيمه شعبان، ساخت تزئينات منحصر به فرد خود را آغاز مي كنند؛ تزئيناتي كه هر چند در سال هاي اخير از عظمت آن كاسته شده اما مردم قم و زائران حضرت معصومه س و مسجد مقدس جمكران هيچ وقت شكوه اين خيابان را در سال هاي قبل از خاطر نمي برند. سال هايي كه چهره چهار مردان قم بيشتر به يك شهربازي طول و دراز نزديك مي شد تا يك خيابان. مردم قم از هر كوچه و خياباني كه باشند، شب نيمه شعبان را در اين خيابان سحر مي كنند. پياده و در كنار هم، انگار كه رودخانه اي از انسان در طول آن در جريان است. البته جشن هاي نيمه شعبان در شهر مقدس قم به همين يك خيابان خلاصه نمي شود. در واقع غير از خيابان هاي اصلي شهر مثل صفائيه، ارم، دورشهر، آذر، بلوار امين، باجك، زنبيل آباد، امام، خاكفرج، نيروگاه و... جشن اصلي در حرم كريمه اهل بيت حضرت معصومه س و مسجد مقدس جمكران برگزار مي شود. شايد هرگز نتوانيد شور و هيجاني كه در اين شب عزيز در مسجد مقدس جمكران بر پا مي شود را در هيچ كجاي ديگر ايران تجربه كنيد.
به هر حال حضور در جمع يك ميليوني عاشقان مصلح آخر الزمان عج سعادتي است كه تنها در شب نيمه شعبان و فقط در مسجد مقدس جمكران نصيب انسان مي شود. آن را آسان از دست ندهيد.

چند ساعت در چند تالا ر و چند دفتر طلا ق و ازدواج
بازار داغ هلهله 
نيمه شعبان است و بساط عروسي داغ و بازار طلاق تعطيل. مطمئنا كسي دوست ندارد كه در روز مباركي همچون عيد به زندگي مشترك خود خاتمه دهد

گاهي 15 الي 20 روز حتي يك متقاضي عقد هم نداريم، اما محال است كه در روز عيد ما كمتر از 3 يا 4 زوج براي عقد داشته باشيم 
017655.jpg
عكس: هادي مختاريان 
سعيده امين 
بسياري از عروس و دامادهاي جوان ميل دارند كه مراسم ازدواج شان همزمان با اعياد مذهبي يا مناسبت هاي تاريخي باشد تا مباركي اين مناسبت ها روزهاي خوش يمني براي زندگي مشترك آنها به ارمغان بياورد.
پروانه و حسين سعي مي  كردند كه طبق برنامه جلو بروند. بعد از انتخاب محضر عقد و تهيه مدارك و آزمايش خون كه قبلا توسط حسين انجام شده بود، پروانه اصرار داشت كه مراسم عقد در نيمه شعبان برگزار شود و چون نگران بود كه دفتر خانه هاي رسمي براي اين روز شلوغ باشند از چند روز قبل براي برگزاري مراسم عقد در دفترخانه آقاي... جا رزرو كرده بود. آقاي ... دفتردار پيري بود كه خاله پروانه را به عقد شوهرش درآورده بود و آنها هم زندگي خوبي داشتند. روز مراسم همه چيز آماده بود البته آقاي... اصرار داشت كه مراسم سرموقع شروع و به موقع پايان يابد چند مراسم عقد ديگر هم امروز داريم. حسين و پروانه در حضور 15 نفر از بستگان در روز نيمه شعبان سال گذشته با يكديگر پيمان زناشويي بستند بعد از مراسم عقد پروانه و حسين، 4 عقد ديگر در اين دفترخانه انجام شد. تازه قبل از ازدواج آنها نيز چند نفر ديگر در همان روز مراسم داشتند. سر دفتردار حسابي شلوغ بود و كمي هم عصباني و كلافه به نظر مي رسيد: يك عقد ساده كه اين همه بروبيا ندارد. آخه 15 نفر شاهد براي مراسم عقد، چه خبر است؟ سفره عقد نرخي جداگانه دارد، اما بيشتر عروس و داماد هاي جوان در روز مراسم سفره عقد را هم كرايه مي كنند. پروانه كه هميشه دلشوره داشت نگران بود كه مبادا زوجي پاي اين سفره نشسته باشند كه خوشبخت نشده اند.
دفتر خانه هاي ازدواج در روزهاي تعطيل يا اعياد مذهبي روزهاي شلوغ و پر همهمه اي را مي گذرانند. آقايي يكي از دفتردارهاي ازدواج است. او مي گويد كه بيشتر متقاضيان براي روزهاي عيد از قبيل ميلاد و مبعث مراجعه مي كنند. آقايي مي گويد: گاهي 15 الي 20 روز حتي يك متقاضي عقد هم نداريم، اما محال است كه در روز عيد ما كمتر از 3 يا 4 زوج براي عقد داشته باشيم. بعضي اوقات آنقدر سر آقايي دفتردار ازدواج شلوغ است كه كلافه مي شود بعد از اين همه سال سابقه در كار عقد جوانان با يك نگاه مي فهمم كه كدام ازدواج به سرانجام مي رسد و اين مرا بعضي اوقات آزار مي دهد.
او از شيريني هاي مراسم عقد در روز عيد مي گويد: گاهي پدر عروس به احترام ائمه تعداد سكه هاي مهريه را كمتر مي كند. بعضي اوقات هم آن را به تعداد 14 معصوم ختم مي كند. آقايي از مراسم عقدي مي گويد كه پدر عروس ازدواج دخترش را بيمه امام زمان مي كند: درست روز نيمه شعبان سال قبل بود كه پدر عروس سرعقد نذر كرد كه اگر زندگي دختر با خوشي و آرامش تداوم يابد هرسال نيمه شعبان نذري بين مستمندان پخش كند. يادم مي آيد كه بعداز شنيدن اين حرف پدر داماد با صداي بلند سرعقد پسرش گريه كرد؛ گريه خوشحالي.
يار محمدي صاحب تالار عروسي اركيده به صداي آن سوي گوشي تلفن مي گفت: نمي شود، آقا نمي شود. قبلا رزرو شده . ما مگر چند تا سالن داريم؟
اما صداي ملتمسانه آن سوي خط مي گفت: آقا خواهش مي كنم يك كاري بكنيد. تمام سالن هاي عروسي شهر از 3 ماه قبل رزرو شده است. همسرم اصرار دارد كه مراسم عروسي ما روز عيد نيمه شعبان برگزار شود.
و يار محمدي گفت: همه دامادهاي جوان اين را مي گويند. حتي آن جواني كه تالار را براي روز عيد كرايه كرده است.
جوان گفت: اگر اين عيد عروسي نگيرم بايد صبر كنيم تا عيد بعدي همه برنامه هايم به هم مي ريزد.
يار محمدي كلافه از اين همه اصرار و انكار مي گويد : ببخشيد آقا ما قرارداد بستيم . خداحافظ شما و بعد گوشي را مي گذارد. هميشه همين است، نزديك به روزهاي عيد كه مي شود بعضي از دامادهاي جوان يادشان مي افتد كه دوست دارند روز عروسي آنها همزمان با اعياد مذهبي باشد. سالن اركيده يكي از صدها سالني است كه در سطح شهر تهران خدمات پذيرايي به ميهمانان ارايه مي كند. معمولا روزهاي تعطيل در اين سالن مراسم برگزار مي شود، اما روزهاي عيد چند مراسم. يارمحمدي مي گويد:9 مهرماه شب عيد ما 3 مراسم داريم. دو مراسم نامزدي وعروسي كه يكي براي ناهار است و ديگري براي شام. براي 10 مهر ماه هم كه روز عيد نيمه شعبان است يك مراسم ناهار براي ختم و يك عصرانه براي نامزدي كه از 3 تا۶ بعد ازظهر است و يك شام عروسي. يك شام عروسي نيز براي بيرون از سالن سرويس مي دهيم.
همه چيز در روز عيد گرانتر از روزهاي عادي است. روزهاي عادي اگر برخي از تالارهاي عروسي وروديه نمي گيرند برخي ديگر در روز عيد 120 الي 200 تومان براي هر نفر ورودي مي گيرند.
از برج 5 زوج هاي جوان به تكاپو افتادند كه سالن عروسي را براي روز عيد رزرو كنند. يارمحمدي تمام برنامه هاي روز مراسم را از دو ماه قبل رزرو داشت: 8 مرداد ماه يك جوان مهندس آمد و قرار داد بست. از چند روز قبل هم براي تدارك مراسم مدام اينجا رفت و آمد مي كند. فقط مراسم ختم براي ناهار چند روز قبل سفارش شد.
سراغ مدير تالاري مي رويم كه وروديه زيادي براي روز عيد در نظر گرفته است. مي پرسيم آيا اتحاديه به شما چنين اجازه اي  داده؟ مي گويد: اتحاديه نرخي را تعيين كرده است اما اصولا نرخ ها بستگي به مكان تالار و ظرفيت و دكوراسيون آن دارد. اما فكر نكنيد كه يك تالار اگر ورودي نمي گيرد پس ارزان حساب مي كند. مطمئن باشيد كه در جاي ديگري از مشتري حساب مي كشد. به قول معروف از ريش مي كنيم مي زنيم به سبيل و از سبيل مي كنيم مي زنيم به ريش.
آنها دردسرهاي خود را دارند. درست يك روز مانده به عيد يكي از مشتريان كه تالار را براي عروسي اجاره كرده بود با همسرش سر مكان سالن به اختلاف نظر رسيد و عروسي به هم خورد.
به هر حال نيمه شعبان است و بساط عروسي داغ و بازار طلاق تعطيل. لااقل كسي دوست ندارد كه در روز مباركي همچون عيد به زندگي مشترك خود خاتمه دهد.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  عكاس خانه  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |